پيشگفتار
امت عاشورايى
«عاشورا»در متن زندگى شيعه و در عمق باورهاى پاك او جريان داشته و«نهضت كربلا»،درطول چهارده قرن،با كوثرى زلال و عميق،سيراب كنندهجانها بوده است.
هم اكنون نيز عاشورا،كانونى است كه ميليونها دايره ريز و درشت از ارزشها،احساسها،عاطفهها،خردها و ارادهها بر گرد آن مىچرخد و پرگارى است كهعشق را ترسيم مىكند.
بى شك،محتواى آن حماسه عظيم و انگيزهها و اهداف و درسهايش يك«فرهنگ»غنى و ناب و الهام بخش را تشكيل مىدهد و در حوزه وسيع تشيع ودلباختگان اهل بيت،كوچك و بزرگو عالم و عامى،همواره با«فرهنگ عاشورا»
زيسته،رشد كرده و براى آن جان باختهاند،تا آنجا كه در آغاز تولد،كام نوزاد را باتربتسيد الشهدا«ع»و آب فرات بر مىدارند و هنگام خاكسپارى،تربت كربلاهمراه مرده مىگذارند و در فاصله ولادت تا مرگ هم به حسين بن على«ع»عشقمىورزند و براى شهادتش اشك مىريزند و اين مهر مقدس،با شير وارد جانمىشود و با جان به در مىرود. ضرورت كار در باره نهضت كربلا،تاكنون بسيار نوشته،سروده و تحقيق شده است وصاحبان فكر و قلم از زواياى مختلف و با ديدهاى گونهگون به اين حماسهنگريستهاند،بگونهاى كه مجموعه آثار مربوط به قيام كربلا و مسائل جنبى آن،كتابخانه عظيمى را تشكيل مىدهد،اما...همچنان زمينه و ميدانبراىپژوهش و عرضههاى جديد در اين باره باز است.بقول«صائب»:
يك عمر مىتوان سخن از زلف يار گفت×در بند آن مباش كه مضمون نمانده استهدف از تدوين اين فرهنگنامه،آن بوده كه يك مجموعه يك جلدى،فشرده،دم دست و كار بردى،حاوى لازمترين دانستنيها پيرامون موضوعاتىكه به آن نهضت جاويد چه در عصر حادثه،چه زمانهاى پس از آن تا امروز مربوطمىشود،ارائه گردد.از اين رو مدخلهاى كتاب كه به ترتيب الفباست،اشخاص،گروهها،جاها،كتابها،اصطلاحات،سنتها،شعاير،تعاليم مكتبى ومحورهاىديگر را كه به نحوى در ارتباط با فرهنگ عاشوراستشامل مىشود.
در باره اغلب عنوانهاى اين فرهنگنامه مىتوان مقاله مبسوط،حتى جزوه وكتاب نوشت-آنگونه كه نوشتهاند-ليكن هدف اين بوده كه در حداقل عبارات ودور از شرح و بسط غير ضرورى و قلمفرسايى،مفيدترين آگاهيهاى لازم بهخواننده داده شود.ناگفته نماند در برخى عناوين هم در منابع مختلف مطلبچندانى به دست نمىآيد،بخصوص پيرامون بعضىاز شهداى كربلا.از اين روآگاهيهاى داده شده گاهى بسيار اندك و احيانا غير كافى است.
تدوين و ارائه يك دايرة المعارف كامل و شامل،كه به چندين مجلد قطوربالغ گردد،كار يك گروه،آن هم در چند سال و با امكانات پژوهشى گسترده است(همچنانكه طبق اطلاع نگارنده،برخى مراكز در تهران،قم و مشهد چنينانگيزه و انگارهاى دارند و به كار مشغولند)وسالها بايد انتظار كشيد تا آن تلاشهابه ثمر برسد و فيشها كتاب شود.
اگر در اين كتاب با برخى كاستيها روبرو شويد،آن را به حساب فردى بودنكار بگذاريد.در عين حال از تذكرات و پيشنهادهاى اهل نظر در تكميل اين مجموعه،مشتاقانه استقبالمىشود.
اميد مىرود اين اثر براى همه شيفتگان اهل بيت عصمت«ع»كه دل در گروعشق ابا عبد الله«ع»دارند و سر بر آستان ولاى او مىسايند،بويژه فرهنگيان،نسل جوان كتابخوان،مبلغان،سروران روحانى،مداحان و ذاكران،بسيجيانعاشورايى و امتحزب الله مفيد باشد.
نظام ارتباطى يكى از مزاياى اين فرهنگ نامه آن است كه در پايان اغلب مطالب مربوط بههر عنوان،با«فلش»به كلماتى ارجاع داده شده كه آنها در اين كتاب مورد بحثقرار گرفته است.با مراجعه به مدخلهاى مشابه و نزديك به هم يا مرتبط،مىتوانيد اطلاعات بيشترى به دست آوريد.مثلا در آخر«اهل بيت»چنين آمدهاست«-عترت،بنى هاشم»و در آخر«تربت»آمده است: «-بوى سيب،تسبيح تربت،چاووش خوانى،فرات»كه به هر كدام از آنها مراجعه شود مطالبىمرتبط با موضوع تربت ديده مىشود.ايجاد اين«نظام ارتباطى»بين مدخلها،بهره ورىخواننده را از كتاب افزايش مىدهد.
مدخلهاى ارجاعى تعدادى از مدخلها نيز با فلش به مدخل ديگرى ارجاع داده شده است،مانند:
خون خداباب الحوائجپيروزىدفن اجساد شهداكه بايد مطلب را در عنوان دوم جستجو ومطالعه كرد.
منابع جنبى يكى از راههاى«ماخذ شناسى»در باره موضوعات مختلف،دقت در كتابنامه و فهرست منابعى است كه در پايان كتابها و مقالات يا در ذيل صفحاتارائه مىشود.در اين مجموعه،در پا نوشت صفحات علاوه بر ماخذ مطالب،گاهى كتابها و منابع ديگرى نشانى داده شده است كه براى علاقهمندان تحقيقو مطالعه بيشتر سودمند است.البته نام اين كتابها در فهرست منابع پايانكتاب،نيامده است،زيرا اغلب جنبه معرفى داشته نه آنكه چيزى از آنها نقلشده باشد،مثل آنچه در پاورقى مدخلهاى وقف،عبد الله بن عباس،فسادبنى اميه،كوفه،مدايح و مراثى،ادبيات عاشورا،اصحاب امام حسين«ع»و...آمدهاست.
فهرست موضوعى گرچه پيشنهاد برخى آن بود كه اين مجموعه،فصل فصل موضوع بندى وتنظيم شود،ولى به نظر رسيد ترتيب مطالب بر اساس الفبايى عنوانها،خوانندهرا زودتر به موضوع مورد نظر مىرساند.براى مطالعه و باز يافتن موضوعاتخاص نيز،فهرستى از همه مدخلهاى مطرح شده در كتاب،در پايان آمده كهبصورت موضوعى تنظيم شده است. موضوعات آن فهرست اينهاست:اشخاص،موضوعات و مفاهيم،جاها و شهرها،ابزار و وسائل،حادثهها،اشياء و پديدهها،اصطلاحات،كتابها،گروهها.
اميد است اين تلاش كوچك،مورد قبول خداوند و عنايت ابا عبد اللهالحسين«ع»قرار گيرد و كمترين اداى دين به پيشگاه آن مولاى كريم و خدمتىناچيز در مسير احياگرى نسبت به آنحماسه ماندگار و ترويج«فرهنگ عاشورا» به شمار آيد.
قم-جواد محدثى
مهر 1374 ش
آب
در حادثه كربلا،آب و عطش لازم و ملزوم يكديگرند.كاروان ابا عبد الله،كنار فراتفرود آمد،ليكن سپاه ابن سعد،فرات را به محاصره گرفت و آب را به روى امام حسين«ع»
و اهل بيت و اصحابش بست و ميان امام و آب فاصله انداختند تا هم زودتر حسين«ع»را بهتسليم وادارند و هم از خاندان رسالت انتقام بگيرند.به نقل مورخان،از سه روز قبل از عاشورابا محاصره فرات،خيمه گاه امام در مضيقه بى آبى قرار گرفت و كودكان اهل بيت را با ديدن رودفرات،تاب تحمل عطش كمتر مىشد.منع آب از زنان و كودكان و افراد عادى(بويژهغيرنظاميان)در همه اديان و مذاهب،غير قانونى و عملى غير انسانى است،بويژه در اسلام.
سپاه اموى با بستن آب به روى ياران و فرزندان حسين«ع»،اين كار خلاف شرع ومغاير با شرافت انسانى و جرم جنگى را مرتكب شدند و كسانى همچون مهاجرين اوس،عمرو بن حجاج و عبد الله بن حصين به اين عمل مباهات مىكردند و زخم زبان مىزدندكه:حسين!ازاين آب،درندگان و پرندگان مىخورند ولى تو حق ندارى از آن بچشى!
مساله«آب»،در ابعاد و صحنههاى مختلف نهضت عاشورا مطرح است،از قبيل:فراتو نهر علقمه،مشك و عباس،كودكان و العطش،على اصغر و تير حرمله،سقايى وعلمدارى،سنگابخانه، آب خنك و سلام بر حسين،غسل زيارت،لبهاى تشنه،بستن آبدر كربلا،مراسم طشت گذارى،مهريه فاطمه،برداشتن كام با آب فرات،سيراب كردنسپاه حر و...كه در باره هر كداممىتوانيد به عنوان خاص آن در اين فرهنگ مراجعه كنيد.
تشنگى كودكان و شهادت حسين با لب تشنه از فرازهاى برجسته اين حادثه است.وقتى امام سجاد«ع»نيز پيكر امام را دفن كرد،با انگشت روى قبر پدر نوشت:«هذا قبرالحسين بن علىبن ابى طالب،الذى قتلوه عطشانا».
از آب هم مضايقه كردند كوفيان خوش داشتند حرمت مهمان كربلا بودند ديو و دد همه سيراب و مىمكيد حاتم ز قحط آب،سليمان كربلا (1) بسيار گريست تا كه بى تاب شد،آب خون ريخت ز ديدگان و خوناب شد،آب از شدت تشنه كامىات،اى سقا آن روز ز شرم روى تو آب شد،آب (2) آب،شرمنده ايثار علمدار تو شد كه چرا تشنه از او اينهمه بىباك گذشت بود لب تشنه لبهاى تو صد رود فرات رود بىتاب،كنار تو عطشناك گذشت بر تو بستند اگر آب،سواران سرابدشت دريا شد و آب از سر افلاك گذشت (3)
آب،رمز طلب و تشنگى و الگوى عطشهاى حيات بخش است و آنان كه از آب هماستغنا وبىنيازى نشان مىدهند و تشنگى را طالبند،به آب حيات و سيرابى جان مىرسند.
به گفته مولانا:
آب كم جو تشنگى آور به دستتا بجوشد آبت از بالا و پست
آتش زدن خيمهها
از جنايتهاى سپاه عمر سعد،آتش زدن خيمههاى امام حسين«ع»و اهل بيت او در روزعاشورا بود.پس از آنكه امام به شهادت رسيد،كوفيان به غارت خيمهها پرداختند،زنها رااز خيمهها بيرون آوردند،سپس خيمهها را به آتش كشيدند.اهل حرم،گريان و پابرهنه دردشت پراكنده شدند و به اسارت در آمدند. (4) امام سجاد«ع»در ترسيم آن صحنه فرمودهاست:به خدا قسم هر گاه به عمهها و خواهرانم نگاه مىكنم،اشگ در چشمانم مىدود و بهياد فرار آنها در روز عاشورا از خيمهاى به خيمه ديگر و از پناهگاهى به پناهگاه ديگرمىافتم،كه آن گروه فرياد مىزدند:خانه ظالمان را بسوزانيد! (5) اين آتش،امتداد همان آتشزدنى بود كه پس از رحلت پيامبر،در خانه زهرا«ع»با آن سوخت و آتش كينههايى بود كهاز بنى هاشم و اهل بيت در سينهها داشتند.به ياد اين حادثه،در مراسم عاشورا در برخىمناطق رسم است كه خيمههايى به نشان خيام اهل بيت بر پا مىكنند،ظهر عاشورا به آتشمىكشند،تا احياگر ياد آن ستمىباشد كه روز عاشورا بر خاندان رسالت رفت.
آتش به آشيانه مرغى نمىزنندگيرم كه خيمه،خيمه آل عبا نبود
آثار و نتايج نهضت عاشورا
شهادت مظلومانه سيد الشهدا و يارانش در كربلا،تاثير بيدارگر و حركت آفرين داشتو خونى تازه در رگهاى جامعه اسلامى دواند و جو نامطلوب را شكست و امتدادهاى آنحماسه،در طول تاريخ،جاودانه ماند.حتى در همان سفر اسارت اهل بيت نيز تاثيراتسياسى اين حادثه در انديشههاى مردم آشكار شد.گروهى از اسرا را كه به شام مىبردند،چون به تكريت رسيدند، مسيحيان آنجا در كليساها جمع شدند و به نشان اندوه بر كشتهشدن حسين«ع»،ناقوسنواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند.به شهر«لينا»
نيز رسيدند.مردم آنجا همگى گرد آمدند و بر حسين و دودمانش سلام و درود فرستادندوامويان را لعن كردند و سربازان را از آنجا بيرون كردند.چون خبر يافتند كه مردم«جهينه»
هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند وارد آن نشدند.به قلعه«كفر طاب»رفتند،به آنجا نيزراهشان ندادند.به حمس كه وارد شدند،مردم تظاهرات كردند و شعار دادند:«اكفرا بعدايمان و ضلالا بعد هدى؟»و با آنان درگير شدند و تعدادى را كشتند. (6) برخى ازتاثيراتحماسه عاشورا از اين قرار است:
1-قطع نفوذ دينى بنى اميه بر افكار مردم2-احساس گناه و شرمسارى در جامعه،بخاطر يارى نكردن حق و كوتاهى دراداى تكليف3-فرو ريختن ترسها و رعبها از اقدام و قيام بر ضد ستم4-رسوايى يزيديان و حزب حاكم اموى5-بيدارى روح مبارزه در مردم6-تقويت و رشد انگيزههاى مبارزاتى انقلابيون7-پديد آمدن مكتب جديد اخلاقى و انسانى(ارزشهاى نوينعاشورايى و حسينى)
8-پديد آمدن انقلابهاى متعدد با الهام از حماسه كربلا9-الهام بخشى عاشورا به همه نهضتهاى رهايى بخش و حركتهاى انقلابى تاريخ10-تبديل شدن«كربلا»به دانشگاه عشق و ايمان و جهاد و شهادت،براى نسلهاىانقلابى شيعه11-به وجود آمدن پايگاه نيرومند و عميق وگسترده تبليغى و سازندگى در طولتاريخ،بر محور شخصيت و شهادت سيد الشهدا«ع»
از نهضتهاى شيعى پس از عاشورا،مىتوان«انقلاب توابين»،«انقلاب مدينه»،«قياممختار»،«قيام زيد»،و...حركتهاى ديگر را نام برد.براى توضيح بيشتر،به مدخل خاصهر يك از اين نهضتها در همين مجموعه مراجعه شود.تاثير حماسه عاشورا را درانقلابهاى بزرگى كه در طول تاريخ، بر ضد ستم انجام گرفته،چه در عراق و ايران و چه دركشورهاى ديگر،نبايد از ياد برد.«فرهنگ شهادت»و انگيزه جهاد و جانبازى كه درانقلاب اسلامى ايران و هشتسال دفاع مقدس در جبههها جلوهگر بود،گوشهاى از اينتاثير پذيرى است.شعار«نهضت ما حسينيه،رهبر ما خمينيه»كه در مبارزات ملت مسلمانايران بر ضد طاغوت طنين افكن بود و نيز شور حسينى جبهههاى رزم ايران،گواه روشنتاثير گذارى كربلا در قرنها پس از آن حماسه مقدساست.يكى از نويسندگان محقق،نتايج نهضت كربلا را عبارت مىداند از:
1-پيروزى مساله اسلام و حفظ آن از نابودى2-هزيمت امويان از عرصه فكرى مسلمين3-شناخت اهل بيت بعنوان نمونههاى پيشوايى امت4-تمركز شيعه از بعد اعتقادى بر محور امامت5-وحدت صفوف شيعه در جبهه مبارزه6-ايجاد حس اجتماعى در مردم7-شكوفايى موهبتهاى ادبى و پديد آمدن ادبيات عاشورايى 8-منابر وعظ و ارشاد،به عنوان وسيله آگاهانيدن مردم9-تداوم انقلاب بصورت زمينه سازى نهضتهاى پس از عاشورا (7) حادثه كربلا،گشاينده جبهه اعتراض عليه حكومت امويان و سپس عباسيان شد،چه بهصورت فردى كه روحهاى بزرگ را به عصيان و افشاگرى واداشت،و چه به شكلمبارزههاى گروهى وقيامهاى عمومى در شهرى خاص يا منطقهاى وسيع. (8)
خون او تفسير اين اسرار كردملتخوابيده را بيدار كرد (9)
الوداع <- ´ckق فëpha
آداب زيارت
تشرف به ديدار امام معصوم«ع»چه در حال حيات و چه پس از شهادت و هنگامزيارت قبور ائمه«ع»آدابى دارد كه آن را از ديدارهاى معمولى جدا مىكند.رعايتطهارت،ادب،متانت،توجه،حضور قلب از جمله اين آداب است. (10)
زيارت قبر سيد الشهدا«ع»آداب ويژهترى دارد، از قبيل:نماز خواندن،حاجتخواستن،بى آلايش وغمگين و غبار آلود،راه زيارت را پيمودن،پياده رفتن،غسل زيارت كردن،تكبير گفتن، وداع كردن. (11) شهيد ثانى در كتاب«دروس»،چهارده آداب براى زيارت مىشمارد كهخلاصهآنها چنين است:
اول:غسل،پيش از ورود به حرم،با طهارت بودن و با لباس تميز و خشوع وارد شدندوم:بر آستانه حرم ايستادن،دعا خواندن و اذن ورود طلبيدنسوم:كنار ضريح مطهر ايستادن و خود را به قبر نزديك ساختنچهارم:رو به حرم و پشت به قبله ايستادن در حال زيارت،سپس صورت بر قبر نهادنسپس به بالاى سر رفتنپنجم:زيارتهاى وارده را خواندن و سلام گفتنششم:پس از زيارت،دو ركعت نماز خواندنهفتم:پس از نماز،دعا كردن و اجتخواستنهشتم:كنار ضريح مقدارى قرآن خواندن و ثواب آن را هديه به امام كردننهم: در همه حال،حضور قلب داشتن و استغفار كردن از گناهدهم:به نگهبانان و خادمان حرم احسان و احترام كردنيازدهم:پس از باز گشت به خانه،دوباره به حرم و زيارت رفتن و در آخرين زيارت،دعاى وداع خواندندوازدهم:پس از زيارت،بهتر از قبل از زيارت بودنسيزدهم: بعد از تمام شدن زيارت،زود از حرم بيرون آمدن تا شوق،افزونتر شود،وهنگام خروج،عقب عقب بيرون آمدنچهاردهم:صدقه دادن به نيازمندان آن شهر و آستانه،بويژه به تنگدستان از دودمانرسول خدا احسان كردن. (12) رعايت اين آداب،قرب روحى و معنوى مىآورد و سازندگى زيارت را افزونمىسازد و فلسفه تشريع زيارت نيز،همين بهرهورى از معنوياتمزارات اولياء خداست. (13)
آداب وعظ و منبر
اهل منبر و وعظ،كه در محافل دينى و مجالس حسينى براى مردم القاى سخن و ايرادموعظه و ذكر مصيبت مىكنند،چون با دل و دين مردم سر و كار دارند و شنوندگان، كلامشان را حجت مىشمارند،بايد خود به حرفهايشان معتقد و عامل باشند،تا هم سخنتاثيركند و هم از وجهه دين و علماى دينى كاسته نشود.
بنا بر اين بر فراز منبر رفتن و به موعظه خلايق يا نشر خلايق پرداختن،كار هر كسنيست و صلاحيتها و شرايطى مىطلبد.علماى بزرگ كه دلسوز دين بودهاند،همواره چهكتبى و چه شفاهى به اندرز و رهنمود در اين زمينهها پرداختهاند.از جمله مرحوم ميرزاحسين نورى در كتاب ارزنده خود(لؤلؤ و مرجان)به بيان آداب اهل منبر پرداخته و«اخلاص»را پله اول منبر و«صدق»را پله دوم آن دانسته و نكاتى را هم بعنوان«مهالكعظيمه روضه خوانان و اهلمنبر»دانسته كه بعضى از آنها از اين قرار است:
1-رياكارى و به خاطر دنيا كار كردن2-روضه خوانى را وسيله كسب خويش ساختن3-آخرت خود را به دنيا،و به دنياى ديگران فروختن4-عمل نكردن روضه خوان به گفتههايى كه خود نقل مىكند5-دروغ بافتن در منبر و رعايت نكردن صدق احاديث و حكايات. (14) شاگرد وى مرحوم محدث قمى در منتهى الآمال،پس از بيانى مبسوط در زشتى دروغدر مجالس عزادارى و منبر و مرثيه و استفاده از غنا در نوحه خوانى و رعايت نكردن دقتدر نقلهاى تاريخى،سخنانى دارد،تحت عنوان«نصح و تحذير»و اهل منبر را بر حذرمىدارد از مبتلا شدن به:دروغ گفتن و افترا بستن بر خدا و ائمه و علماء،غنا خواندن،اطفال امارد را با الحان فسوق پيش از خود به خوانندگى واداشتن،بى اذن،بلكه با نهىصريح به خانه مردم در آمدن و بر منبر رفتن و آزردن حاضرين بر گريه نكردن به كلماتبليغه،ترويج باطل در وقت دعا،مدح كسانى كه مستحق مدح نيستند،مغرور كردنمجرمين و متجرى نمودن فاسقين،خلط كردن حديثى به حديث ديگر به طور تدليس،تفسير آيات شريفه به آراء كاسده،نقل اخبار به معانى باطله،فتوا دادن با نداشتن اهليتآن،متوسل شدن براى زينت دادن كلام و رونق گرفتن مجلس به سخنان كفره و حكايتمضحكه و اشعار فجره و فسقه در مطالب منكره و تصحيح كردن اشعار دروغ مراثى رابعنوان زبان حال،ذكر آنچه منافى عصمت و طهارت اهل بيت نبوت است،طول دادنسخن به جهت اغراض كثيره فاسده و محروم نمودن حاضرين از اوقات فضيلت نماز وامثال اين مفاسد كه لا تعد و لا تحصى است...و پس از بحثى پيرامون اهل عملنبودن بهگفتهها و توقعات بى مورد داشتن،اين شعر حافظ را نقل مىكند كه:
واعظان كاين جلوه در محراب و منبر مىكنند چون به خلوت مىروند آن كار ديگر مىكنند مشكلى دارم ز دانشمند مجلس باز پرس توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر مىكنند گوئيا باور نمىدارند روز داورىكاين همه قلب و دغل در كار داور مىكنند (15)
آزادگى
از مهمترين درسهاى نهضت كربلا و از الفباى نخستين فرهنگ عاشورا،آزادگى و حريتو تن به ظلم ندادن و اسير ذلت نشدن است.حسين بن على«ع»فرموده است:«موت فىعز خير من حياة فى ذل» (16) مرگ با عزت بهتر از زندگى با ذلت است.نيز در مقابل تسليم و بيعت،فرمود: «لا و الله،لااعطيهم بيدى اعطاء الذليل و لا اقر اقرار العبيد»دست ذلت به شما نمىدهم وچون بردگانتسليم شما نمىشوم.
همچنين در كربلا وقتى آن حضرت را ميان جنگ يا بيعت مخير كردند،فرمود:
«الا و ان الدعى بن الدعى قد ركزني بين اثنتين،بين السلة و الذلة،هيهات منا الذلة...» (17) ناپاكناپاكزاده مرا بين دو چيز،شمشير و ذلت مخير قرار داده است،ذلت از ما بسيار دور است.
بر ما گمان بندگى زور بردهاند اى مرگ همتى كه نخواهيم اين قيود از آستان همت ما ذلت است دورو اندر كنام غيرت ما نيستش ورود
در نبرد عاشورا نيز در حملههايى كه به صفوف دشمن مىكرد،رجز مىخواند و مىفرمود:
«الموت اولى من ركوب العارو العار اولى من دخول النار» (18)
مرگ،بهتر از ننگ است و ننگ،بهتر از دوزخ!وقتى كه مجروح بر زمين افتاده بود،شنيد كه سپاه دشمن قصد حمله به حرم و خيمهگاه او را دارد،بر سرشان فرياد كشيد:«ياشيعة آل ابىسفيان!ان لم تكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فىدنياكم...» (19)
گر شما را به جهان دينى و آيينى نيستلا اقل مردم آزاده به دنيا باشيد
نهضت عاشورا،به همه مظلومان،درس مبارزه و به همه مبارزان،الهام مقاومت وروحيه آزادگىداده است.«درس آزادى به دنيا داد،رفتار حسين!».گاندى،مصلح بزرگهند گفته است:
«من براى مردم هند،چيز تازهاى نياوردم.فقط نتيجهاى را كه از مطالعات و تحقيقاتمدر باره تاريخ زندگى قهرمانان كربلا به دست آورده بودم،ارمغان ملت هند كردم.اگر بخواهيمهند رانجات دهيم،واجب است همان راهى را بپيماييم كه حسين بن على«ع»پيمود.» (20)
درس آزادى به دنيا داد رفتار حسين بذر همت در جهان افشاند افكار حسين با قيام خويش بر اهل جهان معلوم كرد تابع اهل ستم گشتن بود عار حسين مرگ با عزت،زعيش در مذلت بهتر استنغمهاى مىباشد از لعل درربار حسين (21)
آل الله
مقصود از آل الله و خاندان خدا،اهل بيت پيامبر«ص»اند.امام حسين«ع»خود ودودمان پيامبررا آل الله دانسته است،آنجا كه مىفرمايد:
«نحن آل الله و ورثة رسوله»، (22) در زيارت نيمه رجب امام حسين«ع»نيز مىخوانيم:
«السلام عليكم يا آل الله»كه به عنوان زيارت اربعين هم نقل شده است.اين،بخاطرشدت ارتباط و انتساب عترت پيامبر و امام حسين«ع»با خداوند و دين اوست و گوياخدايىاند و از دودمان خدا.تعبير آل الله را جابر بن عبد الله انصارى هنگام حضور بر سرمزار حسين بنعلى«ع»در اربعين شهادتش در زيارتى كه خوانده،به كار برده است.
به قريش نيز«آل الله»مىگفتهاند،زيرا در خانه توحيد و مسجد الحرام بودند و با خانهخدا مرتبط بودند.امام صادق«ع»مىفرمايد:«انما سموا آل الله،لانهم فى بيت اللهالحرام» (23) بويژه كه عظمت قريش با تولد پيامبر اسلام در ميان آنان افزايش يافت و با بعثتآن رسول خدا،انتسابشان به خداوند افزونتر شد«و عظمت قريش فى العرب و سمواآل الله».
آل ابى سفيان
خاندان و دودمان ابو سفيان.ابو سفيان بن حرب،بزرگ طايفه بنى اميه بود.خودش ودودمانش با بنى هاشم و دودمان رسول خدا و با دين اسلام دشمنى داشتند.ابو سفيان درلشكر كشيها بر ضد اسلام شركت داشت.پسرش معاويه،با على و امام حسن«ع»جنگيد، نوهاش يزيد،حسين بن على را در كربلا كشت.نسل ابو سفيان ضد توحيد بودند،از دينرو پيامبر فرموده بود:«الخلافة محرمة على آل ابى سفيان». (24) اينكه در زيارت عاشورا همخود ابو سفيان و اين دودمان لعن شدهاند(اللهم العن ابا سفيان،اللهم العن...و آل ابىسفيان)به خاطر درگيرى و مبارزه آنان با اساس اسلام است.امام صادق«ع»نزاع مياناهل بيت پيامبر و آل ابى سفيان را،نزاعى مكتبى و بر سر عقيده مىدانست،نه شخصى ومىفرمود:«انا و آل ابى سفيان اهل بيتين تعادينا فى الله،قلنا:صدق الله و قالوا:كذب الله» (25) نيز،مايه از بين رفتن حكومتشان را دست آلودن به خون حسين«ع»مىدانست:«ان آلابى سفيان قتلوا الحسين بن على صلوات الله عليه فنزع الله ملكهم». (26) سيد الشهدا«ع»روز عاشورا،سپاه كوفه را كه براى كشتن او آمده بودند،پيروان ايندودمان خطاب كرد و چون شنيد به طرف خيمهها حمله آوردهاند،فرمود:«ويحكم ياشيعة آل ابى سفيان!ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فىدنياكم...» (27) اگر دين نداريد،آزاده باشيد!آل ابو سفيان همه آنانند كه در طول تاريخ،با حقو عدل مبارزه كردهاند و براى خاموش ساختن نور خدا كوشيدهاند،چه درميدان بدر واحد و صفين و كربلا،چه در هر جاى دنيا و هر زمان ديگر.
آل اميه بنى اميه
آل زياد
از جمله گروهى كه به اسلام ضربه بسيار زدهاند و در زيارت عاشورا مورد لعنتاند،«آل زياد»ند(و العن...آل زياد و آل مروان الى يوم القيامه).نسل ناپاك«زياد»،دستشان بهخون عترت پيامبر آميخته است.عبيد الله بن زياد كه والى كوفه و بصره بود و امام حسين رادر كربلا كشت، فرزند همين زياد است.مادر زياد،سميه نام داشت،از زنان زناكار صاحبپرچم.زياد از طريق آميزش نامشروع و زنا توسط غلام سميه به نام«عبيد ثقفى»به دنياآمد.زياد را زياد بن عبيد مىگفتند.از بدعتهاى معاويه،آن بود كه بر خلاف حكم پيامبر،اين زنا زاده را به دودمان بنىاميه ملحق ساخت و از آن پس او را«زياد بن ابى سفيان»
مىگفتند. (28) اين موضوع كه به«مساله استلحاق»معروف است،در سال 44 هجرى انجامگرفت و مورد اعتراض بسيارى از بزرگان از جمله سيد الشهدا بود كه در نامهاش بهمعاويه،اين كار را در رديف كشتن حجر بن عدى و عمرو بن حمق،آورده (29) و او رانكوهش كرده است.پس از انقراض امويان،مردم زياد را به اسم مادرش سميه يا به نامپدرى ناشناخته، زياد بن ابيه(زياد،پسر پدرش)مىخواندند. (30) امام حسين«ع»روز عاشورا در يكى از خطبههايش جمله«الا و ان الدعى بنالدعى...»دارد،كه اشاره به ناپاك زادگى ابن زياد و پدرش زياد است كه هر دو نسبىپست و آلوده داشتند و عبيد الله هم از كنيز زنا كارى به نام مرجانه به دنيا آمده بود و به«ابنمرجانه»مشهور بود.حاكميتيافتن كسى چون پسر زياد،فاجعهاى بود كه عزت وكرامت مسلمين و عرب را نابود كرد.زيد بن ارقم وقتى در كوفه شاهد آن بود كه ابن زيادبر لبهاى سر بريده ابا عبد الله«ع»مىزند،گريه كنان و با اعتراض برخاست و از مجلسبيرون آمد و مىگفت:اى جماعت عرب!از اين پس برده شدهايد.پسر فاطمه را كشته وپسر مرجانه را به امارت پذيرفتهايد... (31) در همان ايام،آل زياد بعنوان گروهى فاسد وشيطانى به شمار مىرفتند.حتى يكى از شهداى كربلا به نام مالك بن انس مالكى يا انس بنحارثكاهلى در رجزى كه در ميدان مىخواند،يكى از ابيات آن چنين بود:
آل على شيعة الرحمانآل زياد شيعة الشيطان (32)
آل زياد،طبق روايات،دلهايى مسخ شده،دودمانى ننگين و مورد خشم بودند و روزعاشورا را به خاطر كشته شدن حسين بن على،مبارك دانسته و به شادمانى روزهمىگرفتند. (33) نيز«آل زياد»نام سلسلهاى از خلفاست كه از نسل زياد بن ابيه بودند و ازسال 204 تا 409 هجرى بر يمن حكومت كردند.آغاز حكومتشان از زمان هارون الرشيدبود و ماموريتشان سركوبىعلويان آن ديار. (34)
آل عبا خامس آل عبا
آل عقيل
جمعى از فرزندان عقيل،چه فرزندان خود او يا نوههايش از شهداى كربلا و حماسهآفرينان نهضتحسينى بودند كه جان خويش را فداى امام كردند.پيشتر نيز مسلم بنعقيل،فداى دين خدا و راه حسين«ع»شده بود.دو تن از پسران مسلم از شهداى كربلابودند.اين حماسه آفرينان از نسل ابو طالب كه عموزاده خويش،سيد الشهدا«ع»را يارىكردند عبارتند از:عبد الله بن مسلم،محمد بن مسلم،جعفر بن عقيل،عبد الرحمان بن عقيل،محمد بن عقيل،عبد الله الاكبر،محمد بن ابى سعيد بن عقيل،على بن عقيل و عبد الله بنعقيل.اين نه نفر،كه برخىشان فقيه و عالمى بزرگ بودند،هر كدام پس از نبردىشورانگيز،به شهادت رسيدند. شاعرى شهداى كربلا از نسل على بن ابى طالب را هفتشهيد و از نسل عقيل،نه شهيددانسته و چنين سروده است:
عين جودى بعبرة و عويل و اندبى ان ندبت آل الرسول سبعة كلهم لصلب علىقد اصيبوا و تسعة لعقيل (35)
روز عاشورا نيز كه فرزندان عقيل به ميدان مىرفتند،اما دعايشان مىكرد و كشندگانآنان را لعن كرده و آل عقيل را به مقاومت دعوت مىكرد و به بهشت مژده مىداد:«اللهماقتل قاتل آل عقيل...صبرا آل عقيل ان موعدكم الجنة» (36) و به خاطر اين فداكاريها بود كه پس از عاشورا، امام زين العابدين«ع»به خانواده آنانبيشتر عاطفه و لطف نشان مىداد و آنان را بر بقيه برترى مىداد،وقتى از او در اين بارهمىپرسيدند،مىفرمود:من رفتار و عملكردشان را روز عاشورا با ابا عبد الله«ع»به يادمىآورم و دلم به حالشان رقت و عطوفت مىيابد.از اين رو،امام سجاد«ع»با اموالى كهمختار پس از خروج،به آن حضرت داد،خانههايى براى آل عقيل ساختكه حكومتاموى آنها را خراب كرده بود. (37)
پىنوشتها
1-محتشم كاشانى.
2-سهرابى نژاد.
3-نصر الله مردانى.
4-بحار الانوار،ج 45،ص 58.
5-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 299.
6-عاشورا فى الادب العاملى المعاصر،ص 54 به نقل از منتخب طريحى و مقتل ابى مخنف.
7-براى تفصيل آن ر.ك:«حياة الامام الحسين»،باقر شريف القرشى،ج 3،ص 436،(معطياتالثورة).
8-در اين زمينهها ر.ك:«الانتفاضات الشيعيه»،هاشم معروف الحسنى،«امامان و جنبشهاىمكتبى»،محمد تقىمدرسى.
9-كليات اقبال لاهورى،ص 75.
10-ر.ك:«بحار الانوار»،ج 97،ص 124.
11-ر.ك:«بحار الانوار»،ج 98،ص 140 به بعد.
12-همان،ج 97،ص 134.
13-در اين زمينه ر.ك:«زيارت»،به قلم مؤلف،نشر سازمان حج و زيارت.
14-«لؤلؤ و مرجان»،محدث نورى.
15-منتهى الآمال،ج 1 ص 341.در اين زمينهها به كتابهاى«حماسه حسينى»و«تحريفهاىعاشورا»از شهيد مطهرىمراجعه شود.
16-مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4 ص 68.
17-لهوف،ص 57.
18-كشف الغمه،ج 2 ص 32.
19-بحار الانوار،ج 45 ص 51،مقتل خوارزمى،ج 2 ص 32.
20-حسين،پيشواى انسانها،ص 30.
21-طوفان.
22-بحار الانوار،ج 44 ص 11 و 184.
23-همان،ج 15 ص 258.
24-بحار الانوار،ج 44،ص 326.
25-همان،ج 33،ص 165،ج 52،ص 190.
26-همان،ج 45،ص 301،ج 46،ص 182.
27-همان،ج 46،ص 51.
28-الغدير،ج 10،ص 218.
29-معادن الحكمه،محمد بن فيض كاشانى،ج 2،ص 35(چاپ جامعه مدرسين)،بحار الانوار،ج 44،ص 212.
30-الغدير،ج 10،ص 218.
31-بحار الانوار،ج 45،ص 117.
32-همان،ص 25.
33-همان،ص 95.
34-ر.ك:دائرة المعارف تشيع،ج 1.
35-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 249.
36-همان.
37-حياة الام زين العابدين،ج 1،ص 186.