بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیره چهارده معصوم در آثار استاد حسن زاده آملی, عباس عزیزى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     SIREH001 -
     SIREH002 -
     SIREH003 -
     SIREH004 -
     SIREH005 -
     SIREH006 -
     SIREH007 -
     SIREH008 -
     SIREH009 -
     SIREH010 -
     SIREH011 -
     SIREH012 -
     SIREH013 -
     SIREH014 -
     SIREH015 -
     SIREH016 -
     SIREH017 -
     SIREH018 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

239- برترى زهرا(س ) بر همه زنان
نبوت مقامى به مردان اختصاص ندارد، بلكه مردان و زنان در آن مساوى اند: خداى تعالىفرمود: هنگامى كه ملائكه گفتند: اى مريم !خداى تو را برگزيد و پاك گردانيد وتو را بر زنان عالميان برترى داد. (اگر مقام مريم چنين است )پس درباره مقام خامساصحاب كساء كه ليله قدر بوده و از كسانى است كه خداى تعالى پليدى را از آنها پاكنموده ، يعنى حضرت فاطمه عليهما سلام چه مى انديشى ؟(241)
بخش سوم : عصمت حضرت زهرا(س ) 
240- حضرت زهرا صاحت مقام عصمت
ندانم كجا ديده ام در كتاب كه ، فخر رازى بر هر مساءله اى از مبداء تا معاد تشكيك نمودهاست اعتراض كرده است كه او را امام المشككين خوانده اند، ولى در معصوم بودن سيد نساءعالمين ، فاطمه بنت رسول الله صلى الله عليه وآله كه داراى مقام عصمت بوده است ،تسليم محض است كه آن جناب عليه السلام بلا مدافع معصوم بوده است و در عصمت وطهارتش جاى شك و ترديد نيست .(242)
241- شنيدن كى بود مانند ديدن ؟!
علت محروميت و بريده شدن خلايق از كنه معرفت حضرت فاطمه عليه السلام آن استاشخاصى كه واجد عصمت نيستند، از نظر مفهومى عصمت را مى فهمند، ولى از نظر ذوقى آنرا نمى فهمند، مانند عوام كه حقيقت و و كنه ملكه اجتهاد را به ذوق نمى چشند و شاءن كسىرا كه واجد ملكه اجتهاد است به ذوق نمى فهمند واصل در معرفت ، معرفت ذوقى است و مراد به ذوق در اصطلاح عارف بالله آن چيزى استكه عالم ، به طريق وجدان و كشف مى يابد، نه به برهان و كسب و نه به روش اخذمطالب از راه ايمان تقليد؛ زيرا كه گر چه هر دو روش به اندازه مرتبه اش ‍ معتبر است ،ليكن به مرتبه علوم كشفى نمى رسند؛ زيرا شنيدن كى بود مانند ديدن..(243)
242- نزول يازده قرآن ناطق از ليله القدر
بدان كه از منازل سير حبى در قوس نزولى بهليل و ليالى تعبير مى شود و در قوس صعودى به يوم و ايام تعبير مى گردد. پسعصمه الله الكبرى حضرت فاطمه همانگونه كه ليله القدر است همچنين يوم الله نيز مىباشد. و انسان كامل در عصر محمدى ، وعاء حقايق قرآن است . اگر خواهى چنين بگو: انسانكامل قرآن ناطق است . پس يازده قرآن ناطق از اين شب مباركه اى كه شب قدر است و مادرامامان است ، نازل شده است .(244)
243- ترويج نور با نور
در كافى از ابو الحسن امام موسى بن جعفر عليه السلام روايت شده كه فرموده : درحالى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله نشسته بود فرشته اى بت بيست و چهارصورت داخل شد، عرضه داشت : اى محمد !خداى عز وجل مرا فرستاد تا بود را با نور ترويج كنم .
فرمود: چه كسى را با چه كسى ؟
عرضه داشت : فاطمه را با على ...
ازدواج بايد با كفو انجام شود، غير معصوم نمى تواند بر زن معصوم استيلاء داشتهباشد.پس بفهم .(245)
244- صاحبان مقام عصمت
حقيقت عصمت ، عبارت از قوه اى نورى ملكوتى است كه صاحب عصمت از همه پليدى هاىگناهان و ادناس و سهو و نسيان و امثال اين گونهرذائل نفسانى كه شخص را آلوده مى سازد محفوظ است و هر كس حائز مقام عصمت باشد ازبدايت امر تا انتها از لغزش ها در تلقى وحى و ديگر القائات سبوحى در همه شئونعبادى و خلقى و روحانى مصون مى ماند، چنان كه حق سبحان فرمود: ما در صباوت بهوى حكمت بخشيديم .
245- واجد عصمت
بدون هيچ گونه دغدغه و وسوسه اى فاطمه دختررسول خدا صلى الله عليه وآله واجد عصمت بوده است .(246)
246- شهادت بر عصمت كبراى الهى
اكنون كه فهميدى بقيه نبوت و عقيله رسالت و وديعه مصطفى و زوجه ولى الله و كلمهتامه الهى ، فاطمه عليه السلام حائز مقام عصمت است ، پس ‍ مانعى ندارد كه درفصول اذان و اقامه به عصمت آن حضرت شهادت دهيد و مثلا چنين بگوييد: اشهد انفاطمه بنت رسول الله عصمه الله الكبرى ؛ شهادت مى دهم كه فاطمه دختررسول خدا، عصمت كبرى خدا است .
247- عصمت كبراى خدايى
آن حضرت - صلوات الله عليها - گوهرى قدسى در كسوت تعين انسانى است ، پس انسيهحوراء است و خداى را عصمت كبرى است .(247)
248- معصوميت فاطمه
بدان كه عترت كه فاطمه از زمره ايشان است معصومند، چنان كه حضرت وصى امام علىعليه السلام در نهج البلاغه بدان تصريح كرده است : چگونه سرگردانيد در حالىكه عترت پيامبرتان در بين شما است ، ايشان زمام هاى حقيقت و نشانه هاى دين و زبانهاىصدقند، پس ايشان را به نيكوترين منازل قرآن فرود آوريد و به اين آبشخور، همانندشتران تشنه وارد شويد.(248)
249- بانگ شهادت ديوار
اما كلمه اين كه : يكى از عزيزانم كه آزاد مردى است و در عرفان عملى داراى حظىوافر است و به القائات سبوحى نايل است و به گفتن اينفصل اشهد ان فاطمه بنت رسول الله عصمه الله الكبرى درفصول اءذان و اقامه نماز عامل ، در اثناى فصول اءقامه نماز مغرب شب يك شنبه دهمربيع الاول شنبه 1419 هجرى قمرى ، برابر با 14/4/1377 هجرى شمسى ، خواستكه فصل مذكور را اداء كند از نهاد ديوار مقابلش مى شنود كه كسى مى گويد: اشهدان فاطمه الزهراء حجه الله على الحجج .(249)
250- نكاح بر كفائت است
چون صديقه طاهره فاطمه زهرا عليه السلام صاحب عصمت است ، كفو او نيز بايد صاحبعصمت باشد؛ زيرا كه نكاح بر كفائت است و مرد غير معصوم را بر زن صاحت عصمت راهىنيست .

و زوجته الزهراء خير كريمه
لخير كريم فضلها ليس يجحد (250)
251- پيامبر عقيم بود اگر...
يگانه مردى كه هم خودش صاحب عصمت است و هم زن او، فقط حضرت سيد الاوصياء امامامير المؤمنين عليه السلام است . و به بيان رسا و شيواى ميرزا جعفر صافى اصفهانى .
اگر نامدى شير حق در وجود
بگيتى كسى كفو زهرا نبود
و جناب ناصر خسرو علوى ، خوش سروده است :
كفوى نداشت حضرت صديقه
گر مى نبود حيدر كرارش
بلكه حقيقت امر اين است كه يازده تن حجج الهيه كه آخرين آنان حضرت بقيه الله قائمآل محمد - صلوات الله عليهم - است ، و همه اعقاب و احفاد آنان از وجود ذى جود مسعود ومعصوم آدم اولياء الله حضرت وصى امام اميرالمؤمنين على عليه السلام است .
و هر گاه كسى تفوه كند كه اگر على عليه السلام نمى بود، عترتى نبود ورسول خاتم عقيم بود گزاف نگفته است .
252- عصمت كبراى حق
بدون هيچ دغدغه و وسوسه ، حضرت فاطمه ، دختر پيغمبر صلى الله عليه وآله داراىعصمت بوده است ، علماى بزرگى مثل شيخ مفيد و علم الهدى سيد مرتضى به آيات وروايات نص بر عصمت آن جنات فرمودند و حق با آنان است ، و شخص مكابر سخت محكوم ومغلوب است .
آن جناب صلوات عليها، گوهرى قدسى در تعين و صورت انسى بوده است ، پس آنحضرت انسيه حوراء و عصمت كبراى الهى است .(251)
253- دعاى صاحب عصمت حضرت زهرا(س )
سيد بن طاووس در فلاح السائل در تعقيبات نماز ظهر دعايى را از حضرت سيده نساءعالمين فاطمه زهرا (سلام الله عليها )روايت مى كند كه در حدود دو صفحه به قطعوزيرى است ، آغاز آن اين است :
سبحان ذى العز الشامه المنيف ، سبحان ذىالجلال الباذخ العظيم ، سيحان ذى الملك الفاخر القديم ، سبحان من لبس البهجهوالجمال ، سبحان من تردى بالنور و الوقار، سبحان من يرى اثرالنمل فى الصفا، سبحان من يرى وقع الطير فى الهواء، سبحان من هو هكذا و لا هكذا غيره ؛ پاك و منزه است دارنده عزت والاى پيروز، پاك و منزه است دارنده برترين شكوه وجلال بزرگ ، پاك و منزه است دارنده حكومت ارزنده جاويد، پاك و منزه است آن كس كهلباس و جامع زيبايى و طراوت پوشيده ، پاك و منزه است كسى كه جامه نو و وقار برتن كرده ، پاك و منزه است كسى كه رد پاى مورچه را بر سنگ صاف مى بيند، پاك و منزهاست كسى كه جايگاه پرنده را در فضا مى بيند، پاك و منزه است كسى كه اين چنين است وغير از او كسى چنين نيست
.
حمد خدا را كه مرا انكار كننده مر چيزى از كتابش و سرگردان در چيزى از كار آننگردانيده است .
اين حرف دهان كسى است كه بايد با دانش و بينش خود به فهم مقامات معنوى آيات قرآنىنايل آمده باشد، آن كه در هيچ امر قرآنى متحير نيست ، بايد صاحب عصمت باشد.(252)
254- ذلك فضل الله ...
تخصيص فص به حكمه عصمتيه از القائات سبوحى آن سوئى است كه در مقدمه بداناشارتى شده است ؛ و اين اشارت ملكوتى خود بشارتى مراهل ولايت را است كه عصمت حضرت فاطمه بنترسول الله لى الله عليه وآله مانند عصمت ديگر اولياى صاحب عصمت موهبتى الهى استكه ذلك فضل الله يؤ تيه من يشاء.(253)
بخش چهارم : هم شاءن بودن حضرت زهرا با امام على (ع ) 
255- مظهر عقل كل ، مطهر نفس كل
هر عقلى قلم است و هر نفسى لوح .و همچنين هر مافوقى نسبت به مادونش كه آن واهب است واين متهب ، آن قلم و اين لوح است . معلم و متعلم آن قلم است و اين لوح . و هر فاعلى قلم و هرمنفعلى لوح است .آدم قلم و حوا لوح است .
آسمان مرد و زمين زن در خرد
هر چه آن انداخت اين مى پرورد
پس ، آسمان قلم و زمين لوح است . امير المومنين عليه السلام مظهرعقل كل ، و سيده نساء عالمين ، فاطمه صديقه ، مظهر نفسكل است و نفس قلم و لوح اند.(254)
256- عصمت فاطمى و علوى
هيچ مرد واجد عصمت را نمى يابيد كه زنش نيز حائز مقام عصمت باشد، مگر حضرت وصىامام امير المؤمنين على عليه السلام و زن او دختررسول الله صلى الله عليه وآله را.(255)
257- فضيلت على (ع )
اگر حضرت وصى ، على عليه السلام نبود، احدى كفو فاطمه نبود، پس ‍ حضرت علىوصى صلوات الله عليه به خصيصه اى اختصاص يافت كه احدى با وى در آن شريكنبود و نخواهد بود. و در روايت نبوى صلى الله عليه وآله چنين آمده : يا على !اگر تونبودى بر روى زمين احدى كفو فاطمه نبود.(256)
258- نفس كل و اتم
انسان كامل اگر مرد باشد مظهر و صورت عقلكل است و اگر زن باشد مظهر و صورت نفسكل است ، بنابر اين ، سيد اوصياء و سر پيامبران و رسولان حضرت على عالى اعلىصورت و مظهر عقل كلى به تمام ترين وجه ممكن است و حقيقت ام الكتاب ، سيده نساء عالمين، فاطمه زهراى بطول صورت و مظهر نفس كل بر وجه اتم است .(257)
259- خصوصيات آل نبى
جناب فاطمه عليه السلام از زمره آل پيامبر واهل بيت او و ذوى القربى است و به تحقيق حضرت وصى امام على عليه السلام در وصف وتعريف آل نبى فرموده است : ايشان موضع سر الهى ، و صندوق دانش او، و مرجع حكماو، و مخزنهاى كتاب هاى او، و كوه هاى دين اويند، خداوند به وجود ايشان پشت خم شده دستخود را (يا نبى خود را )راست گردانيده است و لرزش پشت او را برده او را برده است ...احدى از اين امت با آل محمد - صلوات الله عليهم - قياس نمى شود، و به ايشان برابركرده نمى شود، كسى كه نعمتهاى ايشان بر او جارى است (يعنى همگى از نعمت هاىآل محمد متنعم اند، پس چگونه با آنها برابرى مى كنند ). ايشان اساس دين و ستون يقيناند، غلو كننده به ايشان باز مى گردد، و واپس افتاده به ايشان مى پيوندند ( يعنىايشان ترازى عدل الهى اند كه همگى بايد بدان سنجيده شوند )، خصيصه هاى حق ولايتمر ايشان رااست ، و وصيت و وراثت در ايشان است (ايشان اولياى دين ، و اوصياى پيغمبر وورثه اويند).(258)
بخش پنجم : نزول آيه مباهله در شاءن حضرت زهرا  
260- افضل از همه
آيه مباهله ؛ يعنى اين سخن حق تعالى ؛ به انصارى بگو بياييد ما و شمافرزندان و زنان و نفوس خود را بخوانيم تا با هم مباهله كنيم
. اين آيه از دلالت مىكند كه فاطمه معصومه ام ابيها و ام الائمه عليهم السلام بر همه زنان برترى دارد،چنانكه بر نهايت برترى و علو درجه حضرت وصى امام على عليه السلام دلالت مى كند؛زيرا خداى تعالى او را نفس پيامبرش خاتم و آقاى انبياء قرار داد و نمى توان گفت هر دويك شخص اند، پس جز اين نيست كه مراد از آن مساوى بودن حضرت على عليه السلام باآن حضرت است جز در شاءن نبوت و چون رسول خدا صلى الله عليه وآلهافضل مردم است ، پس على كه مساوى با افضل مردم است ،افضل از همه است .(259)
261- آيه مباهله
در قول خداوندگار - از آيه مباهله - دليلى قوى برفضل اصحاب كساء عليهم السلام است كه هيچ دليلى به قوت آن نيست .
و اجماع امت اسلام است كه اصحاب كساء در روز مباهله ، فقط فاطمه و پدر او و شوهر او ودو فرزند او حسن و حسين بوده اند و احدى با آنان نبوده است .
و كسى ادعا نكرده است كه غير از پيغمبر و وصى او امام امير المؤمنين على و حضرتفاطمه كفو امام على و دو فرزندش حسن و حسين ، ديگرى در روز مباهلهداخل در اصحاب كساء بوده است و با آنان شركت داشته است ؛ و اگر كسى ادعاء كند،بدون هيچ شك و پيكار، بر خدا و رسولش دروغ بسته است و افتراء زده است ، حمد خداىرا كه ما را از متمسكين به ولايت اصحاب كساء قرار داده است .
مفسران قرآن در تفسير آيه مباهله ، از عايشه روايت كرده اند كه گفت :رسول خدا صلى الله عليه وآله در روز مباهله براى مباهله از خانه خارج شده است ، و عباىمشكين نشانه دار از موى سياه بر دوش گرفته بود، پس حسن آمد و او راداخل در عبا فرمود، و پس از آن حسين آمد و او راداخل در عباء فرمود، و پس از آن فاطمه و سپس على ، آنگاه گفت : انما يريد اللهليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا...
پس بدان كه مراد اماميه - خداوند برهانشان را نورانى بفرمايد - از اصحاب كساءآل عباء اين پنج تن معصوم منصوص از آيه مباهله قرآن است .
در آيه مباهله ابناء و نساء بر انفس مقدم آورده شده اند نا تنبيهى بر لطف مكانت و قربمنزلتشان بوده باشد؛ و نيز ايذان و اشعارى بدين معنى داشته باشد كه ابناء مقدم برانفس و مفدى انفس اند.(260)
262- على (ع )مساوى زهرا(س ) است
آيه مباهله : فقل تعالوا ندع ابناءنا... دلالت برتفضيل فاطمه معصومه ام ابيها و ام الائمه ، بر همه زنان عالم دارد؛ چنان كه بر غايت ونهايت برترى حضرت وصى امام على عليه السلام و علو درجت و رتبت آن حضرت نيزدارد؛ زيرا كه خداوند او را نفس پيامبرش خاتم انبياء و بزرگ آنان قرار داده است . و نمىشود گفت كه پيغمبر و على فر دو يك شخص اند، پس مراد اين است كه امام على عليهالسلام مساوى او است ، و رسول الله صلى الله عليه وآله برترين مردم بود، پس مساوىاو نيز برترين مردم است .(261)
263- يكى از نفرين كنندگاه
سخن استاد شعرانى در شرح تجريد خواجه به فارسى : و لقوله تعالىانفسنا، آيه مباهله است فقل تعالوا ندع ابناءنا...به اتفاق مفسران مراد ازابناء امام حسن و امام حسين عليه السلام است ، و از زنان فاطمه زهراء سلام الله عليها، واز انفس على بن ابى طالب ، و چون على عليه السلام خود پيغمبر نبود، به منزلتى بودكه او را نفس پيغمبر خواند پس افضل است .(262)
264- شركت زهرا(س )در مباهله
اجماع امت اسلام بر اين است كه اصحاب كساء در روز مباهله حضرترسول الله و امام امير المؤمنين على و عصمه الله فاطمه زهراء و دو فرزندش امام حسن وامام حسين عليه السلام بوده اند، و احدى با آنها در اين امر خطير شركت نداشته اند؛ واگر در خبرى واقعه اصحاب كساء و آل عباء در خانه فاطمه زهرا (س ) يا خانه ديگرانبه طور عادى و متعارف پيش آمده است ، ربطى به واقعه اصحاب كساء در مباهله بانصاراى نجران ندارد.
بخش ششم : فضايل حضرت زهرا(س ) در قرآن  
265- عرفان زهرا(س ) به قرآن
زجاجه وحى و ميوه نبوت ، فاطمه داناى حقايق اشياء چنين فرمود: ستايش خداى را كهبه نعمت وى به شرف علم و عمل بدين پايه رسيدم و به وى رغبت كردم و طاعت امر اونمودم .ستايش خداى را كه مرا منكر امرى از كتابش قرار نداده و در هيچ حقيقتى از امر كتابمرا سرگردان ننموده است و ستايش خداى را كه مرا به دينش هدايت كرد و مرا كسى قرارنداد كه غير او را عبادت كنم .(263)
266- اعطاى كوثر
بفهم آنگاه در سخن حق سبحان تدبر نما كه به پيغمبر اكرم فرمود: ما به تو كوثربخشيديم .(264)
267- علم زهرا به قرآن
عباراتى از جناب ام الائمه المعصومين عصمع الله الكبرى سيده نساء العالمين فاطمه بنترسول الله - صلوات الله و سلام الله عليها -نقل كرده ايم كه آن حضرت حمد مى كند خداى سبحان را كه او را در هيچ مرحله معارف قرآنبيكران كه رسول الله فرمود هر حرفى از حروف آن را هفتاد هزار معنى است ، دودل و سرگردان نگردانيده است ، بلكه به آن مقام شامخ ليله القدر كه دارد صدر مشروحآن جناب عليها السلام وعاى حقايق بيكران قرآنى است .(265)
268- كوثر نبى
انا اعطيناك الكوثرفعل ماضى اعطينادال بر تحقق وقوع كوثر است او كوثر بر وزنفوعل صيغه مبالغه است . و آن جويى است در بهشت كه جميع خاصرسول الله صلى الله عليه وآله است . فاطمه معصومه (س ) از كثرى است كه همه انهارعلوم و معارف از آن كوثر جارى است . از واقعه جانگداز كربلا فقط آدماهل البيت حضرت امام زين العابدين عليه السلام باقى مانده است ، و فرزندش امام محمدباقر العلوم عليه السلام در واقعه كربلا حضور داشت و در آن وقت چهارسال از سن مباركش گذشته بود و عالم را اين شجره طيبه طوبى ولايت فرا گرفته است.(266)
269- ذوى القربى رسول
حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا (س ) از زمرهآل پيغمبر اكرم و اهل بيت و ذوى القربى است كه خداى سبحان در قرآن كريم فرمود: قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى (267)
270- تفسير سوره قدر
و ما ادراك ما ليله القدر، ليله القدر خير من الف شهر ؛ چه مى فهمى كه ليلهالقدر چيست ؟ليله القدر بهتر از هزار ماه است .

يعنى شب قدر بهتر از هزار مؤمن است ؛ زيرا فاطمه مادر مؤمنان است -تنزل الملائكه و الروح فيها -ملائكه و روح را در اين شب فرود مى آورد و ملائكه مؤمنانى اند كه علم آل محمد صلى الله عليه وآله را واجدند و مراد از روح القدس فاطمهاست . باذن ربهم من كل امر سلام هى حتى مطلع الفجر؛ از هر امرى به اذن پروردگارشان در حالى كه سلام مى گويند تا فجر طلوع كند، يعنى تا حضرت قائم خروجكند
.(268)
271- تفسير دو دريا
در تفسير مجمع البيان از امين الاسلام طبرسى بهنقل از سلمان فارسى و سعيد بن جبير و سفيان ثورى چنين آمده است : دو درياى مزبوردر آيه شريفه ، على و فاطمه اند و برزخ محمد صلى الله عليه وآله و لؤ لؤ و مرجانحسن و حسين اند.(269)
272- اشاره اى به جلالت فاطمه (س )
اشارتى كه به جلالت قدر وديعه رسول الله و اعظم منزلت دره توحيد فاطمهبتول نموده ايم ، نمونه اى از عظمت آن جناب و بارقه اى از ملكوت آن حضرت است كثرتاسماى نيكوى آن بزرگوار و فراوانى القاب والاى او كه در جوامع روائى و در صحفمنتشره از قديم آمده است بر عظمت قدر و فخامت شاءن او دلالت دارد.(270)
273- رفع هر آلودگى از اهل بيت عليه السلام
خاصه و عامه روايت كرده اند كه :
اين سخن حق تعالى نيكان از كاسه اى كه ممزوج با كافور است مى نوشند
تا اين سخن حق ... و از تلاش شما سپاسگزارى مى شوددر حق على و فاطمه و حسنو حسين و كنيز ايشان به نام فضه نازا شده است . پس حق سبحان درباره ايشان فرمود:و پروردگارشان شراب پاكيزه به ايشان نوشانيد. امام جعفر بن محمد با اينسخن قويم اين آيه را تفسير فرمود كه : مرا آن است كه آن شراب ايشان را از هر چيزجز خدا تطهير مى كند؛ زيرا جز خدا هيچ كس از تدنس و آلودگى به كائنات پاك و طاهرنيست .پس به شاءن غايت حركت ايجادى و وجودى و معدن حكمت فاطمه فرزندرسول الله - صلوات الله عليها -نظر كن ( كه در معرفت به توحيد صمدى چه قدر بلندمرتبه است )؟ !، پس بخوان و بالا برو.(271)
274- شرافت فاطمه به حضرت مريم
مريم را ذكرياى پيغمبر ضامن مصالح او گرديد و او را پرورانده است و فاطمه را اشرفانبياء محمد صلى الله عليه وآله و مادر او خديجه كبرى است كه اولين زنى بوده است كهايمان آورده است .
و در نهج آمده است يك خانه آن روز در اسلام گرد نيامده است جزرسول الله و خديجه ، و من سومى آنها بوده ام . و خداى بى نياز بى نياز كننده - پيامبررا به مال خديجه حبيبه خدا و رسول ، توانگر گردانيد چنان كه كريمه و وجدك عائلافاغنى تو را بدان ارشاد مى نمايد.(272)
بخش هفتم : فضائل حضرت زهرا در كلام استاد  
275- انگيزه اى روحانى
انگيزه من بر تدوين اين صحيفه مكرمه به القائى سبوحى بود كه روزى يكى ازشاگردان ما شد، وى كه حائز منقبت علم و عمل است به هنگامى كه تدريس ما تاب فصوصالحكم شيخ اكبر را به فص عيسوى رسيد در يك توجه روحانى عنوان اين صحيفه نورىبه اين عبارت فص حكمه عصمتيه فى كلمه فاطميه از قلبش بر زبانش جارىشد از اين عنوان خيلى خوشم آمد؛ در روح من دميده شد كه در بيان آن به مطالبى كه القاءكرديم و آن را به شما هديه كرديم در بيان اين فص بنگاريم . و اين را تتمهفصول الحكم قرار داديم ذالك العزير العليم .
متمسك به دامن ولايت اصحاب كساء حسن بن عبدالله و فاطمه طبرى آملى مشهور به حسن زادهآملى .
276- تولد دوباره
همانگونه كه دره توحيد و وديعه مصطفى فاطمه (س ) ليله القدر و يوم الله بود، كونجامع و صاحب قلب نيز بود؛ زيرا هر انسان كاملى چنين است . در صورتى انسان صاحتقلب مى شود كه غيب بر او تجلى نمايد و سر بر وى كشف شود و حقيقت امر بر او ظهورنمايد و به انوار الهى متحقق شود و در اطوار ربوبى متقلب گردد؛ زيرا مرتبه قلبىولادت دوم است كه در كلام نبى الله عيسى روح الله عليه السلام بدان اشاره شده است كه: به ملكوت آسمانها و زمين راه نمى يابد، آن كس كه تولد دوباره نداشتهباشد.(273)
277- مراتب ليله القدر
فاطمه - صلوات الله عليها - ليله القدر بود، و ليله القدر داراى مراتبى است ، چنانكههمه حقايق وجودى چنين اند، هر مرتبه ذاتى رقيقه عالى آن است و مرتبه عالى ، حقيقترقيقه مرتبه ذاتى است . خداى سبحان فرمود: شما نشئه نخستين را فهميديد، پس چرامتذكر نمى گرديد.و در روايت رضوى چنين آمد: خردمندان دانستند كه حقايق عالمماوراى اين نشئه جز از طريق حقايق اينجا شناخته نمى شوند.(274)
278- سيده زنان عالم
در علل الشرايع به استادش از عيسى بن زيد بن على عليه السلام روايت كرده است كهگفت : از ابو عبدالله امام صادق عليه السلام شنيدم كه : فاطمه (س ) بدين علتمحدثه ناميده شده است كه ملائكه از آسمان فرود مى آمدند و او را ندا مى كردند، چنانكهمريم فرزند عمران را ندا مى كردند، پس مى گفتند: اى فاطمه !خداوند تو را برگزيدو پاكت گردانيد و تو را بر همه زنان عالميان برترى داد. اى فاطمه !پروردگارت رافرمان بردار باش ، و سجده كن و با ركوع كنندگان ركوع كن . و ملائكه را حديثمى كرد و ملائكه از را حديث مى كردند. با ملائكه سخن مى گفت و ملائكه با او سخن مىگفتند - پس در شبى به ملائكه گفت : آيا مريم دختر عمران برتر از همه زنانعالميان نيست ؟
ملائكه گفتند: همانا كه مريم سيده زنان عالم خودش بوده است ، و خداوند عز وجل تو را سيده نساء عالم خودت و عالم مريم و سيده نساء اولين و آخرين گردانيده است.(275)
279- فاطمه در ميان به عدد 5 است
اى عزيز !بدان كه محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (صلوات الله و سلامه عليهم)نوزده حرف اند، و بعد از اسقاط مكررات دوازده حرف مى ماند. و در اين ترتيب اسماىشريف ، فاطمه در ميان به عدد پنج است ، و هر يك از دو جانب او سه و چهار، و مجموع آنانپنج است .(276)
280- در مدح زهرا (س )
رفت دى و باغ پر ز نقش و نگار است
نقش و نگارش به چشم من همه خار است
پيش من اين نوبهار ناخوش و زشت است
در نظر تو اگر خجسته بهار است
تا كى گوئى ز سعى ابر بهارى
لؤ لؤ لالا به فرق لاله نثار است
زلف بنفشه به طبع پر خم و تاب است
ديده نرگس به خويش پر ز خمار است
همچو زنى حامله است ابر خروشان
كز پى زادن همى بناله زار است
زن چون بزايد بگرد بچه بگردد
اين برود زود چون گذاشته بار است
اين همه تشبيه و استعاره چه لازم
زآنش غفلت بسرت اگر نه بخار است
پيش تو گر بابر است نخل زمانه
در نظر من بسان بيد و چنار است
خار شمار آنچه پايدار نباشد
پس گل بى خار آن نگارنگار است
گر كه گلش خوانده ام مگير تو بر من
عالم الفاظ تنگ و تيره و تار است
زيب جهان عاريه است ، عاريتى زيب
زشت بود گر يكى است يا كه هزار است
دهر زنى زانيه است سخت سيه روى
يك به رنگ مشاطه سرخ عذار است
دارد با ديگران اشاره نهانى
با تو به ظاهر اگر به بوس و كنار است
چون تو بسى كشته است و كشتن مردان
اين زن بدكاره را طبيعت و كار است
دوست مدارش كه هوشمند نجويد
دوستى آنكه دشمنيش شعار است
رنجه ز نيك و بد جهان مشو نجويد
دوستى آنكه دشمنيش شعار است
دور زمان را غم تو نيست چه داند
حالت وامانده را كسى كه سوار است
دشمن تو نفس تست از ره تحقيق
هيچ كس از شر او خلاص نيار است
بر تو بود حكمران و قاهر و پيشش
عقل و طاعت گزين و غاشيه دار است
غير اطاعت دگر چه حيله سگالد
آنكه به چنگال شير شرزه شكار است
نفس تو ديو است و بسمله است شريعت
بسمله مر ديو را زمام و مهار است
اصل شريعت مديح فاطمه ميدان
آن كه شفيعه گناه روز شمار است
جفت على (ع )مام سيدين و نبى باب
بيشتر از اين دگر چه عز و فخار است
باغ نبى (ص )راست مر درخت برومند
طرفه درختى كز اولياش ثمار است
بار خداوندى و درخت خدائى
گر كه انا الله زند نه عيب و عوار است
فاطمه (س ) در حق فنا و هر كه چنين است
مر صفت ايزدش شعار و دثار است
رتبت صديقه زانكه دخت رسولست
خجلت مردان و انبياى كبار است
مريم و هاجر براى خدمت و طاعت
همچو جواريش بر يمين و يسار است
مهرش حصنى مصون ز هول قيامت
علم و عمل راه آن ستوده حصار است
تا كه مرا از مديح مير غرور است
تا كه مرا از كلام بيهده عار است
باد مرا از غرور و حرص رهائى
كاين دو صفت مايه هلاك و دمار است
تنبيه : سر تصدير قصيده در مدح حضرت عصمه الله الكبرى فاطمه (س ) به توجع ،بر ارباب ولايت و اصحاب درايت مخفى نيست .(277)
281- معرفت استاد به فاطمه زهرا (س )
مرد مسؤل آنچه مى گويد است ، و حق عز من قائل فرمود: گوش و چشم و قلب ، همهاينها مسئول كردار خويشند. پس گويم : همه معرفتى كه خداى وهاب و فياض دربارهمادر امامان برگزيده خدا و شفيع امت در روز جزاء و ريحانه مصطفى و كلمه علياى خدا وبشارت دهنده به وجود اولياء فاطمه زهرا كه درود خدا بر وى و مادر و پدر و شوهر و دوفرزندش باد، روزى من نموده نقل كلمات بلند وى و آيات و روايات وارد در شاءن وى وشرح و تفسير آنها، موجب تدوين مجلداتى از صحف نورى خواهر شد.(278)
282- صبر زهرا (س )
زنى خدمت حضرت صديقه (س ) رسيد و سؤالى كرد، جواب شنيد تا ده سؤال خجلت كشيده عرض كرد: بر شما مشقت نباشد؟
فرمود: اگر كسى اجير شود كه بارى را به سطحى ببرد، به صد هزار دينار، آيابر او سنگين است ؟
عرض كرد: نه .
فرمود: من اجير شده ام براى هر مساءله اى به بيشتر از ما بين زمين و عرض ‍ كه از لؤلؤ پر شود.(279)

283- زهد زهرا (س )
جوانمردا !چه كنى سرايى را كه اولش پستى و ميانش مستى و آخرش ‍ سستى منتهى بهنيستى است . سرايى كه يك در به فناء دارد، و دويم بهزوال ، سيم به وبال . حقا كه استماع دارم كه وقتى سيد عالم و مهتر بنى آدم عليهالسلام به عيادت بتول عذراء فاطمه زهره - سلام الله عليها - شد، ديد كه بربوريائى خفته ليف خرما، و پوست گوسفندى بالين كرده ، و به قدر يك ارششال درشت از پشم شتر به جاى مقنعه بر سر افكنده ، زهراء عليها السلام از آن شدتفاقه بر پدر بزرگوار ظاهر كرد بر سبيل تعريض و تصريح ؛ آن جناب فرمود: اىجان پدر !فاذا نفخ فى الصور فلا انساب بينهم ، بر آن اعتماد مكن كه دختر پيغمبرم وجفت گرامى حيدرم و مادر شبير و شبرم ، به عزت وجلال خداوند امر و نهى و قبض و بسط از او است كه فردا از عرصات دستورى نيابى كهقدم از قدم برگيرى تا از عهده اينها بر نيايى .(280)
284- جشن ميلاد زهرا (س )
مرحوم اديب كرمانى در فريب به آخر قصيده گفته است : لمنير السلطنهيطول بقاؤ ها... ، در همان كتاب نامه فرهنگيان آمده است : منير السلطنهلقب مادر حضرت والاكامران ميرزاى نائب السلطنه وزير جنگ ايران ، فرزند ناصر الدينشاه است . اين خانم محترمه از بانوان بزرگ بود، در روز ولادت فاطمه زهرا (س ) زنانوزراء و امراء و شاهزادگان ، و مخصوصا بنات فاطمى و سادات را دعوت به ناهار مىكرد، و پس از صرف چاى و شربت و شيرينى و ناهار مديحه سرايان چكامه ها مىخواندند؛ و به هر يك از دعوت شده گان به فراخورحال صلت مى داد، و بنات فاطمى را كه دعوت بدان جشن كرده بود، به هر يك از زر وسيم بى بهره نمى گذاشت و خيلى بزرگوارى مى كرد؛ از دو هزار تومان بيشتر در آنروز صرف ناهار و شربت و شيرينى و چاى و غليان و انعامات مى شد؛ خداوند رحمتش ‍كند....(281)
بخش هشتم : توسل به فاطمه زهرا (س )  
285- باز شدن قفل به نام فاطمه (س )
قفل هر باب گشايى به مرا
گردى از فيض قرائت استاد
اين اسم مادر موسى است كه هر قفل بسته به خواندن آگشوده مى گردد.قفل هر مشكل است . يكى از اساتيدم قدس سره برايمنقل كرده است كه جناب آقا سيد احمد كربلايى ، وقتى كليد حجره اش را گم كرده بود، ودرب حجره مقفل بود، مرحوم سيد گفت : مگر جده ام فاطمه زهرا (س ) از مادر موسى كمتراست ، نام او را به زبان آورد و گفت : يا فاطمه ، وقفل را كشيد و باز شد.(282)
286- توسل به پنج تن آل عبا
شخصى نقل ميكند كه من مبلغ پنج هزار تومان عراقى به خزانه شاه سليمان صفوىقرضدار شدم و حجت معتبره به موعد معينى به مشرف خزانه سپردم و در راءس مدت به هرنوع بود وجه را سر انجام نموده و به مشرف دهده چون حجت حاضر نبود قبض رسيدى ازاو گفتنم اندكى بر نيامد كه آن مشرف مرد و ديگرى مشرف شد. بعد از چند روز حجت مرابيرون آورده به عرض سلطان رسانيده وجه را از من طلبيدند و من گفتنم : وجه را دادم وقبض مشرف را دارم .
گفتند: قبض را بياور يا وجه را اداء كن .
من به خانه رفتم هر چند قبض را جستم نيافتم تمام خانه و اسباب را زير كردم اثرى ازآن ظاهر نشد و در عرض تمام يك هفته آنچه تفحص شايد و بايد كرده پيدا نشد هفته ديگرمحصل شديدى بر من گماشتند و من در آن نيز مهلت طلبيده خانه همسايگان و هر جااحتمال آمد و شد مى رفت گرديدم اثرى نيافتم .
در هفته سيم محصلين غلاظ و شداد تعيين نموده به انواع تعذيب و شكنجه كه تا يك هفتهوصول شود والا مرا به قتل رسانند و به هيچ وجه مرا اداء آن وجه مكن نبود.
در آخر هفته محصلين مرا برداشته بصوب چار سوق روانه كه در آنجامشغول تعذيب من شده يا وجه وصول شود يا هلاك شوم و من در عرض ‍ راهمتوسل به حضرت الله و پنج تن آل عبا عليه السلام گرديدم و مى رفتم و چون معتاد بهمعجون افيون بودم و به جهت ميسر نشدن در آن روز بسيار بىحال شده بودم به دكان عطارى خود پيچيده به من داد.
محصلين مرا برداشته روانه شديم در عرض راه معجون را خوردم و كاغذ را افكندم به جهتاثر معجون در كاغذ بود به جامه من چسبيده دو سه دفعه جامه را حركت دادم نيفتاد عاقبتكاغذ را از جامه جدا كردم خواستم بيفكنم ديدم مهر برا آن زده بودند نيك ملاحظه كردمبرات مشرف سابق خزانه بود كه به من داده بود.
از شادى از پا در آمده و در آنجا شكر معبود را كرده برات را به خزانه رسانيده مستخلصشدم .(283)
بخش نهم : مصايب  
287- دلدارى جبرئيل به زهرا (س )
در كاهى به استادش از امام ابى عبدالله صادق عليه السلام روايت كرده است كه آنحضرت فرمود: جناب فاطمه عليها السلام بعد از رحلترسول الله صلى الله عليه وآله هفتاد و پنج روز زيست كرده است ، و اندوه سخت ازارتحال پدر به او روى آورده بود، و جبرئيل بر اونازل مى شد و او را دلجويى و آرامش و تسلى مى داد و از مكانت و منزلت آن جناب به اواخبار مى فرمود، و از آنچه كه بعد از او به ذريه او روى مى آورد خبر مى داد - كه بعد ازاو در حق ذريه او چه ها مى كنند - و على عليه السلام آنها را مى نوشت .(284)
288- بى تابى امام حسن (ع )در سوگ مادر
روز اينجانب خدمت استاد حسن زاده آملى رسيدم ، ايشان براى لحظه اى جريان غصب فدك ازحضرت زهرا (س ) را به خاطر آورده و آهى كشيدند، سپس فرمودند: نكته اى كه مى گويممبالغه نيست و جريانى كه در كوفه اتفاق افتاد حقيقت دارد.
ايشان در ادامه فرمايشاتشان واقعه و جريان برخورد حضرت زهرا (س ) با عمر را دركوچه بيان كرده و فرمودند، بماند كه در كوچه چه گذشت ، اما زمانى كه فاطمه زهرارحلت فرمودند، امام حسن بيشتر از امام حسين عليه السلام و زينب (س ) جزع و فزع مىكردند، عده اى خدمت امام رسيدند و گفتند: آقا برخيزيد و اين همه گريه و بى تابىنكنيد، شما فرزند بزرگ هستيد و اين گريه شديد شما باعث بى تابى بيشتر امامحسين عليه السلام و زينب كه كوچكتر از شما هستند مى شود.
امام حسن (ع )فرمودند: اگر برادرش حسين نيز مانند من مى دانست كه در كوچه چهگذشت و آن صحنه دلخراش و جگر سوز را مى ديد، او هم مانند من بلكه بيشتر بىتابى مى كرد. چگونه براى مادرم نگريم در حالى كه او چنان سيلى محكمى به صورتمادرم نواخت كه بر زمين افتاد سپس ‍ برخاسته و با هم به خانه آمديم .(285)
289- قبر حضرت زهرا
حق اين است كه قبر حضرت فاطمه (س ) بنترسول الله صلى الله عليه وآله در مدينه در بقعهرسول الله و در جوار آن حضرت است .
و آن قبرى كه در بقيع به نام فاطمه شهرت دارد، قبر فاطمه بنت اسد، مادر امام اميرالمؤمنين عليه السلام است .(286)
290- او خود رافضى است !
نقل است كه : يكى از اماميه كه گفت با فضل بن حسن همراه بوديم به حوالى آن مكانرسيديم كه ابو حنفيه در آنجا درس مى گفت .
فضل گفت : من از اينجا بروم تا وى را ملزم نكنم ، وى را گفتند او از علماء زمان است ، مباداتو را ملزم كند.
گفت : هرگز حجت كسى بر حجت مؤمنان غالب نشود.
پس نزد ابو حنفيه رفت و گفت : اى خليفه مرا برادرى هست از من بهسال بزرگ تر و رافضى است ، هر چند به او گويم كه بعد ازرسول صلى الله عليه وآله فاضل ترين مردن ابوبكر است او مى گويد على است بهچه طريق او را ملزم كنم .
گفت : با برادرت بگو كه ابوبكر و عمر در جهاد نزدرسول صلى الله عليه وآله مى نشستند و على در دور جهاد مى كرد و اين دلالت برافضليت آنها مى كند.
فضل گفت : اين سخن را با برادرم گفتم او گفت : پروردگار عالم مى فرمايد: فضل الله المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما پس به موجب اين آيه علىافضل است .
گفت : با برادرت بگو كه چون على را ترجيح مى دهى بر ايشان ؟وحال آنكه ايشان در جنب حضرت رسول صلى الله عليه وآله مدفونند و على دور است .
فضلگفت : من اين سخن گفتن برادرم اين آيه را خواند: يا ايها الذين آمنوا لا تخلوا بيوتالنبى الا ان يؤ ذن لكم و قبر شريف آن حضرت در خانه خودش بود و آن حضرت اذننداد كه ايشان را در آنجا دفن كنند.
ابو حنفيه گفت : به او بگو كه عايشه و حفصه اذن دادند كه به عوض صداق آنها ايشانرا در آنجا دفن كنند.
فضل گفت : اين سخن را نيز به او گفتن ، او در جواب اين آيه را خواند: يا ايهاالنبى انا احللنا لك ازواجك اللاتى آتيت اجورهن پس از اين آيه معلوم مى شود كهصداق ايشان در ذمه آن حضرت نبود.
ابو حنفيه گفت : به او بگو كه ايشان به علت ميراث در آن تصرف نمودند.
فضل گفت : اين سخن را نيز گفتن ، برادرم گفت : در مذهب شما،رسول فرمود: نحن معاشر الانبياء لانورث فما تركناه صدقه .پس در حالتىكه دختر رسول (ص )ميراث نبود، دختران غير چون از آن ميراث ببرند و بر تقديرى كهميراث ببردند حصه نه زن ثمن مى شود و از ثمن حق عايشه و حفصه دو مقدار بيضه اززمين نمى شود، پس چگونه مقدار دو قبر تصرف ايشان جائز باشد؟
ابو حنفيه اعراض كرده گفت : اخرجوه فهو رافضى و ليس اخ له بيرون كنيد اينمرد را كه خود رافضى است و هيچ برادرى ندارد !
(287)
291- دريغ و در كه نيلى ز ضرب سيلى شد
فضل را به ابياتى به تازى سروده عالم جليل شيخ حبيب شعبان (متوفاى 1336 هجرىقمرى )از كتاب نفيس شعراء الغرى ، خاتمه مى دهيم :
وفات حضرت صديقه است و روز عزا
دلا بسوز كه شد تازه روز عاشورا
بود بزرگ مصيب اگر چه قتل حسين
بزرگتر نبود از شهادت زهرا
دريغ و درد كه نيلى ز ضرب سيلى شد
رخى كه بود درخشان چو آفتاب سما
ز تازيانه كين شد كبود بازويى
كه بود بازوى او دستيار دست خدا
چو گشت محسن صديقه سقط ازين ماتم
خروش خاست ز سكان عالم بالا
درى بسوخت ز دست ستم كه بود از قدر
بر آستانه او جبرئيل جبهت سا
رواست تا بايد چشم چرخ خون بارد
از آن ستم كه رسيد از خسان به آل عبا
چنان به خانه زهرا زدند آنش كين
كه زد زبانه او سر به دشت كرب و بلا
نسوختى عدو وار خانه على را در
يزيد را نبر اينگونه زهره ويارا
شكست پهلوى پاك بتول و دخت رسول
كه از شكستن او شد شكسته خاطر ما
نگذشت بسته گر آن روز بازوى حيدر
نبود در غل و زنجير بسته زين عبا
اگر عدو نزدى سيلى آن زمان به بتول
كجا طپانچه به زينب زدند قوم دغا
يقين كه آل عبا شافعان جرم ويند
طرب چو مرثيه خوانى كند بر آل عبا(288)
فصل سوم : امام اول ، سيماى حضرت وصى امام على بن ابى طالب (ع ) 
بخش اول : فضايل حضرت امير المؤمنين 
292- امامت على ميراث انبياست
امامت ، مقام انبيا و ميراث اوصياست .
امامت ، خلافت خدا و رسول و مقام اميرالمؤمنين و ميراث حسن و حسين است .
امامت ، زمام دين و نظم جامعه مسلمين و اصلاح امور دنيا و عزت مؤمنان است .
امامت ، ريشه و شاخه بالنده دين اسلام است .
تمام و كمال نماز و زكات و روزه و حج ، و بركتاموال فى ء و صدقان ، و امضاى حدود و احكام ، و حقفض ثغور و مرزها، به امام است .
امام ، حلال خداوند زا حلال ، و حرامش را حرام كند و حدود خداوند را اقامه نمايد، و از دينپروردگار دفاع و مردم را با حكمت و موعظه حسنه و حجت بالغه به سوى پروردگاردعوت كند.
امام ، مانند آفتاب درخشان است كه روشنايى آن همه عالم را فرا گرفته و خود در جايىبلند است كه دست احدى به آن برسد و ديدگان را توان بافتنش نيست .
جايى بلند است كه دست احدى به آن نرسد و ديدگان را توان بافتنش ‍ نيست .
امام ، چون ماه تابان و نور فروزان و چراغ درخشان و ستاره رهنما در شبهاى تاريك ورهگذر شهرها و بيابانها و گرداب درياهاست .
امام ، آب گواراى تشنگان و دليل هدايت و نجات از هلاكت است .
امام ، مانند آتشى در بلندى است كه مردم از آن هدايت گيرند و گرمايى است كه به آنخود را گم كنند.
امام ، راهنمايى است كه آدمى را از مهلكه ها نجات بخشد كه هر كس او را ترك كند در هلاكتگرفتار افتد.
امام ، ابر بارنده و باران شتابنده و آفتاب فروزان و زمين هموار و چشمه جوشان و آبگاه و گلستان است .
امام ، امين رفيق و پدر مهربان و برادر شفيق و پناه بندگان در مصيبتهاى بزرگ باشد.
امام ، امين خدا در زمين و حجت پروردگار در بندگان و جانشين او در شهرهاست و داعى بهسوى اوست و مدافع حرمش .
امام ، از گناه پاك و از هر عيب و نقصى منزه است . او مخصوص به علم ، و موسوم به حلم ،و حافظ نظام دين و عزت مسلمين ، و خشم بر منافقان و هلاك كافران است .
امام ، يگانه روزگار است كه كس با او قرين نباشد و عالمى با وى برابرى نكند. چوناو كسى نيست و نه بدلى دارد و نه مثلى و نه نظيرى .
امام ، فضل و دانش را بدون كسب و تعليم فراگيرد و خداوند وهاب علم را به او عطا كند.
پس چه كسى تواند امام را بشناسد و يا او را انتخاب كند؟
هيهات !هيهات !عقول مردم در اين وادى سرگردان ، و انديشه آنان از درك حقايق ناكام است.(289)

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation