بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فرهنگ عاشورا, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - فرهنگ عاشورا
     02 - فرهنگ عاشورا
     03 - فرهنگ عاشورا
     04 - فرهنگ عاشورا
     05 - فرهنگ عاشورا
     06 - فرهنگ عاشورا
     07 - فرهنگ عاشورا
     08 - فرهنگ عاشورا
     09 - فرهنگ عاشورا
     10 - فرهنگ عاشورا
     11 - فرهنگ عاشورا
     12 - فرهنگ عاشورا
     13 - فرهنگ عاشورا
     14 - فرهنگ عاشورا
     15 - فرهنگ عاشورا
     16 - فرهنگ عاشورا
     17 - فرهنگ عاشورا
     18 - فرهنگ عاشورا
     19 - فرهنگ عاشورا
     20 - فرهنگ عاشورا
     21 - فرهنگ عاشورا
     22 - فرهنگ عاشورا
     23 - فرهنگ عاشورا
     24 - فرهنگ عاشورا
     25 - فرهنگ عاشورا
     26 - فرهنگ عاشورا
     27 - فرهنگ عاشورا
     28 - فرهنگ عاشورا
     29 - فرهنگ عاشورا
     30 - فرهنگ عاشورا
     31 - فرهنگ عاشورا
     32 - فرهنگ عاشورا
     33 - فرهنگ عاشورا
     34 - فرهنگ عاشورا
     35 - فرهنگ عاشورا
     36 - فرهنگ عاشورا
     37 - فرهنگ عاشورا
     38 - فرهنگ عاشورا
     fehrest - فرهنگ عاشورا
 

 

 
 

على اكبر«ع‏»

فرزند بزرگ سيد الشهدا و شبيه پيامبر كه روز عاشورا فداى دين شد.مادر على اكبر،ليلا دختر ابى مره بود.در كربلا حدود 25 سال داشت.سن او را 18 سال و 20 سال هم‏گفته‏اند.او اولين شهيد عاشورا از بنى هاشم بود. (1) على اكبر شباهت بسيارى به پيامبرداشت،هم در خلقت،هم در اخلاق و هم در گفتار.به همين جهت روز عاشورا وقتى اذن‏ميدان طلبيد و عازم جبهه پيكار شد،امام حسين‏«ع‏»چهره به آسمان گرفت و گفت:«اللهم‏اشهد على هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه الناس برسولك محمد خلقا و خلقا و منطقا وكنا اذا اشتقنا الى رؤية نبيك نظرنا اليه...» (2) شجاعت و دلاورى على اكبر و رزم آورى و بصيرت دينى و سياسى او،در سفر كربلابويژه در روز عاشورا تجلى كرد.سخنان،فداكاريها و رجزهايش دليل آن است.وقتى امام‏حسين از منزلگاه‏«قصر بنى مقاتل‏»گذشت،روى اسب چشمان او را خوابى ربود و پس ازبيدارى‏«انا لله و انا اليه راجعون‏»گفت و سه بار اين جمله و حمد الهى را تكرار كرد.على‏اكبر وقتى سبب اين حمد و استرجاع را پرسيد،حضرت فرمود:در خواب ديدم سوارى‏مى‏گويد اينكاروان به سوى مرگ مى‏رود.پرسيد:مگر ما بر حق نيستيم؟فرمود:چرا.

روزعاشورا (3) نيز پس از شهادت ياران امام،اولين كسى كه اجازه ميدان طلبيد تا جان را فداى‏دين كند او بود.گر چه به ميدان رفتن او بر اهل بيت و بر امام بسيار سخت بود،ولى از ايثارو روحيه جانبازى او جز اين انتظار نبود.وقتى به ميدان مى‏رفت،امام حسين‏«ع‏»درسخنانى سوزناك بهآستان الهى،آن قوم ناجوانمرد را كه دعوت كردند ولى تيغ به رويشان‏كشيدند،نفرين كرد.

على اكبر چندين بار به ميدان رفت و رزمهاى شجاعانه‏اى با انبوه سپاه دشمن نمود.

هنگام جنگ،اين رجز را مى‏خواند كه نشان دهنده روح بلند و درك عميق اوست:

انا على بن الحسين بن على نحن و رب البيت اولى بالنبى تالله لا يحكم فينا ابن الدعى اضرب بالسيف احامى عن ابىضرب غلام هاشمى عربى (4)

پيكار سخت،او را تشنه‏تر ساخت.به خيمه آمد.بى آنكه آبى بتواند بنوشد،با همان‏تشنگى و جراحت دوباره به ميدان رفت و جنگيد تا به شهادت رسيد.قاتل او مرة بن منقذعبدى بود. پيكر على اكبر با شمشيرهاى دشمن قطعه قطعه شد.وقتى امام بر بالين او رسيدكه جانباخته بود.صورت بر چهره خونين على اكبر نهاد و دشمن را باز هم نفرين كرد:

«قتل الله قوما قتلوك...»و تكرار مى‏كرد كه:«على الدنيا بعدك العفا».و جوانان هاشمى‏را طلبيد تا پيكر او را به خيمه گاه حمل كنند. (5) على اكبر،نزديكترين شهيدى است كه باحسين‏«ع‏»دفن شده است.مدفن او پايين پاى ابا عبد الله الحسين‏«ع‏»قرار دارد و به اين‏خاطرضريح امام،شش گوشه دارد. (6)

الگوى شجاعت و ادب،اكبر در دانه فاطمى نسب،اكبر فرزند يقين ز نسل ايمان بود پرورده دامن كريمان بود آن يوسف حسن،ماه كنعانى در خلق و خصال،احمد ثانى آن شاهد بزم،سرو قامت بود دريا دل و كوه استقامت بود آن دم كه لباس رزم مى‏پوشيد از كوثر عشق،جرعه مى‏نوشيد از فرط عطش فتاده بود از تاب گرديد ز دست جد خود سيراب در راه خدا ذبيح دين گرديد بر حلقه عاشقان نگين گرديد داغش كمر حسين را بشكست با خون سرش حناى خونين بست ديباچه داستان حق،اكبرقربانى آستان حق،اكبر (7)

على الاسلام السلام

سخنى بود كه سيد الشهدا«ع‏»پس از امتناع از بيعت با يزيد و بيرون آمدن از پيش والى‏مدينه فرمود.مروان،فرداى آن شب،امام حسين‏«ع‏»را ديد و به وى پيشنهاد كرد كه با يزيدبيعت كند و آن را به نفع دين و دنياى امام دانست.حضرت در پاسخ او چنين گفت:«انا لله‏و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد و لقد سمعت جدى‏رسول الله‏«ص‏»يقول:الخلافة محرمة على آل ابى سفيان‏». (8) يعنى بر اسلام،سلام باد،بايدفاتحه اسلام را خواند و با اسلام خدا حافظى كرد،آنگاه كه والى مسلمانان كسى همچون‏يزيد باشد.از پيامبر خدا شنيدم كه مى‏فرمود خلافت بر آل ابو سفيان حرام است.امام،باادامه سلطه امويان بر مقدرات مسلمين و بازى با دين خدا،تباه شدن دستاوردهاى وحى‏را عيان مى‏ديد.با توجه به اينكه رسم عرب بر اين است كه هنگام خدا حافظى و وداع هم‏سلام مى‏دهد،رابطه سخنفوق روشن مى‏گردد.

على اوسط زين العابدين‏«ع‏»

على بن الحسين زين العابدين‏«ع‏»

عمار بن ابى سلامه دالانى

از شهداى كربلا.اهل كوفه بود،محضر رسول خدا«ع‏»را نيز درك كرده و از اصحاب‏على‏«ع‏»بود كه در ركابش در سه جنگ جمل،صفين و نهروان شركت داشت.در كربلا درحمله اول بهشهادت رسيد.نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است. (9)

عمار بن حسان طائى

از شهداى كربلاست كه نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است.وى از شيعيان‏خالص و از شجاعان معروف بود.از مكه همراه امام به كربلا آمد و در پيش روى آن‏حضرت به شهادترسيد. (10)

عمارة بن صلخب ازدى

از جوانان شجاع كوفه بود كه در نهضت مسلم بن عقيل،به هوادارى او برخاست و با اوبيعت كرد و از ديگران براى مسلم بيعت مى‏گرفت.دستگير و زندانى شد.ابن زياد،پس ازآنكه هانى و مسلم را شهيد كرد او را هم احضار نمود و دستور داد تا وى را ميان قبيله‏«ازد» برده،گردنزدند. (11)

عمارة بن عبد الله سلولى

از كسانى بود كه همراه قيس بن مسهر صيداوى،پيغام و نامه ابا عبد الله الحسين‏«ع‏»رابه‏كوفه برد.

عمارى

صندوق مانندى كه براى نشستن سوار،آن را بر پشت‏شتر و فيل مى‏گذارند.به آن‏محمل و هودج هم مى‏گويند،تخت روان،تابوت.عمارى دار،همان ساربان است. (12) اهل بيت عصمت را پس از عاشورا در دوران اسارت،بر شترهاى بى عمارى و كجاوه سواركرده،شهر به شهر و منزلبه منزل بردند.امام سجاد«ع‏»را بر شتر بى جهاز سوار كردند.

جمعى كه پاس محملشان داشت جبرئيلگشتند بى عمارى و محمل،شتر سوار (13)

عمران بن كعب بن حارث اشجعى

از شهداى كربلاست كه در حمله اول به درجه شهادت رسيد.شيخ طوسى او را درزمره يارانحسين‏«ع‏»شمرده است. (14)

عمر بن جندب حضرمى

از شهداى كربلاست،از حضرموت يمن.نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده‏است. (15)

عمر بن خالد صيداوى

از شهداى كربلاست،از طايفه بنى اسد.وى پس از كشته شدن تعدادى از ياران،ازسيدالشهدا«ع‏»اذن گرفته،به ميدان رفت و به شهادت رسيد. (16)

عمر بن سعد

معروف به‏«ابن سعد»،فرمانده سپاه ابن زياد در كربلا بود كه با امام حسين‏«ع‏»جنگيدو دستور داد پس از شهادت آن حضرت،اسب بر بدن او تاختند و اهل بيت او را اسير كرده‏به كوفه بردند. عمر سعد،پسر سعد بن وقاص از سرداران صدر اسلام بود.در زمان پيامبر(و به قولى در دوران عمر)به دنيا آمد.همراه پدرش در فتح عراق شركت داشت.وى ازجمله كسانى بود كه عليه‏«حجر بن عدى‏»و يارانش،شهادت به فتنه‏گرى داد و سبب شدكه حجر در«مرج عذراء»به شهادت برسد.وى قبل از حادثه عاشورا،آماده حركت به‏سوى‏«رى‏»بود كه حكمرانى آنجا را بهاو داده بودند،ولى به دستور ابن زياد(والى كوفه)

همراه با سپاهى مامور جلوگيرى از ورود امام حسين‏«ع‏»به كوفه و وادار كردن او به بيعت‏بايزيد و يا جنگ و كشتن او در صورت امتناع شد و به مقابله با حسين بن على‏«ع‏»به كربلارفت.

عمر سعد،در ايام قيام مختار در كوفه گريخت.اما وقتى مردم كوفه دوباره بر ضدمختار خروج كردند،بازگشت و رهبرى را به عهده گرفت،ولى باز هم به سوى بصره‏گريخت و سپس دستگير و نزد مختار آورده شد.در مجلس مختار،به دستور وى او راكشتند و سرش را به مدينه نزد محمد حنفيه فرستادند و اين در سال 66 هجرى بود. (17) دركربلا،هر چه امام حسين با او گفتگو كرد تا از جنگيدن دست بر دارد و دست‏خويش را به‏خون آن حضرت نيالايد،نپذيرفت. صبح عاشورا هم اولين كسى بود كه به طرف اردوگاه‏امام حسين‏«ع‏»تير افكند و فرمان حمله عمومى صادر كرد.نامش جز و لعنت‏شدگان درزيارت عاشورا آمده است.او بود كه پس از ورودش به كربلا در روز چهارم محرم،بر امام‏حسين‏«ع‏»سخت گرفت و دستور داد سوارانشآب را به روى ياران حسين‏«ع‏»ببندند.

عمر بن عبد الله ابو ثمامه صائدى

عمر سعد عمر بن سعد

عمرو بن جناده انصارى

از شهداى نوجوان كربلا،كه پدرش نيز در ركاب سيد الشهدا«ع‏»شهيد شد.اين جوان‏چون خواست به ميدان رود،امام فرمود:پدر اين جوان كشته شد،شايد مادرش راضى‏نباشد كه به ميدان رود.گفت:مادرم دستور داده كه به ميدان بروم و لباس جنگ بر من‏پوشانده است. (18) او كه 9 ساله يا 11 ساله بود،به ميدان رفت و رجز خواند و جنگيد تا كشته‏شد.سر او را به طرفسپاه امام حسين‏«ع‏»افكندند.مادرش(بحريه بنت مسعود خزرجى)

آن سر را برداشت و گفت:چه نيكو جهاد كردى،پسرم!اى شادى قلبم،اى نور چشمم!

سپس سر را پرتاب كرد و با آن كسى را كشت،سپس چوبه خيمه را برداشت و حمله كردكه به وسيله آن بجنگد.امام حسين‏«ع‏»مانع شد و او را به خيمه زنان برگرداند.نام عمرو بن‏جناده درزيارت ناحيه مقدسه هم آمده است. (19) در برخى منابع،عمر بن جناده ذكر شده‏است.

عمرو بن حجاج زبيدى

از سران سپاه عمر سعد و فرمانده جناح راست در كربلا.وقتى عمر سعد مى‏خواست‏شب عاشورا به امام حسين‏«ع‏»مهلت ندهد،اعتراض كرد و گفت:اگر از ديلم بودند و اين‏تقاضا را مى‏كردند،سزاوار بود كه مهلت دهى.وى در روز عاشورا هم در درگيرى،مسلم بن عوسجه راغافلگيرانه به شهادت رساند.

عمرو بن خالد بن حكيم ازدى

از شهداى كربلاست.از طايفه بنى اسد و از مخلصان ولاى اهل بيت بود و در كوفه‏موقعيتى داشت.از قيام كنندگان همراه مسلم بود و پس از شهادت مسلم،پنهان شد.پس ازشهادت قيس بن مسهر از كوفه به استقبال كاروان حسينى بيرون رفت و در منزلگاه حاجزهمراه غلامش سعد به امام پيوست.سپاه حر مى‏خواست از پيوستن آن دو به ياران امام‏جلوگيرى كند،اما با حمايت امام،به سيد الشهدا«ع‏»پيوستند و در عاشورا در حمله اول به‏شهادترسيدند.نام او در زيارت ناحيه هم آمده است. (20)

عمرو بن سعيد بن عاص

در ايامى كه سيد الشهدا«ع‏»در مكه بود،يزيد،«عمرو بن سعيد»را كه والى مدينه بود،همراه با سپاهى به مكه فرستاد و او را امير الحاج قرار داد و سرپرستى امر حج را در موسم‏به او سپرد و توصيه كرد كه هر جا به حسين‏«ع‏»دست‏يافت،او را ترور كند.امام حسين‏چون از ماجرا آگاه شد،براى اين كه حرمت‏خانه خدا با ريختن خونش زير پا گذاشته‏نشود و نقشه ترور ناكام بماند،به عمره اكتفا كرد و از مكه بيرون آمد. (21) وى از بدخواهان‏كين‏توز نسبت به اهل بيت بود.پس از بازگشت اهل بيت به مدينه،وقتى گريه‏ها و ناله‏هاى‏بازماندگان شهداى كربلا را در سوگ حسين‏«ع‏»و كشتگان خود شنيد،خنديد و از روى‏شماتت و زخم زبان گفت:اين شيون،مثل شيوه روز مرگ عثمان است! (22)

عمرو بن ضبيعه تميمى

از سواركاران دلير كوفه،كه از كوفه همراه سپاه عمر سعد بيرون آمد،ولى در كربلا به‏ياران حسن‏«ع‏»پيوست و در ركاب آن حضرت شهيد شد.نامش در زيارت ناحيه مقدسه‏هم آمده است. (23) علت پيوستن او به امام آن بود كه ديد سپاه كوفه نه شرايط امام را مى‏پذيردو نهمى‏گذارد كه وى از جايى كه آمده،به همان جا باز گردد. (24)

عمرو بن عبد الله جندعى ابو ثمامه صائدى

عمرو بن قرظه انصارى

از شهداى كربلاست.پدر او(قرظه)از اصحاب على‏«ع‏»و از خزرجيانى بود كه به كوفه آمد و آنجا ماندگار شد و در ركاب على‏«ع‏»با دشمنانش جنگيد.عمرو،از كوفه آمد ودر كربلا،روز ششم محرم به سيد الشهدا«ع‏»پيوست.امام در گفتگوهايش با عمر سعد،اورا براى مكالمه مى‏فرستاد و او جواب مى‏آورد،تا آنكه شمر از كوفه آمد و اين مذاكره قطع‏شد. (25) روز عاشورا جلوى امام حسين‏«ع‏»ايستاده بود و تيرهاى دشمن را با سينه و پيشانى‏خود به جان مى‏خريد و اينگونه از جان امام محافظت مى‏كرد.زخمهاى زيادى بر پيكرش‏نشست.به امام خطاب كرد كه:اى پسر پيامبر!آيا وفا كردم؟حضرت فرمود:آرى!تو پيش‏از من به بهشت مى‏روى.از من بهپيامبر سلام برسان و بگو كه من در پى تو مى‏آيم و...

افتاد و شهيد شد. (26) نامش در زيارت ناحيه آمده است.برخى هم شهادتش را در عرصه‏ميدانو پس از رجز و رزم گفته‏اند.رجز او چنين بود:

قد علمت كتيبة الانصار انى ساحمى حوزة الذمار ضرب غلام غير نكس شارىدون حسين مهجتى و دارى (27)

عمرو بن قيس

وى همراه پسر عمويش در منزلگاه قصر مقاتل با امام حسين‏«ع‏»ديدار كرد.امام او رابه نصرت خويش فراخواند،ليكن هم او و هم پسر عمويش بهانه آوردند كه:پير مرديم وبدهكار وعيالمند،كالاهاى مردم نيز در دست ماست.نمى‏دانيم چه خواهد شد؟

مى‏ترسيم امانت مردم تباه شود!بدينگونه به امام،پاسخ سرد و رد دادند.حضرت نيز ازآنان خواست كه بروند،تا نداى يارى خواهى حضرت را در كربلا نشنوند،چون هر كه‏مظلوميت و تنهايى امام را ببيند و صدايش را بشنود اما پاسخ ندهد و يارى نكند،سزاواراست كه خداونداو را در دوزخ افكند. (28)

عمرو بن مطاع جعفى

نامش در شمار شهداى كربلا آمده است. (29)

عمق

نام محلى است كه غطفانيان در آن منطقه مى‏زيسته‏اند،سر راه مكه به سرزمين عراقكه‏چاهها و آبهايى داشته است.امام حسين‏«ع‏»نيز در راه كوفه،از اين منزل عبور كرده است.

عمود

به معناى ستون وسط خيمه.نيز به معنايى گرز و چوبدستى،كه همچون تيغ و نيزه و تيرو كمان،از ابزار جنگى قديم بوده است.در كيفيت‏شهادت حضرت ابا الفضل‏«ع‏»آمده‏است كه پس از آنكه حكيم بن طفيل در نخلستان كمين كرد و با شمشير دست چپ او راهم از كار انداخت، آنگاه كسى با گرزى آهنين بر عباس زد و او را كشت‏«فضربه ملعون‏بعمود من حديد فقتله‏». (30) در مرثيه‏ها نيز گفته مى‏شود كه پس از شهادت عباس‏«ع‏»،امام‏حسين‏«ع‏»عمود خيمه او را خواباند،بعلامت اينكه صاحب اين خيمه به شهادت رسيده‏است.در ميدان عاشورا،نمونه‏هايى نقل شده كه كسانى به جاى نيزه و شمشير،دست برده‏و چوبها يا ستون خيمه‏ها را برداشته وبا آن به دشمن حمله كرده‏اند،از جمله مادر شهيد عمرو بن جناده.

عمورا

نام ديگرى براى سرزمين كربلاست.امام حسين‏«ع‏»در سخنرانى خويش با يارانش درشب عاشورا،اشاره فرمود كه جدم پيامبر خدا مرا خبر داده كه مرا به سرزمين عراق فرامى‏خوانند و در سرزمين كربلا فرود مى‏آيم و آنجا شهيد خواهم شد:«اخبرنى جدى‏رسول الله‏«ص‏»بانىساساق الى العراق،فانزل ارضا يقال لها عمورا و كربلا و فيها استشهد». (31)

عمير بن عبد الله مذحجى

از شهداى كربلاست.پس از سعد بن حنظله،به ميدان رفت و پس از رجز خوانى‏جنگيد تاشهيد شد.رجزش چنين بود:

قد علمت‏سعد وحى مذحجانى لدى الهيجاء ليث محرج... (32)

عون بن جعفر

از شهداى كربلاست.پسر جعفر بن ابى طالب(جعفر طيار).مادرش‏«اسماء بنت‏عميس‏»بود كه در حبشه به دنيا آمد.جعفر طيار او را در جنگ خيبر به حضور رسول‏خدا«ص‏»آورد.پس ازشهادت جعفر طيار در جنگ موته،پيامبر خدا فرزندان او را طلبيد.

عبد الله،عون و محمد را حاضر كردند.به دستور آن حضرت،سر هر سه را تراشيدند.

پيامبر درباره عون فرمود:در خلقت و اخلاق،شبيه من است.در دوران على‏«ع‏»به آن‏حضرت پيوست.حضرت دخترش ام كلثوم را به همسرى او در آورد.عون در زمان امام‏مجتبى و سپس امام حسين‏«ع‏»از ياران آن دو امام بود.همراه همسرش در كربلا حضورداشت.روز عاشورا از سيد الشهدا«ع‏»اجازه گرفت و به ميدان رفت.نبردى دلاورانه كرد وبه شهادت رسيد.هنگامشهادت 56 ساله بود. (33)

عون بن عبد الله بن جعفر

پسر حضرت زينب‏«ع‏»كه همراه برادر ديگرش محمد،روز عاشورا در نبرد تن به تن‏با سپاه كوفه به شهادت رسيد.عون و برادرش،پس از حركت امام حسين‏«ع‏»از مدينه،درپى كاروان راه افتادند و در منزلگاه‏«ذات عرق‏»خدمت امام رسيدند.نامش در زيارت‏ناحيه مقدسه هم آمدهاست. (34) رجزى كه هنگام نبرد مى‏خواند چنين بود:

ان تنكرونى فانا ابن جعفر شهيد صدق فى الجنان ازهر يطير فيها بجناح اخضركفى بهذا شرفا فى المحشر (35)

عون بن على بن ابى طالب‏«ع‏»

از شهداى كربلاست.اولين كسى بود كه پس از شهادت جمع بسيارى از ياران امام،ازجمع برادرانش داوطلب رفتن به ميدان شد.وقتى براى اذن گرفتن آمد،برادرش امام‏حسين‏«ع‏»فرمود:برادرم!آيا آماده مرگ شده‏اى؟گفت:چگونه آماده نشوم،در حالى كه تورا تنها و بى ياور مى‏بينم!امام دعايش كرد كه برو،خداوند پاداش نيكت دهد.به ميدان‏رفت،جنگيد و مجروح شد.از هر طرف بر سر او ريختند و او را شهيد كردند. (36)

عين التمر

در منطقه كربلا،بزرگترين آبادى به حساب مى‏آمد كه به صحراى سماوه(وادى ميان‏كوفه و شام)مشرف بود.نزديك شهر انبار در غرب كوفه قرار داشت و خرما از جاهاى‏ديگر جذب كرده به مناطق ديگر مى‏فرستاد.در زمان خلافت ابو بكر به دست مسلمانان‏فتح شد.در سال 12 هجرى آباد بود و قلعه‏اى داشت كه سلاح خانه عجم بود. (37) سيد الشهدا در مسير كربلا ازآنجا گذشت.

عين الوردة

محل درگيرى و جنگ شديد توابين به رهبرى سليمان بن صرد با سپاه ابن زياد.توابين‏به خونخواهى حسين بن على‏«ع‏»و به جبران كوتاهى خود در نصرت امام،قيام كرده‏بودند. سليمان بن صرد و جمع بسيارى از يارانش در اين جنگ و در اين محل به شهادت‏رسيدند. (38) عين الورده در شمال شرقى دمشق و منطقه غرب كوفه قرار دارد،در سرزمين شام.

پى‏نوشتها

1-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 245 و مقاتل الطالبيين.

2-بحار الانوار،ج 45،ص 43.

3-اعيان الشيعه،ج 8،ص 206.

4-همان،ص 207.

5-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 248.

6-از جمله براى شرح حال او ر.ك:«على الاكبر»از عبد الرزاق الموسوى،چاپ 1368 قمرى،نجف،146 صفحه.

7-از نويسنده.

8-لهوف،ص 11،سوگنامه آل محمد،ص 116(به نقل از مثير الاحزان)،عوالم(امام حسين)،ص175.

9-عنصر شجاعت،ج 2،ص 126.

10-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 317.

11-همان،ص 323،انصار الحسين،ص 106(به نقل از تاريخ طبرى).

12-لغت نامه،دهخدا.

13-محتشم كاشانى.

14-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 351.

15-انصار الحسين،ص 87.

16-بحار الانوار،ج 45،ص 23.

17-دايرة المعارف بزرگ اسلامى(با تلخيص)ج 3 ص 682.الفتوح،ابن اعثم كوفى،ج 6،ص272.

18-انصار الحسين،ص 86.

19-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 327.

20-عنصر شجاعت،ج 1،ص 339.

21-مقتل الحسين،مقرم ص 193،بحار الانوار،ج 45،ص 99.

22-ثورة الحسين،مهدى شمس الدين،ص 231.

23-عنصر شجاعت،ج 3،ص 19.

24-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 332.

25-عنصر شجاعت،ج 2،ص 160.

26-مقتل الحسين،مقرم،ص 306.

27-عبرات المصطفين،ج 2،ص 30.

28-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 369،بحار الانوار،ج 45،ص 84.

29-مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 102.

30-بحار الانوار،ج 45،ص 41.

31-ارشاد،مفيد،ص 231.

32-بحار الانوار،ج 45،ص 18.

33-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 355.

34-انصار الحسين،ص 114.

35-عوالم(امام حسين)،ص 277.

36-تنقيح المقال،ج 2،ص 355.

37-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 26.

38-مروج الذهب،ج 3،ص 94.