بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فرهنگ عاشورا, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - فرهنگ عاشورا
     02 - فرهنگ عاشورا
     03 - فرهنگ عاشورا
     04 - فرهنگ عاشورا
     05 - فرهنگ عاشورا
     06 - فرهنگ عاشورا
     07 - فرهنگ عاشورا
     08 - فرهنگ عاشورا
     09 - فرهنگ عاشورا
     10 - فرهنگ عاشورا
     11 - فرهنگ عاشورا
     12 - فرهنگ عاشورا
     13 - فرهنگ عاشورا
     14 - فرهنگ عاشورا
     15 - فرهنگ عاشورا
     16 - فرهنگ عاشورا
     17 - فرهنگ عاشورا
     18 - فرهنگ عاشورا
     19 - فرهنگ عاشورا
     20 - فرهنگ عاشورا
     21 - فرهنگ عاشورا
     22 - فرهنگ عاشورا
     23 - فرهنگ عاشورا
     24 - فرهنگ عاشورا
     25 - فرهنگ عاشورا
     26 - فرهنگ عاشورا
     27 - فرهنگ عاشورا
     28 - فرهنگ عاشورا
     29 - فرهنگ عاشورا
     30 - فرهنگ عاشورا
     31 - فرهنگ عاشورا
     32 - فرهنگ عاشورا
     33 - فرهنگ عاشورا
     34 - فرهنگ عاشورا
     35 - فرهنگ عاشورا
     36 - فرهنگ عاشورا
     37 - فرهنگ عاشورا
     38 - فرهنگ عاشورا
     fehrest - فرهنگ عاشورا
 

 

 
 

يا حسين‏«ع‏»

سوزناكترين ناله برخاسته از ژرفاى جان،كه شيعه كربلايى با آن ندا،سيد الشهدا راصدا مى‏زند،ندايى كه قلبهاى عاشق حسين‏«ع‏»را به هم متصل مى‏كند و حسينيان را زيرخيمه‏«ذكر»گرد مى‏آورد.شعارى كه بر پرچم عزاداران محرم،بر پيشانى رزمندگان اسلام،بر لبهاى نوحه سرايان عاشورا مى‏درخشد و مى‏شكفد.نداى شوق آميزى كه صحابى‏بزرگوار، جابر بن عبد الله انصارى،وقتى همراه عطيه بر سر تربت‏حسين‏«ع‏»آمد و بيهوش‏شد،چونعطيه آب به صورتش پاشيد و به هوش آمد،سه بار گفت:«يا حسين!يا حسين!

يا حسين!»آنگاه گفت:«احبيب لا يجيب حبيبه؟»و سپس به زيارت ابا عبد الله عليهالسلام‏پرداخت.

ياد حسين،هنگام آب نوشيدن

شهادت تشنه كامانه امام حسين‏«ع‏»،چنان داغ و غم سنگينى بر دلها نهاده است كه‏مى‏سزد با ديدن هر نهر و چشمه و با نوشيدن هر آب و شربت گوارا،از لبهاى عطشان آن‏حضرت،ياد شود، چرا كه آب،ياد آور آن عاشوراى عطش ريز و آن كامهاى تشنه‏عاشورائيان شهيد است.امام صادق‏«ع‏»فرمود:«من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر آنكه‏حسين بن على را به ياد مى‏آوردم‏»و نيز فرمود:«ما من عبد شرب الماء فذكر الحسين و لعن‏قاتله الا كتب له ماة الف حسنة و حط عنه ماة الف سيئة‏» (1) هر كه آب بنوشد و حسين‏«ع‏»را يادكند و قاتل او را لعن نمايد،براى او هزار حسنه نوشته مى‏شود و هزار گناه از او محومى‏گردد.از اين رو،شيعه،هنگام نوشيدن آب،بر حسين بن على سلام مى‏دهد و مى‏گويد:

سلام بر لب تشنه‏ات،يا حسين،سلام الله على الحسين و اصحابه.نيز در سقاخانه‏ها ومنبعهاى آب خنك،در تابستان و در ايام محرم،مى‏نويسند:«آبى بنوش و لعنت‏حق بريزيد كن‏»يا«بنوشبه ياد لبهاى تشنه حسين‏».از زبان خود سيد الشهدا هم نقل شده كه‏فرمود:

شيعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونىاو سمعتم بغريب او شهيد فاندبونى (2)

امام سجاد«ع‏»نيز سالهاى سال،از شهادت پدر با لب تشنه ياد مى‏كرد و مى‏گريست وهر گاه هنگام افطار غذا مى‏آوردند يا نگاهش به آب مى‏افتاد،مى‏گريست و مى‏فرمود:«قتل‏ابن رسول الله جائعا،قتل ابن رسول الله عطشانا» (3) و نيز هر گاه قصابى را مى‏ديد كه‏مى‏خواهد گوسفندى سر ببرد،مى‏گفت آبش بدهيد،پدرم را با لب تشنه سر بريدند.اين‏ياد كرد پيوسته ازشهادت مظلومانه حسين‏«ع‏»با لب تشنه،احياى خاطره آن روز پر حادثه‏است.

يا دهر اف لك...

اشعارى است كه امام حسين‏«ع‏»آنها را مكرر بر زبان جارى كرد.امام سجاد«ع‏»كه‏بيمار بود و در خيمه،حضرت زينب او را پرستارى مى‏كرد،اينها را شنيد،فهميد كه خبر ازشهادت مى‏دهد.گريست.زينب هم شنيد و گريه كرد.امام حسين‏«ع‏»او را دلدارى داد وبه بردبارى سفارش كرد. (4)

يا دهر اف لك من خليل كم لك بالاشراق و الاصيل من صاحب او طالب قتيل و الدهر لا يقنع بالبديل و انما الامر الى الجليلو كل حى سالك سبيلى

ياد يحيى‏«ع‏»

ميان ماجراى شهادت امام حسين‏«ع‏»و برخى پيامبران،شباهتهايى وجود دارد.ازجمله ميان آن حضرت و حضرت يحيى بن زكريا،سر يحيى را در طشت طلا نهاده،نزد زن‏بد كاره‏اى هديه فرستادند. (5) سر سيد الشهدا را نيز پس از شهادت نزد ابن زياد و يزيدفرستادند،آن هم در طشت طلا.خداوند به انتقام خون يحيى،بخت النصر را بر آن قوم‏مسلط ساخت كه هفتادهزار از آنان را كشت. (6) خداوند به پيامبر اكرم‏«ص‏»وحى فرمود:

در مقابل قتل يحيى هفتاد هزار را كشتم،در مقابل قتل پسر دختر تو دو برابر آن را خواهم‏كشت. (7) آنگونه كه سر يحيى را در طشت نهادند،حسين بن على را هم در كربلا ذبح‏كردند. (8) شايد به خاطر اين شباهتها با پيامبران و حضرت زكريا بود كه سيد الشهدا در مسيركربلا،در هر منزلى كه فرود مى‏آمد يا از آن كوچ مى‏كرد،از يحيى بن زكريا ياد مى‏كرد وروزى هم فرمود:از خوارى و پستى دنيا همين بس كه سر يحياى پيامبر،به يكى از زنان‏زناكار بنى اسرائيل هديه مى‏شود! (9)

يا فتح يا شهادت

در فرهنگ عاشورا،هم شهادت‏«فتح‏»محسوب مى‏شود،و هم فتح،فراتر از پيروزى‏نظامى است. بر اساس آموزش قرآنى‏«احدى الحسنيين‏»،مجاهدان راه خدا چه بكشند وچه كشته شوند، پيروزند و پيروزى در سايه عمل به تكليف است.شوق شهادت درابا عبد الله‏«ع‏»چنان بود كه به فرموده امام باقر«ع‏»روز عاشورا،نصرت الهى براى آن‏حضرت نازل شد و ميان زمين و آسمان بود.حسين بن على را مخير كردند كه پيروز شوديا شهيد گردد.وى شهادت و ديدار الهى را ترجيح داد:«لما نزل النصر على الحسين بن على‏حتى كان بين السماء و الارض ثم خير:النصر او لقاء الله،فاختار لقاء الله‏». (10) آن حضرت،كشته شدن را هم پيروزى مى‏دانست،چون هم به رستگارى ابدى مى‏رسيد،هم دين رازنده مى‏كرد.امام حسين‏«ع‏»خود فرمود:«اما و الله انى لارجو ان يكون خيرا ما اراد الله‏بنا،قتلنا ام ظفرنا» (11) به خدا سوگند،اميدوارم آنچه را خداوندبراى ما بخواهد.«خير»باشد،چه كشته شويم،چه پيروز گرديم!

گر چه از داغ لاله مى‏سوزيم ما همان سر بلند ديروزيم چون به تكليف خود عمل كرديمروز فتح و شكست،پيروزيم (12)

امام خمينى‏«ره‏»فرمود:«من اميدوارم به فوز«احدى الحسنيين‏»نائل شوم،يا پيشرفت‏مقصود (13)

يا لثارات الحسين‏«ع‏»

نداى خونخواهى حسين عليه السلام.اين جمله،شعار ياوران حسين‏«ع‏»و شعارفرشتگانى

و اقامه عدل و حق،يا شهادت در راه آنكه حق است.» است كه كنار قبر او تا ظهور امام زمان‏«ع‏»مى‏مانند. (14) نيز،شعار حضرت‏مهدى‏«ع‏»است، هنگام قيام براى انتقام خون شهداى كربلا. (15) همچنين شعار ياوران‏شهادت طلب امام زمان‏«ع‏»كه آرزوى مرگ در راه خدا دارند«شعارهم:يا لثارات‏الحسين‏». (16) در نهضت توابين به رهبرى سليمان بن صرد نيز كه در سال 65 هجرى در كوفه‏قيام كردند،شعارشان همين بود. در قيام مختار هم همين شعار مطرح بود.در برخى نقلها«يا اهل ثارات الحسين‏»آمده است. (17) نيز«يا لثارات الحسين‏»نام نشريه‏اى است كه به همت جمعى از نيروهاى بسيجى وحزب اللهى و دردمند،با انگيزه دفاع از ارزشهاى انقلاب اسلامى،از سال 1373 شمسى‏منتشر مى‏شود وافشاگر برخى از برنامه‏هاى تهاجم فرهنگى غرب،عليه اسلام و انقلاب‏است.

يا ليتنا كنا معك

آرزوى رستگار شدن و رسيدن به فوز و فيض شهادت در ركاب ولى خدا،براى‏كسانى كه در معركه كربلا نبوده‏اند،آرزوى شيرينى است.شهادت را رستگارى دانستن وآرزومندى براى درك آن فيض،هم خطى با سيد الشهداء«ع‏»است.اين آرزو درزيارتنامه‏هاى آن حضرت با عبارتهاى مختلفى بيان شده است.از قبيل:«فزتم و الله فليت‏انى معكم فافوز فوزا عظيما»، (18) «يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزا عظيما»،«فيا ليتنى كنت‏معكم فافوز معكم‏». (19) جلوه اين آرمان والا،در هر عصرى مى‏تواند آشكار شود،چرا كه‏وقتى هر روز عاشورا و همه جا كربلا باشد و خط جهاد و شهادت به روى پيروان حق‏گشوده باشد،صداقت زائر در اين ادعا،در جبهه‏هاى نبردش با ستمگران ديده مى‏شود واين آرزو به عمل مى‏رسد.نمونه آن در جبهه‏هاى دفاعمقدس در جمهورى اسلامى مكررديده شد.

آنان كه عمرى خطاب به مولايشان‏«يا ليتنا كنا معكم...»گفته و بر غربت و تنهايى مظلوميت‏حسين‏«ع‏»گريسته بودند،وقتى كربلاى جبهه‏هاى حق،براى حسين زمان ناصرو ياور مى‏طلبيد،به ميدانهاى رزم شتافتند و جان فدا كردند و نشان دادند كه اگر در عاشوراهمبودند،همچون اصحاب شهيد آن امام،عاشقانه جان نثار مى‏كردند.جمله‏«يا ليتنا....»

هم اعلام موضع و جانبدارى از برنامه و حركت عاشورايى شهداى كربلاست،هم اعلام‏آمادگى براى حضور در كربلاهاى مكرر تاريخ.شعار شهادت طلبان است و آرزوى‏وارستگان از تعلقات دنيوى.چرا كه نوع شهادتى كه حسين‏«ع‏»و اصحابش در كربلا پذيراشدند،غبطه همه انسانهاى آزاده در دورانهاست.در حديث مفصل امام رضا«ع‏»خطاب به‏ريان بن شبيب آمده است:«يا ريان!ان سرك ان يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهدمع الحسين‏«ع‏»فقل متى ما ذكرته:يا ليتنى كنت معهم فافوز معهم فوزا عظيما» (20) .اگر دوست‏دارى كه ثواب شهيدان كربلا را داشته باشى،هر گاه به ياد آن حادثه افتادى بگو:كاش من‏نيز با آنان بودم و با آنان به رستگارى بزرگ مى‏رسيدم.اين آرزو،نشان دهنده زمينه‏تفكرات عاشورايى در دل انسان است.

يا مبرور

شعار طايفه‏«ازد»در كوفه بود.هنگامى كه عبد الله عفيف ازدى در مجلس‏«ابن زياد»

نسبت به جنايت او در كشتن حسين عليه السلام اعتراض كرد و ابن زياد فرمان داد كه‏«بگيريد!»،عبد الله عفيف شعار«يا مبرور»سر داد و گروهى از طايفه ازد گرد آمده و او راازمجلس بيرون بردند. (21) معناى آن‏«نيكى شده‏»و حمايت‏شده است.

يا منصور،امت

شعار هواداران مسلم بن عقيل در كوفه بود.پس از دستگير شدن هانى و فاش شدن‏محل اختفاى حضرت مسلم بستگان هانى يقين كردند كه او كشته خواهد شد.نوحه‏خوانى در خانه هانى برپا شد و زنانى از طايفه مراد،ندبه كنان و سوگوارى كنان آنجا گردآمدند.پس از اين حادثه،مسلم بن عقيل شعار و نداى‏«يا منصور»سر داد.به نقلى چهارهزار نفر و به نقلى ديگر هجده هزار بيعتگر با فرياد«يا منصور امت‏»،گرد او جمع شدند وكاخ ابن زياد را محاصره كردند.ولى بتدريج،از دور او پراكنده شدند و او را تنها گذاشتند. (22) اين جمله،شعار مسلماناندر جنگ بدر نيز بود.معنايش اينست:اى يارى شده!بميران.

اين نوعى پيشگويى و فال نيك به مرگ دشمن بود.چون در شب حركت كردند،اين‏جمله راشعار خود ساختند تا در تاريكى يكديگر را بشناسند. (23)

يحيى بن سعيد

سر كرده گروهى كه مى‏خواستند امام حسين‏«ع‏»را از خروج از مكه و عزيمت به سوى‏عراق، باز دارند.عمرو بن سعيد بن عاص،والى مكه كه امير الحاج در آن سال نيز بود،ماموريت داشت كه اگر بتواند،حسين‏«ع‏»را ترور كند.از اين رو نمى‏خواست با بيرون‏رفتن حسين‏«ع‏»از مكه، توطئه خنثى شود.يحيى بن سعيد را همراه جمعى از سپاه فرستادتا به زور مانع عزيمت‏سيد الشهدا«ع‏»شوند.اما امام و اصحابش،مقاومت كردند و كار به‏برخورد با تازيانه هم انجاميد ويحيى در انجام ماموريت ناكام ماند.يحيى و عمرو،برادربودند. (24)

يحيى بن سليم مازنى

از شهداى كربلاست.رجز او هنگام نبرد چنين بود:

لاضربن القوم ضربا فيصلا ضربا شديدا فى العدا معجلا لا عاجزا فيها و لا مولولاو لا اخاف اليوم موتا مقبلا (25)

كه هم روح حماسى و سلحشورى او را مى‏رساند و هم استقبال از شهادت را.

يزيد بن ثبيط(ثبيت)عبدى

از شهداى كربلاست.وى از شيعيان اهل بيت و از اصحاب ابو الاسود دوئلى و ازاشراف قبيله خود بود.وى ده پسر داشت.پس از دريافت نامه سيد الشهدا«ع‏»كه خطاب به‏اهل بصره نوشته بود،همراه دو پسرش عبد الله و عبيد الله از بصره آمدند و به علت بسته‏بودن راهها با پيمودن بيراهه‏ها،در مكه خود را به امام حسين‏«ع‏»رسانده،به كاروان اوپيوستند.روز عاشورا پسرانش در حمله اول و خودش در مبارزه تن به تن به شهادت‏رسيدند. (26) نام هر سه در زيارت‏«ناحيهمقدسه‏»آمده است.نام او يزيد بن نبيط،بدر بن‏رقيد،بدر بن رقيط هم ضبط شده است. (27)

يزيد بن حصين همدانى

يكى از ياران شجاع،بزرگوار و پارساى امام حسين‏«ع‏»كه روز عاشورا وقتى تشنگى‏بر امام و يارانش غلبه كرد،از امام اجازه خواست تا با كوفيان و عمر سعد صحبت كند.امام‏اجازه داد.وى نسبت به جلوگيرى از استفاده امام از آب فرات با آنان صحبت و به آنان‏اعتراض كرد.اما به او پاسخ نامناسب دادند.بى نتيجه برگشت.آنگاه امام،در باره سپاه‏دشمن فرمود:شيطان بر آنان چيره گشته است و حزب شيطان زيان كارانند. (28) او در كوفه بامسلم بن عقيل نيز بيعتكرده بود و پس از شهادت مسلم،از كوفه خارج شد و به امام‏حسين‏«ع‏»پيوست. (29)

يزيد بن زياد

از شهداى كربلاست.نام كاملش يزيد بن زياد بن مهاصر(مهاجر)كندى،معروف به‏«ابو الشعثاء كندى‏»از رجال نامى و از دلاوران و تير اندازان ماهر كوفه بود كه همراه سپاه‏عمر سعد از كوفه خارج شد ولى به حسين بن على‏«ع‏»پيوست.برخى هم گفته‏اند پيش ازرسيدن سپاه حر به امام حسين‏«ع‏»وى به امام حسين‏«ع‏»پيوسته و همراه او شده بود.پيش‏روى امام حسين،صد تير به سوى دشمن افكند كه تنها پنج تير بر زمين افتاد.با هر تيرى كه‏مى‏انداخت،امام حسين‏«ع‏»دعا مى‏كرد كه خدايا تير اندازى‏اش را استوار گردان و پاداشش‏را بهشت قرار بده: «اللهم سدد رميته و اجعل ثوابه الجنة‏» (30) نام او را يزيد بن ابى زياد ويزيد بن زياد بن مهاجرهم نقل كرده‏اند. (31)

يزيد بن مسعود

از شخصيتهاى معروف هوادار امام حسين‏«ع‏»بود كه پس از دريافت نامه از آن‏حضرت،قبايل بنى تميم،بنى حنظله و بنى سعد را گرد آورد و در جمعشان به ايراد سخن‏پرداخت.آنان نيز خطابه او را تاييد و پشتيبانى كردند،سپس نامه‏اى مساعد به امام نوشت‏و او را به كوفه دعوتكرد. (32)

يزيد بن معاويه

خليفه جنايتكار اموى كه فاجعه كربلا به دستور او پديد آمد.وى در سال 25 هجرى‏تولد يافت. جوانى ميگسار،سگباز و اهل بوزينه بازى و عياشى بود. (33) چون معاويه مرد،بااو به عنوان خلافت بيعت كردند.معاويه پيش از مرگش از بسيارى بيعت بر وليعهدى اوگرفته بود.يزيد انديشه‏هاى الحادى داشت و به مبدا و معاد بى عقيده بود.بى بند و بار واهل عيش و طرب بود.در زمان او فسق و فجور به واليان هم گسترش يافت و آوازه خوانى‏در مكه و مدينه آشكار شد و مردم به شرابخوارى علنى پرداختند. (34) سيد الشهدا«ع‏»وقتى با اصرار وليد و مروان براى بيعت با يزيد مواجه شد به فسق اوشهادت داد و فرمود:«يزيد رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحترمة معلن بالفسق ومثلى لا يبايع مثله‏». (35) يزيد،مردى فاسق،شرابخوار،آدمكش است كه آشكارا گناه مى‏كند وكسى همچون من با كسى مثل او بيعت نخواهد كرد.

اين شناخت‏سيد الشهدا«ع‏»از يزيد،سابقه داشت.حتى روزى در يك جلسه،آن‏حضرت در پاسخ معاويه كه از يزيد ستايش كرد،برخاسته،زشتيها و مفاسد يزيد را برشمرد و به معاويه به خاطر بيعت گرفتن از اين و آن براى پسرش يزيد،اعتراض كرد. (36) يزيد نيز همچون پدرش،به حيف و ميل بيت المال و كشتن انسانهاى با ايمان و ايجادفساد و مفاسد در دستگاه حكومت پرداخت.به والى مدينه نوشت كه به زور ازسيد الشهدا«ع‏»بيعت بگيرد و اگر نپذيرفت،گردن او را بزند.براى سركوبى هواداران امام‏حسين‏«ع‏»كه با مسلم بن عقيل در كوفه بيعت كرده بودند، «ابن زياد»را به ولايت كوفه‏گماشت و به كشتن امام فرمان داد.«ابن جوزى‏»در باره او گفته است: «چگونه قضاوت‏مى‏كنيد در باره مردى كه سه سال حكومت كرد،در سال اول حسين‏«ع‏»را به شهادت‏رساند و در سال دوم مردم مدينه را دچار وحشت‏ساخت و مدينه را براى لشكريان خودمباح گرداند و در سال سوم،خانه خدا را با منجنيق سنگباران كرد و ويران ساخت.» (37) كه‏اشاره به حادثه كربلاست و«واقعه حره‏»كه مردم مدينه در سال 63 هجرى بر ضد والى قيام‏كردند و او و ديگر امويان را از شهر بيرون نمودند و اين پس از آن بود كه فساد و آلودگى وجنايات يزيد بر آنان آشكار شد.يزيد هم مسلم بن عقبه را با لشكرى براى قتل عام مردم‏فرستاد.در سال 64 هجرى نيز همان سپاه براى سركوب قيام عبد الله بن زبير به مكه هجوم‏بردند و به مسجد الحرام و حرم خدا با منجنيق حمله كردند.كعبه و مسجد الحرام سوخت وويران شد و عده‏اى كشته شدند. (38) ننگها و آلودگيهاى يزيد،بيش از آن است كه در اين‏مختصر بگنجد. (39) مدت حكومت‏يزيد،سه سال و هشت ماه بود و در سال 64در«حوارين‏»از اطراف دمشق مرد (40) و در«باب الصغير»دمشق دفن شد. (41)

يزيد بن مغفل جعفى

از شجاعان هنرمند و شاعر شيعه كه در كربلا به شهادت رسيد.وى رسول خدا«ص‏»رادرك كرده و در جنگ قادسيه حضور داشت و از اصحاب على بن ابى طالب‏«ع‏»بود كه درجنگ صفين در ركاب او جنگيد.سپس حضرت در فتنه خوارج او را براى جنگ با«خريت بن راشد»به اهواز فرستاد.در آن سپاه،در جناح راست بود،وى در مكه به كاروان‏حسينى پيوست و با آن حضرت به كربلا آمد و روز عاشورا در پيكار تن به تن با كوفيان،پس از كشتن عده‏اى ازآنان به شهادت رسيد.نامش در زيارت ناحيه مقدسه بصورت‏يزيد بن معقل آمده است. (42)

يزيد بن مهاجر

از شهداى كربلا به شمار آمده است.برخى او را همان يزيد بن زياد بن مهاجر كندى‏دانسته‏اند.

يزيديان

وابستگان و پيروان يزيد،چه در فكر و چه در عمل،چه در گذشته و چه عصر حاضر.

همه هواداران يزيد و عمل كنندگان در آن راه،از دودمان يزيد و«آل يزيد»محسوب‏مى‏شوند و مورد لعن خدا و نفرت مردمند.تعبير«آل يزيد»در برخى زيارتنامه‏ها هم آمده‏است، همچون‏«زيارت عاشوراى غير معروفه‏»كه مى‏خوانيم:«اللهم العن يزيد و آل يزيدو بنى مروان جميعا»و همانجاست كه:روز عاشورا،روزى است كه خشم و لعنت الهى بريزيديان و آل زياد و شمر و عمر سعد،تجديد و نازل مى‏شود:«هذا يوم تجدد فيه النقمة وتنزل فيه اللعنة على اللعين يزيد و على آل يزيد و على آل زياد و عمر بن سعد و الشمر». (43) بعلاوه همه كسانى كه راضى به گفتار و رفتار يزيد باشند و از اولين و آخرين هر كس كه ازآنان پيروى و تبعيت نموده و با آنان بيعت كرده باشد و آن گروه را مساعدت كرده يارضايت داشته باشد،مورد لعن قرار گرفته‏اند،نيز همه آنان كه ماجراى عاشورا را شنيده وبه آن راضى شدند،تا روز قيامت،همه آل يزيدند و ملعون خدا و خلق:«اللهم و العن كل‏من بلغه ذلك فرضى به من الاولين و الآخرين و الخلايق اجمعين الى يوم الدين‏». (44) اين لعن و نفرينها نشان دهنده گستردگى جبهه يزيديان است كه همه زمانها و مكانها رافرا مى‏گيرد و هر كس كه حامى آن تفكر و مخالف و دشمن اهل بيت باشد و با داشتن‏ماهيتى يزيدى به قلع و قمع مبارزان راه حق و آزادى بپردازد«آل يزيد»است.امروزصهيونيستها و عوامل استكبار جهانى از مصاديق روشن‏«يزيديان‏»اند.امامخمينى‏«ره‏»

شهادت زائران خانه خدا را در«حج‏خونين‏»و در كربلاى حجاز و قتلگاه حرم،تكرارفاجعه همان يزيديان صدر اسلام مى‏داند كه شمشير كفر و نفاق را در لباس دروغين احرام‏پنهان كرده بودند. (45) و نسبت به جبهه متحد كفر بر ضد انقلاب اسلامى و مسلمانان مظلوم‏ايرانمى‏فرمايد:«...شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ما مكرر يزيد و وابستگان اوهستند.» (46)

يوم الطف

طف،نام سرزمين كربلاست،به معناى سرزمين مرتفع و بلند.و«يوم الطف‏»،اشاره به‏حادثه كربلا و شهادت امام حسين‏«ع‏»در آن سرزمين است.روز طف كه همان‏عاشوراست،در ادبيات، بويژه در اشعار عرب و مراثى شاعران شيعه بسيار به كار رفته‏است و ازحسين‏«ع‏»بعنوان‏«قتيل الطف‏»ياد شده است.

يوم الله

از نامهاى روز عاشوراست،به معناى روز خدا.گر چه همه روزها و مكانها و زمانها ازآن خداست، ولى گاهى زمان و مكان خاصى به دليل اهميت آن يا عظمت‏حادثه‏اى كه درآن اتفاق افتاده و قدرت نمايى خداوند در آن روز،به خدا انتساب پيدا مى‏كند و«ماه خدا ياروز خدا»مى‏شود.در قرآن نيز از«ايام الله‏»ياد شده و به گراميداشت آن توصيه شده‏است،چرا كه در سرنوشت اقوام و ملل،تاثير عمده داشته است(ذكرهم بايام الله:ابراهيم،آيه 5). (47) در روز عاشورا،حوادث مهمى اتفاق افتاده كه مهمترين آن حماسه كربلا و شهادت‏امام حسين‏«ع‏»است.طبق روايات فراوان،بخصوص در كتب اهل سنت،عاشورا روزمهمى بوده كه پيشينيان آن روز را،روزه مى‏گرفتند و پيامبر«ص‏»هم روزه مى‏گرفت،ولى‏پس از شهادت حسين بن على‏«ع‏»در اين روز، بنى اميه بخاطر كينه‏اى كه با عترت پيامبرداشتند،آن روز را روز فرخنده و مبارك و عيد قرار دادند و به شادمانى پرداختند(اللهم ان‏هذا يوم تبركت به بنو امية...و هذا يوم فرحت به آل زياد و آل مروان بقتلهم الحسين) (48) ازاين رو پس از آن حادثه،امامان شيعه آن را روز شومىدانسته و از روزه گرفتن در آن نهى‏كردند.

در روايات عامه نقل شده كه از رسول خدا«ص‏»در باره عاشورا و روزه آن پرسيدند،فرمود:«ان يوم عاشورا يوم من ايام الله تعالى،فمن شاء صامه و من شاء تركه‏» (49) عاشورايكى از ايام الله است،هر كه خواست روزه بگيرد و هر كه خواست،نگيرد.از امام‏صادق‏«ع‏»روايت است كه آل اميه و شاميانى كه در كشتن حسين‏«ع‏»آنان را يارى كرده‏بودند،نذر كرده بودند كه اگر حسين‏«ع‏»كشته شود و سپاه كوفه سالم از جبهه كربلابرگردند و خلافت در دودمان آل ابى سفيان مستقر گردد،آن روز را روز عيد و جشن‏بگيرند و به شكرانه‏اش،آن روز،روزه بگيرند.از اين رو روزه گرفتن عاشورا تا امروز درميان آل ابى سفيان رسم شده است و مردم از آنان تبعيت مى‏كنند و روزه مى‏گيرند و در اين‏روز،به خانواده و بستگان خويش،شادى مى‏رسانند. (50) به هر حال،در تاريخ اسلام،واقعه خونين عاشورا عظيمترين جلوه فداكارى خالصانه‏در راه دين و فدا شدن گراميترين انسان آن روزگار در راه حق و عدالت و احياى اسلام بودو تاثيرات مهمى در بيدارى ملتها در طول تاريخ و الهام گرفتن افراد و امتها در راه مبارزه باستم داشته است و اگر در اسلام،چند روز بسيار مهم و به ياد ماندنى و ستودنى داشته‏باشيم،يكى هم عاشوراست،كه راز و رمز كرامت بخشيدن انسان بر فرشتگان از سوى‏خدا را نشان مى‏دهد و براى امت محمد«ص‏»همين بس كه اسوه‏هايى چون‏سيد الشهدا«ع‏»و شهداى كربلا دارد كه جهان را در مكتب شرافت و آزادى خود،تربيت‏مى‏كند.در حديثى قدسى آمده است كه حضرت موسى به خداوند عرض كرد:پروردگارا،چرا و به چه خاطر امت محمد«ص‏»را بر ساير امتها فضيلت بخشيدى؟فرمود:به خاطر ده‏خصلت و ويژگى آنان را برترى دادم. موسى‏«ع‏»پرسيد:آن ده خصلت چيست كه امت‏محمدى به آن عمل مى‏كنند،تا من هم بنىاسرائيل را فرمان دهم تا به آنها عمل كنند؟

خداى متعالى فرمود:«الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الجهاد و الجمعة و الجماعة و القرآن‏و العلم و العاشوراء...» (51) آنها عبارت است از:نماز،زكات،روزه،حج،جهاد،نماز جمعه،نماز جماعت، قرآن،دانش،و عاشورا!شگفتا كه عاشورا در كنار نماز و حج و جهاد وقرآن و...از خصلتهاى امتياز بخش امت اسلام بر امتهاى ديگر است.و اين راز عظمت‏عاشورا و يوم الله بودن آن است. در ادامه حديث فوق،حضرت موسى از مفهوم‏«عاشورا»مى‏پرسد،خداوند در پاسخ به روز گريه و تباكى بودن عاشورا در سوگ فرزندپيغمبر و فضيلت گريستن و اطعام و خرج در راه زاده زهرا و ماتم آن شهيد بزرگوار اشاره‏مى‏فرمايد و بر چشمهاى گريان در روز عاشورا و قطراتاشك،پاداش بهشت را وعده‏مى‏دهد.

امام خمينى‏«قدس سره‏»نيز روزهايى همچون 22 بهمن،15 خرداد،17 شهريور را«يوم الله‏»مى‏داند و به تكريم و احياى آنها دستور مى‏دهد و تعبير«عاشورا و 17 شهريور وديگر ايام الله...» (52) نشان مى‏دهد كه عاشورا را نيز از ايام الله مى‏داند و در جايى هم‏15 خرداد را با عاشورا مقايسه مى‏كند و هر دو را«روز الهى‏»مى‏داند كه همان يوم الله‏است:«بزرگداشت روز حماسه آفرين 15 خرداد،بزرگداشت ارزشهاى انسانى در طول‏تاريخ است،همان سان كه بزرگداشت روز سرنوشت‏ساز عاشورا،بزرگداشت اسلام وقرآن كريم است.ملت‏شريف ما،بلكه ملتهاى مظلوم،از هر چه غفلت كنند،از اين دو روزالهى نبايد غفلت كنند.عاشورا با«نه‏»خود، يزيديان را در طول تاريخ نفى كرد و به‏گورستان فرستاد،15 خرداد پهلويان و پهلوى صفتان و ابر قدرتها را مدفون كرد...»و درپايان اين پيام،مى‏فرمايد:«درود بر عاشورا،درود بر 15 خرداد و22 بهمن،درود برايام الله‏» (53)

پى‏نوشتها

1-امالى صدوق،ص 122.

2-الخصائص الحسينيه،شوشترى،ص 99.

3-لهوف،ص 209.

4-اعيان الشيعه،ج 1 ص 601.

5-بحار الانوار،ج 45،ص 299.

6-همان.

7-عوالم(امام حسين)،ص 607.

8-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 3،ص 253.

9-عوالم،ص 608،بحار الانوار،ج 45،ص 298.

10-اصول كافى،ج 1،ص 465.

11-اعيان الشيعه،ج 1،ص 597.

12-از شعر«ياد»،جواد محدثى.

13-صحيفه نور ج 4،ص 279.

14-بحار الانوار،ج 44،ص 286 و ج 98،ص 103.

15-منتهى الامال(چاپ هجرت)ج 1،ص 542.

16-بحار الانوار،ج 52،ص 308.

17-همان،ج 45،ص 334،358،367.

18-مفاتيح الجنان،زيارت اول امام حسين،ص 424.

19-همان،زيارت ششم،ص 427.

20-همان،زيارت وارث،ص 430.

21-بحار الانوار،ج 44،ص 286.

22-مقتل الحسين،مقرم،ص 427.

23-مروج الذهب،ج 3،ص 58،كامل ابن اثير،ج 2،ص 540،مع الحسين فى نهضته،اسد حيدر،ص 108.

24-بحار الانوار،ج 45،ص 389 به نقل از جزرى.

25-مع الحسين فى نهضته،ص 154،نقل از انساب الاشراف.

26-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 102.

27-عنصر شجاعت،ج 1،ص 70،تنقيح المقال،ج 3،ص 325.

28-انصار الحسين،ص 97.

29-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 425.

30-تنقيح المقال،ج 3،ص 325.

31-اعيان الشيعه،ج 1،ص 603،كامل،ابن اثير،ج 2،ص 569.

32-تنقيح المقال،مامقانى،ج 3،ص 326.

33-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 324.

34-سفينة البحار،ج 1،ص 528.

35-مروج الذهب،ج 3،ص 67.

36-بحار الانوار،ج 44،ص 325.

37-الغدير،ج 1،ص 248.

38-تذكرة الخواص،ابن جوزى،ص 164.

39-مروج الذهب،ج 3،ص 69 تا 72،العقد الفريد،ج 5،ص 139.

40-از جمله در اين باره ر.ك:حياة الامام الحسين ج 2،ص 180،الغدير،ج 10،ص 248 تا 256.تاريخ مفصل اسلام،عمادزاده،ص 267.

41-مروج الذهب،ج 3،ص 53.

42-سفينة البحار،ج 1،ص 582.

43-تنقيح المقال،مامقانى،ج 3،ص 328،عنصر شجاعت،ج 1،ص 110.

44-مفاتيح الجنان،زيارت عاشوراى غير معروفه،ص 465.

45-همان،ص 466.

45-صحيفه نور،ج 20،ص 228.

46-همان،ج 9،ص 57.

47-در باره مفهوم و جايگاه ايام الله،ر.ك:«روايت انقلاب‏»،جواد محدثى،ج 1،ص 11،مقاله‏«نگاهى تازه به مفهوم‏ايام الله‏»و«صحيفه نور»،ج 9،ص 59.

48-مفاتيح الجنان،ص 451(زيارت عاشورا).

49-كنز العمال،علاء الدين على الهندى،ج 8،ص 658،المعجم المفهرس لالفاظ الحديثالنبوى،ج 4،ص 224 واژه «عشر»

50-بحار الانوار،ج 45،ص 95 حديث 41.

51-مجمع البحرين،طريحى،واژه‏«عشر»،مستدرك سفينة البحار،نمازى شاهرودى،ج 7،ص234.

52-صحيفه نور،ج 16،ص 181.

53-همان ج 14،ص 264.