|
|
 |
|
 |
|
آنـچه كه قرآن مى گويد، تنها جنگ جنگ تا پيروزى نيست بلكه جنگ جنگ تا رفع فتنهدر عالم است جـنـگ هـاى رسـول اكـرم ، رحـمتش كمتر از نصايح ايشان نبوده است . اينهايى كه گمان مىكـنند كه اسلام نگفته است جنگ جنگ تا پيروزى ، اگر مقصودشان اين است كه در قرآن اينعـبـارت نـيـسـت ، درسـت مى گويند و اگر مقصودشان اين است كه در اين بالاتر از اين بازبـان خـدا نيست ، اشتباه مى كنند. قرآن فرمايد: قاتلوهم حتى لاتكون فتنه ، همه بشر رادعـوت مـى كـند به مقاتله براى رفع فتنه ، يعنى ، جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم ، اينغير از آنى است كه ما مى گوييم ، ما يك جزء كوچكش را گرفته ايم ، براى اين كه خوب! مـا يـك دايـره خـيـلى كـوچـكـى از ايـن دايـره عـظـيـم واقع هستيم و مى گوييم كه : جنگ تاپـيـروزى . مـقـصـودمـان هـم پـيـروزى بـر كـفر صدامى است يا پيروزى بر، فرض كنيدبـالاتر از آنها. آنچه قرآن مى گويد، اين نيست ، او مى گويد: جنگ جنگ تا رفع فتنه ازعالم ، يعنى ، بايد كسانى كه تبعيت از قرآن مى كنند، در نظر داشته باشند كه بايد تاآن جـايـى كـه قـدرت دارنـد ادامـه بـه نـبردشان بدهند تا اين كه فتنه از عالم برداشتهبشود. اين ، يك رحمتى است براى عالم و يك رحمتى است براى هر ملتى ، در آن محيطى كههـسـت . جـنـگ هاى پيغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتى بر كفارى كه باآنـها جنگ مى كرده است . رحمت بر عالم است ، براى اين كه فتنه در عالم اگر نباشد، همهعـالم در آسـايـش انـد. اگـر چـنـانـچـه آنـهـايـى كه مستكبر هستند، با جنگ سرجاى خودشانبـنـشـينند، اين رحمت است بر آن امتى كه آن مستكبر بر او غلبه كرده است . برخورد مستكبررحـمـت اسـت ، بـراى ايـن كـه اسـاس عـذاب الهـى بـراعـمـال مـاست . هر عملى كه از ما صادر مى شود، در آن عالم يك صورت دارد، رد بر انسانمى شود. اين طور نيست كه عذاب آخرت شبيه عذاب هاى دنيايى باشد كه ماءمورين بيايند،بكشندش و ببرندش و از باطن خود ذات انسان آتش طلوع مى كند. اساس جهنم ، انسان استو هـر عـمـلى كـه از انـسـان صـادر مـى شـود، بـر شـدت و مـدتعمل ، بر شدت و مدت عذاب مى افزايد. اگر چنانچه يك كافرى را سر خود بگذارند تاآخـر عـمر فساد بكند، آن شدت آن عذابى كه براى او پيدا مى كند، بسيار بالاتر است ازآن كـسـى كـه جـلويـش را بـگـيـرنـد و هـمـيـن حـال بـكـشـنـدش . اگـر يـك نـفـر فـاسـد كهمـشـغـول فساد است بگيرند و بكشند، به صلاح خودش است ، براى اين كه اين اگر زندهبـمـانـد فـسـاد زيـادتـر مـى كـنـد و فـسـاد كـه زيـادتـر كـرد،عمل چون ريشه عذاب است ، عذابش در آن جا زيادتر شود. اين يك جراحى است براى اصلاح. حـتـى اصـلاح آن كـسـى كـه كـشـتـه شـود، يـك كـسـى كـه دارد يـك زهـر كـشـنـده را بـهخيال اين كه يك شربت است ، مى خواهد بخورد. اگر چنانچه جلويش را شما بگيريد و بافـشـار و زور و كـتـك از دسـتـش بـگـيـريـد، يـك رحـمـتـى بـر او كـرديـد ولو اوخيال مى كند كه طعمه او را از دستش گرفتيد و يك زحمتى برايش ايجاد كرديد. لكن خير،ايـن جور نيست . اگر امروز، اين سران استكبارى بميرند، براى خودشان بهتر است از اينكـه ده سـال ديـگـر بـميرند. اگر امروز، يك كسى كه فساد در ارض مى كند كشته بشود،بـراى خـودش رحـمـتى است ، به خيال اين كه به صورت يك تاديب ، نه اين است كه اينيـك چـيـزى باشد كه برخلاف رحمت باشد. پيغمبر، رحمه للعالمين است و تمام جنگ هايىكه او كرده است ، دعوت هايى كه او كرده است ، همه اش رحمت است . اين كه مى فرمايد كه: قـاتـلوهـم حـتـى لاتـكـون فـتـنـه بـزرگـتـريـن رحـمـت اسـت بـر بـشـر. آنـهـايـى كـهخيال مى كنند كه اين آسايش دنيايى رحمت است و بودن در دنيا و خوردن و خوابيدن حيوانىرحـمـت اسـت ، آنـهـا مـى گـويـند كه اسلام چون رحمت است ، نبايد حدود داشته باشد، نبايدقصاص داشته باشد، نبايد آدمكشى بكند. آنهايى كه ريشه عذاب را مى دانند، آنهايى كهمـعرفت دارند كه مسائل عذاب آخرت وضعش چى است ، آنها مى دانند كه حتى براى اين آدمىكـه دسـتـش را مـى بـرند براى اين كارى كه كرده است ، اين يك رحمتى است . رحمتش در آنطرف ظاهر مى شود. براى آن كسى كه فساد كن است ، اگر او را از بين ببرند يك رحمتىاست بر او. اين طور نيست كه اين جنگ هاى پيغمبر مخالف با رحمه للعالمين داشته باشد،مـوكـد رحـمـه للعالمين است . الجنه تحت ظلال السيوف ، ممكن است يك معنايش هم اين باشدكـه اشـخـاصـى كـه در اين جنگ ها هم كشته مى شوند، باز هم به آن مرتبه از عذابى كهبايد برسند، نمى رسند و ممكن است كه يك مرتبه رحمتى براى آنها باشد. بـنـابـرايـن ، قـرآن و كتاب الهى يك سفره گسترده اى است كه همه از آن استفاده مى كنند،مـنـتـها هركس به وضعى استفاده مى كند و عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعهمـعـرفـت اسـت . تـمـام كـارهايى كه آنها مى كردند، براى اين كه معرفت الله را به معناىواقـعـى تـوسعه بدهند. جنگ ها براى اين است ، صلح ها براى اين است و عدالت اجتماعى ،غـايـتـش بـراى ايـن اسـت . ايـن طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مى خواستندفـقـط دنيا اصلاح بشود. همه را خواهند اصلاح بكنند. آن مذهبى كه جنگ درش نيست ، ناقصاسـت اگـر بـاشـد. و مـن گـمـانم اين است كه حضرت عيسى سلام الله عليه ، اگر به اومـهـلت مـى دادنـد، هـمـيـن تـرتـيـبـى كـه حـضـرت مـوسـى سـلام الله عـليـهعـمـل مـى كـرد، هـمـان طـورى كـه حـضـرت نـوح سـلام الله عـليـهعـمـل مـى كـرد، آن هـم بـا كـفـار آن طـور عـمل مى كرد. اين اشخاصى كه گمان مى كنند كهحـضـرت عـيـسـى اصـلا سـر ايـن كـارها را نداشته است و فقط يك ناصح بوده ، اينها بهنـبـوت حـضـرت عيسى (ع ) لطمه وارد مى كنند. معلوم شود !!!. اگر اين طور باشد، معلوممـى شـود كـه يـك واعـظى بوده ، نه يك نبى اى بوده است . واعظ غيرنبى است . نبى ، همهچيز دارد، شمشير دارد، نبى جنگ دارد، نبى صلح دارد، يعنى ، جنگ اساسش نيست ، براى اينكـه اصلاح را در دنيا توسعه بدهد، براى اين كه مردم را نجات بدهد جنگ مى كند. براىاين كه مردم را از شرخودشان نجات بدهد، حدود را، تعزيرات را وضع كرده است ، براىاين كه هم تربيت بشود اين آدم و هم راحت بشود امت اگر امروز ما جنگ مى كنيم و جوان هاى ماگويند: جنگ تا پيروزى ، اين طور نيست كه اينها يك امرى برخلاف قرآن مى گويند. اينيـك ذره اى اسـت ، يـك رشـحـه اى اسـت از آنـچه قرآن مى گويد. آنى كه قرآن مى گويد،بـيـشتر از اين حرف هاست . اين كه ما گوييم ، به اندازه حدود خودمان مى گوييم . ما چونامـروز بـا فـرض كـنـيـد كه صدام يا با كسانى كه مؤ يد صدام هستند جنگ داريم ، در اينمحيط ناقص مى گوييم كه جنگ جنگ تا پيروزى . خـداى تبارك و تعالى چون نظرش به اول و آخر است تا آخر نظر دارد مى گويد كه جنگتـا رفع فتنه . غايت ، رفع فتنه است ، يعنى ، اگر ما پيروز هم بشويم يك كمى فتنهرا كـم كـرديـم ، اگـر ما به جاى ديگر هم پيروز بشويم ، باز يك جاى كمى را پيروزىحـاصل شده است . اگر همه دنيا را هم ما فرض كنيد كه جنگ بكنيم و پيروز بشويم ، بازهـمـه دنـيـاى عـصر خودمان را پيروزى درست كرديم . و قرآن اين را نمى گويد، قرآن مىگويد: جنگ تا رفع فتنه ، بايد رفع فتنه از عالم بشود. بنابراين غلط فهمى است ازقرآن كه كسى خيال كند كه قرآن نگفته است جنگ تا پيروزى . قرآن گفته است ، بالاتراز ايـن را گفته ، اسلام هم گفته است و بالاتر از اين را گفته است . و رحمت است اين ، نهاين است كه نقمتى بر مردم است ، يك رحمتى است بر تمام بشر، كه خداى تبارك و تعالىمـردم را دعـوت بـه مـقـاتـله كـرده است ، نه اين كه خداى تبارك و تعالى مى خواهد زحمتىبـراى مـردم ايـجـاد كـنـد، مـى خـواهـد رحـمـت درسـت كـند، توسعه رحمت مى خواهد عنايت كند.بـنابراين نبايد از قرآن سوء استفاده كرد و آنهايى كه با ما مخالف هستند، بگويند: اينمخالف قرآن است ، يا آخوندهاى دربارى بگويند: اين مـخـالف قـرآن اسـت ، يـا آخوندهاى بدتر از آخوندهاى دربارى بگويند: اين مخالف قرآناسـت . خـير! اين مؤ افق قرآن است ، و اگر كسى بگويد كه : با فاسد جنگ نكنيد، مخالفقـرآن اسـت ، اگـر كـسـى بـگـويـد: فـتـنـه را با جنگ رفع نكنيد، مخالف قرآن است . و مابـحـمـدالله ، جـوان هـايمان الان مشغول هستند و همان دستورى كه خداى تبارك و تعالى درقـرآن داده اسـت به اندازه محيط خودشان ، به اندازه سعه وجود خودشان را دارند انجام مىدهند و اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى به آنها تؤ فيق بدهد كه هر چه بيشتر اين اموررا انجام بدهند. آنهايى كه بشر را پايمال مى كنند، دم از حقوق بشر مى زنند و ديـروز يـا پريروز (كه مثل اين كه ديروز بوده است ، يا پريروز بوده است ) كه روزحـقـوق بـشـر بـوده ، حـرف هـايـى زده انـد. آنـهـايـى كـه بـشـر راپـايمال مى كنند، دم از حقوق بشر مى زنند! آنهايى كه از آن ور دنيا آمده اند و اين ور دنيارا بـه آتـش كـشـيـده اند، صحبت از حقوق بشر كنند. آنهايى كه قضيه اختلاف نژادى مبداءامـرشـان اسـت ، حـتـى نـژاد سـفـيـد را هم قبول ندارند، فقط يك نژاد و آن نژاد خودشان راقـبـول دارنـد، آنـهـا از وحدت نژاد صحبت مى كنند، آنها از اين كه نبايد نژاد مختلف باشد.دنيا، وضعش اين طور شده است كه ظالم بيشتر كانه داد رحمت مى دهد از مظلوم . آن كسى كهمـردم را پـايـمـال دارد مـى كند، بيشتر از حقوق بشر صحبت مى كند. شما ببينيد كه در اينهواپيماربايى كه همه دست اندركاران ايران محكوم كردند اين را، و بعد هم به اين وضعخـوب حـل قـضـيـه را كـردنـد، بـاز هـم مـى گـويـنـد كـه خـود ايـنـهـا دخـالت داشـتـنـد. ايندليـل بـر ايـن اسـت كـه اضـطـراب درشان پيدا شده ، مضطربند. كسانى كه مضطرب مىشوند در يك امرى ، دست و پايشان را گم كنند، نمى دانند چى چى بگويند. اگر چنانچهايـن هـواپـيـمـاربـايـى از ايـران شـده بـود و در يـك جـاى ديـگـر بـود و ايـن طـورىحـل شده بود، حالا مى ديديد كه چه بساطى در دنيا درآمده بود و در تبليغات درآمد كه چهجـور خـوب درسـت شـد، چـه جـور خـوب عـمـل شد، چه جور شد، چه جور شد. لكن وقتى كهايران اين كار را كرده است ، اصلا سكوت كردند در آن . گاهى يك چيزى مى گويند، لكنرئيـس آمـريـكـا مـى گـويـد كـه بـاز مـا شـواهـدى بـر ايـن كـهاحـتـمـال ايـن را بـدهـيـم ايـران كـرده اسـت ، نـمـى دهـيـم . لكن از آن ور مى گويند كه همينآمـريـكـايـى هـا مى گويند خود ايران دخالت داشتند در اين امر، شواهد واضح است كه خودايـران دخـالت داشـتـه ! ايـن ، بـراى اين است كه مضطربند. جمهورى اسلامى و اين نهضتهـمـگـانـى اسـلامـى ، ايـنـها را مضطرب كرده كه نمى دانند چى چى بگويند، هر وقتى يكچـيـزى مـى گـويـنـد. و ايـن براى اين است كه اين يك قدرت اسلامى است كه يك جلوه كمىكرده است و اينها را اين طور مضطرب كرده است ، والا چرا بايد اين طور فتنه بكنند و اينطـور افترا بزنند؟ دائما مشغول افترا زدنند به جمهورى اسلامى . دائما راجع به اين كهدر جمهورى اسلامى حقوق بشر دارد از بين مى رود و جاهاى ديگر نه ! حقوق بشر سر جاىخودش سرجاى خودش هست . آمريكا سرجاى خودش هست و رؤ ساى استكبار حفظ مى كنند حقوقبشر را! فقط در ايران است كه حقوق بشر از بين مى رود! اين براى اين است كه مـضـطـربـنـد ايـنـهـا. از اسـلام اضـطـراب دارنـد، از ايـن كه اسلام پيشبرد بكند، اينها مىتـرسـند. از اين جهت اين طور مى گويند و اين موجب تقويت شما بشود. هر چه آنها در بوقهـايـشـان بـر ضـد شـمـا صـحـبـت كـنـنـد، دليـل بـر قـوت شـمـاسـت ودليـل بـر عـظمت اسلام و عظمت جمهورى اسلامى است و اين بايد باعث تقويت ما بشود. آنهابـراى تـضـعيف ما اين طور بوق ها را به بار مى آورند و ما از اثر اين معنا چون ريشه رامـى دانـيـم كـه چـى هـسـت تقويت مى شويم . اگر ايران ، يك جايى بود كه سستى داشت وجـمـهـورى اسـلامـى ديـگـر از بين مى خواست برود، اين قدر سر و صدا نمى شد. چون مىبـيـنـنـد كـه استقرار پيدا كرده است ، همه چيزش مستقر شده است و دارد پيش مى رود، اينهادسـت و پـايـشان را گم كرده اند و شروع كرده اند به اين حرف ها زدن و اين موجب تقويتروحى شما و ملت ما بايد بشود و جنگنده هاى ما بشود. انشاء الله خداوند تبارك و تعالى به بركت اين روز شريف كه هم ولادت مؤ سس اسلام ومـؤ سـس تـوحيد است (و توحيد به معناى اعلا) و هم ولادت ناشر احكام اسلام است ، به همهمسلمين و به همه مظلومان مبارك كند و خداوند همه شما را مؤ يد كند. والسلام عليكم و رحمه الله تاريخ : 2/10/63 بيانات امام خمينى در ديدار با اعضاى شوراى عالى قضايى احدى حق دخالت در امر قضا را ندارد و دخالت كردن ، خلاف شرع است بسم الله الرحمن الرحيم مـطـلبـى كه من بايد به عموم مردم و بخصوص آنهايى كه در كارهاى كشور و مملكت دستدارنـد تـذكـر دهـم ، ايـن اسـت كـه قـوه قـضـائيـه قـوه اسـتمـسـتـقل و معناى استقلالش اين است كه در صورتى كه حكمى از قضات صادر شد، هيچ كسحـتـى مـجـتـهد، ديگر حق ندارد آن را نقض و يا در آن دخالت نمايد. و احدى حق دخالت در امرقـضـا را ندارد و دخالت كردن ، خلاف شرع و جلوگيرى از حكم قضات هم برخلاف شرعاست . و مـن بـه مـردم عـرض مـى كـنـم كـه افـراد ايـن شـورا را ازسـال قـبـل مـى شناسم و براى اين مقام صلاحيت دارند و اگر دستور و حكمى از آنها صادرشـد، هـيـچ فردى حق جوسازى ، نه در روزنامه ها و نه در نطق و نه در بين مردم را ندارد.تضعيف قوه ى قضائيه صلاح نيست و بايد قوه ى قضائيه را تقويت نمود. مـن بـاز عـرض مـى كـنـم كه استقلال قضايى معنايش اين است كه اگر قاضى حكمى كرد،احيانا رسيدگى به آن حكم مرجع دارد و غير از آن ، هيچ كس حق دخالت ندارد. من اميدوارم كهآقـايـان در قـوه ى قـضـائيـه مـؤ فـق بـاشـنـد كـه بـه طـور شـايـسـتـه و بـا قـدرتعـمـل كنند و اميدوارم ملت ، مجلس و دولت هم پشتيبان آنان باشند كه خداى نخواسته صدمهاى به آن وارد نشود. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته انتصاب حاج آقا امام جمارانى به نمايندگى اما خمينى در سازمان اوقاف بسمه تعالى جـنـاب حـجـت الاسـلام آقاى حاج مهدى امام جمارانى دامت افاضاته را، با حفظ نمايندگى ازطرف اين جانب ، اجازه تصدى امورى كه مربوط به ولى فقيه هست را در آن سازمان دادم . روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : 29/10/63 پيام تسليت امام خمينى به مناسبت رحلت آيت الله خوانسارى بسم الله الرحمن الرحيم انا لله و انا اليه راجعون خـبـر رحـلت مـرحـوم مـغـفـور آيـت الله خـوانـسـارى رحـمه الله عليه موجب تاءسف و تاءثرگـرديـد. ايـن عـالم جـليل بزرگوار و مرجع معظم كه پيوسته در حوزه هاى علميه و مجامعمـتـديـنـيـن مـقـام رفـيـع و بلندى داشت و عمر شريف خود را در راه تدريس و تربيت و علم وعـمـل بـه پـايـان رسـانـد، حـق بـزرگـى بـر حـوزه دارد، چـه كـه بـا رفـتـار واعـمـال خـود و تـقوا و سيره خويش پيوسته در نفوس مستعده مؤ ثر و موجب تربيت بود. ازخـداونـد تـعـالى براى ايشان رحمت و مغفرت و براى علماى اعلام و حوزه هاى علميه صبر واجر خواستارم . والسلام على عبادالله الصالحين روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : 14/11/63 بـيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، اعضاى مجلس خبرگان و ائمه جمعه سراسركشور به همراه مهمانان خارجى شركت كننده در سومين كنفرانس انديشه اسلامى به مناسبتدهه فجر آنها از اسلام مى ترسند و حقيقتا حمله شان به اسلام است بسم الله الرحمن الرحيم مـن از آقـايـانـى كـه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين جا، چه آقايانى كه مربوط بهمـجـلس خـبـرگان است و چه آقايانى كه از ائمه جمعه كشور ما هستند و چه مهمانان عزيزىكـه در ايـن دهـه داريـم ، مـن امـيدوارم كه خداوند تبارك و تعالى همه ما را هدايت كند به آنراهـى كـه خـود مـى خـواهـد. دردهـا را هـمـه مى دانيد. مى دانيد كه امروز اسلام مبتلاى به چهچـيـزهـايـى هـست كه قدرت هاى بزرگ و دستگاه هاى مربوط به آنها و وابستگان به آنهافراهم مى آورند. آقايانى كه از خارج آمده اند، بايد توجه كنند به اين كه آيا تطبيق مىدهـد آن تـبـليـغـاتـى كـه در خارج به ضد جمهورى اسلامى و در حقيقت به ضد اسلام داردانـجـام مى گيرد نسبت به ايران و نسبت به مردم ايران و حكومت ايران و روحانيون ايران ؟آيا تطبيق مى كند يا نه ؟ اگر تطبيق مى كند ما را نصيحت كنند و اگر تطبيق نمى كند كهنـمـى كـند آقايان تكليف شرعى دارند به اين كه هر يك در كشورهاى خودشان ، در حضورجـمعيت هايى كه هستند، مسائل را به آن طورى كه مشاهده كردند، منعكس كنند. آنهايى كه اينمـسائل را پيش آوردند، ايران مورد نظرشان نيست ، آنها خوف اين را دارند كه اسلام به آنطـورى كـه هـسـت گـسترش پيدا كند و همه كشورهاى اسلامى را بگيرد و به همه مستضعفينجـهـان پـرتو بيفكند، آنها خوف اين را دارند، ولهذا از اسلام مى ترسند و حقيقتا حمله شانبـه اسـلام اسـت ، مـنـتـهـا به صورت اين كه ايران چطور است ، نمى توانند بگويند كهاسلام چطور است ، مى گويند ايران چطور است لكن واقع مطلب اين است كه اينها اسلام رانمى خواهند. اگر جمهورى اسلامى يك جمهورى دموكراتيك بود، آنها حرفى نداشتند، لكنجمهورى اسلامى است ، كه دستورات اسلام براى آنها در غارتگرى ها و در زورگويى ها،مـجـال نـمـى خـواهـد بـدهـد. تـمـام مـفـسـده هـايى كه در عالم پيدا مى شود از اين بيمارىخودبينى است مـا آن طـورى را كـه خيال مى كنيم ، قرآن كريم در قصه آدم كه بايد گفت يك قصه رمزىاسـت ، لكـن بـسـيار آموزنده به ما يك دستوراتى داده است كه اگر به آن دستورات بشرعمل بكند، حل همه مـشـكـلات مـى شـود. قبل از اين كه آدم را خلق بكند به ملايكه مى فرمايد كه مى خواهم يكهمچو كارى بكنم . ملايكه جنبه تقدس خودشان را نظر مى كنند و جنبه فساد آدم را. از اينجـهـت مـى گـويند كه شما چرا خلق مى كنى يك جمعيتى را كه در زمين فساد كنند و سفك دماءكـنـند؟ ما تقديس تو را مى كنيم . خودشان را مى بينند در صورت تقدس و آدم را مى بيننددر صورت فساد. جنبه خوبى خودشان را و جنبه بدى آدم را ملاحظه مى كنند. خداى تباركو تـعـالى هـم بـهـشـان مـى فـرمـايـد كه : شما نمى دانيد، شما همان خودتان را مى بينيد،خـودبـيـن هـسـتـيـد و از آدم ، كمالات را نمى دانيد و بعد هم قصه را تمام مى كند كه به آدماسـمـاء را كـه واقـعـش اسـمـاء الله اسـت هـمه چيز اسماءالله است تعليم مى كند و بعد مىگويد: عرضه كنيد! آنها مى بينند كه عاجزند. آنها، خوب ! عقب نشينى مى كنند. بعد از اينكـه خـلق مـى كـنـد آدم را، امـر مـى كند كه سجده كنند، ملائكه الله همه سجده مى كنند، لكنابـليـس نـمـى كـنـد. نـكـتـه اى كه ابليس نمى كند، اين است كه خودبين است . مى گويد:خـلقـتنى من نار و خلقته من طين ، من از آتش خلق شدم ، او از خاك خلق شده است ، او پست تراز مـن اسـت ، مـن بـالاتر از او هستم . اين هم جنبه خودبينى دارد و روى اين زمينه سجده نمىكـنـد و مـطـرود مـى شود. بعد هم به خدا خدا را تهديد مى كند به اين كه ، بعد از اين كهانذار مى كند و مى گويد: به من مهلت بدهيد. بعد از آن كه مهلت را مى گيرد و خاطر جمعمـى شـود، آن وقـت خـدا را تـهديد مى كند به اين كه : به آن عزتت قسم به آن كه به آناسـمـى كه من را اغوا كردى قسم كه اينها را نمى گذارم كه اكثرشان به تو توجه كنند.از بـيـن يـدشـان مـى آيـم ، از خـلفـشـان مـى آيـم ، از يـمـيـن شـان مـى آيـم ، ازشمال شان مى آيم . و لا تجد اكثرهم شاكرين خدا هم جواب را مى دهد. ما از اين جا مى فهميمكـه قضيه خودبينى ، ارث شيطان است ، از صدر عالم اين قضيه بوده است . وقتى هم كهوسوسه مى كند به آدم ، باز آدم را اغوا مـى كـنـد به اين كه تو را مى خواهند اين جا كانه حبس كنند. تو اگر حرف من را بشنوى ،بـيـشـتـر از ايـنـهـا دارى . آدم هـم بـه آن جـنـبـه ديـگـرى از اوقـبـول مـى كـنـد. ايـن يـك تـعـليـم عـمـومـى اسـت كـه ازقبل از خلقت آدم تا حالا بايد براى ما عبرت باشد، بدانيم كه ارث شيطان ، خودبينى است. تمام فسادهايى كه درعالم واقع مى شود چه فسادها از افراد و چه فسادها از حكومت ها وچـه در اجـتماع ، تمام فسادها زير سر همين ارث شيطان است و تمام مفسده هايى كه در عالمپـيـدا مـى شـود، از اين بيمارى خودبينى است . چه در كنج خانه كسى نشسته باشد و بهعـبـادت مشغول باشد، اگر خودبينى بكند، ارث شيطان را دارد و چه در جامعه باشد و بامـردم تـمـاس داشـتـه بـاشـد، ايـن هـم اگـر فـسـادى از آنحـاصـل بشود، از خودخواهى و خودبينى خودش است و چه حكومت هايى كه در عالم حكومت مىكـنـنـد، از اولى كـه حـكـومت در دنيا تاءسيس شده است تا حالا، هر فسادى واقع شده از اينخصيصه است . تزكيه مقدم است بر همه چيز دردهـا دوا نـمـى شـود، الا با اين كه اين خصيصه شيطانى از بين برود. كسى بخواهد دردخـودش را شخصا دوا كند، بايد اين خصيصه را از بين ببرد. بايد رياضت بكشد و خودشرا بزرگ حساب نـكـنـد. نـگـويـد مـن عـالمـم ، نـگـويـد مـن خـودم مـقـدس هستم چنانچه ملايكه گفتند نگويد منثـروتـمـندم ، نگويد من زاهدم ، نگويد من عارفم ، نگويد من موحدم . در هريك از اينها، ولوايـن علم اعلايى كه علم فلسفه يا عرفان است ، اگر اين خصيصه شيطانى باشد، حجاباسـت ، العلم حجاب الاكبر و اگر كسى بخواهد معالجه كند خودش را، بايد اين خصيصه رابه آن توجه بكند و بسيار مشكل است معارضه با اين خصيصه . اگر بخواهد كسى تهذيببـشـود، بـا عـلم تـهـذيب نمى شود، علم انسان را تهذيب نمى كند. گاهى علم انسان را بهجـهـنـم مـى فـرسـتـد، گـاهـى علم توحيد انسان را به جهنم مى فرستد، گاهى علم عرفانانسان را به جهنم رساند، گاهى علم فقه انسان را به جهنم مى فرستد، گاهى علم اخلاقانـسـان را به جهنم مى فرستد. با علم درست نمى شود. تزكيه مى خواهد يزكيهم تزكيهمـقـدم است بر همه چيز. طلبه اى كه در مدرسه درس مى خواند، همدوش با درس ، همقدم بادرس تـزكـيـه لازم دارد. امـام جـمـعـه اى كـه بـراى مـردم مى خواهد هدايت كند مردم را، بايدتزكيه خودش را كند تا بتواند هدايت كند. دولتى كه بخواهد مردم را وادار به كار خوببكند بايد تزكيه بكند خودش را. عارفى كه بخواهد مردم را به معارف الهيه دعوت كندتـا خـودش را تـزكيه نكند اين قدرت را ندارد. فيلسوفى كه بخواهد توحيد را به مردمبـيـامـوزد، تـا ايـن خـصـيـصـه شـيـطـانـى در او هـسـت ، ايـنعـمـل را نـمـى تـوانـد انجام بدهد، يعنى ، زبان ، زبان شيطان است و توحيد مى گويد ودل ، دل شـيـطان است كه توحيد را دريافت كرده است و قلب ، قلب شيطان است كه فقه راآمـوخـتـه و فـقه را تعليم مى كند. تا اين خصيصه هست ، تمام امور لنگ است در اشخاصىكـه بـخواهند خودشان را تهذيب كنند، يا اشخاصى كه بخواهند جامعه را تهذيب كنند. برعـهـده كـى اسـت كـه جـامـعـه را تـهـذيـب كـنـد؟ بـر عهده علما، بر عهده دانشمندان ، بر عهدهانـديـشـمـنـدان ، بـر عـهـده ائمـه جمعه ، بر عهده مدرسين ، بر عهده علماى بلاد. همه بايدبكنند، اما آن كه خودش را به اين زى درآورده و خودش را به صورت معلم ، استاد، مدرس ،فـقـيـه ، دانـشـمـنـد و امـثـال ايـنـهـا نـمـايـش مـى دهد، اين اگر بخواهد تهذيب كند جامعه را،اول از خـودش بـايـد شـروع كـنـد و بـعدا تكليف دارد كه جامعه خودش را تهذيب كند. اگرخـودش تـهـذيـب نشود، نمى تواند جامعه را تهذيب كند. كسى كه خودش فاسد است ، نمىتـوانـد كـلامـش را يك طورى ادا كند كه مردم صحيح بشوند، تاءثير ندارد. آن وقتى كلامتـاءثـيـر دارد كه از قلب مهذب و پاك بيرون بيايد، اگر چنانچه از قلب ناپاك بيرونبـيـايـد و از قـلب شـيطانى بيرون بيايد، به زبان شيطانى گفته بشود، اين تاءثيرنـمـى تـوانـد بـكند در قلب اشخاص . و اگر چنانچه قلب ، قلب رحمانى شد، الهى شد،توجه به خدا كرد، از خدا همه چيز را خواست ، همه چيز را به دست او دانست ، او مى تواندكه مردم را تهذيب كند. و اين به عهده علماى بلاد است در هر جا هستند، انديشمندان بلاد استدر هر جا هستند، مدرسين است ، خبرگان است ، هر جا هر كس هست . اين تكليف ، ابتدائا متوجهبه اينهاست و همه مردم تكليف دارند، لكن اينها خودشان را در اين معرض قرار دادند. اگربـخـواهـيـد جـامـعـه را تـهـذيـب كنيد كه اين جامعه ، يك جاى دنيا اگر اسمى از اسلام برد،مـخـالفـت بـا آن نـكـنـد بـايـد تـهـذيـب شـان كـنـيـد، بـايـد آشـنـايـشـان كـنـيـد بـهمسائل . شـمـا خـير و شر را با مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان شدهبه خير توجه كنند آقـايـانـى كـه از خـارج آمـدند و در ايران مدتى ماندند، اى كاش در اين جبهه ها مى رفتند،جـوان هـاى مـا را ديـدنـد و جـنـايـت هـايى كه بر اين امت اسلامى شده است ، مى ديدند. كاشرفـتـنـد در ايـن زنـدان هـا، زنـدانى ها را مى ديدند و مى رفتند زندانى هاى آن جا را هم مىديـدنـد كـه قـضـيـه چـى اسـت . آن وقـت مـى رفـتـنـد بـه بـلاد خـودشـان ومـسـائل را آن طـورى كـه هـسـت ، ما هيچ توقع نداريم كه يك كلمه اى خلاف گفته بشود، ماتوقعمان اين است كه اين آقايانى كه آمده اند اين جا اين طور نباشد كه يك اجتماعى باشدو يـك صحبت هايى باشد و يك قطعنامه هايى باشد و تمام شد و رفت . هر كس وقتى رفتسرجاى خودش ، مشغول كارهاى خودش بشود اگر ائمه جمعه اجتماع كردند در يك مركزى ،يـا ائمـه جـمـعه خارج را خواستند و اجتماع كردند، اين جور نباشد كه چند تا نطق باشد وچـنـد تـا صحبت باشد و حرف هاى خوب هم خيلى بزنند و قطعنامه هم بعد درست كنند و يكجايى را محكوم كنند و يك جايى را هدايت كنند و درش را ببندند و بروند منزلشان بنشينند.اين ، انسان را ناكام مى كند. بايد آن كسى كه بخواهد يك جامعه را تهذيب كند، يك ملت راتـهـذيـب كـنـد، يـك جـمـعـيـت كـوچـك را تـهـذيـب كـنـد، دنـبـال كـنـدمـسـائل را، وقـتـى كـه در اين جا يك اجتماعى شد براى انديشمندان ، يك اجتماعى شد براىمـهـمـانان ، اجتماعى شد براى ائمه محترم جمعه بلاد و ساير بلاد خارج ، اينها بعد نقشهايـن را داشـتـه بـاشـنـد كـه وقـتـى رفـتيم به محل خودمان ، چه بكنيم ؟ اگر شما صد تااعلاميه صادر كنيد و صد تا نطق بكنيد و صد تا محكوم بكنيد، بعدش دنبالش را نگيريد،ايـن تـمـام مـى شود. يك صحبتى كرديد، يك زحمتى كشيديد، نتيجه اى هم نبرديد. اما اگربـنـا باشد كه هر كدام در هر محلى هستيد، دنبال كنيد مساءله را، مفاسدى را كه ديديد واقعشـده اسـت بگوييد به مردم ، مفاسدى را كه قدرت هاى بزرگ بر بشريت دارند مى كنند،بـگـويـيـد بـه مـردم ، مسائلى را كه انگل هاى قدرت هاى بزرگ دارند به مسلمين مى كنند،بـگوييد به مردم ، آنچه كه در ايران ديديد، از بد و خوب هر دو را بگوييد به مردم تاآنـهـا بيدار بشوند. ملت ايران همين طور نخوابيد شب و صبح پا شود، بيدار شده باشد.ملت ايران علمايش سال هاى طولانى زحمت كشيدند، در همان اختناق زحمت كشيدند، در همان كتكخـوردن هـا زحـمـت كـشـيـدند، در همان حبس ها كه رفتند زحمت كشيدند. زحمت كشيدند، به مردمگـفـتـنـد، جنايات را گفتند هر جا رفتند گفتند، مردم هم دلشان آگاه شد و وقتى آگاه شد،البـتـه خـوب را مـى خـواهـنـد مـردم . مـردم وقـتـى فـطـرت اين است كه وقتى خيرى را ديد،بخواهد. شما خير و شر را به مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزانبـشـوند و به خير توجه كنند. اين طور نباشد كه تشريف آورديد و صحبت كرديد و احسنتهم شنيديد و درش را ببنديد و برويد در ولايتتان بخوابيد. نه ! اين درست نمى شود، اينبدتر مى كند مطلب را، براى اين كه دشمن هاى شما مى فهمند كه خبرى نيست ، حرف است، عـمـلى نـيـسـت ، صـحـبـت اسـت ، قـطـعـنـامـه اسـت نـه عـمـل .دنـبـال قـطـعـنـامـه عـمـل مـى خـواهـد هـمـان طـور كـه در ايـران بـود. در ايـرانعـمـل كـردنـد، جـوان هـاى ما كشته دادند، فداكارى كردند و الان دارند مى كنند. شما برويدببينيد اين سنگرها را، بـبينيد مساجد است اين سنگرها. اين سنگرها مراكز عرفان است ، مراكز توحيد است و دراين مراكز كه شب آن طور مشغول هستند، روز هم اين طور فداكارى مى كنند. اين ، براى ايناسـت كـه روى ايـن جـمـعـيـت ، مـدت هـاى زيـاد چـنـديـن سـال بـيـسـتسال تقريبا كار شده است ، علماى بلاد كار كرده اند، فضلا كار كرده اند، اينها را بيداركـرده مـتـحـول كـردند. اگر نبودند اينها، اين جوان هايى كه از دست ما گرفته بودند، ازدسـت اسـلام گرفته بودند و در مراكز فحشا برده بودند آنها را، اگر نبود اين نهضتىكـه در ايـران شـد، ايـن نـهضت اسلامى و انقلاب اسلامى كه در ايران شد، خدا مى داند كهآنـهـا بـنا داشتند چه بكنند. و اين امرى كه در ايران هست ، همه جا هست ، ما در ايران شاهدشهـستيم ، شما هم در بلاد خودتان الان شاهدش هستيد، ببينيد كه الان از احكام اسلام آن جا چهخـبـر اسـت و ايـن جـا چى است ؟ اينهايى كه هميشه تكذيب از ايران ، و هر راديويى را شماباز كنيد از ايران تكذيب مى كند، از اختناق ايران ، از جنايات ايران ، از زندان هاى ايران، از شكنجه ايران ، از كشتار بدون محاكمه ، از اينها صحبت مى كنند. خوب ! شما ببينيد درخارج تحقيق كنيد الان اين مطلب را، شما آمديد، درها باز است . براى تحقيق برويد، ببينيد.شـمـا كـوچه و بازار را داريد مى بينيد، در كوچه و بازار مردم را دارند با چه تهديد مىكـنـنـد و اذيت مى كنند؟ در نماز جمعه اى كه شما رفتيد، كسى ايستاده بود با تفنگ مردم راتهديد مى كرد كه برويد نماز جمعه ؟ خوب ! اينهاست كه به ما مى گويند. اگر شما درخـارج ايـران ، در بـلاد خـودتـان ، ديديد كه مفاسد زياد است ، بدانيد كه اينها از اين مىتـرسـنـد كـه آن جـا بـرگـردد حـال مـفـسـده بـه حـال مـصـلحـت ، بـهحال اسلام . اينها مى خواهند جلوى اين را بگيرند، يك سدى درست كنند، جلوى اين موجى كهپـيـدا شـده است بگيرند و نگذارند كه صداى ايران برسد به كشورهاى ديگر. و اين هميـك اشـتـبـاهـى اسـت كه آنها مى كنند. هرچه اين بوق ها بلندتر بشود ايران قوى تر مىشود. هر چه اينها ايران را متهم كنند به اين كه فساد دارد مى كند، نمى دانم استبداد هست !فـاشـيـستى است (امثال اين عبارات ) و هر ترورى در عالم واقع مى شود دست ايران در كاراسـت ! ايـنها تقويت مى كند ايران را. وقتى ملت ها ديدند كه آمريكا دور قصر خودش و دوركـاخ سـفـيـد، سـد ايـجـاد مـى كند كه مبادا از ايران بروند آن جا را منفجر كنند، مردم قدرتايـران را مـى فـهـمـند، مى فهمند كه اسلام همچو قدرتى دارد. يك دروغى آنها گويند بهخـيـال ايـن كـه مـا را تـضـعـيـف كـنـنـد، آنـهـا دروغ مـى گـويـنـد. ايـران مـخالف با همه اينمسائل است . ايران حجت دارد، دليل دارد. ما با قرآن داريم پيش مى رويم . با نهج البلاغهداريـم پيش مى رويم . ما محتاج نيستيم به اين كه ترور كنيم ، آنهايى كه مخالف ما هستندالان دارنـد تـرور مـى كـنـنـد، الان هـم در ايران مشغولند، منتها نمى توانند فرض كنيد يكبقالى را مى زنند. خوب ! اين ترور كور. قتال هم رحمت است براى اين كه مى خواهد آدم درست كند ايـنـهـايـى كـه مخالف با ترور هستند، مركز ترور هستند. آمريكايى كه اين قدر از انساندوستى صحبت مى كند و رئيس جمهورش آن طور از انسان دوستى ، انسان دوست است آمريكا!آمـريـكايى كه دنيا را به آتش كشيده است ، آمريكايى كه بشر را دارد به فنا مى رسانداينها انسان دوست اند؟ و اسلام اين طـور نـيـسـت ؟! و ايـران اسـلامـى ايـن طـور نـيست ؟ برادران ! وقتى كه مى رويد بيرون ،مـسـائل را بگوييد. ننشينيد ديگر در خانه تا اين كه آنها براى شما هجوم كنند، شما هجمهكـنـيـد آنـهـا عقب مى نشينند. شما ننشينيد در خانه و هى ترس اين كه مبادا چه بشود. خوب !همين چيزى بود كه در ايران بود و قدرت ايران از اكثر اين بلادى كه هستند زيادتر بود،لكـن ايـران عـلمـايـش رويـش كـار كـردنـد، مردم را بيدار كردند، به مردم مصلحت را گفتند،اسـلام را گفتند به مردم ، مردم هم اسلام را به ذات مى خواهند، مسلمانند. شما اسلام را بهمـردم بـگـوييد، شما احكام اسلام را نرويد سراغ احكام فقط نماز و روزه ، آنها را هم بايدبگوييد، اما احكام اسلام كه منحصر در اين نيست . شما سوره برائت را براى مردم چرا نمىخـوانـيـد؟ و شـمـا آيـات قـتـال را چـرا نـمـى خـوانـيـد؟ هـى آيـات رحـمـت را مـى خـوانـيد! آنقتال هم رحمت است براى اين كه مى خواهد آدم درست كند. آدم گاهى درست نمى شود مگر اينكـه مـرض گـاهـى صـحـيح نمى شود، الا بالكى ، بايد ببرند، داغ كنند تا درست شود.جامعه ، بايد آنهايى كه فاسد هستند، از آن بيرون ريخته بشوند. جنبه رحمت است همه اش. مـنـتـهـا آقـايـان ، بعضى هاخيال مى كنند كه همان رحمت اين است كه به آن مهلت بدهند تابـكـشـد آدم ها را. اين رحمت است ؟ از حبس ها بيرونشان كنيد تا بريزند مردم را بكشند، اينرحـمـت اسـت ؟ شما روى قرآن عمل كنيد. قرآن با اشخاصى كه مسلمند و معتقدند و ايمان بهخـدا دارنـد، بـه بـرادرى رفـتار مى كند. با اشخاصى كه بر خلاف اين هستند آنها را مىگويد بكشيد، بزنيد، حبس كنيد، اشداء على الكفار. شما همان طرفش را گرفتيد، زمين هممـى خـوريـد. مـا، اگـر بـنـا بـاشـد اسـلام را بـه يـك طـرفـشقبول داشته باشيم ، همين جنبه به اصطلاح شما رحمت ، من همه جنبه هايش را رحمت مى دانم، امـا آنـى كـه شـمـا خـيـال مى كنيد كه آن جنبه اش رحمت است كه دزدها را بيرونشان كنيم ،مـفـسدها را بيرون كنيم ، آدمكش ها را بيرون كنيم ، دست برداريد از اين طور رحمت هايى كهشما توهم مى كنيد. اينها رحمت نيست ، اينها مخالف خداست ، مخالفت با خداست . شما آقايان، بايد بگوييد مسائل را، براى در بلاد خودتان كه رفتيد، مسائلى كه خدا فرموده است ،بـگـويـيد. اشداء على الكفار رحماء بينهم ، اين را بايد به مردم حالى كنيد كه معنى اش چـى اسـت . مـا بـايـد چـه بـكـنيم با آنها؟ آنهايى كه هجمه كردند به همه بلاد اسلامى ودارند همه چيز بلاد اسلامى را از بين مى برند. از آن ور آخوندهاى درباريشان تبليغ مىكنند و افساد مى كنند و بر ضد اسلام حرف ها مى زنند، تفرقه مى اندازند بين مسلمين ، ازآن طـرف هـم ، آنـهـا به جان مردم افتاده اند و همه چيزشان را دارند مى برند. و ما هم كناربنشينيم ، تماشا كنيم ، ما تماشاچى هستيم ! ما چه كارى به اين كارها داريم ! ما مى رويمنمازمان را مى خوانيم و روزه مان را مى گيريم و تمام شد! تكليف همين است ؟! اميرالمؤ منينهـمـيـن بـود؟ سـيـدالشـهـدا، اگـر اين فكر را مى كرد كه نمى رفت به كربلا با يك عددمعدودى . اين فكر را نمى كرد، اين فكر غلط ما، در ذهن او نبود. اميرالمومنين ، اگر بنا بودكـه خـيـر، هـى مـسـامـحـه كـنـد خـوب ، ايـن خـلاف كرد، چه شمشير نمى كشيد هفتصد نفر رايكدفعه بكشد، تا آخر آن اشخاصى كه قيام كرده بودند به ضدش ، تا آخر ضد اسلامبـود ديـگـر، تـا آخـرشـان را كشت و چند نفر ديگر فرار كردند، بعد هم آمدند آن فساد راكردند، فرارى هايشان آن فساد را كردند. شما بدانيد كه از حـبـس هـاى مـا هـمـيـن اشـخـاصـى هـسـتـنـد كه مفسدند. ما اشخاصى كه مفسد نيستند، يك آن هممـيـل نـداريـم بـاشـنـد. اگـر از اينها هر چه بيرون برود هر يكشان بيرون بروند آدم مىكـشـنـد، آدم نـشده اند اينها. ما تا كى بايد خواب باشيم ؟ ما تا كى ساده انديش باشيم ؟شما آقايان چرا ساده انديشى مى كنيد؟ در بلاد خودتان كه مى رويد، بگوييد به مردم ،بـگـويـيد به دنيا، كه با دنيا دارند چه مى كنند اين قدرتمندها، اينها با ضعفا دارند چهمـى كـنند. اينها، اتيوپى كه آن همه بيچاره ها دارند رنج مى برند، ميرند از گرسنگى ،گـنـدم هـايـشـان را مـى ريـزند در دريا خرج سلاح مى كنند كه همه عالم را از بين ببرند.ايـنـهـا انـسـانـدوسـتـنـد! ايـنـهـا بـا ايـن صـورت انـسـان دوسـتـى مـى خـواهـنـد هـمـه مـا راپايمال كنند، اينها با اين مجامع حقوق بشر مى خواهند حقوق بشر را از بين ببرند. منطق انبياء اين است كه اشداء بايد باشند بر كفار و بين خودشان رحيم باشند مـن امـيـدوارم كـه خـداونـد بـه مـا مرحمت كند و ما را بيدار كند. ما را بر احكام اسلام به همهجـوامـعـش ، بـه هـمـه مـطـالبـش ، بـه هـمـه اطـرافـش بـيـدار كـنـد و مـتـوجـه كـنـد.خـيـال نـكنيد كه اسلام فقط اين تكه است ، نماز و روزه است فقط، نيست اين طور! اگر اينطـور بـود پـيـغـمـبـر هـم مـى نـشـسـت تـوى مـسـجـدش و نـمـاز مـى خـوانـد، چـرا ازاول عـمـرش تـا آخـر زحـمـت كـشـيـد، جـنـگ كـرد، زد و خـورد كـرد، شكست خورد، شكست داد تامـسـائل را آن قـدرى كـه تـوانـسـت عمل كرد. اميرالمؤ منين هم همين طور، ديگران هم همين طور،صـلحـا هـم همين طورند، اشخاص بيدار اين طورند. اين طور نيست كه بنشينند توى مسجد وكـار بـه ايـن كـارهـا نـداشته باشند. بنشينند توى خانه هايشان و كار به كسى نداشتهبـاشـنـد. بـى طـرف بـاشـند. كارى ما به اين كارها نداريم ! اگر اين منطق انبيا بود كهفرعون نمى رفت سراغ موسى ، موسى نمى رفت سراغ فرعون . اگر منطق انبيا اين بودكه ابراهيم نمى رفت هجمه كند بر آنها، پيغمبر اين كار را نمى كرد. منطق انبيا اين نيست .مـنـطـق انـبـيـا ايـن اسـت كه اشداء بايد باشند بر كفار و بر كسانى كه بر ضد بشريتهـسـتـنـد، بـيـن خـودشـان هم رحيم باشند. و آن شدت هم رحمت است بر آنها. خداوند همه ما رابـيـدار كـنـد و بـه هـمه شما انشاء الله سلامتى و نصرت عنايت كند. اين بشر مظلوم را ازگـرفـتـارى هـايـى كـه از دست اين قدرت هاى بزرگ دارند مى كشند، نجات بدهد و دين ودنياى همه ما را حفظ كند. والسلام عليكم و رحمه الله تاريخ : 18/11/63 پيام امام خمينى در تجليل از شهداى انقلاب اسلامى بسم الله الرحمن الرحيم درود و رحـمـت خـداونـد مـتـعـال بر شهداى ارجمند و جانبازان عزيز، اين مهاجران الى الله ورسوله كه بالاترين سرمايه اى كه خداوند به آنها امانت داده در راه پر ارزش والاترينايـده در طـبـق اخـلاص گـذاشته و تقديم محضر مقدسش كردند و ارزشمندترين نظام را تاسـرحـد جـان و توان پاسدارى كردند و دشمنان خدا را از ميهن اسلامى بيرون راندند. كدامهجرت به سوى خدا و رسول بالاتر و والاتر از اين هجرت و كدام فداكارى ارزشمندتراز ايـن فـداكـارى و جـانبازى است . و چه كسى و چه شخصيت مى تواند ارزش اين سرمايهآمـيـخـتـه بـا مـعـنـويـت و اخلاص را ارزيابى كند و عوض و اجر دهد، جز صاحب اصلى آن ومـشـترى والاى آن كه فرموده : فقد وقع اجره على الله اى شهداى بزرگ واى شهداى زندهعـزيـز! اگـر نـبـود مـجاهدات شما و برادران و خواهران بزرگوار شما در جبهه ها و پشتجـبهه ها كه با اخلاص خاص خود عنايات خاص خداوند قادر را جلب نموديد، كدام قدرت وكدام ابزار جنگى توانست جمهورى اسلامى و كشور عزيز شما را از اين درياى مواج متلاطمكه شرق و غرب و وابستگان به آنان دست به دست هم و بازو به بازوى يكديگر داده ودر پـى غـرق آن كـوشيدند و مى كوشند، نجات دهد. اين كوردلان از خدا بى خبر و عارى ازمعنويات نمى دانستند كه اين كشتى نوح است كه خدايش كشتيبان و پشتيبان است . اينان باابـزار و سـاز و بـرگ مـادى بـه جـنـگ ايمان و معنويت و كشور صاحب الزمان ارواحنالمقدمهالفـداء آمـده انـد و اكـنـون نـيـز پـس از سـال هـا تجربه به خود نيامده اند و به حركاتمذبوحانه ادامه مى دهند، ولى چه باك از موج بحر آن را كه باشد نوح كشتيبان . خداوندا!مـا هـيـچيم ، هيچ و هر چه هست از تو و به سوى توست ، ما به قدرت مطلق تو اميدواريم واز تو استمداد مى كنيم ، اگر تو با مايى شكست و پيروزى را به پشيزى نمى شناسيم .تـو خـود يـار اين ملت و اين جوانان مخلص باش و رحمت خود را بر اين شهيدان جاويد نثارفـرمـا. و جـانبازان ، اين شهيدان زنده را شفا و اخلاص و اجر عنايت نما و به بازماندگانآنـان و خـانـدان و پـرسـتـاران ايـنان صبر و جزاى خير مرحمت فرما و اسرا و مفقودين ما راصحت و استقامت و نجات بده و رزمندگان عظيم الشان ، اين پشتوانه هاى جمهورى اسلامىرا پـيـروزى و قـدرت و شـجـاعـت بـيـشـتـر لطف فرما و به ملت شريف ايران هرچه بيشتراسـتـقـامـت و مـقـاومـت و صبر و بردبارى در راه پيشبرد مقاصد اسلام عنايت فرما و بين ملتاسلامى توحيد كلمه ايجاد فرما و دولت هاى اسلامى را از خواب گران بيدارنما و عظمت اسـلام را بـه اوج خـود بـرسـان و دسـت سـتـمـكـاران و مـفسدان و ماجراجويان را از اسلام وجـمـهـورى اسـلامى ايران قطع فرما و طمع طمعكاران را به ناكامى برسان و كيد آنان رابـه خـودشـان بـرگـردان و صـلوات بـى پايان خود را به انبياء معظم بويژه اشرف وخاتم آنان صلى الله عليه و اله و عليهم نثار فرما و درود بى پايان به ائمه معصومينسـيـما خاتمهم و غائبهم بقيه الله عليهم السلام بفرست و ما را از شر شيطان و نفس امارهنجات مرحمت فرما. روح الله الموسوى الخمينى تاريخ : 22/11/63 پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى بسم الله الرحمن الرحيم و لاحول و لاقوه الابالله العلى العظيم بـا حـول و قـوه خـداونـد مـتـعـال و عـنـايـات و رحـمـت خـاصـش كـه ازاول انـقـلاب شـامـل حـال ايـن مـلت شـجـاع انـقـلابـى و در عـيـنحال مظلوم در طول تاريخ بوده و اميد است با ادعيه خاصه ولى الله اعظم ارواحنافداه ايننـعـمـت بـزرگ مـسـتـدام بـاشـد، يـك سـال ديـگـر از انـقـلاب مـتـكـى به خداوند تعالى باسـرافـرازى و بـلنـد قـامـتـى گـذشـت و بـيست و دوم بهمن 63، يوم الله ، با همه نشيب وفـرازهـا فـرا رسـيـد و تـوطـئه هـاى روزافـزون جـهـانـخـواران وانـگـل هـاى مـتـكـى بـه آنـان كـه در ايـن سال به اوج خود رسيد و هر يك براى سركوب وانزواى يك رژيم كافى بود، با دست تواناى خداوند قادر يكى پس از ديگرى خنثى شد وبحمدالله تعالى اين مولود نوپاى ابراهيمى محمدى صلى الله عليهما و آلهما به رشد وقـدرت و شـهـرت خـود ادامـه داده به پيش مى رود و انعكاس جهانى آن ملت هاى دربند را درسـراسـر جـهـان بـه خـود آورده و مـظلومان را بر ستمگران شورانده است و اميد است آفتابدرخـشـان اسـلام بـر جـهـانيان نور افشاند و مقدمات ظهور منجى بشريت را فراهم آورد و ماذلك على الله بعزيز. در طـول ايـن مـدت از ابـعـاد مـخـتلفه براى شكستن روحيه مقاوم ملت و قواى مسلحه ايران وتـقويت روحيه نظام نيمه جان عفلقى فعاليت هاى گسترده اى از سوى قدرت هاى شيطانىمـسـتـقـيـمـا و بـه وسـيـله عـمـال فـاسـد سـر سـپـرده و يـاجاهل بى اراده آنان در جريان بود و اكنون نيز به قوت خود باقى است بلكه روزافزوناسـت . ايـنان از هيچ وسيله اى گرچه مفتضح و واضح الفساد دريغ نكردند، از ترور كوراشـخـاص بـى گـنـاه كـوچـه و بـازار تـا انـفـجـارهـاى مـنـجـر بـهقـتـل خـردسـالان و كـهـنـسـالان ، از دزدى مـنـازل و مـغـازه هـا تـا ربودن هواپيماها و زجر ياقـتـل اشـخـاص و مـسـافـران عـادى ، بـا آنـكـه چـنـديـنسـال است تجربه كرده اند كه هيچ يك از اينها در اراده ملت بزرگ ايران كه براى احياءاحـكـام اسـلام عـزيـز و خـداى بـزرگ بـپـا خاسته تاءثيرى ندارد و بحمدالله تعالى هرسـال بـر قـوت اراده و قـدرت نظامى و انسجام قشرهاى مختلف افزوده مى شود و در ضعفروحـى و بـدبـخـتـى و دريـوزگى مخالفان بويژه صداميان افزوده مى شود، در رسانهگروهى شان در سراسر جهان از هيچ افترا و تهمت و دروغ سازى ابا ندارند. آنان كه باخيال خام خود به هواى قادسيه افتاده بودند و آلت دست قدرت هاى شيطانى شده و خود رادر سراشيبى هلاكت و فلاكت قرار دادند، امروز از خوف و هراس قدرت اسلام و قواى مسلح متكى به خداى تبارك و تعالى خواب از چشمانشان و قرار از روحشان رخت بربسته است وبـراى ادامـه چـنـد روز تـبـهـكـارى و خـيـانت به هر درى مى زنند و به هر حشيشى متشبث مىشوند. جهانخواران كه با نام پرزرق و برق و شعارهاى طرفدارى از حقوق بشر و صلحدوسـتـى و آرامـش جـهـان و طرفدارى از توده هاى كارگر و كشاورز به جان جهانيان مظلومافـتاده و فساد و ترور و قتل و غارت را در صحنه گيتى روزافزون مى كنند و از بيدارىمـظـلومـان و سـتـمـديـدگـان جـهـان در طـول تـاريـخ خطر را از نزديك مى بينند، به فكراغـفال آنان افتاده اند و رفت و آمدها براى برچيدن سلاح هاى مخرب كه جهان را تهديد مىكـنـد جـز شـعـارى بـيـش نـتـوان بـود. كدام عاقل است كه باور كند كه اينان از اين گونهمسائل صرف نظر نمايند و به حال بشريت رحم كنند! بـعـيـد نـيـسـت كـه آمـريـكـا از ايـن مـلاقـات هـا و مـذاكـره هـا دو مـقـصـود داشته باشد: يكىاغـفـال جـهـانـيـان و جـلب نـظـر آنـان و بـه خـامـوشـى كـشـانـدن شـعـله هـايـى كـه دردل مـظـلومـان جهان بر ضد منافع نامشروع اين ابرمتجاوز افروخته شده و روبه افزايشاسـت و ديـگـر اغفال شوروى و همدستان و همداستانانش تا برترى اتمى خود را حفظ كند.بـايـد مـظـلومـان جـهـان بـيـدار و هـشـيـار بـاشـنـد و از ايـن تـوطـئه هـا و حـيـله هـاگـول نـخـورنـد و بـه فـعـاليـت خـود در راه رسـيـدن بـه آزادى و خروج از قيد و بندهاىاسـتـعـمـارى و اسـتـثـمـارى ادامـه دهند و بدانند كه اينان با شعار طرفدارى از حقوق بشربزرگترين پايمال كنندگان حقوق انسان ها هستند و در رسيدن به اهداف ظالمانه خود هيچگـاه غـفـلت نـمـى كـنند و از هيچ جنايتى دريغ ندارند. امروز كه نسيم بيدارى در سراسرجـهان وزيدن گرفته و توطئه هاى فريباگر ستمكاران تا حدودى فاش شده است ، وقتآن است كه دلسوختگان واقعى مظلومان از هر قوم و قبيله و در هر مرز و بوم با قلم و بيانو انديشه و فكر از جنايات ستمگران در طول تاريخ سياه آنان پرده بردارند و پروندههـاى تـجـاوز آنـان را بـه سـاكـنـين اين سياره ارائه دهند. و علما و دانشمندان سراسر جهانبـويـژه عـلمـا و مـتـفـكران اسلام بزرگ يكدل و يك جهت در راه نجات بشريت از تحت سلطهظـالمـانـه ايـن اقـليـت حـيـله بـاز و تـوطـئه گـر كـه بـا دسـيـسـه هـا وجـنـجـال هـا سـلطـه ظـالمانه خود را بر جهانيان گسترده اند بپا خيزند و با بيان و قلم وعـمـل خـود خـوف و هراس كاذبى را كه بر مظلومان سايه افكنده است بزدايند و اين كتابهـايى را كه اخيرا با دست استعمار كه از آستين كثيف اين بردگان شيطان منتشر شده و دامنبـه اخـتـلاف بـيـن طـوايـف مـسـلمـيـن مـى زنـنـد نـابود كند و ريشه خلاف كه سرچشمه همهگـرفـتـارى مـظـلومـان و مـسـلمـانـان اسـت را بـركـنـد ويـكـدل و يـكـسـو بـر ايـن رسـانـه هاى گروهى كه در بيشتر ساعات شب و روز به فتنهانـگـيـزى و نفاق افكنى و دروغ پردازى و شايعه سازى عمر خود را مى گذرانند پرخاشكـنـنـد و بـر سـرچـشـمه تروريزم كه از كاخ سفيد مى جوشد بشورند. چرا كه با ريشهيـابى معلوم مى شود اساس آنچه كه تفنگداران و سربازان آمريكا را در بيروت و ديگرجـاهـا بـا انـفـجـارهاى مهيب به هلاكت رسانده ورساند، همان كاخ هاى ستم بويژه كاخ سفيداسـت . ايـنـان تـوقـع دارند كه دست هاى ستم خود را از مراكز قدرت در سراسر جهان برسـرنـوشـت بـشـريـت بـكـوبـنـد و مـظـلومـان سـتـمـديـده دست آنها را بفشارند و از آنها باپـايـكـوبـى و دسـت افـشـانـى اسـتـقـبـال كـنـنـد! ايـن انـفـجـارهـا و از ايـنقبيل مسائل از توده هاى مظلوم جهان ، عكس العمل سـتـم هـا و تـجـاوزهاى طاقت فرساى شماست و اجتناب ناپذير است ، مگر آنكه در كارهاىظـالمـانه خود تجديدنظر كنند. ايران در هيچ يك از اين انفجارها دخالت نداشته است و مسؤولين جمهورى اسلامى اين مطلب را بارها تذكر داده اند. اكنون تذكراتى ولو تكرارى مى دهم فان الذكرى تنفع المؤ منين . 1 !!! امروز جنگ اصلى ترين مساءله كشور است . ملت عزيز بايد توجه داشته باشد كهدر كـشـورى زنـدگى مى كند كه بيش از چهار سال است كه در جنگ بسر مى برد و شهداىبـزرگ تـقـديـم اسـلام و انـقـلاب نـمـوده اسـت و اكـثـر نـارسـايـى هـا بـه مـنـاسـبـتتـحـمـيـل جـنـگ از طـرف ابـرقـدرت هـا بـر مـاسـت . امـروز اسـلام درمقابل تمامى كفر است و با كوچكترين درنگ در اين امر حياتى چنان ضربه اى خواهيم خوردكـه جـبـرانش به اين زودى ها ميسر نمى شود. بايد شور و شوق دفاع از ميهن اسلامى و واسـلام را در تـمـامـى قـلب هـا زنـده نـگـه داشت . امروز قواى محترم مسلح كه حافظ حدود وثـغـور كـشور و حافظ نظم در داخل ، از شهرها و روستاها گرفته تا راه هاى مواصلاتىبـيـن آنـهـا و از دفـاع از كـشـور در جـبـهه ها تا دفاع از مظلومان و بالاخره قواى نظامى وانتظامى و مردمى كه تشكر و قدردانى از آنان در قدرت قلم قاصر نيست ، وظيفه هاى مهم ومـشـكـلى دارد و بـحـمـدالله تـعـالى بـا تـحولى كه با عنايات خاصه حق تعالى و دعاىصـالحـان بـويـژه عـبـدصـالح روحـى فـداه كـه بـراى قـاطبه ملت بويژه جوانان عزيزحـاصـل شـده ، امـيـد واثـق اسـت كـه كشور اسلامى را از آسيب متجاوزان قدرتمند و منحرفانسـرسـپـرده نـگـهـدارى و پـاسـدارى نـمايند. عزيزانى كه در جبهه ها در دفاع از اسلام وكشور اسلامى سر از پا نمى شناسند و جهات معنوى و عرفانى آنان را و عمق ارزش آن راجـز خـداى تـعـالى كـسـى نـمـى دانـد و راهـى بـراىامـثـال نـويـسـنـده بـر آن نيست ، بايد هر چه بيشتر به نصرت حق تعالى اعتماد كنند، كهقدرت هاى امكانى در مقابل نصرالهى ناچيز است . عزيزان من ! شما پيروز و منصوريد چهدر راه حـق تـعـالى بـه نـصـرت ظـاهـرى بـرسـيـد و چـه شـهـيـد ومـعـلول و اسـيـر شـويـد. حـق تعالى با شماست و دست تواناى بقيه الله كه يد الله استدسـتـگـيـر شـمـا. آن كـس كـه براى خدا و عزت اسلام و نجات محرومان قيام كند چه باك ازحوادث دهر دارد. شما پيروان رسول الله هستيد كه در راه دين خدا چه رنج هاى طاقت فرساكـشـيـده وچـه زحـمت ها متحمل گرديده اند، در مكه با آنهمه فشارها و تهمت ها و اهانت ها و درمـديـنـه بـا آنـهـمـه جـنـگ ها و دفاع هاى خردكننده ، ولى آن حضرت و ياران وفادارش چونكـوهـى اسـتـوار ايـسـتـاده و بـراى اسـلام و مسلمانان خدمت مى كردند و شيعه اميرالمؤ منين وفـرزنـدان آن بـزرگـوار هـسـتـيـد كـه در راه خـداونـد هـر رنـج و تـعـبـى رااسـتـقبال كردند. برادران عزيزم ! از ياوه گويى هاو تهمت ها و برچسب هاى دشمنان خدا واسـلام و مـيـهـن اسـلامـى نـهـراسـيـد كـه هـرچـه حـجـم دروغ پـردازى هـا كـه از عـقـده هـاىدل و رنـج هـاى شـكـسـت سـيـاسـى و نـظـامـى بـرمـى خـيـزد افـزون بـاشـد،دليـل عـجـز و ياءس آنهاست كه بايد بر حجم سكونت خاطر و طمانينه قلب و فعاليت هاىشـمـا افـزوده شـود. آنـان كـه بـه خـيـال خـود بـراى ايـراندل سـوزانـنـد و بـه ادعـاى واهـى بـراى ملت ايران غمناكند، ايرانى راخواهند كه مستشارانآمـريـكـا گردانندگان آن باشند، ايران وابسته و دلبسته به اجنبى را مى خواهند، ايرانزمان پهلوى را كه غرق فساد اخلاقى و بر باد ده شرف انـسـانـى بود را مى خواهند، ايرانى را كه سرپرستش مظلومان را غارت كند و جيب آنان راپركند و سرمايه هايش در خدمت طبقات مرفه و بالانشين باشد و مستمندان و كوخ نشينان درفقر و محروميت بسوزند و هيچ كس به فكر آنان نباشد و بالاخره ايرانى را مى خواهند كهبه اصطلاح شخص اولش در مقابل رئيس جمهور آمريكا چون دريوزگان گردن كج كند تامظلومان را پايمال كند. آن روز ايران را مستقل و زنده مى دانند و امروز كه به بركت اسلامجـوانـان و كـودكـان و پـيـران و خـردسـالان از هـر طـبـقـه بـيـدار ومـتـحـول شـدنـد و همه قيد و بندهاى استعمارى و استثمارى را بريدند و با مشت گره كردهآمـريـكـا و اذنـاب او را از كـشـور رانـدنـد، ايـران را مرده و وابسته دانند. و شما ملت عظيمالشـاءن هـسـتـيـد كـه بـايـد چـون كـوه سـر بـه فـلك كـشـيـده درمـقـابـل هـمـه مشكلات بايستيد و خداوند تعالى با شماست . اينك به تمام متصديان امور ودسـت انـدركـاران كـشور هشدار مى دهم كه قدر اين جوانان حزب اللهى را بدانيد و از آنانقـدردانـى كـنـيـد و آنـان را تـشويق نماييد و در آغوش محبت خود حفظ كنيد. اينان بودند كهايـران را نـجـات دادنـد و از ايـن پس همين ها هستند كه انقلاب را پاسدارى مى كنند و همين هاهـسـتـنـد كـه بـا هـزيـنه اى كم در ظرف مدت كوتاهى با روشن بينى خاص خويش كارهاىتـعـجـب آورى نـمودند كه گمان نمى شد در ايران بتوان انجام داد. اين مغزهاى متعهد بايدتـشـويـق شـونـد تـا شكوفا گردند. مسوولين ، صاحبان اصلى انقلاب را با بهانه هاىبـى اسـاس پس نزنند تا به جاى آنان كسانى را كه وارثان رژيم گذشته و وابستگانفـكـرى بـه آنـان هـسـتـنـد جـايـگـزيـن كـنـنـد. البـتـه بـايـد از مـتـخـصـصـان مـتـعـهد و يالااقـل غـير معاند استفاده شود، لكن نه به قيمت كنار گذاشتن صاحبان اصلى انقلاب . چشمهـاو گـوش هـارا باز كنيد كه دشمنان ، حيله بازان كاركشته هستند و ممكن است از ساده دلىشـما استفاده كنند و مراكز حساس را كم كم به دست گيرند و انقلاب را به سوى غرب ياشـرق بـغـلتـانـنـد. خـداوند همه مسلمانان را از شر مخالفان اسلام و غارتگران كشورهاىاسلامى حفظ بفرمايد. 2 !!! پـس از جـنـگ ، از مـدارس عـلمـى و دانشگاه ها كه در حقيقت قلب تپنده و نبض زننده ملتهـستند شروع كنيم . مى دانيم كه اين دو مركز كه در حقيقت دو شاخه اند از يك شجره طيبه ودو بازو از يك مقام انسان روحانى كه اگر به صلاح گرايند و تعهد روحانى خود را حفظكـنـنـد و دسـت در دسـت هـم در صـف واحـد و در خـدمـت بـه حـق و خـلق قـيـام كـنـنـد، ملت را بهكـمـال خـود در دو بـعـد مـعـنـوى و مـادى مـى رسـانـنـد و آزادى واسـتـقـلال را در كـشـور حـفـظ مـى كـنـنـد و چـون سدى محكم و صفى و بنيانى مرصوص درمـقـابـل تـهـاجـم اجـانـب و نـفـوذ فـسـاد ايـستاده و ملت و كشور را با قامتى راست و پرچمىافـراشـتـه بـه سـوى تـرقى و تعالى سوق مى دهند و خداى نخواسته اگر در هر يك ازوظـايف الهى و ملى خود انحراف پيدا كنند به سر ملت آن مى آورند كه دانشگاه وابسته دررژيـم وابـسـتـه آورد، كـه اكنون نيز كشور و ملت اسلامى ما را از گرفتارى هاى آن خارجنـشـده و شـك نيست كه گرفتارى امروز ما در بعد اقتصادى و فرهنگى و اجتماعى بلكه درجـنـگ تـحـميلى و شرارت وابستگان به دو قطب سله جو از آثار شوم دانشگاه هاى مبتلا بهغرب و شرق زدگان ضد اسلامى و ضد ملى است . هـجـوم مـغـولانـه رضا خان به حوزه هاى اسلامى و شعاير مذهبى كه اشخاصى كه آن روزسياه را
|
|
|
|
 |
|
 |
|