ما قبول كرديم كه حكمت سقراط نوعی خود دوستی ، خودپرستی ، حس اثبات نفس ، تظاهر ، ريا و غيره است به نام " اخلاق " و اخلاق سقراط را محكوم میكنيم ، ولی در نتيجه قبول كرديم كه اينها را به طور مطلق نفی كرديم و به طور مطلق ، ضد اخلاق دانستيم . آيا ريا يك ضد اخلاق است به طور مطلق يا به طور نسبی ؟ دروغ ضد اخلاق است به طور مطلق يا به طور نسبی ؟ خود دوستی و خودپرستی ضد اخلاق است به طور مطلق يا به طور نسبی ؟ اگر اينها به طور نسبی ضد اخلاقاند پس اخلاق سقراط نيز حق نسبی است و نفی نشده . شما میخواهيد بگوييد حكمت سقراط به كلی منسوخ است به دليل اينكه باطنش اينهاست ، پس شما [ ضد اخلاق بودن ] اينها را به طور مطلق در اينجا پذيرفتهايد . انسان نمیتواند قائل به اخلاق باشد و در عين حال اخلاق را متغير و نسبی بداند ( حرف ما اين است ، باز هم دربارهاش بحث خواهيم كرد ) ، يعنی اخلاق لا اقل از نظر اصول مساوی است [ با ثبات و اطلاق ] . ما يك اصول اخلاقی داريم و يك فروع اخلاقی . فروع اخلاقی غير از اصول اخلاقی است . اصول اخلاقی يا اخلاق است و ثابت و مطلق ، [ و يا اخلاق نيست ، ] و اگر ما ثبات و اطلاق را از اخلاق بگيريم اخلاق ديگر از جنبه اخلاقی بودن خارج میشود ، بله به شكل يك سلسله آداب يك سلسله قواعد قراردادی مثل آيين نامهها در میآيد ، نه آن امر مقدس و نه آن امری كه واقعا فضيلت و خير است . . ( 1 ) . پاورقی : |