|
|
|
|
|
|
801-توحيد /282. تفسير قمى /459. 802-نحل /78. 803-نحل /78. 804-آل عمران /103. 805-اسراء /84. 806-انبياء /37. 807-اسراء /100. 808-معارج /19. 809-احزاب /72. 810-يعنى علم خداوند به نظام احسن . (م ) 811-كافى 1/168. 812-انعام /9. 813-ر.ك : كتاب شفاى بوعلى ، باب نبوت . 814-غزالى در احياء علوم الدين 4/19. 815-مراد ديدن با چشم قلب و قرار گرفتن در جوار رحمت اوست . (م ) 816-ذاريات /56. 817-ر.ك : شواهد الربوبية ، اشراق چهارم از مشهد پنجم ، ص 364. 818-قصص /56. 819-فاطر /22. 820-نمل /80. 821-اعراف /179. 822-حديد /25. 823-نحل /125. 824-صحيح بخارى 4/73. سنن ابى داود 3/56. 825-مرحوم ملاصدرا در شواهد الربوبية ، اشراق نهم ، ص 355. 826-مرحوم ملاصدرا در شواهد الربوبية ، اشراق نهم ، ص 355. 827-بوعلى در اشارات و تنبيهات ، نمط نهم 3/394. 828-در مثل است و نيز روايت هم رسيده كه : القدرة تذهب بالحفيظة ((قدرت، خشم را از ميان مى برد)) يعنى هنگامى انسان خشمگين مى شود كه بخواهد از كسى انتقامبكشد و نتواند. ولى وقتى قدرت داشت و همه تحت نفوذ او بودند و هرگاه بخواهد مىتواند انتقام بكشد ديگر خشم گرفتن معنا ندارد مگر آنكه به خاطر خدا خشمگين شود كهآن هم با اجراى حدود تلافى مى شود. و از همين باب است عدم شتاب خداوند در عذاببندگان ، زيرا همه تحت قدرت او هستند و هيچ كس را گريزى از حكومت او نيست و هرگاهبخواهد بر او دست مى يابد، از اين رو در عذاب شتاب نمى كند از بيم آنكه مبادا شخصجانى از دست او بگريزد: و لا يخاف فوت الثار. (مترجم ) 829-معانى الاخبار /133. 830-اشارات ، نمط نهم ، 3/393. 831-مجادله /22. 832-علق ، 4 - 5. 833-شورى /52، ترجمه آن در آغاز بحث گذشت . 834-محيى الدين عربى در فتوحات مكيه ، باب 366، 3/334. 835-غزالى در احياء العلوم 3/20. 836-اين داستان در مثنوى ، دفتر اول ، ص 68 آمده با اين فرق كه چينيان نقاشىكردند و روميان ديوار را صيقلى نمودند. 837-ابو يزيد، چنانكه در شطحات الصوفية ، چاپ قاهره ،سال 1949، ص 77 آمده است . 838-ر.ك : دلائل النبوة بيهقى ، 2/117. 839-اعتقادات صدوق ، باب اعتقاد در وحى ، تفسير قمى ،ذيل آيه بل هو قرآن مجيد. ص 720. 840-صحيح بخارى 1/98. 841-توحيد /115. 842-كمال الدين /85. 843-صحيح بخارى 1/3. صحيح مسلم 15/88. 844-مزمل / 5. 845-حشر / 21. 846-بحار، ج 18، ص 263. 847-يعنى ولايت و نبوت دو صفت شريفى هستند كه يكى از ديگرى شريفتر است ، واين منافاتى با منفك نبودن ادنى از اشرف ندارد آن گاه كه اين دو صفت در يك نفر جمعشوند، و اين مطلب بحمدالله روشن است ، زيرا سخن در شخص نبى و ولى نيست ، بلكهدر مقام نبوت و ولايت است . دقت شود. (مؤلف - ره ). 848-درباره سربريدن فرزندش اسماعيل عليه السلام . (م ) 849-كافى 1/176. بايد دانست كه مراد از نديدن فرشته ، نديدن او به منظوروحى كردن به طور شفاهى به اوست ، و گرنه امامان معصوم عليهم السلام بارها بافرشتگان روبرو شده اند، در اين مورد اخبار بسيار هست . (م ) 850-اضافه از مصدر است . 851-كافى 1/176. بصائرالدرجات /369 با اندكى تفاوت ، اختصاص مفيد /327. 852-بصائرالدرجات /369. و ظاهرا شق آخر را بايد دو نوع محسوب داشت . (م ) 853-يعنى صداى فرشته را در خواب و بيدارى مى شنود. (مؤلف - ره ) 854-صافات /147. 855-يعنى وظيفه تبليغ نداشت . (مؤلف - ره ) 856-اضافه از مصدر است . 857-بقره /124. 858-بصائر الدرجات /373. كافى 1/174. 859-محدث : كسانى كه سروش غيبى را مى شنود. 860-بصائرالدرجات /319. از حكم بن عيينه . كافى 1/270. (عيينه و عتيبه به هردو صورت در كتب رجال آمده است - مترجم ) 861-در مصدر چنين است : فرمود: نه ، بلكه داستان او داستان يار سليمان و... 862-بصائر الدرجات /323. 863-همان كتاب ، 322. امالى ابن شيخ طوسى ، جزء 14، ص 260. و تعبير روايت((ينكت )) است و نكت ، كوبيدن سر انگشت است بر زمين درحال تفكر. 864-همان كتاب ، 323 و 321، و در آن ((ينقر)) است به جاى ((يوقر)). 865-همان كتاب ، 321. اختصاص /286. 866-همان كتاب ، 322. نظير آن در اختصاص /275. 867-بصائرالدرجات ، 322. نظير آن در اختصاص /275. 868-همان كتاب ، 316، امالى ابن شيخ /260. 869-همان كتاب ، 316. 870-همان كتاب ، 317. 871-همان كتاب ، 317. 872-همان كتاب ، 423. اختصاص /287. 873-بصائر /318. 874-غابر هم به معناى گذشته است و هم آينده ، و در روايات به هر دو معنا آمده است، چنانكه در روايت گذشته عكس اين معنا آمده بود. (م ) 875-بصائر /318. 876-بصائر /318. 877-بصائر /325. 878-بصائر /325. 879-بصائر /326. 880-از موارد ديگر آيات و روايات ثابت است كه راسخان در علم ،تاءويل متشابهات قرآن را مى دانند. (م ) 881-روم /9. 882-اسراء /9. 883-معانى الاخبار، ص 132. 884-بحارالانوار 26/317. 885-ذاريات /56. 886-جاثيه /13. 887-نحل ، 12 و 13. 888-اقتباس از جاثيه /13. 889-نحل /81. 890-نحل /14. 891-ابراهيم /32. 892-اقتباس از انعام /141. 893-طه /54. 894-نحل /10 و 11. 895-نحل /67. 896-يس /80. 897-يس /72. 898-نحل ، 5 - 8. 899-بقره /223. 900-ر.ك : مشارق انوار اليقين /67. 901-ر.ك : نهج البلاغة ، نامه 28. 902-كمال الدين /254. 903-اكمال الدين /207. 904-اكمال الدين /4. 905-بقره /30. 906-در كافى 1/177 و اكمال الدين /221 و 232 چنين است : الحجةقبل الخلق ، و مع الخلق ، و بعد الخلق . 907-انعام /89. 908-فاطر /24. 909-نحل ، 89. 910-نساء /41. 911-نهج البلاغة ، حكمت 147. اكمال الدين /294. و در آن : ((پوشيده و پنهان )). 912-اكمال الدين /201، كافى 1/179، غيبت نعمانى /138، بصائر الدرجات /488. 913-اكمال الدين /202، و مصادر گذشته در همان جا. 914-اكمال الدين /202. و ما مطابق لفظ همين مصدر ترجمه كرديم . 915-اكمال الدين /203. 916-اكمال الدين /203. 917-اكمال الدين /203. 918-كمال الدين /203 و 230، كافى 1/179، بصائرالدرجات /488. غيبت نعمانى/140. 919-همان ، 233، بصائر الدرجات /488. 920-كافى 1/180. 921-كافى 1/177. و در اختصاص 268 و 269 چنين است : ((به امام زنده اى كهمعروف و شناخته شده باشد)). 922-ر.ك : كافى 1/376 و مجمع الزوايد 6/224. 923-بصائرالدرجات ، 484. 924-احزاب /40. 925-مريم /51 926-بقره /124. 927-احقاف /35. 928-آنچه در ميان كروشه آمده در نسخه خطى موجود نيست و در چاپقبل بالاى آن عنوان ((نسخه )) نوشته شده و ما مطابق كافى آورديم ، و نيز جمله ((و هرپيامبرى كه پس از مسيح آمد...)) در كتاب محاسن ساقط است . 929-كافى 2/17، محاسن 2/261. 930-گفته اند: پيامبران اولواالعزم آنانند كه پيامهاى الهى را مى رسانند و مردم رابه ايمان ملزم مى سازند و اگر زير بار نروند با آنان مى جنگند. (مؤلف - ره ). 931-كافى 1/416، تفسير قمى /424. 932-در اين دو مورد متن آيات و ترجمه آنها آورده نشد. (م ) 933-در اين دو مورد متن آيات و ترجمه آنها آورده نشد. (م ) 934-خلاصه آنكه چرا معجزات پيامبران با هم فرق دارد و هر كدام نوع خاصىمعجزه آورده اند؟ (م ) 935-كافى 1/24. 936-اكمال الدين /211. فقيه 4/129. و پوشيده نيست كه در برخى از فقرات آناضطراب وجود دارد. 937-طه /115. 938-مائده /27. 939-هود /25. 940-نساء /164. 941-شعراء /105 و 122. 942-شعراء /105 و 122. 943-اعراف /65. 944-شعراء / 123 - 124. 945-بقره /132. 946-انعام /84. 947-هود /89. 948-عنكبوت /26. 949-عنكبوت /16. 950-مؤ منون /44. 951-ر.ك : سوره كهف ، آيه 60 به بعد. 952-اعراف /157. 953-صف /6. 954-آل عمران /33 و 34. 955-نساء /54. 956-يعنى سرانجام نيك ، يا حكومت نهايى جهان . (م ) 957-نساء /54. 958-نور /36. 959-انعام /89. 960-خلطى است ميان عنكبوت /26 و صافات /99. 961-اكمال الدين ، باب 22، ص 213 با اختلافات جزئى . 962-روضه كافى ص 113 با اندكى اختلاف . 963-بصائرالدرجات /121 با اختلاف در عبارات آخر حديث . 964-زمر /9. 965-اسراء /6 و 5. اين اشاره است به رجعتآل محمد عليهم السلام و رجعت شيعيان خالص ايشان . 966-قصص / 5 و 6. 967-بحار 25/6 و 15/9. 968-نساء /59. 969-اكمال الدين /253. 970-همان ، ص 311 و 269. و نيز عيون اخبارالرضا 1/47. 971-همان ، ص 282. 972-همان ، ص 281. 973-صحيح مسلم 12/202. صحيح بخارى 9/101. و اين احاديث به صورت مسند،كاملا در كتاب ((ملحقات احقاق الحق )) 14/1 - 84 آمده است . 974-مسند احمد 5/97 و 101. صحيح مسلم ، همان صفحه . 975-صحيح مسلم 12/203. 976-همان . 977-مسند 1/398 و 406. 978-اعلام الورى /365. و نيز ر.ك : بحارالانوار 36/226 - 373. 979-همان . 980-همان ، 366. 981-سن آن حضرت بنابر تحقيق بيست و پنجسال بوده است و على اصغر مشهور به على اكبر عليه السلام كه در كربلا به شهادترسيد هجده ساله بوده است . (م ) 982-اكمال الدين ، مقدمه مصنف ، اجوبه نوبختى عن المخالفين /91. 983-نخلستان هجر. هجر نام چند شهر است در بحرين و يمن و محلى است در مدينه . (م) 984-كشف الغمة 1/58. 985-يعنى دين دومى كه اولى را نسخ مى كرد نسبت به آن خاتمه بود و نسبت بهدين بعدى فاتحه . (م ) 986-اين سخن را رسول خدا صلى الله عليه و آله در حجة الوداع فرمود و در آنسال ذى الحجة به حساب نسى ء مصادف شده بود با ذى الحجه واقعى ، و سخن حضرتاشاره به همين مطلب دارد، و به موردى كه در متن كتاب آمده مربوط نيست و مطلب فوق يكمطلب ذوقى است و متكى به دليل عقلى يا نقلى نيست . 987-ر.ك : كمال الدين /280. و بايد دانست كه مطالبفصل (6) در نسخه خطى نيست . 988-ر.ك : مقدمه كمال الدين /26. 989-بصائرالدرجات /72، و در آن ((و ولايت وصى او)) آمده است . 990-همان ، ص 74 و 75. 991-همان ، ص 74 و 75. 992-هود /7. 993-اعراف / 172 و 173. 994-توحيد /319. كافى 1/133. 995-كمال الدين /14. و اشاره به آيات 30 تا 33 سوره بقره . 996-يونس /94، پيامبر صلى الله عليه و آله هيچ گاه در صحت نبوت خود شكنداشت ، و اين گونه آيات پاسخ از سؤ ال مقدر است ، يعنى هر كس در اين زمينه ترديدىدارد نشانه هاى حضرتش را از كتابهاى آسمانى پيشين جستجو مى كند.)) (م ) 997-صف / 6. 998-اعراف /157. 999-در نسخه ها چنين است ، ولى ظاهرا ابن البرة (فرزند آن زن پاكدامن ) صحيحاست . چنانكه در احتجاج حضرت رضا عليه السلام آمده است . و نيز ممكن است بر يا برةصحيح باشد كه نام يكى از اوصياى پيامبران بعد از نوح عليه السلام است چنانكه درمجمع البيان آمده است . (مترجم ، به نقل از پاورقى مناقب ابن شهر آشوب 1/14) 1000-يعنى اسلام از نام سلام من گرفته شده .
|
|
|
|
|
|
|
|