|
|
|
|
|
|
فهرست مطالب مقدمه عشق و علاقه علامه حسن زاده آملى به معصومين فصل اول : سيماى پيامبر خاتم حضرت محمد (ص ) بخش اول : خداشناسى فصل اول : سيماى پيامبر خاتم حضرت محمد (ص ) بخش دوم : نماز حضرت رسول اكرم (ص ) فصل اول : سيماى پيامبر خاتم حضرت محمد (ص ) بخش سوم : اذكار و ادعيه حضرت رسول(ص ) بخش چهارم : قرآن و حضرت رسول(ص ) بخش پنجم : عشق به عبادت بخش ششم : حديث معراج نبوى بخش هفتم : يقين در كلام رسولخدا (ص ) بخش هشتم : توبه آغوش رحمت الهى بخش نهم : فضايل اخلاقى بخش دهم : فضيلت علم و عالم بخش يازدهم : قيامت جايگاه ابدى بخش دوازدهم : معجزات فصل دوم : سيماى فاطمه زهرا: عصمت كبراى الهى بخش اول : فاطمه (ع )در كلام معصومين بخش دوم : اصحاب كساء (ع ) بخش سوم : عصمت حضرت زهرا(س ) بخش چهارم : هم شاءن بودن حضرت زهرا با امام على (ع ) بخش پنجم : نزول آيه مباهله در شاءن حضرت زهرا بخش ششم : فضايل حضرت زهرا(س ) در قرآن بخش هفتم : فضائل حضرت زهرا در كلام استاد بخش هشتم : توسل به فاطمه زهرا (س ) بخش نهم : مصايب فصل سوم : امام اول ، سيماى حضرت وصى امام على بن ابى طالب (ع ) بخش اول : فضايل حضرت امير المؤمنين بخش دوم : عرفان و خداشناسى بخش سوم : عبادت حضرت اميرالمؤمنين (ع ) بخش چهارم : اخلاق بخش پنجم : نهج البلاغه تجليگاه كلام و بيان اميرالمؤمنين (ع ) بخش ششم : تمجيد و فضيلت علم و دانش بخش هفتم : ياد قيامت بخش هشتم : شهادت بخش نهم : سخنانى گرانسنگ و نغز از امير بيان (ع ) فصل چهارم : امام دوم ، سيماى امام حسن مجتبى (ع ) فصل پنجم : امام سوم ، سيماى حضرت سيد الشهداء حسين بن على (ع ) بخش اول : دعا، قرآن و عبادت حضرت سيد الشهداء (ع ) بخش دوم : شهادت فصل ششم : امام چهارم ، سيماى حضرت امام على بن الحسين (ع ) زين العابدين بخش اول : فضايل حضرت امام زين العابدين (ع ) بخش دوم : عبادت حضرت امام زين العابدين (ع ) بخش سوم : بزرگداشت و تجليل از صحيفه سجاديه فصل هفتم : امام پنجم ، سيماى امام محمد بن على (ع ) باقر العلوم النبيين بخش اول : فضايل امام محمد، باقر العلوم النبيين (ع ) بخش دوم : عبادت حضرت امام محمد باقر (ع ) بخش سوم : قرآن بخش چهارم : توبه بخش پنجم : سخنان گوهر بار از حضرت امام محمد باقر (ع ) فضل هشتم : امام ششم ، سيماى امام جعفر بن محمدصادق آل محمد (ع ) بخش اول : فضايل امام جعفر صادق (ع ) بخش دوم : خداشناسى بخش سوم : اوج خشيت و عرفان در عبادت امام صادق (ع ) بخش چهارم : ذكر و دعا بخش پنجم : توصيه به قرآن بخش ششم : قرآن و ولايت بخش هفتم : توبه بخش هشتم : تمجيد از علم بخش نهم : علم امام صادق (ع ) بخش دهم : احتجاجات امام صادق عليه السلام بخش يازدهم : شاگردان مكتب امام صادق (ع ) بخش دوازدهم : قيامت در كلام صادق آلمحمد بخش سيزدهم : رذايل اخلاقى در كلامصادق آل محمد (ع ) فصل نهم : امام هفتم ، سيماى امام موسى بن جعفر (ع )كاظم آل محمد بخش اول : فضايل امام موسى بن جعفر (ع ) بخش دوم : عبادت حضرت امام موسى بن جعفر (ع ) بخش سوم : قرآن بخش چهارم : معجزات امام موسى بن جعفر (ع ) فصل دهم : امام هشتم ، سيماى امام رضا (ع )عالم آل محمد بخش اول : فضايل حضرت امام رضا (ع ) بخش دوم : احتجاجات حضرت امام رضا بخش سوم : سخنان گرانقدر حضرت امام رضا (ع ) فصل يازدهم : امام نهم ، سيماى حضرت امام محمد تقى جواد الائمه (ع ) فصل دوازدهم : امام دهم ، سيماى حضرت امام على النقى (ع ) فصل سيزدهم : امام يازدهم ، سيماى امام حسن عسكرى (ع ) فصل چهاردهم : امام دوازدهم ، سيماى قائم آل محمد حجه بن الحسن العسكرى (ع ) مقدمه بسمه تعالى قال رسول الله : انى تارك فيكم الثقلين ، كتاب الله و عترتىاهل بيتى ، ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض . معصومين (عليه السلام ) همگى نور واحد هستند. معصومين (عليه السلام ) همگى به نوعى عليه قدرت هاى ظالم عصر خود قيام كردند. معصومين (عليه السلام ) تنها و بى هيچ ياورى درمقابل زورگويان زمان قد علم كردند و در اين راه تا مرز شهادت به پيش رفتند. معصومين (عليه السلام ) در راه حفظ اسلام و احكام قرآن كريم شهيد شدند، زندانها را بهجان خريدند، فداكارى ها كردند. تا توانستند اسلام را احيا و به دست ما برسانند. معصومين (عليه السلام ) حامى مستضعفان و محرومان بودند. معصومين (عليه السلام ) براى تربيت انسان آمدند، تا بشر را از آلودگى گناه و پليدىفساد و رذايل اخلاقى دور كنند و با فضايل و آداب برجسته انسانى آنها را رشد دهند. معصومين (عليه السلام ) در برابر زورگويان و جباران مقاوم و در برابر فقرا و ضعفاءو مستضعفين فروتن بودند. معصومين (عليه السلام )، زهد و تهجد را بر خود فرض و واجب مى دانستند معصومين (عليه السلام )، دائم الذكر بوده و در نماز، خشوع و حضور قلبكامل داشتند. معصومين (عليه السلام ) با مردم ، بين مردم و جزوى از آنها بودند. ما بر خود افتخار كرده و مى باليم كه پيرو مذهبى هستيم كهرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) مؤسس آن به امر خداى بود. ائمه اطهار (عليه السلام) نيز تا مرز شهادت در اين راه پيش رفتند. امروزه ، پيشرفت و ترقى بشد در گروى عمل به رهنمودهاى معصومين (عليه السلام ) استو سعادت انسان در اين است كه متوسل به ساحت قدسى آنان شود؛ چرا كه راه درست وصحيحى زندگى را آنان پيمودند. اگر مى خواهيم كه دنيا و آخرتمان را بيمه كنيم ، بايد به سيره قولى و عملى معصومين(عليه السلام ) عمل نماييم ؛ زيرا تنها سيره زندگى آنها جاويد و راه گشا است . در طول تاريخ چه بسيار كه دشمنان قصد داشتند نام و روش زندگى ائمه (عليه السلام) را محو و نابود سازند؛ ولى برخواست خداوند نتوانستند. اينك ما بايد شاكر درگاه خدا باشيم كه شيعه ايم و شكر گزار اين نعمت باشيم كهخداوند چنين پاكانى را براى هدايت ما فرستاده است . زيرا همه نعمات و حتى نفس كشيدن مامرهون بركت وجودى حضرت بقيه الله الاعظم - عج الله فرجه الشريف - مى باشد كه مازير لواى آن حضرتيم . از خداوند بخواهيم كه محبت رسول و فرستاده خود واهل بيت (عليه السلام ) مكرم آن حضرت را دردل ما قرار دهد، به گونه اى كه لحظه اى از آنان جدا نشويم كه همين جدايى ها، باعثگمراهى و بدبختى است . بار خدايا !اين توفيق را به ما عنايت كن كه در راه معصومين (عليه السلام ) قدم برداشتهو در همين مسير كشته شويم . علت تنظيم گرد آورى اين كتاب اين بود كه جاى خالى چنين اثرى كاملا در جامعه مشهودبود؛ استاد فرزانه حسن حسن زاده آملى كه خود، يكى از شيفتگان و محبيناهل بيت عصمت و طهارت (عليه السلام ) است و به آنها عشق مى ورزد، با قلمى پاك و زيباو دلى آكنده از حب به اهل البيت (عليه السلام ) گوشه اى ازفضائل و سيره معصومين (عليه السلام ) را در آثار خويش به تصوير كشيده است كه هريك گوياى جلوه اى نورانى از زندگانى ائمه اطهار (عليه السلام ) مى باشد وعمل به آنها سبب هدايت دنيا و سعادت آخرت ما مى گردد. عباس عزيزى - حوزه علميه قم - بهار 81 عشق و علاقه علامه حسن زاده آملى به معصومين 1- عِلْمٌ حينَ فُسِّرَ وُجِد روز پنج شنبه ، بيستم شعبان المعظم 1378 هجرى قمرى برابر با 2 آذر 1346 هجرىشمسى ، در قم در محضر روحانى بزرگوار جناب آقاى حاج سير حسين قاضى طباطبايى ،ابن عم آيه الله حاج سيد على قاضى تبريزى (رضوان الله عليهما )بودم ، فرمودند: موحوم كفعمى كتابى به نام صفوه الصفات فى شرح دعاء السمات دارد؛ در آن كتاب مىگويد كه : اسماى دوازده امام (عليه السلام ) آنچه مكرر است القاء شود باقى مى شودعلم حين فسر وجد، و ما اين را دانستيم يعنى چه ، از جناب آقا سيد محمد حسين الهى آيه الله استاد الهى برادر علامه آقا سيد محمد حسين طباطبايى صاحب تفسير الميزان ،و اين هر دو بزرگوار (روحى لهما الفداء )از استادان اين كم ترين بوده اند)سوال كرديم ، آن جناب موحوم آيه الله حاج سيد على قاضى (نام برده )را احضار كردهاست و معنى جمله مذكور را از ايشان پرسيدند، آن مرحوم در جواب فرمود كه : با اسماءچهارده معصوم چنين كنند كه مى شود طه علم حين فسر وجدولى آن را بياننفرمودند(1). 2- بدترين كورى ، كورى قلت است ! الهى !رسولت فرموده : شر العمى عمى القلت ؛ يعنى بدترين كورى ، كورى قلباست . و چه نيكو فرمود كه : كور چشم سر، از مشاهده خلق محروم است و كور چشمدل از رؤيت حق . حسن را چشم سر بينا داده اى ، چشم دل بينا نيز ده تا خلق بين حق بين شود (2) ! 3- المؤمن مراه المؤمن ! الهى !سفير كبيرت فرمود:المومن مراه المؤمن . اگر من مومنم تو هم مومنى ، چه آخرحشرم گواه است كه : هو الذى لا اله هو، الاملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيزالجبار المتكبر .(3) 4- شكر سايه خاتم (ص ) الهى !مرا در سايه خاتم (عليه السلام ) داشتى ، كه تو را يابم و بندگانت را دريابم؛ شكر اين موهبت چگونه گذارم . بارالها ! نا پاك را به سويت بار نيست و با بندگانتكار نيست ، دستم را بدار تا در راهت استوار باشم .(4) 5- تمثل از سيماى محمد (ص ) در مبارك سحر ليله چهار شنبه هفدهم ربيع المولود 1402 هجرى قمرى مطابق بيست وسوم در ماه 1360 هجرى شمسى فرخنده ميلاد خاتم النبياء (عليه السلام ) و وصى اوصادق آل محمد عليه الصلوه و السلام كه به ترقيم رساله انه الحق - بهعنوان يادنامه استاد علامه طباطبايى كه سب شصتم از رحلت آن جناب بود -اشتغال داشتم ، ناگهان مثال مباركش با سيماى نورانى كه از سيماهم فى وجوههم مناثر السجودحكايت مى نمود، برايم متمثل شد -فتمثل لنا بشرا سويا - و تفقدى نمود كه با لهجه اى شيرين و دلنشين از طيب طويت وحسن سيرت و سريرتم بشارتم داد تا چند لحظه اى در حضور انورش مشرف بودم ، وچون به خود آمدم تعبير رفت كه اين تحفه و هديه انه الحق مرضى خاطر آنمتاءله به حق است (5) 6- دل اگر خدا شناسى همه در رخ على بين ! مؤمن را رسالت حضرت ختمى مرتبت ، ناچار، معترف به عصمت امير المؤمنين على (عليهالسلام ) بايد باشد؛ و معترف به عصمت آن جناب را امامت يك يك ائمه اثنى عشر و غيبتتامه صاحب الامر (ع )؛ زيرا وصى معصوم ، معصوم است ، و وصى امام ، امام است ، و وصىحجه الله ، حجه الله است .(6) 7- شكر ولايت على (ع ) جناب حجه الاسلام و المسلمين ابراهيميان امام جمعه محترمآمل در بيان خاطره اى مى فرمايند: بنده شبى استاد علامه را در رويا ديم ، مسجدى بود و سكويى و جمعيتى و ستونى . ايشان بر بالاى سكو مشغولسخنرانى بودند. جمعيت روى به ايشان داشتند. من بيچاره بر ستونى تكيه داده ، پشتبه ايشان كردم . جمعيت همه رفتند، هيچ كس نمانده بود جز ايشان و من . آنگاه روز بهايشان كردم . مرا بر بالا خواند نرد ايشان رفتم . دو دست مبارك به زير گوش من نمادندو اين جمله را بر من قرائت فرمودند: الحمد لله الذى جعلنا من المتمسكين بولايه مولانا اميرالمؤمنين (عليه السلام ) . و به راستى كه هنوز آن دعاى جانبخش در جانم طنين انداز است و ان شاء الله كه مرا از ايندعاى جان پاك ، ثمراتى فراوان خواهد بود.(7) 8- مرثيه بر امام حسين (ع ) در سال تعطيلى نداشتيم . بنده يادم نمى رود كهسال بر ما گذشت و دو روز تعطيل كرديم : (استاد مى گويد )يكى روز عاشورا، يكىروز شهادت حضرت امام مجتبى (ع )و بقيه روزها را درس خوانديم . ايشان خودشان شايقبودند.(8) 9- عظمت حق محمد (ص )و خاندانش الهى !حق محمد و آل محمد بر ما عظيم است ؛ اللهمصل على محمد و آل محمد !(9) 10- ره رها كرده اى از آنى گم ! دعاى عرفه حضرت سيد الشهداء (عليه السلام )، و دعاى سحر حضرت امام محمد باقر(عليه السلام ) كه در سحرهاى ماه مبارك رمضان مى خوانيد، و مناجات هاى باب الحوائجالى الله امام هفتم موسى بن جعفر (عليه السلام ) كه در بلد اين كفعمىنقل شده اند، و مناجات شعبانيه جناب وصى اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) و مناجات خمسعشر حضرت امام سجاد (عليه السلام ) به خصوص مناجات هاى محبين و عارفين و ذاكرين آن، و همچنين توقيع سريع حضرت بقيه الله و تتمه النبوه امام زمان معدى موعود (عج )كهاز ناحيه مقدسه آن جناب به شيخ كبيرايى جعفر محمد بن عثمان بن سعيد - رضوان اللهعليه - داده شد كه در هر روز از ايام ماه مبارك رجب دستور خواندن آن صادر گرديده است وصدها كتاب از اين گونه حقايه الهيه كه از وسائط فيض الهى ، يعنى ائمه اطهار ما(عليه السلام ) به ما رسيده است كه از هيچ عارف و حكيم ، لطائف عرفانى در ظريفترين كسوت الفاظ بدين پايه ديده و شنيده نشده است ، بلكه نقش عرفاى اسلامترويج و احياى اين معارف حقه مروى از اين مقربين و اولياء الله است كه دستورالعمل را بايد از اين دهن هاى عصمت فر گرفت ، عارف سنائى چه نيكو گفته است :
عز ندانسته اى از آنى خوار
|
به ز قرآن مدان و به ز اخبار
| اى لطائف ذوقى و عرفانى ، آن نكات سرى كه در ادعيه و اوراد و مناجاتهاى ائمه اطهار ماپيدا مى شود در روايات نمى شود به دست آورد؛ زيرا كه در روايات مخاطب مردم اند و بامردم به فراخور عقل آنها صحبت مى كردند و سخن مى گفتند، اما در مناجاتها و ادعيه درخلوت خانه عشق با جمال مطلق به راز و نياز مى پرداختند كه آنچه گفتنى بود به زبانمى آوردند. العرف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عنكل ما يبعدها ؛ يعنى عارف كسى است كه خود را شناخت ، پس از هر چه كه او را دور مىكند، آزاد و پاكش گردانيد.(10) 11- قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهرى ! بنده حدود سى سال پيش صحبتى با يك رياضيدان داشتم تا اين كه كلام كشيد به اينشكل هندسى قطاع من از او، به خاطر غرض الهى كه در نظرم داشتم ، سؤال كردم : عزيز من !از اين شكل چند حكم هندسى مى توان استفاده كرد ؟ گفت : شايد هفت تا ده تا حكم . گفتم : مثلا بيست تا چطور ؟ گفت : شايد.ممكن است . گفتم : دويست تا چطور ؟به من نگاه مى كرد كه آيا دويست حكم هندسى مى توان از آناستنباط كرد و توقف كرد. گفتم : دويست هزار چطور ؟ خيال مى كرد كه من سر مطايبه و شوخى دارم و به مجاز حرفمى زنم . بعد به او گفتم : آقا !اين خواجه نصير الدين طوسى كتابى دارد به نامكشف القباع عن اسرار شكل القطاع . و جناب خواجه از اين شكل ، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار حكم هندسىاستنباط كرده ؛ يعنى قريب نيم ميليون . بعد به او گفتم : اين خواجه نصير طوسى كه راجع به يكشكل هندسى ، يك كتاب نوشته و قريب پانصد هزار حكم از آن استنباط كرده ، شما آن كتابو خود خواجه را مى شناسى ؟ گفت : نخير. بعد راجع شخصيت خواجه صحبت كرديم و به او گفتيم : اين خواجه وقتى كه در بغدادحالش دگرگون شد و ديد دارد از اين نشانه به جوار الهىارتحال مى كند، وصيت كرد: مرا از كنار امام هفتم ، باب الحوائج الى الله ، از اينمعقل و پناهگاه بيرون نبريد و در عيبه به خاك بسپارند و روى قبر در پيشگاه امام هفتم ؛مثلا نوشته نشود، آيت الله علامه اين امام است ، حجه الله . قرآن ناطق وامام ملك و ملكوت است . روى قبر من بنويسيد: و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد . و اين عالمى است صاحب اين همه كتاب در حكمت ، فلسفه ، عرفان ، رياضيات ، فقه واصول ، علوم غريبه ، معمارى و مهندسى و بنا كننده رصد خانه مراغه و صاحب زيجايلخانى و بالاخره خواجه نصير الدين طوسى و استاد بشر و استادكل فى الكل . اما در پيشگاه امام هفتم اين طور وصيت مى كند كه روى قبرشبنويسند.(11) 12- دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند#! در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى كه در مسجد جامعآمل سرگرم به صرف و تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤياى مباركسحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل كردم و به زيادتجمال دل آراى ولى الله اعظم ، ثامن الحجج ، على بن موسى الرضا - عليه و على آبائه وابنائه آلاف التحيه و الثناء - نائل شدم . در آن ليله مباركه قبل از آن كه به حضور باهر النور امام (عليه السلام ) مشرف شوم ،مرا به مسجدى بردند كه در آن مزار حبيبى از احباء الله بود و! من فرمودند: در كنار اينتربى دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه بر آورده است ، من از روى عشق و علاقهمفرطى كه به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم . سپس به پيشگاه والاى امام هشتم ، سلطان دين رضا - روحى لتربه الفداء، و خاك درشتاج سرم - رسيدم و عرض ادب نمودم ، بدون آيين كه سخنى بگويم ، امام كه آگاه بهسر من بود و اشتياق و التهاب و تشنگى مرا براىتحصيل آب حيات علم مى دانست فرمود: نزديك بيا ! نزديك رفتم و چشم به روى امام گشودم ، دردم با دهانش آب دهانش را جمع كرد و بر لبآورد و به من اشارت فرمود كه : بنوش ، امام خم شد و من زيانم را در آوردم و با تمامحرص و رلع كه خواستم لب هاى امام را بخودم ، از كوثر دهانش آن آب حيات را بوسيدم ودر عمان حال به قلبم خطور كرد كه اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) فرمود: پيغمبراكرم (صلى الله عليه وآله ) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم كه هزار در علمو از هر درس هزار در ديگرى به دوى من گشوده شد. پس از آن امام (عليه السلام ) طى الارض را عملا به من بنمود، كه از آن خواب نوشينشيرين كه از هزاران سال بيدارى من بهتر بود به در آمدم ، به آن نويد سحرگاهىاميدوارم كه روزى به گفتار حافظ شيرين سخن به ترنم آيم كه :
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
|
وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
|
چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى
|
آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند (12)
| 13- زهى مراتب خوابى كه به ز بيدارى است ! اينجانب بنابر فرموده شيخ الرئيس كه فرمود: ازعوامل ضعف بينايى چشم ، خوابيدن با شكم سير است و لازم است بين غذاى شب و خوابيدنفاصله انداخت .، هميشه مقيد بودم شام را سر شب صرف كنم تا فاصله مورد نظرشيخ را مراعات كرده باشم كه مبادا خداى نكرده چشمم كه يكى از مهم ترين سرمايه هاىكسب دانش و پيمودن راه كمال است ضرر ببيند و اين امر سبب شود كه ازتحصيل علم و كمال باز بمانم (يا در شب حتى الامكان از خوردن غذا خوددارى كنم . ) ولى با اين همه شبى از شب ها (در شب چهار شنبه 29 جمادىالاول 1405 قمرى برابر با اول اسفند 1363 )شامم به تاءخير افتاد و متاءسفانه بعداز شام خواب شديدى بر من عارض شد. براى اينكه فرموده شيخ را عمل كرده باشم ، بلند شدم و شروع كردم به قدم زدن و تادوازده نصف شب بيدار بودم ، ولى بر اثر شدت حالت خواب نتوانستم از خوابيدنخوددارى كنم ، لذا خوابيدم . خواب شيرين بود و رؤياى شيرين تر كه به زيادت حضرت ثامن الحجج ، على بنموسى الرضا (عليه السلام ) تشرف حاصل كردم . در ابتدا به اشاره تفهيم فرمودندكه : چرا كمتر خودت را به ما نشان مى دهى و پس از آن به عبارت صريح به منفرمودند، اين قدر خودت را زحمت مده ، ما چشم تو را تا آخر عمر ضمانت مى كنيم .. الحمد لله كه از اين بشارت آن ولى الله اعظم كه به لقب ضامن هم شناخته شده است ،برايم ، يقين حاصل است كه هر او كريمه من تا آخرين دقايق عمرم بينا خواهند بود، چونضامنشان معتبر است ، چنانكه مشمول الطاف ديگر آن حضرت نيز بوديم و هستيم . و آن حضرت فرمود: چرا كمتر خودت را به ما نشان مى دهى ؟. شايد علتش اين بود كه در آن اوان ، بر اثر تراكماشتغال درس و بحث و تصنيف و تصحيح ، مدتى به زيارت حضرت بى بى ستى فاطمهمعصومه (عليه السلام ) خواهر آن جناب توفيق نيافتم و تشرفحاصل نكردم . شگفت اين كه در آن شب اصلا انديشه آن جناب در خاطرم نبود. (13) 14- عظمت شخصيت علامه حسن زاده علامه كبير و مفسر قرآن حضرت آيه الله طباطبايى قدس سده در وصف اين شاگردفرهيخته و ممتازش مى فرمايند: شخصيت آقاى حسن زاده را جز امام زمان (ع )كسى بدانپى نبرده است .(14) 15- سر تواضع تواضع و فروتنى از سجاياى برگزيده مردان خداست و اصولا تا تواضع وفروتنى نباشد، انسان شايسته رسيدن به هيچ مقام معنوى نخواهد بود؛ چرا كه عزت ورفعت مقام انسان به دست خداست و اين فرموده نورانى معصوم است كه : من تواضع للهرفعه ؛ آنكه به خاطر خداوند نسبت به بندگان خدا متواضع باشد تا خداوند مقامىرفيع به او اعطا خواهر كرد. 16- رؤياى صادقه هر كسى در مدت زندگى خود خواب هايى مى بيند، اين كمترين وقتى در عالم خواب لوحىزرين را از دستى سيمين گرفت كه در آن به زيباترين خط درخشنده و فروزان با آب طلانوشته بود: يا حسن خذ الكتاب بقوه . و نيز وقتى در عالم خواب مرحوم استاد آيت اللهحاج شيخ محمد تقى آملى در ضمن هدايا و تحفى به من فرمود: التوحيد ان تنسى غير الله. و نيز وقتى ديگر در عالم خواب مرحوم استاد علامه جامع علوممعقول و منقول آقا شيخ محمد حسين معروف بهفاضل تونى به من فرمود: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله ) علم الحكمه متنالمعارف با معرفه الحكمه متن المعارف كه اين شك در بيدارى برايم پيش آمد و از اينگونه خواب ها در القاى آيات و روايات برزخى برايم پيش آمد كه جداگانه در دفترخاطرم ضبط كرده ام و لكن هيچ يك مانند اين دو واقعه در عالم خواب برايم شگفت نبود،يكى اين كه شبى در خواب ديدم كه كتابى خطى به اسمى خاص داراى جلدى چنين و چنانو آسيبى بدو رسيده ووو كه فرداى آن شب آن كتاب را كتاب فروشى سيار برايم آوردهكه به حقيقت اوصاف كتاب در خواب و بيدارى يكى بودتفصيل آن را در دفتر ياد شده نگاشته ام . و ديگر اين كه وقتى جلد اول تكلمه منهاج البراعه تمام شده بود شرح خطبه 236 آنبه اتمام رسيد كه آخر آن اين است : حوطوا قواصى الاسلام و كتاب براى چاپ حاضرشده بود، يكى از آشنايان كه مريض شده بود برايم نامه نوشت كه هم من مريضم از منعيادتى بفرماييد و هم خوابى اين چنين شما را ديده ام . به عيادتش رفتم رو كرد به من وگفت : آقا من شما را در خواب ديدم كه با هم سفر مرديم او تونلى در آمديم كه در كنار آنتونل سبزه و مرغزار و نزهتگاه خيلى زيبايى بود و شما در آن جا رفتيد و نشستيد ومشغول نوشتن شديد و من به دست سما نگاه مى كردم كه داريد چه مى نويسيد. اين عبارتبه چشم خورد: حوطوا.(15) 17- واقعه بعد از نماز صبح جمعه بعد از نماز صبح جمعه 15 ج 2 سنه 1389 هجرى قمرى . شهريور 1348 هجرىشمسى ، در حال توجه نشسته بودم ، پس از برها اى بدنم به ارتعاش آمد ولى خفيفبود، بعد از چند لحظه اى شنيدم شخصى با زبان بسيار شيوا و شيرين اين آيه كريمهرا قرائت مى كند: ان الله و ملائكه يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليهو سلموا تسليما . ولى من آن شخص را نمى ديدم ، و من هم از شنيدن آن آيه صلواتمى فرستادم . در آن حال يكى به من گفت : بگو يارسول الله ، و من پى در پى مى گفتم با رسول الله . و پس از آن با جمعى از مخلوقىخاص محشور شدم كه تلاوت آيه فوق براى اين جهت بود كه روز جمعه بود، و ذكرصلوات در اين روز بسيار تاءكيد شده است .(16) 18- واقعه شنيدن اذان در بعد از ظهر جمعه هشتم ذوالحجه 1387 هجرى قمرى . كه روز ترويه بود، در حالتىبودم كه ديدم صداى اذان به گوشم مى آيد و تنم مى لرزد، و مؤذن در پهلوى راست منايستاده است ، ولكن من به كلى چشم به سوى او نگشودم وجمال مباركش را به نحو كامل زيادت نكردم ، فقط شيخ حضرتش گاه گاهى جلوه مى كردو پنهان مى شد؛ از يكى ديگر كه شخص او را ديدم ولى او را نشناختم ، پرسيدم اين مؤذن كيست كه بدين شيوايى و دلربايى اذان مى گويد ؟گفت : اين جناب پيغمبر خاتم محمدبن عبدالله (صلى الله عليه وآله ) است ، از شنيدن اين بشارت چنان گريه بر منمستولى شده است كه از آن حال باز آمده ام .(17) فصلاول : سيماى پيامبر خاتم حضرت محمد (ص ) بخش اول : خداشناسى 19- شناخت خدا با خدا از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) پرسش شد: به چه خدايت را شناختى ؟ فرمود: با خدا، اشيا را شناختم . همچنين امير مؤمنان (عليه السلام ) مى فرمايد: با خدا، خدا را(18) بشناسيد. 20- داناترين مردم به خدا علم الهدى سيد مرتضى از رسول الله (صلى الله عليه وآله ) روايت كرده است كه آنجناب فرمود، اعلمكم بنفسه اعلمكم بربه ؛ داناترين مردم به خويشتن ، داناترين آنانبه خداست .(19) 21- نشانه معرفت خداوندى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: هر كس خدا و عظمت او را بشناسد، دهانش رااز سخن ، و شكمش را از طعام ، باز دارد و خود را به نماز و روزهمشغول سازد. پس مردم گفتند: پدر و مادرمان فدايت اى رسول خدا ! آيا اين گونه اشخاص ، از اولياىخدايند ؟ فرمود: اولياى خدا سكوت كنند، و سكوت شان تفكر باشد، و سخن گويند و سخنشان ذكر باشد، و نظرشان عبرت است ، و نطق كنند نطق شان حكمت باشد. راه رفتن شانميان مردم بركت است . اگر خدا براى آنان اجلى مقرر نفرموده بود، از ترس عذاب و شوقبه ثواب ، ارواحشان در اجسادشان نمى گنجيد.(20) 22- گاه خداشناسى هر كس چشم بصيرتش باز باشد، سر فرمايش پيامبر (صلى الله عليه وآله ) را در مىيابد، كه فرمود: من عرف نفسه ، فقد عرف ريه . روايت شده است كه يكى از زنان پيامبر (صلى الله عليه وآله )، از ايشان پرسيد: چهزمانى انسان خدايش را مى شناسد ؟ حضرت فرمود: وقتى كه خود را بشناسد.(21) 23- رؤيت با ديدگان قلب محمد بن فضيل گفته اين از ابوالحسن (عليه السلام ) پرسيدم : آيارسول خدا (صلى الله عليه وآله ) خداى عزوجل را ديد ؟ فرمود: آرى ، با قلبش او را ديد. مگر اين آيه را نشنيده اى : ما كذب الفؤ اد ماراى؛ يعنى او را با چشم نديد، بلكه با قلب و فؤ اد ديد.(22) 24- ديدن خدا با قلب در كتاب كافى از محمد بن ابى عبدالله از على بن ابى القاسم ازيعقوب بن اسحاق نقل مى كند كه مى گويد: به ابو محمد (عليه السلام ) نوشتمو از آن حضرت پرسيدم : چگونه بنده خدايش را عبادت مى كند، در حالى كه او را نمىبيند ؟ آن حضرت اين گونه توقيع فرمودند: اى ابو يوسف !سرور و مولايم و ولى نعمت منو پدرانم ، بزرگ تر از آن است كه ديده شود. باز پرسيدم : آيا پيامبر خدا (عليه السلام ) پروردگارش را ديد ؟ توقيع فرمود: خداى تبارك و تعالى بهرسول خود، از نود عظمتش آنچه را كه دوست داشت ، به ديد قلبش نشان داد.(23) 25- داناترين مردم پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: داناترين شما به خود، داناترين شما بهپروردگار خود است .(24) 26- نگهداشت ادب در نزد خداى متعال رسول الله (صلى الله عليه وآله ) براى ديدن گوسفندانش به در رفت ، شبان برهنهبود و از جامه خويش شپش مى جست ؛ چون ديد پيغمبر به سويش مى آيد، لباس به تنكرد؛ پس حضرت او را از سمتش بر كنار نمود و فرمود: مااهل بيتى هستيم كه كسى را كه ادب به خدا نباشد و در خلوت از او حيا ندارد استخدام نمىكنيم .(25) 27- معرفت نفس يكى از همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله ) از او پرسيد كه : چه وقت انسان خداى خودرا شناسد ؟ پاسخ فرمود: وقتى كه نفس خويش را شناسد.(26) 28- خلقت آدم پيامبر (صلى الله عليه وآله ) مردى را ديد كه بر صورت شخصى ديگر سيلى نواخت ،حضرت بدو فرمود: بر صورتش سيلى مزن ؛ زيرا خداوند، آدم را بر صورت او خلقفرموده كه مقصود اين است كه او را بر صورت اين وجه خلق فرموده است . (27) 29- زراعت كار بشر نيست از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت شده كه آن حضرت فرمود: لا يقولن احدكمزراعت و ليقل حرثت ؛ هيچ يك از شما نگويد زراعت كردم ، بلكه بگويد كشت كردم.(28) فصلاول : سيماى پيامبر خاتم حضرت محمد (ص ) بخش دوم : نماز حضرت رسول اكرم (ص ) 30- گفتگو با خدا پيامبر بزرگوار اسلام فرمود: اگر مى خواهيد با خدا گفتگو كنيد نماز بخوانيد، و اگر مى خواهيد خدا با شما گفتگوكند قرآن بخوانيد.(29) 31- من خداى جفاكار نيستم ! ديلمى رضوان الله تعالى عليه ، در باب سيزدهم و ديگر در انتهاى باب بيستم كتابارشاد القلوب ، از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله )نقل مى نمايد كه : خداوند متعال فرموده است : هر كس محدث شود و وضو نگيرد، برمن جفا مرده است ، و هر كس محدث شود و وضو گيرد و دو ركعت نماز نخواند، او نيز بر منظلم كرده است ، و كسى كه دو ركعت را بخواند وليكن دعا نكند، او هم جفا كرده است ، و آنكس كه محدث شود، سپس وضو گيرد و دو ركعت نماز به جاى آرد و دعا كند و در امر دين ودنيايش از من حاجت طلبد، اگر اجابتش نكنم ، من به او جفا كرده ام ، ولى من خدايى ستمكارنيستم .(30) 32- چهار عضو مطهر امتى الغر المحجلون يوم القيامه من آثار الوضوء . گفت پيامبر (صلى اللهعليه وآله ): امت من روى سپيده و دست و پاى سفيد باشند از اثر دست و روى شستن. (31) بدانكه !ايزد تعالى چون نماز را واجب كرد، نخواست كه بندگان وى بهدنيا آلوده به خدمت آيند، ايشان را فرمود كه وضو كنند و با اين چهار عضو مخصوصكرد؛ زيرا كه آدم اول روى به درخت گندم كرد و پاى برفت و به دست از درخت گندم بازكرد و بر سر نهاد و بر حوا آورد، ايزد عز اسمه اين چهار عضو گناهكار را بفرمود شستنبه گاه خدمت .انتهى .(32) 33- ثوب وضو، خواندن نماز امام باقر (عليه السلام ) روايت مى كند كه : روزىرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) نماز صبح را با يارانش خواند و بعد از نماز، با آناننشست و گفتگو نمود تا اينكه خورشيد طلوع كرد و مردم يكى بعد از ديگرى رفتند تااينكه دو نفر ماند؛ يكى انصارى و ديگرى ثقفى . حضرت به آن دو مرد فرمود: من فهميدم كه شما سؤالى داريد كه مى خواهيد آن رابپرسيد. اگر خواستيد مى توانم قبل از اينكه شما بپرسيد من از آن خبر دهم و اگر مىخواهيد خودتان بپرسيد. گفتند: بلكه سما خبر دهيد اى رسول خدا ! زيرا اين براى نابينا روشن تر و از شك دوركننده تر ماست و ايمان را محكم تر مى كند. پس حضرت فرمود: اما تو اى برادر انصارى ! از قبيله اى هستى كهاهل ايثار هستند. و تو روستايى هستى و اين ثقفى چادر نشين است . آيا در پرستش عم ايثارمى كنى ؟ گفت : بلى . فرمود: اما تو اى برادر ثقفى !آمده اى كه از وضو و نماز و اينكه در آنها چه ثوابىبراى تو مى باشد، بپرسى . گفت : بلى . فرمود: پس بدان وقتى كه دستت را به آب زدى و بسم الله گفتى ، آنگناهانى رخ كه دستانت انجام داده اند، مى ريزد. و هنگامى كه صورت و دستانت را شستى، گناهان از راست و چپ تو مى ريزند. و هنگامى كه سروپاهايت را مسح كردى ، آنگناهانى كه با پاهايت به سوى آنها رفتى ، مى ريزد اين ثوابى است در وضو كهبراى تو مى باشد. و هنگامى كه به نماز برخاستى و حضور پيدا كردى و سوره خمد ويا يكى از سوره هاى ديگر را به خست توانت ، خواندى ، ركوع كردى و ركوعت را تمامنمودى و به سجده رفتى و تشهد خواندى و سلام نماز را دادى ، خداوند تمام گناهانى راكه بين دو نماز انجام دادى مى بخشد. و اين هم ثواب تو در نمازت . اما تو اى برادرانصارى ! آمده اى كه از حج و عمره و ثواب آنها بپرسى . گفت : بلى . فرمود: پس بدان وقتى كه به راه حج متوجه شدى و مركبت را سوار گشتى و بسمالله گفتى ، همين كه مركبت به راه افتاد و قدم هايش را برداشت و به زمين گذاشت ،خداوند متعال به تعداد آنها حسنه مى نويسد و گناه تو را محو مى كند و زمانى كهمحرم شدى و لبيك گفتى ، خداوند براى هر يك لبيك گفتن ، ده حسنه مىنويسد و ده گناه را محو مى كند. و وقتى كه هفت باز بيت خدا را طواف نمودى ايننزد خدا عهد و پيمان و ذكرى براى توست و خداوند بعد از آن حيا مى كند كه تو را عذابنمايد و هنگامى كه نزد مقام ابراهيم دو ركعت نماز خواندى ، خداوند براى تو بهواسطه آن دو ركعت ، دو هزار ركعت نماز مقبول مى نويسد. و زمانى كه هفت باز سعى بين صفا و مروه نمودى ، ثواب و اجر اينعمل نزد خداوند مانند اجر كسى است كه پياده از شهر خود به حج برود و مانند ثوابكسى است كه هفتاد بنده مؤمن را آزاد كرده باشد. و وقتى تا غروب آفتاب در عرفاتماندى ، اگر گناهى به اندازه ريگ بيابان و كف دريا داشته باشى ، خداوند آنها رابراى تو مى آمرزد. و هنگامى كه قربانى خود را ذبح كردى يا شترت را نحرنمودى ، خداوند براى تو به هر قطره خون آنها، حسنه اى مى نويسد كهمعادل است با ثواب آنچه كه در باقى مانده عمرت انجام مى دهى . و زمانى كه هفت بارطواف زيارت به جاى آوردى و دو مقام ابراهيم ، دو ركعت نماز خواندى ، فرشته اىبزرگوار بر شانه تو مى زند و مى گويد: خداوند گناهان گذشته را براى توآمرزد، تا 120 روز ديگر اعمال تازه ات را آغاز كن . آن دو مرد گفتند: براى همين آمده بوديم . 34- نماز پيامبر (ص ) در روايات معراجيه آمده است كه : رسول اكرم (عليه السلام ) در ركعت نخستين سوره حمد وتوحيد را قرائت كرد، و در ركعت دوم حمد و سوره قدر را.(33) 35- اولين قبله رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در مقابل حجر الاسود نماز مى خواند، هم رو به بيتالمقدس بود و هم كعبه را جلو قرار مى داد و اين آيات را مى خواند و هيچ كس هم او را نمىديد: و اذا قراءت القرآن جعلنا بينك و بين الذين لايؤ منون بالاخره حجابا مستورا ؛ وقتى كه قرآن مى خوانى ، خدا بين تو و كسانى كه ايمان ندارند پرده اى قرار دادهاست .(34) اولئك الذين طبع الله على قلوبهم ؛ آنان كسانى هستند كه خدا به قلب هاىآنها مهر زده است .(35) و جعلنا على قلوبهم اكنه ان يفقهوه و فى آذانهم و قرا ؛ بر قلب هاى آنانپرده قرار داده ايم كه فهم آن نتوانند كرد و گوش هاى آنها از شنيدن حق ، سنگين است.(36) افرايت من اتخذ الهه هواه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه وجعل على بصره غشاوه ؛ آيا ديدى كسى را كه هواى نفس را خداى خود قرار داده و خدااو را گمراه كرده و بر گوش و قلبش مهر زده و جلو چشمش ، پرده اى نهاده است.(37) 36- دو ركعت نماز براى پيروزى در جنگ خندق وقتى كه محاصره مدينه شدت يافت ورسول خدا (صلى الله عليه وآله ) ديد كه مردم مى نالند، به مكان مسجد فتح رفت و دوركعت نماز خواند و فرمود: خداوندا ! اگر اين گروه هلاك شوند، در روى زمين كسىنيست تا تو را بپرسند.(38) 37- سجده پيامبر (ص ) رسول الله (صلى الله عليه وآله ) در شب نيمه شعبان در سجده مى فرمود: سجد لكسوادى و خيالى و آمن بك فؤ ادى كه به جاى بياضى در نسخه ياد شده فوادى آمدهاست .(39) 38- رحمت واسعه الهى را تنگ نكنيد ! در حديث است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله ) درحال نماز بود كه مردى باديه نشين در نماز خود چنين مى گفت : خداوندا !من و محمد رامشمول رحمت خويش قرار ده و نه كسى ديگر را ! پس چون پيامبر (صلى الله عليه وآله ) نماز را سلام گفت ، خطاب به باديه نشينفرمود: رحمت واسعه الهى را تنگ كردى (محدود و سنگچين نمودى ).(40) 39- قرب رسول الله (ص ) حضرت خاتم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: لى مع الله وقت لا يسعنى فيه ملكمقرب و لانبى مرسل ؛ يعنى مرا با خداوند وقتى است كه در آن هيچ ملك مقرب و هيچپيغمبر مرسل نمى گنجد. و از اين پيغمبران مرسل يكى خود آن حضرت است ، سبحان الله از حلاوت گفتار. به حكمحديث شريف قدسى : لايسعنى ارضى و سمائى ، و لكن يسعنى قلب عبدى المؤمن دل محل ظهور تجليان انوار الهى است .(41) 40- تعيين قبله رسول الله (صلى الله عليه وآله ) پس از آن كه مبعوث به رسالت شده است ، سيزدهسال در مكه ، و يك سال و چند ماه در مدينه به سوى بيت المقدس نماز مى خواند. پس از آن از جانب حق تعالى فرمان فول وجهك شطر المسجد الحرام (42) فرارسيده است ، و رسول الله ماءمور به صرف از بيت المقدس به سوى مكه شده است ، وكعبه قبله مسلمان گرديده است . از مدينه تا مكه به مسافت قريب صد فرسنگ است ،رسول الله رو به كعبه ايستاد و فرمود: محرابى على الميزاب يعنى اين گونهكه من ايستاده ام ، مستقيم به سمت ناودان كعبه و مواجه آنم . اين تعيين جهت و سمت قبله به سوى ميزاب كعبه بدوناعمال آلات نجومى و قواعد رياضى و هيوى و يا در دست داشتن زيج و ديگر منابعطول و عرض جغرافيايى ، در غايت دقت و استواء صورت گرفته است . علاوه اين كه رسول الله با مردم بيت المقدس در نماز ظهر ايستاده بود، و در اثناى نمازماءمور به صرف قبله از بيت المقدس به سوى كعبه شده است .(43) 41- دل در نماز دار!
دمساز با سين سعفص بر وزن شهباز به معنى محب و موافق به مدعا و هم نفس و همراز است . روايت است كه : مردى در مسجد مدينه به نماز ايستاده بود و با ريشش بازى مى كرد،رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اگر دلش با خدايش باشد، با ريششبازى نمى كند. !(44) 42- حكم نماز آيات روزى كه ابراهيم ، فرزند رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) وفات كرده بود، سه سنتجارى شده است ، يكى اين كه آفتاب منكسف شد، مردم گفتند: چون فرزندرسول خدا وفات كرده است ، آفتاب منكسف شده است . رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود، اىمردم !آفتاب و ماه دو آيت از آيات الهى اند كه به امر او سير مى كنند و مطيع فرمان اويند،به ممات و حيات كسى منكسف نمى شوند. پس هرگاه انكساف ماه يا آفتاب روى داد، نمازبخوانيد. سپس از منبر فرود آمد و با مردم صلات كسوف به جاى آورد. منطق شريعت اين گونه است كه متن علم و صرف حقيقت است . يكى حرف گزاف در دين الهىره ندارد.و نفى كسوف شمس و قمر به موت و حيات كسى ، خود از اعظم آيات نبوت ودليل صدق آن حضرت (عليه السلام ) است . آن سه سنت كه در حديث آمده است ، در مرآه العقول گويد: احدى السنن وجوب الصلوهللكسوف ، و الثانيه عدم وجوب الصلوه رجحانها علىالطفل قبل ان يصليت و الثلاثه عدم نزول الوالد فى قبر الوالد ؛ يعنى يكى از آن سه سنت ، وجوب صلات كسوف است و دوم عدم وجوب و رجحان صلاتكسوف بر طفلى كه هنوز نماز بر او واجب نشده است . و سوم عدمنزول والد در قبر والد (كه كراهت دارد پدر فرزندش را به خاك بسپارد.(45) 43- نماز واقعى اين بنده گويد كه : صدر اين حديث الحمد لله رب العالمين هى السبع المثانى والقرآن العظيم الذى اوتيته . سرى عظيم است براىاهل سر كه چون سعيد بعد از نماز عذر آورد به اين كه ، بارسول الله !در نماز بودم ، كاءن رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: نماز منم ،من كه گفتن : به سوى من بيا !يعنى به سوى نماز بيا. و ذيل اين حديث هم راستى بحر عميق است ، وقتى در عالم رؤيا به اين محروم گفتند هر چهخواهى از سوره فاتحه .(46) 44- نماز بر پيكر نجاشى وقتى نجاشى پادشاه حبشه از دنيا رفت ، حضرترسول (صلى الله عليه وآله ) مردم را در بقيع جمع كرد و از دور بر جنازه او نماز خواند.بعد از آن خبر موت نجاشى از حبشه رسيد. نجاشى چنانكه در تواريخ مسطور است ، مسلمينرا ماءوا داد و تصديق رسالت حضرت را نمود.(47) 45 - دعاى قنوت پيامبر(ص ) قنوتى است كه در فردوس العارفين از حضرترسول (صلى الله عليه وآله ) نقل نموده است : اللهم ارزقنى حبك و حب ما تحفه ، و حبمن حبك ، و العمل الذى يبلغنى الى حبك ، و اجعل حبك احب الاشياء الى
|
|
|
|
|
|
|
|