است كه دستور اول لغو بشود و يك دستور ثانوی بجای آن بيايد پس دستوردوم بايد جوری باشد كه صد درصد بر ضد دستور اول باشد كه بشود اين دومی رالغو آن تلقی كرد اما اگر دومی و اولی مجموعشان با يك ديگر قابل جمعباشند يعنی يكيشان توضيح دهنده ديگری باشد اينجا كه ناسخ و منسوخ نداردكه بگوئيم يكی برای لغو ديگری آمده است . آيات سوره برائت جوری نيست كه بگوئيم لغو آياتيست كه قبلا آمده وجهاد را مشروط كرده است ، چرا ؟ چون همين سوره برائت هم وقتيكه ما تمامآن آيات را با يكديگر ميخوانيم میبينيم كه در مجموع ميگويد ، باين دليلبا اين مشركان بجنگيد كه اينها بهيچ اصل انسانی ، به وفای به عهد ، كهيك امری فطری و وجدانی است و حتی اگر يك قومی قانون هم نداشته باشندبحكم فطرتشان درك ميكنند كه به پيمان بايد وفادار بود ، پايبند نيستندبا آنها اگر پيمان هم ببنديد و فرصت ببينند نقض ميكنند اينها هر لحظهفرصت پيدا كنند كه شما را محو و نابود كنند محو و نابود ميكنند . حالااينجا عقل چه ميگويد ؟ ميگويد اگر شما درباره قومی قرائنی بدست آورديدكه اينها درصدد هستند كه در اولين فرصت شما را از بين ببرند آيا ميگويدصبر كن كه او اول تو را از بين ببرد بعد تو او را از بين ببر ! اگر ماصبر كنيم او ما را از بين ميبرد . امروز هم در دنيا حملهای را كه مبتنیبر قرائن قطعی ميباشد كه حمله كننده تشخيص داشته باشد كه آن طرف تصميمدارد حمله بكند اگر اين پيشدستی بكند و باو حمله بكند همه ميگويند جايزاست ، كار صحيحی كرده نميگويند درست است كه تو ميدانستی و خبرهای قطعیبتو رسيده بود كه مثلا در فلان روز دشمن حمله ميكند ولی تو حق نداشتی امروزحمله بكنی تو بايد صبر ميكردی و دستها را روی همديگر |