در يك مدت موقت . اينها پرسشهايی است كه علم اصول به آنها پاسخ میدهد . مبحث عام و خاص ما در قوانين مدنی و جزائی بشری میبينيم كه يك قانون را به صورت كلیو عام ذكر میكنند كه شامل همه افراد موضوع قانون میشود . بعد در جای ديگردرباره گروهی از افراد همان موضوع ، حكمی ذكر میكنند كه بر خلاف آن قانونكلی و عام است . در اينجا چه بايد كرد ؟ آيا اين دو ماده قانون را بايد متعارض يكديگرتلقی كنيم و يا چون يكی از اين دو ماده قانون نسبت به ديگری عام است وديگری خاص است بايد آن خاص را به منزله يك استثناء برای آن عام تلقیكنيم و اينها را متعارض بدانيم ؟ مثلا در قرآن مجيد وارد شده است كه : « و المطلقات يتربصن بانفسهن ثلثة قروء »( 1 ) .زنان مطلقه لازم است بعد از طلاق تا سه عادت ماهانه صبر كنند و شوهرنكنند ( عده نگهدارند ) پس از آن آزادند در اختيار شوهر . اكنون فرض كنيد كه در حديث معتبر وارد شده است كه اگر زنی به عقدمردی در آيد و پيش از آنكه رابطه زناشوئی ميان آنها بر قرار شود زنمطلقه شود ، لازم نيست زن عده نگهدارد . در اينجا چه بكنيم ؟ آيا اين حديث را معارض قرآن تلقی كنيم و درنتيجه همانطور كه دستور رسيده است آن را دور بيندازيم وپاورقی : . 1 سوره بقره ، آيه . 228 |