شيطان مزد عمل مى گيرد بعد از آن كه شيطان از سجده كردن بر آدم سرپيچى كرد و از بهشت بيرون شد. همين طور كه شيطان حاجات معنوى خود را از خداوندمتعال طلب كرد يعنى همان حاجاتى كه به عبادات خود از خدا خواست تا آدم عليه السلام واولادش را به انحراف بكشد - حاجات مادى خود را هم از خدا خوستار شد، و آنها را همخداوند بزرگ به او تا روز موعود عنايت فرمود. امام باقر عليه السلام فرمود: چون حضرت آدم عليه السلام شنيد شيطان براى فريب اوبه جاى عباداتى كه كرده ، حاجاتى را از خداوند خواستار شده و به او عنايت كرده ،عرض نمود: پروردگارا! شيطان را بر من و اولادم مسلط كردى ، خواسته هاى او را برآوردى كه درباره من و اولادم بود. پس به من و اولادم چيزى عنايت فرما تا بتوانم درمقابل مكر و حيله هاى او خود را حفظ نمايم . خطاب شد: (شيطان از من خواست ) تو هم از منبخواه ؛ زيرا هم چه بخواهى به تو مى دهم و حاجات تو را هم برآورده مى كنم . چند چيز باعث خوش بختى حضرت آدم عليه السلام شد، و همان ها باعث بدبختى وبيچارگى شيطان ملعون گرديد. (محمد دورى )نقل مى كند: علت بدبختى و بدفرجامى شيطان پنج چيز است ، در حالى كه همان ها باعثخوش بختى حضرت آدم عليه السلام شد. و آنها عبارت اند از: بعد از آن كه خداوند شيطان را از بهشت بيرون كرد، برابر خدا قسم ياد كرد كه بايدچند كار را براى گمراهى آدم و اولادش انجام دهم و تا انجام ندهد، دست بر ندارد. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلمنقل شده كه : خداوند بعد از آن كه آدم را از بهشت بيرون كرد به او امر نمود كشاورزى وزراعت كند، و چند شاخه از ميوه هاى بهشت مانند: خرما، انگور، زيتون و انار، به او داد. آدمهم قدرى از آنها را براى آينده فرزندان خود كاشت و از ميوه آنها خورد. از امام صادق عليه السلام نقل شده : بعد از اين كه آدم از بهشت بيرون آمد، اشتها به ميوههاى بهشت پيدا كرد. خداوند متعال دو شاخه از درخت انگور براى او فرستاد، آدم آنها راكاشت . فورا سبز شدند و ميوه دادند. شيطان دور آنها را ديوار كشيد. حضرت آدم فرمود:اى ملعون ! چه كار مى كنى ؟ در زمان حضرت نوح عليه السلام هم ، چنين اتفاقى افتاد و دو سوم آب انگور از آنشيطان شد وقتى كه آب انگور جوشيده شود، بايد دو سوم آن بخار گردد و فقط يكسوم باقى بماند تا حلال شود. بعد از آن كه خداوند متعال آدم را آفريد و به ملائكه فرمود: او را سجده كنيد. شيطانزير بار نرفت و از مقام قرب رانده شد. از جانب خدا خطاب آمد: اىاهل آسمان ها! من آدم و حوا را در بهشت منزل دادم و همه چيز را مباحشان كردم ، مگر بهشتجاودان را. اگر نزديك درختان آن شوند و از آنها بخورند از ظالمان خواهند بود و از آن جابيرون خواهند شد. شيطان اين خطاب را شنيد و اميدوار شد. پيش خود گفت : من آنها را ازبهشت بيرون مى كنم . مخفيانه تا نزديك بهشت آمد، طاووس كه يكى از زيباترين ، خوش آوازترين ، خوش رنگ ترين و خوش بوترين پرندگان بهشت بود و تمام پر وبال آن به جواهرات بهشتى آراسته و دايما حمد و ثناى الهى بر زبانش بود و اززيبايى آن ، ملائكه در شگفت بودند، از بهشت بيرون آمد و مى خواست دو مرتبهداخل شود كه شيطان او را ديد. به نرمى گفت : اى خوش رنگ ترين و زيباترين و خوشصورت ترين ، خوش صوت ترين و عجيب الخلقه ترين پرندگان ! تو پرنده اى ازپرندگان بهشتى هستى ؟ گفت : من طاووس بهشتم ، ليكن تو كه هستى كهمثل رانده شدگان و مثل كسى كه ديگرى او را تعقيب كرده باشد حيران و سرگردانى ،وحشت سر تا پاى تو را گرفته است ؟ بعد از آن كه به شيطان امر شد: به آدم سجده كند و آن ملعون سرپيچى نمود و حاضرنشد كه در برابر آدم سجده كند! فرشتگان با او گفت و گو كردند و او را سرزنشنمودند كه چرا بر آدم سجده نكردى و به اين وسيله خود را بدبخت و ملعون خدا و خلايقنمودى ؟ وقتى شيطان راجع به علم و حكمت خداوند متعال با ملائكه گفت و گو كرد و به حكمتخداوند اعتراض نمود، اگر چه ملائكه نتوانستند جواب وى را بدهند، ولى ايراد او بىجواب نماند، يك جواب كلى داد و جوابى هم بعضى از بزرگان از همه ايرادات او دادند. و اما جوابى كه بعضى از بزرگان از همه اعتراضات شيطان داده اند و اعتراضات او رابى پايه دانسته اند از اين قرار است : شيطان مصاديقى دارد. اغفال گران و خوانندگان به گناه و گمراهى ، نمونه هاى آنهستند. كسانى كه با چرب زبانى و ملايمت و بااعمال غير انسانى ، خود ديگران را به فساد، تباهى ، انحراف و كجى مى كشانند، خود،شيطان اند.
|