طرماح
يكى از كسانى كه در طول راه كربلا به سيد الشهدا«ع»پيوست و همراه او شد.امامحسين«ع»كسى را مىخواست كه به راه آشنا باشد،تا از بيراهه به سوى كوفه رود.
طرماح بن عدى اعلام كرد كه من راه را مىشناسم و جلو افتاد و به سوى كربلا روان شدند.
وقتى جلو افتاد،اشعارى را هم مىخواند كه با اين مطلع،آغاز مىشود:
يا ناقتى لا تذعرى من زجر×و امضى بنا قبل طلوع الفجر (1) و مضمون اشعار،در ستايش از دودمان رسول خدا«ص»و سيد الشهداست.در ميانهراه،اجازه طلبيد كه به قبيله خود سر زده و به خانواده رسيدگى كند و برگردد.رفت و پساز چند روز،وقتى دوباره برگشت،به«عذيب الهجانات»كه رسيد،خبر شهادت امام راشنيد.اندوهگين شد و گريست،از اين كه توفيق شهادت در ركاب امام،نصيب او نشد. (2) ولى...آنكه امام را رها كند و سراغ زن و قبيله خويشرود،اين محروميتسزاى اوست،هر چند پسر عدى بن حاتم باشد!
طفلان مسلم
محمد و ابراهيم،دو فرزند مسلم بن عقيل بودند كه در حادثه كربلا اسير شدند.ابنزياددستور داد آن دو را زندانى كردند.اين دو نوجوان نابالغ مدت يك سال در زندان بودند.
سپس با كمك«مشكور»،پيرمرد زندانبان كه هوادار اهل بيت بود،شبانه از زندان گريختند.
شب به خانه زنى پناه بردند كه شوهرش در سپاه ابن زياد بود.وقتى شوهرش«حارث»
فهميد،آن دو را كنار رود فرات برد و بىرحمانه سر از تنشان جدا كرد و پيكرشان را درفرات افكند و سرهاى آن دو را براى دريافت جايزه،نزد ابن زياد برد. (9) در كنار فرات درچهار فرسنگى كربلا شهرى است به نام مسيب كه نزديك آن آرامگاه آبادى است كه گويندقبرمحمد و ابراهيم،پسران مسلم بن عقيل داخل آن است. (10)
الظليمة الظليمه
ظليمه،آنچه از انسان به ناحق و ظالمانه بگيرند،آنچه را كه نزد ظالم درخواستمىكنى. (13) كلماتى حاكى از ظلم و ستمى كه بر امام حسين«ع»از سوى امت روا شد.اينتعبير،در زيارت ناحيه مقدسه آمده و اينكه ذو الجناح،اسب سيد الشهدا«ع»پس ازكشته شدن امام، همهمهكنان و اشكريزان و بىصاحب به سوى خيمهها مىآمد،در حالىكه مىگفت:«الظليمة الظليمة لامة قتلت ابن بنت نبيها»، (14) داد از دست امتى كه پسر دخترپيامبر خود را كشتهاند.
پىنوشتها
1-اعيان الشيعه،ج 7،ص 396.
2-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 83.
3-فصلنامه هنر،شماره 2،ص 163،مقاله«پژوهشى در تعزيه».
4-روزنامه«رسالت»(3/4/72)،ص 5 گزارش«شوق كربلا».
5-گزارشى از اين مراسم در اردبيل،در كيهان(2/4/73)،ص 17 چاپ شده است.
6-لغتنامه،دهخدا.
7-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 19.
8-ناسخ التواريخ،ج 2،ص 185.
9-تفصيل ماجرا در«بحار الانوار»ج 45،ص 100 به بعد و در امالى صدوق،ص 76 به بعد.
10-آرامگاههاى خاندان پاك پيامبر،سيد عبد الرزاق كمونه،ص 302.
11-الكامل،ابن اثير،ج 2،ص 541.
12-محمد رضا سنگرى.
13-مجمع البحرين.
14-بحار الانوار،ج 44،ص 266،زيارت ناحيه مقدسه(من امة).