تا آن كتاب و قانون در ميان مردم حاكم باشد . از اينجا به بعد ، قرآن يك اختلاف ثانوی را بيان میكند ، و میگويد بعداز آنكه قانون اجتماعی در ميان مردم آمد تا حل كننده اختلافات اجتماعیآنها باشد و عدالت را در ميان مردم برپا كند ، جلوی ظلم ظالم را بگيرد ،به مظلوم كمك كند و حسن روابط اجتماعی ايجاد بكند ، آری بعد كه قوانينآسمانی آمد خود اينها موضوع يك اختلاف ديگر در ميان افراد بشر شد ، چهاختلافی ؟ اختلافات مذهبی . يك پيغمبری میآيد با يك كتاب ، بعد يكی ازپيروان اين دين ، يك كسی كه از ديگران داناتر است ، میآيد و يك بدعتیدر دين ايجاد میكند . آن ديگری بدعتی ديگر ايجاد میكند و رفته رفتهمذاهب از آن منشعب میشود ، همين طور كه در هر شريعت مذاهب مختلفپيدا شد . آنوقت پيغمبرانی كه پس از پيغمبر صاحب شريعت اول يعنیحضرت نوح آمدند ، و قانونی كه آنها آوردند برای حل دو اختلاف بود ، يكیرفع اختلافات مردم در امور زندگی ، يعنی قانون برای زندگی مردم آوردند ،و ديگر اينكه آمدند و اين آراء و اهواء و عقايد باطل را نسخ كردند .گفتند اين حرفها چيست و اين مذاهب مختلف يعنی چه ؟ « ما كان ابراهيميهوديا و لا نصرانيا و لكن كان حنيفا مسلما »( 1 ) . ابراهيم نه يهودیبود و نه نصرانی بلكه حقجو و حق طلب و تسليم حقيقت بود . يهوديت ونصرانيت به صورت دو مذهب مختلف ، انحرافهائی است كه بشر به دست خوداز شاهراهی كه خداوند به وسيله ابراهيم نشان داد پديد آورده است . ايناختلاف دوم را قرآن كريم چنين بيان میكند : پاورقی : . 1 سوره آلعمران ، آيه . 67 |