نافع بن هلال
از شهداى كربلاست.نافع،بزرگوارى دلاور،قارى قرآن،كاتب و از حاملان حديث واز اصحاب امير المؤمنين«ع»بود و در سه جنگ جمل،صفين و نهروان در ركاب آنحضرت بود.وى از شخصيتهاى بارز كوفه بود و پيش از شهادت مسلم بن عقيل،مخفيانهاز كوفه بيرون آمده به استقبال امام شتافته بود،سپس همراه امام حسين«ع»به كربلا آمد.دركربلا همراه عباس«ع»در آوردن آب به خيمهها مشاركت داشت. (1) از جمله كسانى بود كهدر سخنرانى پرشورى مراتب وفادارى خويش را نسبت به سيد الشهدا ابراز داشت.نافع،نام خود را روى تيرهاى زهرآگين خود مىنوشت و همواره با آنها تيراندازى مىكرد. (2) روزعاشورا وقتىتيرهايش تمام شد،شمشير كشيد و بر سپاه كوفه تاخت،در حالى كه چنينرجز مىخواند:
انا الهزبر الجملىدينى على دين على
كوفيان با سنگ و تير،او را مورد ضربههاى خود قرار دادند تا اينكه بازوهايششكست.او رامحاصره كرده و زنده دستگير نمودند.شمر او را گرفته نزد عمر سعد برد.
سپس به دستشمر به شهادت رسيد.از جمله رجزهاى او چنين بود:
انا الغلام اليمنى الجملى دينى على دين حسين بن على ان اقتل اليوم فهذا املىفذاك رايى و الاقى عملى (3)
بعضى نيز او را هلال بن نافع گفتهاند.
نامه
هميشه يكى از سندهاى قابل اعتماد و رسمى«نامه»بوده است.مكاتبات ادارى،رسمى و سياسى و عزل و نصبها و فرمانها و درخواستها به صورت نامه(و اصطلاحاكتاب)در نهضت كربلا و قبل و بعد از عاشورا هم به چشم مىخورد. (4) چه نامههايى كهسيد الشهدا«ع»به معاويه نوشت و نسبت به كشتن حجر بن عدى و يارانش اعتراض كرد،وچه آنچه به علما نگاشت و چه آنچه در جريان نهضت عاشورا،به بستگان خود و كوفيان،بصريان،ياران و نمايندگان خويش نوشت،حتى آنچه كه به صورت وصيتنامه كتبى آنحضرت به محمد حنفيه ثبت است(لم اخرج اشرا...)از اين دست است.نامههايى را همبزرگان شيعه و هواداران آن امام،از بصره و بويژه كوفه به آن حضرت نوشتند و او را بهآمدن به آن پايگاه شيعى دعوت كردند و قول هر گونه مساعدت و يارى دادند.سيد الشهدانيز در پى آن دعوتنامهها،نماينده خويش،مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد،باز همراه وىنامهاى به شيعيان نوشت. (5) نامههايى كه در مدت اقامت امام حسين«ع»در مكه،از كوفه براى آن حضرتفرستادند و دعوت به كوفهكردند،بسيار بود.تا حدود 12 هزار نامه و بيشتر هم گفتهاند.
نامهها برخى بصورت فردى بود،برخى بصورت گروهى و با امضاهاى بيشمار.نامههاىسيد الشهدا«ع»به آنان نيز اغلب،پاسخ به آن دعوتها يا فراخوانى به يارى و مبارزه بود ومحتواى دعوت عاشورايى امام را در برداشت.علت آنكه نامههاى دعوت،اغلب از كوفهبود،آن بود كه كوفيان دل خوشى از معاويه نداشتند و هوادار اهل بيت بودند.پس از مرگاو،تصميم به خلع يزيد از خلافت و مبارزه با او گرفتند.نامههايشان هم در پى همينهدف و با مضمونى انتقادآميز از حكومت امويان و اعلام هوادارى نسبت بهسيد الشهدا«ع»و دعوت به آمدن و قبول رهبرى و قول نصرت و يارى و چشم به راه مقدماو بودن بود.نامههايى هم ميان امام و برخى از شيعيان در بصره رد و بدل شد.آخريننامهاى كه از كوفيان به دست امام رسيد،اين متن را داشت:«عجل للقدوم يابن رسول الله،فان لك بالكوفة ماة الف سيف فلا تتاخر» (6) اى پسر پيامبر!هر چه زودتر بيا!در كوفهصد هزار شمشير در اختيار توست،دير مكن!در مسير راه كوفه،وقتى سپاه حر،راه را برامام گرفت،حضرت به انبوه نامههاى دعوت استناد كرد و حر از آنها اظهار بى اطلاعىمىكرد.روز عاشورا هم امام در يكى از خطبههاى اتمام حجتخويش، كسانى همچونشبث بن ربعى،حجار بن ابجر،قيس بن اشعث،يزيد بن حارث و...را مخاطب قرار داردكه...مگر به من ننوشتيد كه ميوهها رسيده و همه جا سرسبز است و آماده،زودبشتاب و بهسوى سپاهى سازمان يافته بيا؟... (7)
نبرد تن به تن
از سنتهاى جنگ در عرب،آن بود كه ابتدا دو هماورد و حريف،از دو جبهه به ميدانمىآمدند، خود را معرفى كرده،رجز مىخواندند و به نبرد مىپرداختند.گاهى هم نبردهاىتن به تن، تكليف جنگ را روشن مىساخت.پس از چند نفر كه به ميدان هم مىآمدند،حمله عمومى آغاز مىشد. (8) مبارزه،همان به صحنه آمدن افراد در نبرد تن به تن بود.چنينهماوردى در عاشورا،تا ظهر ادامه يافت.گاهى كه سپاه كوفه ضعف هماورد جبهه خويشرا احساس مىكردند،بشكل گروهى به رزمنده جبهه حسينى مىتاختند و او را شهيدمىكردند.شهداى كربلا،برخى در جنگ تن به تن شهيد شدند و جمعى هم در حملهعمومى سپاه كوفه كه دراوايل درگيرى به اردوگاه امام تاختند،به شهادت رسيدند.
نخل،نخل گردانى
نخل،درختخرماست،اما در اصطلاح مراسم سوگوارى محرم،به وسيلهاى بزرگ واتاقكى تابوت مانند گفته مىشود كه با پوشش سياه و انواع شالهاى رنگارنگ و آيينه وچراغ... مىآرايند و بعنوان سمبل تابوت سيد الشهدا«ع»در روز عاشورا در حسينيهها وتكيهها آن را بلند مىكنند و به محل اجراى تعزيه مىبرند.«فلسفه آن چنين است كه:اگرچه در كربلا نبوديم و جسم پاره پاره شهدا بر زمين ماند،امروز سمبل جنازه آن عزيزان رابا تشريفات و آذينبندى و با احترام تشييع مىكنيم.و با چندين بار گرداندن در كوچهها ومحلهها با نداى يا محمد،يا فاطمه،يا على،يا حسن،و يا حسين،آن را با احترام بر زمينمىگذارند.» (9) نخل بندى، نخل آرايى،نخل گردانى از اصطلاحات اين سنت مذهبى استو در هند،رواج بيشترى دارد. عموما مردم شهرها براى نخل،قداستخاصى قائلند و بلندكردن آن را طى مراسم سنتى ويژهاى انجام مىدهند.نخلها اغلب سنگين است و حمل ونقل آن را عدهاى مردان قوى عهدهدار مىشوند.«نخل آرا»به كسى گويند كه نخل محرم رامىآرايد،نخل محرم،نخل عزا،نخل تابوت،نخل ماتم نيز گفته مىشود.
نخيله
نام پادگان نظامى در بيرون كوفه.در زمان على«ع»بسيج نيروهاى رزمى براى جنگ درآنجا صورت مىگرفت.در آنجا با خوارج جنگيد و براى سپاه خويش در جنگ با معاويهسخنرانى كرد.براى مقابله با سيد الشهدا«ع»نيز،ابن زياد نيروهاى خود را آنجا مستقر كردهبود و عمر سعد را با چهار هزار نفر از آنجا به كربلا براى جنگ با آن حضرت فرستاد. (10) امروز اين محلبه«عباسيات»معروف است. (11)
نذر
نذر،التزام به انجام يا ترك عملى به نحو خاص بخاطر خداست كه با صيغه خاصىمنعقد مىشود،مثل«لله على...»و انجام آنچه كه نذر شده واجب است و تخلف از آنگناه است و كفاره دارد. (12) علاقهمندان به اهل بيت و امام حسين«ع»گاهى انجام برخى ازامور را نذر مىكردند تا ملزم شوند آن را ادا كنند،از قبيل:نذر زيارت امام حسين«ع»،عزادارى براى آن حضرت، برپايى مجالس و تعزيه و ذكر مصيبت،اهداى وسيله يا پولىبراى حرم يا زوار،اطعام،شركت در دستجات زنجيرزنى و عزادارى،ساختن تكيه ياحسينيه و...اينگونه نذرها بطور طبيعى تامين كننده بخشى از هزينههاى احياى عاشورا وترويجخط اهل بيت«ع»است و به كمكهاى مالى و جنسى يا انجام خدمات مربوط بهسيد الشهدا«ع»جنبه معنوى و قداست مىبخشد و افراد با افتخار به چنين كارهايى اقداممىكنند.در ميان مردم،سنتهايى همچون آش نذرى،سفره نذرى،گوسفند نذرى،شلهزرد،ترحلوا و...متداول است كه اغلب با نذر،بر خود واجب مىسازندو در كنار آنمرثيهخوانى انجام مىگيرد و اين اطعامها به ياد اهل بيت است.
نسخه
كتاب،نوشته،آنچه از روى نوشتهاى باز نوشته شود.از اصطلاحات شبيهخوانى است،متنى كه تعزيهگردان،براى اجراى تعزيهاى گرد آورده يا مىنگارد و پيش از آغاز تعزيهميان شبيهخوانها پخش مىكند.تعزيهنامه هم به آن گفته مىشود.شعر تعزيه نامهها اغلببه صورت اشعارعاميانه است.» (13)
نعش
پيكر بىروح،جسد.به معنى تابوت هم آمده است.در كربلا امام حسين«ع»بر سرنعش شهدا حاضر مىشد.اهل بيت امام حسين«ع»،پس از عاشورا كنار نعش شهيدانآمدند و گريه و عزادارى كردند.در مراسم تعزيه و شبيهخوانى هم كه اشخاص،نقشهاىمختلفى به عهده مىگيرند،برخى هم در نقش«نعش»در ميدان بر زمين مىافتند و تداعىكننده اجساد شهداى كربلا مىگردند.كسى كه در تعزيه،نقش بىاهميت و بىسخنى را بهعهده دارد. (14) در تعزيهها،نعش را همراه با پيكانهاى خونآلود و شمشيرهاى شكسته وسنانها كه بر روى نعشها دوخته يا جاسازى شده بود نشان مىدادند كه يادآور وضع طبيعىكشتههاى ميدان باشد،يا همراه با پرندگان و كبوترانى با شهپر خونين بر نعش شهيدان،كهسمبل رساندن خبر شهادتبه مدينه بود.
نعمان بن بشير
وى در ايامى كه مسلم بن عقيل،به نمايندگى از سوى سيد الشهدا به كوفه آمده و به نفعآن حضرت بيعت مىگرفت،والى كوفه بود،پيشتر ساكن شام شده بود.از قبيله خزرج و ازانصار بود.مادر او عمره دختر رواحه(خواهر عبد الله بن رواحه)نام داشت.نعمان قبلا ازسوى معاويه ولايت كوفه را بر عهده داشت،يزيد هم او را در همان منصب ابقاء كرد. (15) وى خطيب و شاعر بود.در جنگ صفين از سپاه معاويه به شمار مىآمد.سپس قاضىدمشق شد.آنگاه از سوى معاويه به ولايتيمن گماشته شد.از آن پس 9 ماه هم والى كوفه گشت. (16) نهضت مسلم بن عقيل و هوادارانش در كوفه چون اوج و قدرت گرفت،عبد الله بنمسلم كه از هواداران بنى اميه بود،نسبت به سهل انگارى نعمان در قضيه مسلم بن عقيلانتقاد كرد و گزارش به يزيدداد و درخواست كرد كه براى كوفه مرد مقتدرترى بفرستد.
يزيد هم به پيشنهاد مشاور مسيحى خود«سرجون»عبيد الله بن زياد را به ولايت كوفهمنصوب كرد و به وى فرمان سختگيرى و شدت عمل داد،و بدين صورت،نعمان بن بشيراز كوفه عزل شد.تا دوران حكومت مروان بن حكم نيز زنده بود و والى حمص گشت ولىبعلت بروز اغتشاشاتى كه به فتنه ابن زبير معروف است،اهل حمص او را پذيرا نشدند، ازآنجا گريخت،مردم تعقيبش كرده او را كشتند.اين حادثه در سال 65 هجرى بود. (17) وىدرآن هنگام 64 سال داشت. (18)
نعمان بن عمرو راسبى
از شهداى كربلاست،از قبيله ازد،كه در حمله اول شهيد شد.وى اهل كوفه و ازاصحاب امير المؤمنين«ع»بود.او برادرش حلاس(كه رئيس نيروهاى انتظامى حضرتعلى در كوفه بود) (19) نعيم بن عجلان انصارى
همراه نيروهاى عمر سعد به كربلا آمدند،ولى شبانه به ياران حسين«ع» پيوستند./p>
از شهداى كربلاست.نعيم از طايفه خزرج بود و دو برادرش از ياران على«ع»ومدافعان آن حضرت در صفين بودند.او از كوفه حركت كرد و در كربلا خود را بهحسين«ع»ملحق ساخت و روز عاشورا در حمله نخستشهيد شد. (20) نام او در زيارتناحيه مقدسه و زيارت رجبيه آمدهاست. (21)
نفس المهموم
نام كتاب شيخ عباس قمى در مقتل سيد الشهدا«ع»است كه بر گرفته از حديث امامصادق«ع»است كه فرمود:«نفس المهموم لظلمنا تسبيح و همه لنا عبادة و كتمان سرنا جهادفى سبيل الله» (22) نفس كسى كه به خاطر مظلوميت ما اندوهگين شود تسبيح است، اندوه برما عبادت است و كتمان و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست.امام صادق«ع»سپسفرمود:واجب است كه اين حديث با طلا نوشته شود.چون كتاب محدث قمى يادآورمصيبتهاى اهل بيت است،اين نام را براى كتابش برگزيده است،به فارسى هم ترجمهشده است.
نقره
نام سرزمينى در راه مكه،داراى بركه و چاههاى آب و قلعه،كه سر چند راهى قرارداشته است.امام حسين«ع»در اين منزل فرود آمده است.به آنجا«معدن النقره»هم گفتهشده است. (23)
نقش
برنامه خاصى را كه هر يك از افراد شركت كننده در تعزيه و تآتر و فيلم بر عهدهمىگيرند.در شبيهخوانيها،كسى در نقش امام حسين،و ديگرى در نقش شمر،عمر سعد،حر و...اجراىبرنامه مىكند.
نقش نگين حسين«ع»
ائمه«ع»هر كدام شعار و جملهاى را بر نگين انگشتر خود حك مىكردند و نشان دهندهروح و فكر خاص آن امام بود.نقش نگين انگشتر سيد الشهدا«ع»عبارت بود از«ان اللهبالغ امره»و به نقلى دو انگشتر داشت.بر نگين يكى«لا اله الا الله،عدة للقاء الله»و برديگرى«ان الله بالغ امره»بود. (24) هر دو تعبير،گوياى روح شهادت طلب آن حضرت ومقام رضا و تسليم او به ديدار خدا و پروردگار است.روايت است كه در دست امامصادق«ع»انگشتر جدش حسين بن على«ع»بود و بر نگين آن نوشته بود:«لا اله الا الله عدةللقاء الله» (25) و اين نيز كه توحيد،سرمايهلقاى الهى است،نشان دهنده روح خداجويى و شهادت طلبى اوست.
نقض مقررات جنگى
عملكرد سپاه كوفه در حادثه كربلا با اصحاب و اهل بيت امام حسين«ع»،از اصول وقواعدجنگى تجاوز كرد.نمونههايى از اين نقضها از اين قرار است:
1-حمله عمومى به يك نفر:بر خلاف مقررات نبردهاى تن به تن و رفتن يك هماوردبه ميدان يك مبارز،در كربلا گاهى دسته جمعى به يكى از ياران حسين«ع»حمله مىشد،مثل عابس كهبر او تاختند يا دستور سنگباران او صادر شد.
2-تعرض مسلحانه به زن و كودك:زنان و كودكان در جنگها مصونيت دارند،ولى دركربلا،به دستور شمر،خيمهها را بر سر زنان و كودكان بىپناه سوزاندند و به خيمهنشينانبىدفاعتاختند و آنان را آواره صحرا كردند.
3-اسير گرفتن زن مسلمان:زن مسلمان را نمىتوان اسير گرفت.على«ع»هم در جنگصفين اسير نگرفت،اما سپاه يزيد،بازماندگان اصحاب و اهل بيت امام حسين«ع»را(زينب،ام كلثوم، سكينه و...)به اسارت گرفته به كوفه و شام بردند.در دربار شام هم يكىاز شاميان از يزيد مىخواست كه فاطمه،دختر سيد الشهدا را بعنوان كنيز به او ببخشد،كهمورد اعتراض زينبقرار گرفت.
4-غارت:پس از شهادت امام،به خيمهها تاختند و هر چه يافتند به غنيمت و غارتگرفتند، حتى روپوش زنان و جامه سيد الشهدا و گوشواره دختركان را. (26) اينها همه افزون براصل ماجرا و كشتن فرزند پيامبر و منادى حق و عدالت بود،كه آن نه تنها نقض مقرراتجنگ،بلكه نقض اسلام و قرآن بود.به همين جهت،اين ننگ و نفرت و نفرين از آل اميه ويزيديان،تا قيامت بر آن سنگدلان ماند.آنچه از كوفيان و يزيديان در اين حادثه ديده شد،همه تخطى از اصول انسانى و اسلامى بود،برخى هم بىسابقه و شگفت بود و براىارعاب ديگران به آن گونه سركوب شديد پرداختند و مخالفان را گردن زدند و شهدا رالگدكوب سم اسبان ساختند.عبد الله بن بقطر را در كوفه،از بالاى قصر پايين انداختند وهنوز رمقى در بدن داشت كه سرش را بريدند.قيس بن مسهر را از بالاى دار الاماره بهپايين انداختند و متلاشى شد و جان داد.مسلم بن عقيل را نيز بالاى قصر برده،گردن زدند،سپس بدن او را پايين انداختند.هانى بن عروه را نيز دست بسته در بازار گردن زدند،سپسپاهايش را بسته و پيكرش را در بازار كشيدند. (27) نيز آوردن انبوه آن سپاه عظيم براى كشتنجمعى محدود،استفاده از شيوه آب بستن به روى سپاه و تشنه نگهداشتن آنان،سرهاىشخصيتهاى بارز را از تن جدا كردن و شهر به شهر گرداندن،همه از شيوههاى زشتى بودكه در حادثه كربلا انجام گرفت و مقررات جنگى و اصولاخلاقى و انسانى نقض شد.
نماز
پايه دين بر نماز استوار است.جهادهاى پيامبر و نبردهاى على«ع»و نهضتحسينى،همه براى«اقامه نماز»و ايجاد و تقويت رابطه بندگى ميان خالق و مخلوق است.درنهضت عاشورا، نماز جايگاه مهمى دارد.در برخورد كاروان حسينى با سپاه حر در مسيركوفه،وقت نماز كه مىرسد،اذان گفته مىشود،نماز جماعت برگزار مىگردد و سپاه حرنيز به سيد الشهدا«ع»اقتدا مىكنند.پيش از شب عاشورا كه سپاه عمر سعد به طرفخيمهگاه امام مىتازند،حضرت برادرش عباس را مىفرستد تا با آنان گفتگو كند و شب رامهلت بخواهد تا به نماز و عبادت بگذرانند«ارجع اليهم فان استطعت ان تؤخرهم الى غداةلعلنا نصلى لربنا هذه الليلة و ندعوه و نستغفره،فهو يعلم انى احب الصلوة و تلاوة كتابه وكثرة الدعاء و الاستغفار». (28) در همان وقت نيز حبيب بن مظاهر به سپاه دشمن خطاب كردكه چرا مىخواهيد با گروهى بجنگيد كه سحرخيزان و شب زندهداران و اهل عبادتند؟ (29) خصلتياران شهيد او،روح معنوى و حال عبادت و نيايش و نماز بود و شب عاشورا،زمزمه نماز و نيايش آنان در خيمههايشان پيچيده بود.به گفته مورخان«لهم دوى كدوىالنحل و هم ما بين راكع و ساجد و قارىء للقرآن» (30) همه شب را به نماز مشغول بودند.به نقلتاريخ ابن اثير:شب كه شد،تمام شب را به نماز و استغفار و تضرع و دعا پرداختند.صبحعاشورا نيز،حسين بن على«ع»پس از نماز صبح با ياران،نفرات خود را سازماندهى كرد. (31) ظهر عاشورا،ابو ثمامه صائدى،وقت نماز را به ياد حضرت آورد.حضرت نيز او را دعاكرد كه:خداوند تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد. آنگاه به اتفاق جماعتى به نماز ايستادندو نماز خوف خواندند. (32) سعيد بن عبد الله نيز از ياران او بود كه هنگام نماز،جلوى امامايستاد و بدن خويش را سپر تيرهاى بلا ساخت و با پايان يافتن نماز امام،او بر زمين افتاد وشهيد نماز گشت. (33) حسين و يارانش همه كشته راه نماز شدند.از اين رو در زيارتنامه امامخطاب به او مىگوييم:«اشهد انك قد اقمت الصلاة وآتيت الزكاة و آمرت بالمعروفو نهيت عن المنكر»(زيارت وارث).
آنچه به جهاد،ارزش مىدهد،آميختگى آن با نماز است.عاشورا تلاقى عرفان وحماسه بود و نهضت كربلا براى احياى سنتهاى دينى و فرايض الهى از جمله نمازبود.شيعه او نيز بايد اهلنماز و خشوع باشد و از ديندارى تنها عزادارى را نشناسد.
حتى معتقدان و اميدواران به شفاعتحسين«ع»نيز بايد اهل نماز باشند.چونشفاعت بىنمازان نخواهد رسيد.دريغ و افسوس از كار آنان كه در ايام سوگوارىبه عزادارى و سينهزنىو نوحهخوانى و دسته و هيات مىروند،اما نسبت بهنمازهاى واجب بىاعتنايند.
نواويس
نام محلى است كه در خطبه امام حسين«ع»هنگام خروج از مكه به سوى عراق آمدهاست. خطبه«خط الموت»اشاره دارد كه پيكرش در منطقهاى بين نواويس و كربلا پارهپاره خواهد شد:«كانى باوصالى تقطعها عسلان الفلوات،بين النواويس و كربلا...» (34) معناىناووس، گورستان مسيحيان و نيز تابوت سنگى است كه جسد مرده را در آن مىگذارند. (35) در اينجامقصود،روستاى خرابى است كه قبلا مسيحىنشين و در نزديكى كربلا واقعبوده است.
نوحه
بيان مصيبت،گريه كردن با آواز،آواز ماتم،شيون و زارى،مويهگرى،زارى بر مرده،شعرى كه در ماتم و سوگوارى با صوت حزين و ناله و زارى خوانند،اعم از سوگوارىبراى كسى كه تازه مرده، يا براى امامان شيعه. (36) تركيبات ديگر آن عبارت است از:نوحهآراستن،نوحه ساختن،نوحه سرودن،نوحهخوانى.نوحهگرى بر مرده،رسم جاهليتبوده است و كارى مكروه است، (37) مگر براى معصومين«ع»كه نوحه و گريه بر آنان از شعائرمهم و از عوامل نشر فضيلتها و احياى ياد اسوههاى كمال است و خود امامان برسيد الشهدا«ع»مىگريستند و امر به نوحهخوانى مىكردند.بر جعفر طيار و حمزهسيد الشهدا نوحهخوانى شد.آنچه كه از كراهت نوحه و ناپسند بودن شغل نوحهگرى وزشت بودن اجرت نوحهگر در روايات ياد شده،ناظر به نوحهگريهاى جاهلى است كهآميخته به باطل و گاهى حرام بود. (38) در فرهنگ عزادارى براى امام حسين،نوحه به نوعى خاص از شعر مرثيه مىگويند كهدر مجالس به صورت جمعى اجرا مىشود.«اشعار نوحه را براى سينه زدن مىساختند،يكى نوحه مىخواند و ديگران به نوا و آهنگ و وزن اشعار نوحهخوان سينه مىزدند.ولىاشعار مرثيه را با آهنگ در مجالس سوگوارى براى به گريه افكندن و اظهار تاسفشنوندگان بر قتل شهداى كربلا مىخواندند و عنوان روضه نداشت.»، (39) «...از معروفترينشعراى عصر قاجار كه مرثيه و نوحه ساختهاند، مىتوان يغماى جندقى و وصال شيرازىرا نام برد». (40) اين شيوه در بين عربها هم متداول است و سبك مرثيه سرايى و نوحهخوانىبر سالار شهيدان مخصوص است.با توجه به گستردگى اين مراسم و رواج آن در طولسال،حتى در سوگ امامان ديگر،ضرورت دارد كه سرودههاى ناب و نوحههاى صحيح ودور از تحريفها و دروغها پديد آيد و فرهنگ عاشورا در قالب نوحه نيز ترويج گردد ونوحه خوانان نيز،بيش از هدف قرار دادن گريه،نشر فضيلتهاىاهل بيت را هدف قرار دهند. (41)
نوحه جن مرثيه جن
نوحهخوان
كسى كه در ايام سوگوارى امامان براى دستههاى سينهزن يا زنجير زن،اشعار مصيبتو نوحهو مرثيه را با آهنگ مخصوص مىخواند و عزاداران به آهنگ او سينه و زنجير مىزنند. (42)
نوحهسرا
محل نوحه،عزاخانه،ماتمكده،ماتمسرا،غمكده. (43) همچنين به كسى كه اشعار نوحه ومرثيهمىسرايد«نوحه سرا»گويند،يعنى سراينده نوحه.
نهر علقمه
نهر علقمه يا علقمى،نهرى بوده كه از فرات منشعب شده و آب زلال آن را به منطقهكربلا و سرزمينهاى اطراف آن مىرسانده است.نسبت علقمى به شخص است،جدمؤيد الدين علقمى وزير،حفر كننده آن نهر بوده است. (44) در مرثيهها،شهادت عباس بنعلى«ع»را كنار نهر علقمهياد مىكنند(كنار نهر علقمه،افتاد دست عباس).
نهضت توابين توابين
نهضتهاى پس از عاشورا آثار و نتايج نهضت عاشورا
نهضتيا شورش؟
حركت امام حسين«ع»كه بصورت امتناع از بيعت با يزيد و هجرت به مكه و از آنجا بهكربلا بود،حركتى الهام گرفته از قرآن و سنت پيامبر«ص»و بر اساس عمل به تكليف دربرابر حكومت جور و ولايت فسق و براى مبارزه با بدعتها و مقابله با اعاده جاهليت بود(-اهداف نهضت عاشورا).اين از مجموعه سخنان و خطبههاى آن حضرت و ماهيتقيام وى و عملكرد امويان روشن است و چون مبتنى بر اصل«ولايت صالحان»و فلسفهسياسى ناب اسلام بود و آن حضرت،صرفا براى قيام به وظايف امامت و نهى از منكر واحياى سيره پيامبر«ص»دست به آن حركت زد،حركت او يك«نهضت مكتبى»تلقىمىشود.اما هواداران بنى اميه،چه در آن زمان و چه قرنهاى بعد و حتى عصر حاضر،كوشيدهاند كه حركت آن حضرت را نوعى شورش،آشوب، فتنهانگيزى،ايجاد تفرقه درامت و تمرد از خلافت معرفى كنند و در كشتن او،حق را به جانب يزيد بدهند كه يكشورشگر بر ضد خلافت مركزى را كشته است.در اين مورد،به احاديثى هم استنادمىكنند كه رسول خدا«ص»به كشتن كسى كه يكپارچگى امت را به هم زند فرمان دادهاست و مىگويند:«قتل الحسين بسيف جده».در حالى كه حديث،بر فرض صحتمخصوص جايى است كه حكومتى اسلامى و حاكمى متعهد و عادل باشد و كسى ياكسانى بخواهند بر ضد آن آشوب و فتنهگرى كنند.اما نه حكومت امويان مشروع بود، نهبيعت مردم آزادانه و به اختيار بود،نه حكام،به دين و عدل رفتار مىكردند و نه از ارتكابفسق و فجور و محرمات پروا داشتند و نه مال و جان و نواميس مسلمانان پاك،از تعرض وستم يزيد و عمال او مصون بود.بنابر اين جهاد بر ضد چنين حكومتى،تكليف دينىامامحسين«ع»بود.
گر چه امام مىدانست كه در آن شرايط،به پيروزى نظامى سريع دست نمىيابد،اما بازچنان نبود كه بىفكر و برنامه و بدون نقشه خود را به كشتن دهد.نتايج مقطعى و درازمدت آن حركتخونين در آگاهانيدن مردم و افشاى چهره ظلم و ايجاد انگيزه مبارزه درمردم و حفظ دين از نابودى و بالاتر از همه«عمل به وظيفه»آن حضرت را به قيام واداشتو اينها براى آن امام،«فتح»به شمار مىرفت،هر چند خون خود و يارانش در اين راه،ريخته مىشد.چون مىدانست كه به هر تقدير او را خواهند كشت،براى نحوه شهادتبرنامه ريزى كرد تا به مؤثرترين صورت و الهام بخشترين شكل در آيد.در واقع،سلاحاو«شهادت»بود و در استراتژىاو«خون»،بر«شمشير»پيروز شد.
نى،نيزه
نى،گياهى آبى و داراى ساقه ميان كاواك و راست.ساقه آن ميان تهى و به ضخامتانگشتى يا بيش از آن است و رنگ آن غالبا زرد است...و هر لوله مانندى كه ميان تهىباشد،مزمار،ناى. نيزه سلاحى معروف كه چوبى باريك است و استوانهاى شكل،مانند نىكه در سر آن پيكانى نصب كردهاند،به عربى رمح گويند.به معناى پرچم و رايت هم آمدهاست. (45) در عاشورا،هم به عنوان سلاح جنگ به كار گرفته مىشد،هم سر شهدا را بر نوكنيزهها كردند و به دربار بردندو در شهرها گرداندند.به قول محتشم:
روزى كه شد به نيزه سر آن بزرگوارخورشيد سر برهنه برآمد زكوهسار
در كاربرد ادبى،نى به جاى نيزه هم به كار مىرود.به گفته جودى:
اى رفته سرت بر نى،وى مانده تنت تنهاماندى تو و بنهاديم ما سر به بيابانها
نيز نوعى قرينه سازى ادبى ميان نى و نينوا به كار مىرود.به گفته فريد:
سر نى در نينوا مىماند اگر زينب نبودكربلا در كربلا مىماند اگر زينب نبود
نينوا
شهادتگاه امام حسين«ع».نام منطقهاى در كوفه و شرق دجله و شرق كربلا،ازروستاهاى منطقه طف.«نينوا يك سرى تپههاى باستانى است كه كشيده شده و تا مصبنهر علقمه امتداد مىيابد.قريه«يونس بن متى»است و آن حضرت از ميان مردم اين منطقهبيرون آمده است (46) .نينوا امروز به«باب طويرج»معروف است كه در شرق كربلا قرار گرفتهاست.» (47) «ناحيهاى در سواد كوفه كه كربلا از آن ناحيه است.نام قصبه موصل و نام شهرىكه يونس عليه السلام به آنجا جهت دعوت كردن مردم آن شهر رفته بود.» (48) وقتى حسين بنعلى«ع»بهاين منطقه رسيد به سوارى برخورد كه نامه ابن زياد را براى حر آورده بود.
مضمون نامه اين بود:حسين را محاصره كن و در سرزمين بىآب و علفى فرود آر.كمىپيشتر رفتند تا به زمين كربلا رسيدند و فرود آمدند. (49) در ادبيات عاشورا،نسبت به نى و نينوا نيز تعابير عاطفى و عرفانى فراوانى ساخته و بهكار بردهاند و صحراى كربلا را پر از نواى حقجويىو حقگويى دانستهاند.
از آن آتش كه نمرود زمان در جان ابراهيميان افكندبه دشت«نينوا»،ناى حقيقت از«نوا»افتاد.
ولى...مرغ شباهنگ حقيقت،از نواى ناله«حق،حق»نمىافتد. (50)
پىنوشتها
1-انصار الحسين،ص 95.
2-الاعلام،زركلى،ج 8،ص 6.
3-منتهى الآمال،ج 1،ص 264.
4-مجموعه نامههاى ائمه«ع»در كتاب دو جلدى«معادن الحكمة»از محمد بن فيض كاشانى گرد آمده است.نامههاىسيد الشهدا را نيز از جمله در«موسوعة كلمات الامامالحسين»ملاحظه كنيد.
5-سفينة البحار،ج 2،ص 467.
6-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 335.
7-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 562،اعيان الشيعه،ج 1،ص 602.
8-الفن العسكرى الاسلامى،ياسين سويد،ص 22.
9-روزنامه كيهان،(گزارشى از مراسم عزادارى در ميبد)،9/4/73،ص 17.
10-بحار الانوار،ج 44،ص 315.
11-مقتل الحسين،مقرم،ص 237.
12-تحرير الوسيله،امام خمينى(ره)،ص 237.
13-دايرة المعارف تشيع،ج 4،ص 445.
14-فرهنگ فارسى،معين.
15-الحسين فى طريقه الى الشهادة،ص 7.
16-الاعلام،زركلى،ج 8،ص 36.
17-ر.ك:در كربلا چه گذشت،(ترجمه نفس المهموم)،ص 116.
18-قمقام زخار،ص 289.
19-عنصر شجاعت،ج 3،ص 8.
20-همان،ص 2،ص 183.
21-بحار الانوار،ج 45،ص 70.
22-همان،ج 44،ص 278.
23-الحسين فى طريقه الى الشهادة،ص 43.
24-سفينة البحار،ج 1،ص 377.
25-امالى صدوق،ص 124.
26-با استفاده از«انقلاب تكاملى اسلام»،ص 824 با تلخيص.
27-ر.ك:«تاريخ طبرى»،ج 4،ص 300،298،و 299(طبع قاهره،1358 ق).
28-الكامل،ابن اثير،ج 2،ص 558.
29-الفتوح،ابن اعثم،ج 5،ص 177.
30-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 175.
31-الكامل،ج 2،ص 560.
32-سفينة البحار،ج 1،ص 136،الكامل،ج 2،ص 567.
33-بحار الانوار،ج 45،ص 21.
34-اعيان الشيعه،ج 1،ص 593.
35-المنجد،فرهنگ لاروس،سخنان حسين بن على از مدينه تا كربلا.
36-لغتنامه،دهخدا.
37-بحار الانوار،ج 79،ص 88.
38-به روايات مربوط به تعزيه و ماتم و نوحه در بحار الانوار،ج 79،ص 71 تا 113 مراجعه كنيد.
39-موسيقى مذهبى ايران،ص 7.
40-همان،ص 29.
41-نگرشى به مرثيه سرايى در ايران،عبد الرضا افسرى،بررسى گستردهاى از سابقه اين كاردر ايران و انواع مرثيهسراييها دارد.
42-لغتنامه،دهخدا.
43-همان.
44-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 32 و 38.
45-لغتنامه،دهخدا.
46-آثار البلاد و اخبار العباد،قزوينى،ص 55(چاپ امير كبير).
47-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 136.
48-لغتنامه،دهخدا.
49-مقتل الحسين،مقرم،ص 227.
50-قبله اين قبيله،ص 73.
نعيم بن عجلان انصارى
همراه نيروهاى عمر سعد به كربلا آمدند،ولى شبانه به ياران حسين«ع» پيوستند./p>
از شهداى كربلاست.نعيم از طايفه خزرج بود و دو برادرش از ياران على«ع»ومدافعان آن حضرت در صفين بودند.او از كوفه حركت كرد و در كربلا خود را بهحسين«ع»ملحق ساخت و روز عاشورا در حمله نخستشهيد شد. (20) نام او در زيارتناحيه مقدسه و زيارت رجبيه آمدهاست. (21)
نفس المهموم
نام كتاب شيخ عباس قمى در مقتل سيد الشهدا«ع»است كه بر گرفته از حديث امامصادق«ع»است كه فرمود:«نفس المهموم لظلمنا تسبيح و همه لنا عبادة و كتمان سرنا جهادفى سبيل الله» (22) نفس كسى كه به خاطر مظلوميت ما اندوهگين شود تسبيح است، اندوه برما عبادت است و كتمان و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست.امام صادق«ع»سپسفرمود:واجب است كه اين حديث با طلا نوشته شود.چون كتاب محدث قمى يادآورمصيبتهاى اهل بيت است،اين نام را براى كتابش برگزيده است،به فارسى هم ترجمهشده است.
نقره
نام سرزمينى در راه مكه،داراى بركه و چاههاى آب و قلعه،كه سر چند راهى قرارداشته است.امام حسين«ع»در اين منزل فرود آمده است.به آنجا«معدن النقره»هم گفتهشده است. (23)
نقش
برنامه خاصى را كه هر يك از افراد شركت كننده در تعزيه و تآتر و فيلم بر عهدهمىگيرند.در شبيهخوانيها،كسى در نقش امام حسين،و ديگرى در نقش شمر،عمر سعد،حر و...اجراىبرنامه مىكند.
نقش نگين حسين«ع»
ائمه«ع»هر كدام شعار و جملهاى را بر نگين انگشتر خود حك مىكردند و نشان دهندهروح و فكر خاص آن امام بود.نقش نگين انگشتر سيد الشهدا«ع»عبارت بود از«ان اللهبالغ امره»و به نقلى دو انگشتر داشت.بر نگين يكى«لا اله الا الله،عدة للقاء الله»و برديگرى«ان الله بالغ امره»بود. (24) هر دو تعبير،گوياى روح شهادت طلب آن حضرت ومقام رضا و تسليم او به ديدار خدا و پروردگار است.روايت است كه در دست امامصادق«ع»انگشتر جدش حسين بن على«ع»بود و بر نگين آن نوشته بود:«لا اله الا الله عدةللقاء الله» (25) و اين نيز كه توحيد،سرمايهلقاى الهى است،نشان دهنده روح خداجويى و شهادت طلبى اوست.
نقض مقررات جنگى
عملكرد سپاه كوفه در حادثه كربلا با اصحاب و اهل بيت امام حسين«ع»،از اصول وقواعدجنگى تجاوز كرد.نمونههايى از اين نقضها از اين قرار است:
1-حمله عمومى به يك نفر:بر خلاف مقررات نبردهاى تن به تن و رفتن يك هماوردبه ميدان يك مبارز،در كربلا گاهى دسته جمعى به يكى از ياران حسين«ع»حمله مىشد،مثل عابس كهبر او تاختند يا دستور سنگباران او صادر شد.
2-تعرض مسلحانه به زن و كودك:زنان و كودكان در جنگها مصونيت دارند،ولى دركربلا،به دستور شمر،خيمهها را بر سر زنان و كودكان بىپناه سوزاندند و به خيمهنشينانبىدفاعتاختند و آنان را آواره صحرا كردند.
3-اسير گرفتن زن مسلمان:زن مسلمان را نمىتوان اسير گرفت.على«ع»هم در جنگصفين اسير نگرفت،اما سپاه يزيد،بازماندگان اصحاب و اهل بيت امام حسين«ع»را(زينب،ام كلثوم، سكينه و...)به اسارت گرفته به كوفه و شام بردند.در دربار شام هم يكىاز شاميان از يزيد مىخواست كه فاطمه،دختر سيد الشهدا را بعنوان كنيز به او ببخشد،كهمورد اعتراض زينبقرار گرفت.
4-غارت:پس از شهادت امام،به خيمهها تاختند و هر چه يافتند به غنيمت و غارتگرفتند، حتى روپوش زنان و جامه سيد الشهدا و گوشواره دختركان را. (26) اينها همه افزون براصل ماجرا و كشتن فرزند پيامبر و منادى حق و عدالت بود،كه آن نه تنها نقض مقرراتجنگ،بلكه نقض اسلام و قرآن بود.به همين جهت،اين ننگ و نفرت و نفرين از آل اميه ويزيديان،تا قيامت بر آن سنگدلان ماند.آنچه از كوفيان و يزيديان در اين حادثه ديده شد،همه تخطى از اصول انسانى و اسلامى بود،برخى هم بىسابقه و شگفت بود و براىارعاب ديگران به آن گونه سركوب شديد پرداختند و مخالفان را گردن زدند و شهدا رالگدكوب سم اسبان ساختند.عبد الله بن بقطر را در كوفه،از بالاى قصر پايين انداختند وهنوز رمقى در بدن داشت كه سرش را بريدند.قيس بن مسهر را از بالاى دار الاماره بهپايين انداختند و متلاشى شد و جان داد.مسلم بن عقيل را نيز بالاى قصر برده،گردن زدند،سپس بدن او را پايين انداختند.هانى بن عروه را نيز دست بسته در بازار گردن زدند،سپسپاهايش را بسته و پيكرش را در بازار كشيدند. (27) نيز آوردن انبوه آن سپاه عظيم براى كشتنجمعى محدود،استفاده از شيوه آب بستن به روى سپاه و تشنه نگهداشتن آنان،سرهاىشخصيتهاى بارز را از تن جدا كردن و شهر به شهر گرداندن،همه از شيوههاى زشتى بودكه در حادثه كربلا انجام گرفت و مقررات جنگى و اصولاخلاقى و انسانى نقض شد.
نماز
پايه دين بر نماز استوار است.جهادهاى پيامبر و نبردهاى على«ع»و نهضتحسينى،همه براى«اقامه نماز»و ايجاد و تقويت رابطه بندگى ميان خالق و مخلوق است.درنهضت عاشورا، نماز جايگاه مهمى دارد.در برخورد كاروان حسينى با سپاه حر در مسيركوفه،وقت نماز كه مىرسد،اذان گفته مىشود،نماز جماعت برگزار مىگردد و سپاه حرنيز به سيد الشهدا«ع»اقتدا مىكنند.پيش از شب عاشورا كه سپاه عمر سعد به طرفخيمهگاه امام مىتازند،حضرت برادرش عباس را مىفرستد تا با آنان گفتگو كند و شب رامهلت بخواهد تا به نماز و عبادت بگذرانند«ارجع اليهم فان استطعت ان تؤخرهم الى غداةلعلنا نصلى لربنا هذه الليلة و ندعوه و نستغفره،فهو يعلم انى احب الصلوة و تلاوة كتابه وكثرة الدعاء و الاستغفار». (28) در همان وقت نيز حبيب بن مظاهر به سپاه دشمن خطاب كردكه چرا مىخواهيد با گروهى بجنگيد كه سحرخيزان و شب زندهداران و اهل عبادتند؟ (29) خصلتياران شهيد او،روح معنوى و حال عبادت و نيايش و نماز بود و شب عاشورا،زمزمه نماز و نيايش آنان در خيمههايشان پيچيده بود.به گفته مورخان«لهم دوى كدوىالنحل و هم ما بين راكع و ساجد و قارىء للقرآن» (30) همه شب را به نماز مشغول بودند.به نقلتاريخ ابن اثير:شب كه شد،تمام شب را به نماز و استغفار و تضرع و دعا پرداختند.صبحعاشورا نيز،حسين بن على«ع»پس از نماز صبح با ياران،نفرات خود را سازماندهى كرد. (31) ظهر عاشورا،ابو ثمامه صائدى،وقت نماز را به ياد حضرت آورد.حضرت نيز او را دعاكرد كه:خداوند تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد. آنگاه به اتفاق جماعتى به نماز ايستادندو نماز خوف خواندند. (32) سعيد بن عبد الله نيز از ياران او بود كه هنگام نماز،جلوى امامايستاد و بدن خويش را سپر تيرهاى بلا ساخت و با پايان يافتن نماز امام،او بر زمين افتاد وشهيد نماز گشت. (33) حسين و يارانش همه كشته راه نماز شدند.از اين رو در زيارتنامه امامخطاب به او مىگوييم:«اشهد انك قد اقمت الصلاة وآتيت الزكاة و آمرت بالمعروفو نهيت عن المنكر»(زيارت وارث).
آنچه به جهاد،ارزش مىدهد،آميختگى آن با نماز است.عاشورا تلاقى عرفان وحماسه بود و نهضت كربلا براى احياى سنتهاى دينى و فرايض الهى از جمله نمازبود.شيعه او نيز بايد اهلنماز و خشوع باشد و از ديندارى تنها عزادارى را نشناسد.
حتى معتقدان و اميدواران به شفاعتحسين«ع»نيز بايد اهل نماز باشند.چونشفاعت بىنمازان نخواهد رسيد.دريغ و افسوس از كار آنان كه در ايام سوگوارىبه عزادارى و سينهزنىو نوحهخوانى و دسته و هيات مىروند،اما نسبت بهنمازهاى واجب بىاعتنايند.
نواويس
نام محلى است كه در خطبه امام حسين«ع»هنگام خروج از مكه به سوى عراق آمدهاست. خطبه«خط الموت»اشاره دارد كه پيكرش در منطقهاى بين نواويس و كربلا پارهپاره خواهد شد:«كانى باوصالى تقطعها عسلان الفلوات،بين النواويس و كربلا...» (34) معناىناووس، گورستان مسيحيان و نيز تابوت سنگى است كه جسد مرده را در آن مىگذارند. (35) در اينجامقصود،روستاى خرابى است كه قبلا مسيحىنشين و در نزديكى كربلا واقعبوده است.
نوحه
بيان مصيبت،گريه كردن با آواز،آواز ماتم،شيون و زارى،مويهگرى،زارى بر مرده،شعرى كه در ماتم و سوگوارى با صوت حزين و ناله و زارى خوانند،اعم از سوگوارىبراى كسى كه تازه مرده، يا براى امامان شيعه. (36) تركيبات ديگر آن عبارت است از:نوحهآراستن،نوحه ساختن،نوحه سرودن،نوحهخوانى.نوحهگرى بر مرده،رسم جاهليتبوده است و كارى مكروه است، (37) مگر براى معصومين«ع»كه نوحه و گريه بر آنان از شعائرمهم و از عوامل نشر فضيلتها و احياى ياد اسوههاى كمال است و خود امامان برسيد الشهدا«ع»مىگريستند و امر به نوحهخوانى مىكردند.بر جعفر طيار و حمزهسيد الشهدا نوحهخوانى شد.آنچه كه از كراهت نوحه و ناپسند بودن شغل نوحهگرى وزشت بودن اجرت نوحهگر در روايات ياد شده،ناظر به نوحهگريهاى جاهلى است كهآميخته به باطل و گاهى حرام بود. (38) در فرهنگ عزادارى براى امام حسين،نوحه به نوعى خاص از شعر مرثيه مىگويند كهدر مجالس به صورت جمعى اجرا مىشود.«اشعار نوحه را براى سينه زدن مىساختند،يكى نوحه مىخواند و ديگران به نوا و آهنگ و وزن اشعار نوحهخوان سينه مىزدند.ولىاشعار مرثيه را با آهنگ در مجالس سوگوارى براى به گريه افكندن و اظهار تاسفشنوندگان بر قتل شهداى كربلا مىخواندند و عنوان روضه نداشت.»، (39) «...از معروفترينشعراى عصر قاجار كه مرثيه و نوحه ساختهاند، مىتوان يغماى جندقى و وصال شيرازىرا نام برد». (40) اين شيوه در بين عربها هم متداول است و سبك مرثيه سرايى و نوحهخوانىبر سالار شهيدان مخصوص است.با توجه به گستردگى اين مراسم و رواج آن در طولسال،حتى در سوگ امامان ديگر،ضرورت دارد كه سرودههاى ناب و نوحههاى صحيح ودور از تحريفها و دروغها پديد آيد و فرهنگ عاشورا در قالب نوحه نيز ترويج گردد ونوحه خوانان نيز،بيش از هدف قرار دادن گريه،نشر فضيلتهاىاهل بيت را هدف قرار دهند. (41)
نوحه جن مرثيه جن
نوحهخوان
كسى كه در ايام سوگوارى امامان براى دستههاى سينهزن يا زنجير زن،اشعار مصيبتو نوحهو مرثيه را با آهنگ مخصوص مىخواند و عزاداران به آهنگ او سينه و زنجير مىزنند. (42)
نوحهسرا
محل نوحه،عزاخانه،ماتمكده،ماتمسرا،غمكده. (43) همچنين به كسى كه اشعار نوحه ومرثيهمىسرايد«نوحه سرا»گويند،يعنى سراينده نوحه.
نهر علقمه
نهر علقمه يا علقمى،نهرى بوده كه از فرات منشعب شده و آب زلال آن را به منطقهكربلا و سرزمينهاى اطراف آن مىرسانده است.نسبت علقمى به شخص است،جدمؤيد الدين علقمى وزير،حفر كننده آن نهر بوده است. (44) در مرثيهها،شهادت عباس بنعلى«ع»را كنار نهر علقمهياد مىكنند(كنار نهر علقمه،افتاد دست عباس).
نهضت توابين توابين
نهضتهاى پس از عاشورا آثار و نتايج نهضت عاشورا
نهضتيا شورش؟
حركت امام حسين«ع»كه بصورت امتناع از بيعت با يزيد و هجرت به مكه و از آنجا بهكربلا بود،حركتى الهام گرفته از قرآن و سنت پيامبر«ص»و بر اساس عمل به تكليف دربرابر حكومت جور و ولايت فسق و براى مبارزه با بدعتها و مقابله با اعاده جاهليت بود(-اهداف نهضت عاشورا).اين از مجموعه سخنان و خطبههاى آن حضرت و ماهيتقيام وى و عملكرد امويان روشن است و چون مبتنى بر اصل«ولايت صالحان»و فلسفهسياسى ناب اسلام بود و آن حضرت،صرفا براى قيام به وظايف امامت و نهى از منكر واحياى سيره پيامبر«ص»دست به آن حركت زد،حركت او يك«نهضت مكتبى»تلقىمىشود.اما هواداران بنى اميه،چه در آن زمان و چه قرنهاى بعد و حتى عصر حاضر،كوشيدهاند كه حركت آن حضرت را نوعى شورش،آشوب، فتنهانگيزى،ايجاد تفرقه درامت و تمرد از خلافت معرفى كنند و در كشتن او،حق را به جانب يزيد بدهند كه يكشورشگر بر ضد خلافت مركزى را كشته است.در اين مورد،به احاديثى هم استنادمىكنند كه رسول خدا«ص»به كشتن كسى كه يكپارچگى امت را به هم زند فرمان دادهاست و مىگويند:«قتل الحسين بسيف جده».در حالى كه حديث،بر فرض صحتمخصوص جايى است كه حكومتى اسلامى و حاكمى متعهد و عادل باشد و كسى ياكسانى بخواهند بر ضد آن آشوب و فتنهگرى كنند.اما نه حكومت امويان مشروع بود، نهبيعت مردم آزادانه و به اختيار بود،نه حكام،به دين و عدل رفتار مىكردند و نه از ارتكابفسق و فجور و محرمات پروا داشتند و نه مال و جان و نواميس مسلمانان پاك،از تعرض وستم يزيد و عمال او مصون بود.بنابر اين جهاد بر ضد چنين حكومتى،تكليف دينىامامحسين«ع»بود.
گر چه امام مىدانست كه در آن شرايط،به پيروزى نظامى سريع دست نمىيابد،اما بازچنان نبود كه بىفكر و برنامه و بدون نقشه خود را به كشتن دهد.نتايج مقطعى و درازمدت آن حركتخونين در آگاهانيدن مردم و افشاى چهره ظلم و ايجاد انگيزه مبارزه درمردم و حفظ دين از نابودى و بالاتر از همه«عمل به وظيفه»آن حضرت را به قيام واداشتو اينها براى آن امام،«فتح»به شمار مىرفت،هر چند خون خود و يارانش در اين راه،ريخته مىشد.چون مىدانست كه به هر تقدير او را خواهند كشت،براى نحوه شهادتبرنامه ريزى كرد تا به مؤثرترين صورت و الهام بخشترين شكل در آيد.در واقع،سلاحاو«شهادت»بود و در استراتژىاو«خون»،بر«شمشير»پيروز شد.
نى،نيزه
نى،گياهى آبى و داراى ساقه ميان كاواك و راست.ساقه آن ميان تهى و به ضخامتانگشتى يا بيش از آن است و رنگ آن غالبا زرد است...و هر لوله مانندى كه ميان تهىباشد،مزمار،ناى. نيزه سلاحى معروف كه چوبى باريك است و استوانهاى شكل،مانند نىكه در سر آن پيكانى نصب كردهاند،به عربى رمح گويند.به معناى پرچم و رايت هم آمدهاست. (45) در عاشورا،هم به عنوان سلاح جنگ به كار گرفته مىشد،هم سر شهدا را بر نوكنيزهها كردند و به دربار بردندو در شهرها گرداندند.به قول محتشم:
روزى كه شد به نيزه سر آن بزرگوارخورشيد سر برهنه برآمد زكوهسار
در كاربرد ادبى،نى به جاى نيزه هم به كار مىرود.به گفته جودى:
اى رفته سرت بر نى،وى مانده تنت تنهاماندى تو و بنهاديم ما سر به بيابانها
نيز نوعى قرينه سازى ادبى ميان نى و نينوا به كار مىرود.به گفته فريد:
سر نى در نينوا مىماند اگر زينب نبودكربلا در كربلا مىماند اگر زينب نبود
نينوا
شهادتگاه امام حسين«ع».نام منطقهاى در كوفه و شرق دجله و شرق كربلا،ازروستاهاى منطقه طف.«نينوا يك سرى تپههاى باستانى است كه كشيده شده و تا مصبنهر علقمه امتداد مىيابد.قريه«يونس بن متى»است و آن حضرت از ميان مردم اين منطقهبيرون آمده است (46) .نينوا امروز به«باب طويرج»معروف است كه در شرق كربلا قرار گرفتهاست.» (47) «ناحيهاى در سواد كوفه كه كربلا از آن ناحيه است.نام قصبه موصل و نام شهرىكه يونس عليه السلام به آنجا جهت دعوت كردن مردم آن شهر رفته بود.» (48) وقتى حسين بنعلى«ع»بهاين منطقه رسيد به سوارى برخورد كه نامه ابن زياد را براى حر آورده بود.
مضمون نامه اين بود:حسين را محاصره كن و در سرزمين بىآب و علفى فرود آر.كمىپيشتر رفتند تا به زمين كربلا رسيدند و فرود آمدند. (49) در ادبيات عاشورا،نسبت به نى و نينوا نيز تعابير عاطفى و عرفانى فراوانى ساخته و بهكار بردهاند و صحراى كربلا را پر از نواى حقجويىو حقگويى دانستهاند.
از آن آتش كه نمرود زمان در جان ابراهيميان افكندبه دشت«نينوا»،ناى حقيقت از«نوا»افتاد.
ولى...مرغ شباهنگ حقيقت،از نواى ناله«حق،حق»نمىافتد. (50)
پىنوشتها
1-انصار الحسين،ص 95.
2-الاعلام،زركلى،ج 8،ص 6.
3-منتهى الآمال،ج 1،ص 264.
4-مجموعه نامههاى ائمه«ع»در كتاب دو جلدى«معادن الحكمة»از محمد بن فيض كاشانى گرد آمده است.نامههاىسيد الشهدا را نيز از جمله در«موسوعة كلمات الامامالحسين»ملاحظه كنيد.
5-سفينة البحار،ج 2،ص 467.
6-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 335.
7-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 562،اعيان الشيعه،ج 1،ص 602.
8-الفن العسكرى الاسلامى،ياسين سويد،ص 22.
9-روزنامه كيهان،(گزارشى از مراسم عزادارى در ميبد)،9/4/73،ص 17.
10-بحار الانوار،ج 44،ص 315.
11-مقتل الحسين،مقرم،ص 237.
12-تحرير الوسيله،امام خمينى(ره)،ص 237.
13-دايرة المعارف تشيع،ج 4،ص 445.
14-فرهنگ فارسى،معين.
15-الحسين فى طريقه الى الشهادة،ص 7.
16-الاعلام،زركلى،ج 8،ص 36.
17-ر.ك:در كربلا چه گذشت،(ترجمه نفس المهموم)،ص 116.
18-قمقام زخار،ص 289.
19-عنصر شجاعت،ج 3،ص 8.
20-همان،ص 2،ص 183.
21-بحار الانوار،ج 45،ص 70.
22-همان،ج 44،ص 278.
23-الحسين فى طريقه الى الشهادة،ص 43.
24-سفينة البحار،ج 1،ص 377.
25-امالى صدوق،ص 124.
26-با استفاده از«انقلاب تكاملى اسلام»،ص 824 با تلخيص.
27-ر.ك:«تاريخ طبرى»،ج 4،ص 300،298،و 299(طبع قاهره،1358 ق).
28-الكامل،ابن اثير،ج 2،ص 558.
29-الفتوح،ابن اعثم،ج 5،ص 177.
30-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 175.
31-الكامل،ج 2،ص 560.
32-سفينة البحار،ج 1،ص 136،الكامل،ج 2،ص 567.
33-بحار الانوار،ج 45،ص 21.
34-اعيان الشيعه،ج 1،ص 593.
35-المنجد،فرهنگ لاروس،سخنان حسين بن على از مدينه تا كربلا.
36-لغتنامه،دهخدا.
37-بحار الانوار،ج 79،ص 88.
38-به روايات مربوط به تعزيه و ماتم و نوحه در بحار الانوار،ج 79،ص 71 تا 113 مراجعه كنيد.
39-موسيقى مذهبى ايران،ص 7.
40-همان،ص 29.
41-نگرشى به مرثيه سرايى در ايران،عبد الرضا افسرى،بررسى گستردهاى از سابقه اين كاردر ايران و انواع مرثيهسراييها دارد.
42-لغتنامه،دهخدا.
43-همان.
44-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 32 و 38.
45-لغتنامه،دهخدا.
46-آثار البلاد و اخبار العباد،قزوينى،ص 55(چاپ امير كبير).
47-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 136.
48-لغتنامه،دهخدا.
49-مقتل الحسين،مقرم،ص 227.
50-قبله اين قبيله،ص 73.