بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فرهنگ عاشورا, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - فرهنگ عاشورا
     02 - فرهنگ عاشورا
     03 - فرهنگ عاشورا
     04 - فرهنگ عاشورا
     05 - فرهنگ عاشورا
     06 - فرهنگ عاشورا
     07 - فرهنگ عاشورا
     08 - فرهنگ عاشورا
     09 - فرهنگ عاشورا
     10 - فرهنگ عاشورا
     11 - فرهنگ عاشورا
     12 - فرهنگ عاشورا
     13 - فرهنگ عاشورا
     14 - فرهنگ عاشورا
     15 - فرهنگ عاشورا
     16 - فرهنگ عاشورا
     17 - فرهنگ عاشورا
     18 - فرهنگ عاشورا
     19 - فرهنگ عاشورا
     20 - فرهنگ عاشورا
     21 - فرهنگ عاشورا
     22 - فرهنگ عاشورا
     23 - فرهنگ عاشورا
     24 - فرهنگ عاشورا
     25 - فرهنگ عاشورا
     26 - فرهنگ عاشورا
     27 - فرهنگ عاشورا
     28 - فرهنگ عاشورا
     29 - فرهنگ عاشورا
     30 - فرهنگ عاشورا
     31 - فرهنگ عاشورا
     32 - فرهنگ عاشورا
     33 - فرهنگ عاشورا
     34 - فرهنگ عاشورا
     35 - فرهنگ عاشورا
     36 - فرهنگ عاشورا
     37 - فرهنگ عاشورا
     38 - فرهنگ عاشورا
     fehrest - فرهنگ عاشورا
 

 

 
 

هانى بن عروه مرادى

از پيشگامان شهادت در نهضت‏حسينى بود كه پيش از مسلم بن عقيل به شهادت‏رسيد. «هانى،از صحابه پيامبر بود و آن حضرت را ديده و با وى مصاحب داشت.بزرگ‏قبيله‏«مراد»بود و در كوفه مى‏زيست.در ركاب امير المؤمنين‏«ع‏»،نيز در سه جنگ جمل،صفين و نهروان شركت داشت.در حركت انقلابى حجر بن عدى بر ضد زياد بن ابيه،ازاركان مهم به شمار مى‏رفت.پس از آنكه‏«ابن زياد»بعنوان والى جديد كوفه به اين شهرآمد،مسلم بن عقيل،پس از آنكه هزاران نفر با وى بيعت كرده بودند،خانه هانى را مقرپنهانى خويش قرار داد.چون براى والى روشن شد كه در نهضت مسلم،هانى اززمينه‏سازان و چهره‏هاى مؤثر است،او را دستگير، زندانى و شهيد كرد.» (1) هانى در كوفه،موقعيت ويژه‏اى داشت.چندين هزار مرد مسلح و سلاح بر دوش،زيرفرمان داشت و از بزرگان و اشراف اين شهر محسوب مى‏شد. (2) حتى ابن زياد كه والى‏بصره و كوفه بود،به وى احترام مى‏گزاشت و در كوفه به عيادت هانى آمد.ولى چون هانى‏به مسلم بن عقيل پناه داده بود و حاضر نشد او را تسليم ابن زياد كند،مورد غضب قرارگرفت و توهين و شكنجه و سپس شهيد شد. (3) هانى را پس از دستگيرى و گفتگوهاى‏تندى كه با ابن زياد داشت،دست بسته به بازار گوسفند فروشان برده و كشتند.قاتلش‏«رشيد تركى‏»،غلام ابن زياد بود.شهادت او روز ترويه(هشتم ذيحجه سال 60)بود.

در باره وى،عبد الله بن زبير اسدى اشعارى گفته كه مطلع آن چنين است:

اذا كنت لا تدرين ما الموت فانظرىالى هانى بالسوق و ابن عقيل (4)

هانى،هنگام شهادت،83 و به قولى 90 سال داشت.روزى به شهادت رسيد كه‏امام حسين‏«ع‏»از مكه به طرف كوفه حركت كرد.قبر او در كوفه پشت قبر مسلم بن‏عقيل مشهور است و زيارتگاه اهل ولاست.در مفاتيح الجنان و كتب زيارت،زيارتنامه‏اى براى آن شهيد ذكر شدهاست(سلام الله العظيم و صلواته عليك ياهانى بن عروة...) (5)

هانى بن هانى سبعى

قاصدى كه يكى از نامه‏هاى حسين بن على‏«ع‏»را خطاب به مردم كوفه به آن ديار برد.

همراه او در اين ماموريت،سعيد بن عبد الله حنفى بود.اين دو آخرين فرستاده‏هاى امام‏بودند. نامه‏اى كه امام توسط آنان فرستاد،چنين شروع مى‏شد:«من الحسين بن على الى‏الملا منالمؤمنين و المسلمين...» (6)

هجرت

در بسيارى از نهضتها«هجرت‏»،نقش عمده داشته است.در نهضت عاشورا نيزسيد الشهدا«ع‏»از مدينه جدش به مكه و از آنجا به كربلا هجرت كرد.همچنان كه رسول‏خدا از مكه به مدينه هجرت نمود و آن هجرت،مبدا تحول در وضع مسلمانان و سر آغازتاريخ گشت، هجرت امام حسين‏«ع‏»نيز در زنده كردن دين پيامبر تاثير بسزا داشت ومحرم آغاز سال هجرى قمرى حساب شد و هر دو هجرت بخاطر دين و بقاى رسالت‏بود.همچنانكه حضرت موسى هجرت كرد و از مصر با حالت‏خوف بيرون رفت(فخرج‏منها خائفا يترقب-قصص/21) چون گروه فرعونى در فكر كشتن موسى بودند،سيد الشهدا«ع‏»نيز مخفيانه و خائفانه از جوار قبر رسول خدا«ص‏»كوچيد و راه مكه را درپيش گرفت،در حالى كه همان آيه را مى‏خواند. (7) هجرت از مكه نيز براى فرار از مرگ‏تحميلى بود كه يزيد مى‏خواست بر او تحميل كند و رو به شهادتى رفت كه خونش‏ثمر بخش باشد،آنگونه كه هجرت رسول خدا«ص‏»نيز،خنثى كننده توطئه كسانى بود كه‏در«ليلة المبيت‏»به قصد كشتن او به خانه‏اش ريختند،اما آن حضرت راهغار ثور و سپس‏مدينه را پيش گرفته بود.

هجرت،لازمه هر نهضت عاشورايى و انقلاب مكتبى است،هم دل كندن از زندگى وحيات مادى و دست‏شستن از جان در راه هدف،هم كوچيدن از خاك،خانه،اقوام و همه‏دلبستگيها و تعلقات است.هجرت،هم مهاجر را پخته و آبديده مى‏كند،هم افق افكار راگسترده مى‏سازد،هم مناطق هجرت را از تحول و دگرگونى برخوردار مى‏كند.هجرت امام‏خمينى نيز از نجف به فرانسه،انقلاب اسلامى را در سطح جهان مطرح ساخت و پيام‏نهضت را به همه جا رساند.امام امت تصميم داشت اگر هيچ كشورى اجازه ورود ندهد،سوار بر كشتى شده و درياها را در نوردد و پيام مظلوميت ملت ايران را به گوش جهانيان‏برساند.سفرهاى تبليغى مبلغان دينىدر طول سال،بويژه در ايام محرم و رمضان نيز نوعى هجرت است.

هر روز عاشورا...كل يوم عاشورا

هر كه دارد هوس كرب و بلا بسم الله

اين شعر كه در چاووش خوانيهاى كاروانهاى مسافر كربلا خوانده مى‏شد،بر گرفته ازكلام امام حسين‏«ع‏»هنگام خروج از مكه و حركت به سوى مسلخ عشق،كوفه وكربلاست:«الا...و من كان باذلا فينا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا فانى‏راحل مصبحا ان شاء الله‏» (8) كه دعوتى بود به آنكه هر كس آماده فدا كردن خون و جان ومهياى ديدار خداست،سحرگاهان همراه امام حركت كند.دعوت به خط شهادت و ايثار،در مرام حسينيان و عاشورائيان نهفته است و كربلا و زيارت مرقد سيد الشهدا«ع‏»،رمز اين‏دل سپردن به كعبه عشق و مناى شهادتاست.

هر كه دارد هوس كرب و بلا،بسم اللههر كه دارد سر همراهى ما،بسم الله

هفتاد و دو تن

معروف است كه تعداد ياران و همراهان سيد الشهدا«ع‏»كه روز عاشورا در ركاب آن‏حضرت شهيد شدند،هفتاد و دو تن بود.اما در منابع مختلف،آمار كشته شدگان و سرهاى‏شهدا كه بين قبايل مختلف تقسيم و به كوفه حمل شد،بيش از آن را نشان مى‏دهد،حتى تانود نفر هم ياد شده است.در اسامى آنان نيز اختلافهايى ديده مى‏شود.اما در هر صورت،هفتاد و دو،رمز آن فدائيان راه خدا در ركاب حسين‏«ع‏»است و در زبان عارفانه شاعران،كربلا مناى عشق محسوب مى‏شود كه امام،هفتاد و دو قربانى به پيشگاه خدا هديه نمود وخود،قربانى عظيم آن قربانگاه بلا و ابتلا بود.در تاريخ انقلاب اسلامى نيز،تعداد شهداى‏دفتر حزب جمهورى اسلامى كه در هفتم تير سال 1360 ش.در كربلاى‏«سرچشمه‏»باانفجار بمب توسط منافقين به شهادت رسيدند،هفتاد و دو تن بود و سيد الشهداى آن‏گروه،شهيد مظلوم آية الله بهشتى بود.

هفهاف بن مهند راسبى

از شهداى كربلاست.مردى دلير و تكسوار از شيعيان بصره و از ياران على‏«ع‏»درجنگهاى سه‏گانه جمل،صفين و نهروان بود و در جنگ صفين،حضرت او را امير طايفه‏ازد قرار داد.پساز شهادت امير المؤمنين،از ياران امام مجتبى‏«ع‏»بود،سپس به حسين‏«ع‏» پيوست.

وقتى خبر حركت امام را به سوى كوفه شنيد،از بصره به سوى كربلا حركت كرد.

وقتى رسيد كه حادثه پايان يافته بود و با تيغ بر افراد سپاه عمر سعد حمله كرد.عده‏اى راكشت و خود به شهادت رسيد. (9)

هل من ناصر

آيا يارى كننده‏اى هست؟فرياد استغاثه و ياريخواهى امام حسين‏«ع‏»در روز عاشوراپس از شهادت همه ياران،فرزندان و خويشاوندان است.چون دشمن قصد حمله به‏خيمه‏هاى اهل بيت را داشت و صداى آنان به گريه و فغان بلند بود،امام حسين‏«ع‏»اينگونه‏استغاثه كرد،شايدغيرت شنوندگان را برانگيزد تا مانع هجوم لشكريان به حريم حرم‏شوند.

نداى‏«هل من ناصر»حسين‏«ع‏»هنوز و هميشه در گوش تاريخ طنين انداز است ووجدانهاى بيدار و همه آزادگان را به مقاومت در برابر ستم فرا مى‏خواند و به نصرت دين‏خدا و يارى ولى خدا مى‏طلبد.كسى كه نداى نصرت خواهى و«استنصار»حجت‏خدا رابشنود ولى پاسخ ندهد، اهل دوزخ است.امام حسين‏«ع‏»در مسير كوفه به دو نفر برخوردو پس از گفتگو وقتى از آنان دعوت به يارى كرد،آنان كهنسالى و قرضهاى خود را بهانه‏آوردند تا همراه امام نشوند.حضرت فرمود:پس از منطقه دور شويد تا مرا نبينيد و صداى‏مرا نشنويد كه به عذاب الهى گرفتار مى‏شويد:«فانطلقا فلا تسمعالى واعية و لا تريالى سوادافانه من سمع واعيتنا او راى سوادنا فلم يجبنا و لم يغثنا كان حقا على الله عز و جل ان يكبه‏على منخريه فى النار». (10) «ز عاشوراى آن سال به خون آغشته تا اكنون‏هماره،همچنان فرياد«هل من ناصر»ش در سينه تاريخ،پا برجاست‏از آن فرياد دعوتگر كه در«متن زمان‏»جارى است‏و پيغامش،شعار شور و بيدارى است،ميان حق و باطل،«داد»با«بيداد»،نبردى جاودان برپاست.

در اين ميدان و اين پيكارنداى دعوتش چشم انتظار پاسخى از«ما»ست.

اين جمله كه بصورت‏«هل من ناصر (11) ينصرنى‏»شهرت يافته است،در منابع تاريخى‏دقيقا به همين صورت نيست و با اندك تفاوتى يا با عبارتهاى ديگرى نقل شده است،ازقبيل:«هل من ذاب عن حرم رسول الله؟هل من موحد يخاف الله فينا؟هل من مغيث‏يرجو الله فى اغاثتنا،اما من طالب حق ينصرنا...»، (12) «هل من ذاب يذب عن حرم‏رسول الله؟»، (13) «اما من مغيث‏يغيثنا لوجه الله؟»، (14) «هل من ناصر ينصرذريته الاطهار؟» (15) وعبارتهاى ديگر.

همام بن غالب فرزدق

هودج كجاوه

هيئت

نوعى تشكل مذهبى،بر محور عزادارى براى سيد الشهدا و ائمه عليهم السلام.

مجموعه‏هايى از مردم هر محله،در شهرها يا روستاها كه براى سوگوارى و روضه‏خوانى‏نسبت به امام حسين‏«ع‏»بويژه در ايام عاشورا تشكيل مى‏شود.هيئت،سنتى دير پا ومردمى است و با بودجه علاقه‏مندان به امام حسين‏«ع‏»تشكيل مى‏يابد.در طول سال هم‏فعاليت مى‏كند و جلسات هيئت برگزار مى‏گردد.اما روز عاشورا،براى سينه‏زنى وعزادارى از حسينيه يا محله بيرون مى‏آيند و به حرمها و امامزاده‏ها و تكيه‏ها مى‏روند.هرهيئت،نام خاص و پرچم و علامت ويژه دارد.هيئتهاى عزادارى،گاهى متوسلين به يكى‏از ائمه يا شهداى كربلا هستند.هيئت،كه نوعى سوگوارى گروهى است،در قديم هم رايج‏بوده و شيعيان بصورت جمعى نوحه‏خوان و باتشكيلات طعام،به زيارت قبر حسين‏«ع‏»

مى‏رفتند.امام صادق‏«ع‏»به فائد حناط كه خبر اينگونه زيارتهاى جمعى را باز مى‏گفت،فرمود: هر كس قبر حسين‏«ع‏»را زيارت كند،در حالى كه به حق او آشنا باشد،خداوند،گناهان گذشتهو آينده او را مى‏آمرزد. (16)

هيهات منا الذلة

شعار عاشورايى حسين بن على‏«ع‏»و شعار همه آزادگانى كه زير بار ظلم نمى‏روند وسلطه جباران را نمى‏پذيرند.به معناى‏«ذلت از ما دور است‏»و جمله‏اى است كه امام‏حسين‏«ع‏»در يكى از خطبه‏هايش روز عاشورا بيان فرمود،خطبه‏اى با آغاز«تبا لكم ايتهاالجماعة...»كه چون همان روز نيز اصرار داشتند آن حضرت را به تسليم و بيعت وادارند،حضرت نپذيرفت و حيات ذلت‏بار در سايه حكومت‏يزيد و ابن زياد را با كرامت دودمان‏پيامبر و شرافت زندگى مؤمنانه منافى دانست و سر دو راهى مرگ شرافتمندانه يا زندگى‏ذليلانه،«شرافت‏شهادت‏»را برگزيد: «الا و ان الدعى بن الدعى قد تركنى(ركزنى)بين‏السلة و الذلة،و هيهات له ذلك منى،هيهات منا الذلة،ابى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون‏و حجور طهرت و جدود طابت و انوف حمية ونفوس ابية ان يؤثر طاعة اللئام على مصارع‏الكرام‏» (17) .

اين نوع نگرش به زندگى،تعليم مكتب است كه انسان بايد سر دو راهى شهادت ياذلت،عزت شهادت را برگزيند و زندگى زير ستم را مرگ بداند.حضرت على‏«ع‏»درجنگ صفين،وقتى ديد كه سپاه معاويه بر شريعه فرات دست‏يافتند و ياران او در مضيقه‏آب قرار گرفتند و چه بسا ذليلانه تسليم شوند،در خطبه‏اى آنان را تشويق كرد كه‏شمشيرها را با خون دشمن سيراب سازند تا خود سيراب شوند،مرگ،در زندگى ذليلانه‏است و زندگى در مرگ قاهر و پيروز«فالموت فى حياتكم مقهورين و الحياة فى موتكم‏قاهرين‏». (18) اين فرهنگ،در خط حماسه علوى و حسينى متبلور است و سرمايه زندگى باكرامت به شمار مى‏رود.امام خمينى‏«ره‏»نيز در برابر تهديدهاى استكبار جهانى،در پيام‏خويش فرمود:«هيهات كه امت محمد«ص‏»و سيراب شدگان كوثر عاشورا و منتظران‏وراثت صالحان،به مرگ ذلت بار تن در دهند و هيهات كه خمينى در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن كريم و عترت رسول خدا و امت محمد«ص‏»وپيروان ابراهيم حنيف،ساكت و آرام بماند و يا نظاره‏گرصحنه‏هاى ذلت و حقارت‏مسلمانان باشد.» (19)

از آستان همت ما ذلت است دور و اندر كنام غيرت ما نيستش ورود بر ما گمان بردگى زور برده‏اند اى مرگ،همتى كه نخواهيم اين قيود اكنون كه ديده هيچ نبيند به غير ظلمبايد ز جان گذشت،كزين زندگى چه سود؟ (20)

سيد الشهدا«ع‏»در پاسخ برخى از افراد سپاه كوفه كه از او مى‏خواستند گردن به حكومت وفرمان يزيد بنهد تا سالم بماند،فرمود:«لا و الله!لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا اقر اقرارالعبيد(لا افر فرار العبيد)». (21) اينگونه تسليم شدن را ذلتى برده‏وار مى‏داند و نمى‏پذيرد. ابونصر بن نباته،در باره اين ديدگاه حسين‏«ع‏»سروده است:«و الحسين الذى راى الموتفى‏العز حياة و العيش فى الذل قتلا» (22) حسين‏«ع‏»كسى است كه مرگ همراه عزت را«زندگى‏»

ديد و زندگى در ذلت و خوارى را«مرگ‏».

پى‏نوشتها

1-انصار الحسين،ص 108.

2-سفينة البحار،ج 2،ص 723.

3-الاعلام،زركلى،ج 8،ص 68.

4-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 71.

5-بحار الانوار،ج 100،ص 429.

6-مقتل الحسين،مقرم،ص 165.

7-همان،ص 157.

8-كشف الغمه،ج 2،ص 241،حياة الامام الحسين،ج 3،ص 48.

9-تنقيح المقال،مامقانى،ج 3،ص 303،عنصر شجاعت،ج 3،ص 175.

10-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 369 به نقل از ثواب الاعمال

11-قبله اين قبيله،جواد محدثى،ص 74.

12-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 274.

13-بحار الانوار،ج 45،ص 46،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 32.

14-قمقام زخار،ص 404

15-ذريعة النجاة،ص 129.

16-بحار الانوار،ج 101،ص 25.

17-نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7،بحار الانوار،ج 45،ص 83،(با تفاوتهايىاندك در تعابير).

18-نهج البلاغه،صبحى صالح،خطبه 51.

19-صحيفه نور،ج 20،ص 113.

20-حسين پيشواى انسانها،محمود اكبرزاده،ص 27.

21-مقتل الحسين،مقرم،ص 280،تاريخ طبرى،ج 4،ص 323.

22-شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج 3،ص 245.در اين كتاب،اشعار،سخنان و حكايات تاريخى فراوانى در باره‏روحيه عزت و بزرگوارى و جوانمردى،بويژه در ميدانهاى جنگ نقلشده است(ص 245 تا 331).