بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب علم الیقین ، جلد اول, حکیم ملا محسن فیض کاشانى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     Elm10000 -
     ELM10001 -
     ELM10002 -
     ELM10003 -
     ELM10004 -
     ELM10005 -
     ELM10006 -
     ELM10007 -
     ELM10008 -
     ELM10009 -
     ELM10010 -
     ELM10011 -
     ELM10012 -
     ELM10013 -
     ELM10014 -
     ELM10015 -
     ELM10016 -
     ELM10017 -
     ELM10018 -
     ELM10019 -
     ELM10020 -
     ELM10021 -
     ELM10022 -
     ELM10023 -
     ELM10024 -
     ELM10025 -
     ELM10026 -
     ELM10027 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     FOOTNT05 -
     FOOTNT06 -
     FOOTNT07 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

فصل 6. انواع جن 
واژه جن از اجتنان به معناى اختفاء و پوشيده بودن گرفته شده ، زيرا از ديده ها پنهاناست ، و از همين رو فرشتگان نيز در اين آيه جن ناميده شده اند: و جعلوا بينه و بينالجنة نسبا (681) ((و ميان او (خدا) و جنيان (فرشتگان پوشيده از نظر) نسبتخويشى برقرار ساختند (و آنان را دختران خدا ناميدند))). و در آيه كان من الجن (682)((و ابليس از جنيان بود)) شياطين را جن خوانده است .
اجنه اجسام لطيف و نفوذكننده و زنده اى هستند كه داراى نفوس قوى و غالب بر اجسادخودند، و قادر بر كشش و جمع شدن اند و مى توانند خود را بهاشكال مختلفى در آورند و در برخى از قالبها به راحتى مى توانند در منافذ نفوذ كنند وكارهاى بسيار سخت و سنگين انجام دهند.
خداوند در داستان سليمان - على نبينا و عليه السلام - مى فرمايد: ((و برخى از جنيان دربرابر او به اذن پروردگارش كار مى كردند... براى او هر چه مى خواست از محرابها(يا قصرها) و تنديسها و كاسه هايى به اندازه حوضها و ديگهاى بزرگ ثابت (بر زمين) مى ساختند.)) (683)
و نيز داراى علوم و ادراكاتى از قبيل علوم و ادراكات وهمى ما و عقليات ابتدايى هستند،خداوند مى فرمايد: ((و آن گاه كه چند تن از جنيان را به سوى توگسيل داشتيم كه به قرآن گوش فرامى دادند و چون نزد آن حاضر شدند (به يكديگر)گفتند: خاموش باشيد، و چون (قرائت آن ) پايان يافت براى انذار قوم خود به سوىآنان بازگشتند.)) (684)
در ميان آنان مؤ من صالح و كافر سركش وجود دارد. خداوند از زبان آنان مى فرمايد:((برخى از ما مسلمانند و برخى ستمكار))(685)، ((و ما قرآنى شگفت شنيديم ، كه بهراه راست و درست راه مى نمود پس به آنان ايمان آورديم و هرگز به پروردگار خودشرك نمى آوريم ... و البته نابخردان ما بر خدا سخنان ناروا مى بستند.)) (686)
مولايمان امام صادق عليه السلام فرمود: ((جن سه گونه است : گروهى با فرشتگاناند، گروهى در هوا پرواز مى كنند و گروهى به صورت سگان و مارها هستند)). اين روايترا در ((كافى )) نقل كرده است .(687)
و از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت است كه : ((خداوند جنيان را سه گونه آفريد:گروهى مارها و عقربها و حشرات زمينى اند، گروهى مانند باد در هوا پراكنده اند، وگروهى (عاقل و دانا هستند كه ) بر آنها حساب و كيفر است .
و انسانها را نيز سه گونه آفريد: گروهى مانند چهارپايانند، خداوند در حق آنانفرموده : ((دل دارند ولى با آنان فهم نمى كنند و چشم دارند ولى با آن نمى بينند...))(688) گروهى بدنشان بدن آدميان است و روحشان روح شياطين . و گروهى مانندفرشتگان در سايه خدا هستند روزى كه سايه اى جز سايه او نيست .)) (689)
فصل 7. ابليس و ويژگيهاى او 
يكى از محققان گويد: ((نخستين كسى كه راه گمراهى و ضلالت پيمود و خداوند او را ازعالم رحمت خود براند و نام ابليس بر او نهاده شد جوهرى است ناطقه (دراك ) و شرير كهاز طبقه دودى آتشين تولد يافته و داراى نفسى ملكوتى است ، كارش گمراه كردن و راهشاضلال ديگران است ، چنانكه خداوند از زبان آن لعين گويد: فبعزتك لاغوينهم اجمعين، الا عبادك منهم المخلصين (690) ((و به عزت تو سوگند كه همه آنان را گمراهمى سازم ، مگر بندگان برگزيده تو از آنان را))، و فبما اغويتنى لا قعدن لهمصراطك المستقيم (691) ((و به سبب آنكه مرا به گمراهى و هلاكت افكندى هر آيهدر كمين آنان مى نشينم و آنان را از راه راست تو باز مى دارم .))
اين قدرت او بر گمراه كردن به سبب آن است كه او را به حسب طبعش ، بر اجسام دودى وبخارى و نفوس جزئى آنها و طبايع وهمى آنها تسلطى هست و اين گونه نفوس و قواىوهمى به خاطر مناسبتى كه با نقص و شرارت دارند از او اطاعت مى كنند.
اما اين كه بر اغوا و افساد و استكبار سرشته شده و مدعى برترى نموده - چنانكه در آيه استكبرت ام كنت من العالين ((آيا كبر و بزرگى ورزيدى يا از برتران بودى؟)) به آن اشاره شده - همه به مقتضاى طبع اوست كه جنبه آتشين - كه سبب هلاك نمودن وبرترى است - بر آن غلبه دارد. و وجه تاءثير او در نفوس آدميان از دو جانب است : 1) ازجانب مؤ ثر، به جهت لطافت آن و سرعت نفوذ آن در رگ و ريشه و خون آدمى كهمحل شعور و اعتقاد اوست ، و نيز به جهت آنكه قادر بر اغواى آدمى با وسوسه و سخنانگمراه كننده است .
2 - از جانب قابل ، بدان خاطر كه بيشتر انسانها از قواى ادراكى ضعيفى برخوردارند وتاب معارضه و مجاهده با سپاه و ياوران ابليس - يعنى قواى غضبيه و شهويه و غير آنبه ويژه قوه وهميه - را ندارند. مگر آن بندگان برگزيده خداوند كه آنان را (از شرابليس ) نگاه داشت و به قوه عقل تاييد نموده و به راه راست هدايت فرموده است ، كه آنانحزب خدا نيستند و حزب خدا پيروز است )).
مؤلف : به نظر مى رسد كه از همين ملعون مطرود از درگاه خدا تعبير بهچهل شده است در روايتى كه در ((كافى )) به سند خود از امام صادق عليه السلامنقل كرده كه فرمود: ((خداوند عقل را - كه نخستين آفريده از روحانيان بود - از سمت راستعرش از نور خود آفريد و به او گفت : پس رو، پس رفت ، سپس فرمود: پيش بيا، پيشآمد. خداى متعال فرمود: تو را آفريده اى بزرگ آفريدم و از همه آفريدگانم گرامىتر داشتم .
سپس جهل را از درياى تلخ و شور و تاريك آفريد و به او گفت : پس رو، پس ‍ رفت ،سپس فرمود: پيش بيا، پيش نيامد. خداوند به او فرمود: بزرگمنشى كردى ؟! پس او رالعنت كرد.
آن گاه براى عقل هفتاد و پنج سياهى قرار داد؛جهل چون اكرامى را كه خداوند به عقل مبذول داشت و آنچه را كه به او داد مشاهده كرددشمنى او را در دل گرفت و گفت : پروردگارا، اين را هم آفريده اى مانند من است ، او راآفريدى و گرامى داشتى و نيرو بخشيدى ، و من ضد او هستم ولى نيرويى بر ضد اوندارم ، به من نيز سپاهى مانند آنچه به او عطا كردى عطا كن .
خدا فرمود: باشد، اما اگر پس از آن نافرمانى كردى تو و سپاهت را از رحمت خود بيرونمى كنم . جهل گفت : راضى هستم ، پس خداوند به او هفتاد و پنج سپاهى عطانمود...(692)
فصل 8. بهره مندى انسان از وسوسه شياطين و حكمت آفرينش آنها 
يكى از اهل معرفت و تحقيق گويد: (693) ((انسان همان گونه كه از الهام فرشته بهرهمند است از وسوسه شيطان نيز به نوعى سود مى برد، زيرا مى دانيم كه وجود شياطيناز سوى خداى سبحان بى شك به خاطر حكمت و مصلحتى است و الا آفريده نمى شدند،زيرا كار عبث و بيهوده از خداى متعال محال است .
اين سودمندى از آن روست كه همه پيروان شياطين كسانى هستند كه از وهم وخيال پيروى مى كنند، و اگر اوهام اهل تعطيل (بى خدايان ) و خيالات فيلسوف نمايان ودهريان و ساير دوستان طاغوت و مراتب ضدعقل و انواع كجرويهاى آنان نبود هرگز دوستان خدا در پى تحقيق حقايق و تعليم علوم وجستجوى دليل براى بيان توحيد و علت حدوث عالم با كشف و يقين وامثال آن برنمى آمدند.
در اخلاق و اعمال نيز همين گونه است . مثلا اگر غيبت كردن غيبت كنندگان و عيبجويىاهل تجسس و عيبجويان مردم نبود انسان از عيوب پوشيده اى كه جز دوستانش از آن آگاهىندارند اين همه پرهيز نمى كرد، و ظهور اين همه پرهيز از سوى نكته بينى هاى دشمنان وتجسس از عيوب او و آشكار ساختن آنها سرچشمه مى گيرد. چه بسا دشمن بد ذاتى كهانسان از دشمنى او بيش از دوستى دوستش سود مى برد، زيرا محبت باعثجهل به عيوب محجوب و ناديده و ناشنيده گرفتن معايب و ناهنجاريهاى اوست ، چنانكهگفته اند: ((دوستى يك چيز آدمى كور و كر مى سازد)). پس روشن شد كه در وجوداعمال شيطانى سودهاى بزرگى براى مردم نهفته است و بيشتر منافع آن را ما نمى دانيم.
باب پنجم : فرشتگان اعمال و كرام الكاتبين 
و ان عليكم لحافظين ، كراما كاتبين ، يعلمون ما تفعلون
(انفطار، 10 - 12)
((و همانا بر شما نگهبانانى است ، بزرگوارانى نويسنده ، كه آنچه مى كنيد مى دانند)).
فصل 1. ملك و شيطان  
گفته اند: هر شكل و صفتى كه در نفس بر اثر تكرار كارها واعمال رسوخ يابد، اگر نيك باشد، در شريعت ملك (فرشته ) ناميده مى شود، و اگرزشت باشد شيطان ؛ و در حكمت هر دو آنها را ملكه نامند.
تاءييد اين مطلب آنكه در حديث آمده : ((هر كس كار نيكى كند خداوند از آن ملكى مى آفريندكه پاداش وى گردد، و هر كه گناهى مرتكب شود خداوند از آن شيطانى را مى آفريند كهبدان عذاب گردد.))
و در حديث قبر آمده : ((پس اگر آن مرده از دوستان خدا باشد، كردارش در صورت شخصىاز همه خوشوتر و دوست داشتنى تر و خوش لباس تر نزد او آيد و گويد: مژده باد تورا به راحتى و آسايش و بهشت پر نعمت ، و چه خوش آمدى ! آن مرده به وى گويد: توكيستى ؟ گويد: من كردار شايسته تو هستم كه از دنيا به بهشت آمده ام ... و اگر ازدشمنان خدا باشد، كردارش در زشت ترين چهره اى كه خدا آفريده و بدبوترين آنها نزدوى آيد و گويد: مژده باد تو را به آبى جوشان و سرنگونى و سوختن در دوزخ .))(694)
فصل 2. شيطان و ملك در آيات و احاديث  
و در حديث است : ((هر كه برادر دينى خود را ديدن كند، هفتاد هزار فرشته او را به مشايعتكنند، گويند: هان ، خوش باشى و بهشت تو را خوش ))!(695)
و نيز: ((هر كه عطسه كند، سپس دستش را بر روى برآمدگى بينى خود گذارد و گويد: الحمد لله رب العالمين كثيرا كما هو اهله ، و صلى الله على محمد النبى و آله و سلم (سپاس و ستايش بسيار، خداى ، پروردگار جهانيان را چنانكهاهل آن است ، و درود و سلام خدا بر محمد پيامبر و خاندان او)، پرنده اى از ملخ كوچكتر و ازمگس بزرگتر، از بينى او بيرون رود تا به زير عرش برسد و تا روز قيامت براى اواز خدا آمرزش ‍ طلبد.)) (696)
و امثال اين گونه اخبار بسيار است .
گفته اند: برخى از باطنها و سينه ها (دلها) از غايت صفايى كه دارد روزانه هزارهافرشته براى زيارت آنها وارد آنها مى شوند. و برخى ديگر روزانه هزار وسوسه ودروغ و فحش و دشمنى و درگيرى با مردم در آنها وارد مى شود و چنين دلهايى چراگاهشيطانهاست .))
اين آيه تصديق اين مطلب است : ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقامواتتنزل عليهم الملائكة : (697) ((كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست ، سپسدر اين راه پايدارى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى آيند.))
و در مقابلش اين آيه : هل انبئكم على من تنزل الشياطين ،تنزل على كل افاك اثيم (698) ((آيا شما را خبر دهم كه شيطانها بر چه كسفرود مى آيند؟ بر هر دروغزن گنهكارى فرود مى آيند.))
و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين . (699) ((و هر كه ازياد خدا روى بگرداند، شيطانى براى او برانگيزيم (برگماريم ) كه او را دمساز وهمنشين باشد)).
فصل 3. نامه اعمال و فرشتگان نويسنده 
گفته اند: (700) آثارى كه از كارها و گفتارها و عقيده ها در نفوس پديد مى آيد بساننقشهايى است كه بر روى الواح نگاشته مى شود، چنانكه خداى سبحان مى فرمايد: اولئك كتب فى قلوبهم الايمان (701) ((اينانند كه خداوند ايمان را در دلهاشاننگاشته است )). و اين الواح نفسانى را صحيفه هاىاعمال گويند. اين نقش ها و صورتها همان گونه كه نيازمند بهقابل اند كه آنها را بپذيرد نيازمند به نگارنده و صورتگر نيز هستند. صورتگران ونگارندگان همان كرام الكاتبين اند كه دو طايفه هستند: فرشتگان راست و فرشتگان چپ ،خداى متعال مى فرمايد: اذ يتلقى المتلقيان عن اليمين و عنالشمال قعيد
(702) ((آن گاه كه آن دو دريافت دارنده كه در راست و چپ نشسته اند(اعمال آدمى را) دريافت مى دارند.))
مؤلف : روايت است : ((با هر انسانى دو فرشته است ، يكى در سمت راست او كه نيكيهاىاو را بدون شهود رفيقش (فرشته چپ ) مى نويسد، و ديگرى در سمت چپ او كه گناهانش رامى نويسد و گناهان او را با شهود رفيقش ‍ (فرشته راست ) مى نويسد. اگر نشستهباشد يكى از آن دو فرشته در سمت راست و ديگرى در سمت چپ او قرار مى گيرند، واگر راه رود يكى پشت سر و ديگرى پيشاپيش او، و اگر بخوابد يكى از آن ها نزد سرو ديگرى نزد پاهاى او.))
و در روايت ديگرى است : ((پنج فرشته اند: دو فرشته براى شب ، دو فرشته براىروز، و يك فرشته اى كه هميشه با اوست و هيچ گاه از او جدا نمى گردد.))
و در ((كافى )) با سند خود از حضرت امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه :((هرگاه بنده آهنگ كار نيكى كند نفسش همراه با بويى خوش ‍ بيرون آيد، فرشته سمتراست به فرشته سمت چپ گويد: درنگ كن ، كه او آهنگ كار نيك كرده است ، و چون آن راانجام دهد زبانش قلم و آب دهانش ‍ مركب او گردد و آن را برايش ثبت نمايد. و چون آهنگگناه كند نفسش ‍ همراه با بويى بد بيرون آيد، فرشته سمت چپ به فرشته سمت راستگويد: درنگ نما، كه او آهنگ گناه كرده است . و چون آن را انجام دهد آب دهانش مركب وزبانش قلم او گردد و آن را بر او ثبت نمايد.)) (703)
و نيز با سندهاى چندى از آن حضرت روايت كرده : ((هرگاه بنده گناهى كند و فرشتهسمت چپ بخواهد آن را بنويسد، فرشته سمت راست گويد: دست بازدار، و او هفت ساعت دستباز مى دارد؛ اگر آمرزش طلبيد نمى نويسد، و اگر آمرزش نطلبيد تنها يك گناه مىنويسد)). (704)
ديگران نيز همين را روايت كرده اند و در آخر آن وارد است : ((و چون بنده قبض روح شد و درقبرش نهاده شد آن دو فرشته گويند: پروردگارا، ما را بر بنده ات گمارده بودى تاكردار او را بنويسيم ، اينك كه او را قبض روح نموده اى ما را رخصت ده تا به آسمانبرآييم . خداى متعال گويد: آسمان انبوه از فرشتگان است كه سرگرم تسبيح اند، شمانيز بر سر قبر بنده ام بايستيد و تسبيح وتهليل گوييد و آن را براى بنده ام بنويسيد تا آن گاه كه او را از قبرش برانگيزم .))(705)
شيخ صدوق در رساله ((اعتقادات )) خود گويد: ((اعتقاد ما در اين باره آن است كه بنده اىنيست مگر آنكه او را دو ملك گمارده است كه همه كردارهاى او را مى نويسند؛ هر كه آهنگ كارنيك كند و انجام ندهد، يك حسنه براى او نوشته شود، و اگر انجام دهد، ده حسنه برايشنويسند. و اگر آهنگ گناهى كند، نوشته نشود تا آن را انجام دهد، و اگر انجام داد (هفتساعت تاءخير افتد، اگر پيش از آن توبه كند، بر او نوشته نمى شود، و اگر توبهنكرد) (706) يك گناه بر او نوشته شود. و اين دو فرشته هر چيزى را بر بنده مىنويسند حتى دميدن در خاكستر را.
خداى بزرگ فرموده : ((همانا بر شما نگهبانانى است ، بزرگوارانى نويسنده ، كهآنچه مى كنيد مى دانند.))
اميرمؤ منان عليه السلام بر مردى گذشتند كه سخنان ياوه مى گفت ، به او فرمود: ((اىمرد، تو بر فرشتگانت نوشته اى را املاء مى كنى كه به نزد پروردگارت مى برند،پس درباره آنچه به كارت آيد سخن بگو، و آنچه را به كارت نمى آيد رها ساز)).
و فرمود: ((مرد مسلمان پيوسته نيكوكارش نويسند تا گاهى كه ساكت است ، و چون سخنگويد نيكوكار يا گنهكارش نويسند.))
جاى اين دو فرشته در آدميزاده شانه هاى اوست ، فرشته سمت راست نيكيها را و فرشتهسمت چپ گناهان را مى نويسد، و دو فرشته روز كارهاى روز بنده را مى نويسند و دوفرشته شب كارهاى شب بنده را)). پايان كلام صدوق .(707)
مفسران گويند: فايده اين كار آن است كه شخص مكلف هرگاه بداند كه فرشتگانگمارده شده بر او كارهاى وى را برمى شمارند و آنها را در برگهايى نوشته و در روزقيامت در ديد حاضران در مى آورند، اين كار او را بيشتر از هر چيز از زشتيها باز مى دارد.
گفته اند: اين كه فرشته سمت چپ كه نويسنده گناهان است توبه بنده را انتظار مى بردممكن است اشاره به اين باشد كه گناه تا زمانى كه در جوهر نفس بنده جايگزين نشدهباشد رحمت الهى شامل حال او مى شود، و چون از آن گناه توبه كند در لوح نفسش نقشنمى بندد، و اگر توبه نكرد تا آنكه ملكه راسخى در نفس او شد، بر وى نوشته مىشود و در روز رستاخيز بدان عذاب مى گردد.
و گفته اند: آنان را ((كرام بزرگواران )) خوانده اند زيرا وقتى كار نيكى را مىنويسندآن را (با شادمانى ) به آسمان برند و برخداىمتعال عرضه دارند و بر آن گواهى دهند، گويند: بنده ات فلانى كار نيكىچنين و چنانكرده است ! و چون گناهى را از بنده بنويسند آن را با غم و اندوه بهآسمان برند، خداىمتعال گويد: بنده ام چه كرده است ؟ آنان سكوت كنند تا خداوندبار دوم و سوم پرسد،گويند: خداوندا، تو پرده پوشى ، و بندگانت را نيزفرموده اى كه عيوب يكديگر رابپوشند؛ گناهانشان را بپوش كه تو دانندهنهانهايى . از اين روست كه آنان را ((كرامالكاتبين )) گويند.
باب ششم : اصناف فرشتگان 
و الصافات صفا، فالزاجرات زجرا، فالتاليات ذكرا
(صافات /1 - 3)
((سوگند به فرشتگان صف كشيده ، سوگند به فرشتگان راننده ابرها. سوگند بهفرشتگان خواننده قرآن )).
و النازعات غرقا، و الناشطات نشطا، و السابحات سبحا، فالسابقات ذكرا،فالمدبرات امرا.
(نازعات /1 - 5)
((سوگند به فرشتگان بركشنده (جانهاى كافران ) به سختى . سوگند به فرشتگانبازگيرنده (جانهاى مؤ منان ) به آسانى . سوگند به فرشتگان شناور. پس به آنپيشى گيرندگان (در فرمانبرى ). پس به آن تدبيركنندگان كارها.))
و لله جنود السموات و الارض .
(فتح /4)
((لشگرهاى آسمانها و زمين از آن خداست )).
فصل 1. انواع و اجناس فرشتگان 
فرشتگان بر اساس كثرت گروهها، قبيله ها، انواع و طبقات ، اجناس مختلف به انواعگوناگونى هستند تا آنجا كه چيزهاى ديگر هر اسمى بر آنها نهند فرقى نمى كند ولىآنچه نام ملك (708) بر آن نهاده شود با هم فرق دارند و ما به طوراجمال به آنچه در كتاب و سنت از اصناف و برخى صفات آن ها آمده اشاره مى كنيم ،گرچه از جهتى برخى در برخى ديگر داخل است .
يكى از اصناف آنها ((اكابر اربعه )) چهار فرشته بزرگ و مشهور است .جبرئيل و ميكائيل كه نامشان در قرآن مجيد آمده ، واسرافيل و عزرائيل كه در حديث از آنان نام برده شده است .
جبرئيل فرشته همراه وحى است كه روح القدس و روح الامين نيز ناميده مى شود، كهدوستان خدا را يارى و دشمنان خدا را سركوب مى نمايد. خداىمتعال درباره او فرموده : انه لقول رسول كريم ، ذى قوة عند ذى العرش مكين ، مطاعثم امين . (709) ((همانا كه اين (قرآن ) گفتار رسولى بزرگوار(جبرئيل ) است ، كه بسى نيرومند است و نزد (خداوند) صاحب عرض جايگاه و منزلتى دارد،و در آنجا (عالم بالا) فرمانش مى برند و امين و مورد اعتماد (بر وحى ) است )).
رسالت او آن است كه وى فرستاده خداوند به سوى پيامبران اوست . كرامت و بزرگوارىاو نزد پروردگارش به آن است كه خداوند آن را واسطه ميان خود و شريفترين بندگانشقرار داده . نيرومنديش از آن روست كه شهرهاى قوم لوط را از جا كنده بالا برد وسرنگون ساخت . و جايگاه و منزلت داشتن او نزد خدا به آن است كه خداوند او را قرينخود ساخته در آنجا كه مى فرمايد:
ان الله هو مولاه وجبريل
(710) ((همانا خدا ياور است و نيزجبرئيل )). و اينكه فرمانش برند، از آن روست كه وى امام و پيشواى فرشتگان است . واينكه امين است ، از آن روست كه خداوند او را امين رسالت خويش شمرده و پيامبران نيز او رابر آنچه به سوى ايشان فروآورده است امين دانسته اند، و اين همان گفتار خداست كه : نزل به الروح الامين على قلبك : ((آن (قرآن ) را روح الامين بر قلبت فروآوردهاست )).
گفته اند: كار خاص و ذاتى جبرئيل ، وحى و تعليم و رساندن سخن خداى سبحان بهبندگان اوست ، و كارهاى ديگرى كه از او سر مى زند بالعرض ‍ است ،جبرئيل با قوه نطقيه و دراكه ارتباط دارد، و اگر او نبود هيچ كس ‍ معنايى از معانى را بابيان و گفتار استفاده نمى توانست كرد و قلب كسى الهام حق و القاء آن را در سويداىدل نمى پذيرفت .
ميكائيل فرشته اى است كه ماءمور روزيها و خوراكهاست .
گفته اند: كار خاص و ذاتى او دادن روزى به سبب تغذيه است و نيز رشد دادن جسم بهاندازه لايق و ميزانى مشخص ؛ و او را با حفظ و نگهدارى ارتباط هست ، و اگر او نبود نشو ونما در بدنها صورت نمى گرفت ، و براى ارواح تطور در اطوار ملكوتحاصل نمى شد، و براى خلقت (جسمانى ) ارزاق حسى پيدا نمى آمد، و فطرت را علومفراوان نصيب نمى گشت .
اسرافيل فرشته صاحب صور، (بوق ، شيپور) است ، خداى بزرگ مى فرمايد: ونفخ فى الصور (711) ((و در صور دميده شود)).
و در خبر است : اسرافيل صاحب شاخ (بوق ) است كه ... (دنباله حديث بعدا خواهد آمد).
گفته اند: كار خاص و ذاتى او دميدن روح در بدنها، و بخشش حيات و نيروى حس و حركتبراى انگيزش شوق و طلب است و او را با نيروى فكر ارتباط است ، و اگر او نبودانگيزه شوق و حركت براى تحصيل كمال در كسى فراهم نمى آمد.
عزرائيل فرشته مرگ است ، خداى بزرگ فرموده : قل يتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم . (712) ((بگو فرشته مرگ كه به شماگمارده شده جان شما را مى گيرد.))
گفته اند: كار خاص و ذاتى او انتزاع صور از مواد، و برآوردن ارواح از اجساد، و بيرونآوردن جانها از بدنها و انتقال آن ها از دنيا به جهان آخرت است ، و با قوه مصوره درارتباط است ، و اگر او نبود استحاله و دگرگونى در اجسام ، وكمال يابى و انتقالات فكرى در جانها، و بيرون شدن از دنيا و حضور در برابر خداىمتعال براى ارواح پيدا نمى شد، بلكه همه چيزها در يكمنزل و همان نخستين مقام متوقف مى ماندند (و حركت و تكاملى پديد نمى آمد).
هر يك از اين چهار فرشته را سپاهيان و پيروانى است كه شمار آنها را كسى جز خدا نمىداند: و ما يعلم جنود ربك الا هو (713) ((و سپاهيان پروردگارت را كسى جزخودش نمى داند.))
فصل 2. حاملان عرش  
ديگر از اصناف فرشتگان ، حاملان عرش و حلقه زدگان به دور آنند: ويحمل عرش ربك فوقهم يومنذ ثمانية (714) ((و در آن روز، عرش ‍ پروردگارترا هشت تن بر فراز خود حمل مى كنند)). و ترى الملائكة حافين منحول العرش (715) ((و فرشتگان را بينى كه به دور عرش ‍ حلقه زده اند)).
حاملان عرش در دنيا چهار تن اند و در روز قيامت هشت تن خواهند شد.
و از امير مؤ منان عليه السلام روايت است كه : آنان كه عرش را بر دوش ‍ مى كشند عالماناند كه خداوند علم خود را بر دوش آنان گذاشته است . و هيچ يك از چيزهايى كه خداوند درملكوتش آفريده از اين چهار چيز (چهار نورى كه عرش از آن آفريده شده ) بيرون نيست ،و آن همان ملكوت است كه خداوند به برگزيدگان وخليل خود (ابراهيم ) عليه السلام نشان داده است .(716)
و از امام صادق عليه السلام : حاملان عرش - كه عرش همان علم است - هشت تن اند: چهار تناز ما، و چهار تن از ديگر كسان كه خدا خواسته است .(717)
و در ((كافى )) از امام كاظم عليه السلام : چون روز قيامت شود حاملان عرش ‍ هشت تنباشند: چهار تن از پيشينيان : نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ؛ و چهار تن از پسينيان :محمد و على و حسن و حسين .(718)
و از امام صادق عليه السلام : حاملان عرش ، يكى به صورت آدميزاده است كه براىفرزندان آدم از خدا روزى مى طلبد. دومى به صورت خروس است و براى پرندگان ازخدا روزى مى طلبد. سومى به صورت شير است و براى درندگان از خدا روزى مىطلبد. چهارمى به صورت گاو است و براى چرندگان (چهارپايان ) از خدا روزى مىطلبد، و آن گاو از آن هنگامى كه بنى اسرائيل گوساله را پرستيدند سر خود رافروهشته است . چون روز قيامت شود اين حاملان هشت تن خواهند شد.(719)
و از طريق عامه روايت است كه آنها هشت صف هستند كه شمار آنها را كسى جز خدا نمى داند،هر يك از آن فرشته ها را چهار صورت است ، شاخهايى مانند شاخهاى بز كوهى (خميدهچون شمشير) دارند، از بن شاخها تا انتهاى آنها مسير پانصدسال راه است ، عرش بر روى شاخهاى آنهاست و پاهاشان در زمين هفتم و سرهاشان درآسمان بالا است ، و در زير عرش هفتاد حجاب از نور قرار دارد.(720)
شيخ صدوق رحمة الله در رساله اعتقادات خود گويد: ((اعتقاد ما درباره عرش آن است كهحامل همه آفريدگان است . و عرش به وجه ديگرى همان علم است .))
سپس گويد: ((اما عرشى كه حامل همه آفريدگان است حاملان آن چهار تن از فرشتگان اندكه هر كدام هشت چشم برابر دنيا دارند، يكى از آن ها به صورت آدميزادگان است ... - تاآخر مانند حديث گذشته با اندكى تغيير در لفظ.
و اما عرشى كه علم است حاملان آن چهار تن از پيشينيان و چهار تن از پسينيان اند، چهار تنپيشينيان : نوح و ابراهيم و موسى و عيسى اند، و چهار تن پسينيان : محمد و على و حسن وحسين عليهم السلام . - با اساتيد صحيح اينگونه از ائمه ما عليهم السلام درباره عرشو حاملان آن روايت رسيده است .
و از اين رو اين چند تن حاملان علم شده اند كه پيامبران پيش از پيامبر ما صلى الله عليهو آله به چهار شريعت بوده اند: نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ، و علوم از سوى اينچهارتن به ساير پيامبران رسيده است . و همچنين علوم پس از محمد و على و حسن و حسين بهامامان پس از حسين عليه السلام واصل گشته است .(721)
ابن ميثم بحرانى در شرح ((نهج البلاغة )) گويد: حاملان عرش ارواحى هستند كه بهتدبير عرش گمارده اند. و گفته اند: آنها هشت تن اند كه در قرآن كريم ياد شده اند: ((وعرش پروردگارت را در آن روز هشت تن حمل مى كنند)). و آنها رئيس فرشتگان مدبركرسى و آسمانهاى هفتگانه اند.(722)
فصل 3. انواع ديگرى از فرشتگان 
گروهى ديگر از فرشتگان ساكنان و گنجوران بهشتهايند. در شرح نهج البلاغةگويد:
((فرشتگان ساكن در بهشت فرشتگانى اند كه در نزد پروردگارند و از پرستش ‍ اوتكبر و گردنفرازى نمى كنند و هرگز خسته نمى شوند، شب و روز تسبيح مى گويند وسستى به خود راه نمى دهند. (723) و آنهايند كه با بندگان صالح خدا با مهر ودوستى روبرو مى شوند و آنان را به بهشت مژده مى دهند.
بيان مطلب كه : انسان فرمانبردار چون كاملا فرمانبردار شد و در صورت انسانى بهنهايت رسيد و با اعمال شايسته و كارهاى پاكيزه اى كه انجام مى دهد شايستگى صورتملكى و رتبه آسمانى پيدا كرد، فرشتگان طيب و پاكيزه او را با مهر و رحمت و مهربانىديدار مى كنند و او را در فضايى آكنده از آسايش و خوشى در آغوش مى گيرند و او راچون قابله ها و دايگان كودكان شاهان ، در فاخرترين و خوشبوترين چيزهاى دنيا ماننددستارهايى از حرير نازك و ستبر با شادى و سرور مى گيرند و او را از برابر بهشتعبور مى دهند، و او از سرور و بهجت چيزها مى بيند كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشىنشنيده و بر قلب هيچ بشرى خطور نكرده است ، و در كنار آن فرشتگان به صورتعالمى دراك باقى مى ماند، كه اين بخششى نابريدنى و بى پايان از سوىپروردگار است .
پيوسته اخبار و احوال او به برادران مؤ منش در دنيا مى رسد و خود را براى آنها در رؤياهاشان در حال مژدگانى و سعادت و جايگاهى خوش ‍ مى نماياند، و چون قيامت كبرى برپا شود فرشتگان رحمت او را به بهشتهاى پر نعمت و سرور دائم عروج مى دهند. اينبهشتيان در بهشت مرگى را جز همان مرگ اول كه چشيده اند، نمى چشند و در غرفه هايىچند طبقه به سر مى برند و از زير (كوشك ) آن ها جويها روان است و آخرين سخنشان اينكه : ((سپاس و ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان است .))
اما گنجوران بهشت گويا آنان هم به اعتبار ديگرى ساكنان بهشت باشند و آن اينكه :چون گنجور متولى درهاى گنجينه است ، آن را باز مى كند و آنچه را در آن است با اجازهصاحب آن بر مستحقانش تقسيم مى كند، و يا درها را مى بندد و آن را از غير مستحق آن بازمى دارد، و فرشتگان نيز متولى افاضه كمالات و انواع احسان و نعمتها به مستحقين آنها وحفظ و منع آن از كسانى هستند كه مستحق آنها نبوده و خود را با پيمودن راه طاعت ، مستعدقبول آنها به اذن و حكمت خدا نساخته اند، از اين رو آنان بدين اعتبار گنجوران بهشتهايندو همانهايند كه از هر درى از درهاى بهشت بر مؤ منان وارد مى شوند و گويند: سلام برشما به خاطر صبرى كه كرديد، پس چه خوب است عاقبت آن خانه !
يكى از فاضلان گويد: هرگاه بنده خود را رياضت دهد تا آنكه مراتب قوه نظرى و عملىرا به كمال رساند، با هر يك از اين مراتب مستعدكمال خاصى مى شود كه از سوى خداى متعال بر او افاضه مى گردد، و فرشتگان از درهر يك از اين كمالات با سلام و تحيت و گراميداشت بر او وارد مى شوند. و از آن رو كهراضى بودن به قضاى الهى از خير و شر، درى بزرگ از اين درهاست ، فرشته اى كهاز اين در به رضاى الهى - ((خدا از آنان خشنود است و آنان از خدا خشنودند)) (724) -بر انسان وارد مى شود رضوان گنجور بهشتهاست . - و خدا داناتر است .
اما فرشتگان آتش ، يكى از فاضلان گويد: اين فرشتگان نوزده نوع از ماءمورانند كهاز فرمان خدا سرپيچى نمى كنند. و آنها عبارتند از: پنج فرشته اى كه گفتيم اخبار رااز خارج به آدم دوزخى مى رسانند (حواس ‍ پنجگانه )، رئيس آنها، دو دربان ، پرده دار،فرشته اى كه در برابر او به اذن پروردگارش كار مى كند، دو فرشته غضب و شهوتو هفت فرشته اى كه ماءمور كار غذايند. چون روز قيامت كبرى برپا شود و انسان از جملهكسانى باشد كه سركشى نموده و زندگانى دنيا را (بر حيات آخرت ) ترجيح داده اندتا آنجا كه دوزخ جايگاه آنان گرديده است ، اين نوزده فرشته مامور، او را به قعر دوزخسرنگون مى سازند به جهت كثرت برخوردارى از مشتهيات و گناهانى كه كرده و از اينگفتار خداى بزرگ روى تافته كه مى فرمايد: (((آيا او را خبر نداده اند) كه آدمى رانيست جز آن كوششى كه كرده ، و همانا كوشش ‍ او به زودى نمايانده شود، سپس او را براساس آن پاداشى تمام دهند، و اين كه نهايت (هر چيز) به سوى پروردگار توست ؟!))(725)
خداوند توفيقت دهد، بدان كه : اين فرشتگانى كه اينفاضل گفته كه از فرشتگان آتش اند، بسا كه با انسان ديگرى از فرشتگان بهشتباشند، و اين زمانى است كه آن انسان از دنيا آنان (قوا) را مطابق فرمانهاى خدا به كارگرفته و با آنان بر طاعت خدا همراهى نموده باشد بدون آنكه فوق آنچه را كه براىآن آفريده شده اند و طاعتى كه بدان ماءمورند از آنان بخواهد و آنان را به نافرمانىخدا و ارتكاب نواهى و حرامهاى الهى بكشاند - و توفيق از خداست . (پايان سخن ابن ميثمبحرانى )(726).
فصل 4. انواع فرشتگان در كلام امام سجاد عليه السلام  
حضرت سيد الساجدين و زين العابدين عليه السلام در يكى از دعاهاى صحيفه كامله(727)، پس از حمد خداى بزرگ و ثناء و درود بر سرور رسولان و خاندان او، درصلوات بر حاملان عرش و اصناف فرشتگان چنين گويد:
((خداوندا، و حاملان عرشت ، كه از تسبيح تو سستى نگيرند، و از تقديس ‍ توملول نگردند، و از عبادت تو خسته نشوند، و كوتاهى را بر جد و كوشش ‍ در اجراىفرمان تو بر نگزينند، و از اشتياق به تو غفلت نورزند.
و اسرافيل ، صاحب صور، كه چشم دوخته و منتظر فرمان و فرارسيدن امر تو است ، تابا دميدن (در صور) خفتگانى را كه در گرو گورها قرار دارند بيدار سازند.
و ميكائيل ، كه در نزد تو از مقامى ارجمند و جايگاهى بلند از طاعت برخوردار است .
و جبرئيل ، كه امين وحى تو، و فرمانروا در ميان آسمانيان است و در نزد تو جايگاه ومنزلتى دارد و مقرب درگاه توست .
و روح ، كه بر فرشتگان حجب گمارده است ، و روحى كه از امر توست ، پس ‍ بر همهاينان درود فرست و نيز بر فرشتگانى كه در مقامى پايين تر از اينها قرار دارند ازساكنان آسمانهايت ، و امينان بر رسالتهايت ، و آنان كه از سختكوشى ملالى به آناندست ندهد، و از پركارى خستگى و سستى اى به آنان نرسد، و شهوتها از تسبيح توسرگرمشان نسازد، و سهو غفلتها از بزرگداشت تو جدايشان نسازد، آنان كه ديدگانفروهشته اند و به سوى تو ديده نمى گشايند، آنان كه چانه ها (سرها) به زير افكندهو اشتياقشان به آنچه در نزد توست به درازا كشيده است ، آنان كه شيفته يادكردنعمتهاى تو هستند، و در برابر عظمت و جلال كبريايى تو فروتن اند، و آنان كه چونبه دوزخ بنگرند كه بر اهل نافرمانى تو مى خروشد، گويند: ((خداوندا، تو منزهى ، ماتو را آن گونه كه شايسته پرستش توست نپرستيده ايم ))؛ پس بر آنان درود فرست ونيز بر روحانيان از فرشتگانت و مقربان درگاهت و حاملان غيب به رسولانت و امينان وحيت ،و نيز بر گروههاى فرشتگانى كه براى خود برگزيده اى ، و با تقديس خود ازخوردن و نوشيدن بى نيازشان ساخته اى ، و درداخل طبقات آسمانهايت جايشان داده اى ، و آنان كه بر اطراف آسمانها جارى دارند آن گاهكه فرمان انجام يافتن وعده ات فرود آيد، و نيز بر گنجينه داران باران و رانندگانابر، و آن كه به صداى (تازيانه ) راندنش غرش رعدها به گوش مى رسد، و چون ابرخروشان به توسط او لب به تسبيح گشايد آذرخشها بدرخشد، و نيز بر آنان كه درپى برف و تگرگ روانند، و آنان كه با قطره هاى باران به هنگام فرود آن فرود مىآيند، و بر گماشتگان بر گنجينه هاى بادها، و گماشتگان بر كوهها كه از جاىنلغزند، و آنان كه وزن آبها و پيمانه آنچه را كه بارانهاىسيل آسا و رگبارهاى تند در بردارند مى دانند؛ و بر فرستادگانت از فرشتگان براهل زمين به بلاهاى ناخوشايند و آسايشهاى خوشايندى كه فرود مى آيد؛ و بر فرشتگانگرامى و نيكوكار، و فرشتگان گرامى نويسنده اى كه حافظان(اعمال آدمى )اند، و بر فرشته مرگ و دستياران او، و بر منكر و نكير و مبشر و بشير ورومان آزمون كننده در قبر و بر گردش كنندگان بر بيت المعمور، و بر مالك (فرشتهدوزخ ) و خازنان دوزخ ، و رضوان و دربانان بهشت و آنان كه خدا را در آنچه فرمانشاندهد نافرمانى نمى كنند و آنچه را كه بدان مامورند انجام مى دهند؛ و آنان كه (بهبهشتيان ) گويند: ((درود بر شما به خاطر صبرى كه كرديد، پس ‍ چه نيكوست عاقبتاين سراى ))؛ و بر ماموران آتش كه چون گويندشان : ((اين دوزخى را بگيريد وزنجيرش كنيد و به دوزخ سرنگونش سازيد))، بر سر او بشتابند و مهلتش ندهند؛ و برهر فرشته اى كه نامش را نبرديم و جايگاهش را در نزد تو و اينكه او را به چه كارىگمارده اى ندانستيم ؛ و بر ساكنان هوا و زمين و آب ؛ و بر آنان كه بر آفريدگانگمارده اى ، پس بر همگيشان درود فرست ، به روزى كه هر كس كه مى آيد با او دوفرشته پيش ‍ راننده و گواه باشد)).
(در آينده نام برخى از اين فرشتگان با شرحى پيرامون آنها به خواست خدا خواهد آمد.)
باب هفتم : در كثرت فرشتگان 
و ما يعلم جنود ربك الا هو
(مدثر/31)
((و سپاهيان پروردگارت را كسى جز خودش نداند)).
فصل 1. انواع فرشتگان و كثرت آنها 
در خبر آمده : آدميزادگان يكدهم جنيان اند، و جنيان و آدمى زادگان يكدهم حيوانات خشكى ، وهمه آنها يكدهم حيوانات دريا، و همه آنها يكدهم فرشتگان دريا، و همه آنها يكدهمفرشتگانى كه بر زمين گماشته شده اند، و همه آن ها يكدهم فرشتگان آسمان فرودين(آسمان دنيا)، و همه آنها يكدهم فرشتگان آسمان دوم ، و به همين ترتيب تا برسد بهفرشتگان آسمان هفتم ، و با اين حال تمام اينها در برابر فرشتگان كرسى بسياراندكند، و همه اينها يكدهم فرشتگان يكى از سراپرده هاى عرش كه ششصد هزارسراپرده مى باشند طول و عرض و سقف هر يك از سرادقات به اندازه اى است كه اگرآسمانها و زمين و آنچه در آنها و ميان آنهاست با آن مواجه شود چيزى بسيار اندك و كوچكخواهد نمود، و (در آسمانها) به اندازه جاى پايى نيست جز آنكه در آن فرشته اى بهسجده يا ركوع يا قيام در آمده است و آواى به تسبيح و تقديس بلند كرده اند.
وانگهى همه اينها در برابر فرشتگانى كه در اطراف عرش مى گردند چون قطره اىهستند در برابر دريا؛ و جز خداى متعال شمار آنها را نمى داند، و همه اينها با فرشتگانلوح كه پيروان اسرافيل اند و فرشتگانى كه لشگرجبرئيل عليه السلام اند همگى گوش به فرمان و فرمانبردار امر خدايند. كه هرگزسستى نمى كند، به پرستش خدا مشغولند، و زبانشان به ذكر و بزرگداشت خدا پاكيزهو خوشبو است و از آنروز كه خدا آنان را آفريده در اين كار بر يكديگر پيشى مى گيرندو از پرستش خدا در ساعات شب و روز گردنفرازى نمى كنند وملال نگيرند و جنس آنان و مدت عمر و چگونگى عبادتشان را شمار نتوان كرد.(728)
فصل 2. رواياتى در كثرت فرشتگان  
از مولايمان امام صادق عليه السلام روايت است كه : آفريدگانى بيش از فرشتگان وجودندارد، در هر شبى هفتاد فرشته از آسمان فرود مى آيند و در آن شب به گرد خانه خدا مىگردند و همينگونه است در هر روز. (729)
مردى از آن حضرت پرسيد: ((فرشتگان بيشترند يا آدميزادگان ؟ فرمود: سوگند بهآنكه جانم به دست اوست ، فرشتگان خدا در آسمان از مقدار خاكهاى زمين بيشترند، و درآسمان جاى پايى يافت نمى شود مگر آنكه فرشتگانى در آنجا به تسبيح و تقديس خدامشغولند، و هيچ درخت و شاخه اى در زمين نيست ، جز آنكه فرشته اى بر آن گمارده شدهكه هر روز عمل آن را به نزد خداوند مى برد و خدا خود بدان داناتر است ، و هيچ كدام آنهانيست مگر آنكه در هر روز به سبب ولايت ما خاندان به خداوند تقرب مى جويد و براىدوستان ما آمرزش مى طلبد و دشمنان ما را لعنت مى فرستد و از خدا مى خواهد كه هر چهبيشتر عذاب بر آنان فرستد.)) اين حديث را در ((بصائر الدرجات )) آورده است .(730)
و در همان كتاب و كتاب ((كافى )) با سندشان از امام باقر عليه السلام آمده است : بهخدا سوگند كه در آسمان هفتاد صنف از فرشتگان هستند كه اگر همه زمين گرد آيند تا يكصف از آن ها را به شمار آورند شمار نتوانند كرد، و همه آنها را به ولايت ما اعتقاددارند.(731)
و نيز از آن حضرت روايت است كه : در بهشت نهرى است كهجبرئيل عليه السلام در پگاه هر روز در آن فرو مى رود و چون از آن بيرون مى آيد، خودرا تكان مى دهد و خداى متعال از هر قطره اى كه از او مى چكد فرشته اى مى آفريند.(732)
و روايت است كه : چون رسول خدا صلى الله عليه و آله به آسمان برده شد در جائىشبيه بازار فرشتگانى را ديد كه رفت و آمد مى كردند، پيامبر صلى الله عليه و آلهفرمود: اينان به كجا مى روند؟ جبرئيل گفت : نمى دانم ، جز اينكه مى دانم از آن روزىكه آفريده شده ام اينان را مى بينم و هر يك را كه قبلا ديده ام ديگر نمى بينم . و سپساز يكى از آنها پرسيدند: چند گاهى است كه آفريده شده اى ؟ گفت : نمى دانم ، جز اينكهمى دانم خداوند در هر چهارصد هزار سالى يك ستاره مى آفريند و از آن روز كه مراآفريده تا حال چهارصد هزار مرتبه از اين ستاره ها آفريده است . (733)
باب هشتم : در اصناف فرشتگان و آفرينش ابتكارى آنها 
جاعل الملائكة رسلا اولى اجنحة مثنى و ثلاث و رباع يزيد فى الخلق ما يشاء.
(فاطر /1)
((خدايى كه فرشتگان را فرستادگانى ساخته داراى بالهاى دوگانه و سه گانه وچهارگانه ، و آنچه بخواهد در آفرينش مى افزايد.))

next page

fehrest page

back page