يا حسين«ع»
سوزناكترين ناله برخاسته از ژرفاى جان،كه شيعه كربلايى با آن ندا،سيد الشهدا راصدا مىزند،ندايى كه قلبهاى عاشق حسين«ع»را به هم متصل مىكند و حسينيان را زيرخيمه«ذكر»گرد مىآورد.شعارى كه بر پرچم عزاداران محرم،بر پيشانى رزمندگان اسلام،بر لبهاى نوحه سرايان عاشورا مىدرخشد و مىشكفد.نداى شوق آميزى كه صحابىبزرگوار، جابر بن عبد الله انصارى،وقتى همراه عطيه بر سر تربتحسين«ع»آمد و بيهوششد،چونعطيه آب به صورتش پاشيد و به هوش آمد،سه بار گفت:«يا حسين!يا حسين!
يا حسين!»آنگاه گفت:«احبيب لا يجيب حبيبه؟»و سپس به زيارت ابا عبد الله عليهالسلامپرداخت.
ياد حسين،هنگام آب نوشيدن
شهادت تشنه كامانه امام حسين«ع»،چنان داغ و غم سنگينى بر دلها نهاده است كهمىسزد با ديدن هر نهر و چشمه و با نوشيدن هر آب و شربت گوارا،از لبهاى عطشان آنحضرت،ياد شود، چرا كه آب،ياد آور آن عاشوراى عطش ريز و آن كامهاى تشنهعاشورائيان شهيد است.امام صادق«ع»فرمود:«من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر آنكهحسين بن على را به ياد مىآوردم»و نيز فرمود:«ما من عبد شرب الماء فذكر الحسين و لعنقاتله الا كتب له ماة الف حسنة و حط عنه ماة الف سيئة» (1) هر كه آب بنوشد و حسين«ع»را يادكند و قاتل او را لعن نمايد،براى او هزار حسنه نوشته مىشود و هزار گناه از او محومىگردد.از اين رو،شيعه،هنگام نوشيدن آب،بر حسين بن على سلام مىدهد و مىگويد:
سلام بر لب تشنهات،يا حسين،سلام الله على الحسين و اصحابه.نيز در سقاخانهها ومنبعهاى آب خنك،در تابستان و در ايام محرم،مىنويسند:«آبى بنوش و لعنتحق بريزيد كن»يا«بنوشبه ياد لبهاى تشنه حسين».از زبان خود سيد الشهدا هم نقل شده كهفرمود:
شيعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونىاو سمعتم بغريب او شهيد فاندبونى (2)
امام سجاد«ع»نيز سالهاى سال،از شهادت پدر با لب تشنه ياد مىكرد و مىگريست وهر گاه هنگام افطار غذا مىآوردند يا نگاهش به آب مىافتاد،مىگريست و مىفرمود:«قتلابن رسول الله جائعا،قتل ابن رسول الله عطشانا» (3) و نيز هر گاه قصابى را مىديد كهمىخواهد گوسفندى سر ببرد،مىگفت آبش بدهيد،پدرم را با لب تشنه سر بريدند.اينياد كرد پيوسته ازشهادت مظلومانه حسين«ع»با لب تشنه،احياى خاطره آن روز پر حادثهاست.
يا دهر اف لك...
اشعارى است كه امام حسين«ع»آنها را مكرر بر زبان جارى كرد.امام سجاد«ع»كهبيمار بود و در خيمه،حضرت زينب او را پرستارى مىكرد،اينها را شنيد،فهميد كه خبر ازشهادت مىدهد.گريست.زينب هم شنيد و گريه كرد.امام حسين«ع»او را دلدارى داد وبه بردبارى سفارش كرد. (4)
يا دهر اف لك من خليل كم لك بالاشراق و الاصيل من صاحب او طالب قتيل و الدهر لا يقنع بالبديل و انما الامر الى الجليلو كل حى سالك سبيلى
ياد يحيى«ع»
ميان ماجراى شهادت امام حسين«ع»و برخى پيامبران،شباهتهايى وجود دارد.ازجمله ميان آن حضرت و حضرت يحيى بن زكريا،سر يحيى را در طشت طلا نهاده،نزد زنبد كارهاى هديه فرستادند. (5) سر سيد الشهدا را نيز پس از شهادت نزد ابن زياد و يزيدفرستادند،آن هم در طشت طلا.خداوند به انتقام خون يحيى،بخت النصر را بر آن قوممسلط ساخت كه هفتادهزار از آنان را كشت. (6) خداوند به پيامبر اكرم«ص»وحى فرمود:
در مقابل قتل يحيى هفتاد هزار را كشتم،در مقابل قتل پسر دختر تو دو برابر آن را خواهمكشت. (7) آنگونه كه سر يحيى را در طشت نهادند،حسين بن على را هم در كربلا ذبحكردند. (8) شايد به خاطر اين شباهتها با پيامبران و حضرت زكريا بود كه سيد الشهدا در مسيركربلا،در هر منزلى كه فرود مىآمد يا از آن كوچ مىكرد،از يحيى بن زكريا ياد مىكرد وروزى هم فرمود:از خوارى و پستى دنيا همين بس كه سر يحياى پيامبر،به يكى از زنانزناكار بنى اسرائيل هديه مىشود! (9)
يا فتح يا شهادت
در فرهنگ عاشورا،هم شهادت«فتح»محسوب مىشود،و هم فتح،فراتر از پيروزىنظامى است. بر اساس آموزش قرآنى«احدى الحسنيين»،مجاهدان راه خدا چه بكشند وچه كشته شوند، پيروزند و پيروزى در سايه عمل به تكليف است.شوق شهادت درابا عبد الله«ع»چنان بود كه به فرموده امام باقر«ع»روز عاشورا،نصرت الهى براى آنحضرت نازل شد و ميان زمين و آسمان بود.حسين بن على را مخير كردند كه پيروز شوديا شهيد گردد.وى شهادت و ديدار الهى را ترجيح داد:«لما نزل النصر على الحسين بن علىحتى كان بين السماء و الارض ثم خير:النصر او لقاء الله،فاختار لقاء الله». (10) آن حضرت،كشته شدن را هم پيروزى مىدانست،چون هم به رستگارى ابدى مىرسيد،هم دين رازنده مىكرد.امام حسين«ع»خود فرمود:«اما و الله انى لارجو ان يكون خيرا ما اراد اللهبنا،قتلنا ام ظفرنا» (11) به خدا سوگند،اميدوارم آنچه را خداوندبراى ما بخواهد.«خير»باشد،چه كشته شويم،چه پيروز گرديم!
گر چه از داغ لاله مىسوزيم ما همان سر بلند ديروزيم چون به تكليف خود عمل كرديمروز فتح و شكست،پيروزيم (12)
امام خمينى«ره»فرمود:«من اميدوارم به فوز«احدى الحسنيين»نائل شوم،يا پيشرفتمقصود (13) يا لثارات الحسين«ع»
نداى خونخواهى حسين عليه السلام.اين جمله،شعار ياوران حسين«ع»و شعارفرشتگانى
و اقامه عدل و حق،يا شهادت در راه آنكه حق است.» است كه كنار قبر او تا ظهور امام زمان«ع»مىمانند. (14) نيز،شعار حضرتمهدى«ع»است، هنگام قيام براى انتقام خون شهداى كربلا. (15) همچنين شعار ياورانشهادت طلب امام زمان«ع»كه آرزوى مرگ در راه خدا دارند«شعارهم:يا لثاراتالحسين». (16) در نهضت توابين به رهبرى سليمان بن صرد نيز كه در سال 65 هجرى در كوفهقيام كردند،شعارشان همين بود. در قيام مختار هم همين شعار مطرح بود.در برخى نقلها«يا اهل ثارات الحسين»آمده است. (17) نيز«يا لثارات الحسين»نام نشريهاى است كه به همت جمعى از نيروهاى بسيجى وحزب اللهى و دردمند،با انگيزه دفاع از ارزشهاى انقلاب اسلامى،از سال 1373 شمسىمنتشر مىشود وافشاگر برخى از برنامههاى تهاجم فرهنگى غرب،عليه اسلام و انقلاباست.
يا ليتنا كنا معك
آرزوى رستگار شدن و رسيدن به فوز و فيض شهادت در ركاب ولى خدا،براىكسانى كه در معركه كربلا نبودهاند،آرزوى شيرينى است.شهادت را رستگارى دانستن وآرزومندى براى درك آن فيض،هم خطى با سيد الشهداء«ع»است.اين آرزو درزيارتنامههاى آن حضرت با عبارتهاى مختلفى بيان شده است.از قبيل:«فزتم و الله فليتانى معكم فافوز فوزا عظيما»، (18) «يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزا عظيما»،«فيا ليتنى كنتمعكم فافوز معكم». (19) جلوه اين آرمان والا،در هر عصرى مىتواند آشكار شود،چرا كهوقتى هر روز عاشورا و همه جا كربلا باشد و خط جهاد و شهادت به روى پيروان حقگشوده باشد،صداقت زائر در اين ادعا،در جبهههاى نبردش با ستمگران ديده مىشود واين آرزو به عمل مىرسد.نمونه آن در جبهههاى دفاعمقدس در جمهورى اسلامى مكررديده شد.
آنان كه عمرى خطاب به مولايشان«يا ليتنا كنا معكم...»گفته و بر غربت و تنهايى مظلوميتحسين«ع»گريسته بودند،وقتى كربلاى جبهههاى حق،براى حسين زمان ناصرو ياور مىطلبيد،به ميدانهاى رزم شتافتند و جان فدا كردند و نشان دادند كه اگر در عاشوراهمبودند،همچون اصحاب شهيد آن امام،عاشقانه جان نثار مىكردند.جمله«يا ليتنا....»
هم اعلام موضع و جانبدارى از برنامه و حركت عاشورايى شهداى كربلاست،هم اعلامآمادگى براى حضور در كربلاهاى مكرر تاريخ.شعار شهادت طلبان است و آرزوىوارستگان از تعلقات دنيوى.چرا كه نوع شهادتى كه حسين«ع»و اصحابش در كربلا پذيراشدند،غبطه همه انسانهاى آزاده در دورانهاست.در حديث مفصل امام رضا«ع»خطاب بهريان بن شبيب آمده است:«يا ريان!ان سرك ان يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهدمع الحسين«ع»فقل متى ما ذكرته:يا ليتنى كنت معهم فافوز معهم فوزا عظيما» (20) .اگر دوستدارى كه ثواب شهيدان كربلا را داشته باشى،هر گاه به ياد آن حادثه افتادى بگو:كاش مننيز با آنان بودم و با آنان به رستگارى بزرگ مىرسيدم.اين آرزو،نشان دهنده زمينهتفكرات عاشورايى در دل انسان است.
يا مبرور
شعار طايفه«ازد»در كوفه بود.هنگامى كه عبد الله عفيف ازدى در مجلس«ابن زياد»
نسبت به جنايت او در كشتن حسين عليه السلام اعتراض كرد و ابن زياد فرمان داد كه«بگيريد!»،عبد الله عفيف شعار«يا مبرور»سر داد و گروهى از طايفه ازد گرد آمده و او راازمجلس بيرون بردند. (21) معناى آن«نيكى شده»و حمايتشده است.
يا منصور،امت
شعار هواداران مسلم بن عقيل در كوفه بود.پس از دستگير شدن هانى و فاش شدنمحل اختفاى حضرت مسلم بستگان هانى يقين كردند كه او كشته خواهد شد.نوحهخوانى در خانه هانى برپا شد و زنانى از طايفه مراد،ندبه كنان و سوگوارى كنان آنجا گردآمدند.پس از اين حادثه،مسلم بن عقيل شعار و نداى«يا منصور»سر داد.به نقلى چهارهزار نفر و به نقلى ديگر هجده هزار بيعتگر با فرياد«يا منصور امت»،گرد او جمع شدند وكاخ ابن زياد را محاصره كردند.ولى بتدريج،از دور او پراكنده شدند و او را تنها گذاشتند. (22) اين جمله،شعار مسلماناندر جنگ بدر نيز بود.معنايش اينست:اى يارى شده!بميران.
اين نوعى پيشگويى و فال نيك به مرگ دشمن بود.چون در شب حركت كردند،اينجمله راشعار خود ساختند تا در تاريكى يكديگر را بشناسند. (23)
يحيى بن سعيد
سر كرده گروهى كه مىخواستند امام حسين«ع»را از خروج از مكه و عزيمت به سوىعراق، باز دارند.عمرو بن سعيد بن عاص،والى مكه كه امير الحاج در آن سال نيز بود،ماموريت داشت كه اگر بتواند،حسين«ع»را ترور كند.از اين رو نمىخواست با بيرونرفتن حسين«ع»از مكه، توطئه خنثى شود.يحيى بن سعيد را همراه جمعى از سپاه فرستادتا به زور مانع عزيمتسيد الشهدا«ع»شوند.اما امام و اصحابش،مقاومت كردند و كار بهبرخورد با تازيانه هم انجاميد ويحيى در انجام ماموريت ناكام ماند.يحيى و عمرو،برادربودند. (24)
يحيى بن سليم مازنى
از شهداى كربلاست.رجز او هنگام نبرد چنين بود:
لاضربن القوم ضربا فيصلا ضربا شديدا فى العدا معجلا لا عاجزا فيها و لا مولولاو لا اخاف اليوم موتا مقبلا (25)
كه هم روح حماسى و سلحشورى او را مىرساند و هم استقبال از شهادت را.
يزيد بن ثبيط(ثبيت)عبدى
از شهداى كربلاست.وى از شيعيان اهل بيت و از اصحاب ابو الاسود دوئلى و ازاشراف قبيله خود بود.وى ده پسر داشت.پس از دريافت نامه سيد الشهدا«ع»كه خطاب بهاهل بصره نوشته بود،همراه دو پسرش عبد الله و عبيد الله از بصره آمدند و به علت بستهبودن راهها با پيمودن بيراههها،در مكه خود را به امام حسين«ع»رسانده،به كاروان اوپيوستند.روز عاشورا پسرانش در حمله اول و خودش در مبارزه تن به تن به شهادترسيدند. (26) نام هر سه در زيارت«ناحيهمقدسه»آمده است.نام او يزيد بن نبيط،بدر بنرقيد،بدر بن رقيط هم ضبط شده است. (27)
يزيد بن حصين همدانى
يكى از ياران شجاع،بزرگوار و پارساى امام حسين«ع»كه روز عاشورا وقتى تشنگىبر امام و يارانش غلبه كرد،از امام اجازه خواست تا با كوفيان و عمر سعد صحبت كند.اماماجازه داد.وى نسبت به جلوگيرى از استفاده امام از آب فرات با آنان صحبت و به آناناعتراض كرد.اما به او پاسخ نامناسب دادند.بى نتيجه برگشت.آنگاه امام،در باره سپاهدشمن فرمود:شيطان بر آنان چيره گشته است و حزب شيطان زيان كارانند. (28) او در كوفه بامسلم بن عقيل نيز بيعتكرده بود و پس از شهادت مسلم،از كوفه خارج شد و به امامحسين«ع»پيوست. (29)
يزيد بن زياد
از شهداى كربلاست.نام كاملش يزيد بن زياد بن مهاصر(مهاجر)كندى،معروف به«ابو الشعثاء كندى»از رجال نامى و از دلاوران و تير اندازان ماهر كوفه بود كه همراه سپاهعمر سعد از كوفه خارج شد ولى به حسين بن على«ع»پيوست.برخى هم گفتهاند پيش ازرسيدن سپاه حر به امام حسين«ع»وى به امام حسين«ع»پيوسته و همراه او شده بود.پيشروى امام حسين،صد تير به سوى دشمن افكند كه تنها پنج تير بر زمين افتاد.با هر تيرى كهمىانداخت،امام حسين«ع»دعا مىكرد كه خدايا تير اندازىاش را استوار گردان و پاداششرا بهشت قرار بده: «اللهم سدد رميته و اجعل ثوابه الجنة» (30) نام او را يزيد بن ابى زياد ويزيد بن زياد بن مهاجرهم نقل كردهاند. (31)
يزيد بن مسعود
از شخصيتهاى معروف هوادار امام حسين«ع»بود كه پس از دريافت نامه از آنحضرت،قبايل بنى تميم،بنى حنظله و بنى سعد را گرد آورد و در جمعشان به ايراد سخنپرداخت.آنان نيز خطابه او را تاييد و پشتيبانى كردند،سپس نامهاى مساعد به امام نوشتو او را به كوفه دعوتكرد. (32)
يزيد بن معاويه
خليفه جنايتكار اموى كه فاجعه كربلا به دستور او پديد آمد.وى در سال 25 هجرىتولد يافت. جوانى ميگسار،سگباز و اهل بوزينه بازى و عياشى بود. (33) چون معاويه مرد،بااو به عنوان خلافت بيعت كردند.معاويه پيش از مرگش از بسيارى بيعت بر وليعهدى اوگرفته بود.يزيد انديشههاى الحادى داشت و به مبدا و معاد بى عقيده بود.بى بند و بار واهل عيش و طرب بود.در زمان او فسق و فجور به واليان هم گسترش يافت و آوازه خوانىدر مكه و مدينه آشكار شد و مردم به شرابخوارى علنى پرداختند. (34) سيد الشهدا«ع»وقتى با اصرار وليد و مروان براى بيعت با يزيد مواجه شد به فسق اوشهادت داد و فرمود:«يزيد رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحترمة معلن بالفسق ومثلى لا يبايع مثله». (35) يزيد،مردى فاسق،شرابخوار،آدمكش است كه آشكارا گناه مىكند وكسى همچون من با كسى مثل او بيعت نخواهد كرد.
اين شناختسيد الشهدا«ع»از يزيد،سابقه داشت.حتى روزى در يك جلسه،آنحضرت در پاسخ معاويه كه از يزيد ستايش كرد،برخاسته،زشتيها و مفاسد يزيد را برشمرد و به معاويه به خاطر بيعت گرفتن از اين و آن براى پسرش يزيد،اعتراض كرد. (36) يزيد نيز همچون پدرش،به حيف و ميل بيت المال و كشتن انسانهاى با ايمان و ايجادفساد و مفاسد در دستگاه حكومت پرداخت.به والى مدينه نوشت كه به زور ازسيد الشهدا«ع»بيعت بگيرد و اگر نپذيرفت،گردن او را بزند.براى سركوبى هواداران امامحسين«ع»كه با مسلم بن عقيل در كوفه بيعت كرده بودند، «ابن زياد»را به ولايت كوفهگماشت و به كشتن امام فرمان داد.«ابن جوزى»در باره او گفته است: «چگونه قضاوتمىكنيد در باره مردى كه سه سال حكومت كرد،در سال اول حسين«ع»را به شهادترساند و در سال دوم مردم مدينه را دچار وحشتساخت و مدينه را براى لشكريان خودمباح گرداند و در سال سوم،خانه خدا را با منجنيق سنگباران كرد و ويران ساخت.» (37) كهاشاره به حادثه كربلاست و«واقعه حره»كه مردم مدينه در سال 63 هجرى بر ضد والى قيامكردند و او و ديگر امويان را از شهر بيرون نمودند و اين پس از آن بود كه فساد و آلودگى وجنايات يزيد بر آنان آشكار شد.يزيد هم مسلم بن عقبه را با لشكرى براى قتل عام مردمفرستاد.در سال 64 هجرى نيز همان سپاه براى سركوب قيام عبد الله بن زبير به مكه هجومبردند و به مسجد الحرام و حرم خدا با منجنيق حمله كردند.كعبه و مسجد الحرام سوخت وويران شد و عدهاى كشته شدند. (38) ننگها و آلودگيهاى يزيد،بيش از آن است كه در اينمختصر بگنجد. (39) مدت حكومتيزيد،سه سال و هشت ماه بود و در سال 64در«حوارين»از اطراف دمشق مرد (40) و در«باب الصغير»دمشق دفن شد. (41)
يزيد بن مغفل جعفى
از شجاعان هنرمند و شاعر شيعه كه در كربلا به شهادت رسيد.وى رسول خدا«ص»رادرك كرده و در جنگ قادسيه حضور داشت و از اصحاب على بن ابى طالب«ع»بود كه درجنگ صفين در ركاب او جنگيد.سپس حضرت در فتنه خوارج او را براى جنگ با«خريت بن راشد»به اهواز فرستاد.در آن سپاه،در جناح راست بود،وى در مكه به كاروانحسينى پيوست و با آن حضرت به كربلا آمد و روز عاشورا در پيكار تن به تن با كوفيان،پس از كشتن عدهاى ازآنان به شهادت رسيد.نامش در زيارت ناحيه مقدسه بصورتيزيد بن معقل آمده است. (42)
يزيد بن مهاجر
از شهداى كربلا به شمار آمده است.برخى او را همان يزيد بن زياد بن مهاجر كندىدانستهاند.
يزيديان
وابستگان و پيروان يزيد،چه در فكر و چه در عمل،چه در گذشته و چه عصر حاضر.
همه هواداران يزيد و عمل كنندگان در آن راه،از دودمان يزيد و«آل يزيد»محسوبمىشوند و مورد لعن خدا و نفرت مردمند.تعبير«آل يزيد»در برخى زيارتنامهها هم آمدهاست، همچون«زيارت عاشوراى غير معروفه»كه مىخوانيم:«اللهم العن يزيد و آل يزيدو بنى مروان جميعا»و همانجاست كه:روز عاشورا،روزى است كه خشم و لعنت الهى بريزيديان و آل زياد و شمر و عمر سعد،تجديد و نازل مىشود:«هذا يوم تجدد فيه النقمة وتنزل فيه اللعنة على اللعين يزيد و على آل يزيد و على آل زياد و عمر بن سعد و الشمر». (43) بعلاوه همه كسانى كه راضى به گفتار و رفتار يزيد باشند و از اولين و آخرين هر كس كه ازآنان پيروى و تبعيت نموده و با آنان بيعت كرده باشد و آن گروه را مساعدت كرده يارضايت داشته باشد،مورد لعن قرار گرفتهاند،نيز همه آنان كه ماجراى عاشورا را شنيده وبه آن راضى شدند،تا روز قيامت،همه آل يزيدند و ملعون خدا و خلق:«اللهم و العن كلمن بلغه ذلك فرضى به من الاولين و الآخرين و الخلايق اجمعين الى يوم الدين». (44) اين لعن و نفرينها نشان دهنده گستردگى جبهه يزيديان است كه همه زمانها و مكانها رافرا مىگيرد و هر كس كه حامى آن تفكر و مخالف و دشمن اهل بيت باشد و با داشتنماهيتى يزيدى به قلع و قمع مبارزان راه حق و آزادى بپردازد«آل يزيد»است.امروزصهيونيستها و عوامل استكبار جهانى از مصاديق روشن«يزيديان»اند.امامخمينى«ره»
شهادت زائران خانه خدا را در«حجخونين»و در كربلاى حجاز و قتلگاه حرم،تكرارفاجعه همان يزيديان صدر اسلام مىداند كه شمشير كفر و نفاق را در لباس دروغين احرامپنهان كرده بودند. (45) و نسبت به جبهه متحد كفر بر ضد انقلاب اسلامى و مسلمانان مظلومايرانمىفرمايد:«...شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ما مكرر يزيد و وابستگان اوهستند.» (46)
يوم الطف
طف،نام سرزمين كربلاست،به معناى سرزمين مرتفع و بلند.و«يوم الطف»،اشاره بهحادثه كربلا و شهادت امام حسين«ع»در آن سرزمين است.روز طف كه همانعاشوراست،در ادبيات، بويژه در اشعار عرب و مراثى شاعران شيعه بسيار به كار رفتهاست و ازحسين«ع»بعنوان«قتيل الطف»ياد شده است.
يوم الله
از نامهاى روز عاشوراست،به معناى روز خدا.گر چه همه روزها و مكانها و زمانها ازآن خداست، ولى گاهى زمان و مكان خاصى به دليل اهميت آن يا عظمتحادثهاى كه درآن اتفاق افتاده و قدرت نمايى خداوند در آن روز،به خدا انتساب پيدا مىكند و«ماه خدا ياروز خدا»مىشود.در قرآن نيز از«ايام الله»ياد شده و به گراميداشت آن توصيه شدهاست،چرا كه در سرنوشت اقوام و ملل،تاثير عمده داشته است(ذكرهم بايام الله:ابراهيم،آيه 5). (47) در روز عاشورا،حوادث مهمى اتفاق افتاده كه مهمترين آن حماسه كربلا و شهادتامام حسين«ع»است.طبق روايات فراوان،بخصوص در كتب اهل سنت،عاشورا روزمهمى بوده كه پيشينيان آن روز را،روزه مىگرفتند و پيامبر«ص»هم روزه مىگرفت،ولىپس از شهادت حسين بن على«ع»در اين روز، بنى اميه بخاطر كينهاى كه با عترت پيامبرداشتند،آن روز را روز فرخنده و مبارك و عيد قرار دادند و به شادمانى پرداختند(اللهم انهذا يوم تبركت به بنو امية...و هذا يوم فرحت به آل زياد و آل مروان بقتلهم الحسين) (48) ازاين رو پس از آن حادثه،امامان شيعه آن را روز شومىدانسته و از روزه گرفتن در آن نهىكردند.
در روايات عامه نقل شده كه از رسول خدا«ص»در باره عاشورا و روزه آن پرسيدند،فرمود:«ان يوم عاشورا يوم من ايام الله تعالى،فمن شاء صامه و من شاء تركه» (49) عاشورايكى از ايام الله است،هر كه خواست روزه بگيرد و هر كه خواست،نگيرد.از امامصادق«ع»روايت است كه آل اميه و شاميانى كه در كشتن حسين«ع»آنان را يارى كردهبودند،نذر كرده بودند كه اگر حسين«ع»كشته شود و سپاه كوفه سالم از جبهه كربلابرگردند و خلافت در دودمان آل ابى سفيان مستقر گردد،آن روز را روز عيد و جشنبگيرند و به شكرانهاش،آن روز،روزه بگيرند.از اين رو روزه گرفتن عاشورا تا امروز درميان آل ابى سفيان رسم شده است و مردم از آنان تبعيت مىكنند و روزه مىگيرند و در اينروز،به خانواده و بستگان خويش،شادى مىرسانند. (50) به هر حال،در تاريخ اسلام،واقعه خونين عاشورا عظيمترين جلوه فداكارى خالصانهدر راه دين و فدا شدن گراميترين انسان آن روزگار در راه حق و عدالت و احياى اسلام بودو تاثيرات مهمى در بيدارى ملتها در طول تاريخ و الهام گرفتن افراد و امتها در راه مبارزه باستم داشته است و اگر در اسلام،چند روز بسيار مهم و به ياد ماندنى و ستودنى داشتهباشيم،يكى هم عاشوراست،كه راز و رمز كرامت بخشيدن انسان بر فرشتگان از سوىخدا را نشان مىدهد و براى امت محمد«ص»همين بس كه اسوههايى چونسيد الشهدا«ع»و شهداى كربلا دارد كه جهان را در مكتب شرافت و آزادى خود،تربيتمىكند.در حديثى قدسى آمده است كه حضرت موسى به خداوند عرض كرد:پروردگارا،چرا و به چه خاطر امت محمد«ص»را بر ساير امتها فضيلت بخشيدى؟فرمود:به خاطر دهخصلت و ويژگى آنان را برترى دادم. موسى«ع»پرسيد:آن ده خصلت چيست كه امتمحمدى به آن عمل مىكنند،تا من هم بنىاسرائيل را فرمان دهم تا به آنها عمل كنند؟
خداى متعالى فرمود:«الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الجهاد و الجمعة و الجماعة و القرآنو العلم و العاشوراء...» (51) آنها عبارت است از:نماز،زكات،روزه،حج،جهاد،نماز جمعه،نماز جماعت، قرآن،دانش،و عاشورا!شگفتا كه عاشورا در كنار نماز و حج و جهاد وقرآن و...از خصلتهاى امتياز بخش امت اسلام بر امتهاى ديگر است.و اين راز عظمتعاشورا و يوم الله بودن آن است. در ادامه حديث فوق،حضرت موسى از مفهوم«عاشورا»مىپرسد،خداوند در پاسخ به روز گريه و تباكى بودن عاشورا در سوگ فرزندپيغمبر و فضيلت گريستن و اطعام و خرج در راه زاده زهرا و ماتم آن شهيد بزرگوار اشارهمىفرمايد و بر چشمهاى گريان در روز عاشورا و قطراتاشك،پاداش بهشت را وعدهمىدهد.
امام خمينى«قدس سره»نيز روزهايى همچون 22 بهمن،15 خرداد،17 شهريور را«يوم الله»مىداند و به تكريم و احياى آنها دستور مىدهد و تعبير«عاشورا و 17 شهريور وديگر ايام الله...» (52) نشان مىدهد كه عاشورا را نيز از ايام الله مىداند و در جايى هم15 خرداد را با عاشورا مقايسه مىكند و هر دو را«روز الهى»مىداند كه همان يوم اللهاست:«بزرگداشت روز حماسه آفرين 15 خرداد،بزرگداشت ارزشهاى انسانى در طولتاريخ است،همان سان كه بزرگداشت روز سرنوشتساز عاشورا،بزرگداشت اسلام وقرآن كريم است.ملتشريف ما،بلكه ملتهاى مظلوم،از هر چه غفلت كنند،از اين دو روزالهى نبايد غفلت كنند.عاشورا با«نه»خود، يزيديان را در طول تاريخ نفى كرد و بهگورستان فرستاد،15 خرداد پهلويان و پهلوى صفتان و ابر قدرتها را مدفون كرد...»و درپايان اين پيام،مىفرمايد:«درود بر عاشورا،درود بر 15 خرداد و22 بهمن،درود برايام الله» (53)
پىنوشتها
1-امالى صدوق،ص 122.
2-الخصائص الحسينيه،شوشترى،ص 99.
3-لهوف،ص 209.
4-اعيان الشيعه،ج 1 ص 601.
5-بحار الانوار،ج 45،ص 299.
6-همان.
7-عوالم(امام حسين)،ص 607.
8-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 3،ص 253.
9-عوالم،ص 608،بحار الانوار،ج 45،ص 298.
10-اصول كافى،ج 1،ص 465.
11-اعيان الشيعه،ج 1،ص 597.
12-از شعر«ياد»،جواد محدثى.
13-صحيفه نور ج 4،ص 279.
14-بحار الانوار،ج 44،ص 286 و ج 98،ص 103.
15-منتهى الامال(چاپ هجرت)ج 1،ص 542.
16-بحار الانوار،ج 52،ص 308.
17-همان،ج 45،ص 334،358،367.
18-مفاتيح الجنان،زيارت اول امام حسين،ص 424.
19-همان،زيارت ششم،ص 427.
20-همان،زيارت وارث،ص 430.
21-بحار الانوار،ج 44،ص 286.
22-مقتل الحسين،مقرم،ص 427.
23-مروج الذهب،ج 3،ص 58،كامل ابن اثير،ج 2،ص 540،مع الحسين فى نهضته،اسد حيدر،ص 108.
24-بحار الانوار،ج 45،ص 389 به نقل از جزرى.
25-مع الحسين فى نهضته،ص 154،نقل از انساب الاشراف.
26-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 102.
27-عنصر شجاعت،ج 1،ص 70،تنقيح المقال،ج 3،ص 325.
28-انصار الحسين،ص 97.
29-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 425.
30-تنقيح المقال،ج 3،ص 325.
31-اعيان الشيعه،ج 1،ص 603،كامل،ابن اثير،ج 2،ص 569.
32-تنقيح المقال،مامقانى،ج 3،ص 326.
33-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 324.
34-سفينة البحار،ج 1،ص 528.
35-مروج الذهب،ج 3،ص 67.
36-بحار الانوار،ج 44،ص 325.
37-الغدير،ج 1،ص 248.
38-تذكرة الخواص،ابن جوزى،ص 164.
39-مروج الذهب،ج 3،ص 69 تا 72،العقد الفريد،ج 5،ص 139.
40-از جمله در اين باره ر.ك:حياة الامام الحسين ج 2،ص 180،الغدير،ج 10،ص 248 تا 256.تاريخ مفصل اسلام،عمادزاده،ص 267.
41-مروج الذهب،ج 3،ص 53.
42-سفينة البحار،ج 1،ص 582.
43-تنقيح المقال،مامقانى،ج 3،ص 328،عنصر شجاعت،ج 1،ص 110.
44-مفاتيح الجنان،زيارت عاشوراى غير معروفه،ص 465.
45-همان،ص 466.
45-صحيفه نور،ج 20،ص 228.
46-همان،ج 9،ص 57.
47-در باره مفهوم و جايگاه ايام الله،ر.ك:«روايت انقلاب»،جواد محدثى،ج 1،ص 11،مقاله«نگاهى تازه به مفهومايام الله»و«صحيفه نور»،ج 9،ص 59.
48-مفاتيح الجنان،ص 451(زيارت عاشورا).
49-كنز العمال،علاء الدين على الهندى،ج 8،ص 658،المعجم المفهرس لالفاظ الحديثالنبوى،ج 4،ص 224 واژه «عشر»
50-بحار الانوار،ج 45،ص 95 حديث 41.
51-مجمع البحرين،طريحى،واژه«عشر»،مستدرك سفينة البحار،نمازى شاهرودى،ج 7،ص234.
52-صحيفه نور،ج 16،ص 181.
53-همان ج 14،ص 264.
يا حسين«ع»
سوزناكترين ناله برخاسته از ژرفاى جان،كه شيعه كربلايى با آن ندا،سيد الشهدا راصدا مىزند،ندايى كه قلبهاى عاشق حسين«ع»را به هم متصل مىكند و حسينيان را زيرخيمه«ذكر»گرد مىآورد.شعارى كه بر پرچم عزاداران محرم،بر پيشانى رزمندگان اسلام،بر لبهاى نوحه سرايان عاشورا مىدرخشد و مىشكفد.نداى شوق آميزى كه صحابىبزرگوار، جابر بن عبد الله انصارى،وقتى همراه عطيه بر سر تربتحسين«ع»آمد و بيهوششد،چونعطيه آب به صورتش پاشيد و به هوش آمد،سه بار گفت:«يا حسين!يا حسين!
يا حسين!»آنگاه گفت:«احبيب لا يجيب حبيبه؟»و سپس به زيارت ابا عبد الله عليهالسلامپرداخت.
ياد حسين،هنگام آب نوشيدن
شهادت تشنه كامانه امام حسين«ع»،چنان داغ و غم سنگينى بر دلها نهاده است كهمىسزد با ديدن هر نهر و چشمه و با نوشيدن هر آب و شربت گوارا،از لبهاى عطشان آنحضرت،ياد شود، چرا كه آب،ياد آور آن عاشوراى عطش ريز و آن كامهاى تشنهعاشورائيان شهيد است.امام صادق«ع»فرمود:«من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر آنكهحسين بن على را به ياد مىآوردم»و نيز فرمود:«ما من عبد شرب الماء فذكر الحسين و لعنقاتله الا كتب له ماة الف حسنة و حط عنه ماة الف سيئة» (1) هر كه آب بنوشد و حسين«ع»را يادكند و قاتل او را لعن نمايد،براى او هزار حسنه نوشته مىشود و هزار گناه از او محومىگردد.از اين رو،شيعه،هنگام نوشيدن آب،بر حسين بن على سلام مىدهد و مىگويد:
سلام بر لب تشنهات،يا حسين،سلام الله على الحسين و اصحابه.نيز در سقاخانهها ومنبعهاى آب خنك،در تابستان و در ايام محرم،مىنويسند:«آبى بنوش و لعنتحق بريزيد كن»يا«بنوشبه ياد لبهاى تشنه حسين».از زبان خود سيد الشهدا هم نقل شده كهفرمود:
شيعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونىاو سمعتم بغريب او شهيد فاندبونى (2)
امام سجاد«ع»نيز سالهاى سال،از شهادت پدر با لب تشنه ياد مىكرد و مىگريست وهر گاه هنگام افطار غذا مىآوردند يا نگاهش به آب مىافتاد،مىگريست و مىفرمود:«قتلابن رسول الله جائعا،قتل ابن رسول الله عطشانا» (3) و نيز هر گاه قصابى را مىديد كهمىخواهد گوسفندى سر ببرد،مىگفت آبش بدهيد،پدرم را با لب تشنه سر بريدند.اينياد كرد پيوسته ازشهادت مظلومانه حسين«ع»با لب تشنه،احياى خاطره آن روز پر حادثهاست.
يا دهر اف لك...
اشعارى است كه امام حسين«ع»آنها را مكرر بر زبان جارى كرد.امام سجاد«ع»كهبيمار بود و در خيمه،حضرت زينب او را پرستارى مىكرد،اينها را شنيد،فهميد كه خبر ازشهادت مىدهد.گريست.زينب هم شنيد و گريه كرد.امام حسين«ع»او را دلدارى داد وبه بردبارى سفارش كرد. (4)
يا دهر اف لك من خليل كم لك بالاشراق و الاصيل من صاحب او طالب قتيل و الدهر لا يقنع بالبديل و انما الامر الى الجليلو كل حى سالك سبيلى
ياد يحيى«ع»
ميان ماجراى شهادت امام حسين«ع»و برخى پيامبران،شباهتهايى وجود دارد.ازجمله ميان آن حضرت و حضرت يحيى بن زكريا،سر يحيى را در طشت طلا نهاده،نزد زنبد كارهاى هديه فرستادند. (5) سر سيد الشهدا را نيز پس از شهادت نزد ابن زياد و يزيدفرستادند،آن هم در طشت طلا.خداوند به انتقام خون يحيى،بخت النصر را بر آن قوممسلط ساخت كه هفتادهزار از آنان را كشت. (6) خداوند به پيامبر اكرم«ص»وحى فرمود:
در مقابل قتل يحيى هفتاد هزار را كشتم،در مقابل قتل پسر دختر تو دو برابر آن را خواهمكشت. (7) آنگونه كه سر يحيى را در طشت نهادند،حسين بن على را هم در كربلا ذبحكردند. (8) شايد به خاطر اين شباهتها با پيامبران و حضرت زكريا بود كه سيد الشهدا در مسيركربلا،در هر منزلى كه فرود مىآمد يا از آن كوچ مىكرد،از يحيى بن زكريا ياد مىكرد وروزى هم فرمود:از خوارى و پستى دنيا همين بس كه سر يحياى پيامبر،به يكى از زنانزناكار بنى اسرائيل هديه مىشود! (9)
يا فتح يا شهادت
در فرهنگ عاشورا،هم شهادت«فتح»محسوب مىشود،و هم فتح،فراتر از پيروزىنظامى است. بر اساس آموزش قرآنى«احدى الحسنيين»،مجاهدان راه خدا چه بكشند وچه كشته شوند، پيروزند و پيروزى در سايه عمل به تكليف است.شوق شهادت درابا عبد الله«ع»چنان بود كه به فرموده امام باقر«ع»روز عاشورا،نصرت الهى براى آنحضرت نازل شد و ميان زمين و آسمان بود.حسين بن على را مخير كردند كه پيروز شوديا شهيد گردد.وى شهادت و ديدار الهى را ترجيح داد:«لما نزل النصر على الحسين بن علىحتى كان بين السماء و الارض ثم خير:النصر او لقاء الله،فاختار لقاء الله». (10) آن حضرت،كشته شدن را هم پيروزى مىدانست،چون هم به رستگارى ابدى مىرسيد،هم دين رازنده مىكرد.امام حسين«ع»خود فرمود:«اما و الله انى لارجو ان يكون خيرا ما اراد اللهبنا،قتلنا ام ظفرنا» (11) به خدا سوگند،اميدوارم آنچه را خداوندبراى ما بخواهد.«خير»باشد،چه كشته شويم،چه پيروز گرديم!
گر چه از داغ لاله مىسوزيم ما همان سر بلند ديروزيم چون به تكليف خود عمل كرديمروز فتح و شكست،پيروزيم (12)
امام خمينى«ره»فرمود:«من اميدوارم به فوز«احدى الحسنيين»نائل شوم،يا پيشرفتمقصود (13) نداى خونخواهى حسين عليه السلام.اين جمله،شعار ياوران حسين«ع»و شعارفرشتگانى و اقامه عدل و حق،يا شهادت در راه آنكه حق است.» است كه كنار قبر او تا ظهور امام زمان«ع»مىمانند. (14) نيز،شعار حضرتمهدى«ع»است، هنگام قيام براى انتقام خون شهداى كربلا. (15) همچنين شعار ياورانشهادت طلب امام زمان«ع»كه آرزوى مرگ در راه خدا دارند«شعارهم:يا لثاراتالحسين». (16) در نهضت توابين به رهبرى سليمان بن صرد نيز كه در سال 65 هجرى در كوفهقيام كردند،شعارشان همين بود. در قيام مختار هم همين شعار مطرح بود.در برخى نقلها«يا اهل ثارات الحسين»آمده است. (17) نيز«يا لثارات الحسين»نام نشريهاى است كه به همت جمعى از نيروهاى بسيجى وحزب اللهى و دردمند،با انگيزه دفاع از ارزشهاى انقلاب اسلامى،از سال 1373 شمسىمنتشر مىشود وافشاگر برخى از برنامههاى تهاجم فرهنگى غرب،عليه اسلام و انقلاباست. آرزوى رستگار شدن و رسيدن به فوز و فيض شهادت در ركاب ولى خدا،براىكسانى كه در معركه كربلا نبودهاند،آرزوى شيرينى است.شهادت را رستگارى دانستن وآرزومندى براى درك آن فيض،هم خطى با سيد الشهداء«ع»است.اين آرزو درزيارتنامههاى آن حضرت با عبارتهاى مختلفى بيان شده است.از قبيل:«فزتم و الله فليتانى معكم فافوز فوزا عظيما»، (18) «يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزا عظيما»،«فيا ليتنى كنتمعكم فافوز معكم». (19) جلوه اين آرمان والا،در هر عصرى مىتواند آشكار شود،چرا كهوقتى هر روز عاشورا و همه جا كربلا باشد و خط جهاد و شهادت به روى پيروان حقگشوده باشد،صداقت زائر در اين ادعا،در جبهههاى نبردش با ستمگران ديده مىشود واين آرزو به عمل مىرسد.نمونه آن در جبهههاى دفاعمقدس در جمهورى اسلامى مكررديده شد. آنان كه عمرى خطاب به مولايشان«يا ليتنا كنا معكم...»گفته و بر غربت و تنهايى مظلوميتحسين«ع»گريسته بودند،وقتى كربلاى جبهههاى حق،براى حسين زمان ناصرو ياور مىطلبيد،به ميدانهاى رزم شتافتند و جان فدا كردند و نشان دادند كه اگر در عاشوراهمبودند،همچون اصحاب شهيد آن امام،عاشقانه جان نثار مىكردند.جمله«يا ليتنا....» هم اعلام موضع و جانبدارى از برنامه و حركت عاشورايى شهداى كربلاست،هم اعلامآمادگى براى حضور در كربلاهاى مكرر تاريخ.شعار شهادت طلبان است و آرزوىوارستگان از تعلقات دنيوى.چرا كه نوع شهادتى كه حسين«ع»و اصحابش در كربلا پذيراشدند،غبطه همه انسانهاى آزاده در دورانهاست.در حديث مفصل امام رضا«ع»خطاب بهريان بن شبيب آمده است:«يا ريان!ان سرك ان يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهدمع الحسين«ع»فقل متى ما ذكرته:يا ليتنى كنت معهم فافوز معهم فوزا عظيما» (20) .اگر دوستدارى كه ثواب شهيدان كربلا را داشته باشى،هر گاه به ياد آن حادثه افتادى بگو:كاش مننيز با آنان بودم و با آنان به رستگارى بزرگ مىرسيدم.اين آرزو،نشان دهنده زمينهتفكرات عاشورايى در دل انسان است. شعار طايفه«ازد»در كوفه بود.هنگامى كه عبد الله عفيف ازدى در مجلس«ابن زياد» نسبت به جنايت او در كشتن حسين عليه السلام اعتراض كرد و ابن زياد فرمان داد كه«بگيريد!»،عبد الله عفيف شعار«يا مبرور»سر داد و گروهى از طايفه ازد گرد آمده و او راازمجلس بيرون بردند. (21) معناى آن«نيكى شده»و حمايتشده است. شعار هواداران مسلم بن عقيل در كوفه بود.پس از دستگير شدن هانى و فاش شدنمحل اختفاى حضرت مسلم بستگان هانى يقين كردند كه او كشته خواهد شد.نوحهخوانى در خانه هانى برپا شد و زنانى از طايفه مراد،ندبه كنان و سوگوارى كنان آنجا گردآمدند.پس از اين حادثه،مسلم بن عقيل شعار و نداى«يا منصور»سر داد.به نقلى چهارهزار نفر و به نقلى ديگر هجده هزار بيعتگر با فرياد«يا منصور امت»،گرد او جمع شدند وكاخ ابن زياد را محاصره كردند.ولى بتدريج،از دور او پراكنده شدند و او را تنها گذاشتند. (22) اين جمله،شعار مسلماناندر جنگ بدر نيز بود.معنايش اينست:اى يارى شده!بميران. اين نوعى پيشگويى و فال نيك به مرگ دشمن بود.چون در شب حركت كردند،اينجمله راشعار خود ساختند تا در تاريكى يكديگر را بشناسند. (23) سر كرده گروهى كه مىخواستند امام حسين«ع»را از خروج از مكه و عزيمت به سوىعراق، باز دارند.عمرو بن سعيد بن عاص،والى مكه كه امير الحاج در آن سال نيز بود،ماموريت داشت كه اگر بتواند،حسين«ع»را ترور كند.از اين رو نمىخواست با بيرونرفتن حسين«ع»از مكه، توطئه خنثى شود.يحيى بن سعيد را همراه جمعى از سپاه فرستادتا به زور مانع عزيمتسيد الشهدا«ع»شوند.اما امام و اصحابش،مقاومت كردند و كار بهبرخورد با تازيانه هم انجاميد ويحيى در انجام ماموريت ناكام ماند.يحيى و عمرو،برادربودند. (24) از شهداى كربلاست.رجز او هنگام نبرد چنين بود: لاضربن القوم ضربا فيصلا ضربا شديدا فى العدا معجلا لا عاجزا فيها و لا مولولاو لا اخاف اليوم موتا مقبلا (25) كه هم روح حماسى و سلحشورى او را مىرساند و هم استقبال از شهادت را. از شهداى كربلاست.وى از شيعيان اهل بيت و از اصحاب ابو الاسود دوئلى و ازاشراف قبيله خود بود.وى ده پسر داشت.پس از دريافت نامه سيد الشهدا«ع»كه خطاب بهاهل بصره نوشته بود،همراه دو پسرش عبد الله و عبيد الله از بصره آمدند و به علت بستهبودن راهها با پيمودن بيراههها،در مكه خود را به امام حسين«ع»رسانده،به كاروان اوپيوستند.روز عاشورا پسرانش در حمله اول و خودش در مبارزه تن به تن به شهادترسيدند. (26) نام هر سه در زيارت«ناحيهمقدسه»آمده است.نام او يزيد بن نبيط،بدر بنرقيد،بدر بن رقيط هم ضبط شده است. (27) يكى از ياران شجاع،بزرگوار و پارساى امام حسين«ع»كه روز عاشورا وقتى تشنگىبر امام و يارانش غلبه كرد،از امام اجازه خواست تا با كوفيان و عمر سعد صحبت كند.اماماجازه داد.وى نسبت به جلوگيرى از استفاده امام از آب فرات با آنان صحبت و به آناناعتراض كرد.اما به او پاسخ نامناسب دادند.بى نتيجه برگشت.آنگاه امام،در باره سپاهدشمن فرمود:شيطان بر آنان چيره گشته است و حزب شيطان زيان كارانند. (28) او در كوفه بامسلم بن عقيل نيز بيعتكرده بود و پس از شهادت مسلم،از كوفه خارج شد و به امامحسين«ع»پيوست. (29) از شهداى كربلاست.نام كاملش يزيد بن زياد بن مهاصر(مهاجر)كندى،معروف به«ابو الشعثاء كندى»از رجال نامى و از دلاوران و تير اندازان ماهر كوفه بود كه همراه سپاهعمر سعد از كوفه خارج شد ولى به حسين بن على«ع»پيوست.برخى هم گفتهاند پيش ازرسيدن سپاه حر به امام حسين«ع»وى به امام حسين«ع»پيوسته و همراه او شده بود.پيشروى امام حسين،صد تير به سوى دشمن افكند كه تنها پنج تير بر زمين افتاد.با هر تيرى كهمىانداخت،امام حسين«ع»دعا مىكرد كه خدايا تير اندازىاش را استوار گردان و پاداششرا بهشت قرار بده: «اللهم سدد رميته و اجعل ثوابه الجنة» (30) نام او را يزيد بن ابى زياد ويزيد بن زياد بن مهاجرهم نقل كردهاند. (31) از شخصيتهاى معروف هوادار امام حسين«ع»بود كه پس از دريافت نامه از آنحضرت،قبايل بنى تميم،بنى حنظله و بنى سعد را گرد آورد و در جمعشان به ايراد سخنپرداخت.آنان نيز خطابه او را تاييد و پشتيبانى كردند،سپس نامهاى مساعد به امام نوشتو او را به كوفه دعوتكرد. (32) خليفه جنايتكار اموى كه فاجعه كربلا به دستور او پديد آمد.وى در سال 25 هجرىتولد يافت. جوانى ميگسار،سگباز و اهل بوزينه بازى و عياشى بود. (33) چون معاويه مرد،بااو به عنوان خلافت بيعت كردند.معاويه پيش از مرگش از بسيارى بيعت بر وليعهدى اوگرفته بود.يزيد انديشههاى الحادى داشت و به مبدا و معاد بى عقيده بود.بى بند و بار واهل عيش و طرب بود.در زمان او فسق و فجور به واليان هم گسترش يافت و آوازه خوانىدر مكه و مدينه آشكار شد و مردم به شرابخوارى علنى پرداختند. (34) سيد الشهدا«ع»وقتى با اصرار وليد و مروان براى بيعت با يزيد مواجه شد به فسق اوشهادت داد و فرمود:«يزيد رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحترمة معلن بالفسق ومثلى لا يبايع مثله». (35) يزيد،مردى فاسق،شرابخوار،آدمكش است كه آشكارا گناه مىكند وكسى همچون من با كسى مثل او بيعت نخواهد كرد. اين شناختسيد الشهدا«ع»از يزيد،سابقه داشت.حتى روزى در يك جلسه،آنحضرت در پاسخ معاويه كه از يزيد ستايش كرد،برخاسته،زشتيها و مفاسد يزيد را برشمرد و به معاويه به خاطر بيعت گرفتن از اين و آن براى پسرش يزيد،اعتراض كرد. (36) يزيد نيز همچون پدرش،به حيف و ميل بيت المال و كشتن انسانهاى با ايمان و ايجادفساد و مفاسد در دستگاه حكومت پرداخت.به والى مدينه نوشت كه به زور ازسيد الشهدا«ع»بيعت بگيرد و اگر نپذيرفت،گردن او را بزند.براى سركوبى هواداران امامحسين«ع»كه با مسلم بن عقيل در كوفه بيعت كرده بودند، «ابن زياد»را به ولايت كوفهگماشت و به كشتن امام فرمان داد.«ابن جوزى»در باره او گفته است: «چگونه قضاوتمىكنيد در باره مردى كه سه سال حكومت كرد،در سال اول حسين«ع»را به شهادترساند و در سال دوم مردم مدينه را دچار وحشتساخت و مدينه را براى لشكريان خودمباح گرداند و در سال سوم،خانه خدا را با منجنيق سنگباران كرد و ويران ساخت.» (37) كهاشاره به حادثه كربلاست و«واقعه حره»كه مردم مدينه در سال 63 هجرى بر ضد والى قيامكردند و او و ديگر امويان را از شهر بيرون نمودند و اين پس از آن بود كه فساد و آلودگى وجنايات يزيد بر آنان آشكار شد.يزيد هم مسلم بن عقبه را با لشكرى براى قتل عام مردمفرستاد.در سال 64 هجرى نيز همان سپاه براى سركوب قيام عبد الله بن زبير به مكه هجومبردند و به مسجد الحرام و حرم خدا با منجنيق حمله كردند.كعبه و مسجد الحرام سوخت وويران شد و عدهاى كشته شدند. (38) ننگها و آلودگيهاى يزيد،بيش از آن است كه در اينمختصر بگنجد. (39) مدت حكومتيزيد،سه سال و هشت ماه بود و در سال 64در«حوارين»از اطراف دمشق مرد (40) و در«باب الصغير»دمشق دفن شد. (41) از شجاعان هنرمند و شاعر شيعه كه در كربلا به شهادت رسيد.وى رسول خدا«ص»رادرك كرده و در جنگ قادسيه حضور داشت و از اصحاب على بن ابى طالب«ع»بود كه درجنگ صفين در ركاب او جنگيد.سپس حضرت در فتنه خوارج او را براى جنگ با«خريت بن راشد»به اهواز فرستاد.در آن سپاه،در جناح راست بود،وى در مكه به كاروانحسينى پيوست و با آن حضرت به كربلا آمد و روز عاشورا در پيكار تن به تن با كوفيان،پس از كشتن عدهاى ازآنان به شهادت رسيد.نامش در زيارت ناحيه مقدسه بصورتيزيد بن معقل آمده است. (42) از شهداى كربلا به شمار آمده است.برخى او را همان يزيد بن زياد بن مهاجر كندىدانستهاند. وابستگان و پيروان يزيد،چه در فكر و چه در عمل،چه در گذشته و چه عصر حاضر. همه هواداران يزيد و عمل كنندگان در آن راه،از دودمان يزيد و«آل يزيد»محسوبمىشوند و مورد لعن خدا و نفرت مردمند.تعبير«آل يزيد»در برخى زيارتنامهها هم آمدهاست، همچون«زيارت عاشوراى غير معروفه»كه مىخوانيم:«اللهم العن يزيد و آل يزيدو بنى مروان جميعا»و همانجاست كه:روز عاشورا،روزى است كه خشم و لعنت الهى بريزيديان و آل زياد و شمر و عمر سعد،تجديد و نازل مىشود:«هذا يوم تجدد فيه النقمة وتنزل فيه اللعنة على اللعين يزيد و على آل يزيد و على آل زياد و عمر بن سعد و الشمر». (43) بعلاوه همه كسانى كه راضى به گفتار و رفتار يزيد باشند و از اولين و آخرين هر كس كه ازآنان پيروى و تبعيت نموده و با آنان بيعت كرده باشد و آن گروه را مساعدت كرده يارضايت داشته باشد،مورد لعن قرار گرفتهاند،نيز همه آنان كه ماجراى عاشورا را شنيده وبه آن راضى شدند،تا روز قيامت،همه آل يزيدند و ملعون خدا و خلق:«اللهم و العن كلمن بلغه ذلك فرضى به من الاولين و الآخرين و الخلايق اجمعين الى يوم الدين». (44) اين لعن و نفرينها نشان دهنده گستردگى جبهه يزيديان است كه همه زمانها و مكانها رافرا مىگيرد و هر كس كه حامى آن تفكر و مخالف و دشمن اهل بيت باشد و با داشتنماهيتى يزيدى به قلع و قمع مبارزان راه حق و آزادى بپردازد«آل يزيد»است.امروزصهيونيستها و عوامل استكبار جهانى از مصاديق روشن«يزيديان»اند.امامخمينى«ره» شهادت زائران خانه خدا را در«حجخونين»و در كربلاى حجاز و قتلگاه حرم،تكرارفاجعه همان يزيديان صدر اسلام مىداند كه شمشير كفر و نفاق را در لباس دروغين احرامپنهان كرده بودند. (45) و نسبت به جبهه متحد كفر بر ضد انقلاب اسلامى و مسلمانان مظلومايرانمىفرمايد:«...شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ما مكرر يزيد و وابستگان اوهستند.» (46) طف،نام سرزمين كربلاست،به معناى سرزمين مرتفع و بلند.و«يوم الطف»،اشاره بهحادثه كربلا و شهادت امام حسين«ع»در آن سرزمين است.روز طف كه همانعاشوراست،در ادبيات، بويژه در اشعار عرب و مراثى شاعران شيعه بسيار به كار رفتهاست و ازحسين«ع»بعنوان«قتيل الطف»ياد شده است. از نامهاى روز عاشوراست،به معناى روز خدا.گر چه همه روزها و مكانها و زمانها ازآن خداست، ولى گاهى زمان و مكان خاصى به دليل اهميت آن يا عظمتحادثهاى كه درآن اتفاق افتاده و قدرت نمايى خداوند در آن روز،به خدا انتساب پيدا مىكند و«ماه خدا ياروز خدا»مىشود.در قرآن نيز از«ايام الله»ياد شده و به گراميداشت آن توصيه شدهاست،چرا كه در سرنوشت اقوام و ملل،تاثير عمده داشته است(ذكرهم بايام الله:ابراهيم،آيه 5). (47) در روز عاشورا،حوادث مهمى اتفاق افتاده كه مهمترين آن حماسه كربلا و شهادتامام حسين«ع»است.طبق روايات فراوان،بخصوص در كتب اهل سنت،عاشورا روزمهمى بوده كه پيشينيان آن روز را،روزه مىگرفتند و پيامبر«ص»هم روزه مىگرفت،ولىپس از شهادت حسين بن على«ع»در اين روز، بنى اميه بخاطر كينهاى كه با عترت پيامبرداشتند،آن روز را روز فرخنده و مبارك و عيد قرار دادند و به شادمانى پرداختند(اللهم انهذا يوم تبركت به بنو امية...و هذا يوم فرحت به آل زياد و آل مروان بقتلهم الحسين) (48) ازاين رو پس از آن حادثه،امامان شيعه آن را روز شومىدانسته و از روزه گرفتن در آن نهىكردند. در روايات عامه نقل شده كه از رسول خدا«ص»در باره عاشورا و روزه آن پرسيدند،فرمود:«ان يوم عاشورا يوم من ايام الله تعالى،فمن شاء صامه و من شاء تركه» (49) عاشورايكى از ايام الله است،هر كه خواست روزه بگيرد و هر كه خواست،نگيرد.از امامصادق«ع»روايت است كه آل اميه و شاميانى كه در كشتن حسين«ع»آنان را يارى كردهبودند،نذر كرده بودند كه اگر حسين«ع»كشته شود و سپاه كوفه سالم از جبهه كربلابرگردند و خلافت در دودمان آل ابى سفيان مستقر گردد،آن روز را روز عيد و جشنبگيرند و به شكرانهاش،آن روز،روزه بگيرند.از اين رو روزه گرفتن عاشورا تا امروز درميان آل ابى سفيان رسم شده است و مردم از آنان تبعيت مىكنند و روزه مىگيرند و در اينروز،به خانواده و بستگان خويش،شادى مىرسانند. (50) به هر حال،در تاريخ اسلام،واقعه خونين عاشورا عظيمترين جلوه فداكارى خالصانهدر راه دين و فدا شدن گراميترين انسان آن روزگار در راه حق و عدالت و احياى اسلام بودو تاثيرات مهمى در بيدارى ملتها در طول تاريخ و الهام گرفتن افراد و امتها در راه مبارزه باستم داشته است و اگر در اسلام،چند روز بسيار مهم و به ياد ماندنى و ستودنى داشتهباشيم،يكى هم عاشوراست،كه راز و رمز كرامت بخشيدن انسان بر فرشتگان از سوىخدا را نشان مىدهد و براى امت محمد«ص»همين بس كه اسوههايى چونسيد الشهدا«ع»و شهداى كربلا دارد كه جهان را در مكتب شرافت و آزادى خود،تربيتمىكند.در حديثى قدسى آمده است كه حضرت موسى به خداوند عرض كرد:پروردگارا،چرا و به چه خاطر امت محمد«ص»را بر ساير امتها فضيلت بخشيدى؟فرمود:به خاطر دهخصلت و ويژگى آنان را برترى دادم. موسى«ع»پرسيد:آن ده خصلت چيست كه امتمحمدى به آن عمل مىكنند،تا من هم بنىاسرائيل را فرمان دهم تا به آنها عمل كنند؟ خداى متعالى فرمود:«الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الجهاد و الجمعة و الجماعة و القرآنو العلم و العاشوراء...» (51) آنها عبارت است از:نماز،زكات،روزه،حج،جهاد،نماز جمعه،نماز جماعت، قرآن،دانش،و عاشورا!شگفتا كه عاشورا در كنار نماز و حج و جهاد وقرآن و...از خصلتهاى امتياز بخش امت اسلام بر امتهاى ديگر است.و اين راز عظمتعاشورا و يوم الله بودن آن است. در ادامه حديث فوق،حضرت موسى از مفهوم«عاشورا»مىپرسد،خداوند در پاسخ به روز گريه و تباكى بودن عاشورا در سوگ فرزندپيغمبر و فضيلت گريستن و اطعام و خرج در راه زاده زهرا و ماتم آن شهيد بزرگوار اشارهمىفرمايد و بر چشمهاى گريان در روز عاشورا و قطراتاشك،پاداش بهشت را وعدهمىدهد. امام خمينى«قدس سره»نيز روزهايى همچون 22 بهمن،15 خرداد،17 شهريور را«يوم الله»مىداند و به تكريم و احياى آنها دستور مىدهد و تعبير«عاشورا و 17 شهريور وديگر ايام الله...» (52) نشان مىدهد كه عاشورا را نيز از ايام الله مىداند و در جايى هم15 خرداد را با عاشورا مقايسه مىكند و هر دو را«روز الهى»مىداند كه همان يوم اللهاست:«بزرگداشت روز حماسه آفرين 15 خرداد،بزرگداشت ارزشهاى انسانى در طولتاريخ است،همان سان كه بزرگداشت روز سرنوشتساز عاشورا،بزرگداشت اسلام وقرآن كريم است.ملتشريف ما،بلكه ملتهاى مظلوم،از هر چه غفلت كنند،از اين دو روزالهى نبايد غفلت كنند.عاشورا با«نه»خود، يزيديان را در طول تاريخ نفى كرد و بهگورستان فرستاد،15 خرداد پهلويان و پهلوى صفتان و ابر قدرتها را مدفون كرد...»و درپايان اين پيام،مىفرمايد:«درود بر عاشورا،درود بر 15 خرداد و22 بهمن،درود برايام الله» (53) 1-امالى صدوق،ص 122. 2-الخصائص الحسينيه،شوشترى،ص 99. 3-لهوف،ص 209. 4-اعيان الشيعه،ج 1 ص 601. 5-بحار الانوار،ج 45،ص 299. 6-همان. 7-عوالم(امام حسين)،ص 607. 8-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 3،ص 253. 9-عوالم،ص 608،بحار الانوار،ج 45،ص 298. 10-اصول كافى،ج 1،ص 465. 11-اعيان الشيعه،ج 1،ص 597. 12-از شعر«ياد»،جواد محدثى. 13-صحيفه نور ج 4،ص 279. 14-بحار الانوار،ج 44،ص 286 و ج 98،ص 103. 15-منتهى الامال(چاپ هجرت)ج 1،ص 542. 16-بحار الانوار،ج 52،ص 308. 17-همان،ج 45،ص 334،358،367. 18-مفاتيح الجنان،زيارت اول امام حسين،ص 424. 19-همان،زيارت ششم،ص 427. 20-همان،زيارت وارث،ص 430. 21-بحار الانوار،ج 44،ص 286. 22-مقتل الحسين،مقرم،ص 427. 23-مروج الذهب،ج 3،ص 58،كامل ابن اثير،ج 2،ص 540،مع الحسين فى نهضته،اسد حيدر،ص 108. 24-بحار الانوار،ج 45،ص 389 به نقل از جزرى. 25-مع الحسين فى نهضته،ص 154،نقل از انساب الاشراف. 26-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 102. 27-عنصر شجاعت،ج 1،ص 70،تنقيح المقال،ج 3،ص 325. 28-انصار الحسين،ص 97. 29-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 425. 30-تنقيح المقال،ج 3،ص 325. 31-اعيان الشيعه،ج 1،ص 603،كامل،ابن اثير،ج 2،ص 569. 32-تنقيح المقال،مامقانى،ج 3،ص 326. 33-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 324. 34-سفينة البحار،ج 1،ص 528. 35-مروج الذهب،ج 3،ص 67. 36-بحار الانوار،ج 44،ص 325. 37-الغدير،ج 1،ص 248. 38-تذكرة الخواص،ابن جوزى،ص 164. 39-مروج الذهب،ج 3،ص 69 تا 72،العقد الفريد،ج 5،ص 139. 40-از جمله در اين باره ر.ك:حياة الامام الحسين ج 2،ص 180،الغدير،ج 10،ص 248 تا 256.تاريخ مفصل اسلام،عمادزاده،ص 267. 41-مروج الذهب،ج 3،ص 53. 42-سفينة البحار،ج 1،ص 582. 43-تنقيح المقال،مامقانى،ج 3،ص 328،عنصر شجاعت،ج 1،ص 110. 44-مفاتيح الجنان،زيارت عاشوراى غير معروفه،ص 465. 45-همان،ص 466. 45-صحيفه نور،ج 20،ص 228. 46-همان،ج 9،ص 57. 47-در باره مفهوم و جايگاه ايام الله،ر.ك:«روايت انقلاب»،جواد محدثى،ج 1،ص 11،مقاله«نگاهى تازه به مفهومايام الله»و«صحيفه نور»،ج 9،ص 59. 48-مفاتيح الجنان،ص 451(زيارت عاشورا). 49-كنز العمال،علاء الدين على الهندى،ج 8،ص 658،المعجم المفهرس لالفاظ الحديثالنبوى،ج 4،ص 224 واژه «عشر» 50-بحار الانوار،ج 45،ص 95 حديث 41. 51-مجمع البحرين،طريحى،واژه«عشر»،مستدرك سفينة البحار،نمازى شاهرودى،ج 7،ص234. 52-صحيفه نور،ج 16،ص 181. 53-همان ج 14،ص 264. يا لثارات الحسين«ع»
يا ليتنا كنا معك
يا مبرور
يا منصور،امت
يحيى بن سعيد
يحيى بن سليم مازنى
يزيد بن ثبيط(ثبيت)عبدى
يزيد بن حصين همدانى
يزيد بن زياد
يزيد بن مسعود
يزيد بن معاويه
يزيد بن مغفل جعفى
يزيد بن مهاجر
يزيديان
يوم الطف
يوم الله
پىنوشتها