میگويد نه ، در جنبههای انسانی هم پيشرفت بوده ولی آهنگش با آهنگتكاملهای ديگر يكی نبوده ، با آنها هماهنگ نبوده و خيلی كند بوده است ،ولی نظرياتی را در اين زمينه نقل میكند و بعد میگويد نه ، اصلا بشر در اينجهت هيچ پيشرفتی نكرده است . ماركسيسم و تكامل جامعه بشری در انسانيت در ماركسيسم ، ناچارند كه معياری برای انسانيت قائل نباشند و تكامل رافقط يك نامگذاری و يك امر اعتباری و امری طفيلی تكامل ابزار توليدبدانند . در اينكه ابزار توليد تكامل پيدا میكند شكی نيست . میگويندابزار توليد كه تكامل پيدا میكند در هر مرحلهای ، اخلاقی را ايجاب میكند. چون آن اخلاق ، ايجاب شده مرحله تكامل يافته ابزار توليد است پس مامیگوييم آن اخلاق تكامل پيدا كرده . در صورتی كه اينها هيچ تلازمی باهمديگر ندارند . اولا كه ما اين را به آن اطلاق قبول نداريم كه در هردورهای ابزار توليد در هر مرحلهای از تكامل باشد يك اخلاق خاص اقتضادارد . در اصول اخلاق اين مطلب را قبول نداريم . ابزار توليد در هرمرحلهای باشد اصول اخلاق يكی است . اين مثل اين است كه كسی بگويد "خيانت كردن به مال يك نفر آن وقتی خيانت و دزدی و كار بدی بود كه باشمع میرفتند به دزدی ، يا به ناموس كسی تجاوز كردن در آن زمان كار بدیبود ولی امروز با اين برق و الكترونيك باز هم شما میگوييد اگر انسانبرود دزدی يا به ناموس كسی خيانت كند بد است ؟ ! اوضاع عوض شده " .اينها ربطی به همديگر ندارد . قطع نظر از اين جهت ، اين سخن اساسا نفی اصالتهای |