رابطه نسخ شرايع با ادوار تمدن شرايع و قوانين الهی يكمرتبه پايان پذيرفت و ديگر پس از اين قانون ، قانونی در جهان نيست ، « حلال محمد حلال الی يوم القيمه و حرام محمد حرام الی يوم القيمة » ( 1 ) ، اين ديگر چرا ؟ و چنانچه از اينها بپرسيم كه مگر شما انتظار غير از اين داريد میگويند : بلی ، اين شرايع گذشته كه عوض و منسوخ شد ، آيا علتی غير از اين در كار بود كه علم و تمدن بشر عوض شد ؟ چون علم و تمدن بشر عوض شد قانون بشر هم عوض شد . علم و تمدن همانگونه كه قبل از خاتم الانبياء عوض شد و بشر را عوض كرد بعد از خاتم الانبياء هم متوقف نشده است ، بلكه دائما عوض میشود و بشر نيز به دنبال آن عوض میشود ، پس احتياج به قانون و شريعت ديگری دارد . اين مسأله احتياج به شكافتن دارد . اولا يك مطلب را به طور خيلی اجمال عرض كنم و آن اينست كه : خيال نكنيد كه شرايع پيشين با شريعت ختميه اختلافاتشان به اصطلاح اختلاف تباينی است و از نوع تضاد است مانند دو رژيم متضاد از قبيل سرمايه داری و اشتراكی ، خير چنين نيست . اختلافات فرعی است . يعنی چه ؟ . يعنی روح هر دو قانون يك چيز است و آن همان است كه در شريعت ختميه بيان شده است . فروع و جزئيات همان چيزی كه در شريعت ختميه است در زمانهای مختلف فرق میكند ، در زمانهای قبل از شريعت ختميه هم فرق میكرده است ، در زمان بعد هم فرق میكند . در زمان قبل ، اين كار پاورقی : |