بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چشم به راه مهدی, جمعى از نویسندگان مجله حوزه   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     CHESHM01 -
     CHESHM02 -
     CHESHM03 -
     CHESHM04 -
     CHESHM05 -
     CHESHM06 -
     CHESHM07 -
     CHESHM08 -
     CHESHM09 -
     CHESHM10 -
     CHESHM11 -
     CHESHM12 -
     CHESHM13 -
     CHESHM14 -
     CHESHM15 -
     CHESHM16 -
     CHESHM17 -
     CHESHM18 -
     CHESHM19 -
     CHESHM20 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

شاخصهاى ديندارى
بسيارى از بايدها و شاخصهاى بايسته اى كه باور به دين را زندگى عصر انتظار مىنمايانند، در روايات اسلامى ، بيان شده است از اين چشم انداز، به مطالعه پاره اى ازآنها مى پردازيم :
1. انتظار فرج
به انتظار زيستن و منتظرانه دين داشتن ، وظيفه اى است كه شريعت اسلام ، از مؤ منانخواسته است . چشم داشتن به ظهور منجى و حاكميت دوازدهمين امام ، از سلسله امامان معصوم (ع)، باور به تداوم امامت و عينيت رهبرى دينى ، در نهايت تاريخ زندگى است ، نهايتى دور،ولى در پيش ، بسا امروز، فردا يا فرداى ديگر.
عالمان دين ، بر پايه احاديث معصومين (ع ) انتظار فرج را شاخص بزرگ انسان ديندار درعصر غيبت دانسته اند و همواره دينداران را به داشتن و دانستن اين مهم ، فرا خوانده اند:
پيامبر اسلام (ص ) مى فرمايد:
(( افضل اعمال امتى انتظار الفرج من اللهعزوجل )) (185)
انتظار فرج داشتن برترين عمل امت من است .
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( الا اءخبركم بما لا يقبل الله عزوجل من العباد عملا الا به ؟ فقلت بلى ،فقال :))
(( شهادة ان لا اله الا الله محمدا عبده و رسوله ... و الانتظار للقائم (ع ).))(186)
خبر دهم شما را به چيزى كه خداوند عمل بندگان را جز با آن نمى پذيرد؟
گفتم آرى .
امام فرمود: باور به خداى يكتا و بندگى و پيامبرى محمد... و چشم داشتن به ظهور قائم(ع ).
مفهوم انتظار: انتظار، باورى است بارور بهعمل ، كه در زندگى انسان منتظر، در قالب كردارى خاص ، تجسم مى يابد. دست روىدست گذاردن و بى هيچ كنشى منتظرانه ، خود را منتظر دانستن ، تفسيرى وارونه ومنافقانه از انتظار است .
انتظار، اعتقادى است در گرو عمل ، عمل كردن به آنچه كه فرهنگ انتظار ايجاب مى كند.
انتظار، چشم داشتن به حاكميتى است كه در آن ، ناپاكان ، ظالمان ، متظاهران بى اعتقاد ومعتقدان بى كردار، به شمشير عدالت و ديانت سپرده مى شوند. دين ، از بدعتها و كجيها ونفاقها و نارواييهاى بشرى پيراسته مى گردد.
نادرستيها و ناراستيها كنار مى رود، كاخهاى به ظلم افراشته تاريخ ، سقوط مى كنند،زنجيرهاى جل و اسارت گسسته مى شوند، نابخرديها و ناحقيها، پايان مى يابند، دنياىناراستان به فرجام مى رسد.
شخص منتظر، خود ساخته اى است آماده پيوستن و در آمدن در صف نهضت و قيامى كه نهمينسلاله حسين (ع )، آن را رهبرى مى كند و همه سنگرهاى ظلم و ستم و پليدى و نفاق وناپاكى و بدعت را فرو مى ريزد و حق و حق پرستى و درستى و راستى و عدالت راجايگزين آن مى كند.
انتظار مكتب آمادگى : آمادگى هميشگى ، جوهر اصلى انتظار است و وظيفه قطعى منتظران .انتظار قيام و ظهور مهدى (ع ) را داشتن ، آمادگى پيشين مى خواهد، از جمله : پيراسته وپاك زيستن ، صداقت در عقيده و عمل داشتن ، دارا بودن توان روحى براى جهاد و مبارزه درركاب امام مهدى (ع ).
آنان كه انتظار را به عنوان عقيده و باورى دينى در ذهن مى پرورند، و بازتاب عملى آنرا در بر پايى مجالس دعا و جشن مى جويند، ولى با الفباى مبارزه و جهاد وباطل ستيزى نا آشنايند، در طول زندگى خود، كوچكترين صحنه برخورد با دشمنان دينتجربه نكرده اند و حتى از تصور آن نيز، بر خود مى لرزند، چگونه مى خواهند بهصف مجاهدان در قيام توفنده و جهانى مهدى (ع ) در آيند و با بزرگ ترين و بيشتريندشمنان روياروى شوند؟ آيا اينان ، تاريخى مكرر از پيروان موسى نخواهند بود كهگاه نبرد گفتند:
(( فاءذهب اءنت و ربك فقاتلا انا هيهنا قاعدون .)) (187)
پس تو و پروردگارت برويد و بجنگيد كه ما در اين جا نشسته ايم .
پيوستن به جمع ياران مهدى (ع )، از منتظرانى ساخته است كه روح جهاد و ستيز باباطل را، به روزگار غيبت ، تجربه كرده باشند. بسا اين گروه ، بر اين پندارند كهقيام و انقلاب مهدى (ع )، به نيروى غيب و اعجاز است . مس وجودشان ، به يك نظر طلاىناب مى شود؟ شجاع ، دلير و شهادت خواه ! در حقيقت ، اينان چشم دوخته اند تا امام (ع )ظهور كند، اوضاع مادى و معنوى را به يك نگاه به سامان آورد و آن گاه اينان ، بهزندگى آرام و ايمن دست يابند.
ابو بصير از امام صادق (ع ) مى پرسد:
(( جعلت فداك متى الفرج ؟ فقال : يا ابا بصير و اءنت ممن يريد الدنيا؟ من عرف هذاالامر فقد فرج عنه لانتظاره .)) (188)
فدايت شوم ، فرج كى خواهد بود؟
امام فرمود: اى ابو بصير؟ تو هم از كسانى هستى كه دنيا را طلب مى كنند! آن كس كهقيام امام را بشناسد براى او، به جهت انتظارش فرج شده است .
چون امام (ع )، متوجه است كه ابو بصير، با توجه به زندگى غمبار شيعيان ، از فرجمى پرسد، به گونه اى پاسخ او را مى دهد كه بفهمد، فرج به معناى چشم داشتن بهرهايى از سختيها و رسيدن به كاميابيهاى زندگى نيست ، بلكه فرج ، در گرو شناختحق و شناختن رهبر و امام حق و منتظر يارى رساندن به اوست . راوى مى گويد: به امامصادق (ع ) عرض كردم :
مردم مى گويند: مهدى كه قيام كند، كارها خود بخود درست مى شود، و به اندازه يك حجامتخون نمى ريزد.
امام (ع ) فرمود:
(( كلا، والذى نفسه بيده ، لو استقامت لاءحد عفوا، لاءستقامتلرسول الله (ص ) حين اءدميت رباعيته ، و شج فى وجهه ، كلا و الذى نفسه بيده ، حتىفسخ نحن و اءنتم العرق و العلق .)) (189)
هرگز چنين نيست . به خداى جان آفرين سوگند، اگر قرار بود كار براى كسى خود بهخود درست شود، براى پيامبر(ص ) درست مى شد، هنگامى كه دندانش شكست و صورتششكافت . هرگز چنين نيست كه كار، خود به خود درست شود، به خداى جان آفرين سوگند،كار دست نخواهد شد تا اين كه ما و شما در عرق و خون غرق شويم .
بنابراين ، از زاويه خواهشها و آرزوها و خواسته هاى بشرى خويش ، قيام امام (ع ) رانگريستن و منتظر او بودن ، به هيچ روى با تعاليم اسلامى سازگارى ندارد. در احاديث، كسى منتظر و ياور مهدى (ع ) دانسته شده كه در زندگى منتظرانه خود، دوره آمادگى راگذرانده و به مرتبه ايثار جان و مال در راه خدا رسيده باشد. براى شركت در استقرارعدل بزرگ و نجات بشر مظلوم و انسانيت محروم ، گامهاى خود را به ايمان و ايثاراستوار سازد و آن گاه براى يارى كردن نهضتى كه مى خواهد ريشه ظلم را در جهان بكندو عدل و قسط را به جاى آن بنشاند، بى صبرانه منتظر جهاد باشد.
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( ليعدن اءحدكم لخروج القائم و لو سهما، فاءن الله اذا علم ذلك من نيته رجوتلاءن ينسى فى عمره حتى يدركه و يكون من اءعوانه و اءنصاره .)) (190)
بايد هر يك از شما براى خروج قائم اسلحه آماده كند. چون وقتى خداوند ببيند كسى بهنيت يارى مهدى اسلحه تهيه كرده ، اميد مى رود خداوند، عمر او را دراز كند، تا ظهور رادرك كند و از ياوران مهدى باشد.
آماده بودن و سلاح تهيه كردن ، بيش از هر چيز، نيرو و روح سلحشورى و ستيز لازم دارد.منتظر مسلح ، وقتى مى تواند در صف جهاد گران قيام ، قرار گيرد، دست به سلاح ببردو در ركاب امام حق ، نقش بيافريند كه در صحنه نبرد، پيروزى يا شهادت در نظر اويكسان باشد. در صحنه شعله و خون ، عاشقانه خود را براى امام و آرمانهاى او بخواهد،نه امام را براى آرزوهاى خويش و اين ، ميسر نمى شود مگر آن كه همواره روح حماسه واقدام و سلحشورى و مقاومت و شهادت و ايثار را در خود بپروراند و هر آن آمادگى خود رابراى چنين امرى بيازمايد.
على (ع ) مى فرمايد:
(( المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه فى سبيل الله .)) (191)
منتظر امر ما، بسان كسى است كه در راه خدا به خون خود، غلتيده باشد.
اين سخن ، انسان منتظر را فردى مهيا براى جهاد و شهادت معرفى مى كند و به او، اينباور را مى دهد كه سلوك منتظرانه ، مسؤ وليتى است بسان جهاد، سخت و چه بسا همراهبذل جان ، از اين روى ، منتظر بايد خود را فديه اى ببيند در راه اعتلاى دين ، بى هراساز شهادت و پذيراى هر گونه فداكارى و ايثار.
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( من مات منكم و هو منتظر لهذا الامر كمن هو مع القائم فى فسطاطه ،قال : ثم مكث هنيئة ثم قال : لا بل كمن قارع معه بسيفه ، ثمقال : لا و الله الا كم استشهد مع رسول الله )) . (192)
هر كس به انتظار بزيد و بميرد، چون كسى است كه قائم را ياورى كرده است .
پس از لحظه اى درنگ ، فرمود:
نه ، بلكه بسان كسى است كه با آن حضرت شمشير زند.
و سپس فرمود:
نه ، به خدا، به حتم ، همچون كسى است كه در ركابرسول خداشهيد شده باشد.
بهاى كدام زندگى ، چون بهاى ياورى و شمشير زدن در خدمت حضرت را مى تواند داشتهباشد؟ چگونه زيستنى است كه فرجامش بسان شهادت است ؟
بى شك ، زيستى كه در نتيجه و اثر، با شهادت و جهاد يكسان باشد، زيستنى كهآگاهى بخشد، شور و اشتياق دينى بيافريند، ارزشها را بگسترد و در جهت تحقق هدفهاىمكتب ، باشد بله ، در عصر انتظار، بدين سان زيستن ، ياورى امام قائم است .
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( من عرف امامه ثم مات قبل اءن يقوم صاحب هذا الاءمر، كان بمنزلة من كان قاعدا فىعسكره .)) (193)
هر كس امام خود را بشناسد و پيش از قيام او بميرد، مانند كسى كه در گروه سربازانشنشسته باشد.
انسان منتظر، بايد به گونه اى بزيد كه اگر ظهور و قيام مهدى (ع ) را در حيات خويشدرك نكند، باز در آن سهيم باشد و اين در گرو آن است كه از نظر فكر وعمل ، در صف حق جويان و باطل ستيزان روزگار خويش ‍ باشد و سلوك اجتماعى اش ، درجهت زمينه سازى و آمادگى هر چه بيشتر خود و جامعه ، براى پذيرش اين قيام باشد.
چنين انسانى ، همواره جهادى بزرگ را فرا روى خود مى نگرد و آزمون پايدارى به دين وعقيده را كه لازمه اين جهاد است ، در سراسر دوران زندگى به اجرا مى آورد و پيوسته باآزمونهاى كوچك تر، ميزان موفقيت و شايستگى خود را در آن آزمون بزرگ مى افزايد.
انتظار مكتب تعهد و تكليف : نزد همگان ، جاودانگى شريعت و احكام آن ، اصلى بى ترديداست و در تمامى عصرها، پيروى از دستورها و تعاليم دينى و پياده كردن آنها در متنزندگى واجب است . بر پايه اين اصل پذيرفته و مسلم ، دينداران ، براى هميشه بهحضور در صحنه و به انجام همه تكليفهاى فردى و اجتماعى وظيفه دارند. انجام تكليفهاىدينى ، تعطيل بردار نيست .
آيا غيبت امام و چشم به ظهور او داشتن ، مى تواند مجوز برداشتن تكليف در بخشى از احكامدينى باشد؟
در اين صورت ، جاودانگى شريعت اسلام ، به عنوان يك دستگاه فكرى و حقوقى وارزشى به هم پيوسته ، چگونه تفسير خواهد شد؟
مثلا در روايتهاى بسيارى از گسترش ظلم و فساد و انحراف ، در عصر غيبت ، سخن رفتهاست كه اكنون شاهد آن هستيم ، آيا انسان ديندار كه در اين روزگار مى زيد، در برابراينها رها و بى تكليف است ؟ يا تكليف مبارزه با ظلمها و فسادهاى فردى و اجتماعى واصلاح جامعه و جهاد در راه دفاع از مكتب و امت ، همچنان باقى و جاويد است ؟
هيچ كدام از فقيهان و دين شناسان به رها شدن بخشى از احكام دين فتوا نداده اند، آن هماحكامى كه نگهداشت دين به عمل كردن به آنها وابسته است . براى اجراى حكم امر بهمعروف و نهى از منكر، شرايطى از جمله : شناخت معروف و منكر و نتيجه بخش بودن آن ،بيان كرده اند، اما اين به معناى برداشتن تكليف نيست .
آيا مى توان گفت : در عصر غيبت به سبب حاضر نبودن امام (ع )، با وجود اين همه ظلم وفساد، شرايط امر به معروف و نهى از منكر تحقق نمى يابد و يا هجومى صورت نمىگيرد؟ اگر چنين است ، پس چرا فقيهان در مباحث فقهى خود، درطول دوران غيبت ، براى اين موضوع ، كتابى اختصاص داده و در چگونگى آن بهتفصيل سخن گفته اند. آيا بيهوده بحث كرده اند؟!
جاى تاءسف است كه شاهد باشيم گروهى نا آشنا بهمسائل دين ، انتظار را به گونه اى تفسير كنند كهاصل جاودانگى تكليف و تعهد دينى انسان ديندار در اين بخش از دستور دينى ناديدهانگاشته شود.
به راستى بسامان آوردن نابسامانيهاى دينى در اجتماع و دست يازيدن به حركتهاىاصلاحى و احياگرى در عصر انتظار، با فرهنگ انتظار ناسازگار است و زنده نگاهداشتنسنت دعوت دينى حرام و ناروا؟
امام سجاد(ع ) مى فرمايد:
(( ان اهل زمان غيبة ، القائلين بامامته و المنتظرين لظهوره ... الدعاة الى دين اللهعزوجل سرا و جهرا.)) (194)
معتقدان به مهدى (ع ) و منتظران ظهور او در عصر غيبت ... در پنهان و آشكار مردمان را بهدين خدا فرا مى خوانند.
همان گونه مى نگريد، امام (ع ) منتظران معتقد و راستين را در روزگار غيبت ، دعوتكنندگان به دين خدا معرفى مى كند. اگر انتظار را به معنى برداشته شدن تكليفهاىاجتماعى و نبودن مسؤ وليتهاى اصلاحى در جامعه بدانيم ، پس دعوت به دين در اين سخنامام معصوم (ع ) چگونه تفسير مى شود؟
آيا مبارزه با فسادهاى اجتماعى ، با ظلم و بى عدالتى و با حركتهاى ضد انسانى و ضددينى مستبدان و مستكبران ، كه بقاى آنها، محور دين و باورهاى دينى را در پى دارد، دعوتبه دين خدا نيست ؟
آيا تحقق و استقرار حاكميت دين و احياى نماز و حج و ولايت و امامت در جامعه و برقرارىعدالت اسلامى به قدر توان ، دعوت به دين نيست ؟ تلاش در راه اصلاح بنيادهاى مادى ومعنوى اجتماع و برآوردن سلامت ديندارى ، دعوت به دين نيست ؟
پس ، انتظار، باورى نيست كه با آن تعهد اجتماعى انسان منتظر نفى شود، يا سكوت وسازش با ستم بارگان و ظالمان توجيه گردد.
با چه تفسيرى از دين ، مى توان از دست رفتن عزت دينى وتحمل انواع ذلتها و مشاهده فسادها و ظلمها و هيچ نگفتن و انزوا گزيدن را، ديندارى دانست ؟
سرنوشت ميليونها انسان ديندار را در دست فاسدان و جنايت پيشگان و ظالمان ديد و ازميان رفتن اركان و ارزشها و اصالتهاى دين و دينداران را، به دست اين شيطان صفتان ،شاهد بود و در برابر، خود را ديندارى بى تكليف دانست ؟ راستى امام زمان (ع ) از اينديندارى راضى است ؟ اين گونه تفسير از انتظار، با كداماصل دينى سازگار است ؟
البته دست زدن به مبارزه و مقاومت منفى كه در برخى روايتها(195) به آن اشاره شده ،پذيرفته است ؛ زيرا در پاره اى شرايط زمانها، اين موضعى است پسنديده و خردورزانه ، ولى بايد مقتضاى زمانى و اجتماعى جامعه را شناخت و تاءثير اين موضوع را درموفقيت دعوت دينى ، ارزيابى كرد و سنجيده و هوشمندانهعمل كرد. پس به هر روى ، تكليف و تعهد دينى باقى و جاويد است .
2.نگهداشت ايمان دينى
در روايتهاى بسيارى از امتحان دينداران در دوره غيبت سخن گفته شده است . ايمان و ديندارى، در بوته آزمايش گذاشته مى شود و مردمان به اصالت ايمان و استوارى در نگهداشتندين خود، سنجيده مى شوند. آزمايشهاى دينى ، براى همه ايمان آورندگان در همه زمانها،قانون الهى است :
(( اءحسب الناس اءن يتركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنون .)) (196)
اما اين قانون ، در روزگار غيبت به دو جهت ، مورد تاءكيد است :
آن كه امام (ع ) از نظرها پنهان است و منتظران ، منتظر اويند و چون اين امر، به درازا مىكشد، افكار و دعوتهاى باطل ، در ميان مسلمانان پديد مى آيد و گروهى گمراه مى شوند:
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( ان لصاحب هذا الامر غيبتين احديهما تطول حتىيقول بعضهم : مات ، و بعضهم يقول : قتل ، و بعضهميقول : ذهب ، فلايبقى على اءمره من اءصحابه الا نفر يسير. )) (197)
به راستى مهدى (ع )، دو غيبت دارد. دوم آن ، به اندازه اى به درازا مى كشد كه گروهى مىپندارند: وى ، مرده است و گروهى مى پندارند: كشته شده و گروهى مى پندارند: (ظهوراو) گذشته است . پس بر پيروى از او، كسى باقى نماند، مگر مردمانى اندك .
على (ع ) مى فرمايد:
(( يكون له حيرة و غيبة تضل فيها اءقوام و يهتدى فيها اخرون .))
به سبب غيبت مهدى (ع )، سردرگمى به وجود مى آيد مى آيد كه گروهى گمراه مى شوندو گروهى ديگر بر هدايت مى مانند.
در اين دوران ، شرايطى به وجود مى آيد و اوضاعى بر جوامع دينى حاكم مى شود كهنگاهداشتن دين ، بسيار دشوار مى شود. بيشترين مردمان ، به انگيزه هاى گوناگون ،ايمان دينى خويش را در زندگى از دست مى دهند و ديندارى را كنار مى نهند:
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( و راءيت الناس قد استووا فى ترك الاءمر بالمعروف والنهى عن المنكر و تركالتدين به .)) (198)
مردمان را مى نگرى كه در كنار نهادن امر به معروف و نهى از منكر همراه مى شوند و نسبتبه آن ناباورند.
مهم ترين انگيزه اى كه سبب مى گردد در اين دوران ، دينداران به آزمايشهاى اعتقادى وعملى بسيار، رو به رو گردند، عبارتند از:
گسترش زمينه هاى ناباورى : از يك سو، آشكار شدن اختلافها و فتنه هاى فكرى وپيدايش آرا و مسلكهاى گوناگون در حوزه انديشه و باورهاى دينى ، ترديدها و ياءسهارا مى آفريند و سستى در گرايشها و باورها را پديد مى آورد:
امام باقر(ع ) مى فرمايد:
(( و اختلاف شديد بين الناس و تشتت فى دينهم .))(199)
و اختلاف شديد ميان مردمان رخ دهد و در دين خود، پراكنده مى شوند.
از سوى ديگر، رواج مرامها و مسلكهاى ناروا و فساد انگيز، در ميان مردمان ، روح ديندارىرا در جامعه از بين مى برد و پيروى از تعاليم شريعت ناچيز مى شود
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( و راءيت الناس ينظربعضهم الى بعض ، و يقتدونباءهل الشرور، و راءيت مسلك الخير و طريقه خاليا لا يسلكه اءحد.)) (200)
مردمان را مى نگرى كه به پيروى از مرام يكديگر مى پردازند و به بدكرداران اقتدا مىكنند، و باور حق و راه آن را مى نگرى كه بى رهروست .
افزايش انگيزه هاى انحراف و گريز از دين : ديندارى ، به سبب گذر از تاريخىطولانى ، به تيرگيها و پيرايه ها و خرافه ها و سنتهاى بشرى مى آميزد و بسيارىفهمها و عملكردها و جهتگيريهاى نادرست و نابخردانه و ارتجاعى و انحرافى و آفت زدهبه حساب دين گذاشته مى شود و در نتيجه ، چهره روشن و فطرى دين ،
زير اين لايه هاى تيره پنهان مى گردد و بدين روى ، ارزش و اصالت واقعى رويكردبه دين و ديانت از ميان مى رود و مردمان از آن مى رمند:
على (ع ) مى فرمايد:
(( ايها الناس سياءتى عليكم زمان يكفاء فيه الاسلام كما يكفاء الاناء بمافيه.))(201)
اى مردم ! به زودى بر شما روزگارى خواهد آمد كه اسلام را از حقيقت آن بپردازد، همچونظرفى كه واژگونش كنند و آن از آنچه درون دارد تهى سازند.
يا مى فرمايد:
(( و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا.))
و اسلام پوستين باژگونه پوشد.
ستيزه جوييها با ديندارى : خودپرستان و خودكامگان و پيروانباطل ، كه هماره به دنبال هدفهاى دنيا پرستانه اند، چون فرهنگاصيل ديندارى را مانعى بزرگ براى رسيدن به هدفهاى خود مى بينند، به استفاده ازتمامى امكانات و به كار گيرى همه راهها و شيوه هاى ممكن ، به ستيز با دين و ديندارانمى پردازند و ايشان را در تنگنا و سختى مى گذارند:
(( و راءيت اءهل الباطل قد استعلوا على اءهل الحق و راءيت الشر ظاهرا لا ينهى عنه ويعذر اءصحابه ... و راءيت الفاسق فيما لا يحب الله قويا محمودا، و راءيت اءصحابالآيات يحقرون و يحتقر من يحبهم .)) (202)
اهل باطل را مى نگرى كه بر اهل حق چيره شده و بديها آشكار گشته از آن نهى نمى شود وپيروان آن در امانند... و فاسق را مى نگرى كه به كردار ناپسندش توانا و مورد تحسيناست و مردان حق و پيروان آنان را مى نگرى كه كوچك وذليل شمرده مى شوند.
وجود اين عوامل در محيط دينى دوران غيبت ، بويژه فزونى و شدت يافتن آنها در روزگارنزديك به ظهور، ديندارى را بسيار سخت و مشكل مى كند تا آن جا كه :
پيامبر(ص ) مى فرمايد:
(( لاءحدهم اءشد بقية على دينه من خرط القتاد فى الليلة الظلماء، اءو كالقابض علىجمر الغضا.))(203)
هر يك از آنان اعتقاد و دين خويش را با هر سختى نگاه مى دارد، چنان كه گويى درخت خارمغيلان را در شب تاريك با دست پوست مى كند، يا آتش پر دوام را در دست نگاه مى دارد.
از همين روى آنان كه براى نگهداشتن ايمان دينى خود، در برابر اين رخدادها، استقامتنورزند و با اراده قوى سختيها و تنگناها راتحمل نكنند و يا از ديانت خويش بينش و شعور درستى نداشته باشند، از زمره دينداران ومنتظران واقعى خارج خواهند شد:
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( لابد للناس من اءن يمحصوا، و يميزوا، و يغربلوا و يخرج فىالغربال خلق كثير.)) (204)
ناگزير، مردمان امتحان مى شوند و از هم تمييز مى يابند وغربال مى شوند و بسيارى از غربال بيرون مى روند (در امتحان ، موفق نمى شوند).
در آن روزگار، انسان ديندار بايد هوشيارانه و ژرف بينانهاصول خالص ‍ ديانت را بيابد و وسوسه هاى ناهنجار و انگيزه هاى دور ساز ايمان را ازخود دور سازد و اين گوهر را در طول زندگى ، از آسيب و انحراف نگاه دارد:
امام صادق (ع )، از رواج بسيارى نارواييهاى دينى در ميان مردمان سخن مى گويد و درپايان سفارش مى فرمايد:
(( فكن على حذر، واطلب من الله عزوجل النجاة ،... فكن مترقبا! واجتهد ليراك اللهعزوجل فى خلاف ما هم عليه .)) (205)
خود بر بر حذر دار و از خدا رهايى بخواه ... هوشيار باش و بكوش تا خدا تو را درراهى غير از گمراهيهايى كه مردمان در آنند، ببيند.
براى انسان ديندارى كه در برابر حوادث و پيشامدهاى زندگى ، بجدّ تصميم مى گيردو متناسب با انديشه ها و باورهاى خود، موضع مثبت يا منفى بر مى گزيند، بروز حوادثدگرگون ساز، در شكفته شدن استعدادهاى وجود او اثرى سازنده دارد.
چنين شخصى ، وقتى در زندگى دينى با حادثه اى رو به رو مى شود كه با ديندارىاش پيوند دارد، ناگزير است درباره آن بينديشد و از ميان آنچه به نظرش مى آيد برپايه انديشه اى قانع كننده ، موضعى جديد برگزيند. هر چه از اين گونه حوادثتكرار شود، انديشه و موضع جديد نيز، پى در پى جريان مى يابد. در اين روند استكه شخصيت و هويت مستقل فردى و اجتماعى شخصشكل مى گيرد و داراى موضع فكرى و عملى ويژه اى مى شود كه همواره خود را در حفظ ودفاع از آن ، متعهد و مسؤ ول مى بيند.
در عصر غيبت ، آزمايشها، درست همين نقش را براىشكل گيرى شخصيت و آشكار شدن موضع دينى متدينان ، ايفا مى كنند. انسان ديندار، بههر اندازه كه بتواند موضع زندگى دينى خود را، در ظرف حوادث و رويدادها، باآموزشها و تعاليم اصيل دينى هماهنگ كند، به همان ميزان در آزمايش دينى خود پيروز شدهاست و آمادگى شركت در تحقيق عدالت جهانى و برقرارى حكومت مهدى (ع ) را پيدا خواهدكرد.
بنابراين ، قانون آزمايش غربال شدن مؤ منان ، در ظرف زمانى غيبت كه گمراهيها وستمها، هجوم مى آورند، در شكوفا شدن حق جويى و خلوص ‍ دينى دينداران و شايستگىبراى حضور در جهادى فراگير سخت در ركاب مهدى (ع ) نقشى اساسى و زيربنايىدارد.
به فرموده پيامبر (ص ):
(( انتظار الفرج بالصبر عبادة )) (206)
چشم به راه فرج داشتن ، همراه با صبر و استقامت ، عبادت است .
زيرا در مكتب انتظار و امتحان و تمرين مقاومت ، انسانهايى ساخته مى شوند كه حاملاناصلى ترين اعتقاد و دارندگان راستين ترين و استوارترين موضع حق هستند.
امام صادق (ع ) در وصف آنان مى فرمايد:
(( رجال كاءن قلوبهم زبر الحديد لايشوبها شك فى ذات الله ، اءشد من الحجر، لوحملوا على الجبال لاءزالوها.)) (207)
ياران مهدى (ع )، مردانى هستند پولاد دل و همه وجودشان يقين به خدا، مردانى سخت تر ازصخره ها. اگر به كوهها روى آرند آنها را از جاى بر كنند.
3.ارزش ديندارى
ويژگيهاى دينى در عصر غيبت ، كه به برخى از آنها اشاره شد، سبب مى شود دينداراندر اين روزگار، رتبه و مقامى والا بيابند كه اينك به پاره اى از آن رتبه ها اشاره مىكنيم :
تكامل در بينش دينى : امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( قال النبى (ص ) لعلى (ع ): يا على ! و اءعلم ان اءعظم الناس يقينا قوم يكونونفى اءخر الزمان ، لم يلحقوا النبى و حجب عنهم الحجة فامنوا بسواد فى بياض .))(208)
پيامبر (ص )، به على (ع ) فرمود: يا على ! بزرگ ترين مردمان در ايمان و يقين كسانىهستند كه در واپسين روزگار مى زيند، پيامبرشان را مشاهده نكرده و امامشان پنهان است ،پس به سبب خواندن خطى بر روى كاغذ، ايمان مى آورند.
انسان ديندار، در صدر اسلام ، عقايد و باورهاى دينى از پيامبرمى گيرد و تعاليمخالص دين را با دريافت مستقيم از مفسر واقعى وحى ، دريافت مى كند،رسول خدا(ص ) را مى بيند و از روش و منش و سيره او الهام مى گيرد و پايه باورهاىخود را استوار مى سازد و... اين امور در آسان كرده پذيرش حق ، نقش بسزايى دارند.
اما انسان ديندار در اين عصر، از تمامى اين دريافتهاى حسى به دور است و تنها براساس درك عقلى و تاريخى ، پيامبر(ص ) و امامان (ع ) را مى شناسد و به رسالت و امامتايشان ايمان مى آورد.
پيامبر(ص ) مى فرمايد:
(( ولكن اخوانى الذين ساتون من بعدكم ، يومنون بى و يحبونى و ينصرونى ويصدقونى ، و ما راونى .)) (209)
برادران من كسانى هستند كه پس از شما (اصحاب ) مى زيند. به من ايمان مى آورند و مرادوست مى دارند و يارى مى رساند و به من ايمان مى آورند، در حالى كه مرا نديده اند.
بى گمان ، ديندار بودن به روزگار غيب افزون ترى را مى طلبد، چرا كه ايمان بهوجود پيامبر(ص ) و امامان معصوم (ع ) و غيبت مهدى (ع )، به نوبه خود، ايمان به غيب است. (210) و چونان ايمان به مبداء و معاد، نيازمندتعقل و تفكر است ؛ از اين روى ، باور داشتن در اين روزگار، بصيرت دينى بيشترى مىخواهد.
امام سجاد(ع ) مى فرمايد:
(( ان اهل زمان غيبته ، القادلون بامامته ، المنتظرون لظهورهافضل اهل كل زمان ، لان الله تعالى ذكره اعطاهم منالعقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغيبه عندهم بمنزله المشاهده ... اولئكالمخلصون حقا.)) (211)
به درستى كه مردمان زمان غيب مهدى (ع ) كه امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اويند، ازمردمان همه زمانها برترند؛ زيرا خدا چنان عقلها و فهمها و شناخت آنان را قوت بخشيدهاست كه غيبت نزد آنان همچون ديدن باشد...آنان به حق اخلاص ورزانند.
ديندارى در اين روزگار، نيازمند بينشى است كه انسان ديندار در پرتو آن ، توان يابدتا در برابر تحريفها و مسخها و شبهه ها و ترديدها و تزلزلها و گريز و آويزها وسر كوفتها از درون و بيرون حوزه دين ، همچنان رويكرد دينى خود را نگاه دارد و با هيچيك از اين عوامل ، خلوص دينى و ديندارى را در فكر وعمل از دست ندهد. در حالى كه ديندارى در عصر پيامبر (ص )، با اين گونهمسائل همراه نبوده است .
شكيبايى در دين : پيامبر(ص ) فرمود:
(( سياتى قوم من بعدكم ، الرجل الواحد منهم له اجر خمسين منكم ، قالوا: يارسول الله نحن كنا معك ببدر و احد و حنين ، ونزل فينا القران ، فقال : انكم لو تحملو الما حملو الم تصبروا صبرهم .))(212)
به زودى پس از شما، كسانى مى آيند كه يك نفر آنان پاداش پنجاه نفر از شما را دارد.گفتند: اى رسول خدا! ما در جنگ بدر واحد و حنين در ركاب شما جهاد كرده ايم و درباره ماآيه قرآن نازل شده است !
پيامبر فرمود: زيرا اگر آنچه از آزارهاى و رنجها كه بر آنان مى رسد بر شما آيد،بسان آنان ، شكيبايى نخواهيد داشت .
پايدارى بر دين ، در روزگار غيب ، به پذيرش سختيها و بيمها و محروميتها و تنگناهاىمادى ، كه اجمالى از آن پيشتر ياد شد، خلاصه نمى شود، بلكهتحمل فشارهاى سخت روحى و معنوى نيز، بر آنها افزوده مى گردد و چنانچه ديندارى باصبر و شكيبى درست و آگاهانه تواءم نباشد، به تدريج نااميديها روى مى آورد و باوررا از روح و فكر مى سترد. در نتيجه عينيت زندگى انسان ديندار، كه بيشترين مردمان آنروزگارند.
با توجه به نابسامانيهاى دينى و اجتماعى در روزگار غيبت ، مى توان فشارهاى روحى وياءس آورى را كه ممكن است انسان ديندار را مورد هجوم قرار دهد، از دو ناحيه دانست :
1.از ناحيه مسخ فرهنگ دينى ، كه به وسيله متوليان دين و در قالب دين شناسيهاىنابخردانه و جاهلانه صورت مى گيرد و اصالت ديندارى را در جامعه از ميان مى برد.
2. از ناحيه مدعيان ديندارى كه در انواع فسادها و تباهيها و ذلتها و ظلمها و دين فروشيهاو... فرو افتاده اند و عزت و تعالى زندگى دينى را از ميان برده اند.
بى ترديد، مشاهده اين گونه امور براى انسان ديندارى كه در هر شرايطى ، به سلامتدينى خود و جامعه و امت مى انديشد، بسيار دردناك و رنج آور است . به اميد روزى كه باظهور مهدى (ع ) اين درد و رنج نيز، پايان يابد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation