بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب نبوت از دیدگاه امام خمینی, مؤ سسه تنظیم و نشر آثار امام   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     NOBOVV01 -
     NOBOVV02 -
     NOBOVV03 -
     NOBOVV04 -
     NOBOVV05 -
     NOBOVV06 -
     NOBOVV07 -
     NOBOVV08 -
     NOBOVV09 -
     NOBOVV10 -
     NOBOVV11 -
     NOBOVV12 -
     NOBOVV13 -
     NOBOVV14 -
     NOBOVV15 -
     NOBOVV16 -
     NOBOVV17 -
     NOBOVV18 -
     NOBOVV19 -
     NOBOVV20 -
     NOBOVV21 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

پيامبر (ص ) رحمت براى جهانيان
... بالاتر از اين مرتبه (441)، آن مرتبه اى است كه قوه عاقله به صبغه الهيه رنگينشود و الهى گردد و قوه عشق ، به كمال مطلق الهيه برسد، به طورى كه هر چه بكندبه حب الهى نمايد و به هر چه بنگرد به ديده مهر و با اين ديد كه نشانه و اثر محبوباست بنگرد. البته اى مرتبه و مقامى است كه براى هر كسى ميسر نمى باشد. اين مرتبه،((رحمة للعالمين ))و نبى اكرم (ص ) را مى خواهد كه اگر به سنگ هم نگاه مى كرد بهمهر نگاه مى كرد، با اين ديد كه اثر محبوب است مى نگريست ،ابوجهل را هم با اين نظر نگاه مى كرد و مى توان گفتقتل او هم از سر مهر بود؛ براى اينكه حضرت مى دانست كه هر چه او بيشتر در دنيا بماندبر خسرانش ‍ افزوده خواهد شد. به علاوه تنظيم امور و مراعات حق ديگران هم اقتضا مىكند كه اگر عضو فاسدى هست كه موجب افساد هم مى شود؛ پيامبر -صل الله عليه و آله - به قانون عمل فرمايد و او را به كيفر برساند، چنانچه ما هم تحتقانون هستيم و بايد تولا و تبرا داشته باشيم . ايشان ((رحمة للعاليمن )) بوده اند. مامسلمين در اين عالم زير سايه رحمت الهيه ، يعنى نور پاك محمد مصطفى -صل الله عليه و آله - هستيم ؛ و اميدواريم در آخرت هم زير نور شفاعت محمديه قراربگريم ، ان شاءالله .
تقريرات اسفار
صاحب خلق عظيم
خداى تعالى پيغمبر بزرگ خود را ستايش مى فرمايد كه ((تو بر خلق بزرگ هستى))(442)، البته براى چنين مقصد بزرگ ، خلق بزرگ لازم است كه قوه مقاومت با تمامناملايمات را داشته باشد، و با هيچ چيز از ميدان ارشاد خلق در نرود.
بزرگتر زحمت و سخت ترين رنج و تعب هاديان راه حق ، معاشرت با جاهلان و دعوتبيخردان بوده و هست . و از اين جهت ، اينها بايد متصف به بزرگترين اخلاق حسنه باشد وبايد قوه رفق و مدارا و حسن عشرت ، در آنها به طورى باشد كه با تمام جهالت جاهلانو بيخردان ، مقاومت كنند. زود رنجى و كدورت و امراض عصبى ، بكلى با اينشغل شريف منافى است .
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 316 -317
قرآن خدا رسول الله (ص )
وظيفه سالك الى الله آن است كه خود را به شريف عرضه دارد؛ و چنانچه ميزان درتشخيص صحت و عدم صحت و اعتبار ولا اعتبار حديث ، آن است كه آن را به كتاب خدا عرضهدارند و آنچه مخالف آن باشد باطل و زخرف شمارند، ميزان در استقامت و اعوجاج و شقاوتو سعادت آن است كه در ميزان كتاب الله درست و مستقيم درآيد. و چنانچه خلقرسول الله قرآن است ،(443) خلق خود را با قرآن بايد متوفق كند تا با خلق ولىكامل نيز مطابق گردد.
آداب الصلوة - صفحه :208
بزرگترين روح بشرى و متواضعترين بنده پروردگار
رسول خدا - صل الله عليه و آله - كه علمش از وحى الهى ماءخوذ بود و روحش ‍ به قدرىبزرگ بود كه يك تنه غلبه بر روحيات ميليونها بشر كرد، تمام عادات جاهليت و اديانباطله را زير پا گذاشت و نسخ جميع كتب كرد و ختم دايره نبوت به وجود شريفش شد؛سلطان دنيا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود - باذن الله - تواضعش با بندگان خدااز همه كس بيشتر بود. كراهت داشت كه اصحاب براى احترام به او به پا خيزند. وقتىوارد مجلس مى شد پايين مى نشست . روى زمين طعامميل مى فرمود و روى زمين مى نشست و مى فرمود:((من بنده اى هستم ، مى خورممثل خوردن بنده و مى نشينم مثل نشستن بنده )).(444)
چهل حديث - صفحه : 95-96
كاملترين موجود در مشاهده كمالربوبيت و نقص ‍ عبوديت
بدانكه از براى تواضع درجاتى است ...
اول ، تواضع اولياى كمل و انبياى عظام است كه آنان به واسطه تجليات ذاتى واسمايى و صفاتى و افعالى در قلبشان ، در پيشگاه حق تعالى و مظاهرجمال و جلال آن ذات مقدس متواضع شوند،و مشاهدهكمال ربوبيت و ذلت عبوديت در آنها، غايت تواضع وتذلل را در قلبشان ايجاد كند، و هر چه در اين دو نظر و دو مشاهدهكامل گردند، در حقيقت تواضع نيز كامل شوند، چنانكه ذات مقدس ‍ اعراف خلق الله و اعبدعبادالله ، خاتم النبيين ، متواضعترين موجودات است در پيشگاه مقدس حق تعالى ؛ زيرا كهدر مشاهده كمال ربوبيت و نقص عبوديت ، كاملترين موجودات است .
و اين طايفه از متواضعترين ، چنانچه براى حق -جل و علا - متواضعند، براى مظاهر جمال و جلال او نيز براى او متواضعند، و تواضعبراى اينان ، ظل تواضع براى حق است . و اينان علاوه بر تواضع ، داراى مقام محبت نيزهستند، و محبت به مظاهر حق - تابع محبت به حق - دارند، و اين تواضع كه مشفوع با محبتاست ، كاملترين مراتب تواضع است .
شرح حديث عقل و جهل - صفحه :335
جسم بشرى و روح الهى
صورت ظاهر نبى اكرم - صل الله عليه و آله - و ساير مردم فرقى نداشت ، و لهذابعضى از اعراب غريب كه به حضور مباركش مى رسيدند و آن حضرت با جمعى نشستهبودند، مى پرسيدند: كدام يك پيغمبر هستيد(445) آنچه پيغمبر (ص ) را از ممتاز مىكند، روح بزرگ قوى لطيف آن سرور است ، نه جسم مبارك و بدن شريفش .
چهل حديث - صفحه :331
اختيار فقر
در حديث است كه جبرئيل كليد خزاين ارض را در حضور خاتم النبيين -صل الله عليه و آله - آورد و عرض كرد در صورت اختيار آن از مقامات اخروى شما نيزچيزى كم نشود. حضرت براى تواضع از حق تعالىقبول نفرمود و فقر را در اختيار فرمود.(446)
چهل حديث - صفحه : 242
خواب پيغمبر (ص )
اختلفت الرؤ يا حسب حال اهل المنام ، فان منافاترسول الله - صلى الله عليه و آله - من قبيل تمثلات الحقائق الغيبية فى الحضرةالخيال الغير المشتغل عن الحضرات الحقائق بخلاف منافات سائر الناس .(447)
تعليقات على شرح - صفحه :146
فصوص الحكم
سر قدر، شب قدر
شايد ليلة القدر براى آن ، صاحب قدر شده است كه شبوصال نبى ختمى و ليله وصول عاشق حقيقى به محبوب خود است .
آداب الصلوة - صفحه : 326
ليله قدر بنيه محمدى - صلوات الله عليه -
اگر ملاحظه حقيقت ليلة القدر شود ((الف شهر)) ممكن است كنايه از جميع موجوداتباشد، به اعتبار آنكه ((الف ))عدد كامل است ،و مراد از ((شهر))انواع است . يعنى((بنيه شريفه محمديه )) كه انسان كامل است از هزار نوع كه جميع موجودات مى باشدبهتر است ، چنانچه بعض اهل معرفت گفته است .
و احتمال ديگرى به نظر نويسنده آمده و آن ، آن است كه ((ليلة القدر)) اشاره باشد بهمظهر اسم اعظم ؛ يعنى مرآت تام محمدى - صل الله عليه و آله - و ((هزار شهر)) عبارتباشد از مظهر اسماى ديگر؛ و چون از براى حق تعالى هزار (و) يك اسم است و يك اسم((مستاءثر))در علم غيب است ؛ از اين جهت ليلة القدر نيز مستاءثر است ، و ليله قدر بنيهمحمدى (ص ) نيز اسم مستاءثر است . از اين جهت بر اسم مستاءثر، كسى جز ذات مقدسرسول ختمى - صل الله عليه و آله - اطلاع پيدا نكند.
آداب الصلوة - صفحه : 328 -329
حقيقت محمديه (ص ) و حقيقت ليلة القدر
امر دوم در حقيقت ((ليلة القدر)): بدانكه از براى هر رقيقه حقيقتى ، و براى هرصورتى ملكى باطنى و غيبى است ؛ و اهل معرفت گويند كه مراتبنزول حقيقت وجود به اعتبار احتجاب شمس حقيقت در افق تعينات ، ((ليالى )) است ؛ ومراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقيقت از آفاق تعينات ، ((ايام ))است . و شرافت ونحوست ((ايام )) و ((ليالى ))به حسب اين بيان واضح شود.
و به اعتبارى ، قوس نزول ليلة القدر محمدى است ؛ و قوس صعود يوم القامه احمدى است؛ زيرا كه اين دو قوس مد نور ((فيض منبسط))است ، كه ((حقيقت محمديه ))است و تمامتعينات از تعين اولى ((اسم اعظم ))است . پس ، در نظر وحدت ، عالم شب قدر و روزقيامت است ؛ و بيش از يك شب (و) روز نيست ،كه آن تمام دار تحقق و ليلة القدر محمدى ويوم القيامه احمدى است ؛ و كسى كه متحقق به اين حقيقت شود، هميشه در ((ليلة القدر)) و((يوم القيامة )) است ، و اين با هم جمع شود.
و به اعتبار نظر كثرت ، ليالى و ايام پيدا شود. پس بعضى ليالى صاحب قدر است ،وبعضى نيست ؛ و در بين همه ليالى ، بنيه احمدى و تعين محمدى -صل الله عليه و آله - كه نور حقيقت وجود به جميع شئون و اسما و صفات و باكمال نوريت و تمام حقيقت در افق غروب نموده است ، ليلة القدر مطلق است ؛ چنانچه يوممحمدى ، يوم القيامة مطلق است . و ديگر ليالى و ايام ، ليالى و ايام مقيده است .
آداب الصلوة - صفحه : 328 -329
حقيقت محمديه (ص ) و حقيقت ليلة القدر
قوله تعالى :((و ما ادريك ما ليلة القدر))(448)، اين تركيب براى تفخيم و تعظيم وبزرگى مطلب است و عظمت حقيقت ، خصوصا به ملاحظه متكلم و مخاطب . با آنكه حق تعالى- جلت قدرته - متكلم است و رسول اكرم - صل الله عليه و آله - مخاطب است ، با اين وصف، به قدرى گاهى مطلب با عظمت است كه اظهار آن در نسج الفاظ و تركيب حروف وكلمات ممكن نيست ؛ كانه مى فرمايد:ليلة القدر نمى دانى چه حقيقت با عظمتى است ؛ حقيقتآن را نتوان بيان نمود و نسج و نظم حروف و كلمات در خور آن حقيقت نيست ؛ و لهذا با آنكهكلمه ((ما))براى بيان حقيقت است ، از بيان آن صرف نظر فرمود و فرمود:((ليلة القدرخير من الف شهر))(449) به خواص و آثار آن معرفى آن را فرمود، چه كه بيان حقيقتممكن نيست ؛ و از اينجا نيز مى توان حدس قوى زد به اينكه حقيقت ((ليلة القدر)) وباطنش غير از اين صورت و ظاهر است . گرچه اين ظاهر نيز با اهميت و عظمت است ؛ ولىنه به ان مثابه كه نسبت به رسول الله ، ولى مطلق و محيط بهكل عوالم ، اين نحو تعبير شود.
ان قلت :بنابر آن احتمال كه مذكور شد كه باطن ((ليلة القدر)) حقيقت و بنيه خودرسول مكرم باشد كه در آن محتجب است شمس حقيقت به تمام شئون ،اشكال بالاتر شود؛ زيرا كه به خود آن سرور نتوان گفت كه تو نمى دانى كه ((ليلةالقدر)) كه صورت ملكى خود تو است چيست .
قلت :اين مطلب را سرى و اين لطيفه را باطنى است ، ((و ذلك لمن القى السمع و هوشهيد))(450).
اى عزيزان بدان ، كه چون در باطن ((ليلة القدر)) حقيقى ، يعنى بنيه و صورت ملكىيا عين ثابت محمدى - صل الله عليه و آله -جلوه اسم اعظم و تجلى احدى جمعى الهى است ،از اين جهت تا عبد سالك الى الله ، يعنى رسول ختمى -صل الله عليه و آله - در حجاب خود است ، نتواند آن باطن را و آن حقيقت را مشاهده فرمود.چنانچه درباره موسى به عمران - على نبينا و آله و عليه السلام - در قرآن شريف واردشد كه : ((لن ترانى يا موسى .))(451) با آنكه تجلى ذاتى يا صفاتى از براىآن سرور شد به دليل :((فلما تجلى ربه للجبل جعله دكا و خر موسى صعقا))(452)و به دليل فقرات دعاى شريف عظيم الشاءن ((سمات )) چنانچه پرواضح است ؛ و اينرا نكته نيز آن است كه :اى موسى ،تا در حجاب موسوى و احتجاب خودى هستى ، امكانمشاهده نيست . مشاهده جمال جميل براى كسى است كه از خود بيرون رود؛ و چون از خودبيرون رفت ، به چشم حق ببيند، و چشم حق بين خواهد بود. پس ، جلوه اسم اعظم ، كهصورت كماليه ((ليلة القدر))،با احتجاب به خودى نتوان ديد. پس ، اين تعبيربنابر اين تحقيق صحيح و به موقع خواهد بود.
ان قلت :ليلة القدر نفس بنيه احمدى است به اعتبار احتجاب شمس حقيقت در آن ، نه نفسشمس تا اين توجيه صحيح باشد.
قلت :به لسان اهل نظر، شيئيت شى ء به صورت كماليه آن شى ء به صورت كماليهآن شى ء است ؛ و اشياء ذوات اسباب ، خصوصا سبب الهى ،شناخته نشود به حقيقت مگر بهشناختن اسباب آنها؛ و به لسان اهل معرفت نسبت ظاهر و باطن و جلوه و متجلى ، نسبت دو امرمفارق نيست ؛ بلكه يك حقيقت گاهى جلوه ظهورى كند و گاهى جلوه بطونى ؛ چنانچه عارفمعروف فرمايد:

ما عدمهاييم هستى ها نما
تو وجود مطلق و هستى ما(453)
اين سخن به قول عارف رومى پايان ندارد و صرف نظر از آن اولى است .
آداب الصلوة - صفحه : 335 -336
عظمت مقام روحانى رسول اكرم (ص )
...از اين جهت ، اين كتاب شريف ((قرآن ))است و ((فرقان است ؛ چنانچه روحانيترسول ختمى ، و مقام مقدس ولايت آن سرور، نيز قرآن و فرقان است و مقام احديت جمعوتفصيل است .
پس ذات مقدس به حسب اين احتمال گويى چنين فرمايد: ما به تجلى به مقام اسم اعظم ،كهمقام احديت جمع و تفصيل است ، به ظهور رحمت ((رحمانيه )) و ((رحيميه ))قرآن راتنزل داديم در ليله قدر محمدى ؛ و چون در عالم فرق ، بلكه فرق الفرق ، فرقانيتىبين ((قرآنين ))، يعنى قرآن مكتوب منزل و قرآنمنزل عليه ، يعنى كتاب الهى و حقيقت محمديه ،حاصل شده ، در ليله وصال بين القرآنين وجمع الفرقانين فرموديم ؛ و به اعتبار نيزاين شب ((ليلة القدر))(است ) ولى قدر آن را به آنطور كه شايد، جز خود حضرت خاتمالنبيين - صل الله عليه و آله - كه صاحب ليلة القدر است بالاصالة و اوصياى معصوميناو كه صاحب آنند بالتعبية ، كسى نداند.
آداب الصلوة - صفحه : 333
ولى كامل و نبى ختمى ، شب و روز قدر
بايد دانست كه چنانچه ولى كامل و نبى ختمى -صل الله عليه و آله - ((ليلة القدر))است به اعتبار بطون اسم اعظم در او و احتجاب حقبه جميع شئون در او، همين طور ((يوم القدر))نيز هست به اعتبار ظهور شمس حقيقت وبروز اسم جامع از افق تعين او، چنانچه يوم القيامة نيز خود آن سرور است .
بالجملة آن ذات مقدس شب و روز قدر است و روز قيامت نيز روز قدر است . بنابراين ، نكتهاينكه از ساير مظاهر به ((شهر))، و از اين مظهر مقدس تام ، به ((ليلة )) تعبير شدهاست ، شايد آن باشد كه مبداء شهور و سنين يوم وليلة است چنانچه واحد مبداء سايراسماست ،و به تعين و عين ثابت خود اصل شجره طيبه و مبداء تعينات است . تدبر تعرفواغتنم .
آداب الصلوة - صفحه : 337 -338
شب و روز قدر محمدى (ص )
تمام دايره وجود، يك شب قدر محمدى است ، اگر قدر بدانى ؛ و يك قوم القيامه احمدى است، اگر قيام به خدمت كنى .
سر الصلوة - صفحه : 337 -338
افضليت پيامبر - صلوات الله عليه و آله -
اشرف موجودات ، اكمل انسانها
بركت وجود رسول اكرم بركتى است كه در سرتاسر عالم ازاول خلق تا آخر يك همچو موجود با بركت نيامده است و نخواهد آمد. اشرف موجودات واكمل انسان ها و بزرگتر مربى بشر اين وجود مبارك است .
بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس و اعضاى هياءت دولت - صحيفه نور جلد:14 -صفحه :15 - تاريخ سخنرانى :4/11/59.
رابطه وجود، نبوت و كتاب رسول اكرم با اسم اعظم
رسول ختمى - صلى الله عليه و آله - اشرف موجودات و مظهر تام اسم اعظم است و نبوتاو نيز اتم موجودات ممكنه و صورت دولت اسم اعظم است كه ازلى و ابدى است و كتابنازل به او نيز از مرتبه غيب به تجلى اسم اعظمنازل شده .
آداب الصلوة - صفحه : 309 - 310.
بزرگترين وجود و بزرگترين حادثه در عالم
زمانها خودشان هيچ مزيتى ندارند بعضى بر بعضى ، زمان يك موجود سارى متحرك است ،متعين و هيچ فرق ما بين قطعه اى با قطعه اى ديگر نيست . شرافت زمانها يا نحوستزمانها به واسطه قضايايى است كه در آنها واقع ميشود. اگر چنانچه شرافت زمان بهواسطه حادثه اى است كه در آن زمان واقع مى شود، بايد عرض كنم كه روز بعثترسول اكرم در سرتاسر دهر من الازل الى الابد روزى شريفتر از آن نيست براى اينكهحادثه اى بزرگتر از اين حادثه اتفاق نيفتاده . حوادث بسيار بزرگ در دنيا اتفاق افتادهاست ، بعثت انبياى بزرگ ، انبياى اولوالعزم و بسيارى از حوادث بسيار بزرگ ، لكنحادثه اى بزرگتر از بعثت رسول اكرم نشده است و تصور هم ندارد كه بشود زيرا كهبزرگتر از رسول اكرم در عالم وجود نيست غير از ذات مقدس حق تعالى و حادثه اىبزرگتر از بعثت او هم نيست . بعثتى كه بعثترسول ختمى است و بزرگترين شخصيت هاى عالم امكان و بزرگترين قوانين الهى ، و اينحادثه در يك همچو روزى اتفاق افتاده است و اين روز را بزرگ كرده است و شريف ، وهمچو روزى ما ديگر در ازل و ابد نداريم و نخواهيم داشت .
بيانات امام در جمع مديران صندوقهاى قرض الحسنه سراسر كشور - صحيفه نورجلد:12 - صفحه :168 - تاريخ سخنرانى :20/3/59.
اكمل نوع بشر، آدم حقيقى ابوالبشر
لا اكمل فى النوع الانسانى من نبينا- صل الله عليه و آله - كما هو شهود ائمة الكشف والمعرفة (454) و المنقول عن معدن الحكمة و الرسالة ، و المستفاد من كلام الله المعينلاصحاب القلوب و الراسخين :
فمن كتاب الله قوله تعالى حكاية عن معراجه : ((ثم دنى فتدلى فكان قاب قوسين اوادنى ))(455)،((فتدلى )) هو حقيقة الفقر المشار اليه بقوله -صل الله عليه و آله -:((الفقر فخرى ))(456)((فتدلى ))هو حقيقة الفقرالمشاراليه الكبرى ،و الهولويه المطلقة ، و مقام ((او ادنى ))استهلاكه فى الاحدية وزوال حكم الواحدية
.
صاحب مقام تدلى و قاب قوسين اوادنى
و من كلمات ارباب الوحى و النبوة ما فى الزيارة الجامعة ، كقوله :((بكم فتح اللهو بكم يختم ))(457)، و قوله : ((ارواحكم فى الارواح و انفسكم فى النفوس))(458) و قوله :((انتم السبب المتصل بين السماء والارض ))(459) الى غير ذلكمن الفقرات و الاخبار المنقولة عن من طريقهم - عليه السلام - فى حد الاستفاضةبل التواتر. فاذا علمت ماذكنا و آمنت بما تلونا يظهرلك سر كونه -صل الله عليه و آله - اءبا البشر و آدم الحقيقى فتبصر .(460)
التعليقة على الفوائد 49 -50
الرضوية
افضليت ، وصف پيامبر در مقام تعين خلقى
اعلم ، جعلك الله و ايانا من امة الرسول المختار و سلكناسبيل الشيعة الابرار،ان قوله - صل الله عليه و آله -:((ماخلق الله خلقااءفضل منى ))(461)، اشاره الى افضيلته -صل الله عليه و آله - فى مقام تعينه الخلقى . فانه فى النشاءة الخلقيةاول التعينات و اءقربها الى الاسم الاعظم ، امام ائمة الاسماء و الصفات و الا فهو بمقامولايته الكلية العظمى و برزخية الكبرى و الهيولوية الاولى ، المعبر عنها ب ((دنىفتدلى )) و ((الوجود الانبساطى الاطلاقى ))و ((الوجه الدائم الباقى )) المستهلكفيه كل الوجودات و التعينات والمضمحل لديه جميع الرسوم و السمات لانسبة بينه وبنى شى ء، لاحاطته القيومية بكل ضوء و فى ء.فلا يستصح الاكرمية والافضلية ،و لايتصور الاولية و الاخرية ؛ بل هو الاول فى عين الاخرية ؛ و الاخر فى عين الاولية ؛ ظاهربالوجه الذى هو باطن ؛ و بالوجه الذى هو ظاهر كامن . كماقال : ((نحن السابقون الاولون (462))) (463)
مصباح الهداية - صفحه : 75
افضليت انبيا بر ملائكه و پيامبر بر انبيا
...قال على - عليه السلام -:((فقلت : ((يارسول الله فانت افضل ام جبرئيل - عليه السلام -؟))فقال : ((يا على ، ان شاء الله تبارك و تعالىفضل انبيائه المرسلين على ملائكته المقربين ، و فضلنى على جميع النبيين و المرسلين . ...
ان السؤ ال عن افضيلته عن جبرئيل (ع ) سؤال عن قاطبة سكنة عالم الجبروت . و اختصاصه بالذكر، اما لعظمة شاءنه من بين سائرالملائكة ؛ او لتوجه الاذهان اليه دون غيره . و بالجمله ، ليس السؤال مختصا به (ع ) و لهذا اءجاب - صلى الله عليه و آله - بفضيلته على جميع الملائكة .
سبب افضليت پيامبر (ص )
و ليعلم ان هذه الفضيلة ليست فضيلة تشريفية اعتبارية ، كفضيلة السلطان علىالرعية ؛ بل فضيلة حقيقة وجودية كمالية ، ناشئة من احاطته التامة و سلطنته القيومةظل الاحاطة التى لحضرة اسم الله الاعظم على سائر الاسماء و الصفات ، فان سائرالاسماء و الصفات من شؤ ونه و اءطواره و مظاهره و اءنوار فكما ان شرافة اسم الله اعظمالمحيط على سائر الاسماء ليست تشريفية اعتبارية و كذلك سائر الاسماء بعضهابالنسبة الى بعض ، كذلك الامر فى مربوب الاسماء المحيطة الذى هو النبى فىكل عصر و خصوصا نبينا - صلى الله عليه و آله - و هو مربوب امام ائمة الاسماء والصفات .(464)
مصباح الهداية - صفحه : 75
صاحب مقام اطلاق مشيت و ولايت كليه اصليه
قوله قدس سره : و منه :((آدم و من دونه تحت لوائى )).
لان مقامه هو مقام اطلاق المشيئة و الولاية الكلة الاصلية الهيولوية الاولى ، و سائر الانبياءمقامهم مقام تقييد المشيئة و الولاية الجزئية التعبية و صورة الهيولى ، و المقيدات مظاهرالمطلق و الجزئيات مشارق نوره و مطالع ظهوره
.(465)
مصباح الهداية - صفحه : 72 - 73 - 76 - 77
التعليقة على الفوائد
الرضوية
صاحب قلب جمعى احدى و جامع ولايت و نبوت مطلقه
چون قلوب اوليا به حسب فطرت اصليه ، مختلف و متميزند، يك قسم از قلوب است كه بهافق رحمت نزديكتر و مناسبتر است ، و آن قلوبى است كه از اسماىجمال و رحمت ظاهر شده ، و خود ظهور تجلى رحمت وجمال است ؛ چون قلب عيسوى - على نبينا و آله و عليه السلام - در اين قلوب رجا غلبه برخوف دارد، و تجليات جمال غالب بر تجلياتجلال است .
و يك طايفه از قلوب است كه به افق جلال و عظمت نزديكترند و آن قلوبى است كه ازتجلى جلال ظاهر شده و خود ظهور تجلى جلالند؛ چون قلب يحويى - عليه السلام -. دراين قلوب ، خوف بر رجا و تجليات غالب بر تجليات جماليه است .
و يك قسم از قلوب ، آنهايى است كه جمع بين هر دو تجلى نموده و اين نحو قلوب ، هرچهبه افق اعتدال نزديكتر باشند، كاملترند، تا آنجا رسد كه تجلياتجمال و جلال بر حد استوار و اعتدال حقيقى ، بر قلب آنها ظاهر شود. نهجلال را بر جمال غلبه باشد و نه جمال را برجلال ؛ و صاحب اين قلب جمعى احدى احمدى ، خاتم دايرهكمال و جامع ولايت مطلقه و نبوت مطلقه است ؛ و آن ؛ خاتم نبوات و مرجع و مآب ولاياتاست .(466)
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 142 -143
تجلى حق به جمال و جلال بر خاتم الانبياء - صلى الله عليه و آله-
ان قلوب الاولياء والسالكين مرائى تجليات الحق ومحال ظهوره ، كما قال تعالى :((يا موسى لايسعنى ارضى و لا سمائى ،و لكن يسعنىقلب عبدى المؤ من .))(467) الا ان القلوب مختلفة فى بروز التجليات فيها، فربقلب عشقى و ذوقى تجلى له ربه بالجمال و الحسن و البهاء، و قلب خوفى تجلى لهربه بالجلال و العظمة و الكبرياء و الهيبة ، و قلب ذى وجهتين تجلى لهبالجمال والجلال و الصفات المتقابلة ، او تجلى له بالاسم الاعظم الجامع . و هذا المقاممختص بخاتم الانبياء و اوصيائه - عليهم السلام -... فانكل واحد منهم تجلى له ربه باسم مناسب لحاله : اما بصفةالجلال كشيخ الانبياء و المرسلين - صلوات الله عليه و عليهم اجمعين - فانه - عليهالسلام - لاستغراقه فى بحر عشقه تعالى و هيمانه فى نور جماله ، تجلى له ربهبالجمال من وراء الجلال ، و لهذا اختص بالخلة ...
و كيحيى - عليه السلام - فان قلبه كان خاضعا خاشعا منقبضا؛ فتجلى له ربه بصفةالجلال من العظمة و الكبرياء و القهر و السطنة ...
و اما تجلى له ربه بالجمال كعيسى - عليه السلام - و لهذا اجاب يحيى - عليه السلام -حين اعترض عليه معاتبا (اياه ) حين رآه يضحكفقال :((كانك قد امنت مكر الله و عذابه ! بقوله - عليه السلام - ((كانك قد آيست منفضل الله و رحمة !))فاوحى الهيما:((احبكما الى احسنكما ظنا بى .))(468) فيحى -عليه السلام - بمناسبة قلبه و نشاءته تجلى له ربه بالقهر و السلطنة ، فاعترضبما اعترض ؛ و عيسى - عليه السلام - بمقتضى نشاءته و مقامه تجلى له باللطف والرحمة ، فاءجاب بما اءجاب .و وحيه تعالى باءن احبكما الى احسنكما ظنا بى بمناسبةسبق الرحمة الغضب و ظهور المحبة الالهية فى مظاهرالجمال اولا؛ كما ورد:((يا من سبقت رحمة غضبه ))
.(469)(470)
شرح دعاى سحر - صفحه : 28 -29
تجلى حق به اسم جامع بر پيامبر (ص ) و مقام حفظ حضرات
السالك اذا تجلى له ربه بكل اسم و تحقق بمقامكل اسم خاص ، صار قلبه قابلا للتجلى بالاسم الجامع الذى فيهكل الشؤ ونات و تمام الجبروت و السطان ، بالوحدة الجميعة و الكثرة فى الوحدة اولا، وبالكثرة التفصيلية و البقاء بعد الفناء و الوحدة فى الكثرة ثانيا؛...
و بهذا المرتبة تتم المراتب . و هذا اخيرة مراتب السير الى سيرالله ؛ و السفر الرابعالذى هو البقاء بعد استهلاكه التام . فان حفظ الحضرات و التمكن فى مقام الجمع والتفصيل و الوحدة و الكثرة من اعلى مراتب الانسانية (471) و اتممراحل السير و السلوك .و لم يتفق لاحد من اهل السلوك و اصحاب المعرفة بحقيقة الالنبياالاكرم و الرسول المكرم - صلى الله عليه و آله - ولاوليائه الذين اقتبسوا العلم والمعرفة من مكاشفة ، و السلوك و الطريقة من مصباح ذاته و صفاته .
(472)
شرح دعاى سحر - صفحه : 150 -151
سد بين ممكن و واجب
...با توجه به آنچه گفتيم (473)اگر قرآن بخواهد در حقرسول اكرم (ص ) تعبيرى به كار برد كه حد سير ايشان را بيان نموده باشد لازم استتعبيرى به كار ببرد كه فوق مرتبه ((ارائه و رؤ يت ))(كه در مورد حضرت ابراهيمبه كار رفته ) را برساند، و نيز بايد تعبيرى بياورد كه آن تعبير و عبارت برساندكه مرتبه اسمايى و صفاتى در حضرتش متحقق بوده ، تا به واسطه ايشان ، آدم (ع )بر اسما و صفات تعلم يابد و ابراهيم (ع ) به مقام رؤ يت برسد. پيامبر خاتم (ص )تحقق آخرين درجه ارتقا و پرواز از عالم امكان است ، جايى كه هم مرز با مرتبه واجبالوجود و سد بين ممكن و واجب است و تجافى از اين حد ديگر عقلا و فى نفس الامرمعقول نيست ؛ چرا كه تجافى از آن ، انقلاب ممكن به واجب است و انقلاب ممكن به واجبمحال است .
ماءواى نبى اكرم (ص ) اعلا درجه تجرد،فوق الامكان است و تحت الوجوب بوده و دعوتشهم به آنجا بوده است . آنجا، مقام شامخى است كه در آن صفاى تجردى و قوت وجودى بهحدى مى رسد كه جذبه حق ، انسان را مجذوب مى كند و تمام شئون ذاتى ، از اسما وصفات براى انسان در حالت تعديل كامل مى باشد، به طورى كه نه آن شاءن به اينغلبه دارد و نه اين به آن . پس اين انسان ، در جهت وجودى و وحدتى همه اسما و صفاتاست نه در جهت تعين و غيريت و كثرت آنها، و به همين سبب حضرترسول ، - صلوات الله عليه و آله - فرمود:((ان ربى على صراط مستقيم )). ربمحمد(ص ) بر صراط مستقيم است .
آرى ، بر رسول اكرم (ص ) آن مقامى شامخ را حايز است ، مقامى كه در آن اسمى بر اسمىديگر غلبه ندارد و هيچ اسمى بر ديگرى ترجيحى ندارد، به خلاف ديگر كه مقام آنها،مقام غلبه اسمى بر اسم ديگر بوده و آن حضرات اسما و صفات راتعديل نكرده بوده اند؛ مثلا حضرت موسى - عليه السلام - نبى اى بود كه مظهريت اسم((قهار))در او بيشتر از ديگر اسما بوده ، و در حضرت عيسى (ع ) اسم ((رحمت ))غلبهداشته ، و حضرت يحيى (ع ) مظهر اسم ((خائف )) بوده و هكذا انبياى ديگر. از بين انبيا،آنكه غلبه هيچ اسمى به تنهايى در او نبوده و نبى اى كه دركمال استقامت بوده ، نبى اكرم - صلى الله عليه و آله - بوده است .
تقريرات اسفار
فتح مطلق مقام خاص پيامبر - صلوات الله عليه و آله -
با ((فتح قريب )) ابواب معارف قلبيه مفتوح شود و ذنوب نفسيه مغفور گردد، و با((فتح مبين )) ابواب ولايت و تجليات الهيه مفتوح گردد، و بقاياى ذنوب متقدمه و ذنوبقلبيه متاءخره آمرزيده شود، و با ((فتح مطلق )) فتح تجليات ذاتيه احديه گردد وذنب مطلق ذاتى مغفور شود.
و بايد دانست كه فتح قريب و فتح مبين عام است نسبت به اوليا و انبيا واهل معارف ؛ و اما فتح مطلق از مقامات خاصه ختميه است و اگر براى كسىحاصل شود، بالتعبة و به شفاعت آن بزرگوار واقع مى شود.
چهل حديث - صفحه :342
فتح مطلق
ثم ايدهم بالمعجزات والنصرة التى يتضمنها احكام نفوسهم الماضية وسيوفهمالباترة
هذه النصرة هى ((الفتح المطلق )) المشاراليه بقوله تعالى :((اذا جاء نصر اللهو الفتح ))(474)و الفتوحات ثلاثة :فتح قريب و فتح مبين و فتح مطلق ، و هذا الاخيرو ان كان مختصا بصاحب الولاية المطلقة الا ان غيره منالرسل ايضا له حظ بالتبع لاباصالة ؛ و اما الفتحان السابقان فلا يختص به - صلىالله عليه و آله .(475)
تعليقات على شرح - صفحه :216
فصوص الحكم
حفظ مقام وحدت در كثرت و كثرت در وحدت
حفظ مقام الكثرة فى الوحدة والوحة فى الكثرة فى الكثرة لم يتيسر لاحد من الانبياء والمرسلين ، الا لخاتمهم بالاصالة و اوصيائه بالتعبية ، و - صلى الله عليه و آله -اجمعين - .(476)
شرح دعاى سحر - صفحه :10
اختصاص حصول ولايت كلى و ظهور برزخيت كبرابهرسول اكرم (ص )
ان قرب الفرائض لايحصل الا بعد ((قربالنوافل )) فالقرب النوافلى استهلاك الاسماء و الصفات فيصير الحق سمعه و يده ،و القرب الفرائضى الاستهلاك الكلى الذاتى و الصفاتى المستتبع لابقاء العبد فىبعض الا حيان فيصير العبد سمع الحق و بصره فانحصول ((الولاية الكلية )) و ظهور ((البرزخية الكبرى ))لايحصل الا بعد قرب الفرائض ، و هو غاية المعراج الصعودى لنبينا - صلى الله عليهو آله - و لايحصل لغيره من الانبياء و الاولياء الا بالتبعية لا الاصالة .(477)
تعليقات على شرح - صفحه :112
فصوص الحكم
ولى اعظم براى همه عالم
حضرت ابراهيم - سلام الله عليه - ولى وقت بود و ولى است براى همه نسلها ورسول اكرم ولى اعظم است و ولى است براى همه عالم ، و از راه اينها بايد رسيد بهآنجا كه بايد رسيد.
ابراهيم - عليه السلام - بعد از اينكه مراحلى را طى فرمود، آخرش فرمود، عرض ‍ كرد:((وجهت وجهى للذى فطر السموات والارض )).(478) او ((وجهت وجهى )) را مىگويد و براى رسول اكرم ((ثم دنى فتدلى فكان قاب قوسين او ادنى ))(479) استو بين اين دوتا فرق است با اينكه هر دو در غايتكمال است .
بيانات امام در ديدار با مقامات و مسئولان لشكرى و كشورى به مناسبت عيد سعيدقربان صحيفه نور جلد:18 - صفحه :104 - تاريخ سخنرانى :27/6/62.
ما اوذى نبى مثل ما اوذيت
فرموده حضرت رسالت پناه - صلى الله عليه و آله - كه فرمود: ((ما اوذىمثل ما اءوذيت ))،(480) يعنى ((اذيت نشد پيغمبرىمثل اذيتى كه من شدم .)) نيز به اين برگردد، زيرا كه هر كس عظمت و جلالت ربوبيت رابيشتر ادراك كند و مقام مقدس حق - جل و علا را زيادتر بشناسد، از عصيان بندگان و هتكحرمت آنها بيشتر متاثر و متالم گردد، و نيز هر كس رحمتش و عنايت و لطفش به بندگانخدا بيشتر باشد، از اعوجاج و شقاوت آنها بيشتر اذيت مى شود، و البته خاتم النبيين -صلى الله عليه و آله -، در اين مقامات و ساير مدارج كماليه از انبيا و اوليا و سايربنى الانسان كاملتر بوده ، پس اذيت بيشتر و تاثرش بالاتر بوده (است ).
چهل حديث : صفحه : 246 - 247.
اكرم و اتقاى ناس
پيغمبر اكرم (ص ) براى اينكه اتقاى ناس بود، اكرم ناس بود.
بيانات امام در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى - صحيفه نور جلد:5 -صفحه :144 - تاريخ سخنرانى :14/12/57.
باعرف خلق به بدء و ختم وجود
وقتى عبد شكور شود كه ارتباط خلق را به خلق را به بسط رحمت حق را ازاول ظهور تا ختم آن ، و ارتباط را به يكديگر، و بدء و ختم وجود را، على ما هو عليه ،بدانند؛ و معرفت آن براى خلص اوليا كه اشرف وافضل آنها ذات مقدس نبى ختمى - صلى الله عليه و آله - است رخ ندهد.
چهل حديث - صفحه :345
يكى از معانى ما اوذى نبى
پيغمبر اكرم عقده اش از همه بيشتر بود، براى اينكه آنچه او يافته بود،آنچه از قرآندر قلب او نازل شده بود براى چه كسى بكند، مگر آنكه رسيده (باشد) به مقام ولايتتامه . شايد يكى از معانى ((ما اوذى نبى مثل اوذيت ))اگر وارد شده باشد ازرسول الله ، اين باشد كه يك آدمى كه آنچه يافته بگويد، تاءثر دارد. (خصوصا)آنچه كه او يافته است امورى (را) و ميل دارد همه بيابند، نتواند برساند تاءثر(ش ‍چقدر است ؟) آن پدرى كه مى خواهد بچه اش شمس را ببيند ولى بچه كور است ،تاءثرشچقدر است ؟
تفسير سوره حمد - صفحه :141
مقام صبر عن الله
و اما صبر عن الله ؛ پس آن صبر مشتاقين و محبوبينجمال است كه پس از ارجاع آنها به مملكت خود ناچار بايد صبر كنند، و ازجمال جميل براى اطاعت خود او محجوب باشند، و اين اشق مراتب صبر است ؛ و شايد يك معنى((ما اوذى نبى مثل اوذيت ))همين باشد؛ زيرا هرچه محبت و عشق زيادتر باشد، صبر برمفارقت بيشتر است ؛ چنانچه على - عليه السلام - نيز گويد:((و هبنى صبرتعل عذابك ، فكيف اصبر على فراقك )).(481)
شرح حديث عقل و جهل - صفحه :420
انتساب امور مورد عنايت خاص به رب محمد(ص ) از سوى خداوند
از تفصلات خداوند كريم است كه تعليم كند، انسان را آنچه ندانسته است و آن وجه آناست كه خداى تعالى خلقت انسان و تعليم او را به رب محمد - صلى الله عليه و آله -نسبت داده ، و رب محمد - صلى الله عليه و آله - چنانچه در علم اسما مقرر است ، اسم جامعاعظم است ، و اين اسم اعظم مبداء خلقت انسان كامل است ، و ديگر موجودات لياقت مبدئيت ايناسم را ندارند؛ و خداى تبارك و تعالى ، از غايت تشريف علم و عظمت آن ، خلقت او را نيزرب خاص به محمد - صلى الله عليه و آله - نسبت داده ، و حق تعالى در مواردى كه عنايتخاص به امرى دارد، رب محمد - صلى الله عليه و آله - را ذكر مى فرمايد، چنانچه ازمطالعه قرآن كريم و مراجعه به آيات شريفه كه به اين سياق است ، معلوم شود.
چنانچه در آيه شريفه سوره ((هود)) فرمايد:ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها ان ربى علىصراط مستقيم (482)؛ صراط مستقيم را به رب محمد- صلى الله عليه و آله -، نسبت داده،و اين علاوه به تناسب مقام استقامت مطلقه با رب انسانكامل ،به واسطه غايت عنايت به مطلوب ، اين اضافه مذكور شده .
و نيز در آيه شريفه تحكيم فرمايد:
((فلا و ربك لا يؤ منون حتى يحكموك ))(483)... الى آخره و در سوره حجرفرمايد:((فو ربك لنسئلهم اءجمعين ))(484)،و اين موارد، مورد عنايت خاص ‍ است .
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 265 - 266
فصل نهم : بعثت
بزرگترين حادثه تاريخ
بايد عرض كنم كه روز بعثت رسول اكرم در سرتاسر دهر ((منالازل الى الابد)) روزى شريفتر از آن نيست براى اينكه حادثه اى بزرگتر از اينحادثه اتفاق نيفتاده . حوادث بسيار بزرگ در دنيا اتفاق افتاده است ، بعثت انبياى بزرگ، انبياى اولوالعزم و بسيارى از حوادث بسيار بزرگ ، لكن حادثه اى بزرگتر از بعثترسول اكرم نشده است و تصور هم ندارد كه بشود زيرا كه بزرگتر ازرسول اكرم در عالم وجود نيست غير از ذات مقدس حق تعالى و حادثه اى بزرگتر از بعثتاو هم نيست . بعثتى كه بعثت رسول ختمى است و بزرگترين شخصيت هاى عالم امكان وبزرگترين قوانين الهى ، و اين حادثه در يك همچو روزى اتفاق افتاده است و اين روز رابزرگ كرده است و شريف ، و همچو روزى ما ديگر درازل و ابد نداريم و نخواهيم داشت ، لهذا تبريك اين روز را بر همه مسلمين و بر همهمستضعفين جهان عرض مى كنم .
بيانات امام در جمع مديران صندوقهاى قرض الحسنه - صحيفه نور جلد:12 - صفحه:168 - تاريخ سخنرانى :20/3/59.
بهره مندى بشريت از مواهب و معارف وحى
يك انگيزه ، از بعثت اين است كه قرآن كه در غيب بوده است و به صورتهاى غيبى بودهاست و در علم خداى تعالى بوده است و در غيب الغيوب بوده است ، به وسيله اين موجودعظيمى كه به واسطه مجاهدات بسيار و به واسطه بودن او بر فطرت حقيقى و فطرتتوحيدى و همه مسائلى كه هست ، او رابطه دارد با غيب و به واسطه رابطه اى كه با غيبدارد اين كتاب مقدس را از مرتبه غيب متنزل كرده است و بلكه تنزلاتىحاصل شده است تا رسيده است به مرتبه شهادت كه به صورت الفاظ درآمده است و اينالفاظ را ما و شما و همه مى توانيم بفهميم و معانى آن را تا اندازه اى كه مى توانيم مااستفاده از آن مى كنيم و انگيزه بعثت بسط اين سفره در بين بشر از زماننزول تا آخر. اين يكى از انگيزه هاى كتاب است و انگيزه بعثت است . ((بعثه عليكم ))رسولى را كه تلاوت مى كند بر شما قرآن را، آيات الهى ((و يزكيهم و يعلمهم الكتابو الحكمة ))(485) اين شايد غايت اين تلاوت باشد، تلاوت مى كند براى تزكيه وبراى تعليم و براى تعليم همگانى ، تعليم همين كتاب و تعليم حكمت كه آن هم از همينكتاب است . پس انگيزه بعثت نزول وحى است ونزول قرآن است و انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا بكنند و نفوسمصفا بشوند از اين ظلماتى كه در آنها موجود است تا اينكه بعد از اينكه مصفا شدندارواح و اذهان آنها قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند.
بيانات امام در جمع اقشار مردم تبريز - صحيفه نور جلد:14 - صفحه :252 - تاريخسخنرانى :11/3/60.
تزكيه نفوس براى دريافت نور هدايت
آنهايى كه بعثت را يك بعثت الهى مى دانند و انگيزه بعثت را هدايت همه خلق مى دانند بايدبه غايت بعثت توجه كنند كه خود خدا انگيزه بعثت را فرموده است ، فرموده است : ((يتلواعليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه )).(486) تزكيه براى اين است كهنور هدايت در انسان واقع بشود.
بيانات امام در جمع اقشار مردم تبريز - صحيفه نور جلد:14 - صفحه :255 - تاريخسخنرانى :11/3/60.
ايجاد بزرگترين تحول علمى - عرفانى
مساله مبعث و ماهيت آن و بركات آن چيزى نيست كه بتوان با زبان هاى الكن ما از آن ذكرىكرد و به قدرى ابعاد آن زياد است و جهات معنوى و مادى او زياد است كه گمان ندارمبتوان حول و بر او هم صحبت كرد.
مساله بعثت يك تحول علمى - عرفانى در عالم ايجاد كرد كه آن فلسفه هاى خشك يونانىرا كه به دست يونانى ها تحقق پيدا كرده بود و ارزش هم داشت و دارد، لكنمبدل كرد به يك عرفان عينى و يك شهود واقعى براى ارباب شهود. قرآن در اين بعدشبراى كسى تاكنون منكشف نشده است مگر((من خوطب به )) و در بعضى ابعادش حتىبراى ((من خوطب به )) منكشف نشده است فقط براى ذاتذوالجلال جلت عظمته معلوم است . اگر كسى سير كند در فلسفه هاىقبل از اسلام و فلسفه هاى بعد از اسلام و خصوصا قرن هاى آخر و عرفاىقبل از اسلام و آن كسانى كه در هندوستان و امثال آن يك همچو مسائلى داشتند، با عرفاىبعد از اسلام كه به تعليم اسلام در اين امر وارد شده اند، مى فهمد كه چه تحولى دراين بعد حاصل شده است در صورتى كه عرفاى بزرگ اسلام همراجل هستند در كشف حقايق قرآن ، لسان قرآن كه از بركات بعثت است ، از بركات بزرگبعثت رسول خداست .
بيانات امام در جمع مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:17 - صفحه :250 -تاريخ سخنرانى :21/2/62.
ايجاد بزرگترين تحول علمى - عرفانى
اين ولادت كه دنبالش بركات پى در پى بود و منتهى شد به بعثت ونزول وحى از جانب خداى تبارك و تعالى بر قلب مبارك آن سرور، ابعادش براى بشرتاكنون معلوم نشده است . آنكه قرآن كريم دنبالش بوده است حتى براى متعمقان آخرالزمان هم به آنطورى كه بايد كشف نشده است و همين مقدارى كه معلوم شده است و كشف شدهاست ، وقتى كه ملاحظه كنيد با قبل از اسلام و معارفقبل از اسلام و فلسفه قبل از اسلام و عدالتهاى اجتماعىقبل از اسلام مى بينيد كه همين مقدار هم يك تحول عظيمى در دنيا پيش آورده است كه سابقهنداشته است . و لاحقه هم ندارد.
در سير عرفانى ، شما ملاحظه بفرماييد كهقبل از اسلام چى بوده است و بعد از اسلام و با تعليمات اسلام مقدس و قرآن كريم چهشده است . اشخاصى كه قبل از اسلام بودند در عين حالى كه اشخاص بزرگى بودندمثل ارسطو و امثال او، معذلك وقتى كتاب هاى آنها را ما ملاحظه مى كنيم بويى از آن چيزىكه در قرآن كريم است در آنها نيست .
همين آياتى كه در روايات ما وارد شده است كه براى متعمقين آخرالزمان وارد شده استمثل سوره توحيد و شش آيه از آيه سوره حديد، گمان ندارم كه واقعيتش براى بشر تاالان و تا بعدها بشود آنطورى كه بايد باشد، كشف بشود. البتهمسائل در اين باب خيلى گفته شده است ، تحقيقات ، تحقيقات بسيار ارزنده هم بسيار شدهاست ، لكن افق قرآن بالاتر از اين مسائل است .
بيانات امام در ديدار با اعضاى هياءت دولت - صحيفه نور جلد:18 - صفحه :190 -تاريخ سخنرانى :1/10/62.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation