بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه‏غررالحکم‏ودررالکلم ج 1, سید هاشم رسولى محلاتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     003 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     004 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     005 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     006 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     007 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     008 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     009 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     010 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     011 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     012 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     013 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     014 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     015 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     017 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     018 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     019 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     020 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     021 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     022 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     023 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     024 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     025 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     026 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     027 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     028 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     fehrest - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
 

 

 
 

614 22-  ما اطال احد الامل الّا نسى الاجل و اساء العمل. 16 101هيچ كس نيست كه آرزويش را دراز گرداند جز آنكه مرگ را فراموش كرده و كارش را بدانجام دهد.

615 23-  ما لكم تؤمّلون ما لا تدركونه، و تجمعون ما لا تأكلونه، وتبنون ما لا تسكنونه. 6 95 چه شده است شما را كه آرزو داريد چيزى را كه نيابيد، وگرد آوريد آنچه را نمى‏خوريد، و بنا كنيد آنچه را در آن سكنى نگيريد.

616 24-  ما عقل من اطال امله. 6 61 خردورزى نكرده كسى كه آرزويشرا طولانى كند.

617 25-  ما اطال احد في الامل الّا قصّر فى العمل. 6 58 هيچ كسنيست كه آرزويش را طولانى كند جز آن كه در عمل كوتاهى نمايد.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 104

618 26-  ما افسد الامل للعمل. 6 57 چه وسيله بدى است آرزو، براىتباه كردن عمل.

619 27-  من الحمق الاتّكال على الامل. 6 17 تكيه كردن بر آرزو ازحماقت و بى‏خردى است.

620 28-  من امّل الرّىّ من السّراب، خاب امله و مات بعطشه. 5 438كسى كه اميد سيراب شدن از سراب داشته باشد، نوميد گردد و تشنه بميرد.

621 29-  من جرى فى عنان امله عثر بأجله. 5 375 كسى كه در مسيرآرزوى خود گام نهد مرگش او را در اندازد.

622 30-  من امّل ما لا يمكن طال ترقّبه.

5 349 كسى كه آرزو داشته باشد چيزى را كه ممكن نيست، انتظارشطولانى شود.

623 31-  من جرى فى ميدان امله عثر بأجله. 5 329 كسى كه در ميدانآرزوى خويش به پيش رود، با مرگ خويش به رو در افتد.

624 32-  من اطال امله أفسد عمله.

5 295 كسى كه آرزويش را دراز كند عملش را تباه كرده.

625 33-  من قصر امله حسن عمله.

5 295 كسى كه به پايان آرزويش كوتاه باشد عملش نيكو گردد.

626 34-  من بلغ غاية امله فليتوقّع حلول اجله. 5 266 كسى كه بهپايان آرزوى خود رسيد، بايد چشم به راه فرا رسيدن مرگش باشد.

627 35-  من اغترّ بالامل خدعه. 5 205 كسى كه فريفته آرزو شود،آرزو گولش زند.

628 36-  من طال امله ساء عمله. 5 187 كسى كه آرزويش دراز شد عملشبد گردد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 105

629 37-  كفى بالامل اغترارا. 4 575 براى فريب دادن انسان، همانآرزو بس است.

630 38-  كم من آمل خائب و غائب غير آئب. 4 548 چه بسا آرزومندى كهنوميد شود، و چه بسا غائبى كه باز نگردد.

631 39-  كم من مؤمّل ما لا يدركه. 4 553 چه بسا اميد دارنده بهچيزى كه آن را در نيابد.

632 40-  كم من مخدوع بالامل مضيّع للعمل. 4 552 چه بسا نيرنگخورده آرزو كه عمل خود را (به خاطر همان آرزو) تباه كرده است.

633 41-  قصّروا الامل و خافوا بغتة الاجل و بادروا صالح العمل. 4511 آرزو را كوتاه كنيد و از در رسيدن ناگهانى مرگ بترسيد، و به عمل شايسته مبادرتكنيد.

634 42-  قلّما تصدق الامال. 4 495 بسيار اندك است كه آرزوها راستگويند.

635 43-  قصّروا الامل، و بادروا العمل، و خافوا بغتة الاجل، فانّهلن يرجى من رجعة العمر ما يرجى من رجعة الرّزق، ما فات اليوم من الرّزق يرجى غدازيادته، و ما فات امس من العمر لم ترج اليوم رجعته. 4 520 آرزو را كوتاه كنيد و بهعمل پيشى گيريد، و از رسيدن ناگهانى مرگ بترسيد كه به راستى هرگز آن اميدى كهانسان به باز گشتن روزى دارد آن اميد را به بازگشت عمر ندارد، آنچه امروز از روزىانسان از دست برود اميد آن هست كه فردا افزون گردد، ولى آنچه ديروز از عمر انسانىاز دست رفته اميدى به بازگشت آن نيست.

636 44-  قصّر الامل فانّ العمر قصير و افعل الخير فانّ يسيرهكثير. 4 514 آرزو را كوتاه كن كه عمر كوتاه است، و كار خير را بسيار كن كه كم آننيز بسيار است.

637 45-  قد ذهب عن قلوبكم صدق‏

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 106

الاجل و غلبكم غرور الامل. 4 480 راست بودن مرگ از دلهاى شمابيرون رفته، و به جاى آن فريب آرزو بر شما چيره گشته است.

638 46-  قلّل الآمال تخلص لك الاعمال.

4 511 آرزوها را كم كن، تا عملهاى تو خالص و پاك گردد.

639 47-  قصّر املك، فما اقرب اجلك.

4 513 آرزويت را كوتاه كن كه چه نزديك است اجل و مرگت.

640 48-  لكلّ امل غرور. 5 12 هر آرزويى را فريبى است.

641 49-  قد تكذب الامال. 4 466 بسا آرزوها كه دروغ گويند.

642 50-  فى غرور الامال انقضاء الآجال. 4 398 در فريب آرزوها وگذشتن اجلها سر رسيدن آنها است.  643 51-  غرور الامل ينفذ المهل و يدنى الاجل. 4389 در فريب آرزو، مهلتها سر آيد و اجل نزديك شود.

644 52-  غرّ جهولا كاذب امله ففاته حسن عمله. 4 389 شخص نادان راآرزوى دروغش فريفته و در نتيجه عمل نيكو از دست او رفته است.

645 53-  غرور الامل يفسد العمل. 4 378 فريب آرزو عمل را تباه كند.

646 54-  عجبت لمن لا يملك اجله كيف يطيل امله. 4 342 در شگفتم ازكسى كه اجل خود را در اختيار ندارد چگونه آرزويش را دراز گرداند.

647 55-  طاعة الامل تفسد العمل. 4 250 پيروى از آرزو عمل انسانىرا تباه سازد.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 107

648 56-  طوبى لمن قصّر امله و اغتنم مهله. 4 240 خوشا به حال كسىكه آرزويش را كوتاه كند، و فرصت و مهلت خود را غنيمت داند.

649 57-  غاية الامل الاجل. 4 370 نهايت آرزو مرگ است (و با آمدنمرگ آرزوها بريده شود).

650 58-  ضياع العمر بين الآمال و المنى. 4 229 تباهى عمر (انسانى)در ميانه آمال و آرزوهاست.

651 59-  شرّ النّاس الطّويل الامل السّى‏ء العمل. 4 178 بدترينمردم كسى است كه آرزوى دراز و عمل بد دارد.

652 60-  زد من طول املك فى قصر اجلك، و لا تغرّنّك صحّة جسمك وسلامة امسك، فانّ مدّة العمر قليلة، و سلامة الجسم مستحيلة. 4 107 از آرزوى درازخود به كوتاهى اجل و مرگت بيفزا، و تندرستى و سلامت ديروزت تو را مغرور نسازد كهبه راستى مدت عمر اندك است و تندرستى محال است.

653 61-  ذلّ الرّجال فى خيبة الآمال.

4 31 خوارى مردان در نوميد شدن از آرزوها است (كه بدانها دل بستهبودند).

654 62-  ربّ رجاء خائب لامل كاذب.

4 66 چه بسا اميدى كه به خاطر آرزويى دروغ (كه منشأ آن اميد بوده)انجام نشود.

655 63-  ربّ طمع كاذب لامل غائب.

4 66 چه بسا طمع دروغى به خاطر اميد به آرزويى غايب (و دور از نظركه بدان طمع بسته و دروغ در آيد).

656 64-  ربّ اجل تحت أمل. 4 61 چه بسا أجل و مرگى كه نهفته در زيرآرزو است.

657 65-  ثمرة الامل فساد العمل. 3 332 ميوه و ثمره آرزو، تباهىعمل است.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 108

658 66-  بئست الشيمة الأمل، يفنى الاجل و يفوّت العمل. 3 258 چهبد خصلتى است آرزو كه عمر را فانى كند و عمل را از دست بدهد.

659 67-  ببلوغ الآمال يهون ركوب الاهوال. 3 240 با رسيدن بهآرزوها دست زدن به امور هولناك آسان گردد.

660 68-  بالعمل تحصل الجنّة لا بالامل.

3 228 با عمل، بهشت به دست آيد، نه با آرزو.

661 69-  انّكم ان اغتررتم بالآمال تخرّمتكم بوادر الآجال، و قدفاتتكم الاعمال. 3 65 به راستى شما اگر فريب آرزوها را بخوريد اجلهاى شتابان دروقتى كه عملها از دستتان رفته است شما را نابود كند.

662 70-  انّك لن تبلغ املك و لن تعدو أجلك فاتّق اللَّه و أجمل فىالطّلب.

3 50 به راستى كه تو هرگز به آرزويت نخواهى رسيد، و از مدت عمرمقرّر نخواهى گذشت، در اين صورت از خدا بترس و در خواسته‏ها اعتدال را مراعات كن.

663 71-  الامل سلطان الشّياطين على قلوب الغافلين. 2 58 آرزووسيله تسلّط شيطانها بر دلهاى غافلان و بى‏خبران است.

664 72-  الامل يقرّب المنيّة و يباعد الامنيّة. 2 29 آرزو مرگ رانزديك و اميدها را دور گرداند.  665 73-  الامل يفسد العمل و يفنى الاجل. 1 358آرزو عمل را تباه و عمر را فانى كند.

666 74-  الامل خادع غارّ ضارّ. 1 299 آرزو و خدعه‏گر و فريبكار وزيانبار است.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 109

667 75-  الامل رفيق مونس. 1 261 آرزو رفيقى است آنس آور.  66876-  الامل لا غاية له. 1 250 آرزو نهايت ندارد.

669 77-  الأمل حجاب الاجل. 1 246 آرزو پرده مرگ است.  670 78- الامل ينسى الاجل. 1 220 آرزو مرگ را به فراموشى سپارد.

671 79-  الآمال لا تنتهى. 1 168 آرزوها به پايان نرسد.

672 80-  الآمال تدنى الآجال. 1 166 آرزوها مرگ‏ها را نزديك كند.

672 80-  الآمال تدنى الاجال. 1 166 آرزوها وسيله فريب بى‏خرداناست.

673 81-  الآمال غرور الحمقى. 1 166 آرزوها وسيله فريب بى خرداناست.

674 82-  المغترّ بالآمال مخدوع. 1 165 كسى كه فريفته آرزوها باشدفريب خورده است.

675 83-  الدّنيا بالامل. 1 62 دنيا بر پايه آرزو است (و نبايدبدان دل بست).

676 84-  الامل يخدع، البغى يصرع. 1 55 آرزو فريب دهد، و ظلم وتجاوز بر زمين زند.

677 85-  الامل خوّان. 1 54 آرزو، سخت فريبنده است.

678 86-  الامل يغرّ، العيش يمرّ. 1 45 آرزو فريب مى‏دهد، وزندگانى مى‏گذرد.  679 87-  من أحسن عمله بلغ أمله. 5 266 كسى كه عملش نيكو باشدبه آرمان خود رسيده.

680 88-  أكذبوا آمالكم و اغتنموا آجالكم بأحسن أعمالكم، و بادروامبادرة اولى النّهى و الألباب. 2 245 آرزوها را دروغ بدانيد، و از عمرهاى خود باانجام بهترين عملها غنيمت گيريد، و همانند سبقت گرفتن مردمان عاقل و

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 110

خردمند سبقت گيريد.

681 89-  الامانىّ بضائع النّوكى. 1 166 آرزوها سرمايه‏هاى افرادكم عقل است (و اساس سوداى آنها است).

682 90-  الامانىّ شيمة الحمقى. 1 119 آرزوها شيوه بى‏خردان است (وعاقل كسى است كه آرزوها را به خود راه ندهد).

683 91-  الامانىّ تخدع. 1 45 آرزوها انسان را فريب دهند.

684 92-  الامانىّ أشتات. 1 23 آرزوها پراكنده است (و به پاياننرسد) 685 93-  الامانىّ همّة الرّجال. 1 234 آرزوهاى والا همّت مردان است.  68694-  الامانىّ تخدعك و عند الحقائق تدعك. 1 379 آرزوها تو را فريب دهد، و در نزدحقايق اين عالم تو را واگذارد و رها كند.

687 95-  احذروا الامانىّ فانّها منايا محقّقة. 2 273 از آرزوهادورى كنيد كه در حقيقت آنها مرگ‏هايى مسلّم هستند.

688 96-  ايّاك و الاتّكال على المنى فانّها بضائع النوكى. 2 300بپرهيز از اعتماد كردن بر آرزوها كه آن سرمايه بى‏خردان است.

689 97-  اشرف الغنى ترك المنى.

2 390 شريف‏ترين توانگرى و بى‏نيازى ترك آرزوهاست.

690 98-  انفع الدّواء ترك المنى. 2 402 سودمندترين دارو ترك آرزواست.

691 99-  تجنّبوا المنى فانّها تذهب ببهجة نعم اللَّه عندكم، وتلزم استصغارها لديكم و على قلّة الشّكر منكم. 3 319 بپرهيزيد از آرزوها، زيراآنها خرّمى و طراوت نعمتهاى خدا را از نظر شما

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 111

مى‏برد، و كوچك شمردن آنها و كمى شكر و سپاسگزارى آنها را برشما لازم مى‏دارد.

692 100-  حاصل الامانىّ الاسف. 3 407 حاصل آرزوها، دريغ و افسوساست.

693 101-  حاصل المنى الاسف و ثمرته التّلف. 3 418 حاصل آرزوهاتأسف است و ميوه آن تلف شدن جان است.

694 102-  ربّ امنيّة تحت منيّة. 4 60 بسا آرزويى كه به مرگى بستهباشد (يعنى به مرگ ديگرى).

695 103-  شرّ الفقر المنى. 4 172 بدترين نيازمنديها آرزوها است(زيرا پايان ندارد و پيوسته انسان آرزويى ديگر دارد).

696 104-  طوبى لمن كذّب مناه و اخرب دنياه لعمارة اخراه. 4 242خوشا به حال كسى كه آرزوهاى خود را دروغ شمارد، و دنياى خويش را به خاطر آبادىآخرتش ويران كند.

697 105-  قد تغرّ الامنيّة. 4 462 بسا هست كه آرزو فريب مى‏دهد.

698 106-  كلّ امرء طالب امنيّته و مطلوب منيّته. 4 542 هر انسانىجوياى آرزوى خود است و مرگ او نيز جوياى اوست.

699 107-  كثرة الامانى من فساد العقل.

4 589 آرزوهاى بسيار از تباهى عقل است.

700 108-  كذب من ادّعى الايمان و هو مشغوف من الدّنيا بخدعالامانى و زور الملاهى. 4 630 دروغ گويد كسى كه ادّعاى ايمان كند در حالى كه بهآرزوهاى فريبنده و بازيهاى دروغ دنيا دل بسته است.

701 109-  من غرّته الامانى كذّبته الآجال. 5 230 كسى كه اميدهافريبش دهد، اجلها (و مرگ‏ها) دروغش را آشكار كنند.

702 110-  من اتّكل على الامانىّ مات‏

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 112

دون امله. 5 267 كسى كه تكيه بر آرزوها كند پيش از رسيدن آرزومرگش فرا رسد.

703 111-  من وثق بالامنيّة قطعته المنيّة. 5 271 كسى كه اطمينانيابد به آرزو، مرگ، اطمينانش را قطع كند.

704 112-  من كثرة مناه قلّ رضاه. 5 296 كسى كه آرزوهايش بسيار شدخوشنوديش (از زندگى و از خداى خود) كم شود.

705 113-  من تبع مناه كثر عناؤه. 5 296 كسى كه از آرزوهاى خودپيروى كند تعب و رنجش فراوان شود.

706 114-  من استعان بالامانىّ افلس.

5 467 كسى كه يارى جويد به آرزوها و از آنها كمك خواهد به افلاس وفلاكت دچار گردد.

707 115-  لا تغرّنّك الامانىّ و الخدع فكفى بذلك خرقا. 6 345مبادا آرزوها و نيرنگها فريبت دهند، كه براى حماقت و بى عقلى همين بس است.

708 116-  لا تفى الامانىّ لمن عوّل عليها. 6 390 كسى كه به آرزوهاتكيه كند، آنها با او وفا نكنند.

709 117-  لترجعنّ الفروع على اصولها و المعلولات الى عللها والجزئيّات الى كلّياتها. 5 44 محققا بر مى‏گردد شاخه‏ها بر ريشه‏هاى خود، ومعلولها به علتهاى خود، و جزئى‏ها به سوى كلّى‏ها.  710 118-  الأمانىّ تعمى عيونالبصائر.

1 362 آرزوها ديده‏هاى بصيرت و بينائى را

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 113

كور مى‏كند.

باب الائمة عليهم السلام (پيشوايان)

711 1-  اشدّ النّاس عمى، من عمى عن حبّنا و فضلنا و ناصبناالعداوة بلا ذنب سبق منّا اليه، إلّا انّا دعوناه الى الحقّ و دعاه سوانا إلىالفتنة و الدّنيا، فآثروها و نصبوا العداوة لنا. 2 461 كورترين مردم كسى است كهنابينا شده از دوستى ما و برترى و فضيلت ما و دشمنى با ما را آشكار كرده بى آنكهجرم و گناهى از ما به او رسيده باشد، جز آنكه ما او را به سوى حق دعوت كرده وديگران او را به سوى فتنه و دنيا خوانده‏اند، و اينان دنيا را برگزيده و پرچمدشمنى ما را برافراشته‏اند.

712 2-  اسعد النّاس من عرف فضلنا، و تقرّب إلى اللَّه بنا، و اخلصحبّنا، و عمل بما اليه ندبنا، و انتهى عمّا عنه نهينا، فذاك منّا و هو فى دارالمقامة معنا. 2 461 نيكبخت‏ترين مردم كسى است كه فضيلت و برترى ما را شناخته و بهوسيله ما به خداوند تقرّب جسته، و دوستى و محبّت ما را پاك و خالص داشته، و آنچهرا ما بدان ترغيب كرده انجام دهد، و از آنچه ما از آن نهى كرده‏ايم باز ايستد، پسچنين كسى از ما است و در سراى ماندنى در كنار ما است.

713 3-  أحسن الحسنات حبّنا، و اسوء السّيّئات بغضنا. 2 480 بهترينحسنات (و كارهاى نيك) محبّت و دوستى ما است، و بدترين بديها بغض و دشمنى ما است.

714 4-  أولى النّاس بنا من والانا و عادى من عادانا. 2 483شايسته‏ترين و نزديك‏ترين مردم به ما كسى است كه ما را دوست بدارد، و آنها كه مارا دشمن مى‏دارند، دشمن بدارد.

715 5-  انّ امرنا صعب مستصعب خشن مخشوشن، سرّ مستسرّ مقنّع، لايحمله الّا ملك مقرّب او نبىّ مرسل او مؤمن امتحن اللَّه سبحانه قلبه للايمان. 2550 به راستى كه كار (شناسايى و معرفت) ما

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 114

كارى بس دشوار و سخت و خشن و پوشيده و نهانى است كه پرده بر آنآويخته، بر نمى‏دارد (و نمى‏پذيرد) آن را مگر فرشته‏اى مقرّب يا پيامبرى مرسل يامؤمنى كه خداوند دلش را با ايمان آزموده باشد.

716 6-  انّ اللَّه تعالى اطلع الى الارض فاختارنا و اختار لناشيعة، ينصروننا و يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا و يبذلون انفسهم و اموالهم فينا،فأولئك منّا و الينا و هم معنا فى الجنان. 2 549 به راستى كه خداى تعالى توجّهى بهسوى زمين فرمود، و ما را برگزيد و براى ما شيعيانى انتخاب كرد كه ياريمان كنند، ودر خوشى ما خوشى كنند و در اندوه ما اندوهگين شوند، و از بذل جان و مال خويش درراه ما دريغ نورزند، اينها از ما هستند و بازگشتشان به سوى ما است و در بهشت(برين) با ما هستند.

717 7-  انّ امرنا صعب مستصعب لا يحتمله الّا عبد امتحن اللَّهقلبه للايمان و لا يعى حديثنا الّا صدور امينة و احلام رزينة. 2 545 به راستى كهكار ما سخت و دشوار است كه بر نمى‏دارد (و نمى‏پذيرد) آن را مگر بنده‏اى كه خداونددلش را براى ايمان آزموده، و حفظ نمى‏كند حديث ما را مگر سينه‏هاى امين و استوار وعقلها و خردهاى آرام و با وقار.

718 8-  اين الّذين زعموا انّهم هم الرّاسخون فى العلم دوننا، كذباو بغيا علينا و حسدا لنا، ان رفعنا اللَّه سبحانه و وضعهم، و اعطانا و حرمهم، وادخلنا و اخرجهم، بنا يستعطى الهدى و يستجلى العمى لا بهم. 2 365 كجايند كسانى كهپنداشتند آنهايند «راسخان در علم»  (ثابت گامان در دانش) نه ما، از روى دروغ وگردنكشى و رشك بر ما، به خاطر آنكه خداى سبحان ما را رفعت و بلندى داده و آنها راپست كرده، و به ما عطا كرده و آنها را محروم نموده و در (مقام قرب و منزلت خويش)

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 115

ما را در آورده و آنها را بيرون كرده، درخواست بخشيدن هدايت، وبر طرف كردن كورى و ضلالت (از خداى تعالى) به وسيله ما است نه آنها.

719 9-  الا و انّا اهل البيت ابواب الحكم و انوار الظّلم و ضياءالامم. 2 341 هان (بدانيد) كه ما خاندان درهاى حكمت و نورهاى تاريكى‏ها و روشنىامّتها هستيم.

720 10-  و ليس منّا أهل البيت إمام إلّا و هو عالم بأهل ولايته وذلك لقول اللَّه تعالى «إنّما أنت منذر و لكلّ قوم هاد». 3 31 امام و پيشوايى ازما خاندان نيست جز آنكه او دانا و عالم است به كسانى كه بر آنها ولايت دارد، و اينبه خاطر گفتار خداى تعالى است كه فرموده «براستى كه تو بيم دهنده هستى و هر قومىرا راهنمايى است»  721 11-  أنا و أهل بيتى أمان لأهل الأرض، كما أنّ النّجوم أمانلأهل السّماء. 3 41 من و خاندانم وسيله امن و امان براى زمينيان هستيم همان گونهكه ستارگان وسيله امن براى آسمانيان هستند.

772 12-  لا يقاس بآل محمّد صلوات اللَّه عليهم من هذه الامّة أحد،و لا يستوى بهم من جرت نعمتهم عليه أبدا. 6 432 هيچ كس از افراد اين امّت بهخاندان محمد صلّى اللَّه عليه و آله مقايسه و سنجيده نشود، و آنان كه ريزه خوارنعمت آل محمدند با آنها برابر نخواهند بود.

723 13-  لا تزلّوا عن الحقّ و أهله، فانّه من استبدل بنا أهلالبيت هلك و فاتته الدّنيا و الآخرة. 6 337 از راه حق و اهل حق منحرف نشويد كه بهراستى كسى كه به جاى ما خاندان ديگرى را جايگزين كند نابود گشته و دنيا و آخرت ازچنگ او بيرون رفته است.

724 14-  نحن اقمنا عمود الحقّ و هزمنا جيوش الباطل. 6 173

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 116

ما بوديم كه ستون حق را بر پا داشته و سپاهيان باطل را منهزمساختيم.

725 15-  نحن دعاة الحقّ، و أئمّة الخلق، و ألسنة الصّدق، منأطاعنا ملك، و من عصانا هلك. 6 185 ماييم خوانندگان به حق و پيشوايان خلق وزبانهاى راستگو، كسى كه از ما پيروى كند مالك (سعادت و نيكبختى) گردد و هر كسنافرمانى ما كند نابود گردد.

726 16-  نحن باب حطّة و هو باب السّلام، من دخله سلم و نجا، و منتخلّف عنه هلك. 6 186 ماييم «باب حطّه»  و آن دروازه سلامتى است كه هر كس در آن درآيد به سلامت مانده و نجات يابد و هر كس از ورود در آن تخلّف كند نابود گردد.

727 17-  هم دعائم الاسلام، و ولائج الاعتصام، بهم عاد الحقّ فىنصابه، و انزاح الباطل عن مقامه، و انقطع لسانه من منبته، عقلوا الدّين عقل وعايةو رعاية، لا عقل سماع و رواية.

هم موضع سرّ رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله، و حماة أمره،و عيبة علمه، و موئل حكمه، و كهوف كتبه، و جبال دينه.

هم كرائم الايمان، و كنوز الرّحمن، ان قالوا صدقوا، و ان صمتوالم يسبقوا.

هم كنوز الايمان، و معادن الاحسان، إن حكموا اعدلوا، و إنحاجّوا خصموا.

هم أساس الدّين، و عماد اليقين، إليهم يفى‏ء الغالى، و بهميلحق التّالى.

هم مصابيح الظّلم و ينابيع الحكم و معادن العلم و مواطن الحلم.

هم عيش العلم، و موت الجهل،

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 117

يخبركم حلمهم  عن علمهم، و صمتهم عن منطقهم، لا يخالفون الحقّو لا يختلفون فيه، فهو بينهم صامت ناطق، و شاهد صادق. 6 219-  215 آنهايند ستونهاىاسلام و پناهگاه نگهدارى مردم، به وسيله اينان حق در جايگاه نصاب خود باز گرديد، وباطل از جايى كه بود رانده گشت، و زبانش از بن بركنده شد، دين را توأم با فراگيرىو به كار بستن دريافتند، نه دريافت شنيدن و نقل كردن تنها.  اينان (يعنى اماماندين) جايگاه راز رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و پشتيبانان فرمان او و صندوقچهعلم او و بازگشتگاه حكم او، و پناهگاه كتابهاى او و كوههاى دين هستند.  آنانعضوهاى گرامى ايمان و گنجينه‏هاى خداى رحمان هستند، كه چون سخن گويند به راستى سخنگويند و اگر خاموش شوند كسى برايشان پيشى نگيرد.

آنهايند گنجينه‏هاى ايمان، و كانهاى احسان، اگر حكم كنند بهعدالت حكم كنند، و اگر حجّت و دليل آورند بر خصم غالب آيند.

آنها پايه‏هاى دين و تكيه‏گاه يقين هستند كه به سوى ايشان بازگردد آنكه غلوّ كرده (و در باره ايشان از حدّ گذرانده) و به ايشان بپيوندد آن كسكه (عقب مانده) و از دنبال رسد.  آنها چراغهاى تاريكى‏ها، و سرچشمه‏هاى حكمت، وكانهاى علم و دانش، و آوردگاههاى حلم و بردبارى هستند.

آنها زندگى علم و دانش، و مرگ جهل و نادانى هستند، كه حلم وبردبارى‏شان شما را از علمشان خبر

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 118

دهد، و سكوتشان شما را از منطقشان آگاهى دهد، آنان نه با حقمخالفت كنند و نه در آن اختلاف دارند، و حقّ در ميان آنها خاموشى است گويا، وگواهى است راستگو.

728 18-  نحن شجرة النّبوّة، و محطّ الرّسالة، و مختلف الملائكة، وينابيع الحكم، و معادن العلم، ناصرنا و محبّنا ينتظر الرّحمة، و عدوّنا و مبغضيناينتظر السّطوة. 6 187 ماييم درخت نبوت و فرودگاه رسالت، و جايگاه رفت و آمدفرشتگان و چشمه‏هاى حكمت، و كانهاى علم و دانش، ياور و دوست ما چشم به راه رحمتاست، و دشمن ما و آنانكه بغض ما را در دل دارند، چشم به راه قهر و خشم خدا هستند.

729 19-  نحن الشّعار و الأصحاب، و السّدنة و الأبواب، و لا يؤتىالبيوت الّا من أبوابها، و من أتاها من غير أبوابها كان سارقا لا تعدوه العقوبة.

6 189 ماييم جامه زيرين (يعنى نزديكان رسول خدا صلّى اللَّه عليه وآله) و ياران، و خادمان خانه و درها، و به خانه‏ها جز از درهاى آن دريايند، و هر كساز غير درهاى خانه‏ها در آيد دزدى است كه كيفرش او را دريابد.

730 20-  نحن أمناء اللَّه على عباده، و مقيموا الحقّ فى بلاده،بنا ينجو الموالى و بنا يهلك المعادى. 6 187 ماييم امينهاى خداوند بر بندگانش، وبر پا كنندگان حق در شهرهايش، به وسيله كه دوستان نجات يابند و به وسيله ما دشمناننابود شوند.

731 21-  نحن النّمرقة الوسطى بها يلحق التّالى و اليها يرجعالغالى. 6 186.

ماييم بالش ميانه كه عقب مانده بدان ملحق شود، و غلوّ كننده بهسوى آن باز گردد.  732 22-  من تولّانا فليلبس للمحن‏

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 119

اهابا. 5 427 كسى كه ما را دوست مى‏دارد بايد براى (تحمل)محنتها پوستى بپوشد.  733 23-  من اطاع امامه فقد اطاع ربّه.

5 352 كسى كه از امام خود اطاعت كند از پروردگارش اطاعت كرده است.

734 24-  لبغضنا امواج من سخط اللَّه سبحانه. 5 32 دشمنى و بغض ماامواجى از خشم خداى سبحان را به همراه دارد.

735 25-  من أحبّنا بقلبه، و أعاننا بلسانه، و لم يقاتل معنا بيده،فهو معنا فى الجنّة دون درجتنا. 5 237 كسى كه ما را به دل دوست بدارد و با زبان همما را يارى دهد و با دست (و بدن) با ما كار زار نكند او در بهشت با ما است اما ازدرجه ما پست‏تر است.

736 26-  لنا على النّاس حقّ الطّاعة و الولاية، و لهم من اللَّهسبحانه حسن الجزاء. 5 129 ما را بر مردم حق اطاعت و سرپرستى است، و در برابر، آنهانيز بر خداى سبحان حق پاداش نيك دارند.

737 27-  لنا حقّ ان اعطيناه و الّا ركبنا اعجاز الابل و ان طالالسّرى. 5 127 ما را حقّى است اگر آن را به ما دادند، و گر نه سوار شويم بر تركشتر اگر چه به درازا كشد شبگير و شب روى.  738 28-  من ركب غير سفينتنا غرق. 5 184كسى كه به غير از كشتى ما سوار شود غرق شود.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 120

739 29-  من اتّبع امرنا سبق. 5 184 كسى كه پيروى كند دستور ما راپيشى جسته است.

740 30-  من تخلّف عنّا محق. 5 184 كسى كه از ما تخلّف ورزد نابودگردد.

741 31-  من تمسّك بنا لحق. 5 184 كسى كه به ما تمسّك جويد به ماپيوسته است.

742 32-  على الإمام ان يعلّم اهل ولايته حدود الاسلام و الايمان.4 318 بر امام است كه حدود اسلام و ايمان را به اهل مملكت (و آنها كه تحت سرپرستىاو هستند) بياموزد.

743 33-  عليكم بطاعة أئمّتكم فانّهم الشّهداء عليكم اليوم، والشّفعاء لكم عند اللَّه غدا. 4 309 بر شما باد به فرمانبردارى از امامانتان كه بهراستى آنها گواهانند بر شما امروز، و شفيعان شمايند در پيشگاه خداوند در فرداىقيامت.

744 34-  عليكم بحبّ آل نبيّكم، فانّه حقّ اللَّه عليكم و الموجبعلى اللَّه حقّكم، الا ترون الى قول اللَّه تعالى «قل لا أسألكم عليه اجرا الّاالمودّة فى القربى». 4 307 بر شما باد به دوستى خاندان پيامبرتان كه به راستى اينحق خداست بر شما و لازم كند بر خدا حق شما را، مگر نمى‏بينيد گفتار خداى تعالى راكه فرموده: «بگو از شما مزدى درخواست نكنم جز دوستى نزديكان خود را»  745 35-  هماسراء ايمان لم يفكّهم منه زيغ و لا عدول. 56 193 اينان در بند ايمانند كه هيچانحراف و كجى آنها را از اين بند رها نكند.

746 36-  طريقتنا القصد و سنّتنا الرّشد.

4 254 طريقه ما ميانه روى و سنّت و روش ما رشد (راهنمايى به راهراست) است.

747 37-  شقّوا امواج الفتن بسفن النّجاة.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 121

4 187 گردابهاى فتنه را به وسيله كشتى‏هاى نجات  درهم بشكنيد.

748 38-  بنا فتح اللَّه و بنا يختم و بنا يمحو ما يشاء و يثبت.

و بنا يدفع اللَّه الزّمان الكلب.

و بنا ينزّل اللَّه الغيث. 3 272-  271 به وسيله ما خداوندآغاز كرده و به ما پايان دهد، و به سبب ما محور مى‏كند آنچه را بخواهد و اثباتمى‏كند.

و به وسيله ما خداوند روزگار گزنده را برطرف كند.

و به وسيله ما خداوند باران فرستد.

749 39-  بنا اهتديتم فى الظّلماء و بنا تسنّمتم العليا.

و بنا انفجرتم عن السّرار. 3 271 به وسيله ما از تاريكى هدايتشديد، و به كمك ما به اوج ترقى گام نهاديد.

و به وسيله ما از شب تاريك به در شديد.

750 40-  انّما الائمّة قوّام اللَّه على خلقه و عرفاؤه على عباده،و لا يدخل الجنّة إلّا من عرفهم و عرفوه، و لا يدخل النّار إلّا من أنكرهم وأنكروه. 3 94 همانا امامان تدبير كنندگان خدايند بر مردمان، و كارگزاران اويند بربندگان، داخل بهشت نشود كسى مگر آنكه آنها را بشناسد و آنها نيز او را بشناسند، وبه دوزخ نرود مگر كسى كه آنها را انكار كند و آنان نيز او را انكار كنند.

751 41-  الامامة نظام الامّة. 1 274 امامت، نظام امّت است.

752 42-  يحتاج الإمام إلى قلب عقول، و لسان قؤول، و جنان علىاقامة الحقّ صؤول. 6 472 امام نياز دارد به قلبى كه بسيار دريابد و زبانى سخنور، ودلى كه براى بر پا داشتن حق، حمله‏ور و دلير باشد.

753 43-  لتعطفنّ علينا الدّنيا بعد شماسها عطف الضّروس على ولدها.

5 43 همانا دنيا پس از-  چموشى بر ما مهربانى خواهد كرد، همانندشتر شير ده نسبت به‏

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 122

بچه خود.

754 44-  و انّا لامراء الكلام فينا تشبّثت فروعه و علينا تهدّلتاغصانه. 2 336 به راستى كه ما فرمانروايان سخن هستيم، فروع آن در ميان ما پراكندهشده و شاخه‏هاى آن بر ما سايه افكنده است.

755 184-  فيا عجبا و مالى لا اعجب من خطأ هذه الامّة على اختلافحججها فى دياناتها، لا يقتصّون اثر نبىّ، و لا يقتدون بعمل وصىّ، و لا يؤمنونبغيب، و لا يعفّون عن عيب، يعملون فى الشّبهات، و يسيرون فى الشّهوات، المعروففيهم ما عرفوا، و المنكر عندهم ما انكروا، مفزعهم فى المعضلات الى انفسهم، وتعويلهم فى المبهمات على آرائهم كانّ كلّا منهم امام نفسه، قد اخذ فيما يرى بغيروثيقات بيّنات و لا اسباب محكمات. 4 445 شگفتا، چرا تعجب نكنم از خطا و اشتباه اينگروههاى پراكنده با اين دلايل مختفى كه بر مذهب خود دارند، نه گام به جاى گامپيغمبرى مى‏نهند، و نه از عمل وصى پيغمبرى پيروى مى‏كنند. نه به غيب ايمانمى‏آوردند، و نه خود را از عيب بر كنار مى‏دارند. به شبهات عمل مى‏كنند، و درگرداب شهوت غوطه ورند، نيكى در نظرشان همان است كه خود نيك مى‏شمارند، و منكر وزشتى آن است كه خود منكر بشمارند. در حل مشكلات به خود پناه مى‏برند، و در مبهماتتنها به رأى خويش تكيه مى‏نمايند. گويا هر كدام امام خويشند، كه به دستگيره‏هاىمطمئن و اسباب محكمى كه خود مى‏انديشند و خود ساخته‏اند چنگ زده‏اند.

باب الامن (امنيّت)

756 1-  لا نعمة أهنأ من الامن. 6 435 نعمتى گواراتر از امنيّتنيست.

757 2-  لا تغترّنّ بالأمن فانّك مأخوذ من مأمنك. 6 291 زنهار كهفريفته نشوى به امنيّت، كه به راستى تو از همان مكان امن خود ربوده‏

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 123

خواهى شد.  758 3-  من مأمنه يؤتى الحذر. 6 12 شخص حذر كنندهاز همان مكان امن خود، به او آسيب رسد.  759 4-  من آمن خائفا من مخوفة، آمنهاللَّه سبحانه من عقابه. 5 388 كسى كه ايمن گرداند ترسناكى را از آنچه مى‏ترسد،خداى سبحان او را از عقاب خود در امان دارد.

760 5-  رفاهيّة العيش فى الأمن. 4 100 خوشى و فراخى زندگى درامنيّت است.

761 6-  ربّما اتيت من مأمنك. 4 83 چه بسا كه از همان مكان امن بهسراغت آيند (و آسيبت رسانند).

762 7-  ربّ أمن انقلب خوفا. 4 59 چه بسا امنيّتى كه به ترس بازگردد.

763 8-  ربّ آمن وجل. 4 55 چه بسيار شخصى كه در امان است ولى ترسانو بيمناك است.

764 9-  الامن اغترار. 1 50 ايمنى موجب فريب خوردن است.

باب الايمان

765 1-  الايمان شهاب لا يخبوا. 1 235 ايمان آتشى است افروخته (وچراغى است فروزنده) كه خاموش نشود.

766 2-  النّجاة مع الايمان. 1 224 نجات و رستگارى قرين و همراهايمان است.

767 3-  الايمان اعلى غاية. 1 213 ايمان برترين هدفهاست.

768 4-  الايمان شفيع منجح.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 124

1 148ايمان شفاعت كننده‏اى است پيروز.

769 5-  الايمان واضح الولائج. 1 125 ايمان چنان راهى است كه درونشآشكار است (و يا شايستگى آن براى اعتماد، واضح و آشكار است).  770 6-  المرءبايمانه. 1 62 انسان در گرو ايمان او است.

771 7-  الايمان امان. 1 26 ايمان امان و امنيت است.

772 8-  الايمان افضل الامانتين. 2 24 ايمان بهترين امانت از دوامانت است (كه به انسان سپرده شده).  773 9-  الايمان قول باللّسان و عملبالاركان. 2 40 ايمان گفتن به زبان است و عمل به وسيله اركان و اعضاى بدن.  77410-  الايمان شجرة اصلها اليقين و فرعها  التّقى و نورها الحياء و ثمرها السّخاء.2 47 ايمان درختى است كه ريشه‏اش يقين، و شاخه‏اش تقواى الهى و شكوفه‏اش شرم وحياء، و ميوه‏اش سخاوت و بخشش است.

775 11-  ان آمنت باللَّه أمن منقلبك. 3 17 اگر به خدا ايمان آورىبازگشتگاهت امن است.

776 12-  بالايمان تكون النّجاة. 3 203 نجات و رستگارى به وسيلهايمان است.

777 13-  بالايمان يستدلّ على الصّالحات. 3 204 به وسيله ايمانآدمى بر كارهاى شايسته راهنمايى شود.

778 14-  ثمرة الايمان الفوز عند اللَّه.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 125

3 322ميوه ايمان رستگارى در پيشگاه خداوند است.

779 15-  ثمرة الايمان الرّغبة فى دار البقاء. 3 334 ثمره و ميوهايمان، علاقه به سراى ماندنى (و عالم پس از مرگ) است.

780 16-  ثلاث من كنّ فيه استكمل الايمان، من اذا رضى لم يخرجهرضاه الى باطل، و اذا غضب لم يخرجه غضبه عن حقّ، و اذا قدر لم يأخذ ما ليس له. 3338 سه چيز است كه هر كس آنها را داشته باشد ايمان خود را كامل كرده: كسى كه چوندر خوشى و خوشحالى باشد خوشى او را به باطل نكشاند (و سركشى نكند) و چون خشم كردحالت خشم او را از حقّ بيرون نبرد (و به ناحق چيزى نگويد و كارى نكند) و چون بهقدرت رسيد به چيزى كه از آن او نيست، دستبرد نزند.

781 17-  ثلاث من كنّ فيه فقد اكمل الايمان، العدل فى الغضب والرّضا، و القصد فى الفقر و الغنا، و اعتدال الخوف و الرّجاء. 3 340 سه چيز است كههر كه آنها را داشت ايمان خود را كامل كرده: مراعات عدالت در حال خشم و خوشى،ميانه روى در حال ندارى و دارايى، رعايت اعتدال در حال ترس و اميد.

782 18-  ثلاث من كنوز الايمان: كتمان المصيبة و الصّدقة و المرض.3 340 سه چيز است كه از گنجينه‏هاى ايمان است: پوشاندن و كتمان مصيبت (پيش آمدهاىناگوار) و كتمان صدقه، و كتمان بيمارى.

783 19-  زين الايمان طهارة السّرائر و حسن العمل فى الظّاهر. 4117 زيور ايمان، پاكيزگى درون و عمل نيكو در آشكار است.

784 20-  شرف المؤمن ايمانه و عزّه بطاعته. 4 180 شرافت مؤمن ايماناو است، و عزّت و سر بلندى‏اش به اطاعت پروردگار است.

785 21-  صدق الايمان و صنايع‏

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 126

الاحسان افضل الذّخائر. 4 199 صداقت در ايمان و كارهاى نيك وبخشش بهترين گنجينه است.

786 22-  فمن الايمان ما يكون ثابتا مستقرّا فى القلوب، و منه مايكون عوارى بين القلوب و الصدور. 4 433 ايمان دو گونه است: يكى ثابت و پا برجا دردلها، و ديگرى موقّت و عاريتى در ميان دلها و سينه‏ها.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation