بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فرهنگ عاشورا, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - فرهنگ عاشورا
     02 - فرهنگ عاشورا
     03 - فرهنگ عاشورا
     04 - فرهنگ عاشورا
     05 - فرهنگ عاشورا
     06 - فرهنگ عاشورا
     07 - فرهنگ عاشورا
     08 - فرهنگ عاشورا
     09 - فرهنگ عاشورا
     10 - فرهنگ عاشورا
     11 - فرهنگ عاشورا
     12 - فرهنگ عاشورا
     13 - فرهنگ عاشورا
     14 - فرهنگ عاشورا
     15 - فرهنگ عاشورا
     16 - فرهنگ عاشورا
     17 - فرهنگ عاشورا
     18 - فرهنگ عاشورا
     19 - فرهنگ عاشورا
     20 - فرهنگ عاشورا
     21 - فرهنگ عاشورا
     22 - فرهنگ عاشورا
     23 - فرهنگ عاشورا
     24 - فرهنگ عاشورا
     25 - فرهنگ عاشورا
     26 - فرهنگ عاشورا
     27 - فرهنگ عاشورا
     28 - فرهنگ عاشورا
     29 - فرهنگ عاشورا
     30 - فرهنگ عاشورا
     31 - فرهنگ عاشورا
     32 - فرهنگ عاشورا
     33 - فرهنگ عاشورا
     34 - فرهنگ عاشورا
     35 - فرهنگ عاشورا
     36 - فرهنگ عاشورا
     37 - فرهنگ عاشورا
     38 - فرهنگ عاشورا
     fehrest - فرهنگ عاشورا
 

 

 
 

طبل

از ابزار تحريك روحيه رزمى در ميدانهاى جنگ در سابق.در كربلا هم طبل جنگ‏نواخته مى‏شد.در تعزيه‏هاى عاشورا،با نواختن طبل،همه از برگزارى تعزيه خبر مى‏شدندو گردمى‏آمدند.شيپور و طبل،براى گردآورى تماشاگر بوده است.دهل نيز مى‏گويند.

طرماح

يكى از كسانى كه در طول راه كربلا به سيد الشهدا«ع‏»پيوست و همراه او شد.امام‏حسين‏«ع‏»كسى را مى‏خواست كه به راه آشنا باشد،تا از بيراهه به سوى كوفه رود.

طرماح بن عدى اعلام كرد كه من راه را مى‏شناسم و جلو افتاد و به سوى كربلا روان شدند.

وقتى جلو افتاد،اشعارى را هم مى‏خواند كه با اين مطلع،آغاز مى‏شود:

يا ناقتى لا تذعرى من زجر×و امضى بنا قبل طلوع الفجر (1) و مضمون اشعار،در ستايش از دودمان رسول خدا«ص‏»و سيد الشهداست.در ميانه‏راه،اجازه طلبيد كه به قبيله خود سر زده و به خانواده رسيدگى كند و برگردد.رفت و پس‏از چند روز،وقتى دوباره برگشت،به‏«عذيب الهجانات‏»كه رسيد،خبر شهادت امام راشنيد.اندوهگين شد و گريست،از اين كه توفيق شهادت در ركاب امام،نصيب او نشد. (2) ولى...آنكه امام را رها كند و سراغ زن و قبيله خويشرود،اين محروميت‏سزاى اوست،هر چند پسر عدى بن حاتم باشد!

طشت طلا سر امام حسين‏«ع‏»

طشت‏گذارى

مراسم سنتى در عزادارى ايام عاشورا كه عمدتا در شهرستان اردبيل برگزار مى‏شود وطشتهاى آب را در مساجد و حسينيه‏ها مى‏آورند و رمزى از«فرات‏»است.«...نشانه‏ها ومظاهرى كه نماينده محيط خاص است،مثل وجود طشت آب و چند ساقه گياه،به نشانه‏رودخانه و نخلستان...» (3) اين نشان مى‏دهد كه در تعزيه عاشورا،استفاده از سمبلها رواج‏داشته و دارد.در توضيح بيشتر اين سنت مرسوم در اردبيل،در مطبوعات نوشتند: «اين‏مراسم از سه روز مانده به محرم در مسجد جامع،مسجد اعظم و سپس در مساجد ديگراجرا مى‏شود.طشتها را بالاى سرها مى‏گيرند و مسجد را دور مى‏زنند،سپس در داخل آنهاآب مى‏ريزند.مردم دست به طشت و آب آن مى‏زنند و نوعى بيعت با امام حسين‏«ع‏»است‏وحمايت از عباس‏«ع‏».آب طشتها را مردم در شيشه‏هايى براى شفا و تبرك برمى‏دارند.

اين سنت از حادثه جوانمردانه آب دادن امام حسين‏«ع‏»به سپاه حر در روز 27 ذيحجه‏گرفته شده كه آب مشكها را در طشتها ريختند و تمام لشكر حر و اسبان آنها را سيراب‏كردند.اين سنت‏سمبوليك،تاسى از اقدام سالار شهيدان است.» (4) به اين مراسم،«طشت‏گردانى‏»هممى‏گويند. (5)

طف

«طف‏»،سرزمينى است از نواحى كوفه در طريق دشت،كه قتلگاه حسين بن على‏«ع‏»

در آن بوده است.سرزمين مزبور،دشتى است نزديك آبادانى و در آن چندين چشمه‏جارى است،از قبيل:صيد،قطقطانه،رهيمه،عين جمل و غيره.موضعى است نزديك‏كوفه.و هر زمين عربى كه مشرف بر زمين آبادان عراق است.» (6) «منطقه‏اى نزديك كربلا كه از قديم به نام طف معروف بوده است.معناى لغوى آن‏«سرزمين مرتفع‏»است.طف،مشرف بر عراق بوده است.اين منطقه در اطراف كوفه ونزديك فرات است و در آنجا چشمه‏هايى بوده كه محل آب برداشتن نگهبانان پاسگاههاى‏مرزى در زمان شاپور بوده كه پشت‏خندقهاى حفر شده بودند.» (7) در مجموع،به سرزمين كوفه و كربلا و آن مناطق گفته مى‏شود و در ادبيات و آثارشعرى عرب و مراثى سيد الشهدا«ع‏»از«سرزمين طف‏»«روز طف‏»،«كشتگان طف‏»و«طفوف‏»بسيار ياد شده است و كنايه از همان كربلاست.در حديث،از قول پيامبرخدا«ص‏»آمده است كه فرزندم حسين،غريب و تشنه و تنها در سرزمين طف كشته‏خواهد شد:«ولدى الحسين يقتل بطفكربلا غريبا وحيدا عطشانا....» (8)

طفلان مسلم

محمد و ابراهيم،دو فرزند مسلم بن عقيل بودند كه در حادثه كربلا اسير شدند.ابنزياددستور داد آن دو را زندانى كردند.اين دو نوجوان نابالغ مدت يك سال در زندان بودند.

سپس با كمك‏«مشكور»،پيرمرد زندانبان كه هوادار اهل بيت بود،شبانه از زندان گريختند.

شب به خانه زنى پناه بردند كه شوهرش در سپاه ابن زياد بود.وقتى شوهرش‏«حارث‏»

فهميد،آن دو را كنار رود فرات برد و بى‏رحمانه سر از تنشان جدا كرد و پيكرشان را درفرات افكند و سرهاى آن دو را براى دريافت جايزه،نزد ابن زياد برد. (9) در كنار فرات درچهار فرسنگى كربلا شهرى است به نام مسيب كه نزديك آن آرامگاه آبادى است كه گويندقبرمحمد و ابراهيم،پسران مسلم بن عقيل داخل آن است. (10)

طفل رضيع على اصغر

طفل سه سال رقيه

طفل شش‏ماهه على اصغر

طوعه

بانويى با ايمان و موالى اهل بيت،كه در لحظات تنهايى و سرگردانى مسلم بن عقيل دركوچه‏هاى كوفه،به او آب داد و به خانه برد و پذيرايى كرد.شب،بلال پسر آن زن به خانه‏آمد و به وجود مسلم در آن خانه پى برد و صبح به نيروهاى ابن زياد خبر داد.طوعه،پيشتركنيز اشعث بن قيس بود.وى او را آزاد كرد و اسيد خضرمى با او ازدواج نمود.بلال،ثمره‏اين ازدواج بود. (11) درها همه بسته بود در قحطى مرد×فرياد نشسته بود در قحطى مرديك زن،شبكوچه‏هاى بن‏بست و غريب×مردانه شكسته بود در قحطى مرد (12)

الظليمة الظليمه

ظليمه،آنچه از انسان به ناحق و ظالمانه بگيرند،آنچه را كه نزد ظالم درخواست‏مى‏كنى. (13) كلماتى حاكى از ظلم و ستمى كه بر امام حسين‏«ع‏»از سوى امت روا شد.اين‏تعبير،در زيارت ناحيه مقدسه آمده و اينكه ذو الجناح،اسب سيد الشهدا«ع‏»پس ازكشته شدن امام، همهمه‏كنان و اشكريزان و بى‏صاحب به سوى خيمه‏ها مى‏آمد،در حالى‏كه مى‏گفت:«الظليمة الظليمة لامة قتلت ابن بنت نبيها»، (14) داد از دست امتى كه پسر دخترپيامبر خود را كشته‏اند.

پى‏نوشتها

1-اعيان الشيعه،ج 7،ص 396.

2-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 83.

3-فصلنامه هنر،شماره 2،ص 163،مقاله‏«پژوهشى در تعزيه‏».

4-روزنامه‏«رسالت‏»(3/4/72)،ص 5 گزارش‏«شوق كربلا».

5-گزارشى از اين مراسم در اردبيل،در كيهان(2/4/73)،ص 17 چاپ شده است.

6-لغت‏نامه،دهخدا.

7-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 19.

8-ناسخ التواريخ،ج 2،ص 185.

9-تفصيل ماجرا در«بحار الانوار»ج 45،ص 100 به بعد و در امالى صدوق،ص 76 به بعد.

10-آرامگاههاى خاندان پاك پيامبر،سيد عبد الرزاق كمونه،ص 302.

11-الكامل،ابن اثير،ج 2،ص 541.

12-محمد رضا سنگرى.

13-مجمع البحرين.

14-بحار الانوار،ج 44،ص 266،زيارت ناحيه مقدسه(من امة).