بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب نبوت از دیدگاه امام خمینی, مؤ سسه تنظیم و نشر آثار امام   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     NOBOVV01 -
     NOBOVV02 -
     NOBOVV03 -
     NOBOVV04 -
     NOBOVV05 -
     NOBOVV06 -
     NOBOVV07 -
     NOBOVV08 -
     NOBOVV09 -
     NOBOVV10 -
     NOBOVV11 -
     NOBOVV12 -
     NOBOVV13 -
     NOBOVV14 -
     NOBOVV15 -
     NOBOVV16 -
     NOBOVV17 -
     NOBOVV18 -
     NOBOVV19 -
     NOBOVV20 -
     NOBOVV21 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

اتحاد با ذات در مرتبه كينونت علمى
از براى قرآن قبل از تنزل در اين نشئه ، مقامات و كينونتهاى است :اول مقام او، ((كينونت علميه )) اوست در حضرت غيبيه به تكلم ذاتى و مقارعه ذاتيه بهطريق احديت جمع ؛ و ضمير غايت شايد اشاره به آن مقام باشد؛ و براى افاده اين معنىبه ضمير غيبت ذكر فرموده است ؛ كانه مى فرمايد همين قرآننازل در ((ليلة القدر)) همان قرآن علمى در سر مكنون و غيبى در نشئه علميه است ؛ كه اورا از آن مراتب ، كه در يك مقام متحد با ذات و از تجليات اسماييه بود،نازل فرموديم ؛ و اين حقيقت ، ظاهر همان سر الهى است ؛ و اين كتاب ، كه در كسوه عباراتو الفاظ ظهور نموده ، در مرتبه ذات به صورت تجليات ذاتيه ، و در مرتبهفعل عين تجلى فعلى است ؛ چنانچه امير المؤ منين - صلوات الله عليه و آله -فرمود:((انما كلامه فعله )).
آداب الصلوة - صفحه : 323 -324
شاءن ذاتى و حقيقت علمى در حضرت واحديت
حقيقت قرآن شريف الهى ، قبل از تنزل به منازل خلقيه و تطور به اطوار فعليه ، ازشئون ذاتيه و حقايق علميه در حضرت واحديت است .
آداب الصلوة - صفحه : 181
تجليگاه ذات حق به جميع اسما
ذات مقدس حق تعالى كه غيب است و در عين حال ظاهر است ، مستجمع همهكمال به طور غير متناهى است ، در رسول اكرم متجلى است به تمام اسما و صفات و درقرآن متجلى است به تمام اسما و صفات .
بيانات امام در جمع مديران صندوقهاى قرض الحسنه - صحيفه نور جلد:12- صفحه:169 - تاريخ سخنرانى :20/3/59.
جلوه تام حق تعالى
قرآن - هم - جلوه تام خداى تعالى است يعنى با همه اسماء و صفات تجلى كرده است وولى الله اعظم و رسول اكرم را با آن اشراقهايى كه ما ازش اطلاع نداريم و با همهاسما و صفات محقق كرده است .
بيانات امام در جمع مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :156 -تاريخ سخنرانى :19/8/66.
صورت عينى و كتبى اسما و صفات حق
از كتاب مقدسى كه ((تبيان كل شى )) است و صادر از مقام جمع الهى به قلب نوراول و ظهور جمع الجمع تابيده است غفلت فرمايند.
اين كتاب آسمانى الهى - كه صورت عينى و كتبى جميع اسما و صفات و آيات و بيناتاست و از مقامات غيبى آن دست ما كوتاه است .
پيام امام به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :19 - 20 -تاريخ سخنرانى :16/5/65.
صورت كتبيه حضرت غيب
قرآن مجيد، اعظم و اشرف كتب مقدسه و صورت كتبيه حضرت غيب (و) مستجمع جميع كمالاتبه صورت وحدت جميعه (است ).
پيام به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :109 - تاريخسخنرانى :6/5/66.
نازله تجليات الهى و صورت كتبيه اسماى ربوبى
قرآن شريف نزد اصحاب قلوب ، نازله تجليات الهيه و صورت كتبيه اسماى حسانىربوبيه است .
آداب الصلوة - صفحه : 247
ترجمان تمام دايره وجود
... تمام دايره وجود و تجليات غيب و شهود، كه قرآن شريف ترجمان آن است .
آداب الصلوة - صفحه : 274
مظهر بزرگ رحمت مطلقه الهى
اين كتاب بزرگ الهى كه از عالم غيب الهى و قرب ربوبىنازل شده ... از بزرگترين مظاهر رحمت مطلقه الهيه است .
آداب الصلوة - صفحه :66
جامعترين كلام الهى و صاحب احديت جمع و تفصيل
چون ذات مقدس حق - جل و علا - به حسب :((كل يوم هو فى شاءن ))(587)، در كسوه اسماو صفات ، تجلى به قلوب انبيا و اوليا كند، و به حسب اختلاف قلوب آنها تجليات مختلفشود، و كتب سماويه كه به نعت ايحاء به توسط ملك وحى ، جنابجبرئيل - بر قلوب آنها نازل شده به حسب اختلاف اين تجليات و اختلاف اسمايى كهمبدئيت براى آن وارد مختلف شود، چنانچه اختلاف انبيا و شرايع آنها نيز به اختلافدول اسماييه است - پس ، هر اسمى كه محيطتر و جامعتر است ، دولت او محيطتر، و نبوتتابعه او محيطتر و كتاب نازل از او محيطتر و جامعتر است ،و شريعت تابعه او محيطتر وبادوامتر است ؛ و چون نبوت ختميه و قرآن شريف و شريعت آن سرور از مظاهر و مجالى ،يا از تجليات و ظهورات مقام جامع احدى و حضرت اسم الله اعظم است ، از اين جهتمحيطترين نبوات و كتب و شرايع است همين ، و بالاتر از اين مكاننزول در عالم ملك ندارند؛ پس ، خود رسول ختمى اشرف موجودات و مظهر تام اسم اعظماست كه ازلى و ابدى است ، و كتاب نازل به او نيز از مرتبه غيب به تجلى اسم اعظمنازل شده ؛ و از اين جهت ، از براى اين كتاب شريف احديت جمع وتفصيل است و از ((جوامع كلم )) است .(588) چنانچه كلام خود آن سرور نيز از جوامعكلم بوده و مراد از ((جوامع الكلم )) بودن قرآن ، يا كلام آن سرور، آن نيست كه كليات وضوابط جامعه بيان فرمودند - گرچه به آن معنى نيز احاديث آن بزرگوار از جوامع وضوابط است ، چنانچه در علم فقه معلوم است - بلكه جامعيت آن عبارت از آن است كه چونبراى جميع طبقات انسان در تمام ادوار عمر بشرىنازل شده و رافع تمام احتياجات اين نوع است ، و حقيقت جامعه است و واجد تماممنازل است از منزل اسفل ملكى تا اعلا مراتب روحانيت و ملكوت و جبروت ، و از اين جهت افراداين نوع در اين عالم اسفل ملكى اختلافات تامه دارد و آنقدر تفاوت و اختلافاتى كه درافراد اين نوع است ، در هيچ يك از افراد موجودات نيست - اين نوع است كه شقى دركمال شقاوت و سعيد در كمال سعادت دارد، اين نوع است كه بعضى از افراد آن از جميعانواع حيوانات پست تر و بعضى افراد آن از جميع ملائكه مقربين اشرف است - بالجمله ،چون افراد اين نوع در مدارك و معارف مختلف و متفاوتند، قرآن به طورىنازل شده كه هر كس به حسب كمال و ضعف ادراك و معارف و به حسب درجه اى كه از علمدارد از آن استفاده مى كند.
آداب الصلوة - صفحه : 309 -310
صاحب مقام جمع
ان القران له المقام الجمعى فى ليلة القدر الجمعى الاحمدى و ساير الكتب لها المقامالتفريقى فى الليالى التفريقيه .(589)
تعليقات على شرح - صفحه :43
فصوص الحكم
عظمت ظرف جمع
و اما عظمت مرسل اليه و محتمل آن : پس قلب تقى نقى احمدى احدى جمعى محمدى است كه حقتعالى به جميع شئون ذاتيه و صفاتيه و اسماييه و افعاليه بر آن تجلى نموده ؛ ودارى ختم نبوت و ولايت مطلقه است و اكرم بريه و اعظم خلقيه و خلاصه كون و جوهرهوجود و عصاره دار تحقق و لبنه اخيره و صاحب برزخيت كبرا و خلافت عظمى است .
و اما شارح و مبين آن ، ذوات مطهره معصومين ازرسول خدا تا حجت عصر - عج الله فرجه - كه مفاتيح وجود و مخازن كبريا و معادن حكمت ووحى و اصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفصيلند.
آداب الصلوة - صفحه : 183 -184
سر الهى و محرم آن
قرآن در حد ما نيست ، در حد بشر نيست . قرآن سرى است بين حق و ولى الله اعظم كهرسول خداست .
بيانات امام به مناسبت عيد فطر - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :171 - تاريخسخنرانى :30/3/64.
سر الهى براى وجود من خوطب به
اين كتاب آسمانى - الهى كه صورت عينى و كتبى جميع اسما و صفات و آيات و بيناتاست و از مقامات غيبى آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع ((من خوطب به )) ازاسرار آن كسى آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياى عظامدريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاى قلبيه ، خلصاهل معرفت به پرتوى از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند.
پيام امام به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :20 - تاريخسخنرانى :16/5/65.
مدرك حقيقى حقيقت قرآن
آنى كه ((لايعرفه الامن خوطب به )) يعنى خودرسول اكرم ، يعنى واسطه هم نمى تواند بفهمد،جبرئيل هم نتوانسته است . جبرئيل امين هم يك واسطه اى بوده است كه خوانده است برحضرت ، اين آياتى كه از غيب بر او وارد شده است و مامور شده است كه برساند، اما آنهم ((من خوطب به )) نيست . ((من خوطب به )) فقط خودرسول اكرم است و ديگران هم كه به واسطه آن نورى كه از حضرترسول - صلى الله عليه وآله - در قلب آن تعليم نورانى اى كه از قلب او به قلبخواص او بوده است ، به واسطه او فهميده اند.
بيانات امام در ديدار با مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:18 - صفحه:191 - تاريخ سخنرانى :1/10/62.
فراتر از ادراك جبرئيل
قرآن در عين حالى كه يك كتاب معنوى ، عرفانى و آنطورى است كه به دست ماها، بهخيال ماها، به خيال جبرئيل امين هم نمى رسد.
بيانات امام در ديدار با مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:17 - صفحه:252 - تاريخ سخنرانى :21/2/62.
كتب تكوينى ، حاملان كتاب تدوينى
انا قول : ان الكتاب التكوينى الالهى و القرآن الناطق الربانى ايضانازل من عالم الغيب و الخزينة المكنونة الالهية ، مع سبعين الف حجابلحمل هذا الكتاب التدوينى الالهى ، و خلاص النفوس المنكوسة المسجونة من سجن الطبيعةو جهنامها، و هداية غرباء هذا الديار الموحشة الى اوطانها، و الا فان تجلى هذا الكتابالمقدس و المكتوب السبحانى الاقدس باشارة من اشارته و غمزة من غمزاته برفع بعضالحجب النورية للسماوات و الارضين لاحترقت اركانها او للملائكة المقربين اركانها اوللملائكة المقربين لاندكت انياتها. و نعم ما قيل :

احمد ار بگشايد آن پر جليل
تا ابد مدهوش ماند جبرئيل (590)
فهذا الكتاب التكوينى الالهى و اوليائه ، الذين كلهم كتب سماوية ، نازلون من لدن حكيمعليم و حاملون للقرآن التدوينى . و لم يكن احد حاملا له بظاهرة و باطنه الا هولاءالاولياء المرضيين ، كما ورد من طريقهم .
فمن طريق الكافى عن اءبى جعفر انه قال :((ما يستطيع احد ان يدعى ان عنده جميعالقرآن كله ، ظاهره و باطنه ، غير الاوصياء)).(591)
و من طريق الكافى ايضا عن جابر قال :((سمعت ابا جعفر،يقول :((ما ادعى احد من الناس انه جمع القرآن كله كماانزل الا كذاب . و ما جمعه و حفظه كما انزله الله تعالى الا على بن اءبى طالب و الائمةمن بعده )).(592) و منه ايضا عن اءبى عبد الله ، انهقال : ((و عندنا - و الله - علم الكتاب كله ))
.(593)(594)
شرح دعاى سحر - صفحه : 58 -59
تحريف و نسخ قرآن
حافظ قرآن
حافظ و نگاهبان آن ، ذات مقدس حق جل جلاله است ؛ چنانچه فرمايد در كريمه مباركه :((انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون )).(595)
آداب الصلوة - صفحه : 183 -184
حافظ قرآن
ضمانت حفظ و صيانت آن را از دستبرد شياطين انس و جن فرموده : ((انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون ))(596)، قرآنى كه نه يك حرف بر آن افزوده شده و نه يك حرفكاسته .
پيام برائت به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :109 -تاريخ سخنرانى :6/5/66.
بقاى قرآن بدون كم و كاست
اين قرآن كريم كه در بين يد مسلمين هست و از صدراول تا حالايك كلمه ، يك حرف در او زياد و كم نشده است ...از آناول آنچه را از قرآن كه مى ديدند با مصالح خودشان مخالف است چون نمى توانستند ازقرآن بردارند، تعبير مى كردند، كج معنا مى كردند به روحانيونى كه وابسته بهخودشان بود وادار مى كردند كه اينها را كج معنا كنند، منحرف كنند قرآن را از آن چيزى كههست . ولى بحمدالله قرآن ماند بين مسلمين و نتوانستند قرآن را تحريف كنند و برادرند،اگر مى توانستند، مى كردند. لكن يكى از آنهايى كه مى خواست يك حرف را از قرآنبردارد يك عربى شمشير را كشيد گفت : با اين شمشير ما جواب مى دهيم . نگذاشتند قرآنشريف دست بخورد و همانطورى كه در زمان رسول الله وارد شد الان هم همان است به غيراو نيست .
بيانات امام در جمع ميهمانان كنگره ائمه جمعه - صحيفه نور جلد:18 - صفحه :275 -تاريخ سخنرانى :23/2/63.
مصونيت از زيادت و نقصان
اين كتاب آسمانى - الهى كه صورت عينى و كتبى جميع اسما و صفات و آيات و بيناتاست و از مقامات غيبى آن دست ما كوتاه است ... و اكنون صورت كتبى آن كه به لسان وحىبعد از نزول از مراحل و مراتب ، بى كم و كاست و بدون بك حرف كم و زياد به دست ماافتاده است .
پيام امام به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :20 - تاريخسخنرانى :16/5/65.
وجود قرآن به خط ائمه (ع )
حتى قرآن به خط حضرت امير يا به خط حضرت سجاد هم الان موجود است در بين ما كههمين است ، غير از اين هيچ نيست ، همين قرآن است ، هيچ تغييرى نكرده است .
بيانات امام در ميان جمعى از ايرانيان - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :229 - تاريخسخنرانى :6/8/57.
پيرامون ادعاى تحريف لفظى و حذف آيات قرآن
و نيز مى گويند:((امامت در قرآن بسيار تصريح شده ، ولى آنها را انداخته اند)).
شما با كى در اين باره سخن گفتيد و جواب شنيديد؟شايد پيش خود رجوع كرديد وبعضى كتابها يا بعضى اخبار، كه در اول نظر و با نظر عاميانه چنين مى نمايند كه ازقرآن چيزى افتاده ؛ و اين خود يكى از عيبهايى است كه شماها داريد كه با اين خرد و دانشرجوع به اخبار مى كنيد و مطالعه كتابهاى علمى مى نماييد. فهم اخبار و كتاب دانشمندان ،زحمتهاى طاقتفرسا دارد. آنها كتاب قصه و رمان نيست كه سر خود بشود به آنها رجوعكرد و از آنها چيزى فهميد، عينا رجوع شما به آن كتابهامثل رجوع كشاورز است به فلسفه عاليه ، يا مطالعه مى خواهد، چون كور كورانه وارداخبار و كتب شدى نتيجه اين مى دهد كه مى گويند: در قرآن امامت بوده و انداخته اند. آناخبار راجع به تفسير و تاءويل است . ما مى گوييم :((اولواالامر))(597) در قرآن و((اهل الذكر))(598) در آيات بسيار و ((اهل البيت )) در آيه تطهير(599) و((صادقين ))در آيه ((كونوا مع الصادقين ))(600) و((حبل الله )) در آيه ((اعتصام بحبل الله ))(601) و ((صراط الله و صراط مستقيم)) و ((مؤ منون )) در آيه ((انما وليكم الله ))(602) و ((امانت ))در آيه ((اناعرضنا الامامة ))(603)و صدها غير اين آيات درباره امامت و امام است ؛ نه آنكه اسم امامبخصوص در قرآن ذكر شده است ؛ و آنچه ما مى گوييم فقط از اخبار شيعه نمى گوييم، اهل سنت نيز اينها را نقل كردند و در كتابهايشان مذكور است ، هر كس مى خواهد رجوع كندبه كتابهاى كه در اين باب نوشته شده است ؛ و بسيارى از آن در كتاب غاية المرام(604) و اجمالى در كتاب مراجعات علامه بزرگوار سيد شرف الدين عاملى (605)،معاصر مذكور است ، به آنجا رجوع كنيد.
آرى ، در اينجا يك چيزى هست و آن اين است كه بعضى از اخباريين و محدثين شيعه و سنىكه گرفتارشان پيش دانشمندان و علما مورد اعتنا نيست ،گول ظاهر بعضى اخبار را خورده و چنين راءيى اظهار كرده ، ولى دانشمندان و علما او را ردكردند و براى كتاب او قدر در جامعه علمى نيست .
كشف الاسرار - صفحه : 130 -132
رد احاديث مبنى بر تحريف قرآن
مقالة الاخباريين بالنسبة الى ظواهر الكتاب المجيد، و استدولوا على ذلك بوجوه :
منها: وقوع التحريف فى الكتاب حسب اخبار كثيرة ، فلا يمكن التمسك به لعروضالاجمال بواسطة عليه .
و هذا ممنوع بحسب الصغرى و الكبرى :
اما الاولى : فلمنع وقوع التحريف فيه ، جدا، كما هو مذهب المحققين من علماء العامة و الخاصة، والمعترين من الفريقين ، ان شئت شطرا من الكلام فى هذا المقام فارجع الى مقدمهتفسيرآلاء الرحمن لالعلامة البلاغى (606) المعاصر، قدس ‍ سره .
و ازيدك توضيحا: انه لو كان الامر توهم صاحبفصل الخطاب (607) الذى كان كتبه لا يفيد علما و لا علما، و انما هو ايراد رواياتضعفاف اءعرض عنها الاصحاب ، و تنزه عنها اولوالالباب من قدماء اصحابنا كالمحمدينالثلاثة المقدمين ،(608) رحمهم الله ...
و بالجملة :لو كان الامر كما ذكر هذا و اءشباهه ، من كون الكتاب الالهى مشحونا بذكراهل البيت و فضلهم ، و ذكر اءميرالمؤ منين و اءثبات وصايته و امامته ، فلم لم يحتج بواحدمن تلك الايات النازلة و البراهين القاطعة من الكتاب الالهى اميرالمؤ منين ، فاطمة ، والحسن و الحسين و سلمان ، و ابوذر، و مقداد و عمار، و سائر الاصحاب الذين لايزالونيحتجون على خلافته ؟!
و لم تشبث بالاحاديث النبوية ، و القرآن بين اءظهرهم ؟! و لو كان القرآن مشحونا باسمامير المؤ منين و اولاده المعصومين و فضائلهم و اثبات خلافتهم ، فباى وجه خاف النبى ،فى حجة الوداع آخر سنين عمره الشريف و اءخيرةنزول الوحى الالهى من تبليغ آية واحدة مربوطة بالتبليغ ، حتى ورد ان ((الله يعصمكمن الناس )).(609)
و لم احتاج النبى الى دواة و قلم حين موته للتصريح باسم على ؟!فهل راءى ان لكلامه اءثرا فوق اءثر الوحى الالهى ؟!
و بالجملة : ففساد هذا القول الفظيع و الراءى الشنيع اءوضح من اءن يخفى على ذى مسكة، الا ان هذا الفساد قد شاع على رغم علماء الاسلام و حفاظ شريعة سيد الانام
.(610)
انوار الهداية - جلد: 1 - صفحه : 243 - 247
عدم ورود نسخ و انقطاع به قرآن :
اين كتاب شريف صورت احديت جميع اسما و صفات و معرف مقام مقدس حق به تمام شؤ ونو تجليات است ؛ و به عبارت ديگر، اين صحيفه نورانيه صورت ((اسم اعظم ))است ...و چنانچه حق تعالى بيدى الجمال و الجلال ، تخمير طينت آدماول و انسان كامل فرموده ، بيدى الجمال و الجلال ،تنزيل كتاب كامل و قرآن جامع فرموده ؛ و شايد به همين جهت آن را ((قرآن )) نيزگويند؛ چه كه مقام احديت جمع وحدت وكثرت است و از اين جهت ،اين كتابقابل ((نسخ وانقطاع )) نيست ؛ زيرا كه اسم اعظم و مظاهر او ازلى و ابدى است و تمامشرايع ، دعوت به همين شريعت و ولايت محمديه است
آداب الصلوة - صفحه : 321
اعجاز قرآن
تحدى و مبارزطلبى قرآن
قرآن كريم ، خود در چند، جا معجزه بودن خود را به تمام بشر در تمام دوره ها اعلان كردهاست و عجز جميع بشر را، بلكه تمام جن و انس را از آوردن بهمثل خود ابلاغ كرده ، امروز ملت اسلام همين نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائلهبشرى از روى كمال اطمينان اعلان مى كنند كه اين نشانه پيغمبرى نور پاك محمد است ،هركس از دنياى پرآشوب علم و دانش مثل او را آورد،ما تسليم او مى شويم و از گفته هاىخود برمى گرديم .
در سوره بنى اسرائيل ،گويد: قل لئن اجتمعت الانس و الجن على اءن ياءتوابمثل هذا القرآن لاياءتون بمثله ولوكان بعضهم لبعض ظهيرا(611) در سورههود: ام يقولون افتراه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتريات وادعوا من استطعتم من دونالله ان كنتم صادقين فان لم يستجيبوا لكم فاعلموا انماانزل بعلم الله (612)
كشف الاسرار - صفحه : 47
امى بودن پيامبر و اعجاز قرآن
آن معارفى كه به بركت بعثت رسول اكرم در عالم پخش شد كسانى كه مطلعند كه اينمعارف چى است و تا آن اندازه اى كه ماها مى توانيم ادراك بكنيم - مى بينيم كه از حدبشريت خارج است ، (اين ) اعجازى است فوق ادراك بشريت ، از يك انسانى كه در جاهليتمتولد شده است ، در جاهليت بزرگ شده است و يك آدمى بوده است كه در يك محيطى پرورشيافته است كه اسمى از اين مسائل اصلا نبوده در آن وقت . محيط آن جا اصلا راجع بهمسائل دنيا و به مسائل عرفان و فلسفه و سايرمسائل اصلا آشنايى نداشتند و در تمام عمرش حضرت آن جا بوده ، يك سفر مختصرى كردهاست كه چند وقتى ، يك چند روزى ، سفر كرده و برگشته آن وقت ، وقتى كه بعثتحاصل شد، انسان ميبيند كه يك مطالبى پيش ‍ آورده است كه از حد بشريت خارج است ايناعجازى است كه براى اهل نظر دليل بر نبوت پيغمبر است والا ايشان به خودش نمىتوانست اين كار را بكند، نه تحصيلاتى داشت ، حتى نوشتن را هم نمى دانست .مسايل ، يك مسايل بزرگى است كه ما نمى توانيم در اطرافش صحبت كنيم و كشف هم نشدهاست ، براى خود ايشان است و كسانى كه خاص الخالص ايشان هستند.مسايل اجتماعى در اسلام ميدانيد كه هست ، همه جورمسايل هست و به درجه اعلا هست كه از عهده يك نفر آدمى كه در آن محيط زندگى كرده است ،و يا در هر محيطى يك نفر آدم بتواند اين طور در دنيا همه چيز را بيابد كه مطابقعقل حالا باشد و آينده ، اين يك امر اعجاز است ، غير از اعجاز چيز ديگر نمى تواند باشد.
بيانات امام با وزير بهداشت و درمان و مسئولان پزشكى - صحيفه نور جلد:20 -صفحه :78 - تاريخ سخنرانى :8/1/66.
امى بودن پيامبر و اعجاز قرآن
همين طور كه اتقان خلقت كائنات و حسن ترتيب و نظم آن ما را هدايت مى كند كه يك موجودىمنظم اوست كه علمش محيط به دقايق و لطايف وجلايل است ، اتقان احكام يك شريعت و حسن نظام و ترتيبكامل آنكه متكفل تمام احتياجات مادى معنوى ، دنيوى و اخروى ، اجتماعى و فردى است ، ما راهدايت مى كند به آنكه مشرع و منظم آن ، يك علم محيط مطلع بر تمام احتياجات عائله بشراست ؛ و چون به بداهت عقل مى دانيم كه از عقل يك نفر بشر، كه تاريخ حيات او را همهمورخين ملل نوشته اند و شخصى بوده كه تحصيل نكرده و در محيط عارى از كمالات ومعارف تربيت شده ، اين ترتيب كامل و نظام تام و تمام صادر نتواند شد، بالضرره مىفهميم كه از طريق غيب و ماوراء الطبيعه ، اين شريعت تشريع شده و به طريق وحى والهام به آن بزرگوار رسيده .
چهل حديث - صفحه : 201 -202
اعجاز در معارف و محتوا
اين كتاب عزيز در محيطى و عصرى نازل شده كه تاريكترين محيط و عقب افتاده ترين مردمدر آن زندگى مى كردند و به دست كسى و قلب الهى كسىنازل شد كه زندگى خود را در آن محيط ادامه مى داد، و در آن حقايق و معارفى است كه درجهان آن روز - چه رسد به محيط نزول آن - سابقه نداشت .
و بالاترين و بزرگترين معجزه آن همين است ، آنمسائل بزرگ ، عرفانى كه در يونان و نزد فلاسفه آن سابقه نداشت و كتب ارسطو وافلاطون بزرگترين فلاسفه آن عصرها از رسيدن به آن عاجز بودند، و حتى فلاسفهاسلام كه در مهد قرآن كريم بزرگ شدند و از آن استفاده ها نمودند به آياتى كهصراحت زنده بودن همه موجودات جهان را ذكر كرده ، آن آيات راتاءويل مى كنند و عرفاى بزرگ اسلام كه از آن ذكر مى كنند، همه از اسلام اخذ نموده و ازقرآن كريم گرفته اند و مسائل عرفانى به آن نحو كه در قرآن كريم است ، در كتابديگر نيست و اينها معجزه رسول اكرم است كه با مبداء وحى آنطور آشنايى دارد كه اسراروجود را براى او بازگو مى نمايد و خود با عروج به قلهكمال انسانيت ، حقايق را آشكارا و بدون هيچ حجاب مى بيند و در عينحال در تمام ابعاد انسانيت و مراحل وجود، حضور دارد و مظهر اعلاى ((هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن ))(613)
جلوه هاى رحمانى - صفحه :24
معارف توحيد، وجه اصلى اعجاز قرآن
قرآن شريف به قدرى جامع لطايف و حقايق و سراير و دقايق توحيد است كهعقول اهل معرفت در آن حيران مى ماند؛ و اين ، اعجاز بزرگ اين صحيفه نورانيه آسمانىاست ، نه فقط حسن تركيب و لطف بيان و غايت فصاحت و نهايت بلاغت و كيفيت دعوت و اخباراز مغيبات و احكام و اتقان تنظيم عائله و امثال آن ، كه هر يك مستقلا اعجازى فوق طاقت وخارق عادت است ؛ بلكه مى توان گفت ، اينكه قرآن شريف معروف به فصاحت شد و ايناعجاز در بين ساير معجزات مشهور آفاق شد، براى اين بود كه در صدراول اعراب را اين تخصص ‍ بود و فقط اين جهت از اعجاز را درك كردند؛ و جهات مهمترى كهدر آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پايه اداراكش عاليتر بود، اعراب آن زمان ادراكنكردند. الآن نيز آنهايى كه هم افق آنها هستند، جز تركيبات لفظيه و محسنات بديعيد وبيانيه ، چيزى از اين لطيفه الهيه ادراك نكنند؛ و اما آنهايى كه به اسرار و دقايق معارفآشنا و از لطايف توحيد و تجريد با خبرند، وجهه نظرشان در اين كتاب الهى و قبلهآمالشان در اين وحى سماوى همان معارف آن است و به جهات ديگر چندان توجهى ندارند؛ وهر كس نظرى به عرفان قرآن و عرفاى اسلام كه كسب معارف از قرآن نمودند و مقايسهمابين آنها با علماى ساير اديان و تصنيفات و معارف آنها كند، پايه معارف اسلام و قرآنرا، كه اس اساس دين و ديانت و غاية القصواى بعثرسل و انزال كتب است ، مى فهمد، و تصديق به اينكه كتاب وحى الهى و اين معارف ،معارف الهيه است ، براى او مئونه ندارد.
آداب الصلوة - صفحه : 263 -264
علوم و معارف الهيه وجه اعجاز قرآن
صاحب اين كتاب ، سكاكى و شيخ نيست كه مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد؛ سيبويهو خليل نيست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد؛ مسعودى و ابن خلكان نيست تا دراطراف تاريخ عالم بحث كند؛ اين كتاب چون عصاى موسى و يد بيضاى آن سرور، يا دمعيسى كه احياى اموات مى كرد نيست كه فقط براى اعجاز و دلالت بر صدق نبى اكرم آمدهباشد؛ بلكه اين صحيفه الهيه ، كتاب احياى قلوب به حيات ابدى علم و معارف الهيه است؛ اين كتاب خداست و به شئون الهيه - جل و علا دعوت مى كند.
آداب الصلوة - صفحه :194
قرآن داراى معارف بى سابقه
در آيات شريفه اول سوره مباركه ((حديد))دقايقى است از توحيد، و معارف جليله اى استاز اسرار الهيت و تجريد، كه در هيچ يك از مسفورات الهيه و صحفاهل معرفت و اصحاب قلوب نظير ندارد؛ و اگر براى صدق نبوت وكمال شريعت حضرت نبى ختمى جز آن آيات نبود، براىاهل نظر و معرفت هم آنها كفايت مى كرد؛ و بالاترين شاهد بر اينكه اين معارف از حوصلهبشر خارج و از حيطه فكر انسانى بيرون است ، آن است كه تاقبل از نزول اين آيات شريفه و امثال آن ، از معارفى كه قرآنشامل است ، در بشر سابقه اى از اين قسم معارف نبوده و راهى به اين سراير نداشتند.اكنون كتب و صحف اعاظم فلاسفه عالم ، با آنكه علومشان نيز از سرچشمه وحى الهى است، موجود است ، كه شايد بالاتر و لطيفترين آنها كتاب شريف اثولوجيا(614)، تصنيفگرانمايه فيلسوف عظيم الشاءن و حكيم بزرگوار، ارسطاطاليس است كه اعاظم حكمامثل شيخ الرئيس ‍ ابوعلى سينا، اعجوبه دهر و نادره زمان ، سرخضوع و كوچكى در پيشگاهاو زمين گذاشتند، و از شحات فكر او منطق و تنظيم قواعد آن است ، و به همين جهت او را((معلم اول )) گويند، و شيخ الرئيس فرمايد كه از زمانى كه آن بزرگ قواعد منطق راتنظيم نموده ، احدى نتوانسته به يكى از قواعد او خدشه اى كند يا زيادتى تاءسيسكند؛ با همه وصف ، با آنكه آن كتاب شريف را براى معرفة الربوبيه ، تاءسيس و تقنينفرموده ، ببينيد از اول تا آخر آن كتاب شريف براى معرفى مقام ربوبيت ،مثل اين كريمه شريفه اول سوره ((حديد)) يا نزديك به مفاد آن يا چيزى كه بويى ازاين سر بزرگ توحيد داشته باشد، دارد؟ و آنقول خداى تعالى است : ((هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن .))(615) و يا آنكهشبيه اين قول در تمام اقول آنها هست : ((و هو معكم اينما كنتم ؟))(616)
آداب الصلوة - صفحه : 302 -303
وجه ديگرى از اعجاز قرآن
بايد دانست كه در اين كتاب جامع الهى به طورى اين معارف ، از معرفة الذات تا معرفةالافعال ، مذكور است كه هر طبقه به قدر استعداد خود از آن ادراك مى كنند؛ چنانچه آياتشريفه توحيد، و خصوصا توحيد افعال ، را علماى ظاهر و محدثين و فقها - رضوان اللهعليهم - طورى بيان و تفسير مى كنند كه بكلى مخالف و مباين است با آنچهاهل معرفت و علماى باطن تفسير مى كنند؛ و نويسنده هر دو را درمحل خود درست مى داند؛ زيرا كه قرآن شفاى دردهاى درونى است و هر مريض را به طورىعلاج مى كند...
...و در عين حال كه بعضى آيات شريفه ، مثل آياتاول ((حديد)) و سوره مباركه ((توحيد))، به حسب حديث شريف كافى براى متعمقان ازآخر الزمان وارد شد، اهل ظاهر را نيز از آن بهره كافى است ؛ و اين از معجزات اين كتابشريف و از جامعيت آن است .
آداب الصلوة - صفحه : 185 -186
معجزه اختصار و ايجاز در بيان و تبيين
لسان انبيا و اوليا، بلكه لسان قرآن شريف نيز، چون ساير مصنفان و مؤ لفان نيستكه در صدر فحص تفتيش و بحث و جدال در اطراف مفهومات كليه و در مقام تشقيقات و حصرو تعدد باشد، كه خود اين امور از حجب غليظه سير الى الله است و ((باز دارد پياده رازسبيل ))(617).
لهذا قرآن شريف ، با آنكه جامع همه معارف و حقايق اسما و صفات است و هيچ كتابىآسمانى و غير آن ، مثل آن ، معرفى ذات و صفات حق تعالى را ننموده ، و همين طور جامع ودعوت به مبداء و معاد و زهد و ترك دنيا و رفض طبيعت و سبكبار شدن از عالم ماده و رهسپارشدن به سرمنزل حقيقت است ، به طورى كه مثل آن متصور نيست ؛ مع ذلك چون ساير كتبمصنفه مشتمل نشده بر ابوابى و فصولى و مقدمه خاتمه و اين از قدرت كامله منشى آن استكه محتاج به اين وسايل و وسايط در القاى غرض خود نبوده .
و از اين جهت مى بينيم كه گاهى با نصف سطر، برهانى را كه حكما با چندين مقدماتبايد بيان كنند، به صورت غير شبيه به برهان مى فرمايد:
مثل قوله تعالى :((لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا))(618) و قوله : ((لذهبكل اله بما خلق و لعلا بعضهم على بعض ))(619)، كه برهان دقيق ، توحيد است ، وهر يك از اين دو محتاج به چندين صفحه بيان است كه پيش اهلش واضح است و غير اهلش رانيز حق تصرف در آن نيست ؛ گرچه چون كلام جامع است ، به اندازه فهمش هر كسى از آنادراكى مى كند.
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 62 - 63
و مثل قوله تعالى :((الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير))(620) قوله :((و هو معكماءين ما كنتم ))(621) و قوله : ((فاينما تولوا فثم وجه الله ))(622) و قوله :((و هو الذى فى السماء اله و فى الارض اله ))(623) و قوله :((هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن ))(624)، كه هر يك اشاره به علوم عاليه حكمتماقبل الطبيعه است و وجه عرفانى ، و هر كس مراجعه به احاديث شريفهاهل بيت عصمت و طهارت كند، خصوصا كتاب ((اصول كافى )) شريف و ((توحيد))شيخصدوق و همين طور كتاب ((نهج البلاغه )) و ادعيه ماءثور از آن بزرگوار خصوصا((صحيفه سجاديه )) از روى تدبر و تفكر، خواهد دانست كه مشحون از علوم الهيه ومعارف ربانيه و اسما و صفات و شئون حضرت حق -جل و علا - هستند، بى حجاب اصطلاحات و قيود مفهومات ، كه هر يك حجاب روى جانان است.
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 62 - 64
فصل دوازدهم : جامعيت و خاتميت اسلام (625)
كمال و علو اسلام
مى دانيم با علم ضرورى كه شريعتى از جانب حق تعالى در بين بشر بايد باشد، ورجوع نماييم به شرايع معموله در بين بشر - كه عمده آنها سه شريعت اسلام - مى بينيمبالضرورة كه ديگر شريعت اسلام در سه مقام ، كه اساس شرايع و مدار تشريع بر آناست - يكى راجع به عقايد حقه و معارف الهى و توصيف و تنزيه حق و معاد و كيفيت آن وعلم به ملائكه و توصيف و تنزيه انبيا - عليهم السلام - كه عمده واصل شرايع است ؛ و ديگر راجع به اعمال قالبيه فرديه و اجتماعيه ، سياسيه و مدينهو غير آن - كاملتر از ديگران است ، بلكه هر منصف بى غرض نظر كند، مى يابد كه طرفنسبت با آنها نيست ؛ و در تمام دوره زندگانى بشر، قانون و شريعتى كه به اين اتقانباشد و در تمام مراحل دنيايى و آخرتى كامل و تام باشد وجود نداشته ؛ و اين خودبزرگتر دليل بر حقانيت آن است .
بالجمله ، بعد از اثبات نبوت عامه و اينكه شريعتى از براى بشر، خداى تعالىتشريع فرموده و طرق هدايت را به آنها فهمانده و آنها را در تحت نظم و نظام درآورده ،اثبات حقيت دين اسلام احتياج به هيچ مقدمه ندارد جز نظر كردن به خود آن و مقايسه بين آنو ساير اديان و شرايع ، در جميع مراحلى كه تصور مى شود احتياج بنى الانسان ، ازمعارف حقه و ملكات نفسانيه ، تا وظايف نوعيه و شخصيه و تكاليف فرديه و اجتماعيه ؛ واين يكى از معانى حديث شريف است كه مى فرمايد:((الاسلام يعلو و لا يعلى عليه.))(626) زيرا كه هر چه عقول بشر ترقى كند و ادراكات آنها زياد گردد، وقتى بهحجج و براهين اسلام نظر كنند، پيش ‍ نور هدايت آن خاضعتر شوند و حجتى در عالم غلبهبر آن نكند.
چهل حديث - صفحه : 201
دين بشريت
اسلام براى يك كشور، براى چند كشور، براى يك طايفه ، حتى براى مسلمين نيست ، اسلامبراى بشر آمده است ، خطاب هاى اسلام يا ((ايها الناس )) است ، گاهى ((ياايها المومنين))، والا ((يا ايها الناس )) است و همه بشر را اسلام مى خواهد زير پوششعدل خودش قرار بدهد.
مصاحبه امام به خبرنگاران مسلمان انگلستان ، افريقايى و آسيايى - صحيفه نورجلد:11 - صفحه :28 - 29 - تاريخ سخنرانى :26/9/58.
پيرامون جامعيت و فراگير بودن قوانين اسلام
(متشكل ) مى گويد:((اين مسلم است كه قوانين شرع ، هر اندازه هم جامع وكامل باشد، باز محال است كه بتواند همه احتياجات بشر را در هر جا و هر زمان تاءمين كند،چنانكه ما امروز احتياج به قانونهاى زيادى داريم مانند قانون ثبت ، و بانك ، و مرور زمان، و آيين دادرسى ، و محاسبات و بودجه و گمرك و صدها مانند آن ، كه از شرع نرسيده.))
(ما در پاسخ مى گوييم :) مقصود شما از اين قانون شرع هرچهكامل باشد نمى تواند به همه احتياجات بشر برسد، آن است كه خداى جهان چونكشورهاى ما خيلى زياد است و افراد آن بسيارند، و زمانهاى زياد بر آنها مى گذرد، نمىتواند اطلاع بر احوال و احتياجات اين همه اشخاص پيدا كند،و براى همه قانون جامعى كهبه احتياجات همه برسد وضع كند؟ اگر چنين است آفرين بر اين خداشناسى .
ما خدايى را مدير اين جهان پهناور مى دانيم كه ميليون ميليون منظومه هاى شمسى را درتحت تربيت خود اداره مى كند، و از ذره اى از ذرات جهانهاى پهناور پيدا و نهان كه علمبشرى تا آخر هم به قطره اى از آن درياى بى پايان نخواهد رسيدغافل نبوده و نخواهد بود، و جميع احتياجات هر موجودى پيش او آشكار و روشن است و بهرفع آنها قادر و تواناست .
آن خدايى كه از احتياج مشتى انسان كه در همين منظومه شمسى خود ما هم ذره اىناقابل است - با آنكه منظومه شمسى ما با هر چه در اوست در ميان اين فضاى بى پاياناز ذره ناقابلى كوچكتر است - بيخبر است ، و نمى تواند براى احتياج آنها قانونى درستبياورد، ما او را به خدايى كه نمى پذيريم هيچ ، از يك انسان كاملى هم او را بى ارجترمى دانيم . شما خدا را كوچك و بى مقدار مى دانيد كه به قانونهاى اواشكال مى كنيد و گمان مى كنيد از قانون ثبت و گمرك بيخبر است ، و علم او به اينجانرسيده كه قانون گمرك وضع كند؛ اينك ما بايد قانونهايى را كه شمرده بررسىكنيم ، ببينيم خدا براى آنها چه تكليفى معين كرده .
قوانينى را كه نويسنده مى گويد كه كشور با مرور زمان به آنها محتاج مى شود و درشرع از آنها اثرى نيست ، بر دو گونه است : يكى آنهايى كه با قانون شرع مخالفاست ؛ مانند ماليات بر - فواحش - باندرل مسكرات و مانند اينها. اينگونه قوانين براىمملكت و توده مضر، و بر خلاف صلاح كشور است و اگر كسى آنها را يكان يكان بررسىكند، خواهد فهميد چه ضررهايى از اينگونه قوانين پوسيده بر كشورهاى اسلامى واردشده ...
و ديگر از قوانين كه با مرور زمان - در - كشور نيازمند به آنها مى شود، آنهايى است كهبا قانون شرع مخالف نيست و امروز در نظم مملكت و ترقيات كشور دخالت دارد. اينگونهقوانين را دولت اسلامى مى تواند به توسط كارشناسان دينى تشخيص دهد كه باقانون اسلامى تطبيق كند و وضع نمايند. مثلا، اگر براى حفظ كشور يا حفظ شهرستانهامحتاج به آيين نامه ها يا قوانينى شدند كه برخلاف قانون اسلامى نبود و كارشناساندينى تشخيص آن را دادند،مانعى از وضع و جريان آن نيست ، چنانچه در آيه (60) از سورهتوانستيد و مقتضى بود، بايد در مقابل دشمن قيام كنيد))(627)، و با اين بيان راهسخنان پوچ اين نويسنده بسته مى شود؛ زيرا قانون ثبت و بانك و مانند آنها، اگرمخالف با قانون اسلام شد كه قانون نيست ، و اگر مخالف نشد و در نظام يا ترقياتكشور دخالت دارد، دولت مى تواند مطابق صلاح كشور آنها را به جريان بيندازد، اگرچه اسمى از آنها در قانون اسلام نباشد. مثلا، در صدر اسلام به واسطه محدود بودنكشور اسلامى ، نيازمند به بانك و ثبت املاك و سرشمارى و مانند اينها نبودند و ساز وبرگ ارتش در آن زمان با اين مخالف بوده و وزارت پست و تلگراف نبوده يا به اينتشريفات نبوده ؛ لكن قانون اسلام از تشكيل آنها اساسا جلوگيرى نكرده .
اكنون بايد كارشناسان دينى كه علماى اسلامند نظر كنند، هر يك از اين تشكيلات كهمخالف قوانين اسلامى نبود و كشور به آن نيازمند بود، درتشكيل آن موافقت كنند و همين طور ساز و برگ ارتش در اين زمان به هر طورى صلاحكشور است بايد تهيه شود و ابدا قانون اسلام با اينگونه ترقيات مخالفت نكرده وقوانين اسلامى به هيچ يك از تشريفات سياسى و اجتماعى مخالف نيست .
قانون دادگسترى اسلام كه پس از اين اشاره به آن مى شود، به طورى وضع شده استكه به هيچ نيازمندى به قانون ثبت پيدا نمى شود؛ با همه وصف ، در قانون اسلام نيزبراى ثبت اسناد تا آنجا كه نيازمند بوده قانون وضع كرده است ، چنانچه در آيه (282)از سوره بقره كه طولانيترين آيات قرآنى است مقرراتى بيان فرموده ...
و اما قانون بانك از فروع قانون معاملات است كه در اسلام براى آن هزاران وضع شدهاست ، و اين ماجراجويان بيخرد از آن بى اطلاعند و بى جهت به ستيزه برخاستند، قانونمعاملات در اسلام مانند ديگر قوانينش مراعات صلاح كشور و توده را به طور كافى كرده. حتى معاملات شخصى را كه بر خلاف صلاح كشور و توده استباطل دانسته و از معاملات مسكرات و قراردادهاى برد و باختى و معاملات آلات و ابزاربازيگريها و ساز و نواها و پولهايى كه در راه تئاتر و مجالس ‍ رقص و سينما و بالا ومانند آنها كه هر يك سرچشمه فساد اخلاق توده است ، مصرف مى شود و تمام چيزهايى كهفساد دارد جلوگيرى كرده است . در تمام قوانين اسلام جنبه هاى اجتماعى و اخلاقى به طوركامل مراعات شده است ....(مستشكل باز) مى گويد: ((آيين دادرسى در شرع نيست )). باآنكه آيين دادرسى در اسلام از بزرگترين آيينها است ، و هزاران مواد خردمند دارد، و اگركسى كوچكتر(ين ) اطلاعى از قانون دادرسى اسلام و شرايطى كه براى قاضى و شاهدتعيين كرده داشته باشد، مى تواند اساس اين قانون چيست ، و همين طور اگر كسى بهوضع جريان محاكمه و آسانى فصل خصومت و در عينحال نزديك بودن آن به كشف واقع و حقيقت درست برخورد كند، خواهد فرق ميان خدا وقانون بشر را فهميد.
كشف الاسرار - صفحه : 293 -297
تعارض نسخ و تغيير با جاودانگى
اين مسلم است كه هم در قرآن و هم در حديث ، ناسخ و منسوخ زياد است و علت اين تغيير همرعايت اقتضاى زمان است . حال در جايى كه در يك محيط، آن هم در يك زمان كم ، قانونبراى رعايت زمان عوض نشود؛ و به علاوه اينكه مى گويند همه قوانين اسلام براىهميشه است ،اگر مدرك مسلم روشنى دارد، خواهشمند است بيان فرماييد.
اين پرسش منحل به دو سؤ ال شود: يكى آنكه دليلى هست كه قانون اسلام براى هميشه وهمه جا است ؟ دوم :اگر دليلى هست ، نكته آنكه در بيست و چندسال ، در قانون نسخهايى واقع شده و در اين زمانهاى طولانى هيچ نسخى واقع نشده چيست؟
و اما ديگر دليل از عقل و قرآن ، براى اينكه اسلام قانون هميشگى است وقابل نسخ نيست آورديم ، فرضا كه نكته نشدن را ندانيم ، به جايى ضرر نمى رساندو ما اول دليل بر اين مى آوريم كه اسلام براى هميشه و همه كس هست ، گرچه در سؤال بى ترتيب اين را متاءخر ذكر كرده است .
در قرآن كريم گواههايى است بر اينكه قرآن و احكام اسلام براى هميشه و همه تودهبشر است كه ما بعضى از آنها را در اينجا مى آوريم :
1 - سوره فصلت ، آيه (42): ((وانه لكتاب عزيز لا ياءتيهالباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد))؛ يعنى :((همانا اين قرآن كتابىاست گرامى كه نه در زمان خود و نه پس از خود خطباطل بر آن كشيده نى شود و قانونى آن را باطل نمى كند. چطور چنين نباشد در حالى كهاين قانون را خداى حكيم فرو فرستاده .))
اكنون شما مى گوييد با قانونهاى اروپايى و قانونهاى مجلس كه قانونگذاران را همهمى شناسيم ،ما خط باطل بر قانون خدايى كه خدا مى گويد هيچ چيز آن راباطل نمى كند بكشيم ، و به گفته خدا ارجى نگذاريم ؟ آيا اين خدا نشناسى نيست ؟!
2 - آيات (44 - 45 - 47) از سوره مائده كه در پرسش پنجم (628)
آورديم . در آن آيات قانون كلى ذكر كرده كه هيچ كس حق ندارد حكمى بكند به غير آناحكامى كه خدا نازل كرده است . حالا قانونهايى كه مردم مى گذرانند، اگر همانقانونهاى خدايى باشد حرفى نيست ، و گرنه به موجب اين آيات ، حكم كننده آن كافر وفاسق و ظالم است .
3 - آيه (85) از سوره آل عمران : و من يبتغ غير الاسلام دينا فلنيقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين (629)؛ اگر دين ديگرى غير از اسلام مى آمداين آيه درست نمى شد.
4 - آيه (43) از سوره فاطر:((ولن تجد لسنة الله تحويلا))؛ يعنى :((هرگز نمىيابى از براى دستور خدا تبديل و تغييرى ))؛ و ايندليل هميشگى سنت و دستور خدايى است .
5 - آيه (1) از سوره فرقان : تبارك الذىنزل الفرقان عل عبده ليكون للعالمين نذيرا .(630)
6 - آيه (90) از سوره انعام : ((قل لا اسئلكم عليه اجرا ان هو الا ذكرى للعالمين)).(631)
7 - آيه (107) از سوره انبيا:((و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين )).(632) در اين آياتو بسيارى ديگر كه به اين مضمون وارد است ، خدا پيغمبر اسلام را بيم دهنده و رحمتبراى تمام جهانيان خوانده و قرآن را تذكره و قانون همه جهانيان قرار داده ،و شك نيستكه تمام افراد بشر در هر دوره پيدا شوند و در هر كشورى زيست كنند، از جهانيان هستند.پس ، به موجب اين آيات ، پيغمبر براى همه قانون آورده و اسلام قانون همه جهانيان است، و هر كس باشد و هر وقت باشد و هر جا باشد. اگر قانون براى يك زمان يا يك گروهباشد، تخلف از آن براى ديگر مردم بيمى ندارد، وعمل كردن به آن از نيكيها نيست تا پيغمبر بيم دهنده همه جهانيان و رحمت براى همه عالميانباشد و قرآن تذكره براى همه عالم باشد.
8 - آيه (40) از سوره احزاب : ((ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكنرسول الله و خاتم النبيين )). در اين آيه خدا ختم پيغمبرى را به پيغمبر اسلام اعلانكرده ؛ پس قانون آسمانى و دستور خدايى كه بايد به وسيله پيغمبران بيايد ديگربراى بشر نخواهد آمد، و ما در جواب پرسش پنجم ثابت كرديم به حكم خرد و قرآن ، كههيچ قانونى جز قانون خدا قانونيت ندارد، و پذيرفتن بشرى از حكم خرد و قرآن بيروناست .
پس ، معلوم شد كه قانون اسلام كه آخرين قوانين خدايى است ، به حكم اين آيه براىهميشه و هم توده بشر خواهد بود، و قانونهاى اروپايى كه امروز در كشور ما نيزمعمول است جز سياه مشقى نيست و نبايد عملى باشد.
ما اگر بخواهيم تمام آياتى كه بر اين مقصود دلالت دارد بياوريم سخن طولانى مىشود، اين است كه به همين اندازه اكتفا كرديم ....
ما گواه از خرد داريم بر اينكه قانون اسلام امروز هم براى تمام بشر قانون است وبايد همه بر آن به ناچار گردن بنهند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation