از قضا اين جور هم هست ، يعنی خودشان متوجه نشدند . داستان اينهاداستان آن آدمی است كه بالای شاخه درختی نشسته بود و زير پای خودش رااره میكرد و خودش متوجه نبود كه اين كار سبب میشود خودش سقوط كند .فلسفههای ماترياليستی چارهای ندارند جز اينكه حسی محض باشند و اگر حسیمحض باشند چارهای ندارند جز اينكه تمام انديشهها را محصول عوامل خاصبيرونی بدانند ، و بنابراين برای تفكر ، اصول مسلم و قطعی و اوليهلايتخلف قائل نيستند ، يعنی همه حرفها و همه شاخهها كه ما میگوييم بر اينپايههای بی اعتبار گذاشته شده است ، پس خود اين فلسفه هم كه بر اين |