كردهايم ما كاری كرديم كه حكم ظاهری يك مسلمان را داريم يعنی شهادتين رابر زبان جاری كرديم پس در جمع مسلمين هستيم و حقوقمان با حقوق مسلمينديگر مساويست ، اما آنكه نامش ايمان است در شما پيدا نشده . « و لمايدخل الايمان فی قلوبكم ». هنوز ايمان در دل شما نفوذ نكرده . ميخواهدبگويد ايمان مربوط بدل است . مؤيد ديگر برای مدعای ما اينست كه اسلام در اصول دين تقليد را جايزنميداند و ضرورتا تحقيق را لازم ميشمارد . اصول دين مربوط است به عقيده وايمان پس معلوم ميشود نظر اسلام اينست كه ايمان از روی فكر آزاد تحصيلميشود از فكر غيرآزاد اعم از اينكه در اسارت تقليد باشد و يا تحت زور وجبر باشد ايمان و عقيدهای كه اسلام طالب آن است حاصل نميشود . حالا كه اين مطلب را دانستيم میبينيم دو نظری كه محققين اسلامی دارند دراينجا بهم نزديك ميشود يكعده نظرشان اين بود كه توحيد جزء حقوق انسانيتاست و از حقوق انسانيت مطلقا ميشود دفاع كرد پس از توحيد ميشود دفاعكرد پس ميشود با قومی بخاطر توحيد جنگيد عده ديگر جوری نظر دارند كهمعنای حرفشان اين است كه نه صرفا بخاطر توحيد نميتوانيم بجنگيم اگر يكملتی مشركند نميتوانيم با آنها بجنگيم . جنگ برای رفع مانع از ايمان و توحيد با اين بيانی كه عرض كردم اين دو بيان بهم نزديك ميشود چون ما حتیاگر توحيد را از حقوق انسانی بدانيم باز نميتوانيم با ملت ديگر بجنگيمبرای تحميل عقيده توحيد ، چون خودش فی حد ذاته تحميل پذير نيست بله يكچيز ديگر هست و آن اين است |