با همديگر نمیشود [ همسفر باشيم ، ] بالاخره يا بايد من و يا تو ، يكی ازاين دو . آنگاه نتيجه میگيرد ، میگويد :
| عشق مولا كی كم از ليلاستی |
| بنده بودن بهر او اولاستی |
غرض اين است كه [ اگر ما انسان را موجودی صد در صد مادی ندانيم ] همهمقولات انسانی ، همه مختصات انسانی ، همه ويژگيهای انسانی و همه اموریكه انسان را از غير انسان متمايز میكند قابل توجيه است ، اگر نه ، قابلتوجيه نيست . توجيهاتی كه كردهاند ، توجيهات مادی ، مخصوصا توجيهاتماركسيستی در واقع توجيه نيست و نتوانستهاند توجيه كنند . يك توجيهی دراين زمينه هست و آن توجيه اگزيستانسياليستهاست . اينها خواستهاند قضيهرا به شكل ديگر توجيه كنند ، يعنی در عين قبول كردن مادی بودن انسانبتوانند سر ارزشهای انسانی را به يك بالينی به اصطلاح بگذارند . اين ديگران شاءالله باشد برای جلسه بعد .