|
|
 |
|
 |
|
چـون اينها مى ترسند از اين ، و صدام هم مقابل اسلام ايستاده است ، از اين جهت آنها هم زيربغلش را نگه داشته اند كه نبادا يك وقت چه بشود. لكن خداى تبارك و تعالى اگر ارادهفـرمـوده بـاشـد تـمـام ايـن كـيـدهـا بـه خـودشـان بـرمـى گـردد. تكليف ما اين است كه درمقابل ظلم بايستيم و اين كسى كه تعدى به ما كرده است ، تو دهنى به او بزنيم و تا اينقضيه را دنيا قبول نكند اين جنگ هست و جنگ هم از طرف آنها هست ، از طرف ما نيست . زدن اينطـور مـراكز هم از طرف آنهاست . شما مى آييد نماز جمعه را مى زنيد. نماز جمعه را كه مىزنـيـد خيال مى كنيد ملت ما عقب نشيند! مى بينيد كه در نماز جمعه چه كردند. اين يك مطلبىاسـت گـفـتـنى ، تاريخى ، تا كسى نبيند آن جا را، آن منظره را نبيند، باورش نمى آيد كهزن بـچـه اش تـو بغلش است ، مرد بچه اش پهلويش است هيچ حركت نكند، اين همه فشار،هـيـچ حـركـت نـكـنـد، از آن ور انفجار آن نامردها، از آن طرف هم آن طور رگبارى كه ملاحظهكـرديـد هـمـه . مـع ذلك هـمه هم با طمانينه نشسته اند سرجاى خودشان و هيچ ابدا حركتىنـمـى كـنـنـد. و مـلت ، يـك هـمـچـو مـلتـى اسـت . مـلت ايـن طـورى ديـگـردنـبـال ايـن نـيـسـت كـه گـوشـتـش ارزان اسـت يـا گـران اسـت ،دنـبـال اين نيست كه كم است يا زياد است . اين دنبال اين است كه اسلام را بزرگ كند. همانطـورى كـه پـيـغـمـبـر اكـرم هـم بـوده ، پـيـغـمـبـر اكـرم هـم ايـن طـور بـوده ،دنـبـال ايـن بـوده كه اسلام تقويت بشود، حالا خودم كشته شدم ، بچه ام كشته شد، از بينرفـتـنـد، سـيـدالشـهـدا، بـچـه هـايم اسير شدند /هرچه هم مى آيد/ خوب ! مى بينيد كه درروايـات هـسـت كـه هـرچـه بـه ظـهـر عاشورا نزديك مى شد، حضرت سيدالشهدا صورتششكفته تر مى شد. براى چى ؟ براى اين كه مى ديد كه دارد مى رود پيش خدا. او نظر به(او) داشـت ، نـه نظر به اينها داشت . نظر به اينها هر كدام كه مربوط به خدا باشدبـه عنوان مربوط به خدا، والا نه اين كه به اين نظر داشت كه پسر دارد، اولاد دارد، اينحرف ها نبود در كار. بنابر اين ، ما بايد استقامت كنيم و آن چيزى كه نگرانى پيغمبر هست كه نبادا ملتش استقامتنـكـنـند و اين امر خدا را اطاعت نكنند، بايد ما كارى بكنيم كه اين نگرانى نگذاريم در حق ماثابت بشود. و من از خداى تبارك و تعالى مى خواهم كه همه اين قشرهاى ملت را از مجروحين، مـصـدومـيـن ، شـهدا و خانواده هاى اينها و مفقودين ما و اسراى ما، همه اينها را هم سالم نگهدارد و شـهـداى ما را بيامرزد و در جوار خودش نعمت عنايت كند و اينهاى ديگر هم سالم نگهدارد و بـه پـيـروزى بـرسـنـد و انـشـاء الله اسـراى مـا و مـفـقودين ما هم به وطن خودشانبـرگـردنـد و ملت ما هم با قدرت و قوت پيش برود و هيچ از اين نوع چيزها باك نداشتهباشد. چيزى است كه بر ملت بر ملت بيدار ثابت شده است كه مى خواهى بيدار باشى ،مـى خـواهـى مـسـتـقـل بـاشـى ، بـايـد جـورش را بـكـشـى ! مـى خـواهـىذليـل بـاشـى ؟ بـرو پـيـونـد كن با آمريكا، همه اين حرف ها تمام مى شود، جنگ هيچ نمىشـود پـيـونـد كـن بـا شـوروى ، بـاز هم نمى شود! اما چى ؟ اين است كه يك ملت عقب ماندهتـوسـرى خـورده ضـعـيـف تـا آخـر. اما وقتى بخواهى ، يك ملتى بخواهد سربلند باشد،بـخـواهـد ارزش داشـتـه بـاشد، اين ديگر نبايد فكر اين باشد كه ما حالا اين ارزشى كهداريـم ، بـبـيـنيم به اندازه اين هست كه ما ستمان گران باشد! يا دوغمان چه باشد! اگراين طور است ، كه ما از حالا هم رفتيم . اما مى بينيم اين جور نيستند، ملت ما الحمدلله اين طـور نـيـسـت و امـيـدوارم كـه قـويـتـر بـشـونـد و شـادمـان بـشـونـد در ايـنسـال جديد و خداى تبارك و تعالى به همه قدرت عنايت كند و سلامت عنايت كند و همه ما رابيدار كند و در استقامت به ما كمك كند، انشاءالله . والسلام عليكم و رحمه الله تاريخ : 1/1/64 بـيـانـات امـام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير، رئيس مجلس شوراى اسلامى ،رئيس ديوان عالى كشور و جمعى از مسؤ ولان كشورى و لشكرى زدن و پيروز شدن و فتح كردن ، اگر آن بعد معنوى اش نباشد همه اش شكست است بسم الله الرحمن الرحيم من سال جديد را به همه مسلمين جهان ، مستضعفان جهان و به ملت شريف خودمان و به آقايانو بـه هـمـه كسانى كه در جبهه ها مشغول خدمت هستند، يا در پشت جبهه ها و تمام كسانى كهدر اين انقلاب دخالت داشتند و فداكارى كردند، شهيد شدند، مفقود شدند، اسير شدند، بههـمـه ايـنـهـا تـبـريـك عـرض مـى كـنـم و امـيـدوارم كـه ايـنسال جديد يك سال خوشى براى ملت ما و براى ملت هاى تحت ستم دنيا باشد. تمام اين پيروزى ها و عدم پيروزى ها و سلطنت ها و ابرقدرتى ها و همه گذر است . ما اينجـا نـشـستيم ، بلا اشكال در صد سال ديگر از ما خبرى نيست ، گذشته است ، رفته است ،پيروز بشويم رفته است ، شكست بخوريم رفته است ، قدرت داشته باشيم رفته است ،نـداشـتـه باشيم گذشته است . آن كه باقى است ، آن است كه در پيش خودمان است . آنچهبـاقـى مـى ماند، ما و چيزهايى كه حمل مى كنيم به عالم ديگر است . ما بايد فكر اين معنابـاشـيـم كـه خـدمـت بكنيم /به / خدمتى كه براى ما سرمايه باشد براى آن جهان . زدن وپـيـروز شدن و فتح كردن و همه اينها اگر آن بعد معنوى اش نباشد، همه اش شكست است ،بـلكـه آنهايى كه بيشتر در نظر مردم پيروزند، شكسته ترند. اين قدرت هاى بزرگىكـه در عـالم بـوده است و هست و خواهد بود، اينها اگر آن بعدى كه آنها را به سعادت مىرساند نداشته باشند، تمامش شكست است . چند روز خورد و خواب و جنايت و خيانت و بعدشتمام /در اين جا/ اين جا بسته مى شود و در آن عالم باز مى شود، صحيفه ما باز مى شود.همه اين عالم شهادت مى دهند براى ما، همه حاضرند. ما بايد كه فكرى بكنيم كه نصرتكـنـيـم خـدا را، (ان تـنـصـروالله يـنصركم .) جنگ نيست ، انزوا هم نيست پيشرفت نيست ،شكست هم نيست . نصرت يك معنايى است كه در خود انسان بايد متحقق بشود. ما اگر چنانچهدر هـمـه جبهه ها پيروز بشويم ، لكن به عنوان نصرت خدا نباشد، براى نصرت خودمانبـاشـد، بـخـواهـيم كه خودمان يك جايى را بگيريم ، ما نصرت خدا را نكرديم و خدا هم آنوعـده اى را كـه داده انـد، عمل نمى كنند، اگر عمل كنند يك عنايت خاصى است ، ربطى به ماندارد. آنى كه وعده كرده ست كه (ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم )، آن اين است كه شما جبهه نصرت رابـاز كنيد، خدا هم باز مى كند. شما براى خدا كار كنيد، براى خدا پيش برويد، براى خدازحمت بكشيد، براى خدا همه كارها را انجام بدهيد. آن كه در جبهه هست براى خدا بايد جبههبـاشـد، آن كـه پـشت جبهه است براى نصرت خدا باشد، اين كسى كه متصدى امور لشكراسـت بـراى خـدا متصدى باشد، آن كه متصدى امور كشور است براى نصرت خدا باشد، آنكـه در مجلس است براى خدا در مجلس باشد، براى نصرت خدا باشد و بالاخره اگر همهبـا نـصـرت خـدا بـاشـيـم ، خـدا بـه وعـده خـودش بـىاشـكـال عـمـل مـى كـنـد. اگـر نـقـصـى بـاشـد در مـاسـت اگـر /درنـصـرت / مـا بـهخيال خودمان پيروزى داريم پيدار مى كنيم ، لكن نصرت خدا نباشد، يعنى براى او نباشدبراى پيشرفت مقاصد الهى نباشد، مقاصد الهى مقصود اين است كه براى مظلومان ، براىمـسـتـمـنـدان ، بـراى پـيـشـرفـت احـكـام اسلام ، براى دفع ظلم از مظلومان ، براى قطع يدسـتـمـگـران ، هـمـه ايـنـهـا بـراى خـدا، خـدا فـرمـوده اسـت ، مـاعـمـل مـى كـنـيـم . اگـر فـرمـوده بـود كـه بـرويـد در/مـنـزل هـايـتـان / مـنـزلتـان بـنـشـيـنـيـد، آن وقـت مـا بـراى خـدا مـى رفـتـيـممـنـزل مـى نـشـستيم . وقتى مى فرمايد كه قتال كنيد، (قاتلوهم ) /ما/ براى خدا، براىاطاعت اوست . وقتى براى اطاعت اوست ، نصرت و شكستن هيچ فرقى با هم ندارد، براى اينكـه ايـن وجـهـه الهـى اش هـمـه اش نـصـرت است . آن چيزى كه مربوط به معنويات است ومـربـوط بـه يك جهان ديگر است و براى ما، مايه دست است ، براى ما سرمايه است ، /آن /وقتى در دست ما باشد، چه شكست بخوريم و چه پيروز بشويم ، هيچ فرقى با هم نداردو اگر اين معنا نباشد باز هم فرقى ندارد، بلكه پيروزى ها شكستش بيشتر است . اگر كار براى خدا شد، از حرف هاى مردم هيچ ناراحت نمى شويم بـايـد مـا جـديـت كـنـيـم كـه ايـن مـعـنـا را درسـت بـكـنـيـم .دنـبال اين باشيم كه اگر چنانچه متصدى امر دولتيم ، دولتى باشيم كه براى خدا كاربكنيم و براى خدا كار كردن ، اين است كه ببينيم خدا چى فرموده است ، چى گفته است ، مابـايـد بـكـنيم . فرموده است كه به مستمندان بايد برسيد، به ضعفا بايد برسيد، بهمـردم فـقـيـر بايد برسيد براى همه بايد تهيه كنيد. وقتى كه بنا شد ما براى اين جهتخدمت كرديم ، اين نصرت خداست . نصرت خدا، نصرت بندگان خداست نصرت دين خداست. وقـتـى مـا نـصـرت كـرديـم بـنـدگـان خـدا را بـراى خـدا، بـراى ايـن كـه ايـنـهـا(عـيـال الله ) هستند، ما اگر چنانچه در جبهه ها هم پيروز نشويم ، اين جا پيروزيم ، واگـر ايـن طـور نشد، شكست خورديم از همين حالا، در اوج پيروزى در شكست هستيم /اين جا دراوج / و در حضيض شكست ، پيروز هستيم . ميزان ، اين است و ما بايد اين را در نظر بگيريم. در هـيـچ پـيـروزى اى بـه مـقـدار خـارج از مـتـعـارف كـه مـربـوط به خدا نباشد، غرور وخـوشـحـالى پـيـدا نـكـنـيـم و در هـيـچ شكستى سرشكستگى نداريم ، براى اين كه ما نمىخواستيم خودمان يك چيزى بشويم كه سرشكستگى پيدا كنيم ، ما مى خواستيم اطاعت امر خدارا بـكـنـيـم . خـدا فـرموده است : برويد دست ظالم را قطع كنيد. ما مى رويم ، آن قدرى كهقـدرت داريـم ، دسـت ظالم را، بتوانيم قطع مى كنيم ، نتوانستيم ، كار خودمان را انجام دادهايم . به ما فرموده است كه (قاتلوهم )، خداوند تعزيرشان مى كند به دسـت شـمـا. مـا مـقـاتـله مـى كنيم ، اطاعت است ، يعنى سربسته و دربسته در اختيار او بايدبـاشـيـم ، اطـاعـت بـكـنيم ، دنبال هرچى مى رويم اطاعت بكنيم . اگر موعظه مى كنيم براىاطـاعـت خـدا بـاشـد و اگـر مـوعظه مى شنويم هم براى اطاعت خدا باشد. اگر جنگ مى كنيمبـراى خـدا باشد، اطاعت خدا باشد و اگر صلح مى كنيم ، اطاعت خدا. هر جا فرموده آن كاررا بكنيد، آن كار را مى كنيم ، هرجا فرموده اين كار را بكنيد، اين كار را مى كنيم . اگر اينطـور شـديـم كـه از خـودمـان يـك چـيـزى را مـايـه نگذاشتيم ، هرچه هست از اوست ، چيزى همنـداريـم كـه مـايـه بـگـذاريـم ، خـيـال مـى كنيم چيزى داريم ، هرچه هست از اوست . هرچه ماخـيـال مـى كـنـيم داريم ، نه ! از اوست پيش ما، امانت است . اين امانت هم يك وقتى رد مى شودبـه خـودش . اگـر هـم داشته باشيم به خيال خودمان ، از ما نيست ، اشتباه كنيم . همه عذابهـايـى كـه در آن عـالم هـسـت بـراى نـفـهـمـى آدم اسـت .خـيـال مـى كـنـد خـودش چـيزى است ، چون خيال مى كند خودش چيزى است ، مى خواهد به همهتـفـوق پـيـدا كـنـد. چـون بـراى خـودش هـسـت ، مـى خـواهـد هـمـه چـيـز را بـراى خـودشتحصيل بكند، و اين است كه انسان را به شقاوت مى رساند. و سعيد اين است كه هم چيز رابـراى او بـخـواهد و براى او خواستن ، يعنى براى بندگان خدا، براى احكام خدا. ما اگرچـنـانـچه در اين جنگى كه برمان تحميل شده است ، دفاع مى كنيم و دفاع كرديم و بيرونكـرديـم ايـن اشـخـاص جـنـگـجوى مفسد را، براى اين است كه خدا فرموده است : دفاع بايدبـكنيد. دفاع هست ، ما دفاع مى كنيم . اگر هم فرموده بود كه نه ، برويد جنگ بكنيد، مىرفـتـيـم جـنـگ مـى كـرديـم . حالا چون فرموده دفاع است ، ما دفاع مى كنيم . مادامى كه آنهامشغول اين كارهاى مفسده جويى هستند، ما هم بايد دفاع كنيم ، يعنى ما اطاعت امر خدا مى كنيم، هر كس هم هر چى مى خواهد بگويد. اگر براى خدا شد، از حرف هاى مردم هيچ ناراحت نمىشويم . حرف را همه مى زنند اگر همه نمى گويند حرف زده مى شود. شما بايستيد شب وروز را اطاعت خدا بكنيد، برايتان يك چيزى مى گويند، برويد براى جنگ و همه كار بكنيدبـراى خـدا، بـرايـتـان يـك چـيـزى مى گويند. مامون نيستيد از زبان مردم ، همان طورى كهپـيـغـمـبـر اكـرم مـامـون نـبـود، براى او آن همه مى گفتند، براى اميرالمؤ منين هم آن همه مىگـفتند، لكن آنها براى اين كه كارشان براى خدا بود از اين كه بگويند فرض كنيد كه، (مگر اميرالمؤ منين نماز هم مى خواند؟ مگر على نماز هم مى خواند كه توى مسجد كشتندش)؟ او از اين ناراحت نمى شود. اگر ناراحت بشود، براى اين كه چرا يك آدمى اين طور است، نـه چـرا /مـن / بـراى مـن مى گويد. انبيا، ناراحت اگرشدند براى اين بود كه چرا بايدبـنـدگـان (ايـن مـردمـى كـه آمـدنـد در ايـن جـا و بـنـده هـسـتـنـد) خـودشـان رامـسـتـقل بدانند و براى خودشان كار بكند و فساد بكنند، براى اين دلسوزى مى كردند. واحـتـمـال مـن مـى دهـم كـه (مـا اوذى نـبـى مـثـل مـا اوذيـت هـم )، ايـن مـعـنـا بـاشـد، مـناحـتـمـال مـى دهـم كـه آن مـعـرفتى كه رسول خدا داشت ، ديگران نداشتند، مقاماتشان هر چهبود، به اندازه ايشان نبود. و هر چه مقامات بيشتر است راجع به معصيت هايى كه در عالممـى شـود، بـيـشـتر اذيت مى شود. اگر بشنود كه در آن سر دنيا يك كسى يك كسى را اذيتكرده /اين / اين ناراحت بشود، نه از باب اين كه شهر خودم است ، نه از باب اين كه مملكتخـودم اسـت ، اقـربـاى خـودم اسـت ، از بـاب ايـن كه يك مظلوم در دنيا واقع شده . ولهذا مىبينيد كه حضرت امير آن طـور مـى فـرمـايـد كـه وقـتى كه آن چيز را از پاى يك ذمى بيرون آوردند، مى فرمايدمـرگ بـراى انـسـان چـطـور است ، از ظلم ، (بما انه ظلم ) بدش مى آيد، نه از ظلم بهخودم ، از خوبى به آن طورى كه خوب است خوشش آيد، هر كس هم به هر كس خوبى كند،از باب اين كه خوبى است خوشش مى آيد، هركس هم به هركس ظلم كند، از باب اين كه ظلماست ناراحت مى شود. اين معنى ، اين است كه يك انسانى بداند كه چى هست و كجا هست و كجامى رود. همه اين بساط برچيده مى شود لكن صحف ما برچيده نمى شود، هست ، آن طرف است. پـرده را الان هـم اگر بردارند، ما خودمان مى بينيم كه چه كرديم ، چى هست ، ديگران هممى بينند، اگر ستاريت خدا نباشد. اگر يك نفر بخواهد به هم بزند اين وحدت را، معصيت خدا را كرده است مـا دنـبـال ايـن باشيم كه اطاعت خدا بكنيم . خدا فرموده است كه شماها بايد با هم باشيد،اتحاد داشته باشيد، وحدت . اگر كسى يك كلمه بگويد كه به اين وحدت صدمه بزند،ايـن معصيت كار كه هست هيچ ، خائن كه هست هيچ ، معصيت يك معصيتى است كه ممكن است كه يككـشـورى را به هم بزند. اگر كار شكنى براى اين وحدت بشود، اين وحدتى كه الان دربين ملت ما موجود است ، بين دولت و ملت ما موجود است ، اگر يك نفر خدشه بكند بر اين ،بـخـواهد به هم بزند اين وحدت را، اين معصيت خدا را كرده است و در حضور خدا، معصيت خدارا كـرده اسـت و عـلاوه بـر ايـن جـنـايـت بـر جمهورى اسلام كرده ./اين / اگر اين معنا در ذهنانـسـان بـاشـد كـه خـدا فـرمـوده است كه با هم باشيد، تنازع با هم نداشته باشيد، خدافـرمـوده اسـت كه وحدت داشته باشيد. و ما براى خدا وحدت مى خواهيم داشته باشيم ، اينوحـدت را كـسـى نـمـى تـواند به هم بزند، اين وحدت الهى است ، اين (يدالله ) است .(يـدالله ) فـوق هـمه (ايدى ) است ، اين را كسى نمى تواند به هم بزند. اما اگربـراى خـودم هى مى خواهم بكشم ، اگر هم مى گويم وحدت پيدا كنيد كه خودم به نوايىبرسم ، اين مال شيطان است ، هيچ اثرى ندارد، يعنى اثر سوء دارد براى انسان . مـا بـايـد دنـبـال تـحـكـيـم وحـدت خـودمـان بـاشـيـم . مـلت و دولت مـانخيال نكند كه او دولت است و آن ملت . همه مال يك كاروان هستيم كه رو به آن عالم مى رويمو بـايـد اطـاعـت خـدا بـكـنـيـم و بـا هـم بـايـد بـاشيم . اگر اين طور باشد، پيروزى هيچاشكال ندارد، كه نصيبتان مى شود و اين پيروزى اى است كه خدا مى دهد، اين نصرتى استكه خدا مى دهد، او را ما با جان و دل قبول مى كنيم چون هديه خداست و اگر خداى نخواستهاين طور نباشد و ما با زور شمشير فرض كنيد و با زور تفنگ پيروز بشويم و پيروزىرا از خـودمـان بـدانـيـم ، ايـن پـيـروزى نـيـسـت ، ايـن شـكـسـت اسـت ، حـالا شـمـاخيال مى كنيد پيروزى است اما اگر پرده برداشته بشود، مى بينيد يك شكست بزرگ است. بايد با هم باشيد، براى اطاعت خدا كه فرموده است كه بايد با هم باشيد، وحدت بايدداشته باشيد، اختلاف نبايد داشته باشيد. ما بايد وحدت داشته باشيم ، يعنى حفظ كنيموحدت را. وحدت هست ، لكن ادامه مى خواهد. ادامه بايد بدهيم ما اين وحدت را و او اين است كه/گوشمان را/ به حرف كسانى كه خداى نخواسته مى خواهند تفرقه بيندازند، به حرف آنها گوش ندهيم اصلش . البته در هر جايى هستنداشـخـاصى كه بخواهند كه فساد بكنند، لكن وقتى يك ملتى /شد/ براى خدا وحدت را مىخواهد ايجاد كند و واحد باشد با ديگران ، اين ديگر گوشش به حرف اين كسى كه فسادمـى خـواهـد بـكند، بدهكار نيست . گوش آن آدمى بدهكار است كه در او يك سستى هست در اينجـهـت . در جـهـت /آن جـهت / معنويت و الهيت وقتى كه يك سستى باشد، آن وقت آن چيزهايى كهگـفـتـه مـى شـود، در انـسان تاءثير مى كند. تاثيرش هم كم كم زياد مى شود، يك وقتىانـسـان هـم مـى شـود از آن ورى . اما اگر اين جهت را محكم كرديم ما كه ما براى خدا، از خداهستيم و براى خدا بايد عمل بكنيم و به خدا مراجعه مى كنيم ، انالله و انا اليه راجعون مااز اويـيـم ، بـه او بـر مى گرديم ، او فرستاده ، برمى گردانيم . اگر ما اين را تحكيمكـنـيـم در قلبمان كه ما از او هستيم و هر چه او گفته است ، بايد بكنيم . گفته است كه باهـم بـايـد بـاشـيـد كـه اگر با هم باشيد كسى نمى تواند شما را چه بكند، ما هم با همبايد باشيم براى اطاعت خدا. الان دشمنى هابراى اين است كه ما براى اسلام داريم كار مى كنيم ايـن نصرت خداست ، اين نصرتى است كه تخلف ندارد از نصرت كه خدا مى كند، ما او رانـصـرت مـى كـنـيـم ، مـا بـنـده ضـعـيف ، نصرت بندگان خدا را براى او مى كنيم و او بهواسطه عنايات زيادش اين را نصرت خودش حساب كرده است ، با اين كه غنى از همه عالماسـت . نـصـرت ضـعـفا را، نصرت مظلومين را نصرت خودش حساب كرده است و گفته است :(ان تنصروا الله ينصركم ) والا نصرت خدا يعنى چه ؟ ما كى هستيم كه نصرت خدا رابـكـنـيـم ؟ عـالم كـى هـسـت ؟ هـمـه مـوجـودات عـالم هـيچند. نصرتى كه ما بكنيم از دين خدا،نصرتى كه بكنيم از بندگان خدا، خدا به عنايت خودش اين را نصرت خودش حساب كرده، فـرمـوده انـد: (ان تـنصروالله )، ما مى دانيم كه خدا محتاج به نصرت ما نيست ، لكننـصـرت بـنـدگـان خـدا را مـى كـنـيـم ، نـصـرت دين خدا را مى كنيم و خدا به عنايت خودشقبول كرده است كه اين نصرت من است . و ما شك نداريم كه خدا (غنى مطلق ) كه گفته استكـه نـصـرت مـن را بـكـنـيـد و نصرتتان مى كنيم ، اگر ما ضعفا، نصرت او را كرديم ، اونصرت ما را مى كند. اين مساءله عقلى است . او فرموده است كه بايد با هم باشيد، اگر مادنبال اين معنا باشيم كه اطاعت اين امر خدا را بكنيم ، هر كس هر حرفى بزند به گوش مافـرو نـمـى رود، هـر شايعه اى درست بكنند، شايعه ها همه خنثى مى شود، هر دروغپردازىكه بكنند (تبليغاتى كه در خارج دارد مى شود و در هرجا) همه اش خنثى خواهد شد، براىايـن كـه مـا ايـن پايه را محكم كرديم كه ما براى خدا وحدت داريم . ما وحدتمان براى ايننـيـسـت كـه خـودمان به جايى برسيم يك كارى بكنيم . ما خدا فرموده وحدت داشته باشيدبراى او وحدت داريم و اين وحدت كه براى خداست ، هر كيدى در مقابلش خنثى است . براىايـن كـه /كيد/ اين كيد، كيد با خداست ، اين دشمنى ، دشمنى با خداست . وقتى ما براى خدااين كار را كرديم ، كسى اگر مخالفت كند، مخالفت با خدا كرده است . چون ما براى او مىكـنـيـم ، آن هـم بـراى ايـن كه ما براى خدا مى كنيم دارند مى كنند. الان دشمنى ها براى ايناست كه ما براى اسلام داريم كار مى كنيم والا ما چيزى نيستيم كـه . آنـها مى بينند كه اسلام اگر چنانجه دامنه اش توسعه /بكند/ پيدا بكند، دامنه نفاقبـرچـيده مى شود، دامنه كفر برچيده مى شود، همه اين چيزها از بين مى رود، قدرت ها فلجمـى شـوند. اينها ديدند كه يك موج كوچكى در اين جا پيدا شده ، لكن الان در شرق و غرباز آن حـرف اسـت ، صـحبت است ، اينها از اين صحبت مى ترسند. الان ايران در همه جا مطرحاسـت ، آنـها از اين مطرح شدن مى ترسند. ايران هم براى خودش ، براى اين بيست ميليوننـيست براى اين چهل ميليون ، پنجاه ميليون نيست ، پيشتر هم بوديم . ايران براى اين استكـه مـردم يـك تـحـول الهـى پـيـدا كـرده انـد و ايـنتـحـول الهـى اسـبـاب ايـن شـد كـه بـا هـم شـدنـد و قـدرت بـزرگـى رامـثـل قـدرت شـيـطـانـى رژيـم سـابـق در هـم شـكـسـتـنـد ومقابل همه قدرت ها هم ايستاده اند، مردانه ايستاده اند، مشتشان را هم محكم نگه داشته اند مىگـويـنـد مـا نـه شـرق را مـى خـواهـيـم ، نه غرب را مى خواهيم . اگر شرق با ما بسازد ونـخـواهـد بـه مـا آن طـمـطـراق شـرقـيـت خـودش را نـشـان بـدهـد، مـااهـل جـنـگ نـيـسـتـيم ، اگر غرب هم همين طور باشد ما نيستيم . هر يك از اينها بخواهند تعدىبكنند ما تا آخر نفرمان مى ايستيم مقابلش . نصرت كشور اسلامى ، نصرت خداست اگـر چـنـانـچـه ايـن مـعـنـا در قلب ما واقع شده باشد كه نصرت كشور اسلامى ، نصرتخـداست و نصرت بندگان خدا، نصرت خداست ، نصرت مظلومان ، نصرت خداست ، اين معنااگر در قلب ما محكم بشود، از هيچ چيز نبايد بترسيم و انشاء الله نمى ترسيم و هيچ كس هم به ما نمى تواند كه غلبه كند و در همه جا هم پيروز هستيم ، در همه جبهه ها، در جبهههـاى جـنـگ ، در جـبـهـه هـاى صـلح ، در جـبـهه هاى عرض مى كنم كه بيمارستان ، در همه جاپـيـروز هـستيم . و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به ما تؤ فيق بدهد كه ما بتوانيمبـه ايـن مقصدى كه مقصد انبياست برسيم و ما انشاء الله با هم باشيم و اين قافله را باهم به منزل برسانيم و اين امانت را به صاحب امانت رد كنيم . والسلام عليكم و رحمه الله تاريخ : 15/1/64 بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع ائمـه جـمـاعـات قـم ، گـروهـى ازپـرسـنـل ارتـش و سـپـاه به همراه آقاى محلاتى و برادران بسيج گروهى از اهالى جنوبتهران و عده اى از ايتام به مناسبت ميلاد اميرالمؤ منين حـضرت امير (ع ) سه جنگى را كه كرده است با اصحاب پيغمبر، با مقدس هاى حقه بازبراى مصلحت اسلام بوده است بسم الله الرحمن الرحيم ايـن روز مـبـارك را بـه هـمـه آقـايان حضار و به ملت بزرگوار ايران و به همه ء مسلمينجـهـان تـبـريك عرض مى كنم . اميدوارم خداوند به بركت اين روز مبارك ، بركاتش را برهمه مسلمين ، خصوصا به ملت شريف ايران نازل بفرمايد. مـولود امـروز، وصـف كـردنـى نيست ، آنچه كه وصف كرده اند از او، دون شان اوست و آنچهشعرا و عرفا و فلاسفه و ديگران درباره او گفته اند شمه اى از آن چيزى است كه او هست. غالبا مسائلى كه درك مى كرده اند و مى كنند راجع به مولا على بن ابى طالب ، عرضهمـى داريـم . آن چيزهايى را كه ما نمى توانيم درك كنيم و دست عرفا و فلاسفه و ديگراناز آن كـوتـاه هـسـت ، آن چـيـز قابل ذكر نيست . انسان تا نشناسد، نمى تواند بگويد و آنمـقـدارى هم كه در دسترس ماست ، آن قدر زياد است كه گفتن او محتاج به زمان هاى طولانىاسـت . ولهـذا مـا بايد در پيشگاه مبارك ايشان عذرخواهى كنيم و عذر تقصير بخواهيم كه ماقاصريم و نمى توانيم بيان كمال شما را بكنيم . آن چـيـزى كه موجب تاءسف است اين است كه نگذاشتند حضرت امير سلام الله عليه آن طوركه بايد و دلخواه اسلام است ، جلوه پيدا كند. در مدت كوتاه /ولايت / خلافت ظاهرى ايشان ،سـه تـا جنگ پيش آمد كه از خود مسلمين بود. اين منحرفين كه ايران را متهم مى كنند به اينكه چرا با مسلمين شما جنگ مى كنيد، علاوه بر اين كه ما حزب بعث را مسلم نمى دانيم بلكهضـد اسـلام مـى دانـيـم و مردم عراق مبتلاى به او هستند و مردم ايران هم همين طور، و جنگ بامسلم نيست گرچه از مسلمين او سپر قرار مى دهد و مى آورد در جبهه ها، لكن جنگ با مسلم نيست. عـلاوه بـر ايـن مـا فـرض مـى كـنـيـم كـه مـسـلم بـاشـد، شـمـاهـا صـدام را از اصـحـابرسـول الله مـسـلم تر مى دانيد؟ اين معممين اهل سنت بعضى شان (دربارى اينها) صدام را وامـثـال صـدام را از مـقـدس هاى نهروان بالاتر مى دانند؟ آنهايى كه جبين شان پينه داشت ونـمـاز شـب هم مى خواندند. حضرت امير سه جنگى را كه كرده است با اصحاب پيغمبر، بانـزديـكـان پـيـغمبر، با مقدس هاى حقه باز كرده است و اين براى مصلحت اسلام بوده است .گرچه من مى دانم كه در بعضى دل هـا اشـكـال بـه حـضـرت امـيـر هـم هـسـت ، بـعـضـى اشـخـاص بـه حـضـرت امـيـر هـماشـكـال دارنـد، ولو جراءت نمى كنند بگويند كه (چرا با مسلمان جنگ كرده است !) لكنحـضـرت امـير تابع اسلام است ، اسلام بگويد با مسلمين جنگ كن ، جنگ مى كند! بگويد باكفار جنگ كن ، جنگ مى كند، وقتى بنا شد يك طايفه اى از مسلمين ، اينها توطئه كردند براىايـن كـه اسـلامـى كـه مـى خـواهـد مـتـولد بـشـود، اين را از بين ببرند و يك دسته ديگر هماغفال كردند دنبال اين معنا، تكليف حضرت امير سلام الله عليه است كه شمشير را بكشد ودر سه جنگ با مسلمين /جنگ / كسانى كه اظهار اسلام مى كردند و فرياد اسلام مى كشيدند وهـمـه شـان هـم از صـدام مسلمان تر بودند، شمشير را بكشد و در سه جنگ با مسلمان ها جنگبكند براى اطاعت امر خدا و براى حفظ اساس اسلام . آن روزى كـه اسـاس اسلام و اساس ديانت اسلام بستگى دارد به جنگ كردن با كسانى كهاظهار اسلام مى كنند يا واقعا هم مسلمان هستند، وقتى بنابراين شد، شمشير را بايد بكشندمـسـلمين و با اينها جنگ بكنند. اين كوردل هايى كه براى طرفدارى از قدرت هاى بزرگ وبـراى طـرفـدارى از سـلطنت طلب ها و منافقين و امثال اينها به ايران و رزمندگان ايران وعلماى اسلام در ايران اشكال مى كنند، اينها اشكالشان را ببرند در صدر اسلام طرح كنند،بـبـيـنـنـد كـه بـايـد چـه بـگـويـنـد! امـيـرالمـؤ مـنـيـن را قـبـول نـدارنـد؟قـبـول دارند در آنجا ببينند چه واقعه اى اتفاق افتاده و براى چه اتفاق افتاد، انگيزه چىبـود؟ آنـهـا مـى خـواسـتـنـد بـرگـردانـنـد اسـلام را بـه هـمـيـنمسائل زمان جاهليت ، ولو در صورت اسلام . تكليف اميرالمؤ منين در اين وقت چى بود؟ جز اينبود كه عمل كرد؟ ولو اين كه علما هم نگويند، مردم مكلف شرعى هستند كه دفاع كنند مـا اعـتـقـادمان اين است كه صدام مى خواهد اسلام را برگرداند به كفر و الحاد. ما اعتقادمانايـن اسـت كـه آمريكا از اسلام ترسيده است و مى خواهد اسلام را به هم بزند، تصريح هممـى كـند. ما اين كسانى كه با دولت اسلامى ايران معارضه مى كنند، اعتقادمان اين است كهايـنها با اسلام دارند معارضه مى كنند. ما روى اين اعتقاد با اينها تا آخر بايد مبارزه كنيمبـراى ايـن كه اسلام همچو تكليفى براى ما معين كرده است كسى كه همه موافقينش عبارتنداز اشـخـاصـى كه منحرف هستند از اسلام ، آمريكايش منحرف ، ديگرانش منحرف ، كسى كهايـن طـور اسـت و در مـمـلكـت خـودش بـا مـسـلمـيـن ايـن طـورعـمـل مـى كـنـد و بـا مسلمين ما هم اين طور عمل مى كند، اين كس را جز اين كه با او به مبارزهبرخيزيم ، راهى نداريم . و ما تا آخر دنبال اين مطلب هستيم و خواهيم بود و به حرف هاىمـفـت آنـهـايى كه انحراف دارند، انحراف عقلى دارند، انحراف فكرى دارند، به حرف هاىايـنـهـا اعـتنايى نمى كنيم ، ما تكليف را ملاحظه مى كنيم . علماى اسلام الان در ايران (علماىبزرگ ايران ) همه شان مؤ افق با اين مساءله هستند و مطمئنا هم همين طور است و بازارى هاو كـشاورزها و ديگران ، اهل ادارات ، همه اينها، اينها خلص از مؤ منين هستند كه با اين امر مؤافـق هـسـتـند. و از آن طرف اگر خداى نخواسته در اين جنگ آمريكا پيروز بشود و صدام راپيروز بكند، اسلام يك سيلى اى مى خورد كه تا آخر تا زمان هاى طولانى نمى تواند سـرش را بـلنـد كـنـد. وقـتـى ما در يك همچو مقامى واقع هستيم و يك همچو تكليفى را احرازكـرديـم ، بـر هـمـه مـا لازم است و واجب شرعى است كه از اسلام دفاع كنيم . علاوه بر همهايـنـهـا مـسـاله ، مـساءله اين نيست كه ما جنگ مى كنيم ، ما دفاع مى كنيم . /ما/ كسى كه به ماحـمـله كـرده و اين طور ويرانگرى كرده است در كشورمان ، ما لازم است دفاع كنيم . دفاع رااحـدى از مـسلمين نيست كه ، احدى از علماى اسلام نيست كه /از دفاع / بگويد دفاع در اسلامنيست . دفاع هيچ احتياج به يك ولى ندارد، هيچ احتياج به يك امامى ندارد. تمام مسلمين اگريـك وفـت بـنـا شـد بـرشـان هـجمه بشود، خودشان بايد دفاع كنند، مستقلند در اين امر. وكـشـور ايران مستقلا، ولو اين كه ولى فقيه هم نگويد، ولو اين كه علما هم نگويند با اينكه مى گويند آنها هم مردم مكلف شرعى هستند به اين كه دفاع كنند و حكم عقلشان اين استكـه از كـشـور خـودشـان از ناموس خودشان ، از مال خودشان دفاع كنند و شما مى دانيد كهاگر خداى نخواسته اين حزب بعث مهلت پيدا بكند و مهلت به او داده بشود، اين با كشورعـراق چـه مـى كـنـد و بـه كـشـور مـا چـه مـى كـنـد. و مـا تـا آخـر ايـسـتـاده ايـم ، مـادنبال اسلام هستيم ، دنبال احكام اسلام ، و حكم اسلام اين است امروز. يـك كـشـورى كـه هـمـه بـيـدار و هـمـه مـسـتـعـد بـراى شـهـادت هـسـتند، اينها را از چه مىترسانند؟ مـا از خـداى تـبـارك و تـعـالى تـؤ فـيـق هـمـه مـسـلمـيـن را خـواسـتـاريـم ، كـه درمـقـابـل ايـن عـلم كـفـر قـيام كنند و يك كسى كه با تمام قواعد بين المللى مخالفت مى كند،صاف مى گويد كه ما ساعت چند حمله مى كنيم ، حمله موشكى مى كنيم به شهرهاى ايران ،به شهرهاى مسكونى ايران صريح مى گويد، لكن هيچ كشورى او را محكوم نمى كند. و ماصريح مى گوييم كه ما ابدا نظر نداريم به اين كه به يك كشورى تعدى بكنيم . ما ازخودمان دفاع داريم مى كنيم و همه تبليغات بر ضد ماست . اين براى اين است كه قضيه ،قـضيه اسلام و كفر است ، نه قضيه ايران و عراق است . قضيه اين است كه از اسلام اينهابـد مـى بـيـنـد، اسلام نمى گذارد كه آنها به منافع نامشروع خودشان برسند و آنها كهاسـلام نـمـى گـذارد بـه مـنافع نامشروعشان برسند، اينها قيام بر ضد اسلام مى كنند ووادار مـى كـنـند. قيام بر ضد اسلام است ، لكن بايد بدانند كه با يك كشورى كه وضعشاين طور است ، يك كشورى كه وضع روحى مسلمانانش ، جوانانش ، مشايخش ، بچه هايش اينطور است ، با اين كشور نمى توانند معارضه بكنند. آنهايى كه در راءس واقع هستند و درراس جـنـايـات واقـع هـستند، آنها عاقل ترند از اين كه خودشان را مبتلا كنند به يك امرى .بـعـضـى وقـتها مبتلا كردند و سيلى خوردند، حالا ديگر مبتلا نمى كنند خودشان را به اينامـر. ايـنـهـا وادار مـى كـنـنـد مردم را به اين كه شيطنت بكنند و اين شيطان ها هم بدانند كهديگر نمى توانند كارى انجام بدهند! يك كشورى كه همه بيدار و همه مستعد براى شهادتهستند، اينها را از چه مى ترسانند؟ كسى كه مى گويد (من شهادت را خواهم ، دعا كنيد كهمـن شـهـيـد بـشـوم ) شما او را از قتل مى ترسانيد؟ شما او را از موشك مى ترسانيد؟ يككسى كه بعد از موشك خوردن مى ايستد و مى گويد (جنگ ، جنگ تا پيروزى ) شما او را از جنگ مى ترسانيد؟ اين وضع ، وضعىاست كه خدا پيش آورده است ، چيزى را كه خدا پيش آورده ، با او معارضه نمى شود كرد. ومن از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه همه ما را با استقامت و با پشتكار حفظ كند تا اينكـه مـا بـا ايـن مـقـابـله كـنـيم و با هركس كه بخواهد با ما مقابله كند، قدرت مقابله داشتهباشيم . والسلام عليكم و رحمه الله تاريخ : 25/1/64 بيانات امام خمينى در ديدار با سرپرست و اعضاى شوراى بسيج مستضعفين چون مقصد ما اسلام است ، بايد هر جوانى يك نيرو باشد براى دفاع از اسلام بسم الله الرحمن الرحيم آن چـيـزى كه وظيفه من است اين كه به شما دعا كنم و خصوصا از جناب عالى كه اين زحمترا قبول كرده ايد، تشكر كنم . قـضـيه بسيج همان مساءله اى است كه در صدر اسلام بوده است . وقتى جنگ مى شد، طوايفمـخـتـلف مـى آمـدند و به جنگ مى رفتند و اين مساءله جديدى نيست و در اسلام سابقه داشتهاست . و چون مقصد ما اسلام است ، بايد هر جوانى يك نيرو باشد براى دفاع از اسلام . وهـمـه مـردم و هركس در هر شغلى كه هست مهيا باشد براى جلوگيرى از كفر و الحاد و هجومبيگانگان . مـن در ايـن مدتى كه از بسيج مسائلى شنيده ام ، به خوبى شنيده ام و فعاليت شما بسيارخوب بوده است و اميدوارم بهتر شود. البته مشكلات در هر امرى هست كه بايد رفع شود وآن چـيـزى كـه بـراى ما بسيار مهم است اين كه جوان هاى ما در سراسر كشور احساس كردهانـد كـه خـودشـان بـايـد از هـر خـطـرى كـه پـيـش مـى آيـد جـلوگـيـرى كـنـنـد ودنـبـال ايـن نـبـاشـنـد كه از خارج يا جاى ديگر به آنها خدمت شود. و امتياز ايران از جاهاىديـگـر در هـمـيـن اسـت كـه تاكنون نه از جهت مادى دستش را پيش ديگران دراز كرده و نه ازجهات ديگر و خودش روى پاى خودش ايستاده و با تكيه بر خدا و خود، دفاع مى كند و حقهم همين است . چون كسى كه از خارج مى آيد، نمى آيد كه بجنگد، چنان كه مى بينيم براىصـدام از اردن و كجا و كجا افراد مى آيند ولى آن افراد بى عرضه ترند از آنهايى كهدر داخل عراق هستند و حاضر نيستند براى صدام جانشان را بدهند. اما در كشور ما وقتى اينمساله ، مساءله اسلام و فداكارى در راه اسلام است ، مردم همه حاضرند، چون مردم مادانند درصـدر اسـلام خـود پـيـغمبر و ائمه آن طور فداكارى كردند و مسلمين صدر اسلام با آن كهعددشان كم بود آن گونه فعاليت كرده و جنگ كردند و كشور ما بحمدالله به حسب نوع واكثريت غالب افراد اين احساس را دارند كه براى اسلام و كشورشان خدمت كنند. اگر كارها با خودخواهى و غرور همراه شد، مبدا شكست انسان است و شـمـا آقـايـان مـخـصـوصا روحانيون ، هرچه مى توانيد مردم و جوانان را تحريك كنيد ومـتـوجـه سـازيـد كـه وقـتى براى اسلام كار مى كنيم بايد به طور مهذب باشد كه اگرخداى نخواسته كارها با خودخواهى و غـرور هـمـراه شـد، مـبـدا شـكـسـت انـسـان اسـت . بـايـداتـكـال به خدا باشد و خدمت براى خدا، خدمتى كه در هر جا انجام شد عبادت باشد كما اينكـه افـرادى كـه در بـسـيـج و سـايـر جـاهـا بـراى خـدا خـدمـت مـى كـنـنـد، هـمـه درحال عبادت هستند و بسيج يك امر بسيار مهم و خوب . امـيـدوارم بـا جـديـت شـمـا و كـسـانـى كه در اين مراكز هستند، اين امر به پيش رود و ايرانكشورى شود كه در عين حال كه هركس مشغول كار خودش مى باشد، مستعد براى اين باشدكـه هـر روزى اعـلام شـد، هـمـه بـراى دفاع حاضر بشوند و يك چنين كشورى آسيب نخواهدديد. انشاء الله خداوند شما را مؤ فق و مويد بدارد و من به شما دعا مى كنم . تاريخ : 27/1/64 بيانات امام خمينى در جمع وزير و معاونين وزارت فرهنگ و آموزش عالى اسلام است كه مى تواند دانشگاه را اصلاح كند بسم الله الرحمن الرحيم از شما آقايان كه قدم هاى مثبتى برداشته ايد تشكر مى كنم . اميدوارم احساس كرده باشيدكه همه دردهاى ايران از دانشگاه شروع شده است . دانشگاه ، تلخى داشت كه به اين زودىها رفع نمى شود. جديت و فداكارى لازم دارد تا دانشگاه ، دانشگاه بشود. دانشگاهى كه حقنـداشـت از مـصـالح ايـران و اسـلام صـحبت كند، دانشگاهى كه نماز خواندن در آن عيب بود،دانـشـگـاهـى كه تمام گرفتارى هاى ما منشاش در آن بود، دانشگاه نبود. شما بايد كوششكـنـيـد و دانـشگاه را اصلاح كنيد و احساس كنيد كه اسلام است كه تواند دانشگاه را اصلاحكـنـد و اصـلاح دانشگاه زمانى آسان است كه فرزندانمان را از دوره دانش آموزى زير نظربـگـيـريـم كه اگر فرزندانمان در كودكى درست تربيت شدند، دانشگاه زحمتش كمتر مىشود. بايد دانشگاهى پيدا كنيم كه دانشگاه مردم باشد، نه دانشگاه خارج اميدوارم با كوشش اساتيد و معلمين ، وضع به صورتى درآيد كه فردى كه دوره درسىاش تمام شد، فردى متعهد بار آمده باشد، فردى كه بداند بايد براى كشورش خدمت كندو كارى به رضايت كشورهاى بيگانه نداشته باشد. شما مى دانيد بيشتر كسانى كه دردانـشـگـاه بـزرگ شـده انـد در عـين حال كه بعضى از آنان نماز هم مى خوانند ولى معتقدندايـران بـايـد زيـر نظر كشورهاى بيگانه باشد. مى گويند ايران نمى تواند خودش رااداره كـنـد. آيا ايرانى كه با تمام فشارها خودش را حفظ كرده و انقلابش را به كشورهاىديـگـر صـادر و مـلت هـاى ديگر را بيدار نموده است ، نمى تواند خودش را اداره كند؟ چرا!بـايـد كـارى كـنيد كه دانشگاه هايمان روش توده هاى مردم را داشته باشد كه اگر ملتىچـيـزى را خـواسـت ، خـلافـش را نـمـى تـوان بـر آنتـحـمـيـل كـرد. شـما ملاحظه كنيد توده هاى ميليونى ما چگونه منقلب شده اند و به اين معناتـوجـه كـرده اند كه بايد در مقابل قدرت ها بايستند. دانشگاه بايد مركز رشد چنين امرىباشد كه متاءسفانه نبوده است . امـيـدوارم بـا زحـمـت شما آقايان و شوراى عالى انقلاب فرهنگى ، دانشگاهى پيدا كنيم كهدانـشـگـاه مـردم بـاشـد، نـه دانـشـگـاه خارج . ما بايد طورى جوانانمان را تربيت كنيم كهمسلمانان ديگر كـشـورهـا بفهمند كه تربيت در اين جا مفيد است و اين را بدانيد كه اگر دانشگاه درست كاركـرد و خـود را بـه دنـيـا عرضه نمود و مردم دنيا فهميدند كه دانشگاه ايران براى خودشكار مى كند، نه براى خارج ، قهرا مسلمانان ديگر كشورها به اين جا خواهند آمد. اگر دانشگاه اصلاح شد، كشور اصلاح مى شود دانـش تـنـهـا فـايـده نـدارد، بـلكه دانش و تعهد باهمند كه مى توانند انسان را به جايىبـرسـانـنـد كـه محتاج ديگران نباشد و پيش خدا آبرومند باشد. البته اين كار مشكلات ونـاگـوارى هايى دارد، هر كس بخواهد كار مثبتى انجام دهد، اين طور نيست كه همه از آن كارخـوششان بيايد و آن را بپسندند. ممكن است كار حقى هم در ذايقه دسته اى تلخ بيايد ولىكسى كه دنبال حق مى رود و براى رضاى خدا كار كند نبايد به فكر اين باشد كه به اوچـه گفته اند، يا چه مى گويند، بايد خدا را در نظر بگيرد و براى خدا كار كند. هر كسهر چى مى خواهد بگويد، كار خوب هم مخالف دارد. شما فكر اين باشيد كه كارتان خوبو پـيـش خـدا آبـرومـنـد بـاشـد، وقـتـى در ايـن فكر بوديد خدا هم شما را همراهى مى كند ومـشـكـلاتـتان را اصلاح مى نمايد، كه اگر دانشگاه اصلاح شد، كشور اصلاح مى شود. منبه شما دعا مى كنم كه خدا شما را تاءييد و مؤ فق كند. والسلام عليكم و رحمه الله تاريخ : 29/1/63 بـيـانـات امـام خـمينى در ديدار با رئيس جمهور و نخست وزير به مناسبت بعثت پيامبر اكرم(ص ) آرمان اصلى وحى اين بوده است كه براى بشر معرفت ايجاد كند بسم الله الرحمن الرحيم اين عيد بزرگ را به همه آقايان حضار و ملتمان و به همه مسلمين جهان و مستضعفان تبريكعرض مى كنم . و از خداوند تبارك و تعالى خواستارم كه ما را قدردان اين روز مبارك قراربـدهـد. البته اين عيد در اين عيد روز ارتش هم قرار داده شده است كه آقاى خامنه اى از حقشبـيـرون آمـدنـد. مـسـاءله بـعـثـت بـعـض از ابـعـادش بـراى احـدى غـيـراز خـودرسـول اكـرم حـقـيـقتش حاصل نشده است . مساءله چه بوده است ؟ اين فشارى كه به از روحبـزرگ بـه ايـشان وارد شده ، اين چه صنف فشارى بوده است و چه حالى دست داده است درايـن بـاب ؟ و كـيـفـيـت نـزول وحـى و آمـدن نـازل شـدن روح اعـظـم بـراىرسول خدا وضعيتش چه بوده است ، دست ما كوتاه از آن است . و ما يك چيزى از دور، از خيلىدور مـى شـنويم و ادراكش را نمى توانيم بكنيم و اعتراف به عجز هم خودش يك مساءله اىاسـت . مـا بـايد بعد از اين كه دستمان از آن قله حقيقت وحى كوتاه است ، بايد كوشش كنيمكـه تـا انـدازه اى كـه وسـع مـا هـسـت ، مـا ضـعفا هست ، به اين مطلب نزديك بشويم . و آنمـقـصـدى كه انبيا عموما داشتند و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خصوصا داشتند،بـه آن مقصد نزديك بشويم . اين وظيفه اى است از براى بشر كه نزديك بشود به آرمانهـاى وحى ، حالا كه نمى تواند ماهيت وحى را ادراك كند، به آرمان هاى وحى نزديك بشود واين هم كمال بسيار زيادى است ، اگر بتوانيم . آرمان اصلى وحى اين بوده است كه براىبشر معرفت ايجاد كند، معرفت به حق تعالى ، در راءس همه امور اين معناست . اگر تزكيهگـفـتـه شـده اسـت و دنبالش تعليم گفته شده است ، براى اين است كه نفوس تا تزكيهنـشـونـد نـمـى تـوانـنـد بـرسـنـد. گـوش انـسـان يـك چـيـزى شـنـود، گـاهـى هـمعـقـل انـسـان ادراك مـى كـنـد، بـرهـان هـم بـر آن اقـامـه مـى كـنـد،مـسـائل عـرفـانـى را هـم در كـنـارش مـى گـنـجـانـد. لكـن آنـى كـهدل بـايـد بـيـايد، آن كار مشكل است كه چطور بيايد. ما چطور آرمان هاى توحيدى را، آرمانهـاى عـرفـانى را كه انبيا براى آن بعثت مبعوث شده بودند، ما چطور آنها را بيابيم و درقـلب مـا وارد بـشـود، بـعـد هـم در شـهـود مـا وارد بـشـود، اين مساءله اى است كه محتاج بهريـاضات است بعد از تعليم و تعلم ، محتاج به تزكيه است و همدوش تزكيه ، تعلم وحـكـمـت . و دنـبـال او، آن مـسـائلى كـه براى نفوس مستعده پيش مى آيد و اين يك تحولى درنـفـوس ايـجاد مى كند كه اشياء را آن طور كه هستند، اگر برسد به آن مقام ادراك مى كند.(اللهم ارنى الاشياء كماهى ). اين چيزى است كه بزرگان و انبيا خواستند. ما نمى توانيم اشيا راكماهى بشناسيم ، معنىاش ايـن نـيـسـت كـه مـا ماهيت اشيا را نمى توانيم بشناسيم ، اين امر سهلى است . معنايش ايناسـت كـه مـوجودات را آن طور كه هستند، آن طور كه موجودات در ربط با مبدا دارند، آن كهخواستند ارائه اين معناست كه اشيا چطور نسبت اشيا به حق چى است ؟ ربط حادث به قديمچـى اسـت ؟ كـليـاتـش را فـلسـفـه مـى گـويـد، بـعـضـى مـراتـبـش را هـماهل عرفان بيان مى كنند. لكن رسيدن به اين كه اين چه ربطى است ، چه رابطه اى است ؟ايـن كـه (هـو مـعـكم اينماكنتم ، نحن اقرب اليه منكم ) اين يعنى چه ؟ چه جورى است اينوضع ؟ يعنى پهلوى هميم ؟ نزديك به ما، به اين معناست كه ما دو نفر نزديك به هميم يامساءله ديگرى است ؟ اينها مسائلى است كه دست ما از آنها تقريبا كوتاه است ، لكن ما بايدتـوجـه بـه وظـايـف داشـتـه بـاشـيـم . وقـتـى مـا دسـتـمـان بـه قـله نـرسـيـد،لااقـل رو بـه قـله آن بـرويم ، راه را شروع كنيم ، بيراهه نرويم ، كنار نرويم . و راه رااگر شروع كرديم و اخلاص همراه او بود، تزكيه همراه او بود، دستگيرى مى شود، خداىتـبـارك و تـعـالى دسـتـگـيـرى مـى كـنـد و بـا عـنـايـت او مـمـكـن اسـت كـه بـعـضـى مـراتـبحـاصـل بـشـود. و ما اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى در اين روز عنايت كند به ما و بهمـلت و هـمـان طـورى كـه جـوان هـاى مـا را مـتـحـول كـرد و آن نـحـومـتـحـول كـرد كـه هـمـه مـى بـيـنـيـد و مـا آرزوى آن تـحـول را داريـم ، هـمـه مـا رامتحول كند. و همه آنهايى كه راهرو اين راه هستند، عنايت بهشان بكند. با اين اراجيف ، ملت تغيير نمى كند مـن قـاصـرم از ايـن كـه راجـع بـه تـحـولاتـى كـهحـاصـل شده براى جوان هاى ما، حاصل شده است براى ملت ما، بتوانم بگويم كه چه جورحـاصـل شـده است ، چه تحول بزرگى است ، اين چه روحى است كه اينها پيدا كرده چطورشـده اسـت كـه يـكـدفـعـه ايـن جهش پيدا شد. سال ها زحمت مى خواهد تا به آستانه اين امربـرسـد، چه شد كه اينها اين طور سريع راه را طى كردند؟ اين جز اين كه انسان بگويديـك عـنـايـت خـاصى است از خداى تبارك و تعالى كه خدا اين عنايت را به اينها كرده است ،آنـهـا فـداكـارى مـى كـنـنـد و او عـنـايـت مـى كـنـد. و مـن امـيـدوارم كـه انـشـاء الله ايـنتحول براى همه و همه حاصل بشود. آن چـيـزى كـه من امروز مى خواستم عرض كنم ، اين است كه تحولاتى كه در دنيا شده استبـسـيـارش را شـما يعنى اين كه در ايران شده است ديديد، بعض تحولات ديگرى هم شدهاسـت . اخـيـرا انـسان مى بيند كه قبلا هم گاهى بود، اما حالا زيادتر شده است يك تحولىشده است كه تحول انسان شناسى و اسلام شناسى ! پيشترها اگر يادتان باشد كارترادعـا مى كرد كه ايران اسلام را نمى داند! حالا دارند همه ادعا مى كنند! مقامات امريكايى همهـمـين مطلب را مى گويند كه اينها اسلام را درست نمى دانند! قبلا بگين هم اين حرف را مىزد! حالا داخل و خارج هم اين حرف ها را مى زنند! من نمى دانم كى اينها خواهند عروه الوثقىرا حـاشـيـه كـنـند؟ و نكته اين كه اين اخيرا يك حركت خاصى پيدا شده است ، سابق بود امابـه ايـن شـدت نـبـود، سـابـق حـركـاتـى بـود امـا اخـيـرا درداخـل و خـارج يك حركت خاصى پيدا شده و همه حركت به اين كه بياييم ما صلح كنيم . ايننكته چى است ؟ اين طرفدارهاى آمريكا در هر جا كه هستند يكدفعه همصدا، از مصر گرفته تا سودان گرفتهتـا هـمـه جـا يـكـصـدا دارنـد مـى گـويـنـد كه بياييد صلح كنيم ، ديگر نمى شود. مگر ماخواستيم چى بشود كه نمى شود؟ يك دسته شان از راه اين كه ديگر نبايد اين چيزها پيشبـيايد چه و فلان و يك دسته شان هم مى ترسانند ما را از اين كه حالا ديگر صدام تانكهـايـش زيـاد شـده اسـت ، اسـلحـه هايش زياد شده است ، راست است اينها، زياد شده و من قبلاگفتم كه اين يك خوشحالى است براى ما، براى اين كه جوان هاى ما آنها را از آنها گيرندبـراى خـودشـان ، يـك دسته زيادى اين طورند كه ما راهى مى ترسانند كه ديگر حالا چهشـده ، ديـگـر حالا ول كنيد. آنهايى كه از اول مى گفتند اين حرف هارا كم بودند اين اخيرايـكـدفـعـه انـسـان مـى بيند كه از داخل و خارج يكصدا، اين از كجا پيدا شده كه يكصدا درداخل و خارج مى كنند كه يا به صورت خيرخواهى يا به صورت ارعاب يا با طرح نفاق، كـه بـا نـفـاق كـار را انـجـام بـدهـنـد. ايـن نـفاق اين طور نيست كه منحصر به اين ملاهاىدربارى باشد كه رساله مى نويسند و كتاب مى نويسند، اين نفاق و ايجاد نفاق راجع بهآنـهـايـى هـم كـه در خـارج و داخـل مردم را ماءيوس خواهند بكنند، اين نفاق آن هم هست ، ايجادنـفـاق مـى كـنـنـد ديـگـر. مـاءيـوس كـردن معنايش اين است كه اين جوان هايى كه الان دارندجانفشانى مى كنند و با قدرت پيش مى روند و قدرتشان عالمگير شده است الان ، انعكاسشدر عـالم پـيدا شده است ، اينها حالا به ياد اين افتاده اند كه بترسانند اينها را. اينها چىمى خواهند كه اين جوان هاى ما چى مى خواهند كه اينها آنها را مى خواهند از او بترسانند كهبـهـش نـمـى رسـيـد؟ اين جوان هايى كه مى آيند دعا مى كنند كه التماس كنند كه دعا كن منشـهـيـد بـشـوم ، ايـن چـه مـى خـواهـد از خـدا كـه شـمـا الان تـرسـانـيـد كـه حـالاول كنيد براى اين كه چه مى شود؟ مگر غير از اين است كه اينها شهادت مى خواهند؟ اصلاح كنند خودشان را اشخاص . اين شيوخ اطراف خليج و نمى دانم آنهايى كه در مصرهـسـتـنـد و آن هـايى كه در سودان هستند و آنهايى كه در جاهاى ديگر هستند و آنهايى كه درپـاريـس هـسـتـنـد و هـر جـا و داخـل و هـمه جا يك قدرى فكر بكنند، اصلاح كنند خودشان را.بفهمند به اين كه يك ملت اين طورى را نمى شود ترساندش ، يك ملت اين طورى را نمىشـود مـاءيـوسـش كـرد. ممكن است يك عده اى را ماءيوس كنند، آنها آن عده اى هستند كه مرفههـسـتـنـد، از اول وارد كـارى هـم نـبـودنـد. اگـر بـراى آنـهـا مـى گـويـيـد آنـهـا ازاول وارد كار نبودند، خوب ! يك عده اى هستند، در همه جا يك عده بى تفاوت ، يك عده مخالفهـمـيشه هست . اما آنهايى كه انقلاب مال آنهاست ، با دست آنها انقلاب پيدا شده است ، و هيچيـك از ايـنـهـا دخـالت در ايـن امـر نـداشـتـنـد. بـله ، يـك دسـتـه اى كـارشـكـنـى ازاول كـارشـكـنـى مـى كـردند، دخالت در انقلاب هيچ يك از اينها نداشتند، من وارد بودم ، مىديدم كه اشخاصى چى هستند. اينها مى خواهند كى را بترسانند؟ مى خواهند كى را ماءيوسكـنـنـد؟ مـى خـواهـنـد آن اشـخـاصـى كـه از اول مـخـالف با ما بودند ماءيوس كنند؟ آنها ازاول مـخـالف بـودند و حالا هم هستند و خواهند بود. خواهند اين جوانى كه براى شهادت داردمـى رود تـوى ميدان ، اين را ماءيوسش كنند؟ اين نمى شود. اين يك تحولى درش پيدا شدهاست كه نمى شود. مى خواهند ارتش ما را ماءيوس كنند؟ ارتش ما الان يـك تـحـولى پـيـدا كـرده است كه به اين حرف ها ماءيوس نمى شود. ملت و عموم ملت بهاسـتـثـنـاى ايـن يـك عـده بـدبـخت كه در خارج و داخل نشسته اند و نغمه سرايى مى كنند ياعـزادارى مـى كـنـنـد، اينها مى خواهند كى را ماءيوس كنند؟ اينها چه كارى مى خواهند بكنند؟يكدفعه انسان مى بيند كه يك صدا از مصر بلند مى شود، از سودان بلند مى شود، نمىدانـم از اردن بـلنـد مى شود، از عراق بلند مى شود، از آمريكا بلند مى شود، از فرانسهبـلنـد مـى شـود، از ايـران هـم بلند مى شود، يك صداست ، انسان مى فهمد يك حلقوم استدارد اين حرف ها را مى زند. اينهايى كه اهل خود ايران هستند و رفتند بيرون ، اينها با ملتخـوب هـسـتـنـد؟ مـى خواهند صلاح ملت رابينند؟ آن كه با عراق مى سازد، صلاح ملت را مىبيند؟ آن كه با آمريكا دوست است ، صلاح ملت ما را مى خواهد؟ خوب ! ما مى دانيم اين جورىنـيست اينها اصلاح كنند خودشان را، آن كه مى تواند خودش را اصلاح كند، اين قدر خباثتبـه خـرج نـدهـد، اصـلاح كـنـد خـودش را، يـك قـدر تـوجـه كـنـد بـهمسائل ، توجه كند به حقايق اسلام ، ببيند كه پيغمبر در وقتى كه مبعوث شد يك نفر آدم ،مخالفش همه با پافشارى و استقامت كارش را راه انداخت . ملت ما كه نمى ترسند. شما چندنفر نشسته ايد آن جاترسيد، هى القاء ترس مى كنيد، القاء رعب مى كنيد. كسانى كه هيچدخـالت در هـيـچ چـيـز نـداشـتـنـد، كـسـانـى كـه آن روزى كـه انـقـلاب پـيـروز شـددنـبـال ايـن بودند كه براى خلاف انقلاب اسلحه جمع كنند، براى شكست انقلاب ، آنهايىكـه نـشـسـتـه انـد و روابـطـشـان را بـا آمـريـكـا مـحـكـم كـرده انـد و ازاول بود و حالا هم هست و خواهد بود اينها توجه به اين ندارند كه با اين اراجيفى كه اينهادارند اين ملت تغيير نمى كند. مـا عالمگيرى نمى خواهيم بكنيم كه شما ما را مى ترسانيد كه نمى شود عالم را گرفت .مـا مـى خـواهـيـم بـه درد مـسـلمـان هـا بـرسـيـم ، توانستيم به دردشان برسيم ، توانستيمنـتـوانستيم ، اجرش را داريم . ما مى خواهيم به درد ملت عراق برسيم . اين ملت عراق مظلومكـه دارد خـرد مـى شـود زيـرپـاى اين ظالم و ظالم ها، ما مى خواهيم به درد اينها برسيم ،مسلمان نبايد به درد مسلمان برسد؟ اسلام حدود دارد؟ ما درد اينها را خواهيم ببينيم چى است .اينها فرياديا للمسلمين دارند مى زنند، ما جواب بايد بدهيم . ملت عراق دارد خرد مى شودزير پاى اين خبيث . ما پيش خدا جواب بايد بدهيم . ما دفاع داريم مى كنيم از حق اسلام ، مادفـاع داريـم مـى كـنـيـم از حـق مـسـلمـيـن . مـا جـنـگ نـمـى خـواهـيـم بـكـنـيـم ، ازاول هـم جـنـگ نـداشـتـيـم ، ما بادى جنگ نبوديم ، ما بعد از اين كه بهمان حمله كردند، دفاعكـرديـم ، حـالا هـم در حـال دفاع هستيم . دفاع معنايش اين نيست كه تا آن گفت كه يا الله !دسـتـت را بـده من با هم صلح بكنيم ، ما رها كنيم ، اين حرف غلطى است . مايى كه مى دانيممـاهـيـت حـيـوان درنـده چـى اسـت ، ما به واسطه اين كه او مى گويد كه بيايد صلح كنيم ،بـيـايـيـم صـلح كـنيم ، چه جور، با چى صلح كنيم ؟ با كى صلح كنيم ؟ ملت عراق صلحكـنند، ما صلح مى كنيم ملت عراق بگويند كه ما كارى نداريد با ماما كارى ديگر صدام رامى خواهيم . اما واقعيت ملت عراق را ببينيد، چه خبر است در عراق .
|
|
|
|
 |
|
 |
|