بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه‏غررالحکم‏ودررالکلم ج 1, سید هاشم رسولى محلاتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     003 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     004 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     005 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     006 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     007 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     008 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     009 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     010 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     011 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     012 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     013 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     014 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     015 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     017 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     018 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     019 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     020 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     021 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     022 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     023 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     024 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     025 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     026 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     027 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     028 - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
     fehrest - ترجمه غرر الحکم و درر الکلم محلاتى ـ جلد اول
 

 

 
 

4089 5-  ايّاك و السّفه فانّه يوحش الرّفاق. 2 294 سخت بپرهيز ازنابخردى كردن كه رفيقان را از اطراف انسان مى‏راند.

4090 6-  اعيى ما يكون الحكيم اذا خاطب سفيها. 2 437 ناتوان‏ترينجايى كه شخص حكيم و فرزانه گرفتار مى‏شود جايى است كه با سفيه و نادانى هم سخنشود.

4091 7-  ترك جواب السّفيه ابلغ جوابه.

3 286 جواب ندادن به شخص سفيه و ابله رساترين و بهترين پاسخ است. 4092 8-  دع السّفه فانّه يزرى بالمرء و يشينه. 4 19 سفاهت را واگذار كه آدمى راخوار و عيبناك گرداند.

4093 9-  سلاح الجهل السّفه. 4 127 اسلحه نادانى، سفاهت و نابخردىاست.  4094 10-  سفهك على من فوقك جهل مرد. 4 152 سفاهت تو نسبت به كسى كه برتر ازتو است، نادانى كشنده و نابود كننده‏اى است.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 527

4095 11-  سفهك على من دونك جهل مزر. 4 152 سفاهت تو نسبت به كسىكه پست‏تر از تو است نادانى خوار كننده‏اى است.

4096 12-  سفهك على من فى درجتك نقار كنقار الدّيكين، و هراش كهراشالكلبين، و لن يفترقا الّا مجروحين او مفضوحين، و ليس ذلك فعل الحكماء و لا سنّةالعقلاء، و لعلّه ان يحلم عنك فيكون اوزن منك و اكرم، و انت انقص منه و الام. 4153 سفاهت تو نسبت به كسى كه در رتبه و مرتبه تو است منقار زدنى است همچون منقارزدن دو خروس، و به هم پريدنى است همچون پريدن دو سگ به يكديگر، كه از هم جدا نشوندمگر اين كه هر دو زخمى شده يا هر دو رسوا گردند، و اين كار حكيمان و شيوه عاقلاننيست، و شايد در اين ميان آن ديگرى حلم ورزيد، كه در اين صورت او از تو سنگين‏تر وگرامى‏تر شود، و تو از او كم بهاتر و پست‏تر خواهى بود.  4097 13-  فى السّفه وكثرة المزاح الخرق. 4 410 در سبكسرى و شوخى بسيار حماقت و نادانى است.

4098 14-  كفى بالسّفه عارا. 4 573 سفاهت، براى عار و ننگ انسانكافى است.

4099 15-  كثرة السّفه توجب الشّنأن و تجلب البغضاء. 4 598 سفاهتكردن بسيار موجب دشمنى مردم گردد، و دشمنى و عداوت به بار آورد.

4100 16-  من كثر سفهه استرذل. 5 179 كسى كه سفاهتش بسيار باشد نزدمردمان، پست شمرده شود.

4101 17-  من داخل السّفهاء حقّر. 5 181 كسى كه در جمع سفيهان درآيد كوچك و

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 528

پست شود.

4102 18-  ليس السّفه كالحلم. 5 79 سفاهت هيچگاه همانند حلم وبردبارى نيست.

4103 19-  من مارى السّفيه فلا عقل له.

5 439 كسى كه با سفيه جدال كند عقل ندارد.

4104 20-  من عذل سفيها فقد عرّض للسّبّ نفسه. 5 459 هر كس سفيهىرا نكوهش كند خود را در معرض دشنام قرار دهد.

4105 21-  مقارنة السّفهاء تفسد الخلق.

6 127 نزديك شدن با سفيهان اخلاق را فاسد كند.

4106 22-  ما تلاحى اثنان فظهر الّا اسفههما. 6 80 كشمكش و منازعهنكنند دو نفر جز آنكه سفيه‏ترينشان پيروز شود.  4107 23-  لا يقوّم السّفيه الّامرّ الكلام.

6 409 سفيه را راست نگرداند جز سخن تلخ.  4108 24-  لا ينتصف منسفيه قطّ الّا بالحلم عنه. 6 426 استيفاى حقى از سفينه نشود مگر با بردبارى دربرابر او. 

باب السكوت

4109 1-  الزم السّكوت و اصبر على القناعة بايسر القوت تعزّ فىدنياك و تعزّ فى اخراك. 2 237 ملازم خموشى باش، و به كمترين قوت بر قناعت صبر كنتا در دنيا و آخرت عزيز گردى.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 529

4110 2-  ربّ كلام جوابه السّكوت. 4 64 چه بسيار سخنى كه پاسخشسكوت است.

4111 3-  ربّ سكوت ابلغ من كلام.

4 69 چه بسيار خموشى كه از سخن گفتن رساتر و گوياتر است.

4112 4-  السّكوت على الاحمق افضل جوابه. 1 303 خموشى در برابر آدماحمق، بهترين پاسخ او است.

4113 6-  اذا غلبت على الكلام فايّاك ان تغلب على السّكوت. 3 136هر گاه مغلوب سخن شدى بپرهيز از اين كه مغلوب خموشى گردى.  4114 7-  من سكت فسلمكمن تكلّم فغنم. 5 473 كسى كه سكوت كند و سالم بماند مانند كسى است كه سخن گفته وغنيمت برده. 

باب السلطان (پادشاه)

4115 1-  الملوك حماة الدّين. 1 183 پادشاهان (حقيقى و الهى)حاميان و پشتيبانان دين هستند.

4116 2-  الملوك لا مودّة له. 1 250 پادشاهان دوستى ندارند (و هرگاه احساس خطر براى سلطنت خود كردند دوستى از ميان مى‏رود).

4117 3-  الملك المنتقل الزّائل حقير يسير. 1 300 سلطنت انتقالى كهزوال پذيرد كوچك و اندك است.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 530

4118 4-  السّلطان الجائر يخيف البرى‏ء. 1 312 پادشاه ستمكار آدمبى‏گناه را نيز بترساند (و از او در بيم و هراس باشد).

4119 5-  الامير السّوء يصطنع البذىّ.

1 312 فرمانرواى بد، افراد پست را برگزيند و به كار گمارد.  41206-  الجرأة على السّلطان اعجل هلك. 1 351 جرأت و دليرى كردن بر پادشاه شتابان‏ترينوسيله هلاكت و نابودى است.

4121 7-  السّلطان الجائر و العالم الفاجر اشدّ النّاس نكاية. 2 74پادشاه ستمكار و عالم بد كردار سخت‏ترين مردم هستند در گزند رساندن به مردم.

4122 8-  المكانة من الملوك مفتاح المحنة و بذر الفتنة. 2 159ارجمند شدن و منزلت يافتن در نزد پادشاهان، كليد، رنج و محنت و تخم فتنه و آشوباست.

4123 9-  احرس منزلتك عند سلطانك و احذر أن يحطّك عنها التّهاون عنحفظ ما رقاك اليه. 2 208 از منزلت و مقام خود نزد پادشاه نگهبانى كن، و بر حذر باشاز اين كه سهل انگارى كنى از نگهداشتن آنچه تو را بدان منزلت نزد او رسانده است.

4124 10-  اعقل الملوك من ساس نفسه للرّعيّة بما يسقط عنه حجّتها وساس الرّعيّة بما تثبت به حجّته عليها. 2 475 عاقل‏ترين پادشاهان كسى است كه خودرا براى رعيّت چنان بنماياند كه حجّت و دليل آنها را از دستشان بگيرد، و براىرعيّت به گونه‏اى تدبير كند كه حجّت و دليل خود را بر آنها ثابت كند.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 531

4125 11-  انّ السّلطان لامين اللَّه فى الارض و مقيم العدل فىالبلاد و العباد و وزعته فى الارض. 2 604 به راستى كه سلطان (واقعى و حقيقى) امينخداست در روى زمين، و بر پا دارنده عدل و داد است در شهرها، و پاسدار او است درروى زمين.

4126 12-  اجلّ الملوك من ملك نفسه و بسط العدل. 2 439 والاترينپادشاهان كسى است كه بر نفس خويش مسلّط و مالك باشد و عدل و داد را بگستراند.

4127 13-  احسن الملوك حالا من حسن عيش النّاس فى عيشه و عمّرعيّته بعدله. 2 451 نيكوترين پادشاهان از نظر وضع و حال آن پادشاهى است كه زندگىمردم در دوران زندگى او نيكو باشد و رعيّت خود را به عدل و داد خويش فرا گيرد.

4128 14-  افضل الملوك من حسن فعله و نيّته، و عدل فى جنده ورعيّته. 2 445 برترين پادشاهان كسى است كه كردار و انديشه‏اش نيكو باشد، و در ميانرعيّت و سپاهيان خود به عدالت رفتار كند.

4129 15-  آفة الملوك سوء السّيرة. 3 102 آفت پادشاهان بد رفتارىاست.

4130 16-  اذا ملك الاراذل هلك الافاضل. 3 129 هنگامى كه اراذل وافراد فرومايه پادشاهى كنند بزرگان نابود گردند.

4131 17-  اذا استشاط السّلطان تسلّط الشّيطان. 3 121 هنگامى كهپادشاه بر سر خشم آيد شيطان بر او مسلّط گردد.

4132 18-  اذا تغيّرت نيّة السّلطان تغيّر الزّمان. 3 120 هنگامىكه انديشه پادشاه دگرگون شود اوضاع زمان نيز دگرگون گردد.

4133 19-  آفة الملك ضعف الحماية.

3 107 آفت پادشاهى و سلطنت ضعف حمايت از رعيّت است.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 532

4134 20-  آفة العمران جور السّلطان.

3 109 آفت عمران و آبادانى، ستم سلطان است.

4135 21-  اذا بنى الملك على قواعد العدل، و دعم بدعائم العقل نصراللَّه مواليه و خذل معاديه. 3 168 هنگامى كه پادشاه سلطنت خود را بر پايه‏هاىعدالت بنا نهد، و بر پا دارد آن را با ستونهاى عقل و خرد، خداوند پيروان و دوستاناو را يارى كند و دشمنانش را خوار گرداند.

4136 22-  اذا زادك السّلطان تقريبا فزده اجلالا. 3 172 هنگامى كهپادشاه بر نزديك كردن تو افزود، تو نيز بر احترام و اجلال او بيفزاى.

4137 23-  تاج الملك عدله. 3 278 تاج پادشاه، عدالت و دادگسترى اواست.

4138 24-  خور السّلطان اشدّ على الرّعيّة من جور السّلطان. 3 442سستى و ضعف پادشاه براى رعيت سخت‏تر از ستم پادشاه است.  4139 25-  خير الملوك منامات الجور و احيى العدل. 3 431 بهترين پادشاهان كسى است كه ستم را بميراند وعدالت را زنده كند.

4140 26-  حقّ على الملك ان يسوس نفسه قبل جنده. 3 415 بر پادشاهحق و لازم است كه پيش از سپاهيانش خود را سياست كند (يعنى تدبير نفس خود و ادارهآن را به دست گيرد).

4141 27-  زكاة السّلطان اغاثة الملهوف. 4 106 زكات پادشاهى وسلطنت، رسيدن به فرياد بيچارگان و نجات دادن آنهاست.

4142 28-  سلطان العاقل ينشر مناقبه.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 533

4 133پادشاه عاقل، مناقب و نيكى‏هايش پراكنده و منتشر شود.

4143 29-  سلطان الجاهل يبدى معايبه.

4 133 پادشاه نادان، عيبهاى خود را آشكار كند.

4144 30-  صاحب السّلطان كراكب الاسد يغبط بموقفه و هو اعرفبموضعه. 4 202 مصاحب پادشاه همچون كسى است كه بر شير سوار شده، ديگران وضع او راآرزو كنند، ولى خود به وضع خويش آشناتر از ديگران است (و دشوارى‏هاى كار خود رابهتر از ديگران مى‏داند).

4145 31-  طلب السّلطان من خداع الشّيطان. 4 258 طلب كردن پادشاهىاز فريبهاى شيطان است.

4146 32-  غضب الملوك رسول الموت.

4 390 خشم پادشاهان پيك مرگ است.

4147 33-  فضيلة السّلطان عمارة البلدان. 4 422 فضيلت و برترىپادشاه به آباد كردن شهرها است.  4148 34-  قلوب الرّعيّة خزائن راعيها، فمااودعها من عدل او جور وجده.

4 521 دلهاى رعيت خزينه‏هاى فرمانروايان آنهاست، كه هر چه از عدل وجور در آن به وديعت نهند پاداش و كيفرش را بيابد.

4149 35-  قلّما تدوم مودّة الملوك و الخوّان. 4 496 بسيار كماتفاق افتد كه دوستى پادشاهان و خيانتكاران دوام داشته باشد.

4150 36-  من طال عدوانه زال سلطانه. 5 211 كسى كه به درازا كشدستمكارى او زائل گردد پادشاهى او.

4151 37-  من احسن الملكة امن الهلكة. 5 212

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 534

كسى كه نيكو پادشاهى كند از نابودى ايمن است.  4152 38-  منملك استأثر. 5 141 كسى كه پادشاهى يابد خود رأى گردد.

4153 39-  من اساء الى رعيّته سرّ حسّاده. 5 274 كسى كه با رعيتخويش بد رفتارى كند حسودان خود را شادمان و خوشحال كرده است.  4154 40-  ليس ثوابعند اللَّه سبحانه اعظم من ثواب السّلطان العادل و الرّجل المحسن. 5 90 ثواب وپاداشى در پيشگاه خداى سبحان بزرگتر از پاداش پادشاه عادل و مرد نيكوكار نيست.

4155 41-  من اجترأ على السّلطان فقد تعرّض للهوان. 5 316 كسى كهدليرى كند بر پادشاه، خود را در معرض خوارى در آورده است.

4156 42-  من اشفق على سلطانه قصّر عن عدوانه. 5 343 كسى كه برپادشاهى خود بترسد، دشمنى خود را كوتاه كند.

4157 43-  من جار فى سلطانه عدّ من عوادى زمانه. 5 373 كسى كه دردوران پادشاهى خود ستم كند از دشمنان زمان خود شمرده شود.

4158 44-  من جار فى سلطانه و اكثر عدوانه هدم اللَّه بنيانه و هدّاركانه.

5 396 هر كس در دوران پادشاهى خود ستم كند و دشمنى و ظلم خود رابسيار كند، خداى تعالى بنيان پادشاهى و اركان سلطنتش را ويران كند و در هم بكشد.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 535

4159 45-  من عدل فى سلطانه و بذل احسانه اعلى اللَّه شأنه و اعزّاعوانه.

5 396 كسى كه در دوران پادشاهى خود به عدل و داد رفتار كند، واحسان خود را بذل كند خداوند كارش را بلند گرداند و اعوان و انصارش را غالب كند.

4160 46-  منازعة الملوك تسلب النّعم.

6 133 منازعه با پادشاهان نعمتها را سلب كند.

4161 47-  من حقّ الملك ان يسوس نفسه قبل جنده. 6 25 از حق پادشاه(كه بر او لازم و ثابت) است آنكه خويشتن را پيش از لشكريانش سياست و تدبير كند.

4162 48-  من حقّ الرّاعى ان يختار لرعيّته ما يختاره لنفسه. 6 25از حق سرپرستان آن است كه براى رعيت و زير دستان خود انتخاب كند آنچه را براى خودانتخاب مى‏كند.

4163 49-  لا ترغب فى خلطة الملوك فانّهم يستكثرون من الكلام ردّالسّلام، و يستقلّون من العقاب ضرب الرّقاب. 6 300 رغبت نكن براى آميزش و اختلاطبا پادشاهان، كه اينان (به خاطر غرور و نخوتى كه دارند) در مورد سخن گفتن جوابسلام را بزرگ شمارند، و در مورد عقاب كردن، گردن زدن را كوچك شمارند.  4164 50- لا تكثرنّ الدّخول على الملوك فانّهم ان صحبتهم ملّوك و ان نصحتهم غشّوك. 6 299رفتن نزد پادشاهان را زياد نكن (و هر چه مى‏توانى كمتر بر آنها در آى) كه اگر صحبتدارى با ايشان از تو آزرده شوند، و اگر نصيحتشان كنى با تو نيرنگ زنند و نپذيرند.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 536

4165 51-  لا تصدّعوا على سلطانكم فتذمّوا غبّ امركم. 6 278پراكنده نشويد و شكاف در كار پادشاهانتان ايجاد نكنيد، كه سرانجامى نكوهيده بهدنبال خواهيد داشت.

4166 52-  لا تلتبس بالسّلطان فى وقت اضطراب الامور عليه، فانّالبحر لا يكاد يسلم منه راكبه مع سكونه فكيف مع اختلاف رياحه و اضطراب امواجه. 6334 اختلاط مكن با پادشاهى در هنگام اضطراب و به هم ريختگى كارها بر او، كه بهراستى دريا در زمان آرامشش كسى كه در آن سوار است چندان اطمينانى به سلامت خودندارد، تا چه رسد به وقت طوفان و تلاطم امواج و اضطراب آن.

4167 53-  لا تطمعنّ فى مودّة الملوك فانّهم يوحشونك آنس ما تكونبهم، و يقطعونك اقرب ما تكون اليهم.

6 344 هيچگاه طمع به دوستى پادشاهان نداشته باش كه آنان در وقتى كهتو از هر زمان با آنها مأنوس‏تر هستى تو را دچار وحشت مى‏كنند و مى‏رمانند، و درهنگامى كه از هر وقت به ايشان نزديك‏ترى، از تو مى‏برند.

4168 54-  لا يكون العمران حيث يجور السّلطان. 6 404 آبادانى نيستدر جايى كه پادشاه ستم كند.

باب الإسلام و التسليم

4169 1-  المستسلم موقّى. 1 47 كسى كه (در پيشگاه خداى تعالى)تسليم و منقاد است (از مهلكه‏ها) محفوظ است.

4170 2-  الاسلام ابلج المناهج. 1 124 اسلام روشن‏ترين راههاست.

4171 3-  التّسليم ان لا تتّهم. 1 305 تسليم در برابر خداوند بهاين است كه او را متّهم نكنى.

4172 4-  الاسلام هو التّسليم، و التّسليم هو اليقين، و اليقين هوالتّصديق و التّصديق هو الاقرار، و الاقرار هو الاداء، و الاداء هو العمل. 2 85

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 537

اسلام همان تسليم است، و تسليم همان يقين است، و يقين همانتصديق است، و تصديق همان اقرار و اقرار همان اداى فرمان الهى است، و ادا، همان عملو انجام دستورات او است.

4173 5-  اسلم تسلم. 2 168 اسلام آور تا سالم بمانى.

4174 6-  ارض للنّاس بما ترضاه لنفسك تكن مسلما. 2 188 بخواه ازبراى مردم همان را كه براى خود مى‏خواهى تا مسلمان باشى.

4175 7-  احسن النّاس ذماما احسنهم اسلاما. 2 405 هر كس بيشتررعايت حرمت كند اسلامش نيكوتر است.

4176 8-  افضل المسلمين اسلاما من كان همّه لاخراه و اعتدل خوفه ورجاه.

2 456 برترين مسلمانها از نظر اسلام كسى است كه اندوهش براى آخرتشباشد و ترس و اميدش يك اندازه و معتدل باشد.

4177 9-  انّ المسلمين مستكينون.

2 495 به راستى كه مسلمانان فروتنان هستند.

4178 10-  انّ للاسلام غاية فانتهوا الى غايته، و اخرجوا الىاللَّه ممّا افترض عليكم من حقوقه. 2 535 به راستى كه اسلام را نهايتى است پس بهنهايت آن خود را برسانيد (و از آن محروم نمايند) و بيرون آييد به سوى خداوند از آنحقوقى كه بر شما واجب كرده است.

4179 11-  ان اسلمت نفسك للَّه سلمت نفسك. 3 17 اگر خويشتن را درپيشگاه خداوند تسليم كردى نفس تو سالم خواهد ماند.

4180 12-  انّك ان سالمت اللَّه سلمت و فزت. 3 54 به راستى كه تواگر آشتى و مسالمت كنى با خدا، سالم مانده و رستگار شوى.

4181 13-  تبصرة لمن عزم، و آية لمن توسّم، و عبرة لمن اتّعظ، ونجاة لمن‏

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 538

صدّق. 3 308 (دين اسلام) بينايى است براى كسى كه عزم آن كند، ونشانه‏اى است براى كسى كه نشانه‏اش را بپذيرد، درس عبرتى است براى كسى كه بپذيرد،مايه نجات و رهايى است براى كسى كه تصديقش كند.

4182 14-  سالم اللَّه تسلم اخراك. 4 139 آشتى كن با خدا تا آخرتتو سالم بماند.

4183 15-  سلّموا لامر اللَّه و لامر وليّه فانّكم لن تضلّوا معالتّسليم. 4 139 تسليم شويد در برابر دستور خدا و دستور ولىّ او كه به راستى شمابا تسليم شدن هرگز گمراه نخواهيد شد.

4184 16-  شرّع اللّه لكم الاسلام فسهّل شرائعه و اعزّ اركانه علىمن حاربه.

4 188 روشن و آشكار قرار داد خداوند براى شما راه اسلام را، واحكام آن را آسان گردانيد، و اركان و پايه‏هاى آن را محكم ساخت در برابر كسى كه باآن بجنگد.

4185 17-  ظاهر الاسلام مشرق و باطنه مونق. 4 278 برون اسلامدرخشنده و درونش زيبا و شگفت آور است.

4186 18-  غاية الاسلام التّسليم. 4 369 نهايت اسلام، تسليم است.

4187 19-  فى التّسليم الايمان. 4 401 در تسليم است ايمان.

4188 20-  من استسلم الى اللَّه استظهر.

5 167 كسى كه در پيشگاه خداوند تسليم گردد پشتش محكم شود.

4189 21-  من سالم اللَّه سلم. 5 182 كسى كه آشتى و مسالمت كند باخدا سالم ماند.

4190 22-  من اسلم سلم. 5 134 كسى كه اسلام آورد سالم ماند.

4191 23-  من سالم اللَّه سلّمه و من حارب اللَّه حربه. 5 412 كسىكه آشتى و مسالمت كند با خدا خدايش به سلامت دارد، و كسى كه با او بجنگد خدا با اوجنگ كند.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 539

4192 24-  من متّ اليك بحرمة الاسلام فقد متّ باوثق الاسباب. 5 470كسى كه توسّل جويد به حرمت اسلام در حقيقت به محكم‏ترين وسيله‏ها توسّل جسته است.

4193 25-  هدى من حسن اسلامه. 6 193 راهبر شد كسى كه اسلامش نيكواست.

4194 26-  و الّذى فلق الحبّة و برأ النّسمة ما اسلموا و لكناستسلموا و اسرّوا الكفر، فلمّا وجدوا اعوانا عليه اعلنوا ما كانوا اسرّوا، واظهروا ما كانوا ابطنوا. 6 245 سوگند بدان خدايى كه دانه را شكافت و انسان راآفريد اينان (يعنى منافقان) اسلام را به ظاهر پذيرفتند و تظاهر به اسلام كردند وكفر خود را پنهان كردند، و چون كمك كارانى براى خود يافتند كفر درونى خود را آشكاركردند و آنچه را پنهان مى‏كردند ظاهر ساختند.

4195 27-  هو ابلج المناهج نيّر الولائج مشرف الاقطار رفيع الغاية.6 209 اسلام راههايش درخشنده، احكامش روشن، اطراف آن والا مرتبه، و نهايت آن بلندو مرتفع است.

4196 28-  لا ايمان افضل من الاستسلام.

6 384 هيچ ايمانى برتر از تسليم شدن نيست.

4197 29-  لا معقل أمنع من الاسلام.

6 384 هيچ پناهگاهى محكم‏تر از اسلام نيست.

باب السلام

4198 1-  ابخل النّاس من بخل بالسّلام.

2 438 بخيل‏ترين مردم كسى است كه از سلام كردن بخل ورزد.

4199 2-  لكلّ داخل دهشة فابدءوا بالسّلام. 5 24 هر داخل شونده‏اىدهشتى دارد پس آغاز كنيد به سلام كردن (تا او از آن دهشت برهد).

باب السلامة

4200 1-  لا لباس اجمل من السّلامة.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 540

6 380 جامه‏اى زيباتر از سلامت نيست.

4201 2-  طوبى لمن سلك طريق السّلامة ببصر من بصّره و طاعة هادأمره. 4 243 خوشا به حال كسى كه بپيمايد راه سلامت را با ديده كسى كه او را بيناكرده، و پيروى كردن از راهنمايى كه به او دستور داده است.

4202 3-  لا وقاية أمنع من السّلامة.

6 366 نگهدارنده‏اى محكم‏تر از سلامت نيست.

باب السلم (سازش)

4203 1-  ربّ حرب اعود من سلم. 4 69 چه بسا جنگى كه سودمندتر ازآشتى است.

4204 2-  السّلم علّة السّلامة و علامة الاستقامة. 1 352 آشتى بودنبا مردم سبب سلامت، و نشانه استقامت (و راستى در گفتار و كردار) است.

4205 3-  سالم النّاس تسلم دنياك. 4 139 با مردم مسالمت كن تادنيايت سالم بماند.

4206 4-  سالم النّاس تسلم و اعمل للآخرة تغنم. 4 139 با مردممسالمت كن تا سالم مانى و براى آخرت كار كن تا غنيمت يابى.

4207 5-  كلّ مستسلم موقّى. 4 525 هر فرمانبردارى (از آفات و بلياتو عذابها) نگه داشته شده است.

4208 6-  من سالم النّاس كثر اصدقاؤه و قلّ اعداؤه. 5 221 كسى كهبا مردم با مسالمت رفتار كند دوستانش بسيار و دشمنانش اندك شوند.

4209 7-  من استسلم سلم. 5 141 كسى كه تسليم باشد (در پيشگاه خدا)سالم ماند.

4210 8-  سنّة الابرار حسن الاستسلام.

4 130 روش و سيره نيكان تسليم بودن نيكو

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 541

است.

4211 9-  ذاك ينفع سلمه و لا يخاف ظلمه، اذا قال فعل و اذا ولّىعدل.

4 40 اين شخص  سود دهد آشتى او و از ستمش ترسى نيست سخنى كه بگويدعمل كند، و چون به حكومت رسد به عدالت رفتار كند.

4212 10-  من سالم النّاس سترت عيوبه.

5 268 كسى كه با مردم به مسالمت رفتار كند عيبهايش پوشيده ماند.

4213 11-  من سالم النّاس ربح السّلامة.

5 357 كسى كه با مردم مسالمت كند، سلامت را سود برد.

4214 12-  من رضى من النّاس بالمسالمة سلم من غوائلهم. 5 384 كسىكه به مسالمت با مردم تن دهد از فتنه‏ها و فسادهاى ايشان سالم ماند.

4215 13-  وجدت المسالمة ما لم يكن وهن فى الاسلام انجع من القتال.

6 244 سازش و مسالمت را در صورتى كه موجب وهن و سستى در اسلامنباشد، سودمندتر از جنگ و كشتار ديدم.

باب السمت (سيما و هيئت)

4216 1-  نعم الدّلالة حسن السّمت.

6 159 نيكويى سيما راهنماى خوبى است (براى خوبى انسان).

باب المسامحة (سهل و آسان گرفتن)

4217 1-  ساهل الدّهر ما ذلّ لك قعوده و لا تخاطر بشى‏ء رجاء اكثرمنه.

4 144 آسان بگير با روزگار در جايى كه سوارى و نشستن بر آن را براىتو رام كرده باشد، و خود را به مخاطره نينداز براى چيزى به اميد رسيدن به زيادتراز آنچه در اختيار دارى.

4218 2-  من سامح نفسه فيما يحبّ‏

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 542

اتعبه فيما يكره. 5 368 هر كس مسامحه و سهل انگارى كند با نفسخود را در آنچه دوست مى‏دارد، به رنج و تعب اندازد او را در آنچه ناخوش دارد.

4219 3-  من عامل النّاس بالمسامحة استمتع بصحبتهم. 5 384 كسى كهبا مردم با مسامحه و سهل انگارى در كارها رفتار كند، از مصاحبت با آنان بهره‏مندخواهد شد.

4220 4-  لا تداهنوا فيقتحم بكم الادهان على المعصية. 6 278 مداهنهو سازش كارى نكنيد با نفس خود كه اين سازشكارى شما را بر معصيت و نافرمانى خدا درآورد.

4221 5-  لا يقيم امر اللَّه سبحانه الّا من لا يصانع و لا يخادع ولا تغرّه المطامع.

6 409 بر پا ندارد دستور خداى سبحان را جز كسى كه سازشكارى نكند ونيرنگ نزند، و مطامع و آزمندى‏ها فريبش ندهد.

باب الاستماع (شنيدن و گوش دادن)

4222 1-  اسمع تعلم و اصمت تسلم.

2 181 گوش دار تا دانا شوى و خموش باش تا سالم بمانى.

4223 2-  استمعوا من ربّانيّكم و احضروه قلوبكم و اسمعوا ان هتفبكم. 2 241 گوش دهيد سخن كسى را كه از جانب پروردگارتان سخن گويد، و دلهاتان رابراى او آماده كنيد، و اگر شما را آواز داد بشنويد.

4224 3-  ألا إنّ أسمع الأسماع من وعى التّذكير و قبله. 2 330بدانيد كه شنواترين گوشها گوش كسى است كه ياد آورى و پند را حفظ كند و آن رابپذيرد.

4225 4-  اذا سمعت من المكروه ما يؤذيك فتطأطأ له يخطك. 3 190 هرگاه شنيدى از كسى چيز ناخوشايندى را كه آزارت دهد، سر به زير افكن تا از تو بگذرد.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 543

4226 5-  اذا لم تكن عالما ناطقا فكن مستمعا واعيا. 3 145 اگردانشمند گويايى نبودى پس شنونده‏اى نگهدارنده باش.

4227 6-  جعل اللَّه سبحانه لكم اسماعا لتعى ما عناها و أبصارالتجلو من عشاها. 3 366 خداى سبحان براى شما گوشهايى قرار داد تا نگه دارد آنچه رابه كارش آيد، و ديده‏هايى تا جلا داده شود از نابينايى.

4228 7-  سامع هجر القول شريك القائل. 4 134 شنونده سخن زشت (مانندتهمت و غيبت و مانند آنها) شريك است با گوينده آن.

4229 8-  رحم اللَّه عبدا سمع حكما فوعى، و دعى الى رشاد فدنى، واخذ بحجزة هاد فنجا. 4 44 خدا رحمت كند بنده‏اى را كه حكمى بشنود و آن را حفظ كند،و به راه راستى خوانده شود و نزديك گردد، و دامن راهنمايى را بگيرد و نجات يابد.

4230 9-  سامع ذكر اللَّه ذاكر. 4 133 كسى كه ذكر خدا را بشنود، اونيز ذكر كننده است (و حكم ذاكر را دارد).

4231 10-  عوّد اذنك حسن الاستماع و لا تصغ الى ما لا يزيد فىصلاحك استماعه فانّ ذلك يصدى‏ء القلوب و يوجب المذامّ. 4 329 گوش خود را عادت بدهبه نيكو شنيدن، و گوش مده به چيزى كه شنيدن آن در اصلاح تو نيفزايد، كه به راستىشنيدن آن دلها را زنگار دهد، و سبب نكوهشها گردد.

4232 11-  ليكفكم من العيان السّماع و من الغيب الخبر. 5 41 بايدكفايت كند شما را ديدن از شنيدن، و خبر دادن از غيب (آنچه كه از ديده پنهان است).

4233 12-  من احسن الاستماع تعجّل الانتفاع. 5 475 كسى كه خوب گوشدهد زودتر سود برد.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 544

4234 13-  من السّؤدد الصّبر لاستماع شكوى الملهوف. 6 46 از آقايىو سيادت است، صبر كردن و گوش دادن به درد دل درمانده دل‏سوخته.

4235 14-  وقر سمع لم تسمع الدّاعية.

6 234 كر باد گوشى كه نشنود دعوت حق را.

باب السنة (روش نيكو)

4236 1-  أقم النّاس على سنّتهم و دينهم و ليأمنك برئهم و ليخفكمريبهم و تعاهد ثغورهم و أطرافهم. 2 215 بر پا دار مردم را بر روش و دينشان، وبى‏گناهاشان بايد از تو ايمن باشد، و كسى كه متّهم هست از تو بيمناك باشد، و سرحدّات و اطراف شهرهاى ايشان را بازرسى كن.

4237 2-  اقتدوا بهدى نبيّكم فانّه اصدق الهدى، و استنّوا بسنّتهفانّها اهدى السّنن. 2 258 اقتدا كنيد به راهنمايى پيامبرتان كه آن راستگوترينراهنماييهاست و روش و سنّت او را به كار بنديد كه آن راه برترين روشهاست.

4238 3-  أظلم النّاس من سنّ سنن الجور و محا سنن العدل. 2 479ستمكارترين مردم كسى است كه روشهاى ظلم و ستم را بنا نهد، و روشها و سنتهاى عدل وداد را نابود كند.

4239 4-  قد اوجب الايمان على معتقده اقامة سنن الاسلام و الفرض. 4490 ايمان به خدا براى كسى كه بدان اعتقاد دارد، واجب فرموده به پا داشتن سنّتهاىاسلام و فرائض آن را.

4240 5-  طوبى لمن عمل بسنّة الدّين و اقتفى آثار النّبييّن. 4 245خوشا به حال كسى كه به سنّت و طريقه دين عمل كند، و از آثار پيامبران پيروى نمايد.

4241 6-  من علامات العقل العمل بسنّة العدل. 6 44 از نشانه‏هاىعقل عمل كردن به طريقه عدل و داد است.

4242 7-  لا تنقضنّ سنّة صالحة عمل بها

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 545

و اجتمعت الالفة لها و صلحت الرّعيّة عليها. 6 320 زنهار كهنشكنى طريقه و سنت شايسته‏اى را كه بدان عمل شده و مردم بدان خو گرفته و به صلاححال رعيت باشد.

باب الإساءة (بدى كردن)

4243 1-  الرّجل السّوء لا يظنّ باحد خيرا لانّه لا يراه الّا بوصفنفسه. 2 157 مرد بدكار در باره هيچكس گمان نيكى نبرد، چون نبيند كسى را جز همانندخود.  4244 2-  احذروا سوء الاعمال و غرور الآمال و نفاد الامل و هجوم الاجل.

2 286 بپرهيزيد از بدى اعمال و فريب دادن آرزوها، و تمام شدن اميدو حمله ناگهانى و يورش اجل.

4245 3-  ايّاك و الاسائة فانّها خلق اللّئام و انّ المسى‏ء لمتردّفى جهنّم بإساءته. 2 296 بپرهيز از بدى كردن كه آن خوى مردمان پست و فرومايه است،و به راستى كه انسان بد كار به خاطر بدكردارى‏اش به دوزخ در افتد.

4246 4-  اجهل النّاس مسى‏ء مستأنف.

2 387 نادان‏ترين مردم، انسان بدكارى است كه آن را از سر گيرد (وادامه دهد).

4247 5-  افضل من اكتساب الحسنات اجتناب السّيّئات. 2 408 برتر وبالاتر از به دست آوردن نيكى‏ها، پرهيز و دورى كردن از بدى‏هاست.

4248 6-  اشدّ النّاس عقوبة رجل كافأ الاحسان بالاسائة. 2 441سخت‏ترين مردم در عقوبت مردى است كه نيكى را به بدى مكافات كند (و پاداش دهد).

4249 7-  انّك ان اسأت فنفسك تمتهن و ايّاها تغبن. 3 56

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 546

به راستى كه تو اگر بدى كردى، نفس خويشتن را خوار كرده و او رامغبون ساخته‏اى.

4250 8-  ليس من أساء إلى نفسه بذي مأمول. 5 87 كسى كه به خود بدىكرده باشد، اميد خيرى به او نيست.

4251 9-  من عامل النّاس بالاسائة كافؤوه بها. 5 340 كسى كه بامردم با بدى رفتار كند مردم با همان بدى او را مكافات كنند (و پاداش دهند).

4252 10-  من اساء اجتلب سوء الجزاء.

5 280 كسى كه بدى كرد، خود سبب جلب پاداش بد گرديده است.

4253 11-  من جرى فى ميدان اسائته كبا فى جريه. 5 355 كسى كه درميدان بدى خويش مركب براند، در همان ميدان بر زمين خورده و به رو در افتد.

4254 12-  لا تسى‏ء الى من احسن اليك فمن اساء الى من احسن اليهمنع الاحسان. 6 331 بدى نكن به كسى كه با تو نيكى كرده كه هر كس بدى كند با كسى كهبه او نيكى كرده از نيكى و احسان جلوگيرى كند.

باب السيادة (آقايى، سرورى)

4255 1-  ما ساد من احتاج اخوانه الى غيره. 6 78 آقايى و سيادتندارد كسى كه برادرانش به ديگرى جز او نيازمند شوند.

4256 2-  السّيّد من تحمّل اثقال اخوانه و احسن مجاورة جيرانه. 2108 آقا و مهتر كسى است كه بارهاى سنگين نيازمندى‏هاى برادرانش را بر دارد، و باهمسايگانش به نيكويى رفتار كند.

4257 3-  السّيّد من لا يصانع و لا يخادع و لا تغرّه المطامع. 2137 سيّد و مهتر كسى است كه رياكارانه كار نكند و فريبكارى نكند، و آزمندى‏ها اورا فريب ندهد.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 547

4258 4-  من انعم قضى حقّ السّيادة.

5 154 هر كه انعام و بخشش كند حق آقايى و سيادت را به جاى آوردهاست.

4259 5-  لا شرف كالسّؤدد. 6 353 شرافتى همچون سيادت و آقايى نيست.

4260 6-  لا يكمل السّؤدد الّا بتحمّل الاثقال و إسداء الصّنائع. 6409 سيادت و آقايى كامل نشود مگر به تحمل بارهاى سنگين نيازمندى‏ها و رساندن احسانبه ديگران.

باب السياسة

 4261 1-  الملك سياسة. 1 13 پادشاهى سياست است.  4262 2-  آفةالزّعماء ضعف السّياسة.

3 103 آفت رهبران و بزرگان و زمامداران ضعف سياست آنهاست.

4263 3-  جمال السّياسة العدل فى الامرة و العفو مع القدرة. 3 375زيبايى سياست به عدالت در زمامدارى و عفو و گذشت با داشتن قدرت است.

4264 4-  حسن السّياسة قوام الرّعيّة.

3 384 سياست نيكو، قوام و بر پا داشتن نظام رعيّت است.

4265 5-  حسن التّدبير و تجنّب التّبذير من حسن السّياسة. 3 385تدبير نيكو و پرهيز كردن از ولخرجى، از زيبايى سياست است.

4266 6-  حسن السّياسة يستديم الرّياسة. 3 385 سياست نيكو، رياسترا ادامه بخشد.

4267 7-  رأس السّياسة استعمال.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 548

الرّفق. 4 54 اساس سياست، نرمش و مدارا كردن است.

4268 8-  فضيلة الرّياسة حسن السّياسة. 4 423 فضيلت و برترى رياستبه سياست نيكو است.

4269 9-  من حسنت سياسته وجبت طاعته. 5 211 كسى كه سياستش نيكوباشد اطاعتش لازم است.

4270 10-  من حسنت سياسته دامت رياسته. 5 294 كسى كه سياستش نيكوشد رياستش ادامه يابد.

باب السوق (بازار)

4271 1-  ايّاك و مقاعد الاسواق فانّها معارض الفتن و محاضرالشّيطان.

2 305 بپرهيز از جايگاه نشستن در بازار، كه معرض فتنه‏ها و جايگاهحضور شيطانها است.

4272 2-  مجالس الاسواق محاضر الشّيطان. 6 134 مجلسهاى بازارجايگاه حضور شيطانها است.

باب السهر (شب زنده دارى)

4273 1-  السّهر روضة المشتاقين.

1 175 شب زنده‏دارى و شب بيدارى، باغ و بوستان مشتاقان است.

4274 2-  السّهر احد الحياتين. 2 27 شب زنده‏دارى يكى از دو بخشزندگى و حيات است.

4275 3-  ربّ ساهر لراقد. 4 55 چه بسا انسان بيدارى كه براى شخصخوابى كار مى‏كند.

4276 4-  سهر اللّيل بذكر اللَّه غنيمة الاولياء و سجيّة الاتقياء.4 141 شب بيدارى با ياد خدا، غنيمت اولياى الهى و شيوه پرهيزكاران است.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 549

4277 5-  سهر اللّيل شعار المتّقين و شيمة المشتاقين. 4 140 شبزنده‏دارى و شب بيدارى جامه رويين پرهيزكاران، و خلق و خوى مشتاقان است.

4278 6-  سهر العيون بذكر اللَّه خلصان العارفين و حلوانالمقرّبين. 4 141 شب بيدار بودن ديدگان به ياد خدا نشانه خالص بودن عبادت عارفان،و شيرينى كام مقرّبان درگاه الهى است.

4279 7-  سهر اللّيل فى طاعة اللَّه ربيع الاولياء و روضةالسّعداء. 4 141 شب بيدارى در راه اطاعت خدا، بهار اولياء الهى و بوستان نيكبختاناست.

4280 8-  سهر العيون بذكر اللَّه فرصة السّعداء و نزهة الاولياء. 4151 شب بيدارى چشمان، به ياد خدا، فرصت نيكبختان و تفريحگاه و خرّمى اولياء الهىاست.

4281 9-  نعم عون العبادة السّهر. 6 163 چه كمك كار خوبى است شبزنده‏دارى براى عبادت الهى.

باب التسهيل (آسان گرفتن)

4282 1-  التّسهّل يدرّ الارزاق. 1 202 آسان گرفتن كارها، روزى راريزان و فراوان گرداند.

4283 2-  يسّروا و لا تعسّروا، و خفّفوا و لا تثقّلوا. 6 474 آسانكنيد كارها را و سخت و دشوار نكنيد، و سبك گردانيد آنها را و سنگين نكنيد.

باب السيرة (رفتار و روش)

4284 1-  حسن السّيرة عنوان حسن السّريرة. 3 391 خوش رفتارى سرلوحه و نمايانگر نيكويى باطن است.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation