بخش های کتاب
فهرست مطالبمقدمهفصل اول : ضرورت ارسال رسلفطرى بودن امر ارسال رسل و انزالكتب ارسال رسل ، لازمه ربوبيت تشريعىارسال رسل جزئى از نظام اتم وجودارسال رسل اقتضاى رحمت و حكمت حقتجلى رحمت حق در هدايت انبياتجلى رحمت حق در ارسال انبيابعثت انبيا مظهر رحمت رحيميهضرورت بيان طرق سعادت و شقاوت آشنا ساختن بشر با غيب و جهان آخرت يارى عقل در بالفعل كردن استعدادهاانبيا مددگران عقل براى تعديل قواارسال انبيا براى فعليت مراتب انسانىرساندن انسان به ماءواى تجرد عقلىوحى ، يگانه راه اطلاع از زندگانى مابعدالطبيهارتباط با عالم غيب و تربيت بعد غير مادى بشرارتباط با عالم غيب و تربيت بعد غير مادى بشرتربيت بشر به تربيت خاص الهىراهنمايى به مقام والاى انسانىپاسخگويى به فطرت كمال جويىمدد رسانى به فطرت انطباق تعاليم انبيا با فطرت انسانارسال رسل راه ابلاغ تكاليف الهىفصل دوم حقيقت نبوت و نبىحقيقت نبوت معناى پيامبرىاظهار حقايق عالم غيب الغيوب كشف و بسط حقايق و درك و حفظ وحدت و كثرت نظر عبدالرزاق كاشانى در حقيقت نبوت حقيقت نبوت عامهتفاوت ميان نبوت و امامت حقيقت انباء در نشآت مختلف حقيقت انباء در نشآت مختلف حقيقت نبوت در نشئه غيبيهحقيقت نبوت در نشئه غيبيهحقيقت نبوت در نشئه غيبيهايمان به رسول حقيقى وديعه اى در نهاد موجودات خلافت و نبوت عقل كلىانباء در عالم اسمانبوت از ديدگاه امامنبوت انسان كامل و مقامات سه گانه انباءمعناى نبوت در حديث ((كنت نبيا و آدم بين الماء والطين ))حفظ حدود الهى و منع از اطلاق طبيعت وجوب تنصيص در مناصب الهىمراحل سير انبيا تا نيل به مقام ختمىنبى ، مدرك و حافظ وحدت و كثرت نبى شاهد و جامع و عالم غيب و شهادت جعلى و اعتبارى نبودن منصب نبوت تابعيت نبوت از كمالات نفسانىاصطفاى حق و تخلع به خلعت نبوت اسفار اربعه ، مراحل وصول به خلعت نبوت نظر حضرت امام (س ) پيرامون اسفار اربعهتفاوت انبيا در اسفار اربعه و دوره نبوت آنانرجوع كنندگان به عالم ملك و ارشاد خلقرجوع كنندگان به عالم ملك و ارشاد خلقارجاع سالك پس از عقل و روح و جسم كل شدنبازگرداندن سالك پس از حصول به فناى تامحصول ولايت كليه در گرو نيل به مقام قرب فرايض راجعان از مقام صعق كلى به سوى خلقچگونگى سير انبيا در ابتدا و انتهاى حركت كيفيت نيل به مقام ولايت بيان منتهاى قرب نوافلمنتها و ثمر قرب فرايض مراتب سلوك تا نيل به مقام خاتميت جامعيت نبوت ، تابع تجليات و اختلاف و اختلاف اسماسعه خلافت و نبوت تابع حكومت اسماءاللهاشراف نبوت ختمى بر ساير نبوات نگين خاتم دايره نبوت سر ختميت مظهر ربوبيت مطلق و خلاقت كلى الهىنبى ختمى صاحب مقام اسمايىوصول خاتم از طريق اسم جامع حقرجوع خاتم از طريق تمام الاسماءاكمل اسماى ، اكمل مظاهر الهى ، اكملشرايعسر عدم تكرار در تشريعتشريع رسول ختمى و ايمان به آن ، تشريع و ايمان به همهانبياظليت جميع نبوات و ولايات از نبوات نبى خاتماعيان انبيا مظاهر عين ثابت نبى خاتمپيامبر خاتم ، صاحب مقام ولايت كلىوجه جمع اوليت رسول اكرم (ص ) و خاتميت ايشانلطيفه اى در بيان جامعيت و خاتميت نبوت ختمىپيغبر (ص ) صاحب برترين درك از كمال وجمال حقمقام تشريع و علت عدم تشريع على (ع )مقام جمع نبى خاتم ، مانع ادامه تشريعاختلاف و اشتراك اميرالمؤ منين با پيامبر - صلوات الله عليهما و آلهما-در عظمت نبوت ختميهرسالت ختميه ، دربردارنده تمام دايره وجودباطن خلافت ختمىرسالت ختميه ، خلافت كبراى الهى و مقام فناى مطلقسعه قلب ختمى و اتصال به مقام احديت تجلى بالاطلاق براى نبى خاتماختصاص تجلى اسماى ذاتى به مقام ختمىفصل سوم : خصوصيات انبياى الهى نسخ در احكام انبيايگانگى منبع اخذ احكام در نبى و ولى خاص انبيا پدران روحانىهماهنگى انبيا در ادراك حقايقصاحبان مقام صحو و راجعان به خلق براى هدايت وارستگان از حجب حقى و خلقىجنبه الهى همه اعمال انبياعامل نستوهى و استقامت انبياحركت براى خدا و تكيه بر خداپيروزى انبيا در راه انسانيت نگاه غير استقلالى به اسباب و ابزارصاحب روح با ثبات و طماءنيهپشبرد مكتب ، تنها هدف پيامبرانجنگ براى نشر توحيدجنگ و صلح براى خداقيام در مقابل طاغوت ، فروتنى در برابر مستضعفانشفا دهندگان قلوب و ارواحطبيب جانها، مربى روحهااصلاحگران جامعه ، اطباى نفوس صاحبان اسرار الهىجلوه رحمت حق ، مايه نجات امت اختيار فقر بر غنا و ابتلا بر راحت بى اعتنايى به مقامات دنيايىبرگزيدگان از بين مستضعفينفصل چهارم : معجزهتعريف معجزهمعجزات حضرت عيسى - عليه السلام -قرآن ،معجزه نبى خاتم (ص )معجزات ظاهرى دليلى براى اقناع عواماذن خداوند بر انجام معجزات شبهه اول ، نفى معجزه به استناد قرآنمعجزه ، آيت و نشانه امامت اشكالى بر علم غيب پيغمبر و امام (ع )پاسخ اشكال با استناد به قرآنراءى شيخ اشراقراءى صدر المتاءلهيناعتراف دنياى علم به صدق گفتار اديانتفاوت معجزه با كارهاى طبيعىكلام فريد وجدى در دائرة المعارف انجام معجزه اى براى بسط ربوبيت حق تعالىمعجزه ،اظهار ربوبيت حق در مظهر كامل خوداباى انبيا از اظهار معجزات سبب اباى انبيا - عليهم السلام -از اظهار معجزات متعددنقص سلوك و بقاى انانيت عواملتمايل به اظهار ربوبيت فصل پنجم : عصمتحقيقت عصمت عصمت ، ثمره باورعصمت ، زاييده اعتقاد به حضور حقخصيصه هاديان الهىتفاوت درجه عصمت اولياء اللهدورى از خطا، نسيان و حوادث و نواقص امكانيه نقش طينت و ارواح و قلوب و مقام علمى در عصمت خروج از سلطه شيطان و خالص شدن هويت روح و باطن قلب سلامت از تصرفات شيطان در جميع مراتب سيرخلاصى از غوايت شيطان با نيل به مرتبهكامل اخلاص سلامت از آلودگى شرك و غلبه وحدت و كثرت بر يكديگرسلامت مطلق از تصرفات شيطانيه در شب قدر تا طلوع فجر قيامت مقهور ساختن عالم طبيعت با تجلى نور عقل كلعصمت در كلامعصمت معصومينتبيين نسبت ذنب به پيامبر مغفرت براى ايشانمراد از ذنب پيغمبر (ص )توجيهات ديگر آيهتوجيهات ديگر آيهتوجيه بر مسلك اصحاب قلوب فتح قريب و مفتوح شدن باب معارف فتح مبين و گشوده شدن باب اسما و صفات فتح مطلق ، گشوده شدن تجليات ذاتيه احديهفتح مطلق ،گشوده شدن تجليات ذاتيه احديهطى مراتب كمال تا رسيدن به فتح مطلق و غفران ذنب وجودىمبرا بودن از جميع اخترامات مصاديق ذنوب اوليا و سبب استغفار آنانتوجه به عالم كثرت و مظاهر الهىكدورت رجوع از عالم وحدت و محو به عالم كثرت و صحوكدورت رؤ يت حق در كثرت كدورت رؤ يت جمال محبوب در آينه هاى مكدرعدم حضور دائم در محضر حقاستعاذه از احتجابات تلوينيه در مقام صحوتوضيحى پيرامون يك حديث بحث دورى انبيا از امراض منفرهفصل ششم : مقاصد رسالت انبياخداشناسىبسط توحيدتحقق مكتب الوهيت و ايده توحيدنشر توحيد و معارف الهىمعرفت حق ، آرمان اصلى وحىمعرفة الله ، تمام مقصد انبياحقيقت توحيد، غايت نبوات قرآن و احاديث مشحون از معرفة اللهالهى شدن عالم ، هدف بعثت شناساندن حق به جميع اسما و صفات برچيدن حجاب از جلوه ازلىحصول لقاء اللهتوجه دادن فطرت به كمال مطلق و انقطاع نفس از عالم طبيعت رهانيدن نور فطرت از ظلمات جهلبسط معرفة الله اقبال به حق و اغراض از ماسوىالهى كردن همه امورتوجه به جنبه الوهيت انبياانسان سازىانسان ، موضوع انبياكتب انبيا، كتب انسان سازىاقامه عدل و تربيت انسانمقصد اصلى رسالت انبياتبديل انسان طبيعى به انسان الهىبه فعليت رساندن انساننشان دادن راه كمال مطلقساختن انسان جامعراهنمايى به مقام والاى انسانىتربيت ، جهل نيل به مراتب مافوق طبيعت تربيت جهت نيل به مراتب مافوق طبيعت تربيت بعد معنوى و ماوراى طبيعى انسانهاآشنا ساختن با حيات ابدى و لوازم آنرساندن انسان به كمال لايق و سعادت جامعتبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروىتبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروىتبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروىتوجه دادن به عالم غيب و روحانيت ساختن انسان الهى صالح در خلوت و جلوت تبديل كردن انسان به افضل خلايقخارج كردن انسان از ظلمات طبيعت و ماوراى طبيعت اعتلاى بشر از مرتبه حيوانى به جايگاه انسانىرها ساختن از علقه هاى خلاف فطرت وارستگى از تعلقات ، تشبث به مقام ربوبيت هدايت از حجابهاى ظلمانى و نورانى به سوى نور مطلقنجات انسان از چاه نفسانيت تزكيه نفس و زدودن روحيه طغياناصلاح حال انسانهاجلوگيرى از اطلاق طبيعت انسانىتعاليم انبيا جلوگير اطلاق طبيعت عدالت اجتماعى و حكومت دينىاقامه عدالت اجتماعى و قيام به قسطاقامه عدل فردى و اجتماعىبسط عدالت اجتماعى در جامعهنقش عدل الهى بر صورت عالمقيام جهت برپايى قسطاصلاح جامعه با بينات و حديدشكستن كنگره هاى ظلممداومت براى زدودن ظلمپيوند دنيا و آخرت در تعاليم انبيااقامه عدل در كنار دعوت به معنويت و آخرت اقامه عدل در كنار دعوت به معنويت و آخرت اقامه قسط و حكومت عدل از بزرگترين واجبات قيام عملى براى اقامه عدل و تشكيلحكومت قيام عملى بر عليه ستمگرانهدايت حق جويان و سركوبى ستمگرانانبيا فقط ناصح امت نبودنددو ماموريت بزرگ انبياراهنمايى براى سعادت دو عالمراهنمايى به معنويت و ماديت عارفان ، حاضر در صحنه سياست ، سالكان ، قائم به قسطقيام با تمام قوا عليه حكومتهاى طاغوت قيام عملى براى اقامه عدل به همراه دعوت به معنويات سردمدارى مبارزه و بيان احكام دينىارشاد و هدايت به موازات اقامه عدلنبرد در كنار وعظپيوند مبارزه عليه ظلم با تعهد دينىنگاه يك بعدى به اسلامخطاى يك بعدى ديدن اسلامگرفتارى اسلام به نگرشهاى يك بعدىعدم محدوديت احكام اسلام به عالم غيب يا شهادت منحصر كردن اسلام به ماديت يا معنويت منحصر كردن اسلام به ماديت يا معنويت شناخت ناقص اسلامشناخت ناقص اسلامتربيت انسان به تمام ابعاداديان ، مربى تمام ابعاد انسانىقرآن مربى همه ابعاد انسانقرآن ، پاسخ دهنده به همه احتياجهاتطابق با ابعاد برنامه اسلام با ابعاد وجود انسانتطابق ابعاد برنامه اسلام با ابعاد وجود انسانبرنامه اسلام مطابق ابعاد وجود انسانبرنامه فراگير براى حيات فردى - اجتماعى - سياسى - معنوىبرنامه فراگير براى حيات انسانبرنامه همه جانبه اسلامبرنامه فراگير براى فرد و جامعهبرنامه فراگير براى دنيا و آخرت برنامه حكومت سياسى و حكومت معنوىضامن سعادت دو عالمضامن سعادت دو عالمجامع معنويت و حكومت الهيت و ماديت بعثت جامع معنويت و حكومت قرآن جامع معنويت و حكومت برنامه حكومتى - سياسى همراه برنامه معنوى - عبادىسياست همراه معنويت نسبت اجتماعيات اسلام به عبادات آنتجلى اصلاح اجتماعى و حاكميت اسلامى در ادعيه و اذكارمبارزه در هر شرايطپيوند سياست و ديانت پيوند قيام به قسط يا دخالت در سياست منحصر كردن اسلام به امور عبادىمسخ مفاهيم مربوط به ظلم ستيزى اديانترويج گوشه نشينى و عزلت گزينىشيوه استعمار نو در استضعاف و استثمار ملتهانهادن كردن چهره تشكيلاتى حكومتى اسلامگرفتن خاصيت احياگرى و برانگيزانندگى از اسلاماسلام منزوىاسلام منهاى حكومت و سياست تبليغ قداست و معنويت با دورى از سياست حفظ قداست و معنويت همراه حكومت و سياست حفظ قداست و معنويت تلاش استعمار در پوشاندن چهره سياسى اسلامپيوند رهبرى سياسى و دينى در صدر اسلامخط بطلان بر تز جدايى دين از سياست سياست ، حق انبياست مبارزه سياسى ، مسئوليت رهبران دينىحضور دائمى در صحنه هاى سياسىحضور اوليا در امور سياسىحضور عنصر سياست در تمامى احكام اسلامحضور عنصر سياست در احكام اسلامجنبه سياسى عبادات حج ، تجليگاه سياست در عبادت كعبه ، بيت قيامكنگره سراپا سياست براى قيام به قسطحج ، معرف محتواى سياست اسلام در زندگىسرآغاز علنى ساختن منشور مبارزهقيام براى مصالح توده هاى مستضعف كنگره سياسى جهان اسلامانبيا و حكومت انبيا و تشكيل حكومت انگيزه الهى در حكومت وظيفه تشكيل حكومت براى نيل به اهداف متعالىحكومت ، فلسفه عملى احكام دينحكومت ، فلسفه عملى برخورد با شرك و كفرتقدم حكومت بر جميع احكام فرعيهاحكام دينى ، ابزارهاى اجرايى حكومت حركت براى برقرارى حكومت عدلوضع نظام اقتصادى - اجتماعى فرهنگىاسلام ، تدوين كننده برنامه حكومتىاسلام ، تدوين كننده برنامه حكومتىحكومت ، تمام معناى سياست مجراى حكومت از ناحيه خداوندمساءله اصلى ولايت بالاترين دعوت اسلامرسول اكرم (ص ) و تشكيل حكومت ضرورت ((اجرا)) پس از تشريعبيان احكام ، تنها رسالت انبيا نيست وجوب اطاعت از رسول در مقام رياست ضرورت وجود قوه مجريه و تشكيلات حكومتىرسالت اجراى احكام و نظارت و حكومت تشكيل حكومت توسط خود پيامبر (ص )تشكيل حكومت توسط پيغمبر (ص )انگيزه حكومت نبوى پايه گذارى سياست و حكومت در ديانت پيوند رسالت رهبرى مذهبى با رهبرى دينىضرورت پاسخگويى دين جامع به تمامى نيازهاى بشر احكام دفاع ملىاحكام حقوقى جزائىدلالت احكام اسلام بر لزوم حكومت ضرورت تشكيل حكومت در احاديث اهداف عالى حكومت از ديدگاه اديانحصول معرفت و ايمان به ذات حقحصول معرفت و ايمان به ذات حقكسب معرفت ، معنويت و عرفانتعليم خودشناسى و خداشناسىدعوت به توحيد و روحانيت مقصد، اجراى عدالت براى خدامقصد اصلى ، خدايى شدن كارهاتوجه دادن مردم به خداالهى شدن انسان طبيعىاعتلا بخشيدن به انسان تا رساندن او بهكمال مطلقوسيله هدايت و ارشاد و خدمت اصلاح جامعه و احياى ارزشهاى انسانىتحقق كمال و سلامت در جهاناجراى حق و از ميان بردن باطلاقامه عدلاجراى احكام خدا در پناه حكومت الهىتحقق و تحكيم حكومت اللهنجات مردم از ظلمت مادهفراهم شدن زمينه براى ارائه تمامى استعدادها و كمالات اقامه حكومت عدل ، مقدمه حاكميت ارزشهاى الهى بر جوامعفصل هشتم : نكاتى پيرامون مقام و شخصيت انبيا(ع )حضرت آدم - عليه السلام -تعليم اسما حقيقت تعليم اسما معناى تعليم اسما نظر آلى اسمى حضرت آدم به اسما رمز برترى آدم بر ملائكة الله سبب افضليت آدم بر ملكوتين در عظمت مقام ((تعلم اسما)) آدم مظهر تمامى اسماتفاوت ((آدم اولى )) با آدم ابوالبشرنظر به ظاهر سجده شيطانخود بينى ، مانع سجده شيطاناستنكاف شيطان از سجده بر آدم (ع )پيرامون خطيئه آدم و شجره منهيهسبب توجه آدم به عالم ملك و خروج از بهشت لقاهبوط، يگانه راه كسب كمالات ملكيهسر توجه دادن آدم به شجره طبيعت تصرفات ابليس در جلب توجه به شجرهخطيئه آدم و مقام ((صفى اللهى ))مراتب و مظاهر خطيئه آدمتوجه به كثرات و اشتغال به تعينات صرف توجه از محبوب اصلى به اسما و لوازم آنشروع توجه به كثرت با تعليم اسماشجره منهيه ، توجه به كثرات و طبيعت شجره خبيثه ، رجوع به طبيعت سر خطيئه ، روح شجرهتوجه به غير و اقبال به دنيا اصل شجره منهيهاكل آدم از شجره ، از اسرار علوم قرآنمظاهر شجره منهيهباطن شجره منهيهلطيفه اى در باب خطيئه آدم و اوقات خلق آدم بر صورت الهىپيرامون خلق آدم بر صورت الهىحضرت نوح - عليه السلام -نحوه دعوت حضرت نوح - عليه السلام -اندراج دعوت به تنزيه و تشبيه در يكديگردعاى نوح عليه قوم ، رحمت در صورت غضب حضرت ابراهيم - عليه السلام -نفى شرك و تعليم توحيدمراحل سلوك عرفانى حضرت ابراهيممراحل سلوك عرفانى حضرت ابراهيم - عليه السلام -اشارات و لطايف عرفانى در سير حضرت ابراهيم (ع )شهود اسماى مقيده الهى در آينه هاى خلقى و حقىتجلى حق به اسم اطلاقى بر حضرت ابراهيم (ع )كشف حقيقت ، تجلى در صورت زهره و ماه و خورشيدرؤ يت ملكوت توسط حضرت ابراهيم (ع )معناى اول ملكوت معناى دوم ملكوت معناى سوم ملكوت فانى كردن وجهه جسمانى نفس و توجه تام به وجهه الهيهاتكا به حق در تمامى نيازهانيل به مقام اطميناننيل به مقام اطمينانصاحب مقام خلت درسى از ايثار حضرت ابراهيم (ع )نمونه اى از اوج معرفت حضرت ابراهيم - عليه السلام -قربانى كردن تمامى نفسانيت و خوديت پيرامون حقيقت ذبحبيان عرفانى پيرامون رؤ ياى حضرت ابراهيم (ع )ذبح فرزند و فداى آنذبيح ، اسماعيل يا اسحاقحضرت يعقوب و يوسف - عليهما السلام -ويژگى حضرت يعقوب (ع ) در ميان فرزندان ابراهيم (ع )پيرامون رؤ ياى حضرت يوسف (ع )حضرت يوسف (ع ) صاحب كشف مثالىحضرت موسى - عليه السلام -سير تربيتهاى معنوى حضرت موسى (ع ) به دست خداطريقه حضرت موسى (ع )نيل به مقام صعق و صحو و ميقات محبوب وجود موسى (ع ) به عصا قدرت اعجازملاقات حضرت موسى با حضرت خضر - عليهما السلام -ملاقات حضرت موسى با حضرت خضر - عليهماالسلام -علت اختلاف برخورد حضرت خضر و حضرت موسى (ع ) در موارد سه گانهرؤ يت نور الهى در شجرهفرمان خلع تمام محبتها به موسى (ع )ميقات حضرت موسى و رؤ يت حقسر بيان ((لن ترانى ))اقسام تجليات بر حضرت موسى (ع )تقاضاى ديدن عابدترين بنده خداحضرت سليمان - عليه السلام -كيفيت حاضر كردن تخت بلقيس حضرت عيسى - عليه السلام -درود و سلام و حضرت مسيح و مريم (ع )اسلام و احترام به مسيح (ع )پيامبرى سراپا معجزهپيامبر صالحتواضع حضرت عيسى (ع )ظهور رحمت و جمال حقانبساط حضرت مريم (س ) از بشارت جبرئيلاسم جامع واسطه در افاضه روح عيسوى - عليه السلام -اجمالى از اعتقادات مسيحيان و فرق آنانتحريف در مذهب مسيحتحريف تورات و انجيلمسخ مسيحيت عيسوىخطاى انحصار تعاليم عيسى به معنويات خطاى انحصار تعاليم عيسى به معنويات عيسى ، طرفدار مظلومانپيامبر عيسى از ستمبيزارى عيسى از ستمسيلى برگونه ظلمتعاليم عيسى (ع )مخالفت عيسى با ستمگرىفصل هشتم : مقام و شخصيت رسول اكرم (ص )اوصاف رسول اكرم (ص )اوصاف رسول اكرم (ص )اوصاف رسول اكرم (ص )محل تجلى حق به تمام اسما و صفات خلق اولصاحب احديت ؛ جمع حقايق غيب و شهادت آينه ظهور احديت جمع در مقام تدلى ذاتىعالم ، تجلى حقيقت محمديه (ص )حقيقت محمديه (ص ) صورت اسم اللهعين ثابت احمدى (ص )، عرش صفات واسطه در بهره مندى موجودات از مقام غيب احدىواسطه ايجاد زمين و آسمانسلطان دنيا و آخرت و متصرف در جميع عوالمطاهر مطلق ، نور خالص و صاحب فتح مطلقاحاطه بر اشياى عالم و ترتيب تكميل عوالمصاحب علم كامل لدنىجلوه تام حق تعالىنيل به مرتبه نهايى ، كمال اكتسابىحيطه وجود و كمالات وجودى پيامبر (ص )پيرامون نام شريف احمد و محمد (ص )صاحب مقام جمع تشبيه و تنزيهصاحب مقام جمع بين جمع و فرقحقيقت مقام برزخيت رسول اكرم (ص )اول اولالين و آخر الاخرين و عوالم وجودصاحب سلوك اصح و كشف اتمبيان جامع الكلم بودن پيامبر (ص )قلب ختمى و وصول به مقام ((او ادنى ))قيام لله عامل به نيل به مقامات معنوىاختصاص مواجهه قلبى با مقام احديت جمعصاحب برزخيت كبرا و خلافت عظماعظمت ميقات رسول اكرم (ص ) با خداوندمنحصر به فرد بودن حالات رسول اكرم (ص ) با خداونددائمى بودن تجلى به احديت و اطلاق براىرسول خاتمعبدالله حقيقى و صاحب مقام عبوديت مطلقهعبوديت مطلقه مقام خاص اكمل خلق اللهعبد مطلق فانى در حق و معبر خلق به بارگاه قدس انطباق مقام عبوديت با تجليات ذاتيه و فعليه در آينه كثرت قيام تام به عبادت و اطاعت خداونددر بيان شدت عبادت و رياضت رسول اكرم (ص )سرى از اسرار عبادت رسول اكرم - صلوات الله عليه وآله -حالات وقت نمازاعراض از ماسوى اللهظلل اللهفنا كردن اراده خود در اراده خداوندعدم اخترام و خلجان براى رسول خدا(ص )مظهر رحمت واسعه و كرامت مطلقه الهيهشدت راءفت رسول الله (ص )رياضت رسول خدا (ص ) براى دعوت رحمت براى مؤ منين و كفاررحمت براى همه انسانهاپيامبر (ص ) رحمت براى جهانيانصاحب خلق عظيمقرآن خدا رسول الله (ص )بزرگترين روح بشرى و متواضعترين بنده پروردگاركاملترين موجود در مشاهده كمال ربوبيت و نقص عبوديت جسم بشرى و روح الهىاختيار فقرخواب پيغمبر (ص )سر قدر، شب قدرليله قدر بنيه محمدى - صلوات الله عليه -حقيقت محمديه (ص ) و حقيقت ليلة القدرحقيقت محمديه (ص ) و حقيقت ليلة القدرعظمت مقام روحانى رسول اكرم (ص )ولى كامل و نبى ختمى ، شب و روز قدرشب و روز قدر محمدى (ص )افضليت پيامبر - صلوات الله عليه و آله -اشرف موجودات ، اكمل انسانهارابطه وجود، نبوت و كتاب رسول اكرم با اسم اعظمبزرگترين وجود و بزرگترين حادثه در عالماكمل نوع بشر، آدم حقيقى ابوالبشرصاحب مقام تدلى و قاب قوسين اوادنىافضليت ، وصف پيامبر در مقام تعين خلقىافضليت انبيا بر ملائكه و پيامبر بر انبياسبب افضليت پيامبر (ص )صاحب مقام اطلاق مشيت و ولايت كليه اصليهصاحب قلب جمعى احدى و جامع ولايت و نبوت مطلقهتجلى حق به جمال و جلال بر خاتم الانبياء - صلى الله عليه و آله -تجلى حق به اسم جامع بر پيامبر (ص ) و مقام حفظ حضرات سد بين ممكن و واجب فتح مطلق مقام خاص پيامبر - صلوات الله عليه و آله -فتح مطلقحفظ مقام وحدت در كثرت و كثرت در وحدت اختصاص حصول ولايت كلى و ظهور برزخيت كبرا بهرسول اكرم (ص )ولى اعظم براى همه عالمما اوذى نبى مثل ما اوذيت اكرم و اتقاى ناس باعرف خلق به بدء و ختم وجوديكى از معانى ما اوذى نبىمقام صبر عن اللهانتساب امور مورد عنايت خاص به رب محمد(ص ) از سوى خداوندفصل نهم : بعثتبزرگترين حادثه تاريخبهره مندى بشريت از مواهب و معارف وحىتزكيه نفوس براى دريافت نور هدايت ايجاد بزرگترين تحول علمى - عرفانىايجاد بزرگترين تحول علمى - عرفانىاعجازى فوق ادراك بشريت دلالت جامعيت شريعت اسلام بر وحيانى بودنفصل دهم : معراجمعراج ، رفتن به بطن ماهى و عروج به فوق لاهوت تعبيرى عرفانى از حقيقت براق و رفرف سه مرتبه تجلى نور عظمت حقحالات رسول اكرم در شهود عظمت حقنماز، رهاورد سفر روحانى پيامبر(ص )نماز رهاورد سفر روحانى پيامبر (ص )نظر نمودن به نور عرش در نماز معراجحديثى پيرامون معراج و عظمت مقام رسول اكرم - صلوات الله عليه و آله -در وصف عظمت جمال احمدى - صلوات الله عليه و آله -معراج روحانى ، حركت انعطافى يا قهقرايىپيرامون جسمانى بودن معراجفصل يازدهم : پيرامون وحى و قرآنكلام الهى و تكلم حقانتساب صفت ((متكلم ))به خداوندپيرامون كلام حق تعالى و تكلم اوپيرامون كلام حق تعالى و تكلم اومجازى نبودن ((نطق ))در حق تعالىكلام نفسى ذاتىكلام نفسى ذاتىكلام ذاتى و كلام ظلىكلام ذاتى نفسى در حضرت علميهكلام ذاتى نفسى در حضرت علميهپيرامون صفت ذات حق بودن ((كلام ذاتى ))عينيت كلام قولى يا نفسى با ذات سبب اختلاف كلام الهىملك وحىذكر صنوف ملائكه و حقيقت آنهاذكر صنوف ملائكه و حقيقت آنهااصناف و انواع ملائك بال و پر داشتن ملائك و اقسام تمثلات آنهارسول وحى ، اعظم اركان دار تحققاقسام فرشتگان و برترى انسان كامل بر آنهاتطابق مراتب نزول حقايق غيبى با مراتب نزولجبرئيل بر پيامبر(ص )كيفيت نزول وحى و قرآنحقيقت وحى دور از دسترس بشرىمجهول بودن كيفيت نزول وحىمجهول بودن كيفيت نزول وحىوجود ابهام در حقيقت نزول بر قلب پيامبر وتنزل روح ژكيفيت وساطت جبرئيلنزول وحى و دريافت آنكيفيت مشاهده صور غيبىچگونگى نزول ملائكه و صعود اوليالزوم سنخيت براى درك سكنه جبروت و ملكوت نزول وحى حاصل رياضات و سير معنوىرسول خدا(ص )حصول فنا و تنزل ملائكهقلب نبى ، منزلگاه وحىقلب نبوى ، مبداء وحى و منزل جبرئيلادراك وحى با مكاشفه تامه الهيهاتصال به مبداء فيض و كسب نزولى و تنزيلى وحىتنزل وحى از مقام احديت به كشف تام محمدىمتنزل ساختن وحى بر پيامبرتابعيت نزول قرآن از ولى اعظموصول ولى اعظم عامل نزول وحى و ملائكهمعنويت پيغمبر منزل وحى و جبرئيلانتساب نزول وحى به خداوند نزول قرآن حاصل تجلى خداوند به مقام اسم اعظم به ظهور رحمانيت و رحيميت مدئيت حق به جميع شئون براى تنزيل وحىتنزل وحى به وسيله روح الامين ضرورت وجود تناسب بين جبرئيل و روح انبيا(ع )وجه جمع انتساب نزول وحى به خداوند و جبرئيلكيفيت انتساب آثار و افعال به حق و خلقضرورت ((نازل كردن )) وحى از جايگاه اصلىمراتب نزول وحىكينونتهاى قرآن قبل از تنزل در عالم مادهنزول از عالم غيب الهى تا صورت لفظىتنزل از مرتبه سر تا مرتبه فهم عامهنزول از حجب نور تا مقام بيان با زبانمراتب هفتگانه نزولپيرامون بطون هفتگانه قرآنمراتبه هفت يا هفتادگانه تنزيل و تاءويلدر عظمت قرآن و نسبت آن با ذات حق عظمت قرآن در جميع جهات مبدئيت حق به جميع شئون براى قرآنتنزل به آخرين مرتبه نزولتنزل در حد فهم بشرتنزل در حد فهم بشرنزولهاى هفتگانه تا مرحله صورت كتبىنازله جميع شئون و دو دست جمال و جلال حقاتحاد با ذات در مرتبه كينونت علمىشاءن ذاتى و حقيقت علمى در حضرت واحديت تجليگاه ذات حق به جميع اسماجلوه تام حق تعالىصورت عينى و كتبى اسما و صفات حقصورت كتبيه حضرت غيب نازله تجليات الهى و صورت كتبيه اسماى ربوبىترجمان تمام دايره وجودمظهر بزرگ رحمت مطلقه الهىجامعترين كلام الهى و صاحب احديت جمع و تفصيلصاحب مقام جمععظمت ظرف جمعسر الهى و محرم آنسر الهى براى وجود من خوطب بهمدرك حقيقى حقيقت قرآنفراتر از ادراك جبرئيلكتب تكوينى ، حاملان كتاب تدوينىتحريف و نسخ قرآنحافظ قرآنحافظ قرآنبقاى قرآن بدون كم و كاست مصونيت از زيادت و نقصانوجود قرآن به خط ائمه (ع )پيرامون ادعاى تحريف لفظى و حذف آيات قرآنرد احاديث مبنى بر تحريف قرآنعدم ورود نسخ و انقطاع به قرآن :اعجاز قرآنتحدى و مبارزطلبى قرآنامى بودن پيامبر و اعجاز قرآنامى بودن پيامبر و اعجاز قرآناعجاز در معارف و محتوامعارف توحيد، وجه اصلى اعجاز قرآنعلوم و معارف الهيه وجه اعجاز قرآنقرآن داراى معارف بى سابقهوجه ديگرى از اعجاز قرآنمعجزه اختصار و ايجاز در بيان و تبيينفصل دوازدهم : جامعيت و خاتميت اسلام كمال و علو اسلامدين بشريت پيرامون جامعيت و فراگير بودن قوانين اسلامتعارض نسخ و تغيير با جاودانگىدليل عقلى بر جامعيت و جاودانگىضرورت بقاى قانون اسلامگواه از احاديث بر بقاى اسلامپيرامون ناسخ و منسوخعدم ورود نسخ در احكام اسلامقوانين قابل نسخنظرى به قانون مادى و معنوى اسلامقوانين مالى و نظامىجريان نسخ در قرآن و حديث اكتفاى به ظاهر يا باطن ، نقص در شريعت ختميهضرورت جامعيت كتاب خاتمپيرامون اعتبار و ارزش حديث ادعاى خدشه در دومين منبع دينپيرامون دليل انسدادعدم هماهنگى ميان حكم عقل و برخى احاديث احاديث و نحوه مطابقت آنها با عقلتوضيحى پيرامون اعتبار و صحت احاديث بحارالانوارناسازگارى بعضى احاديث با علم يا حس تفاوت مدركين آيات و احاديث عملى و علمىوجود رمز در قرآن و حديث مضامين برتر از فهم عموم در قرآن و حديث ناهماهنگى ميان برخى احاديث جعل و وضع در احاديث اشكال بر ظنى بودن احاديث برخى موجبات وثوق حديث يك نكته دانستنىپيرامون اجرا و تطبيق دينتوطئه ناهمگونى اسلام و تمدن جديدارتجاعى معرفى كردن اسلامارتجاعى معرفى كردن اسلامنسبت ارتجاعى به اسلامعدم ورود نقص در احكام خداوندعدم فهم اسلامجاودانگى ملاكها و ارزشهااسلام ، دين همه اعصاردينى براى همه اعصارتمدن اسلامى ، يعنى اعتلاى معنوىمعناى واقعى ترقىمعناى واقعى ترقىاسلام ، مكتب ترقيخواهاسلام ، مكتب ترقيخواهمحوريت تفكر و انديشه در قوانين اسلامعدم وابستگى ارزشهاى معنوى به زمان و مكان خاص همگام اسلام با پيشرفت و تمدنهمگام اسلام به پيشرفت و تمدنهمراهى اسلام با پيشرفت و تمدنانعطاف پذيرى احكاماسلام ، دين دموكراسى واقعىاسلام ، دين دموكراسى واقعىتوامندى اسلام در اداره جوامععلل شكست و ركود مسلمينفصل سيزدهم : مباحثى پيرامون ديندين ،محتوا و نياز به آنعلوم و معارف سه گانه شريعت نياز بشر به قانونگذار الهىدين ، براى زندگى فردى و جمعى دنيوى و اخروىجواز وضع قانون و تصرف در جان و مال انسانهابازگشت بشر به مذهب آرامش روح ، نياز بشر امروزىتاءثير پيشرفتهاى علمى بر مشكلات اجتماعى - اخلاقى اعتقادىعدم شناخت انسانبحران دين زدايى و عدم اعتقاد به معنويت بشريت و احساس پوچىدين : حركت يا سكوندين ، افيون توده هادين ، ساخته قدرتمنداندين براى تحققانبيا، قيام كنندگان بر ضد طاغوت در طول تاريخمقابله با مستكبرين و حمايت از مستضفينپيوند متقابل اديان و انبيا با مستضعفينپيامبران ، برخاسته از متن توده هاى و مستضعفينرد شبهه با بررسى زندگى و تعاليم انبيارد شبهه با توجه به تعاليم قرآنحربه استعمار نو عليه السلاممعرفى نادرست از اسلامدسيسه براى جدايى ملت از قرآنقرآن ، بزرگترين داعى به قيام ضد سلطه و طاغوت مشحون بودن قرآن از دعوت به قيام عليه استكبارپيامبر اسلام ، رهبر نبرد دائمى با قدرتمندانجانشينان پيامبر و جهاد مستمر عليه حكومتهاى ظالممقايسه زندگى و سياست رؤ ساى حكومت اسلامى و حكومتهاى مادىمذهب امريكايى مخدر است مقدمه بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ كان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبيين مبشرين و منذرين ...حق تعالى در مقام ذات خويش در حجاب ذات پوشيده بود و حقيقت او هيچ تجلى و ظهورىنداشت ، آنگاه از پرده ذات خارج شد و در عالم اسما و صفات جلوه كرد - و اعيان ثابتهبه فيض اقدس در مقام واحديت آشكار گشتند - نياز به خليفه اى داشت تا جانشين اوباشد، و از اسما و صفات و ذات او خبر دهد، بدين گونه مقام خلافت و نبوت برپاگرديد؛ و در هر عالم كه حق - جل جلاله - تجلى كرد، خليفه او نيز براى رساندن اخبار اوظهور كرد و نبوت در سراسر هستى محقق گشت .در عالم انسان كه جلوه اى از ظهور حق بود، انبياى الهى براى اخبار از ذات و اسما وصفات او و راه نمودن و راه بردن انسان به سوى او ظاهر گشتند؛ و چون انسان يك حقيقتبيش نيست و روح و جسم در او دوگانگى ايجاد نكرده ، بلكه اين دو مراتب يك هستى هستند،انبيا نيز با انسان دوگانه برخورد نكرده اند، و او را جامع ديده اند و اوامر و نواهى آناندر تمام ابعاد وجودى و جلوه هاى هستى انسان در زندگى فردى و اجتماعى و مادى و معنوىجارى گشته تا او را به سرمنزل مقصود راهنمايى نمايد.امام خمينى (ره ) كه از عارفان به اسما و صفات حق بوده ، و همه عالم و موجودات رااسامى حق مى بيند و مى شناسد، نگاه او به نبوت با چنين معرفت و جامعيتى آميخته است ودر آثار خويش از نبوت در همه حضرات و عوالم از عالم اسما و صفات تا عالم ناسوت وطبيعت سخن رانده است ؛ و رسالت پيغمبران الهى را در زمين نه به دنيا محدود كرده ، و نهدر آخرت خلاصه نموده ، و رسالت آنان را دوگانه و يا گسيخته ندانسته است ، بلكه آنرا يك رسالت واحد براى تربيت و كمال انسانى شناخته و شناسانده است .مجموعه اى كه در پيش رو داريد با توجه به چنين معرفتى مباحث نبوت را از لابه لاىآثار ايشان به نظم درآورده ، و داراى جامعيت و گستردگى است كه در كمتر كتابى مىتوان به چنين مطالبى دست يافت ؛ و براى خواننده شناختى جامع وكامل از رسالت پيغمبران الهى فراهم مى آورد كه او را از يكسونگرى و محدودبينى وانحصار نبوت به دنيا يا آخرت و ماديت يا معنويت دور مى سازد. ويژگيهاى اين مجموعه :1. اين مجموعه در گروه معارف اسلامى حوزه معاونت پژوهشى مؤ سسه تنظيم و نشر آثارامام خمينى (ره ) استخراج و تنظيم گشته ، ومشتمل بر سيزده فصل است .2. برخى مطالب كه در تبيانهاى ديگر نيز گرد آمده است بهدليل ضرورت و ايجاد پيوستگى بين مطالب در اين مجموعه تكرار شده است و تلاش شدهبه حد ضرورت و لزوم بسنده گردد.3. مقدمه ، پاورقيها، فهرستها و ترجمه متون عربى از تهيه كنندگان مى باشد.4. در پايان كتاب براى بهره بردارى بهتر و افزونتر، علاوه بر فهرست اجمالى وتفصيلى مطالب ، فهرست آيات و روايات و منابع متن كتاب و فهرست منابع نامبرده درتوضيحات ، ذكر شده است .5. در تنظيم اين مجموعه سعى بر استقراى تام مطالب يك عنوان از جميع آثار حضرت امام(ره ) بوده است ، لكن آنچه در اينجا ارائه شده ، جامع و نتيجه نظر ايشان در هر مورد استبه نحوى كه در برگيرنده تمامى نكات اصلى ديدگاههاى ايشان باشد. از اين رو ممكناست خواننده و محقق ديگرى ، در آثار امام به مطالبى با همين مضمون برخورد نمايد كه مافقط جهت پرهيز از تكرار از ذكر آنها خوددارى نموده ايم .6. ترتيب فصول و عناوين فصول و زيرفصلها با توجه به پيوستگى لازم بين مباحثنبوت و مطالب موجود در آثار ايشان ، فراهم گشته است ؛ و از آنجا كه حضرت امام (ره )كتاب جداگانه اى درباره نبوت در همه ابعاد آن تاءليف نكرده اند، بلكه به تناسبزمان ، مكان و موضوع ، در كتابها و بيانهاى مختلف به آن پرداخته اند. انتخاب مطالب ونظم و ترتيب اين مجموعه بنابر نظر گردآورندگان بوده است .7. در برخى فصول ، به طور صحيح پاره اى از سؤ الها و اشكالها و شبهه ها دربارهنبوت آمده ، و پاسخ آنها بيان گرديده است ؛ اما پاسخ برخى از مطالب در لابه لاىمباحث حضرت امام (ره ) آورده شده ، بدون اينكه بهاصل پرسش اشاره شده باشد، از آنجا كه بناى مجموعه هاى ((تبيان )) بر ارائهخالص مطالب حضرت امام (ره ) است ، چيزى بر متن اصلى افزوده نشده ، و در اينگونهموارد با اشاره اى كوتاه در عناوين يا توضيح در پاورقى ، برخى مطالب روشنتر شدهاست . لكن درك كامل مقصود به عهده خواننده گرامى ، و ايضاح و شرح و تفسير بيشترمطالب ، به عهده محققان و اسلام شناسان نهاده شده است .در پايان لازم مى دانم از همكاران گروه معارف كه در تماممراحل استخراج و تنظيم و... ما را يارى كرده اند و با همت آنها اين مجموعه آماده كشته است ،صميمانه تشكر نماييم و همچنين سپاس خود را از همكاران دفتر نظارت و ارزشيابى ،انتشارات و چاپ اعلام مى داريم . معاونت پژوهشى مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س )فصل اول : ضرورت ارسال رسل فطرى بودن امر ارسال رسل و انزالكتب بدانكه مفسرين - از عامه و خاصه - هر يك به حسب طريقه خود طورى بيان كيفيت فطرىبودن دين يا توحيد را كرده اند؛ و ما در اين اوراق بر طبق آراى آنها سخن نگوييم ، بلكهدر اين مقام آنچه از محضر شريف شيخ عارف كامل ، شاه آبادى (1) - دام ظله - كه متفرداست در اين ميدان ، استفاده نموده ام بيان مى كنم (2)؛ گر چه بعضى از آنها به طريقرمز و اشاره در كتب بعضى از محققين از اهل معارف هست ، و بعضى از آنان به نظر خودقاصر رسيده است .پس ، بايد دانست كه از فطرتهاى الهى يكى فطرت براصل وجود مبدا - تعالى و تقدس - است ؛ و ديگر فطرت بر توحيد است ؛ و ديگر فطرتبر استجماع آن ذات مقدس است جميع كمالات را؛ و ديگر فطرت بر يوم معاد و روزرستاخيز است ؛ و ديگر فطرت بر نبوت است ؛ و ديگر فطرت بر وجود ملائكه وروحانيين و انزال كتب و اعلام طريق هدايت است ؛ كه بعضى از اينها كه ذكر شد از احكامفطرت ، و برخى ديگر از لوازم فطرت است . و ايمان به خداى تعالى و ملائكه و كتب ورسل و يوم قيامت ، دين قيم محكم و مستقيم حق است در تمام دوره زندگانى عائله سلسلهبشر. چهل حديث صفحه 181 - 182.ارسال رسل ، لازمه ربوبيت تشريعىبدانكه ربوبيت حق تعالى - جل شاءنه - از عالميان بر دو گونه است :يكى ((ربوبيت عامه )) كه تمام موجودات عالم در آن شركت دارند. و آن تربيتهاىتكوينى است كه هر موجودى را از حد نقص بهكمال لايق خود در تحت تصرف ربوبيت مى رساند. و تمام ترقيات طبيعيه و جوهريه وحركات و تطورات ذاتيه و عرضيه در تحت تصرفات ربوبيت واقع شود. و بالجمله ،از منزل مادة المواد و هيولاى اولى تا منزل حيوانيت وحصول قواى جسمانيه و روحانيه حيوانيه ، تربيت تكوينى ، و هر يك از آنها شهادت دهندبه اينكه ((اللّه - جل جلاله ربى )).و دوم از مراتب ربوبيت ((ربوبيت تشريعى )) است ، كه مختص به نوع انسانى است وديگر موجودات را از آن نصيبى نيست ؛ و اين تربيت هدايت طرق نجات است و ارائه راههاىسعادت و انسانيت و تحذير از منافيات آن [است ] كه به توسط انبيا - عليهم السلام -اظهار فرموده ؛ و اگر كسى با قدم اختيار، خود را در تحت تربيت و تصرف رب العالمينواقع كرد و مربوب آن تربيت شد به طورى كه تصرفات اعضا و قواى ظاهريه وباطنيه او تصرفات نفسانيه نشد، بلكه تصرفات الهيه و ربوبيه گرديد، بهمرتبه ((كمال انسانيت )) كه مختص به اين نوع انسانى است ميرسد. آداب الصلاة صفحه 264 - 265.ارسال رسل جزئى از نظام اتم وجود ان ايحاء الوحى و انزال الكتب و ارسالالرسل جزء من النظام الاتم الكيانى التابع للنظامالاجمل الربانى ، و كيفية تعلق الارادة بها كيفية تعلقها بالنظام الكيانى بنحو التبعيةو الاستجرار للنظام الربانى - اى حضرة الاسما و الصفات - و هى ((الكنز المخفى))(3) المحبوب باالذات و المحب و المحبوب و الحب عين الذات . صلب و اراده صفحه 47.ارسال رسل اقتضاى رحمت و حكمت حق[خداوند] چون ارحم الراحمين است ، رحمت واسعه و حكمت بالغه اش اقتضا مى كند كه طرقهدايت و راه خير و شر و زشت و زيبا را به ما بنماياند، و پرتگاههاى راه انسانيت ولغزشگاههاى طريق سعادت را به ما ارائه دهد. چهل حديث صفحه 43.تجلى رحمت حق در هدايت انبيااز صدر عالم تاكنون ، تمام انبيا يك جلوه رحمتى بوده است از خداى تبارك و تعالى وچنانچه موجوديت همه ما جلوه رحمت حق تعالى است . همين طور ((هدايت )) خداوند تبارك وتعالى به واسطه انبيا يك رحمت بزرگى است بر همه ، رحمة للعالمين (4) است ،پيغمبر و همه انبيا رحمت بوده اند و اين براى اين است كه اين بشر متوجه نيست ،جاهل است نمى داند چه خبر است آن طرف ، نمى داند كه راه انسانيت را اگر طى نكند چهخواهد گذشت بر او. از اين جهت آنهايى كه راه را مى دانند، مى دانند كه اين بشر به چهظلالتى مى افتد و به چه زحمتهايى دچار مى شود ازاعمال خودش . بيانات امام در ديدار با اعضاى هيات دولت ، صحيفه نور جلد: 16 صفحه : 2 تاريخسخنرانى :23/10/60تجلى رحمت حق در ارسال انبياخداوند به همه بندگان خودش رحمت دارد و همين رحمت موجب ايجاد بندگان و فراهم كردناسباب رفاه و زندگى آنها و همين رحمت موجب فرستادن انبياء بزرگ است . رحمت خدا اقتضادارد كه بندگان خدا را هم در دنيا و هم در آخرت به سعادت برساند، تمام اسباب سعادترا مادى و معنوى فراهم فرموده است . بيانات امام در جمع گروهى از مردم استان خراسان . صحيفه نور جلد: 9 صفحه : 6تاريخ سخنرانى :9/6/58بعثت انبيا مظهر رحمت رحيميهانسان سالك را به طريق كلى دو طريق است براىوصول به مقصد اعلى و مقام قرب ربوبيت : يكى از آن دو، كه مقام اوليت و اصالت دارد،سير الى اللّه است به توجه به مقام رحمت مطلقه و خصوصا رحمت رحيميه كه رحمتى استكه هر موجودى را به كمال لايق خود مى رساند. و از شعب و مظاهر رحمت رحيميه ((بعث انبياو رسل )) - صلوات اللّه عليهم - است كه هاديانسبل و دستگير بازماندگانند؛ بلكه در نظر اهل معرفت و اصحاب قلوب ، دار تحققصورت رحمت الهيه است ، و خلايق دائما مستغرق بحار رحمت حقند و از آن استفاده نمى كنند. آداب الصلوة صفحه : 66.ضرورت بيان طرق سعادت و شقاوت ببايد دانست كه از براى نفوس ، صحت و مرض و صلاح و فساد و سعادت و شقاوتى استكه پى بردن به طرق آن و دقايق مصالح و مفاسد آن براى احدى جز ذات مقدس حق ممكننيست ؛ ناچار در نظام اتم كه - احسن نظام است - وقبل از اين معلوم شد كه منظم آن حكيم اعلى الاطلاق است و واقف بر همه امور است ، تعليمطرق سعادت و شقاوت و هدايت راه صلاح و فساد و اعلام طرق علاج نفوس ممتنع استاهمال شود؛ زيرا كه در اهمال آن يا نقص در علم لازم آيد، يا نقص در قدرت ، يابخل و ظلم بى جهت . معلوم شد كه ذات مقدس مبداء از تمام اينها برى است ؛ اوكامل على الاطلاق و مفيض على الاطلاق است . و دراهمال هدايت طرق سعادت و شقاوت خللى عظيم در حكمت وارد آيد و فساد واختلال بزرگ بر نظام و مملكت آشكار شود.پس ، در نظام اتم لازم شد كه طريق سعادت و شقاوت و طرق هدايت را اعلام فرمايد. و ازاين بيان دو نتيجه واضحه حاصل شد: يكى آنكه شريعت ، كه عبارت از نسخه اصلاحامراض نفسانيه است ، جز پيش ذات مقدس حق نيست . و ديگر آنكه حق تعالى اعلام آن راناچار مى فرمايد. و معلوم است يك چنين مقصد بزرگ و علمكامل دقيقى كه عقل عقلا از ادراك آن عاجز است و ربط ملك و ملكوت و تاءثير صور ملكيه درباطن نفس را احدى نداند، لابد بايد به طريق وحى و الهام واقع شود؛ يعنى بايد بهتعليم حق باشد. و واضح است كه تمام افراد بشرقابل اين خلعت نيستند و استعداد اين مقام و انجام اين وظيفه را ندارند، و در هر چند قرن يكىپيدا شود كه لايق يك همچو وظيفه باشد و بتواند يك همچو مقصد بزرگى را انجام دهد. حقتعالى او را مبعوث فرمايد كه طرق سعادت و شقاوت را به بشر بفهماند و مردم را بهصلاح خود آگاه نمايد. و اين عبارت از ((نبوت عامه )) است . چهل حديث - صفحه : 200.آشنا ساختن بشر با غيب و جهان آخرت يارى عقل در بالفعل كردن استعدادهابدانكه نفوس انسانيه در بدو ظهور و تعلق آن به ابدان و هبوط آن به عالم ملك در جميععلوم و معارف و ملكات حسنه و سيئه ، بلكه در جميع ادراكات و فعليات بالقوه است و كمكم رو به فعليت گذارد به عنايت حق - جل و علا -. و ادراكات ضعيفه جزئيهاول در او پيدا شود، از قبيل احساس لمس و حواس ظاهره ديگر الاخس فالاخس ؛ و پس از آنادراكات باطنيه نيز به ترتيب در او حادث گردد. ولى در جميع ملكات باز بالقوهباشد، و اگر در تحت تاءثيراتى واقع نشود به حسب نوع ، ملكات خبيثه در او غالبشود و متمايل به زشتى و ناهنجارى گردد؛ زيرا كه دواعى داخليه ازقبيل شهوت و غضب و غير آن او را طبعا به فجور و تعدى و جور دعوت كند؛ و پس از تبعيتآنها به اندك زمانى حيوانى بس عجيب و شيطانى بى اندازه غريب گردد. و چون عنايت حقتعالى و رحمتش شامل حال فرزند آدم در ازل بود، دو نوع از مربى و مهذب به تقديركامل در او قرار داد كه آن دو به منزله دو بال است از براى بنى آدم كه مى تواند بهواسطه آنها از حضيض جهل و نقص و زشتى و شقاوت به اوج علم و معرفت وكمال و جمال و سعادت پرواز نمايد و خود را از تنگناى ضيق طبيعت به فضاى وسيعملكوت اعلى رساند. و اين دو يكى ((مربى باطنى )) كه ((قوهعقل و تمييز)) است ؛ و ديگرى ((مربى خارجى )) كه ((انبيا)) و راهنمايان طرق سعادتو شقاوت مى باشند. و اين دو هيچ كدام بى ديگرى انجام اين مقصد ندهند، چه كهعقل بشر خود نتواند كشف طرق سعادت و شقاوت كند و راهى به عالم غيب و نشئه آخرتپيدا كند، و هدايت و راهنمايى پيمبران بدون قوه تميز و ادراك عقلى مؤ ثر نيفتد. پس ، حقتبارك و تعالى اين دو نوع مربى را مرحمت فرموده كه به واسطه آنها تمام قواىمخزونه و استعدادات كامله در نفوس به فعليتتبديل پيدا كند. و اين دو نعمت بزرگ را حق تعالى براى امتحان بشر و اختبار آنها مرحمتفرموده ؛ زيرا كه بدين دو نعمت ممتاز شوند افراد بنى نوع انسان از يكديگر، و سعيد وشقى و مطيع و عاصى و كامل و ناقص از هم جدا شوند. چهل حديث - صفحه : 237.انبيا مددگران عقل براى تعديل قواقوايى كه انسان دارد به ترتيب در او حاصل مى شود،حال اگر قوا آزادى داشته باشند و بدون تقيد به قيدى كار كنند، فساد بهدنبال دارد، پس لازم است قوا تحت يك ميزان صحيح وارد شوند و در هر اقتضايى كه دارندو به هر چيزى كه مايلند، با اجازه و رخصت عمل كنند، چرا كه اينها قدرت تمييز ندارندتا بفهمند كه در بعضى از موارد اقتضايشان باعث فساد واختلال نظام و اقتحام در مهلكه است . در نتيجه ، قوه ديگرى لازم است كه نيروى ناصحه وعاقله و مميزه باشد و اين قوه در مملكت بدن ، بعد از قواى مذكورحاصل مى شود، و چون بعد از آنها حاصل مى شود غلبه اش بر آن قوا دشوار است ، زيراقوه عقليه بايد طورى مستقر شود، كه آنها را تحت تسخير حكومت خود بياورد وحال آنكه آنها قبلا مستقر شده اند و خودشان را با تمام توابع در صفحه قلب گستردهاند. پس ، غلبه و تسلط بر اينها مشكل است و بدون ارتياض نفس ممكن نيست و ارتياضنفس به ضعف كشاندن اينهاست ، چون اين قوا سابقه تصرف در قلب دارند و خارج كردنريشه هاى اينها از قلب ، امر مشكلى است . بنابراين ، قوه تمييز وعقل به تنهايى كافى نيست ؛ لذا حضرت احديت ، انبيا و مرسلين و اولياءاللّه و علماىباللّه را براى اعتضاد اين قوه فرستاده تا بتوانند آنها را لجام كنند و تحت فرمانعقل ، بلكه عقل كل و دستور شرع درآورند. تقريرات اسفارارسال انبيا براى فعليت مراتب انسانىدر ميان همه موجوداتى كه در اين طبيعت موجود هستند انسان اختصاصاتى دارد كه سايرموجودات ندارند - انسان - يك مرتبه باطن ، يك مرتبه عقليت ، يك مرتبه بالاتر ازمرتبه عقل در انسان به قوه هست ، از اول در سرشت انسان هست كه اين انسان از عالم طبيعتسير مى كند تا برسد به آنجايى كه وهم ماها نمى تواند برسد و همه اينها محتاج بهتربيت است . همانطورى كه تربيت هاى مناسب با طبيعت هست ، تربيت هاى مناسب با مراتبديگرش هم هست كه بعضيهايش را بشر مى تواند مطلع بشود و بعضيهايش را و بيشترشرا بشر نميتواند مطلع بشود. اطلاع را خداى تبارك و تعالى دارد و بعث انبياء براى ايناست كه اين بشر اين چيزهايى را كه اطلاع ندارد، اين مراتب از انسانيت را كه خود بشرمطلع نيست و كيفيت تربيت را (تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد نمى شود معالجه كرد)انبياء آمدند تا اين انسان را به آن مراتبى كه كسانى ديگر، علماى طبيعت نمى توانند اينمراتب را اطلاع پيدا كنند و تربيت كنند انسان را، اين مراتب را تربيت بدهند و نمو و موردارتقاء بدهند. چون انسان قابليت اين را دارد كه تربيت بشود و آن مراتب مافوق طبيعت راهم پيدا بكند و كسى نيست كه به انسان اين نحو تربيت را بكند، خداى تبارك و تعالىانبياء را مامور فرمودند كه اينها بيايند و تربيت كنند اين انسان را كه برسد به آنمراتب مافوق طبيعت و هر چيزى كه در آن قابليت هست فعليت پيدا بكند و تربيت يكتربيت الهى بشود. بيانات امام در مورد ابعاد سياسى - عبادى احكام اسلام - صحيفه نور جلد: 2 صفحه :231 تاريخ سخنرانى :6/8/57رساندن انسان به ماءواى تجرد عقلىبعضى آيات قرآن ، بر رجوع به يك مقام عالى دلالت دارد، مثلا آيات رجعت يك نشئهتجردى را ماءوى جمعى از انسانها معرفى مى كند و مقصود انبيا رسانيدن همه به آن مقاماست ؛ ولى رسيدن همه به آن مقام با اين اعمال و اثرات و افعالى كه از نوع بشر صادرمى شود غير ممكن است و نيل به آن جز براى عده قليلى ميسر نمى شود، چون نوعا افراددر مسير اين مقام شامخ و ماءواى اعلى در راه مى مانند. همت انبيا اين بوده كه همه را به آنمقام كه خودشان رسيدند برساند خصوصا نبى اكرم (ص ).اگر عنايت نمى شد و انبيا و مرسلين نمى آمدند، تجرد اغلب مردم در حد همان تجردحيوانى باقى مانده بود. از اين رو طبق عنايت الهى ،انزال كتب و ارسال رسل و اوليا و اوصيا انجام شده تا در حالى كه حركت به سوىتجرد ذاتى جوهرى كه قهرى و ذاتى است انجام مى گيرد، اگر انساناعمال و افعال و كردارش را با دستورات شرعيه مطابق كرد واعمال قلبيه و نيات خود را خالص نمود، كمالات اكتسابيه اى هم ازفضايل و معارف تحصيل كند تا بتواند يك موجود مجرد عقلانى شود. تقريرات اسفاروحى ، يگانه راه اطلاع از زندگانى مابعدالطبيهاز عالم طبيعت به آن طرف اين موجودات طبيعى نمى توانند بفهمند و لهذا اينها راهى به آنعالم ندارند مگر از راه وحى كه همه عالم را در تحت سيطره اش هست و چون اين انسانمثل ساير حيوانات نيست كه همان حيات طبيعى و دنيايى باشد بلكه انسان يك طور خلقشده است كه علاوه بر حيات طبيعى ، حيات مابعدالطبيعه هم دارد و آن حيات مابعدالطبيعه ،حيات صحيح انسان است ، اينجا همان حيات حيوانى است ، از اين جهت مردم محتاج شده اند بهاينكه در پيدا كردن راه صحيح از طريق وحى به اين ها گزارش داده بشود و خداى تباركو تعالى هم منت بر مردم گذاشت و انبيا را مبعوث فرمود تا اينكه راه را به اينها نشانبدهند.تمام تعليمات انبيا براى مقصد، نشان دادن راهى است كه انسان ناچار از اين راه بايدعبور كند. ناچار انسان از اين عالم طبيعت به يك عالم ديگرى عبور مى كند، اگر سر خودباشد يك حيوانى است كه از اين عالم به عالم ديگر مى رود و اگر چنانچه به راه انبيابرود انسانيتش كامل مى شود بيانات امام در جمع كاركنان وزارت درايى - صحيفه نور جلد:8 صفحه : 81 - 82 -تاريخ سخنرانى :6/8/57font>ارتباط با عالم غيب و تربيت بعد غير مادى بشرانسان در بين اين حيوانات ممتاز مى شود به اينكه يك ترقيات ديگرى مى شود بكند همدر ادراكات با آنها فرق دارد و هم در غايات ادراكات فرق دارد. حيوانات تا يك حدودىادراكشان هست و محدود است و تمام مى شود انسان ادراكاتش و قابليتش براى ترتيبتقريبا بايد گفت غير متناهى است . پس انسان همه عالم را دارد به اضافه ، همه چيزهايىكه در عالم هست از اول موجودات تا آنجايى كه آن ممتاز شده است با همه حيوانات و بانباتات و با معادل آنها شركت دارد لكن يك اضافه دارد و آن اينكه در انسان يك قوه عاقلهو قوه بالاتر هست كه در آنها نيست .اگر انسان مثل ساير حيوانات تا همان حدى كه حيوانات رشد مى كردند بود انبيايى لازمنبود، انبياءمى خواستيم چه كنيم ، انسان مى آيد اينجامثل حيوانات زندگى مى كند و مثل حيوانات مى خورد ومثل حيوانات مى خوابد و تا مى ميرد... اينكه احتياج به انبياء ما داريم براى اينكه انسانمثل حيوانات نيست كه يك حد حيوانى داشته باشد و تمام بشود، انسان يك حد مافوقحيوانى و يك مراتب مافوق حيوانى ، مافوق عقل تا برسد به مقامى كه نمى توانيم از آنتعبير كنيم و آن آخر مقامى مثلا تعبير مى كنند، فنا تعبير مى كنند ((كالالوهيه ))، يكتعبيرات مختلفى چون كه تربيت انسان به همه ابعادش ، هم تربيت جسمى و هم روحى وعقلى و هم مافوق آن نمى شود در عهده بشر باشد براى اينكه بشر اطلاع ندارد ازاحتياجات انسان و كيفيت تربيت انسان نسبت به ماوراء الطبيعت ، تمام قواى بشر را روى همبگذاريد همين طبيعت را و خاصيت طبيعت را مى تواند بفهمد منتهى باز هم خاصيتهاى طبيعتبراى بشر هم كشف نشده است ، تا حدودى كشف شده است ، اخيرا خوب ، زياد پيشرفت كردهاست لكن مانده است خيلى چيزها كه بعدها كشف خواهد شد اما تا آخر هر چه باشدمال طبيعت است ، مال اين عالم است و هر چه بشودمال اين ورق است .آن چيزى را كه بشر مى تواند ادراك كند و حد ادراك طبيعى خودش هست اين است كه عالمطبيعت را، همه خصوصيات فرض كنيد يك وقتى عالم طبيعت را انسان بفهمد و همه چيزهايىكه مربوط به كمال طبيعت است و ترقيات در طبيعت ، اينها را هم انسان كشف بكند لكن حدشحد طبيعت است بيشتر نيست آن ورق بعد را اطلاعى بر آن ندارد و نمى داند چه خبر است آنجاو روابطى كه مابين اشيا هست با هم ، آنقدر را انسان اگر هم تا آخر كوشش كند مى تواندبفهمد، آن روابطى است كه در طبيعت بين اشياءعلل و معلول و سبب و مسببات ، روابطى كه در اشياى طبيعت است انسان مى تواند ادراكبكند. تا آخر هم وقتى كه تربيت بشود و تحصيل بكند و كشفيات اين عالم واقع بشود تاآخر هم همين است كه اين طبيعت را با تمام خصوصياتى كه دارد و تمام روابطى كه ما بيناجزاء اين طبيعت است او كشف مى كند، مى تواند كه ادراك كند كه رابطه مثلا زلزله چهجورى است با زمين ، چه وقت مى آيد، نتايج و آثارش را همه را معين كند و چقدر مى آيد، چهجورى مى آيد، افقى است ، عمودى است ، چى است ، همه اينها را پيدا بكند، روابط ما بينطبيعت انسان با فلان چيز چه است ، تمام آنها را كه ادراك بكند و فرض كنيم كه ديگرمجهولى برايش نماند همه اش طبيعت است ، پايش را از طبيعت بالا (تر) نمى تواندبگذارد و ادراك آنجا را نكرده است ...ارتباط با عالم غيب و تربيت بعد غير مادى بشرانسان اگر به همين حد طبيعت بود و بيشتر از اين چيزى نبود، ديگر احتياج به اينكه يكچيزى از عالم غيب براى انسان فرستاده بشود تا انسان را تربيت بكند، تربيت آن ورقرا بكند چون آن ورق نبود احتياج هم نبود لكن چون انسان مجرد از اين عالم طبيعت يك حقيقتىاست ، همين خود خصوصياتى كه در انسان هستدال بر اين است كه ، يك ماورايى از براى اين طبيعت هست چون انسان يك ماورايى دارد و بهحسب براهينى كه در فلسفه ثابت است ماوراء اين طبيعت در انسان هست و انسان داراى يكعقل بالامكان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد، تربيت آن ورق كه ورق معنوى انسانباشد بايد كسى اين تربيت را بكند كه علم به آن طرف ، علم حقيقى به آن طرف داشتهباشد و علم به روابطى كه مابين انسان و آن طرف طبيعت و آن طرف هست ، آن روابط رابتواند ادراك بكند و آن بشر نيست ، بشر ندارد همين قدر مورد طبيعت را او مى تواند ادراكبكند، هر چه ذره بين بيندازند ماوراء طبيعت با ذره بين ديده نمى شود آن محتاج به آن استكه يك معانى ديگرى در كار باشد و چون اين روابط بر بشر مخفى است و خداى تبارك وتعالى كه خالق همه چيز است اين روابط را ميداند از اين جهت به وحى الهى براى يك عدهاى از اشخاصى كه كمال پيدا كرده اند و كمالات معنويه را دنبالش كردند و فهميدند،روابطى حاصل مى شود مابين انسان و عالم وحى ، به او وحى ميشود و براى تربيت آنورق دوم انسان بعث مى شوند اينها، مى آيند در بين مردم و مردم را تربيت مى خواهند بكنند.خداى تبارك و تعالى نه احتياج به ماها دارد و نه احتياج به تربيت ما دارد، همه ما اگرمشرك هم بشويم ، شديم جهنم ، همه ما هم موحد هم بشويم يك نفعى نمى رسد تمام مربوطبه خودماست بعث انبياء براى تربيت ماست كه ما در آن ورق كه بايد تربيت بشويم ،جورى تربيت بشويم كه آنجا هم زندگيمان زندگى سعادتمند باشد اگر اين تربيتنباشد و انسان با همان خوى حيوانى از اين عالم به عالم ديگر برود، در آن عالم سعادتندارد و به شقاوت مى رسد، انسان در آن عالم به ظلمات مى رسد انبياء آمده اند كه ما رااز اين عالم طبيعت كم كم تربيت كنند و آن مقدارى كه مربوط به تربيت هاى معنوى استبه ما بفرمايند - به وحى من الله تعالى تا ما كه اگر انبياء نباشند يك حيوانى هستيمكه هر چه هست همين طبيعت است ، بيشتر از اين ادراك نداريم ، ما را ببرند به آن عالم وتقويت كنند كه ما وقتى از اين عالم منتقل به يك عالم ديگرى شديم زندگى آن عالم هم يكزندگى سعادتمند باشد.تمام نكته آمدن انبيا اين است كه تربيت كنند اين بشر را كهقابل از براى اين است كه تربيت بشود و مافوق حيوانات است ، اين را تربيتش كنندبراى اينكه همان طورى كه اينجا زندگى سعادتمند، اگر همه اوضاع طبيعت به وفق مرادباشد يك زندگى سعادتمند در اينجا دارند، آنجا هم زندگى سعادتمند داشته باشندلطفى است از جانب خداى تبارك و تعالى به بشر كهقابل از براى اين است كه تربيت بشود و تربيت بشر به وحى خدا و به تربيت انبياءاين است كه چيزهايى كه رابطه بوده است مابين آن عالم و اين عالم ، چيزهايى كه اگر آنكارها را ما انجام بدهيم در تربيت معنوى ما دخالت دارد، آنها را به ما بيان كردند كه اينكارها را بكنيم ما نمى دانيم البته كه آيا رابطه ما بين نماز و سعادت آن عالم چيست ،رابطه اش را ما نمى دانيم خدا مى داند، چنانچه من و شما كه طبيب نيستيم نميدانيم كهرابطه ما بين اين قرصى كه طبيب مى دهد با آن مرض چيست لكن رابطه دارد آن كه عالماست اين رابطه را ادراك كرده است و به ما گفته است و ما هم بايد اطاعت كنيم تا مرضمانخوب بشود اين رابطه را كه بين اين اعمال ماست ،اعمال صالحه ما با آن عالم است اين را انبيا مى دانند به وحى خداى تبارك و تعالى و آمدهاند براى اينكه به ما بگويند كه فلان كار را اگر بكنيد اين رابطه دارد اينجا با آنعالم و روح شما را تربيت ميكند اين كه شما در آن عالم وقتى كه مى رويد با سعادتهستيد چيزهايى كه اگر چنانچه آن چيزها را انسان ارتكاب كنندمثل سمومات مى ماند كه اگر انسان يكى كه مسموم است بخورد مسموم مى شود و به هلاكتمى رسد، در عالم ماوراء الطبيعت و روح هم اينطورى است كه بعضى از چيزها است كه اگرچنانچه آن چيزها را عمل كند انسان ، يا اعتقاد به آن پيدا كندمثل سم قاتل مى ماند به مراتبش كه يك وقت مسموم مى كند انسان را لكنقابل علاج است ، يك وقت مسموم مى كند و اگر تا آخر برود ديگر علاج هم ندارد آنها همبراى ما گفته اند كه نكنيد، گفته اند نكنيد، اين كار را نكنيد آن كار را نكنيد، آن كار رانكنيد، البته يك مقدارى از امورى كه آنها فهميده اند ((بكنيد و نكنيد)) باز براى تنظيمعالم طبيعت است و اجتماع است لكن بسيارى از امور راجع به تنظيم امور اجتماع نيست ، راجعبه ماوراء الطبيعت است انسان چون يك مجموعه اى است كه احتياج به همه چيز دارد، انبياءآمده اند كه آن همه احتياجات انسان را هر چه احتياج دارد انسان براى انسان بيان كنند كهانسان اگر عمل بكند به سعادت تمام مى رسد. بيانات امام در ميان جمعى از ايرانيان - صحيفه نور جلد:2 صفحه 225 - 228 -تاريخ سخنرانى :6/8/57.تربيت بشر به تربيت خاص الهىفرمايد: ((هوالذى بعث ))(5) آن است كه فرستاده است بين مردم ، و همه عالم امى هستند،حتى آنهايى كه به حسب ظاهر درس هايى خوانده ايد و به حسب ظاهر صنايعى را مى دانندو مسائلى را اطلاع بر آن دارند لكن همه آنها نسبت به آن تربيتى كه از جانب خدا بهوسيله انبيا به آنها مى شود همه امى هستند، همه درضلال مبين هستند. تنها راه تربيت و تعليم راهى است كه از ناحيه وحى و مربى همه عالمرب العالمين ، تنها راه آن راهى است كه از ناحيه حق تعالى ارائه مى شود و آن تهذيبىاست كه با تربيت الهى به وسيله انبيا، مردم آن تربيت را مى شوند و آن علمى است كهبه وسيله انبيا بر بشر عرضه مى شود و آن علمى است كه انسان را بهكمال مطلوب خودش مى رساند. بيانات امام در ميان جمع گروهى از دانشجويان - صحيفه نور جلد:13 صفحه :265تاريخ سخنرانى : 18/10/59.راهنمايى به مقام والاى انسانىانسان يك موجودى است كه در طرف سعادت به بالاترين مقام مى رسد، در طرفكمال به بالاترين مقام موجود است مى رسد و اگر انحراف داشته باشد از پست ترينموجودات پست تر است . انبياء كه ديدند مردم در هلاكت هستند از حيث اخلاق ، از حيث عقايد، ازحيث اعمال ، مكتب هائى را خداى تبارك و تعالى به آنها الهام كرد تا نجات بدهد انسان رابه همه ابعادى كه دارد. اگر انسان حيوانى بودمثل ساير حيوانات ، لكن حيوانى كه تدبير دارد، حيوانى كهاهل صنعت است ، اگر اين بود احتياج به آمدن انبيا نداشت . براى اينكه اين راه ، راهى استكه ماديين خودشان ادراك مى كنند. آمدن انبيا براى اين است كه آن راههايى كه بشرنميداند، آن حقايقى را كه انسان نمى داند، به آنها تعليم بفرمايند. انبياء براىراهنمايى يك مقام بالاتر، يك مقام انسانى بالاتر آمده اند. بيانات امام در جمع پاسداران - صحيفه نور جلد:7 صفحه :16 تاريخ سخنرانى:8/3/58.پاسخگويى به فطرت كمال جويىكمال مطلق آرزوى انسان است فطرت انسان ((فطرت الله التى فطر الناس عليها))كه اين فطرت توحيد است فطرت كمال مطلق است . بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس - صحيفه نور جلد:14 صفحه :137 تاريخسخنرانى :28/12/59.مدد رسانى به فطرت بدانكه از براى قلب - كه مركز حقيقت فطرت است - دو وجهه است : يكى وجهه به عالمغيبت و روحانيت و ديگر، وجهه به عالم شهادت و طبيعت .و چون انسان وليده عالم طبيعت و فرزند نشئه دنياست - چنانچه آيه شريفه ((امه هاوية))(6) نيز شاهد اشاره به آن باشد - از بدو خلقت در غلاف طبيعت تربيت شود، وروحانيت و فطرت در اين حجاب وارد شود، و كم كم احكام طبيعت بر آن احاطه كند، و هر چهدر عالم طبيعت رشد و نماى طبيعى كند بر آن بيشتر چيره و غالب شود. و چون به مرتبهطفوليت رسد با سه قوه ، هم آغوش باشد كه آن قوه شيطنت - كه وليده واهمه است - وقوه غضب و شهوت مى باشد. و هر چه رشد حيوانى كند اين سه قوه در اوكامل شود و رشد نمايد و احكام طبيعت و حيوانيت بر آن غالب شود و شايد كريمه شريفه: لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم - ثم رددناهاءسفل سافلين (7) اشاره باشد به نور اصلى فطرت ، كه تخمير به يدقدرت حق تعالى شده و آن احسن تقويم است ؛ زيرا كه بر يد قدرت حق تعالىشده و آن احسن تقويم است ؛ زيرا كه بر نقشهكمال مطلق و جمال تام است ، و رد به بهاسفل سافلين اشاره به اين احتجاب به طبيعت - كهاسفل سافلين است - باشد. و چون اين احتجابات و ظلمات و كدورات بر نفس غالب و چيرهاست ، و كم اتفاق افتد كه كسى به خودى خود بتواند و بهكمال مطلق و نور و جمال و جلال مطلق برسد، حق - تبارك و تعالى - به عنايت ازلى ورحمت واسعه انبياى عظام - عليهم السلام - را براى تربيت بشر فرستاد و كتب آسمانى رافرو فرستاد تا آنها از خارج ، كمك به فطرت داخليه كنند، و نفس را از اين غلاف غليظنجات دهند.و از اين جهت ، احكام آسمانى و آيات باهرات الهى و دستورات انبياى عظام و اولياى كرام ،بر طبق نقشه فطرت و طريقه جبلت بنا نهاده شده ، و تمام احكام الهى به طريق كلى بهدو قصد منقسم شود كه يكى ، اصلى و استقلالى ؛ و ديگر فرعى و تبعى است ، و جميعدستورات الهيه به اين دو مقصد، يا بى واسطه ، يا با واسطه كند.مقصد اول - كه اصلى است و استقلالى - توجه دادن فطرت است بهكمال مطلق ، كه حق - جل و علا - و شئون ذاتيه و صفاتيه و افعاليه اوست كه مباحث مبداء ومعاد و مقاصد ربوبيات از ايمان بالله و كتب ورسل و ملائكه و يوم الاخره ، و اءهم و عمده مراتب سلوك نفسانى و بسيارى از فروع احكاماز قبيل مهمات صلاة وحج به اين مقصد مربوط است ، يا بى واسطه ،يا با واسطه .مقصد دوم - كه عرضى و تبعى است - تنفردادن فطرت است از شجره خبيثه دنيا و طبيعت كهام النقايص و ام الامراض است ؛ و بسيارى ازمسائل ربوبيات ، و عمده دعوتهاى قرآنى و مواعظ الهيه و نبويه و ولويه ، و عمدهابواب ارتياض و سلوك ،و كثيرى از فروع شرعيات ازقبيل صوم و صدقات صوم و صدقات واجبه و مستحبه ، و تقوا و ترك فواحش و معاصىبه آن رجوع كند.و اين دو مقصد مطابق نقشه فطرت است ، چنانچه دانستى كه در انسان دو فطرت است :فطرت عشق به كمال ، و فطرت تنفر از نقص . پس ، جميع احكام شرايع مربوط بهفطرت است و براى تخلص فطرت از حجب طبيعت است . شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 79 - 80انطباق تعاليم انبيا با فطرت انسان ان الله تعالى لم يترك الانسان بفطرته لعمله تعالى باءنه سيحجب عن الفطرةالمخمورة بابتلائه بالقوى الحيونية الشهوية و الغضبية ،و القوة الوهمية الشيطانية .و هذه القوى معه منذ فطره لاحتياجه اليها فى عيشه و بقائه شخصا و نوعا و فى رقاه وسيره و سلوكه الى الله تعالى ،لكن الحنين الجبلى اليها حجبه عن فطرتة و منعه عنسيره ، فبعث الله رسلا مبشرين و منذرين (8) تكون احكامهم على طبق مقتضى الفطرةلرفع الحجب عنها و اعانتها فى سيره و سلوكه . فاءحكامهم اما على طبق مقتضى الفطرة الاصلية ابتداء اءو مع الواسطة كالدعوة الى الله و معارفه و اءسمائه وصفاته و الى فضائل النفس و كمالاتها، و كالصلوة التى هى معراج المؤ من الى اللهتعالى (9) و الحج الذى هو الوفود اليه تعالى و اءشباهها.اءو مقتضى الفطرة التابعة )) كالزجر عن الكفر و الشرك و عبادة الاوثانوالتوجه الى غيره ، و عن الاخلاق الذميمة و الافعال القبيحة مما تمنع النفس عنالوصول الى الله و الامر بالتقوى والصوم الذى هو تقوى النفس و يكون لله و هوجزائه .و بالجمله جل اءحكام الله تعالى مطابق لمقتضى المفطرة ، اى مربوط برفع حجبها واءحياء مقتضاها،و المقصود الاصلى والمقصد الاسنى هو المعرفة والوصول الى باب الله تعالى ؛ كل ذلك من عناياته تعالى على عباده لتخلصهم عن سجنالطبيعة و ارجاعهم الى ماوى المقربين و مقر المخلصين .فالتكاليف الطاف الهية واودية ربانية لعلاج الارواح المريضة و القلوب العليلة ، والانبياء اطباة النفوس و مربى الارواح و مخرجها من الظلمات الى النور و من النقص الىالكمال . (10) طلب و اراده - صفحه : 154 - 155.قصور ذاتى حق ممكن است ، و علو ذاتى ، مخصوص ذات كبريايى -جل جلاله .و چون دست بندگان از ثنا ذات مقدس كوتاه بود و بدون معرفت و عبوديت حق هيچ يك ازبندگان به مقامات كماليه و مدارج اخرويه نرسند - چنانچه درمحل خود پيش علماى آخرت مبرهن است ، و عامه از آن غفلت دارند و مدارج اخرويه را جزاف ياشبه جزاف دانند، تعالى الله عن ذلك علوا كبيرا - حق تعالى به لطفشامل و رحمت واسعه خود بابى از رحمت و درى از عنايت به روى آنها باز كرد، بهتعليمات غيبيه و وحى و الهام به توسط ملائكه و انبيا- و آن باب عبادت و معرفت است -طرق عبادت خود را بر بندگان آموخت و راهى از معارف بر آنها گشود تا رفع نقصانخويش حتى الامكان بنمايند و تحصيل كمال ممكن بكنند، و از پرتو نور بندگى هدايتشوند به عالم كرامت حق و به روح و ريحان و جنت نعيم ،بلكه به رضوان الله اكبررسند. چهل حديث - صفحه : 224.ارسال رسل راه ابلاغ تكاليف الهى قوله تعالى : و ما كنا معذبين حتى نبعث رسولا (11)... انه لااشكال فى ان المتفاهم العرفى من الاية الشريفة - و لو بمناسبة الحكم و الموضوع - اءنبعث الرسل يكون طريقا الى ايصال التكاليف (الى ) العباد، ان له جهة موضوعية -خصوصا مع انتخاب لفظ الرسول المناسب للرسالة و التبليغ - فلو فرضا انهتعالى - بعث رسولا، لكنه لم يبلغ الاحكام الى العباد فى شطر من الزمان لجهة من الجهاتو مصلحة من المصالح ، لايكن اءن يقال : انه - تعالى - يعذبهم لانه بعثالرسول ؛ ضرورة ان المتفاهم من الاية اءن البعثلاجل التبلغ و اتمام الحجة يكون غاية لعدم التعذيب ، و هذا و اضح .(12) انوار الهداية - جلد 2 - صفحه : 21 - 22.فصل دوم حقيقت نبوت و نبىحقيقت نبوت معناى پيامبرىمعنى ((پيغمبرى )) كه در پارسى ((پيامبرى )) است و در عربى ((رسالت يا نبوت)) است ، عبارت از آن است كه خداوند عالم يا توسط ملائكه و يا بى واسطه كسى رابرانگيزد براى تاءسيس شريعت و احكام و قانونگذارى در بين مردم هر كسى چنين شدپيغمبر،يعنى پيامبر آور است ، چه ملائكه بر اونازل شود يا نشود و هر كس اين سمت را نداشت و ماءمور اين كار نبود پيغمبر نيست چهملائكه را ببيند يا نبيند. كشف الاسرار - صفحه : 126.اظهار حقايق عالم غيب الغيوب ان النبوة الحقيقة المطلقة ، هى اءظهار ما فى غيب الغيوب فى الحضرة الواحدية حسباستعدادات المظاهر بحسب التعليم الحقيقى و الانباء الذاتى . فالنبوة مقام ظهور الخلافةو الولاية ، و هما مقام بطونها (13) مصباح الهداية - صفحه : 38.كشف و بسط حقايق و درك و حفظ وحدت و كثرت حقيقت نبوت عبارت است از كشف حقايق و بسط حقايق .اگر كسى بتواند وحدت و كثرت را با هم ادراك و حفظ كند قهرا نبى است و چيز ديگرىلازم نيست . اين همان نبوت است . تقريرات اسفارنظر عبدالرزاق كاشانى در حقيقت نبوت قال كمال الدين عبدالرزاق الكاشانى (14) فى مقدمات شرحه على قصيدة ابنفارض ماهذا لفضه :النبوة بمعنى الابناء، والنبى هم المنبى عن ذات الله و صفاته و اءسمائه و اءحكامه ومراداته . و الانباء الحقيقى الذاتى الاولى ليس الاللروح الاعظم الذى بعثه الله تعالىالى النفس الكلية اولا، ثم الى النفوس الجزئية ثانيا، لينبئهم بلسانه العقلى عن الذاتالاحدية و الصفات الازلية و الاسماة الالهية و الاحكام القديمة و المرادات الحسية (15)(انتهى كلامه )هذا غاية بلوغهم فى ((حقيقة النبوة ))؛ بل الخلافة و الولاية اءيضا.كما يظهر بالمراجعة اءلى مسفوراتهم و المداقة لمسطوراتهم . و اءنت - بحمدالله و حسنتوفيقه - بعد استنارة قبلك لمسطوراتهم . و اءنت - بحمدالله وحسين توفيقه - بعداستنارة قبلك بالمصابيح النورية و استضائه سرك بالحقائق الايمانية ، تجلى حقيقةالخلافة ورفيقها لطور قلبك ؛ فصرت مغشيا عليه بالغشوة الغيبة الروحانية ، فاءحييتبالحياة السرمدية الابدية . فلك اءن تقول لهذا العارفالجليل و اءمثاله : ايها السالك طريق المعرفة ،اءن النبوة التى وصفتها بانها الحقيقىالذاتى الاولى ظل النبوة التى فى الحضرة الاعيان التى هىظل النبوة الحقيقية فى الحضرة الواحدية ، اءى حضرة الاسم ((الله ))الاعظم المبعوث علىالاسماء فى النشاءة الواحدية المنبى ء عن الحضرة الاحدية الغيبية بلسانه الالهى والتكلم الذاتى ؛ و نبوة نبيناصلى الله عليه و آله - بحسب الباطن مظهرها؛ و بنشاءتهاالظاهرة مظهر بطون نبوته . كما سياءتى ، ان شاء الله ، بيانها.و اما قوله : لينبئهم بلسانه العقلى عن الذات الاحدية ... الى آخره ،فمجعل المراد يمكن تطبيقه على التحقيق الحق الذى قد اءشرنا سابقا اليه فى حجابالرمز. و هو ارتباط غيب الهوية مع كل شى ء بالوجهة الخاصة من دون وساطة . و بقاؤ هتحت الاستار اءولى ، و ترك التكلم فى تلك الحقائق اءسنى . فلنغمض العين عنه .(16) مصباح الهداية - صفحه : 41 - 43.حقيقت نبوت عامه لا تجمع ((النبوة العامة )) التى هى الانباء عن الحقائق و المعارف بمرتبها الكاملةالمنطبقة على الولى الخاص مع التشريع الموروث ، - الذى هو الاجتهاد - فى شخص واحد.فان الولى الخاص ياءخذ الاحكام عن معدن اخذ النبى منه وينكشف الاحكام عنده بواسطةالتبعية والنبى ينكشف لديه ((بالاصالة )) (17) تعليقات على شرح - صفحه :179
کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.
طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir