|
|
|
|
|
|
موافقان و مخالفان مهدى مقدمه انقلابها، هرچه با عظمت باشند، دوستان و دشمنان بيشترى دارند. نهضتهاى توحيدى ،شكوهمندترين حركت تاريخ بوده و جريانهاى موافق و مخالف نيرومندى داشته اند. بازتاب نهضت مهدى ، بيش از نهضتهاى رهايى بخش پيشين خواهد بود. آرمانهاى بلند،شرك ستيزى و عدالت گسترى بى مرز و جهانشمول آن ، هم شور در دل مردمان محروم خواهد آفريد و هم دشمنان توحيد وعدل را بر خواهد انگيخت . آن فرشته رحمت و غضب ، همان گونه كه دوستانىيكدل و با صفا در كنار دارد، دشمنانى كينه ورز و خطرناكى نيز در برابر خواهد داشت .بايد ديد همراهان حضرت كيانند، شمارشان چند است و خواستگاه اجتماعيشان كدام است و چهنقشى در پيشبرد نهضت دارند. دشمنان را در كدامين جناح و خط فكرى بايد جست و جو كرد وشيوه برخورد امام ، با مخالفان چگونه خواهد بود. شناخت معيارها و موازين ياران ، ما را كمك خواهد كرد راه را بهتر شناخته و در صف منتظرانبا بصيرت قرار گيريم . ياران امام ياران امام ، سنگهاى زيرين انقلاب جهانى اند. همان گونه كه پيامبربا همراهى مهاجران وانصار، رسالت شكوهمندش را به انجام رساند و على (ع ) با مجاهدات افسران رشيدش ،حماسه هاى بزرگ آفريد، فرياد رس موعود نيز، با همكارى مردان نمونه و خود ساختهعدالت را به جهان باز خواهد آورد وراثت را به محرومان زمين خواهد بخشيد. منابع دينى ما، بر جايگاه والاى آن جوانمردان اشارتها دارد.(470) امامان ، هموارهآرزومند همراهى آن حضرت بوده اند و ياورى آن چهره پنهان كرده را به دوستان خويش ،همه گاه ، يادآورى مى فرموده اند: ((خدايا، درود بفرست بر مولا و سرورم صاحب الزمان و مرا از ياران و پيروان و حاميان اوقرار داده و از آنان كه در ركابش ، شربت شهادت مى نوشند، با شوق و رغبت بى هيچگونه كراهت .(471) )) عدد ياران ، سيصد و سيزده نفر ياد شده است : در موثقه مفضل بن عمر از امام صادق : (( كانى انظر الى القائم على منبر الكوفه و حوله اصحابه ثلاث مائة و ثلاثعشر رجلا على هذه اهل البدر.(472) )) گويا مى نگرم قائم را بر منبر كوفه و سيصد و سيزده نفر يارانش ، كه پيرامونشگرد آمده اند، به شمار اهل بدر. اين مضمون ، به طور مستفيض از ائمه به ما رسيده است ، از جمله : روايت محمد حنيفه از على(ع )(473) روايت عبدالاعلى (474) و ابى الجارود(475) و ابى بصير از امامباقر(476) و روايت ابى خالد (477) و ابن حضرمى (478) و ابان بن تغلب(479) و مفضل بن عمرو(480) از امام صادق و... در متون عامه نيز، در عدد ياران مهدى ، شمار ياد شده ، بارها و بارها ياد شده است ، ازجمله : روايت ام سلمه از پيامبر(481) و روايت سيوطى از امام باقر(ع )(482) . محمد حنيفه از على (ع ) (483) . روايت عبدالاعلى (484) و ابى الجارود (485) و ابىبصير از امام باقر (486) و روايت ابى خالد (487) و ابن حضرمى (488) و ابانبن تغلب (489) و مفضل بن عمرو (490) از امام صادق و... متون عامه نيز، در عدد ياران مهدى ، شمار ياد شده ، بارها و بارها ياد شده است ، از جمله :روايت ام سلمه از پيامبر (491) و روايت سيوطى از امام باقر (ع )(492) در برخى از روايات ، ياران مهدى ده هزار نفر ياد شده و تا آنان گرد نيايند قيامصورت نمى گيرد. در صحيحه ابى بصير از امام صادق : (( لا يخرج القائم (ع ) حتى يكون تكلمة الحلقة . قلت : كم تكلمة الحلقة .قال : عشرة آلاف . (493) )) تا حلقه كامل نگردد، قائم خروج نمى كند. گفتم : كامل شدن حلقه به چند است ؟ فرمود: ده هزار نفر. در روايات ديگر، به جاى كامل شدن حلقه ، ازكامل شدن ((العقد)) (494) و ((فئه ))(495) سخن به ميان آمده است كه با گردآمدن ده هزار نفر تكميل مى شوند. در نقلهاى ديگر، از شمار كمتر و در برخى فزونتر از پيش نيز، ياد شده است . از جمله ، ابن رزين غافقى از على (ع ) روايت مى كند. ((مهدى ، در ميان دوازده تا پانزده هزار ياور قيام خواهد كرد.)) (496) در روايت ابن مسعود، شمار بيعت كنندگان ، بيش از پنج هزار نفر ذكر شده است . (497) در احاديث ديگر به توده هاى انبوهى اشاره شده است كه از نقاط گوناگون جهان ،بويژه مشرق زمين به كمك امام مى شتابند.(498) چه بسا بشود گفت : سه دسته گزارشهاى ياد شده ، با يكديگر تعارض ندارند،بلكه در طول يكديگرند. در مجموع ، نشانگر سيرتشكل يارانند. سيصد و سيزده نفر نخستين گروندگان هستند كه در انتظار ظهور موعود درمكه بوده اند. با گرد آمدن اين گروه ، دعوت آغاز مى شود، پس از انتشار خبر و گزارشآن به محرمان ، ده يا دوازده هزار نفر، كه ستونهاى اصلى نيروهاى انقلاب راتشكيل مى دهند، به سرعت به امام مى پيوندند. با اجتماع آنان ، پاكسازى حجاز آغاز مىشود. در ادامه نهضت ، توده هاى انبوه ، از سراسر جهان ، به حضرت مى پيوندند ودرگيرى بزرگ و خونبار با مستكبران شروع مى شود. امام صادق (ع ) مى فرمايد: ((سيصد و سيزده نفر ياران با او بيعت مى كنند. او تا هنگامكامل شدن ده هزار نفر در مكه اقامت كرده سپس رهسپار مدينه مى گردد.))(499) امام صادق عليه السلام در پاسخ شخصى كه گمان مى برد، ياران مهدى تنها اندكشمارند و حضرت ، تنها با نيروى آنان ، به اصلاح جهان خواهد كوشيد، فرمود خروجمهدى به فراهم شدن امكانات بستگى دارد: (( عن ابى بصير قال سال رجل من اهل الكوفه ابا عبدالله عليه السلام كم يخرج معالقائم عليه السلام فانهم يقولون انه يخرج معهمثل عدة اهل بدر ثلاثمائه و ثلاثة عشر رجل .))قال : و ما يخرج الا فى اولى القوة و ما يكون اولى القوةاقل من عشرة آلاف .(500) )) مردى از كوفيان ، از امام صادق پرسيد: همراهان قائم چند نفرند؟ مردم مى گويند: بماننداهل بدر، سيصد و سيزده نفر بيش نيستند. فرمود: جز به همراهى افراد قدرتمند قيام نكند، آنان هم ، كمتر از ده هزار نفر نباشند.علامه مجلسى ، همين معنى را از روايات استنباط كرده و مى نويسد: ((ياران مهدى ، منحصربه سيصد و سيزده نفر نيستند، بلكه اين شمار يارانى هستند كه حضرت به كمك آنانحركت را آغاز مى كند.(501) )) شاهد بر مطلب اين كه در برخى از روايات ، به جاى ((اصحابه )) ((من اصحابه))(502) آمده كه نشان مى دهد شمار ياد شده ، طلايه ياران امام راتشكيل مى دهند كه خود را به حضرت مى رسانند و نهضت را مى آغازند و درمقابل دشمنان مكى ، به دفاع از آقا مى پردازند(503) . احتمال مى رود اين گروه اندك ، فرماندهان و وزيران امام باشند كه در آغاز هسته هاىاصلى نيروها را بر عهده دارند و پس از پيروزى ، براى ارشاد و دادرسى و كارگزارىبه سرزمينهاى دور و نزديك فرستاده مى شوند. امام صادق مى فرمايد: ((گويا مى نگرم به قائم بر فراز منبر كوفه ، يارانش در پيرامون او حلقه زده اند.آنان پرچمداران لشكرها و كارگزاران امام بر روى زمين هستند.(504) از اين گروه ، به ((نقباء، ((خواص )) و ((ذخر الله )) تعبير شده است .(505) خاستگاه ياران ياران مهدى ، از صنف و نژاد ويژه اى نيستند، بلكه از گروهها و نژادهاى گوناگون و ازسرتاسر جهان هستند. مردمى كه به يارى امام مى شتابند، (( من اقاليم الارض)) (( من اقصى البلادند.)) در اين حركت عظيم ، مردمان عجم ، نقش پراهميتى در خدمتگزارى امام بر عهده دارند.(506) حضرت در سن جوانان ظاهر مى شود. ياران وى را نيز، بيشتر جوانان پر تحرك و پرنشاط تشكيل مى دهند و پيران در ميانشان اندك شمارند: (( ان اصحاب القائم شباب لا كهل معهم الاكالكحل فى العين او كالملح فى الزاد واقل الزاد الملح .(507) )) ياران قائم ، جوانانند و پيران اندك بسان سرمه در چشم يا نمك در طعام و كمترين چيز درغذا نمك است . اين جوانانند كه با شنيدن خبر ظهور امام ، شبانه حركت مى كنند. رخت استراحت در هم مىپيچند، شتابان راه حجاز پيش مى گيرند و به حضرت مى پيوندند. زنان نيز، در ايننهضت بزرگ جايگاه شكوهمندى دارند و در همهمراحل انقلاب حضور فعال خواهند داشت . زنان در تهيه مقدمات حركت ، شركت دارند پس ازپيروزى ، در اداره كارها، به امام كمك مى كنند امام باقر مى فرمايد: (( و يجئى والله ثلاث مائه و بضعة عشر رجلا فيهم خمسون امرئة يجتمعون على غيرميعاد(508) )) سوگند به خد ا، سيصد و اندى نفر، بدون وعده پيشين گرد مى آيند در ميان آنان پنجاهزن است . وجود زنان در ميان خواص و وزيران مهدى ، نشانگر اوج و عظمت والاى بانوان در انقلابجهانى است . كلمه ((رجل )) كه در روايات به كار رفته علامت تغليب است ، نه حصر. درروايات عامه نيز از وجود زنان در نهضت مهدى ياد شده است (509) . گزينش ياران همه انبياء و مصلحان الهى ، هسته هاى اصلى نهضت خويش را با آزمايش برگزيده اند؛چرا كه راه دشوار است و آميخته با رنجها و بدون داشتن يارانى يارانى آب ديده ، سرد وگرم چشيده ، فداكار و با وفا، نمى توان خطر كرد. ياران بى وفا و نامطمئن ، نه تنهاحركت را به جلو نمى برند كه آن را به شكست خواهند كشاند. طالوت ، كه در روايات ، ياران مهدى به ياران او تشبيه شده اند، در نبرد با جالوت ،لشكريانش را با تشنگى آزمود. تن پروران و ناشكيبايان نظم را بر هم زدند،حريصانه به آب افتادند، ولى صبور مردان از آن لب تر نكردند. از اين راه ، روشن شدكه گروه نخست ارزش و توان همراهى با طالوت را ندارند و سرانجام ، در رويارويى باسپاه دشمن ، وحشت آنان را فرا گرفت و از جنگيدن ، باز ماندند، ولى گروه دوم كه ايمانفكرى و بصيرت واقعى داشتند، همه پيروزى را در اختيار خدا ديدند و صبورانه مقاومتورزيدند. ياران مهدى نيز، براى رسيدن به درجه شايستگى همرهى ، از غربالهاى گونه گونگذر داده مى شوند و پس از پيمودن مراحل دشوار، به قله رفيع ((نصرت )) بالا مىروند. راز نزديك شدن به امام ، نه خويشاوندى ، كه كاميابى در آزمونهاى الهى است . پاره اىاز آزمايشها، پيش از قيام صورت مى گيرد و پاره اى پس از آن . طولانى شدن غيبت ، فتنهها، فريبندگيها، افكار باطل ، جاه و مقام ، جلوه فروشان ، محراب داران ، دين به دنيافروشان عالم نمايان و... بسيارى از منتظران را از راه باز مى دارند مگر آنان را كه خداراه نمايد. عاشقان راستين ، چنگ زنندگان به ولايت ، جهادگران در راه خدا، مخلصان و بريدگان از دنياى دنى . امام صادق عليه السلام مى فرمايد: ((دوران غيبت قائم ، چنان به درازا خواهد كشيد، تا حق در خلوص خود رخ نمايد وايمانهاى خالص از ناخالص ، جدا شود، كسانى كه سرشت ناپاك داشته و ترس آن استكه به هنگام پيروزى دولت قائم ،منافقانه خود را در صف مؤ منان جاى دهند، پيش از قياممهدى از آن جدا شوند.(510) )) به ميزان درجات ايمان و گذر از آزمونها متمايز مى شوند و به ميزان مايه هاى ايمانى ،دريارى امام ، بر يكديگر پيشى مى جويند. به فرموده امام صادق : (( منهم من يفقد عن فراشه ليلا فيصبح بمكه و منهم يرى يسير فى السحابنهارا.... قلت جعلت فداك ايهم اعظم ايمانا؟ قال : الذى يسير فى السحابنهارا...(511) )) در وقت ظهور، برخى ياران شب در بستر ناپديد مى شدند و فرداى آن در مكه اند وگروهى ، روز در آسمان ره مى سپارند. گفتم : فدايت شوم كدام يك ايمانشان بيشتر است ؟فرمود: آن كه در آسمان حركت مى كند. پس از گرد آمدن نيروها، آزمونها، سخت تر مى شود. امام ، با آزمونهاى جسمى و روانى ،باورها را به آزمايش مى گذارد. از جمله ، همانند طالوت كه سپاهيانش را با تشنگى آزمود،ياران امام نيز، با تشنگى امتحان خواهند شد.(512) فراتر از آن ، امام بى پروا به باورهاى خرافى و عوامانه حمله مى برد و معارف بهدور از دسترس و پوشانده شده در غبار فراموشى و رازناك را آشكار مى سازد. در اينتكانهاى فكرى ، صاحبان بصيرت و معرفت ، تزلزلى به خود راه نداده و استوار برجاى مى مانند. ولى آنان كه در باورهاى خود، ناخالصى دارند و انديشه را از سرسرچشمه نگرفته اند. و به جاى شاهراه ، به كوره راه رفته اند در حقانيت امام ترديدكرده اند از پيرامون حضرت ، پراكنده مى شوند. در سخنرانى امام در مسجد كوفه(513) تخريب ديوار مسجد پيامبر، تفاوتهاى ، فكرى و بينش همراهان به بوتهآزمايش در مى آيد و درجه و رتبه ياران در پيروى فرامين امام ارزيابى مى شود.(514) ويژگيهاى همراهان مهدى (515) 1. خداجويى : خداجويى و توحيد، سرلوحه عقايد وخصال ياران مهدى است . آنان خدا را به شايستگى شناخته و همه وجودشان غرق جلوه نورايزدى است . همه چيز را جوله او ديده و جز ياد او، سخن ديگران در نظرشان بى لطف وجاذبه است . غيب را چونان شهود ديده و از صفاى روحانى عالم معنى نوش كرده اند.ايمانى خالصانه در سينه دارند كه شك و ترديد با آن بيگانه است (516) در شناختحقيقت ، به مرتبه يقين رسيده اند و حقايق را بدون پرده مشاهده مى كنند.(517) كمال معرفت و آشنايى با حقايق آنان را به مرحله عالى خشيتنائل كرده و از كوتاهى در انجام وظيفه ، هراس دارند. زيرا آن كس كه به خدا نزديكتراست و به عزت و قدرت بى پايان او، بيشتر آگاهى دارد ترسش از خدا فزون تر استو در انجام وظيفه شكيباتر. شوق ديدار محبوب ، دلهايشان را به وجد آورده و در اشتياقوصل او، شب و روز نمى شناسند. امام صادق عليه السلام درباره اينان مى فرمايد: (( رجال كان قلوبهم زبر الحديد لايشوبها شك فى ذات الله .... كالمصابيح كانقلوبهم القناديل و هم من خشيه الله مشفقون يدعون بالشهاده يتمنون ان يقتلوا فىسبيل الله .(518) )) مردانى كه گويا دلهايشان پاره هاى آهن است . غبار ترديد در ذات مقدس خداى ، خاطرشانرا نمى آلايد.... همانند چراغهاى فروزانند، گويا دلهايشان نور باران است . از ناخشنودىپروردگارشان هراس دارند. براى شهادت دعا مى كنند و آرزومند كشته شدن در راه خدايند. ام ير المومنان ياران مهدى را گنجهايى مى داند آكنده از معرفت خدايى . (( بخ بخ للطالقان فان الله تعالى كه كنوز ليست من ذهب و لافضه ولكن بهارجال مومنون عرفوا الله حق معرفته و هم ايضا انصار المهدى فى آخر الزمان)).(519) خوشا به حال طالقان كه خداى بزرگ در آن گنجاى نهفته دارد برتر از طلا و نقره . آنگنجها، مردانى مومناند كه خداى را به شايستگى شناخته اند. آنان ، ياران مهدى در آخرالزمان هستند. 2.بصيرت و آگاهى : شناخت مقصد چراغ راه است ، راه را بر رونده آشكار و آسان مىسازد. در دو راهيها، او را از سرگردانى رهايى مى بخشد. مردان حقيقت آشنا، از دورى راه ،نااميد نمى گردند و در بحرانها، كمرخم نمى كنند. پيچ و خمهاى زندگى و كژيها، آنانرا به بيراهه نمى كشاند. چراغى فرا روى دارند و بردبارانه به سوى آن راه مىگشايند.(520) على عليه السلام رويارويى با فتنه هاى كور و رطه هاى هراس انگيز. چون جنگيدن بامسسلمانان بى شعور و جاهلان پينه بر پيشانى بسته را، نه در صلاحيت هر كس كه درتوان دلير مردانى مى بيند كار كشته و ژرف نگر، كه در ظواهر درنگ كرده و از وراىهمه موانع پايان را تماشا كنند و اسلام ناب محمدى را از اسلام ناخالص و شرك آلودمتمايز سازند. حضرت در آغاز درگيرى با مسلمانان مقدس نماى پيمان شكن ، خطاب به ياران ، فرمود: (( و قد فتح باب الحرب بينكم و بين اهل القبله ، ولايحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواقع الحق .(521) )) ميان شما و اهل قبله در جنگ گشوده شد و اين علم را برندارد مگر آن كس كه بينا و شكيباباشد و دااند كه حق در كجا است . ياران مهدى ، در بصيرت ، رايت و خردمندى سرآمدند. در فتنه هايى كه زيركان در آنفرو مى مانند، هوشيارانه راه جويند و حق را ازباطل باز شناسند. چنان از جامهاى حكمت سيرابند و آماده كار كه : (( حتى اذا وافق القضاء انقطاع مده البلاء حملوا بصائرهم على اسيافهم و دانوالربهم بامر واعظهم ))(522) )) چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شميرها در راه حق آختند و بصيرتى را كه در كاردين داشتند آشكار كردند. طاعت پروردگارشان را پذيرفتند و فرمان واعظشان را شنيدند. بصيرت و آگاهى عميق از هدفها و راهها و شناخت دوستان و دشمنان اسلام ، سبب مى شودكه در احياى سنت و مبارزه با بدعت درنگ نكنند و در پى رسالت شركت زدايى ، به همراهامام خود، تبر بر دارند و بت شكنى كنند، پيرايه هايى كه به اسم دين در ذهنا جاىگرفته و با گذشت زمان مقدس يافته اند نابود سازند و اسلام را در صفا و خلوصنخستين خود عرضه بدارند. 3. عبادت و بندگى : ياران مهدى ، مردان عبادتند و نيايش ، شيران روز و نيايش گران شب. آن هم نه عبادتى عادت گونه و يا چون پرستش مزدوران و تاجران ، بلكه نيايشىعارفانه و پاكبازانه ، پيوند روح با ابديت ، عالى ترين عكسالعمل سپاسگزارانه انسان در برابر خدا. عبادت آزادگان . نيايش پرجوش و خروش وسير و سلوك . روح بندگى و راز و نياز با جانشان در هم آميخته ، همواره خود را در محضرخدا مى بيند و از ياد او لحظه اى غفلت نمى ورزند. از ترس خداوند، نيمه شب ، چونانمادران فرزند مرده مى گريند. شب زنده داران و روزه داران .(523) بهگفته فضيل بن يسار: (( رجال لاينامون الليل لهم دوى فى صلاتهم كدوىالنحل يبيتون قياما على اطرافهم رهبان باليل اسد بالنهار.(524) )) مردانى كه سبك خوابند و در نماز، بسان زنبورعسل ، زمزمه كنان . امام ، در سفر و حضر، جنگ و صلح ياران را به تعبد و تضرع سفارش مى كند، تا مقصدفراموش نگردد و پيروزيهاى پياپى ، آنان را به غفلت و غرور دچار نسازد. هموارهپيروزى را از جانب خدا ببينند و مناجات و نماز را كليد نصرت او. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: (( حتى اذا صعد النجف قال لاصحابه ؛ تعبدو ليلتكم فيبيتون بين راكع و ساجديتضرعون الى الله .(525) )) چون بر فراز نجف برآيد، به ياران خطاب كند. امشب را به عبادت به روز آوريد آنانبرخى در ركوع و برخى در سجده شب را به سحر مى رسانند و به درگاه خدا تضرعمى كنند. يا مى فرمايد: ((گويا، قائم و يارانش را در نجف اشرف مى نگرم ، توشه هايشان به پايان رسيده ولباسهايشان مندرس گشته است . جاى سجده بر پيشانيشان نمايان است . شيران روزند وراهبان شب .(526) )) 4. حافظان حدود خدا: اسلام ، دين مرزهاست و همه چيز در آن ، قانون دارد. واجبات و محرماتمرزهاى دين خدايند حركت در مرز، حركت در راه است و تجاوز از آن ، بيراهه و گمراهى .ياران مهدى ، مرزبان دين خدايند و حافظان حدود او. در اجراى فرمانهاى حق ، سخت و پىگير و استوارند و در انجام دستورها و وظيفه ها، دستخوش احساسات و دوستيهاى بى موردواقع نمى شوند. قدرت و حشمت آنان را مغرور نمى كند و سنگدلى دشمنان ، ايشان را بهافراط نمى كشاند. جنگهاى مهيب و دشواريهايى نبرد، آنان را در عبادتسهل انگار نمى كند و تهى دستى ايشان را بهمال اندوزى و تجاوز وا نمى دارد. نخستين شرط بيعت امام با ياران ، حافظت حدود خدا است . على عليه السلام مى فرمايد: ((ياران با اين شرائط با امامشان بيعت مى كنند كه دست پاك باشند و پاكدامن زبان بهدشنام نگشايند و خون كس ، به ناحق نريزند. به سكونتگاه مردم هجوم نبرند و كس را بهناحق نيازارند. بر مركبهاى ممتاز سوار نشوند و لباسهاى فاخر نپوشند. مسجدى راخراب نكنند و بر مردم راه نبندند. به يتيم ستم روا ندارند و راهى را ناامن نكنند. شاهدباز نبوده و شراب ننوشند. در امانت ، خيانت نكرده و پيمان شكن نباشند. احتكار نكنند و پناهنده را نكشند. فراريان رادنبال نكرده ، مجروح را نكشند. ساده بزيند و در راه خدا به شايستگى جهاد كنند. امام نيز، متعهد مى شود، بسان همراهان زندگى كند، دربان و حاجت براى خود نگيرد. بهاندك قانع باشد و به يارى خدا در راه استقرار عدالت بكوشد و خدا را به شايستگىعبادت كند.(527) )) امام ، بر رفتار كراگزاران خود و مواظبت آنان بر اجراى وظايف خود نظارت دو چنداندارد.(528) بايد چنين باشد، زيرا ايجاد حكومت اسلامى ، در گرو حفظ حدد خداست و ايجاد جامعهآرمانى ، جز با تربيت استوانه هاى پولادين ممكن نمى گردد. اگر كارگزاران نظامتوحيدى ، با فضيلت باشند و وظيفه شناس ، مردم نيز حرمت دين نگه دارند و پياپيشبر كاروان عدالت راه گشايند. پيروزى حق و شكستباطل در گرو تعهد و پاى مردى پرچمداران آن است . 5. شجاعت : ياران مهدى ، دلير مردند و جنگاوران ميدانها نبرد. دلهايى چون پولاد دارند واز انبوه دشمن ، هراسى به دل راه نمى دهند. ايمان به هدف ، همه وجودشان راتسخير كردهو عشق به خاندان پيامبر(ص ) به بازوانشان قوت بخشيده است . اراده جنگيدن ، سرشاراز شجاعتى بى همانند، آنان را به رزمگاه مى كشاند.دل مردن دارند و عشق به شهادت . عزت نفس و بلندى همت ، آنان را از كوه بلند پايه تركرده و هيبتشان را در سينه ستمكاران دو چندان . غيور مردانند و ترسويان و زبونان ، درجمعشان راه ندارند. مولايشان ، اندامى پهلوانانه دارد، سينه اى ستبر و بازوان پولادين و ورزيده .(529) يارانش قوت چهل مرد دارند. شيران ميدان رزمند و جانهايشان از خاراسنگ ، محكمتر.(530) شجاعت بى بدليشان ، ترس را بر دلهاى مستكبران چيره ساخته و پيشاپيش راه گريزپيش مى گيرند. امام باقر(ع ) مى فرمايد: (( كانى انظر اليهم مصعدين من نجف الكوفه ثلاث مائه و بضعه عشر رجلا كانقلوبهم زبرالحديد... يسير الرعب امامه شهرا و خلفه شهرا.(531) )) گويا، آنان را مى نگرم ، سيصد و اندى مرد بر بلنداى نجف كوفه ايستاده اند. دلهايى چون پولاد دارند. در هر سو، تا مسافت يك ماه راه ، ترس بر دلهاى دشمنانسايه مى افكند.)) در سوار كارى و تير اندازى بى نظيرند: ((خيرالفوارس )). در رزمگاه نشان شجاعانبر تن دارند و چونان پيامبر(ص ) در نبرد بدر، نشانه ويژه بر سر نهاده اند.(532) دليرى ، ويژه باران برگزيده نيست ، همه خدا جويان و مستضعفان از پديدار شدن طلايهحق و عدالت قوى دل مى گردند و حياتى دوباره مى يابند. ترس را كنار مى نهند و به صف رزم آوران مى پيوندند. 6. فرمانبرى : ياران امام ، عاشقان مولاى خودند و پاكبازان راه او. از وى چونانفرزندانى خلف ، فرمان مى برند و بهتر از بنده اى گوش به فرمان ، از حضرت ،پيروى مى كنند. در انجام دستورهاى وى ، بر يكديگر، پيشى مى گيرند. به فرموده پيامبر (ص ): (( كدادون مجدون فى طاعته )).(533) تلاش گر و كوشا در پيروى از اويند. پيروى از امام ، نه برخاسته از زور، كه ناخالصان را به زور در ضيافتاهل وفا در نياورند و در خلوت جوانمردان ، ناپاكان حضور نيابند. بلكه عشق و علاقهقلبى به مهدى ، آنان را به فرمانبرى وا مى دارد. بسان پروانه ، به دور شمع وجودش، در گردشند. جاذبه سازنده و پر قدرتش ، آنان را مجذوب كرده است . لبخند او را،جلوه رضاى خدا و عتابش را تازيانه خشم خدا مى شمرند. او، را بيش از هر كس ، دوست مىدارند و پيروى از او را ،بدون قيد و شرط، بر خود لازم مى شمارند. يادگار پيامبر را درميان دارند و از هر چه پيرامون او وجود دارد، نشان يار جسته و به آن تبرك مى جويند. (( كان على خيولهم العقبان ، يتمسحون بسرج الامام يطلبون بذلك البركه و يحفونبه و يقونه بانفسهم فى الحروب و يكفونه ما يريد منهم .(534) سوارانى با نشان و پرچم ، براى تبرك دست بر زين مركب امام مى سايند و درگرد امامدر چرخشند. با جان و دل ، او را در جنگها يارى كرده و آنچه طلب مى كند. كفايت مى كنند. دوستان خدايند و خدا دوست . به جاى ناشكيبايى بزدلان و راحت طلبان ، ياريش مى كنند ودر برابر نافرمانى نمك ناشناسان ، پاكبازان تسليم اويند.(535) امام حسن عسكرى (ع ) در سخنانى كه در آخرين روزهاى عمر، به فرزند خود فرموده ، ازياران مخلص مهدى ياد كرده و فرزند را با ياد آن مردان با وفا دلدارى داده است : ((...روزى را مى بينم كه پرچمهاى زرد و سفيد در كنار كعبه ، به اهتزاز در آمده ، دستهابراى بيعت تو، پى در پى صف كشيده اند. دوستان با صفا، كارها را چنان به نظم وترتيب در آورده اند كه همچون دانه هاى در گرانبها كه در رشته اى قرار گيرند، شمعوجودت را احاطه كرده اند و دستهايشان براى بيعت تو، در كنار حجر الاسود. به هم مىخورد. قومى به آستانه ات گرد آيند كه خداوند آنان را از سرشتى پاك و ريشه اىپاكيزه و گرانبها آفريده است . دلهايشان از آلودگى نفاق و پليدى شقاق پاكيزه است .به فرمانهاى دينى فروتند و دلهايشان از كينه و دشمنى پيراسته ، رخسارشان براىپذيرش حق آماده است و سيمايشان با نور فضل وكمال آراسته . آيين حق را مى پرستند و از اهل حق پيروى مى كنند.(536) 7. ايثار و مواسات : از ويژگيهاى بارز همراهان مهدى ، ايثار و مواسات است . وحدت مقصدو اخلاص نيت ، دلهايشان را با هم پيوند داده و يار و غمخوار يكديگرند. آنان براىيكديگر خود را به رنج افكنند و در بهره گيرى از زيباييهاى زندگى ، ديگران را برخود پيش دارند و بايد چنين باشند آن كس كه خود ساخته نباشد، نمى تواند سازندگىكند و آن كه بر دوست خود، مهر نورزد، ديگران را شايسته ترحم نبيند. پيروزى پيامبراسلام (ص ) در گرو ياران ايثارگر و فداكار بود و همه قيامهاى اصلاحگرانه تاريخاسلام از چشمه مواسات بهره گرفت . از آن سو، از عوامل خانه نشين شدن امامان ، اندك بودن ياران موافق و فداكار بوده است.(537) بريد عجلى نقل مى كند: (( قيل لابى جعفر(ع ) ان اصحابنا بالكوفه جماعه كثيره فلو امرتهم لاطاعوكواتبعوك ؟ فقال : يجيئى احدهم الى كيس اخيه فياخذ منه حاجته ؟فقال لا. قال : فهم بدمائهم ابخل ، ثم قال : ان الناس فى هدنه نناكحم و نوارثهم ونقيم عيلهم الحدود و تودى اماناتهم حتى اذا قام القائم جاءت المزامله و ياءتىالرجل الى كيس اخيه فياخذ حاجته لايمنه .(538) )) به امام باقر گفته شد: يارانمان در كوفه بسيارند. اگر فرمان دهى از تو اطاعتخواهند كرد. فرمود: چنان هستند كه كس بدون اجازه برادر دينى ، ازمال او نيازمندى خود را بر طرف كند؟ گفت خير. فرمود: پس آنان كه از بذل مال دريغ كنند، در نثار جانبخيل ترند. سپس افزود: مردم در صلح اند با آنان ازدواج كرده و از ايشان ارث بريم وبرايشان اقامه حدود كرده و امانات آنان را اداء كنيم . زمان قيام قائم دوران رفاقت فرارسد. مرد به سراغ مال برادر رفته حاجت خود برگيرد و كس او را منع نكند. در روايات ، از ياران مهدى علاوه بر تعبير ((مزامله )) به رفقا، نيز نام برده شدهاند،(539) به معناى دوستان همدل و همراز، با لطف و صفا، دوستان بزم و رزم ،دوستيشان ، چنان محكم است كه گويا برادران تنى اند. و همه شان از يك پدر و مادرند. (( كانما ربا هم اب واحد وام واحده قلوبهم مجتمعه بالمحبه و النصيحه.(540) )) گويا يك پدر و مادر آنان را پروريده اند. دلهاى آنان از محبت و خير خواهى به يكديگرآكنده است . 8. زهد و ساده زيستى : زهد و ساده زيستى ، زينت كارگزاران مهدى است . آرمانش رساندن جامعه به قله رفيع توحيد و عدالت است و خوشكامى و نيك بختى را درآرامش ديگران مى جويند. غذايشان ساده و لباسشان بى پرايه است . زندگيشان از معيشتدرويشان فراتر نمى رود. با دردهاى جامعه آشنا و رنجهاى بشر در احساس لطيفشان ،بازتاب دارد. نمى توانند تن به آسايش و شادكامى سپارند و ازاحوال مردمان غافل شوند و نام مصلح جهان بر خويش نهند؛ چرا كه آن كه با عشرتطلبان همسو شود و دل در گرو آز و طمع بندد، نمى تواند مروج دين باشد و كارگزارىشايسته براى حكومت عدل و داد.(541) امام صادق (ع ) به كسانى كه براى رسيدن به نان و نام در آرزوى حكومتاهل بيت بودند، مى فرمود: ((اينك ، هنگام آرامش ماست . اگر به قدرت دست يابيم ،همراهان ما زندگى دشوارترى از ديگران خواهند داشت . رسم كشور دارى ايجاب خواهد كردكه پشتوانه درويشان و بينوايان باشيم . تواضع و فروتنى را پيشه سازيم ودرناگواريهاى روزگار شريك آنان باشيم ، تا مردم از ما الگو گيرند و تلخى زمانهدر كامشان گران نيايد.(542) امام صادق (ع ) در برابر پافشارى دوستان براى قيام و شتاب در خروج قائم فرمود: (( ما تستعجلون به خروج القائم ، فوالله ما لباسه الا الغيظ و لاطعامه الا الجشب وما هو الا السيف و الموت تحت ظل السيف .(543) )) چرا در خروج قائم شتاب مى ورزيد. به خدا سوگند، لباسش درشت و غذايش ناچيز است .زندگى در حكومت او، جنگيدن است و مرگ در سايه شمشير. ستمديدگان جهان ، آزادى خود را در دست آن پاكبازان ديده و از سراسر گيتى بهياريشان مى شتابند. درستى گفتار و شعارشان را در كردارشان مى جويند و در پىديدن نشانه هاى اخلاص و صداقت به درگاهش سر مى سپارند. در حجاز، فرودستان و بينوايان در انتظار ظهور مهدى لحظه مى شمارند(544) و درساير سرزمينها نيز، غير مسلمانان براى رهايى از ستم بيدادگران ، امام را مى جويند بهدست مهر او به آستان اسلام ، پيشانى مى سايند.(545) 9. نظم و انضباط: نظم در زندگى و كار، از ارزشهاى انسانى و از رموز كاميابى است .انسانهاى موفق . برنامه دارند و بر اساساصول مشخص ، حركت مى كنند. انقلابهاى رهايى بخش و سازمان يافته ، كمتر با شكستروبه رو مى شوند. پيامبر اسلام ، سمبل نظم بود. در زندگى شخصى ، اوقات خود راتقسيم مى كرد و عبادت و استراحت و روابط خانوادگى و اجتماعى حضرت ، بر اساسنظمى روشن شده بود.(546) على (ع ) نيز، با نظم بود و به هنگامى مرگ فرزندان وپيروان خود را به نظم در كارها سفارش فرمود.(547) ياران امام زمان نيز، داراى نظم و تشكيلاتى مناسب با حكومت جهانى اند. با اين كه روابطگرمى با مردم دارند، بسان پدر و فرزند، ولى كارها را بر اساس اصولى محكم وروشن پيش مى برند و تشكيلاتى بر اساس معيارهاى اسلامى در ميانشان برقرار است . از ياران امام برخى سمت نقابت و نمايندگى دارند.(548) ديگران ، در اختيار اين گروهند. سپاهيان امام ، لباس يكسان استفاده مى كنند. نيروهاىمتحدالشكل و منظم مهدى ، منظم ترين نيروهاى رزمى جهانند. على (ع ) آنان را اين گونه مى ستايد: (( كانى انظر اليهم و الزى واحد و القد واحد والجمال واحد و اللباس واحد.))(549) گويا آنان را مى نگرم ، زى و هياءتى يكسان ، قد و قامت برابر، درجمال و برازندگى همانند و هم لباسند. در آغاز و انجام كارها، سازماندهى دارند و در بيعت با امام و دعوت به قيام و جهاد بادشمنان هماهنگ عمل مى كنند. دوستانى با صفايند و كارها را ماهرانه به نظم و رديف درآورده اند و پيشاپيش ، مقدمات حركت را براى امام فراهم مى كنند.(550)
|
|
|
|
|
|
|
|