بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فرهنگ عاشورا, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - فرهنگ عاشورا
     02 - فرهنگ عاشورا
     03 - فرهنگ عاشورا
     04 - فرهنگ عاشورا
     05 - فرهنگ عاشورا
     06 - فرهنگ عاشورا
     07 - فرهنگ عاشورا
     08 - فرهنگ عاشورا
     09 - فرهنگ عاشورا
     10 - فرهنگ عاشورا
     11 - فرهنگ عاشورا
     12 - فرهنگ عاشورا
     13 - فرهنگ عاشورا
     14 - فرهنگ عاشورا
     15 - فرهنگ عاشورا
     16 - فرهنگ عاشورا
     17 - فرهنگ عاشورا
     18 - فرهنگ عاشورا
     19 - فرهنگ عاشورا
     20 - فرهنگ عاشورا
     21 - فرهنگ عاشورا
     22 - فرهنگ عاشورا
     23 - فرهنگ عاشورا
     24 - فرهنگ عاشورا
     25 - فرهنگ عاشورا
     26 - فرهنگ عاشورا
     27 - فرهنگ عاشورا
     28 - فرهنگ عاشورا
     29 - فرهنگ عاشورا
     30 - فرهنگ عاشورا
     31 - فرهنگ عاشورا
     32 - فرهنگ عاشورا
     33 - فرهنگ عاشورا
     34 - فرهنگ عاشورا
     35 - فرهنگ عاشورا
     36 - فرهنگ عاشورا
     37 - فرهنگ عاشورا
     38 - فرهنگ عاشورا
     fehrest - فرهنگ عاشورا
 

 

 
 

ل

لا ارى الموت الا سعادة

اندر آنجا كه باطل امير است اندر آنجا كه حق سر به زير است اندر آنجا كه دين و مروت پايمال و زبون و اسير است راستى زندگى ناگوار است مرگ،بالاترين افتخار است زان شهيد سر از دست داده زان فداكار در خون فتاده جاودان آيد اين بانگ پر شور «لا ارى الموت الا سعاده‏» آرى!آزادمردان بكوشندبر ستمگر چون طوفان خروشند (1)

از آموزشهاى عاشورا،گزيدن مرگ سرخ و شهادت،بر زندگى مذلت‏بار در كنارظالمان است و اينگونه مردن،حيات جاودانى است و آنگونه زيستن،مرگى بصورت‏زندگى.سخن بالا،جمله‏اى از خطبه حماسى و الهام بخش سيد الشهدا«ع‏»در روز عاشورااست كه خطاب به ياران خويش فرمود و آغاز خطبه چنين است:«ان الدنيا قد تنكرت وتغيرت...»تا آنجا كه مى‏فرمايد:«الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهى عنه،ليرغب المؤمن فى لقاء الله،و انى لا ارىالموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما». (2)

اكنون كه ديده هيچ نبيند به غير ظلمبايد ز جان گذشت،كزين زندگى چه سود؟

فلسفه بلندى كه سيد الشهدا«ع‏»در جمله ياد شده بيان كرده است،درس زندگى‏شرافتمندانه و با عزت را مى‏آموزد و بدون آن باور متعالى،انسان براى‏«زنده ماندن‏»تن به‏هر ستم و خوارىمى‏دهد.اگر عاشورا،مكتب آزادى است،در سايه همين تعاليم است.

لاحق

نام اسبى كه عبيد الله بن حر،هنگام ملاقات با سيد الشهدا«ع‏»به آن حضرت تقديم كرد،امام حسين نيز فرزندش على بن الحسين‏«ع‏»را بر آن سوار كرد. (3) معناى آن‏«از پى رونده،در رسنده،رسيده،آنكه و آنچه در پى چيزى مى‏دود و به آن مى‏رسد»است.از اين رو به‏اسبهاى تندرو هم‏«لاحق‏»مى‏گفتند.اين نام براى اسبهاى تنى چند از معروفان عرب نيز به‏كار رفتهاست. (4)

لا يوم كيومك يا ابا عبد الله‏«ع‏»

اى ابا عبد الله!هيچ روزى همچون روز تو(عاشورا)نيست.مضمون سخنى اززين العابدين‏«ع‏»است.روزى امام سجاد«ع‏»به پسر عباس‏«ع‏»نگاه كرد و گريست.ياد ازروز احد كرد كه حمزه در آن كشته شد،سپس ياد از موته كرد كه جعفر بن ابى طالب آنجا به‏شهادت رسيد. سپس فرمود:«لا يوم كيوم الحسين،ازدلف اليه ثلاثون الف رجل يزعمون‏انهم من هذه الامة كل يتقرب الى الله عز و جل بدمه و هو بالله يذكرهم فلا يتعظون حتى‏قتلوه بغيا و ظلما و عدوانا...»، (5) هيچ روزى چون روز حسين‏«ع‏»نيست،كه سى هزار نفربر ضد او گرد آمدند كه همه خود را از اين امت مى‏پنداشتند و همه با ريختن خون او به‏خدا تقرب مى‏جستند.او آنان را به ياد خدا مى‏انداخت،اما آنان پند نمى‏گرفتند،تا آنكه اورا از روى ستم و تجاوز و دشمنى كشتند.خداوند،«عباس‏»را رحمت كند كه ايثار كرد وامتحان داد و جان خويش را فداىبرادرش كرد...» (6) امام حسن مجتبى و امير المؤمنين‏«ع‏»

نيز خطاب به سيد الشهدا«ع‏»فرموده‏اند:«لا يوم كيومك يا ابا عبد الله‏» (7) گر چه همه شهادتهاو مصيبتهاى اهل بيت پيامبر،سنگين و اندوهبار است،اما آنچه در كربلا گذشت، بالاترين‏داغ و سوگ بود و هيچ حادثه‏اى به دلخراشى عاشورا و هيچ امامى و شهيدى به مظلوميت‏ابا عبد الله‏«ع‏»و فرزندان او نيست.اين است كه از جمله فوق،بعنوان تسلاى خاطرداغديدگان هم استفاده مى‏شود و اين توصيه ائمه است كه هر گاه مصيبتى براى شماپيش‏آمد،از عاشورا و مصائب اهل بيت‏«ع‏»ياد كنيد،تا تحمل داغ بر شما آسان شود.

مرثيه‏خوانان نيز،هر گاه از هر امامى روضه بخوانند،يا از هر مصيبت جانگدازى ياد كنند،در پايان با نقل جمله بالا،گريز به كربلا مى‏زنند،كه بالاترين سوگهاست و بحق،با توجه به‏مصائباهل بيت در كربلا،هر غم و مصيبتى كوچك و قابل تحمل مى‏شود.

لباس كهنه پيراهن كهنه

لب و دندان سر امام حسين‏«ع‏»

لعبت هاشم بالملك

از جمله سخنانى است كه نشان دهنده كفر باطنى و كينه يزيد نسبت به پيامبر«ص‏»

است.اشعارى است كه پس از شهادت حسين‏«ع‏»،هنگامى كه عترت او را به اسارت به‏شام آورده بودند،يزيد با غرور و سرمستى خواند و آرزو كرد كاش نياكانش كه در جنگ‏بدر كشته شدند،زنده بودند و خونخواهى و انتقام يزيد را مى‏بيند(ليت اشياخى ببدرشهدوا...)تا آنجا كهبه انكار وحى و رسالت پرداخته و مى‏گويد:

لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحى نزل (8) هاشميان با حكومت بازى مى‏كردند،نه خبرى(از آسمان غيب)آمده و نه وحى نازل‏شده است.اصل شعر از«ابن زبعرى‏»است،ولى خواندن آن توسط يزيد در چنان‏موقعيتى،هم عقيده بودنش را با مضمون آن نشان مى‏دهد،در پى زمزمه كردن اين اشعاركفرآميز بود كه زينب‏«ع‏»خطبه خويش را با آيه‏«ثم كان عاقبة الذين اساءوا السواى ان‏كذبوا بآيات الله و كانوا بها يستهزؤن‏» (9) آغاز كرد(سرانجام بدكاران،آن شد كه آيات الهى‏را تكذيب و مسخره كردند!)و نيز در ادامه،آيه‏«و لا تحسبن الذين كفروا انما نملى لهم...» (10) را خواند(كافران مپندارند كه اگر به آنان مهلت مى‏دهيم،برايشان خوب است،بلكه‏گناهانشان افزوده مى‏شود و براى آنان عذاب خواركننده‏اى است)و سراسر خطابه آن‏بانو،اثبات خروج يزيد از حريم اسلام و بى‏اعتقادى او به دين و اثبات كفر و فسق او درملا عام و حضور همگان است.در واقع،حادثه كربلا،كفر پنهان امويان را آشكار و چهره‏واقعى آنان را براى مردم و تاريخ،روشن ساخت و اين از ثمرات مهم عاشورا بود.

لعنت بر يزيد

از سنتهاى شيعى،فرستادن درود و سلام بر حسين‏«ع‏»و لعنت بر قاتلان او هنگام آب‏نوشيدن است.لعن به معناى طرد از رحمت و دور كردن است.عرب،هر گاه كسى تمردمى‏كرد،او را از خود طرد مى‏كردند تا گناهان او دامنگيرشان نشود. (11) امام صادق عليه السلام،به نقل داود رقى،آب خواست و نوشيد و چشمانش اشگبارشد،سپس فرمود:لعنت‏خدا بر قاتل حسين، هرگز بنده‏اى نيست كه آب بنوشد و حسين‏را ياد كند و قاتل او را لعنت كند،مگر آنكه خداوند،براى او صد هزار حسنه مى‏نويسد وصد هزار سيئه از او محو مى‏كند...:«ما من عبد شرب الماء فذكر الحسين و لعن قاتله الا كتب‏الله له مائة الف حسنة و حط عنه ماة الف سيئة... » (12) و اين،جزء فرهنگ عاشورايى مردم‏شده است و بر سقاخانه‏ها مى‏نويسند:«آبى بنوش و لعنت‏حق بر يزيد كن‏».لعنت بر يزيدو ابن زياد و شمر و ديگر عاملان و مباشران و زمينه‏سازان حادثه عاشورا و قتل امام‏حسين‏«ع‏»در زيارتنامه‏هاى متعددى از جمله در زيارت عاشورا ووارث آمده است:

«اللهم العن يزيد خامسا و العن عبيد الله بن زياد و ابن مرجانة و عمر بن سعد و شمرا و آل‏ابىسفيان و آل زياد و آل مروان الى يوم القيامة‏». (13)

لعنت و برائت

اسلام،دين تولى و تبرى است،در كنار محبت و دوستى با خاندان پيامبر و مودت‏نسبت به آنان و سلام و درود،در زيارتنامه‏ها نسبت به اولياء خدا،عنصر برائت و بيزارى ونفرت و نفرين نسبت به ظالمان و دشمنان حق است.بى‏تفاوت نبودن در برابر جنايتكاران‏و همسويى با رسول خدا،ايجاب مى‏كند كه يك شيعه عاشورايى نسبت به ستمگران،بغض و عداوت و تبرى داشته باشد و كسانى را كه قرآن لعن كرده است،مورد لعن قراردهد.لعن،نشان اوج تنفر وانزجار از چهره‏هاى ملعون است.

در لعنتها و برائتهايى كه در زيارتنامه شهدا و ائمه آمده،با بيان زشتيها،فسادها،تحريفها، ستمها،گردنكشيها،صف‏آرايى در مقابل جناح حق،نپذيرفتن طاعت ائمه ومخالفت با رهبرانالهى آميخته است و لعن آنان،طرد نمايندگان اين خط در هميشه و همه‏جاى تاريخ است.

در حادثه كربلا،كسانى در قتل دست داشتند،كسانى هم راضيان،ساكتان، هتك‏حرمت‏كنندگان،زمينه‏سازان،فرمانبرداران بوده‏اند و همه ملعون و مطرودند،و نيز آنان كه‏حسين بن على‏«ع‏»را خوار كردند و ندايش را شنيدند و پاسخ ندادند.در فراز ديگرى پايه‏گذاران ظلم به اهل بيت،كنار زنندگان اهل بيت از جايگاه اصلى‏شان،قاتلان اهل بيت، زمينه‏سازان آن قتل،پيروان و هواداران قاتلان،لعنت‏شده‏اند:«اسرجت،الجمت،تهيات...»در زيارتى،لعن بر ظالمين آل محمد،لعن بر ارواحشان،ديارشان و قبورشان‏شده است:«و العنارواحهم و ديارهم و قبورهم‏».(زيارت عاشوراى غير معروفه،مفاتيح الجنان)

موالات با حسين و برائت از ظالمان به او،پايه تقرب به خدا و رسول و امير المؤمنين وفاطمه و حسن و حسين‏«عليهم السلام‏»است:«يا ابا عبد الله!انى اتقرب الى الله و الى‏رسوله و الى اميرالمؤمنين و الى فاطمة و الى الحسن و اليك بموالاتك و بالبرائة ممن اسس‏اساس ذلك...». (14)

لهفان

ستمديده،مضطر دادخواه،اندوهگين،ملهوف. (15) لهفان از القاب سيد الشهدا«ع‏»است‏كه درحديث امام باقر«ع‏»آمده است:«ان الحسين صاحب كربلا قتل...لهفانا» (16)

لهوف

«اللهوف على قتلى الطفوف‏»،به معناى آه و ناله بر كشتگان كربلا،نام كتاب مقتلى‏است در باره شهداى كربلا كه از تاليفات مشهور سيد بن طاووس،على بن موسى بن‏محمد بن طاووس(589-664 ه)مى‏باشد.اين كتاب به فارسى نيز ترجمه شده است،به‏نام‏«آهى سوزانبر مزار شهيدان‏»از سيد احمد فهرى.

ليلى

ليلى دختر ابو مرة ثقفى،همسر امام حسين‏«ع‏»و مادر على اكبر،از زنان فاضل‏عصر خويش بوده است. (17) بر خلاف آنچه مشهور است،در كتابهاى معتبر و مقتلها نامى ازايشان درجريانات كربلا،كوفه و شام نيست. (18)

پى‏نوشتها

1-از شعر،«يا آزادگى،يا شهادت‏»،محمد حسين بهجتى(شفق)،بهار آزادى،ص 71.

2-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 68.

3-الحسين و السنه،سيد عبد العزيز طباطبايى،ص 72،نقل از انساب الاشراف.

4-لغت‏نامه،دهخدا.

5-ناسخ التواريخ،ج 4،ص 73(به نقل از امالى صدوق)،بحار الانوار،ج 22،ص 274.

6-معالى السبطين،ج 2،ص 10،مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 86.

7-همان.

8-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 187،ج 3،ص 377.

9-روم،آيه 10.

10-آل عمران،آيه 178.

11-مجمع البحرين.

12-اسرار الشهادة،فاضل دربندى،ص 77،مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 87.

13-زيارت عاشورا،مفاتيح الجنان،ص 458.

14-زيارت عاشورا،از جمله ر.ك:صلوات خاص امام حسن و امام حسين‏«ع‏»بحار الانوار،ج 91،ص 5.

15-لغتنامه دهخدا.

16-كامل الزيارات،ص 168.

17-لغت‏نامه،دهخدا.

18-منتهى الآمال،ج 1،ص 335.