كتابش خواندم بيادم میآيد . اين مرد میگفت جنگ كربلا با يك تير شروعشد و با يك تير خاتمه يافت . با تيری كه عمر سعد انداخت شروع شد . آيامیدانيد با چه تيری خاتمه پيدا كرد يعنی از جنبه دو طرفی خارج شد و بعداز آن يك طرفه شد ؟ ابا عبدالله در وسط صحنه ايستاده بود پس از آنكهكروفرهای زيادی كرده و خسته شده بود . ناگهان سنگی به پيشانی مباركشاصابت كرد ، پيراهنش را بالا زد تا خون را از جبينش پاك كند كه درهمان حال تير زهر آلود و سه شعبهای به سينه مباركش وارد شد . كار مبارزهحسين ( ع ) در آنجا پايان يافت . و ديدند حسين ( ع ) ديگر شعار جنگینمیدهد و مخاطب او فقط خدايش است : « بسم الله و بالله و علی ملة رسولالله » . غرض اينست كه اولين تيری كه رها شد ، وسيله عمر سعد بود . بعد همديگر تير مانند باران به طرف اصحاب ابا عبدالله آمد . اينها هم مردانگیكردند ، يك پا را خواباندند روی زمين و پای ديگر را بلند كردند وهر چهتير در چله كمان داشتند انداختند و تعداد زيادی از دشمن را به خاكافكندند . عدهای از اصحاب ابا عبدالله در اين تير اندازی عمومی شهيدشدند . بعد جنگ تن به تن شروع شد كه احتياج به زمان داشت . دو طرفحاضر شدند برای جنگ تن به تن . مردی از اصحاب ابا عبدالله میرفت ، ازآنها هم میآمدند و در همه موارد هم آن روح ايمان اصحاب ابا عبداللهپيروزی میداد . پير مردشان اگر با يكی از آنها میجنگيد پيروز میشد و گاهیپنج نفر ، ده نفر را از ميان میبرد . مردی از اصحاب ابا عبدالله به نام عابس بن ابی شبيب شاكری كه خيلیشجاع بود وآن حماسه حسينی هم در روحش بود ، آمد |