بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چشم به راه مهدی, جمعى از نویسندگان مجله حوزه   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     CHESHM01 -
     CHESHM02 -
     CHESHM03 -
     CHESHM04 -
     CHESHM05 -
     CHESHM06 -
     CHESHM07 -
     CHESHM08 -
     CHESHM09 -
     CHESHM10 -
     CHESHM11 -
     CHESHM12 -
     CHESHM13 -
     CHESHM14 -
     CHESHM15 -
     CHESHM16 -
     CHESHM17 -
     CHESHM18 -
     CHESHM19 -
     CHESHM20 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 2. خسف در بيداء
واژه ((خسف ))، به معناى فرو رفتن و پنهان شدن است (304) و ((بيداء))، نامسرزمينى است بين مكه و مدينه . ظاهرا منظور از ((خسف در بيداء)) آن است كه سفيانى ،با لشكرى عظيم ، به قصد جنگ با مهدى (ع ) عازم مكه مى شود، در بين مكه و مدينه و درمحلى كه به سرزمين ((بيداء)) معروف است ، به گونه معجزه ، به امر خداوند، دردل زمين فرو مى روند.(305)
اين حادثه ، در روايات بسيارى از عامه و خاصه ، به عنوان نشانه ظهور بيان شده درشمارى از آنها بر حتمى بودن آن نيز تاءكيد شده (306) است . صاحب منتخب الاثر، پساز ذكر اين نشانه تصريح مى كند كه روايات آن ، به حد تواتر مى رسد.(307) اينك، دو نمونه از آن روايات :
على (ع ) در تفسير آيه شريفه (( و لوترى اذفزعوا فلافوت و اخذمن كان قريب.(308) ))
(( قبيل قائمنا المهدى يخرج السفيانى .... و ياتى المدينه جيشه حتى اذا انتهى الىالبيداء خسف الله . به (309) ))
در آستانه ظهور قائم ما، مهدى (ع ) خروج مى كند... سپاه وى ، به سوى مدينه حركت مىكند و چون به سرزمين بيداء مى رسند، خداوند آنها را در كام زمين فرو مى برد.
يا مى فرمايد:
(( و يخرج رجل من اهل بيتى فى الحرم فيبلغ السفيانى ، فيبعث اليه جندا من جندهفيهزمهم فيسير اليه السفيانى بمن معه ، حتى اذا
جاوزوا بيداء من الارض ، خسف بهم ، فلاينجوا منهم الا المخبر عنهم .))(310)
مردى از خاندان من ، در سرزمين حرم قيام مى كند، چون خبر ظهور وى به سفيانى مى رسد،وى ، سپاهى از لشكريان خود را براى جنگ ، به سوى او مى فرستد، ولى (سپاه مهدى )آنان را شكست مى دهد، آنگاه خود سفيانى با لشكريان همراه ، به جنگ وى مى روند و چوناز سرزمين بيداء مى گذرند، در زمين فرو مى روند و جز يك نفر، كه خبر آنان را مى آوردهمگى هلاك مى شوند.
گر چه حادثه ((خسف )) در منطقه ((بيداء)) و در مورد لشكر سفيانى واقع مى شود،ولى در برخى روايات ، غير از خسف در بيداء، از خسف در مشرق و خسف در مغرب نيز يادشده است .))(311) و اين نشانگر آن است كه در ساير نقاط زمين نيز، چنين حوادثى رخمى دهد و به امر خداوند دشمنان مهدى (عج )، بدين وسيله نابود مى گردند.
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 3. خروج يمانى
سردارى از يمن قيام مى كند و مردم را به حق وعدل دعوت مى كند. اين نشانه ، در منابع عامه نيست . ولى در مصادر شيعه ، رواياتفراوان در اين باره وجود دارد، به گونه اى كه برخى آنها را مستفيض دانستهاند.(312) و همان گونه كه قبلا اشاره كرديم ، خروج يمانى از نشانه هاى حتمى ومتصل به ظهور است .
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( خروج الثلاثه ، الخراسانى و السفيانى و اليمانى فى سنه واحده فى شهرواحد، فى يوم واحد و ليس فيها رايه باءهدى من رايه اليمانى يهدى الى الحق.))(313)
قيام خراسانى و سفيانى و يمانى ، در يك سال و در يك ماه و يك روز خواهد بود و در اينميان ، هيچ پرچمى به اندازه يمانى ، دعوت به حق و هدايت نمى كند.
و در روايت ديگرى مى خوانيم :
(( واليمانى من المحتوم ))(314)
در برخى روايات ، افزون بر قيام يمانى و خراسانى ، از قيام مصرى همزمان با قيامآنان ، خبر داده شده است .(315) گرچه تصريح نشده كه پرچمدار مصرى نيز، همچونيمانى و خراسانى دعوت به حق مى كند، ولى به نظر مى رسد كه وى نيز، همزمان باآنان ، در آن سوى دنياى اسلام ، به حمايت از امام بر مى خيزد.
بنابراين ، خروج يمانى ، اجمالا از نشانه هاى حتمى ظهور است ، هر چند جزئيات وچگونگى قيام وى روشن نيست ، خروج خراسانى و مصرى نيز، گرچه در برخى رواياتدر كنار يمانى آمده اند، ولى حتمى بودن آنان مسلم نيست .
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :4.قتل نفس زكيه
نفس زكيه ، يعنى فرد بى گناه ، پاك ، كسى كه قتلى انجام نداده است و جرمى ندارد.
حضرت موسى در اعتراض به كار خضر مى فرمايد:
(( اقتل نفسا زكيه بغير نفس ))(316)
آيا جان پاكى را بى آن كه قتلى انجام داده باشد، مى كشى ؟
گويا در آستانه ظهور مهدى (عج )، درگير ودار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدى (ع )،فردى پاكباخته و مخلص ، مخلصانه در راه امام (ع ) مى كوشد و مظلومانه بهقتل مى رسد. فرد ياد شده ، از اولاد امام حسن مجتبى است كه در روايات ، گاهى از او بهعنوان : ((نفس زكيه ))، ((سيد حسنى )) ياد شده است .
قتل نفس زكيه ، چنانكه قبلا ياد كرديم از نشانه هاى حتمى ومتصل به ظهور است . هر چند در منابع عامه ، نامى از آن برده نشده ، ولى در منابع شيعه، روايات آن فراوان و بلكه متواتر است (317) از اين روى ، دراصل تحقق چنين حادثه اى به عنوان علامت ظهور، شكى نيست ، هر چند جزئيات آن و نيز زمانو مكان تحقق آن و ويژگيهاى مقتول ، مشكل است .
برخى (318) احتمال داده اند كه مراد از نفس زكيه ، محمد بن عبدالله بن حسن ، معروفبه نفس زكيه است كه در زمان امام صادق (ع ) در منطقه ((احجاز زيت )) در نزديكى مدينهكشته شد.
اين احتمال درست نيست ، به چند دليل :
1. لازمه اش اين است كه پيش از تولد مهدى (ع )، بلكه پيش از آن كه امامان (ع ) از آن خبردهند، اين نشانه رخ داده باشد.
2. در روايات تصريح شده كه نفس زكيه ، بين ركن و مقام كشته مى شود وحال آن كه محمد بن عبدالله بن حسن ، در منطقه ((احجار زيت )) در نزديكى مدينه كشتهشده است .
3. همان گونه كه پيش از اين اشاره كرديم ، برابر رواياتقتل نفس زكيه ، از نشانه هاى حتمى و متصل به ظهور است ،حال آن كه محمدبن عبدالله ، سالها پيش از تولد مهدى (ع ) بهقتل رسيده است .
امام باقر(ع ) مى فرمايد:
(( ليس بين قيام القائم (ع ) و قتل النفس الزكيه اكثر من خمس عشر ليله.(319) ))
بين ظهور مهدى (ع ) و كشته شدن نفس زكيه ، بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست .
محمد بن عبدالله بن حسن ، معروف به نفس زكيه ، در زمان امام صادق (ع ) و درسال 145 ه - .ق . به قتل رسيده و از آن هنگام تا بهحال ، بيش از ده قرن مى گذرد و نمى تواند علامتمتصل به ظهور باشد.
به نظر مى رسد، امورى چون همنامى وى و پدرش با پيامبر اكرم (ص ) و پدر گرامىايشان ، شباهت ظاهرى ، بودن وى از خاندانى شريف و بزرگوار امام حسن مجتبى (ع )،وجود برخى نشانه ها، چون داشتن خالى سياه بر روى كتف راست ، قيام وى در شرايطسخت و در اوج خشونت بنى اميه و از همه مهمتر، شيطنتها و تحريفهاى بنى عباس ، سببگشته بود كه مردم به اشتباه بيفتند و گروهى او را مهدى تصور كنند.
علاوه بر اين ، از برخى قرائن استفاده مى شود كه خود ((نفس زكيه )) و پدرش عبداللهمحض ، كه شيخ بنى هاشم در آن عصر به شمار مى رفت و نيز برادرش ابراهيم ، بهايجاد و تقويت اين شبهه در بين مردم دامن مى زدند و چنين وا مى نمودند كه گويا مهدىايشان ، همان مهدى موعود است . آنان مى خواستند از اين راه ، در رسيدن به قدرت وپيروزى انقلاب خويش و در هم شكستن بنى اميه كمك بگيرند. امام صادق (ع ) در همان هنگام، آنان را از اين كار بازداشت .(320)
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 5. صيحه آسمانى
منظور از صيحه آسمانى ، ظاهرا صدايى است كه در آستانه ظهور حضرت مهدى (ع ) ازآسمان شنيده مى شود(321) و همه مردم ، آن را مى شنوند.
در روايات ، تعبيرهاى ((نداء)) و ((صوت )) نيز به كار رفته كه ظاهر آنها نشان مىدهد كه هر يك از آنها، نشانه جداگانه اى است كه پيش ‍ از ظهور واقع مى شود،(322) لكن به نظر مى رسد كه اينها تعبيرهاى گوناگون از يك حادثه و يا دست كم ،اشكال گوناگون يك حادثه باشند. مراد از همه آنها، همان بلند شدن صدايى در آسماناست ، ولى به اعتبار اين كه صداى عظيم بيدارباشى است كه همه را متوجه خود مى كند ونيز موجب وحشت عمومى و ايجاد دلهره و اضطراب مى گردد، به آن صيحه ، فزعه ،صوت و ندا، كه هر يك بيانگر ويژگى از آن حادثه اند، اطلاق شده است .
اين احتمال نيز وجود دارد كه آنها سه رخداد جداى از هم باشند كه در يك زمان رخ مى دهند،به اين گونه كه ابتدا صدايى عظيم و هولناك به گوش جهانيان مى رسد كه همه رامتوجه مى كند (صيحه ) و به دنبال آن ، صداى مهيب و هولناكى شنيده مى شود كه دلهاىمردم را به وحشت مى اندازد (فزعه ) و آن گاه از آسمان صدايى شنيده مى شود كه مردم رابه سوى مهدى (ع ) فرا مى خواند (نداء).
رواياتى كه در مورد اين نشانه ها از طريق شيعه و سنى رسيده فراوان هستند، بلكهمتواتر.(323)
امام باقر(ع ) مى فرمايد:
(( ... ينادى مناد من السماء باسم القائم (ع ) فيسمع من بالمشرق و من المغرب لايبقىراقد الا استيقظ و لاقائم الا قعدو و لاقاعد الاقام على رجليه فزعا من ذلك الصوت ، فرحمالله من اعتبر بذلك الصوت فاجاب ، فان الصوتالاول هو صوت جبرئيل الروح الامين . ثم قال : يكون الصوت فى شهر رمضان فى ليلهجمعه ، ليله ثلاث و عشرين ، فلاتشكوا فى ذلك ، واسمعوا و اطيعوا.
و فى آخر النهار صوت ابليس ينادى الا ان فلانا مظلوما ليشك الناس و يفتنهم .))(324)
ندا كننده اى از آسمان ، نام قائم را ندا مى كند. پس هر كه شرق و غرب است ، آن را مىشنود، از وحشت اين صدا، خوابيده ها بيدار، ايستادگان نشسته و نشتگان بر دو پاى خويشمى ايستند. رحمت خدا بر كسى كه از اين صدا عبرت گيرد و نداى وى را اجابت كند، زيراصداى نخست ، صداى جبرئيل روح الاءمين است .
آن گاه ، مى فرمايد: اين صدا، در شب جمعه بيست و سوم ماه رمضان خواهد بود. در اين هيچشك نكنيد و فرمان بريد. در آخر روز، شيطان فرياد مى زند كه ((فلانى مظلومانهكشته شد)) تا مردم را بفريبد و به شك اندازد.
يا امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( ينادى مناد من السماء اول النهار، يسمعهكل قوم بالسنتهم ، الا ان الحق فى على و شيعته ، ثم ينادى ابليس لعنه الله فى آخرالنهار من الارض ، الا ان الحق فى عثمان و شيعته ، فعند ذلك يرتاب المبطلون.))(325) ))
در ابتداى روز، گوينده اى در آسمان ندا مى دهد كه آگاه باشيد كه حق با على و شيعياناوست . پس از آن ، در پايان روز، شيطان كه لعنت خدا بر او باد، از روى زمين فرياد مىكند كه حق با عثمان و پيروان اوست ، پس در اين هنگام ،باطل گرايان به شك مى افتند.
(( اذا نادى مناد من السماء ان الحق فى آل محمد(ص ) فعند ذلك يظهر المهدى علىافواه الناس و يشربون حبه ، و لايكون لهم ذكر غيره .(326) ))
هرگاه گوينده اى از آسمان صدا بزند كه حق با اولاد محمد(ص ) است ، در آن هنگام ،ظهور مهدى (ع ) به سر زبانها مى افتد، به گونه اى كه غير از او، ياد نمى كنند.
افزون بر اينها، روايات ديگرى نيز به همين مضمون (327) وجود دارد كه از مجموعآنها چند نكته را مى توان استفاده كرد:
1. ((صيحه ))، از نشانه هاى حتمى ظهور شمرده شده است و شيخ طوسى ، شيخ مفيد،صدوق ، نعمانى و.... حتمى بودن آن اشاره كرده اند.(328)
2. اين صدا از آسمان شنيده مى شود، به گونه اى كه همه مردم روى كره زمين ، در شرقو غرب ، آن را مى شنوند و به خود مى آيند.
3. محتواى اين پيام آسمانى ، دعوت به حق و حمايت و بيعت با مهدى (ع ) است ، باتعبيرهاى : (( ان الحق لعلى و شيعته )) ، (( ان الحق فىآل محمد)) .
4. همزمان با شنيده شدن اين صدا از آسمان و يا كمى پس از آن ، در روى زمين نيزصدايى شنيده مى شود. ندا دهنده شيطان است كه مردم را به گمراهى فرا مى خواند وتلاش مى كند با ايجاد ترديد در مردم ، آنان را از حمايت مهدى (ع ) و اجابت دعوت آسمانى، باز دارند.
5. جبرئيل ، مردم را به حق فرا مى خواند و شيطان و نيروهاى شيطانى و پيروان سفيانىبه باطل . ظاهر شدن اين نشانه ، همزمان با خروج سفيانى و صيحه آسمانى است .
6. در برخى روايات ، زمان آن ، شب جمعه 23 ماه رمضان معين شده است .
با توجه به اين كه در روايات ديگرى ، خبر از ظهور حضرت در روز عاشورا، داده شده ،مى توان نتيجه گرفت كه واقع شدن نداى آسمانى ، در همان رمضان ، پيش از محرم استكه فاصله آن تا ظهور، 3 ماه و 17 روز بيشتر نخواهد بود. ناگفته نماند كه تعيين وقتمشخص براى ظهور، با ظاهر رواياتى كه به روشنى از تعيين هر گونه وقتى براىظهور منع مى كند ناسازگار است .
افزون بر اين ، اسناد بيشتر آنها ضعيف است ، از اين روى بيشترين چيزى كه مى توانگفت آن است كه : صيحه و يا نداى آسمانى از نشانه هاى ظهور است .
اكنون بايد ديد كه صيحه آسمانى ، طبيعى خواهد بود، يا غير طبيعى .
از ظاهر روايات ، با توجه به ويژگيهايى كه براى آن بيان شده ، فهميده مى شود كهتحقق آن ، طبيعى نخواهد بود. خداوند، براى آن كه شروع اين انقلاب جهانى را اعلان بكندو به همگان برساند كه انقلابى بزرگ درحال شكل گيرى است و حق بودن مهدى (عج ) را بنماياند و به ياران و دوستان و علاقهمندان به چنين رستاخيزى خبر بدهد، تا به يارى وى بشتابند، صيحه آسمانى را معجزهآسا به گوش همگان مى رساند. اشكال هم ندارد و با قانون معجزه هم هماهنگ است .
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : يادآورى چند نكته
1. گر چه پديدار شدن نداى آسمانى ، به گونه معجزه ، مانعى ندارد، ولى تحقق آنبه طور طبيعى هم ، امكان دارد و لزومى ندارد كه آن را پيچيده وحمل بر معجزه كنيم در عصر صدور اين روايات ، پيش بينى چنين حوادثى ، فوق العاده ،عجيب و تحقق عادى آن غير ممكن مى نموده ، ولى در جهان امروز، واقع شدن چنين پديده اىامرى بسيار طبيعى و عادى است . با استفاده از ماهواره ها و ابزارهاى پيشرفته صوتى وتصويرى فرستنده هاى قوى و مدرن تلويزيونى ، راديويى ووسايل و ابزار پيشرفته ترى كه امكان دارد در آينده به كار گرفته شود. به آسانىو همزمان ، مى توان فرياد حق را به گوش همه جهانيان رساند.
بر اين اساس ، منظور از جبرئيل كه در برخى از روايات آمده سخن گوى حق به مراد ازشيطان سخن گوى باطل است ، امروز، استكبار جهانى ، با استفاده از همين ابزار، درگمراهى مردم و ادامه سلطه خويش بهره مى برد و سرسختانه مردم را به حمايت ازباطل دعوت مى كند.
اين كه در روايات از دعوت به حق ، تعبير به ((صداى آسمانى )) و از دعوت بهباطل تعبير به ((صداى زمينى )) شده است ، ظاهرا كنايه از بزرگى و عظمت و سيادتجبهه حق است ، در مقابل جبه باطل كه حقير و پست و زمينى است . در هر صورت ، وقوع چنينپديده اى ، در زمان ما، چه رسد به زمانهاى آينده ، امرى بسيار عادى و طبيعى است ونيازى به توجيه آن و حمل كردن آن بر معجزه نيست .
2. بر فرض كه پديدار شدن اين نشانه را به گونه معجزه بدانيم ، مسلم ، محدود بههمان نداى حق و دعوت به حمايت از امام (ع ) است ، نه صداى شيطان ، كه مردم را بهباطل فرا مى خواند، زيرا اگر صداى شيطان ، معجزه آسا، به گوش جهانيان برسد،با هدف اصلى معجزه ، كه اقامه حجت براى تاءييد و تقويت حق است ، سازگارى ندارد وامكان ندارد معجزه براى تقويت باطل صورت گيرد، اين كه در برخى روايات آمده ((نداى به باطل )) براى ما ثابت نيست و دليلى بر آن نداريم .
3. در برخى روايات ، سخن از ((نداء)) در كنار كعبه به ميان آمده است ، از جمله ، امامصادق مى فرمايد:
(( كانى بالقائم يوم عاشورا يوم السبت قائما بين الركن و المقام ، بين يديهجبرئيل (ع ) ينادى البيعه لله ....)) (329)
گويا مى بينم كه حضرت قائم (عج )، در روز شنبه ، عاشورا، هنگام ظهر، بين ركن و مقام، در كنار كعبه ايستاده است و در پيش او، جبرئيل صدا مى زند: بيعت براى خداست ....
گويا اين ((نداء)) غير از نداى آسمانى و صيحه است كه به عنوان نشانه ظهور بيانشده ، زيرا اين ((نداء))، در زمين و پس از ظهور است و ((نداء)) در آسمان و در آغاز روزصورت مى گيرد ولى احتمال هم دارد كه همان صداى آسمانى كه به گوش همه جهانيانمى رسد، توسط سخن گوى حق ، جبرئيل از كنار كعبه بلند شود و باوسايل پيشرفته ، در همه جهان شنيده شود. و ((هنگام ظهر)) نيز منافاتى با رواياتقبل ندارد، زيرا امكان دارد، در وقت هاى مختلف اين دعوت تكرار شود.
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 6. خروج دجال
اين نشانه ، در كتابهاى اهل سنت ، از نشانه بر پايى قيامت دانسته شده است ،(330) ولى ، در منابع روايى شيعه ، از نشانه هاى ظهور.(331) برابر آنچه پيش از اينيادآور شديم ، هيچ اشكالى ندارد كه رخدادهايى چون خروجدجال هم ، نشانه ظهور باشند و هم نشانه قيامت ، بدين معنى كه اين رخداد پيش از ظهور ودر دوره غيبت واقع گردد. به هر حال بر اساس ‍ آنچه از ظاهر اخبار استفاده مى شود،دجال فردى است كه در آخر الزمان و پيش از قيام مهدى (ع ) خروج مى كند و غير عادى است وبا انجام كارهاى شگفت انگيز
جمع زيادى از مردم را مى فريبد و سر انجام به دست عيسى مسيح (ع ) در
كنار دروازه ((لد)) در منطقه شام ، به هلاكت مى رسد.
آيا دجال داراى ويژگيها و صفات غير عادى است ؟ آيادجال شخص ‍ است ، يا جريان الحادى ؟
بر فرض كه دجال ، داراى چنان ويژگيهايى باشد، تحقق آن را چگونه مى توان تصوركرد: معجزه يا غير معجزه ؟ اينها، پرسشهايى است كه در اين بخش به بررسى آن مىپردازيم .
در مورد اصل دجال ، صرف نظر از ويژگيهاى او، چنداحتمال وجود دارد:
الف . دجال ، نام شخص معينى نيست . هر كسى كه با ادعاهاى پوچ و بى اساس و باتوسل به حيله گرى و نيرنگ ، در صدد فريب مردم باشد،دجال است ، بر اين اساس ((دجال ))ها خواهند بود. اين كه در روايات از((دجال ))هاى فراوان سخن به ميان آمده اين احتمال را تقويت مى كند.
پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد:
(( لاتقوم الساعه حتى يخرج المهدى من ولدى ، و لايخرج المهدى حتى يخرج ستونكذابا كلهم يقول :((انا نبى )).)) (332)
قيامت ، بر پا نمى شود، تا وقتى كه مهدى (ع ) از فرزندانم قيام كند و مهدى (ع ) قيامنمى كند، تا وقتى كه شصت دروغگو خروج كنند و هر كدام بگويد: من پيامبرم .
((دجال ))، از ريشه ((دجل )) به معناى دروغگوى حيله گر است . در روايات ، از اين((دجال ))ها و دروغگويان فراوان نام برده شده است . در برخى ، دوازده و در برخىسى ، شصت و هفتاد دجال آمده است .(333) از ميان اين((دجال ))ها، فردى كه در دروغگويى و حيله گرى و مردم فريبى سر آمد همه دجالان وفتنه او از همه بزرگتر است ، نشانه ظهور مهدى (ع ) و يا بر پائى قيامت است . بر ايناساس ، بايد گفت : ما دو نوع داريم : يكى هماندجال حقيقى و واقعى است كه پس از همه ((دجال ))ها مى آيد و ديگرى گروهى شياد ودروغگويند كه دست به فريبكارى و تحميق و گمراهى مردم مى زنند.
پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد:
(( يكون قبل خروج الدجال نيف على سبعين دجالا(334) ))
پيش از خروج دجال ، بيش از هفتاد دجال خروج خواهد كرد.
يا مى فرمايد:
(( ان بين يدى الساعه الدجال و بين يد الدجال كذابون ثلاثون اواكثر))(335) ))
پيشاپيش برپايى قيامت ، خروج دجال است و پيش ازدجال ، سى دروغگو، يابيشتر، خواهند بود.
يا مى فرمايد:
(( تكون امام الدجال ستون خداعه ...(336)
پيش از خروج دجال ، شصت نيرنگ خواهد بود.
با توجه به معناى لغوى دجال و نيز فراوانى آنان در روايات ، فرد خاصى منظور نيست، بلكه هر آدم حقه باز دروغگويى كه با فريفتن مردم ، به فتنه انگيزى بپردازد،دجال است ، منتهى ممكن است يكى از آنان كه تبلور اين صفات در وى ، از همه بيشتر است ،نشانه ظهور باشد.
در حقيقت داستان دجال ، بيانگر اين واقعيت است كه در آستانه هر انقلابى ، افراد فريبكارو منافق ، كه معتقد به نظامهاى پوشالى گذشته و پاسدار سنتهاى و ضدارزشهايند،براى نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلى گذشته ، همه تلاش خود را به كار مى گيرند و باسوء استفاده از زمينه هاى فكرى و اجتماعى و احساسات مردم ، دست به تزوير و حيلهگرى مى زنند، تا مردم را نسبت به اصالت و تحقق انقلاب و استوارى رهبران آن ، دلسردو دو دل كنند و در نهايت با شيطنت ، آنان را به كژ راهه برند.
پس ، حركت مزورانه ((دجال ))ها، همواره بزرگترين خطرى است كه به ثمر رسيدنانقلاب را تهديد مى كند و تنها هوشيارى مردم و شناخت به موقع است كه مى تواندتوطئه ها را خنثى كند.
در انقلاب جهانى حضرت مهدى (ع )، نيز، چنين خطرى پيش بينى شده است . چون انقلابمهدى (ع )، از همه انقلابهاى تاريخ بزرگ تر و گسترده تر است ، خطر فريبكاراندجال صفت نيز، به مراتب بيشتر و گسترده تر است . در آستانه ظهور مهدى (ع ) و انقلاببزرگ ، آنان همه تلاش خويش را به كار خواهند گرفت كه مردم را بفريبند و آنان رانسبت به نتيجه آن دلسرد و نااميد سازند و بالاخره ، از پيروزى حتمى آن جلوگيرى كنند.
امامان (ع )، از پيش ، اين خطر را گوشزد كرده اند و پيدايش حركتهاى انحرافى را پيشبينى كرده اند، تا مردم با هوشيارى كامل ، بهاستقبال چنين حوادثى بروند و در دام شيادان گرفتار نشوند. اين كه در روايت تاءكيدشده است : ((هر پيامبرى ، امت خويش را از خطردجال بر حذر داشته )) به خوبى نشان مى هد كه در برابر نهضت همه انبيا،((دجال ))هايى خروج كرده اند و گاهى تا سر حد انحراف امتهاى آنان و تنها گذاشتنپيام آوران آسمانى ، پيش رفته اند، ولى در نهايت ، به خاك مذلت افتاده اند و بارسوايى تمام ، شكست خورده اند.
ب . احتمال دوم آن است كه فردى معين و مشخص ، به عنوان((دجال )) در دوره غيبت ، با همان ويژگيهايى كه براى وى بيان شده ، خروج مى كند ومردم را به انحراف مى كشاند.
ظاهر بسيارى از روايات ، بيانگر اين احتمال است ، ولى تقريبا هيچ كدام از اين روايات ،سند معتبرى كه بشود بر آن اعتماد كرد، ندارند. مستند اين نشانه ، در منابع شيعه ، دوروايت است كه شيخ صدوق ، آنها را در ((كمال الدين )) آورده است و سند هر دوى آنهاضعيف است و در محتواى آنها نيز ناهماهنگى و ضعفهاى فراوانى ديده مى شود، چنانكه شيخصدوق ، بدان اشاره كرده است .
با توجه به روايات زياد در منابع عامه ، اصل قضيهدجال ، بعيد نيست صحيح باشد، ولى تعريف و توضيحاتى كه درباره اش گفته اند،نمى تواند درست باشد؛ زيرا خروج دجال ، با او اوصافى كه بدانها اشاره كرديم ،به صورت طبيعى ، تقريبا، غير ممكن است و بيشتر، به افسانه شباهت دارد، تا واقعيت وبه صورت معجزه نيز، با توجه به توضيحى كه پيش از اين ، در مورد قانون معجزهآورديم ، نمى تواند واقع شود، زيرا معجزه بودن چنين پديده هايى مستقيما، در جهت تقويتو تاءييد باطل است و موجب انحراف بيشتر مردم مى گردد، مگر اين كه بگوييم صدورمعجزه از دجال ، به رسوايى وى منجر مى شود كه بعيد است .
نكته در خور يادآورى اين كه : اصل داستان ((دجال ))، در كتابهاى مقدس مسيحيان آمده است. در انجيل ، واژه ((دجال )) بارها به كار رفته و از كسانى كه منكر حضرت مسيحباشند، و يا ((پدر و پسر را)) انكار كنند، به عنواندجال ياد شده است :
((دروغگو كيست ؟ جز آن كه مسيح بودن عيسى را انكار كند. آندجال است كه پسر و پدر را انكار كند(337) .))
كلمه دجال ، در كتابهاى مقدس و منابع دينى مسيحيان ، به زبان انگليسى انتى كريست(chris Anti) آمده است ، يعنى دروغگو و حيله گر.
بنابراين ، خروج دجال ، به اين گونه كه بيان كرديم ،مشكل است ، مگر اين كه بگوييم ، خروج دجال ، كنايه است .
ج . اين احتمال نيز وجود دارد كه مراد از ((دجال ))، همان سفيانى باشد كه در كتابهاىعامه ، بيشتر به عنوان ((دجال )) و در كتابهاى خاصه به عنوان ((سفيانى )) آمده است(338) .
گرچه از بعضى جهات ، خروج دجال و سفيانى ، يكسانند و هر دو دعوت بهباطل مى كنند و با توسل به حيله گرى و تزوير، مردم را مى فريبند، به مبارزه باجناح حق بر مى خيزند و سرانجام به هلاكت مى رسند و... ولى با دقت در روايات خروجسفيانى و روايات مربوط به خروج دجال ))، در مى يابيم كه بين اين دو فرقهاى زيادىوجود دارد و اگر اصل خروج دجال را امرى مسلم بدانيم ، ناچار بايد فردى غير از سفيانىباشد. مثلا، دجال ، ادعاى ربوبيت مى كند و كافر است ، ولى دليلى بر كفر سفيانىنداريم . فقط در روايتى اشاره شده كه وى ، صليبى بر گردن دارد كه اگر درستباشد، مسيحى است ، ولى روايت از معصوم (ع ) نيست (339) و ارزشى ندارد.
افزون بر اين ، در روايات آمده كه سفيانى رياكارانه تظاهر به ديندارى و تقدس مىكند و مدام ذكر ((يا رب يا رب )) بر زبان وى جارى است .
خروج سفيانى ، همزمان است با قيام سردارانى از خراسان و يمن و مصر كه به حق وعدالت فرا مى خوانند و زمينه را براى انقلاب بزرگ مهدى ، مهيا مى سازند.
خروج سفيانى ، منطقه نسبتا محدودى را فرا مى گيرد، در حالى كهدجال ، به جز مكه و مدينه ، به همه جاى زمين مى رود و فتنه وى ، همه جا را مى گيرد. درشكل و قيافه هم ، با يكديگر، فرق دارند. پسدجال نمى تواند، همان سفيانى باشد.
ه . دجال ، كنايه از كفر جهانى و سيطره فرهنگ مادى بر همه جهان است .
استكبار، با ظاهرى فريبنده ، مردم را، بويژه مسلمانان را مى فريبد و با قدرت مادى وصنعتى و فنى عظيمى كه در اختيار دارد، آنان را به شدت مرعوب خويش مى سازد، بهگونه اى كه مسلمانان احساس خودباختگى مى كنند. قدرت مادى استكبار، بيش از آنچه كههست در نظر آنان بزرگ جلوه مى كند، تا آن جا كه مى پندارند آب و نان آنها به دستاوست .
پيامبران امتهاى خويش را از فتنه دجال بيم داده اند، در حقيقت آنان را از افتادن به دام ماديتو ورطه حاكميت طاغوت و استكبار جهانى برحذر داشته اند:
(( ما بعث الله نبيا الا و قد اءنذر قومه الدجال ...(340) .))
پس بعيد نيست كه منظور از دجال ، با آن شرايط و اوصاف ، قدرتهاى بزرگ و اهريمنىباشند.
برخى از اهل نظر، اين احتمال را تقويت كرده اند و همه ويژگيهايى كه براىدجال بيان شده با ويژگيهاى استكبار برابر دانسته اند. مثلا در اوصافدجال گفته شده : ((كوهى از طعام و شهرى از آب به همراه دارد)) كنايه از امكانات عظيمو گسترده اى است كه استكبار در اختيار دارد.
گفته شده : دجال ، به همه جاى زمين سفر مى كند و... مى تواند اشاره به ابزار ووسايل پيچيده تبليغاتى و مخابراتى و تجهيزات مدرن مبادله پيام ماهواره اى و نيزاستفاده از ابزار پيشرفته حمل و نقل و هواپيماهاى مافوق صوت براى مسافرت از جايى، به جاى ديگر باشد.
سيطره استكبار جهانى بر جهان سوم ، در واقع ، با استفاده از شگرد ويژه است :طرفدارى از حقوق بشر، صلح ، امنيت ، كمكهاى بشر دوستانه و....
استكبار، به معناى واقعى ، دجال است . استكبار خود را قيم ملتها مى داند و با تكيه بهثروت انبوه و قدرت عظيمى كه در اختيار دارد، در همه جاى زمين دخالت مى كند و همه رابه زير سلطه خويش مى آورد(341) .
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 7. در آمدن پرچمهاى سياه ازخراسان
اين حادثه نيز، در منابع دينى به عنوان نشانه ظهور بيان شده و در مورد آن ، رواياتىاز معصومان (ع ) رسيده است . مضمون اين روايات آن است كه پيش از ظهور مهدى (ع ) درمنطقه خراسان (خراسان قديم : قسمتهاى زيادى از ايران ، افغانستان ، تركمنستان ،تاجيكستان و ازبكستان ) انقلابى برپا مى شود و مردم در حالى كه پرچمهاى سياه رابه اهتزاز در آورده اند، به حركت در مى آيند(342) .))
ظاهرا، پديدار شدن اين نشانه در آستانه ظهور و يا اندكى پيش از آن است ، به گونهاى كه در زمان ظهور، آنان هستند، و حضرت مهدى آنان را به سوى خويش فرا مى خواند.
امام باقر مى فرمايد:
(( تنزل الرايات السود التى تخرج من خراسان الى الكوفة ، فاذا ظهر المهدى (ع) بعث اليه بالبيعة (343) .))
بيرقهاى سياهى از خراسان بيرون مى آيد و به جانب كوفه به حركت در مى آيند. پسچون مهدى (ع ) ظاهر شود، اينان وى را دعوت به بيعت مى كنند.
غير از روايت فوق روايات ديگرى نيز وجود دارد كه نشان مى دهد، خروج پرچمهاى سياهاز خراسان قيامى است كه در آينده و در آستان ظهور برپا مى شود. در حقيقت ، آن پرچمهاىسياه را ياران مهدى (ع ) به همراه خواهند آورد(344) .))
برخى احتمال داده اند كه منظور از خروج پرچمهاى سياه از خراسان ، همان قيام ابومسلمخراسانى در سال 140 ه - . ق . عليه حاكميت هزار ماهه بنى اميه است (345) كه به ازهم گسستن حكومت بنى اميه و روى كار آمدن بنى عباس انجاميد.
مستند اينان ، روايت زكار از امام صادق (ع ) و برخى قرائن و مؤ يدات تاريخى است . دراين روايت ، با اشاره به نام و مشخصات ابومسلم خراسانى ، از وى به عنوان صاحبپرچمهاى سياه ، ياد شده است (346) .
ولى اين احتمال درست نيست ، زيرا روايت زكار، كه مهم ترين مستند ودليل آن به شمار مى رود، از نظر سند ضعيف وغيرقابل اعتماد است . افزون بر اين ، تطبيق اين نشانه بر شورش ابومسلم خراسانى درپيش از يك قرن قبل از تولد مهدى (ع ) و نشانه ظهور دانستن آن ، بسيار بعيد است .
به نظر مى رسد تبيين حوادث و وقايع دوران بنى اميه و بنى عباس ، در برخى روايات، به منظور هوشيار ساختن مسلمانان و آگاهى دادن به آنها نسبت به وظايف حساس خويش درآن دوران است نه تبيين علام ظهور.
پيش گويى اين حوادث ، به خاطر اهميت فوق العاده آن براى مسلمانان آن زمان و نسلهاىآينده بود.
اين نكته نيز در خور توجه است كه حاكمان بنى عباس تلاش مى كردند، قدرت را از دستبنى اميه بگيرند، از اين روى ، ((نفس زكيه )) را مهدى معرفى مى كردند و از جانبديگر سعى مى كردند شورش ابومسلم خراسانى را در راستاى قيام مهدى (ع ) و نشانهظهور وى قلمداد كنند. بر اين اساس ، همان گونه كه پيش از اين هم يادآور شديم ، بعيدنيست حاكمان بنى عباس ، به دلخواه خويش ، در اين روايات دست برده باشند و آنها را باخود تطبيق كرده باشند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation