بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فرهنگ عاشورا, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - فرهنگ عاشورا
     02 - فرهنگ عاشورا
     03 - فرهنگ عاشورا
     04 - فرهنگ عاشورا
     05 - فرهنگ عاشورا
     06 - فرهنگ عاشورا
     07 - فرهنگ عاشورا
     08 - فرهنگ عاشورا
     09 - فرهنگ عاشورا
     10 - فرهنگ عاشورا
     11 - فرهنگ عاشورا
     12 - فرهنگ عاشورا
     13 - فرهنگ عاشورا
     14 - فرهنگ عاشورا
     15 - فرهنگ عاشورا
     16 - فرهنگ عاشورا
     17 - فرهنگ عاشورا
     18 - فرهنگ عاشورا
     19 - فرهنگ عاشورا
     20 - فرهنگ عاشورا
     21 - فرهنگ عاشورا
     22 - فرهنگ عاشورا
     23 - فرهنگ عاشورا
     24 - فرهنگ عاشورا
     25 - فرهنگ عاشورا
     26 - فرهنگ عاشورا
     27 - فرهنگ عاشورا
     28 - فرهنگ عاشورا
     29 - فرهنگ عاشورا
     30 - فرهنگ عاشورا
     31 - فرهنگ عاشورا
     32 - فرهنگ عاشورا
     33 - فرهنگ عاشورا
     34 - فرهنگ عاشورا
     35 - فرهنگ عاشورا
     36 - فرهنگ عاشورا
     37 - فرهنگ عاشورا
     38 - فرهنگ عاشورا
     fehrest - فرهنگ عاشورا
 

 

 
 

اسب امام حسين‏«ع‏» ذو الجناح

اسب بى‏سوار ذو الجناح

اسب تاختن بر بدن امام‏«ع‏»

از جنايتهاى فجيع سپاه كوفه،اسب تاختن بر جسد مطهر سيد الشهدا«ع‏»پس ازشهادت آن حضرت بود.ابن زياد در پى تحريك شمر،در پاسخ نامه عمر سعد از جبهه‏كربلا كه نامه‏اى مسالمت آميز بود،نامه‏اى تند به عمر سعد نوشت كه تو را براى مماشات وسازش و... نفرستاده‏ايم.اگر حسين و يارانش تسليم شدند،پيش من بفرست وگرنه برآنان بتاز تا آنها را كشته و مثله كنى كه شايسته آنند.اگر حسين كشته شد،بر پيكرش(برسينه و پشتش)اسب بتاز...اگر اجراى فرمان كردى پاداش مطيعان را خواهى يافت‏و گرنه،كناره بگير و سپاه را بهشمر واگذار.شمر نامه را به كربلا آورد و تسليم عمر سعدكرد. (1)

عصر عاشورا،پس از شهادت سيد الشهدا و غارت خيمه‏ها،عمر سعد گفت:

داوطلب اسب تاختن بر پيكر حسين بن على‏«ع‏»كيست؟ده نفر داوطلب شدند و با سم‏اسبها بر سينه و پشت امام تاختند.پيكر امام زير سم اسبهان شد.اين ده نفر خبيث عبارت‏بودند از: اسحاق بن حويه،اخنس بن مرثد،حكيم بن طفيل،عمرو بن صبيح،رجاء بن منقذ،سالم بن خيثمه،واحظ بن ناعم،صالح بن وهب،هانى بن ثبيت و اسيد بن مالك.سپس دركوفه،ايناننزد ابن زياد آمدند و يكى از آنان(اسيد)در بيان اين جنايت چنين سرود:

نحن رضضنا الصدر بعد الظهربكل يعسوب شديد الاسر

و جايزه گرفتند.ابو عمرو زاهد مى‏گويد:به اين ده نفر نگاه كرديم،همه زنا زاده بودند.

مختار وقتى قيام كرد همه آنان را گرفت و دست و پايشان را به زنجير بست و بر پشتآنان‏اسب تازاند تا مردند. (2)

استرجاع

در اصطلاح،اين كلمه به گفتن‏«انا لله و انا اليه راجعون‏»گفته مى‏شود(ما براى خدا واز سوى اوييم و به سوى او باز مى‏گرديم)و كسى كه با مصيبتى يا خبر مرگى مواجه شود،آن را بر زبان جارى مى‏كند و با حكايت از اينكه باز گشت همه به سوى خداست،بر داغ‏خويش يا ديگرى تسكينى مى‏دهد.در باره استرجاع هنگام مصيبت،احاديثى است،ازجمله امام باقر«ع‏»فرمود: «ما من مؤمن يصاب بمصيبة فى الدنيا فيسترجع عند مصيبته و يصبر حين‏تفجاه المصيبة،الاغفر الله له ما مضى من ذنوبه الا الكبائر التى اوجب الله عليها النار.» (3)

هيچ مؤمن مصيبت زده‏اى در دنيا نيست كه هنگام مصيبت،«انا لله و انا اليه راجعون‏»

گويد و بر مصيبت ناگهانى شكيبا باشد،مگر آنكه خداوند گناهان گذشته‏اش رامى‏بخشايد،مگر گناهان كبيره كه خداوند بر آنها وعده دوزخ داده است.

امام حسين‏«ع‏»بارها در طول راه كربلا و در خود كربلا و عاشورا اين جمله را بر زبان‏راند.از جمله هنگام شنيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل در منزلگاه‏«زرود»،و نيز شبى كه‏در«قصر بنى مقاتل‏»منزل كرده بودند،على اكبر اين جمله را مكرر از پدر شنيد.چون علت‏آن را پرسيد، سيد الشهدا فرمود:در خواب ديدم كه صدايى مى‏گويد:اين قافله به سوى‏مرگ مى‏رود... (4) پيش از آن در مدينه نيز هنگام گفتگو با مروان حكم،امام حسين‏«ع‏»

ضمن بيان فاجعه بار بودن خلافت‏يزيد،«انا لله و انا اليه راجعون‏»گفت. (5) اين اعتقاد،يعنى‏«از اويى و به سوى اويى‏»هم زندگى را بر انسان مى‏سازد و از بندتعلقات مى‏رهاند،هم مرگ را هموار و پذيرفتنى مى‏كند و او را به منزلگاه ابدى مشتاق‏مى‏سازد و تنها نفسهاى مطمئنه در برابر مصيبتها و داغ شهيدان،آرامش دارند مرگ راكوچيدن به خانه هميشگى و جوار خدامى‏دانند.

اسحاق بن حيوه حضرمى

يكى از سنگدلان سپاه كوفه كه در كربلا حضور داشت و پس از شهادت امام‏حسين‏«ع‏»اقدام به در آوردن پيراهن از پيكر پاك آن حضرت كرد.وى به دستور عمرسعد،همراه جمعى پس ازشهادت حسين‏«ع‏»،اسبها را بر بدنها تاختند. (6) نامش اسحاق بن‏حويه هم آمده است.

اسرار الشهاده

نام كتابى در مقتل شهداى كربلا و حادثه عاشوراست كه فاضل در بندى(م 1286)آن‏رانگاشته است.محققان برخى از مطالب آن را ضعيف مى‏دانند.

اسراى اهل بيت‏«ع‏»

بازماندگان كاروان شهادت را،پس از عاشورا به اسارت گرفته،به كوفه،سپس به شام‏بردند. اسيران،تعدادى از دودمان پيامبر«ص‏»بودند،برخى هم همسران يا فرزندان‏شهداى ديگر كربلا.زنان بنى هاشم به شام برده شدند و از آنجا به مدينه باز گشتند.برخى‏از زنان غير بنى هاشم به خاطر وساطت بستگان خود از اسارت رها شده،در كوفه ماندگارشدند و به قبيله خود پيوستند. (7) در منابع تاريخى و تعبيرات روايى و اشعار،از آنان به نام‏«سبايا»و«اسارى‏»ياد شده است.به اسيرى گرفتن افرادى از اهل بيت‏«ع‏»هم بر خلاف‏مقررات جنگهاى اسلامى بود،هم جسارت و توهين به رسول الله‏«ص‏»به شمار مى‏آمد.

اما امويان بر اساس كينه‏اى كه از عترت پيامبر خدا داشتند،چنان كردند.اين گستاخى درحق عترت پيامبر خدا ريشه در همان سقيفه و زير پا گذاشتن سخن آن حضرت داشت.به‏قول نير تبريزى:

دانى چه روز دختر زهرا اسير شد؟روزى كه طرح بيعت‏«منا امير»شد (8)

حضرت زينب و حضرت سجاد«عليهما السلام‏»دو چهره بارز آن جمع بودند و بانطقها وخطابه‏هاى خويش،امويان را رسوا و شهداى كربلا را معرفى كردند.

اسامى اسراى كربلا از اهل بيت و ديگران(طبق آنچه در منتخب التواريخ آمده است)

چنين است: (9) امام زين العابدين‏«ع‏»،امام محمد باقر«ع‏»(چهار ساله)،محمد بن حسين بن‏على،عمر بن حسين،حسن بن حسين،زيد بن الحسن المجتبى،عمر بن الحسنالمجتبى(مجروح شد و به كوفه بردند)محمد بن عمر بن الحسن المجتبى.

اما از بانوان:زينب كبرى‏«ع‏»،ام كلثوم،فاطمه،رقيه،صفيه،ام هانى(اين 6 نفر ازدختران على‏«ع‏»بودند)فاطمه دختر امام حسين،سكينه دختر امام حسين،دخترى كه‏مى‏گويند در خرابه شام جان داد،رباب همسر امام حسين،شاه زنان همسر امام سجاد،مادر محسن فرزند سيد الشهدا(اين فرزند در راه شام سقط شد)دختر مسلم بن عقيل،فضه كنيز فاطمه‏«ع‏»،يكى از كنيزان امام حسين،مادر وهب بن عبد الله.نسبت به برخى ازاين 25 نفر،نقلهاى ديگر هموجود دارد و همه مورد اتفاق نيست.

اسلم تركى

يكى از شهداى كربلا،وى غلام سيد الشهدا«ع‏»و ترك زبان بود،تير انداز و كماندار بودو كاتب امام حسين‏«ع‏»به شمار مى‏رفت.قارى قرآن و آشنا به عربى بود.برخى نام او راسليمان و سليمهم نوشته‏اند. (10) روز عاشورا كه اذن ميدان گرفت،اينگونه رجز مى‏خواند:

البحر من طعنى و ضربى يصطلى و الجو من سهمى و نبلى يمتلى اذا حسامى فى يمينى ينجلىينشق قلب الحاسد المبجل (11)

دريا از ضربت نيزه و شمشيرم مى‏جوشد و آسمان از تيرم پر مى‏شود،آنگاه كه تيغ دركفمآشكار شود،قلب حسود متكبر را مى‏شكافد.وى دلاورانه جنگيد و بر زمين افتاد.

امام به بالين او آمد و گريست و چهره بر چهره‏اش نهاد.اسلم،چشم گشود و حسين‏«ع‏»رابربالين خود ديد،تبسمى كرد و جان داد. (12)

يكجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت:در دين ما سيه نكند فرق با سفيد

اسيد خضرمى

مردى كه چون فهميد همسرش‏«طوعه‏»،مسلم بن عقيل را در خانه خود پناه داده‏است،صبحبه دار الاماره رفت و حضور مسلم را به ابن زياد گزارش داد و جايزه گرفت.

اشك گريه

اصحاب امام حسين‏«ع‏»

اصحاب شهادت طلب و با وفاى سيد الشهدا«ع‏»،نمونه بارز آگاهى،ايمان،شجاعت وفداكارى بودند و فضيلت آنان بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد.رواياتى درفضيلت‏ياران اماموارد شده است. (13) خصوصيات آنان نيز در برخى كتب آمده است. (14)

مرورى بر زيارتنامه‏هاى شهداى كربلا،فضيلتهايى چون وفاى به عهد،بذل جان درنصرت حجت‏خدا،وفا دارى به امام و...را ياد آور مى‏شود.ويژگيهاى افراد جبهه حسينى‏به تعبير يكى ازپژوهشگران چنين است:

1-اطاعت محض و عاشقانه 2-هماهنگى كامل با رهبرى(تا جايى كه بدون اجازه‏نمى‏جنگيدند)3-خطر پذيرى و شهادت طلبى 4-شجاعت ويژه 5-صباريت و مقاومت‏جاودانه 6-سازش ناپذيرى 7-جديت،قاطعيت و عزم راسخ 8-خدا بين و خدا خواه‏9-از همه چيز بريده و به خدا پيوسته 10-دقيق،منظم،منضبط 11-نهايت رشد و كمال،صلاح(سياسى،فرهنگى)12-الگوى عملى دفاع و مقاومت(لكم فى اسوة)

13-باوفاترين و پاى بندترين ياران بر پيمان 14-آزادگى(هيهات منا الذلة)15-فرماندهى‏ويژه، مديريت نمونه 16-غناى روحى از ما سوى الله(انطلقوا جميعا)17-شركت درميدانهاى جنگسياسى،فرهنگى،اقتصادى،نظامى در طفوليت و سنين پايين 18-«كل‏»

بينى نه‏«جزء»بينى(كل يوم عاشورا...مثلى لا يبايع مثله)19-سازنده حركتهاى تاريخساز20-مقاومت و مبارزه نابرابر در تنهايى 21-يقين و بصيرت كامل،شك شكن‏22-پافشارى و استقامت در حق با اقليت،در برابر اكثريت مخالف(لا تستوحشوافى طريق الهدى لقلة اهله)23-نقش زن در سرنوشت مبارزات سياسى،فرهنگى بشريت‏24-سپر دين بودن،نه دين سپرى 25-اصالت با جهاد اكبر 26-ساختار روحى و جسمى‏مناسب وهماهنگ با استراتژى عاشورا. (15)

آنان كه در ركاب سيد الشهدا به فيض شهادت رسيدند،جمعى از بنى هاشم بودند،جمعى از مدينه با آن حضرت آمده بودند،برخى در مكه و طول راه به وى پيوستند،برخى‏هم از كوفه توانستند به جمع آن حماسه سازان شهيد بپيوندند.كسانى هم در راه نهضت‏حسينى،پيش از عاشورا شهيد شدند كه آنان نيز جزء اصحاب او به شمار مى‏آيند.تعداد 6نفر از ياران امام كه در كوفه شهيد شدند،عبارتند از:عبد الاعلى بن يزيد كلبى،عبد الله بن‏بقطر،عمارة بن صلخب،قيس بن مسهر صيداوى،مسلم بن عقيل و هانى بن عروه.

شهداى بنى هاشم:تعداد 17 نفر از شهداى كربلا كه شهادتشان اجماعى است،عبارتند از:

على بن الحسين الاكبر،عباس بن على بن ابى طالب،عبد الله بن على بن ابى طالب،جعفر بن‏على بن ابى طالب،عثمان بن على بن ابى طالب،محمد بن على بن ابى طالب،عبد الله بن‏حسين بن على،ابو بكر بن حسن بن على،قاسم بن حسن بن على،عبد الله بن حسن بن على،عون بن عبد الله بن جعفر،محمد بن عبد الله بن جعفر،جعفر بن عقيل،عبد الرحمن بن عقيل،عبد الله بن مسلم بن عقيل،عبد الله بن عقيل،محمد بن ابى سعيد بن عقيل. (16) نام ده نفر ديگرنيز نقل شده كه البته يقينى نيست،آنان عبارتند از:ابو بكر بن على بن ابى طالب، عبيد الله بن‏عبد الله بن جعفر،محمد بن مسلم بن عقيل،عبد الله بن على بن ابى طالب،عمر بن على بن‏ابى طالب،ابراهيم بن على بن ابى طالب،عمر بن حسن بن على،محمد بن عقيل وجعفر بن‏محمد بن عقيل. (17)

شهداى ديگر:نام كسانى غير از بنى هاشم كه در كربلا در ركاب امام حسين‏«ع‏»به شهادت‏رسيدند و توضيح مختصرى در باره هر يك،در جاى مناسب هر كدام در اين كتاب(به‏ترتيب الفبا)آمده است.در اينجا فهرستى از همه آنان را يكجا بر اساس نقلكتاب‏«انصار الحسين‏»مى‏آوريم.

در كتاب ياد شده،دو جدول نام است.يكى نامهايى كه در زيارت ناحيه مقدسه و نيزدر منابع ديگرى همچون رجال شيخ،يا رجال طبرى آمده است.اين جدول كه نام 82 نفررا در بر دارد چنين است:اسلم تركى،انس بن حارث كاهلى،انيس بن معقل اصبحى،ام وهب،برير بن خضير، بشير بن عمر حضرمى،جابر بن حارث سلمانى،جبلة بن على‏شيبانى،جنادة بن حارث انصارى، جندب بن حجير خولانى،جون مولى ابو ذر غفارى،جوين بن مالك ضبعى،حبيب بن مظاهر، حجاج بن مسروق،حر بن يزيد رياحى،حلاس بن عمرو راسبى،حنظلة بن اسعد شبامى،خالد بن عمرو بن خالد،زاهر مولى‏عمرو بن حمق خزاعى،زهير بن بشر خثعمى،زهير بن قين بجلى، زيد بن معقل جعفى،سالم مولى بنى المدينة كلبى،سالم مولى عامر بن مسلم عبدى،سعد بن حنظله تميمى،سعد بن عبد الله،سعيد بن عبد الله،سوار بن منعم بن حابس،سويد بن عمرو خثعمى،سيف بن حارث بن سريع جابرى،سيف بن مالك عبدى،حبيب بن عبد الله نهشلى، شوذب‏مولى شاكر،ضرغامة بن مالك،عابس بن ابى شبيب شاكرى،عامر بن حسان بن شريح، عامر بن مسلم،عبد الرحمان بن عبد الرحمان بن عبد الله ارحبى،عبد الرحمان بن عبد ربه‏انصارى،عبد الرحمان بن عبد الله بن يزيد عبدى،عبيد الله بن يزيد عبدى،عمران بن كعب،عمار بن ابى سلامه،عمار بن حسان،عمرو بن جناده،عمر بن جندب،عمرو بن خالد ازدى، عمر بن خالد صيداوى،عمرو بن عبد الله جندعى،عمرو بن ضبيعه،عمرو بن قرضه،عمر بن‏قرضه،عمر بن عبد الله ابو ثمامه صائدى،عمرو بن مطاع،عمير بن عبد الله مذحجى، قارب‏مولى الحسين‏«ع‏»،قاسط بن زهير،قاسم بن حبيب،قرة بن ابى قره غفارى،قعنب بن عمر، كردوس بن زهير،كنانة بن عتيق،مالك بن عبد بن سريع،مجمع بن عبد الله عائذى،مسعود بن حجاج و پسرش،مسلم بن عوسجه،مسلم بن كثير،منجح مولى الحسين‏«ع‏»،نافع بن هلال، نعمان بن عمرو،نعيم بن عجلان،وهب بن عبد الله،يحيى بن سليم،يزيد بن‏حصين همدانى،يزيد بن زياد كندى،يزيد بن نبيط.

جدول دوم،اسامى كسانى است كه در منابع متاخرترى مانند زيارت رجبيه،«مناقب‏»

ابن شهرآشوب،«مثير الاحزان‏»يا«لهوف‏»آمده است كه عبارتند از:(29 نفر)ابراهيم بن‏حصين، ابو عمرو نهشلى،حماد بن حماد،حنظلة بن عمرو شيبانى،رميث بن عمرو،زائد بن‏مهاجر،زهير بن سائب،زهير بن سليمان،زهير بن سليم ازدى،سلمان بن مضارب،سليمان بن سليمان ازدى، سليمان بن عون،سليمان بن كثير،عامر بن جليده(يا:خليده)،عامر بن مالك،عبد الرحمان بن يزيد،عثمان بن فروه،عمر بن كناد،عبد الله بن ابى بكر،عبد الله بن عروه،غيلان بن عبد الرحمان،قاسم بن حارث،قيس بن عبد الله،مالك بن دودان،مسلم بن كناد،مسلم مولى عامربن مسلم،منيع بن زياد،نعمان بن عمرو،يزيد بن مهاجر جعفى.

از نظر سن و سال،تعدادى از اين شهدا جوان بودند.نام اين جوانان شهيد در ركاب‏حسين‏«ع‏»از بنى هاشم و ديگران اينهاست:على اكبر،عباس بن على،قاسم،عون بن على، عبد الله بن مسلم،عون و محمد(پسران زينب كبرى)،وهب،عمرو بن قرظه،بكير بن حر،عبدالله بن عمير،نافع بن هلال،سيف بن حارث،اسلم،عمرو بن جناده،مالك بن عبد و....

ستايش عظيمى را كه سيد الشهدا«ع‏»شب عاشورا از ياران خويش كرد،نام آنان را جاويدان و مقامشان را جلوه‏گر ساخت.آنجا كه فرمود:من اصحابى شايسته‏تر و بهتر ازياران خود نمى‏شناسم‏«فانى لا اعلم اصحابا اولى و لا خيرا من اصحابى و لا اهل بيت ابر و لااوصل من اهل بيتى،فجزاكم الله عنى جميعا خيرا». (18) در زيارت ناحيه مقدسه هم امام‏زمان‏«ع‏»به آناناينگونه سلام داده است:«السلام عليكم يا خير انصار...».

در توصيف آن شير مردان عارف،بسيار سخن مى‏توان گفت.از زبان دشمن هم‏مى‏توان حقايق را شناخت.به مردى كه روز عاشورا همراه عمر سعد در كربلا شركت‏داشته،گفتند:واى بر تو!آيا ذريه رسول خدا«ص‏»را كشتيد؟گفت:...اگر تو شاهد چيزى‏بودى كه ما ديديم،تو هم همچون ما مى‏كردى.گروهى بر ما تاختند كه دستهاشان بر قبضه‏شمشيرها بود،همچون شيران خشمگين،سواران را از چپ و راست درهم مى‏نورديدندو خويش را به كام مرگ مى‏افكندند. نه امان مى‏پذيرفتند،نه علاقه به مال داشتند و نه‏چيزى مى‏توانست مانع ورودشان بر بركه‏هاى مرگ گردد!اگر اندكى از آنان دست‏بر مى‏داشتيم،جان همه سپاه را مى‏گرفتند.اى بى مادر،پس مى‏خواستى چه كنيم؟!... (19) براى‏آشنايى با برخى فضايل آنان،كه حواريين امام حسين‏«ع‏»بودند،رجوع كنيد به‏«منتخب‏التواريخ‏»،ص 245 تا 255 كه بيست و شش فضيلتبراى آنان بر شمرده است،از جمله:

رضايت از خدا،با وفاترين اصحاب،ثبت بودن نامشان در لوح محفوظ،برتر بودن‏مقامشان از همه شهدا،همت والا با عده كم،توفيق باز گشت به دنيا در عصر رجعت،معروف بودنشان در آسمانها،شوق شهادت در ركاب امام حسين‏«ع‏»،ياران واقعى دين‏خدا،وارستگى و زهد و عبادت،دفن در سرزمين مقدس كربلا و....همين فضيلتهاست‏كه آنان را محبوب دلها ساخته و در دنيا و آخرت،مورد غبطه جهانيانند.قبر شهداى كربلاهمه يكجا در حرم سيدالشهدا«ع‏»است.

در راه دوست كشته شدن آرزوى ماست دشمن اگر چه تشنه به خون گلوى ماست گرديم دور يار،چو پروانه گرد شمع چون سوختن در آتش عشق آرزوى ماست از جان گذشته‏ايم و به جانان رسيده‏ايم در راه وصل،اين تن خاكى عدوى ماست خاموش گشته‏ايم و فراموش كى شويم بس اين قدر كه در همه جا گفتگوى ماست ما را طواف كعبه بجز دور يار نيستكز هر طرف رويم،خدا روبروى ماست

اصحاب كساء خامس آل عبا

اقامه ماتم عزادارى

اقساس

نام روستايى در نزديكى كوفه كه در بيابان واقع شده است.خاندان اقساسى ازخاندانهاى ريشه‏دار علوى بوده‏اند كه در عراق زيسته‏اند.حسين بن على‏«ع‏»در مسيرخويش به كوفه از آنگذشته است. (20)

الوداع

بدرود گفتن،خدا حافظى كردن،نيايشى كه در هنگام مسافرت و مفارقت از يكديگر برزبان مى‏آورند،به معناى‏«خدا نگهدار». (21) در حادثه نهضت عاشورا،وداع در مواردى ديده‏مى‏شود. امام حسين‏«ع‏»هنگامى كه پس از مرگ معاويه و اصرار والى مدينه براى بيعت‏گرفتن از او، مى‏خواهد از مدينه خارج شود،به زيارت قبر پيامبر رفته و با او خداحافظى‏مى‏كند و عازم مكه مى‏شود،وداعى آميخته با اشك و اندوه فراق،كه در همانجا به خواب‏مى‏رود و رسول خدا را در خواب مى‏بيند.با قبر مادرش و برادرش هم وداع مى‏كند. (22) وداع‏ديگر در روز عاشورا و كربلاست.فرزندان اهل بيت نيز در آخرين بارى كه از امام و خيمه‏گاه‏خداحافظى مى‏كنند،سلام آخر را مى‏دهند.وداع واپسين،همراه با سلامى خاص است.

سيد الشهدا روز عاشورا چندين بار وداع كرد.وداع اول،آنگاه بود كه به خيمه‏ها آمد واز خواهرش زينب،پيراهنى كهنه طلبيد تا از زير لباس بپوشد و در اين وداع بود كه‏على اصغر را به آغوش گرفت تا با او نيز وداع كند،تيرى گلوى او را از هم دريد.وداع ديگربا فرزندش امام سجاد«ع‏»بود كه درون خيمه انجام گرفت.وداعى هم با دخترش سكينه‏داشت كه بسى جانسوز بود و اين در همان وداع آخر بود كه حضرت با زخمهايى كه ازآنها خون مى‏آمد براى خداحافظى به ميان اهل بيت آمد و با جمله‏«استعدوا للبلاء و اعلمواان الله تعالى حاميكم و حافظكم...»آنان را به صبر دعوت كرد (23) و چون خواست براى‏كارزار نهايى به ميدان رود،همه را اينگونه خطاب كرد:«يا سكينة يا فاطمة يا زينب و ياام كلثوم!عليكن منى السلام...» (24) و ايننشان ديدار آخر بود.اهل بيت چون يقين كردند كه‏ديگر او را نخواهند ديد،بشدت گريستند.

آمدن زينب‏«ع‏»از پى برادر و بوسيدن زير گلوى او و نيز صدا كردن سكينه،پدر را و درخواست اينكه مرا بر دامن بنشان و...از جزئيات همين وداع است.«روضه وداع‏»ازسوزناكترين مرثيه‏هاى حادثه عاشوراست،و نيز وداع امام حسين‏«ع‏»با على اكبر،آنگاه كه‏عازم ميدان بود. هنگام ميدان رفتن يكايك اصحاب،با آن حضرت وداع مى‏كردندوداعشان با سلام كردن بودكه اذن ميدان هم حساب مى‏شد.

بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران هر كو شراب فرقت روزى چشيده باشد داند كه سخت باشد قطع اميدواران با ساربان بگوييد احوال آب چشممتا بر شتر نبندد محمل به روز باران (25)

امارت رى حكومت رى

ام البنين

مادر حضرت ابا الفضل‏«ع‏»و همسر امير المؤمنين پس از شهادت حضرت فاطمه بودكه به معرفى عقيل،برادر حضرت امير،به همسرى على‏«ع‏»در آمد.نامش‏«فاطمه بنت‏حزام‏»،از قبيله‏«بنى كلاب‏»و خواهر«لبيد»شاعر بود.زنى بود با شرافت،از خانواده‏اى‏ريشه‏دار و دلاور و نسبت به فرزندان حضرت زهرا نيز بسيار مهربان بود.ثمره ازدواج‏على‏«ع‏»با او چهار پسر بود، به نامهاى:عباس،جعفر،عبد الله و عثمان،كه هر چهارفرزندش روز عاشورا در ركاب سيدالشهدا به شهادت رسيدند. (26)

ام البنين،پس از شهادت فرزندانش،همه روزه به بقيع مى‏رفت و بچه‏هاى عباس را نيزبه همراه مى‏برد و به ياد فرزندان شهيدش مرثيه و نوحه مى‏خواند.زنان مدينه نيز به ندبه ونوحه سوزناك او جمع مى‏شدند و مى‏گريستند.اشعارى هم در باره عباس سروده بود. (27) وقتى زنان به ام البنين تسليت مى‏گفتند،مى‏گفت ديگر مرا«ام البنين‏»خطاب نكنيد،چرا كه‏امروز ديگرآن فرزندانم نيستند و شهيد شده‏اند:

لا تدعونى و يك ام البنين تذكرينى بليوث العرين كانت بنون لى ادعى بهمو اليوم اصبحت و لا من بنين... (28)

به اين بانوى بزرگوار و مادر چهار شهيد،قبل از ولادت فرزندانش فاطمه مى‏گفتند،اماپس از آنكه داراى آن فرزندان شد،«ام البنين‏»خطابش كردند،يعنى مادر پسران.عباس 34سالداشت،عبد الله 25 سال،عثمان 21 سال و جعفر 19 سال.

امام خمينى و فرهنگ عاشورا

عنوان كنگره‏اى كه در ششمين سالگرد رحلت امام خمينى كه مقارن با ماه محرم بود،برگزار شد.در«كنگره بين المللى امام خمينى و فرهنگ عاشورا»محققانى از ايران وكشورهاى ديگر شركت داشتند و به ارائه مقالات تحقيقى خويش پيرامون:فرهنگ‏عاشورا،تاثير نهضت امام حسين بر فكر و مبارزات امام امت،روشهاى احياى عاشورا درفرهنگ و تاريخ اسلام،ادبيات عاشورا،امام و احياى نگرش سياسى به عاشورا،تربيت‏يافتگان فرهنگ عاشورا و...پرداختند. اين كنگره در روزهاى 2 و 3 محرم 1416 ق(11 و12 خرداد 74)برگزار شد.برگزارى آن ازسوى‏«مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى‏»

بود.مجموعه مقالات كنگره در چند جلد با عنوان‏«چشمه خورشيد»منتشر شد.

امام سجاد«ع‏» زين العابدين‏«ع‏»

امان نامه

امان دادن يعنى كسى را در كنف حمايت‏خود گرفتن.«امان نامه‏»يا خط امان،نامه‏اى‏است كه در ضمن آن زنهار و امان دهند. (29) در فرهنگ عرب،امان دادن نيز مثل‏«جوار»وپناه دادن، سبب مصونيت جانى شخص امان يافته مى‏شد.به امانى كه مى‏دادند،حتى‏نسبت به دشمن خويش،پايبند بودند و نقض آن را ناجوانمردى و نشانه فرومايگى‏مى‏دانستند.به همين خاطر، امام حسين‏«ع‏»در نامه اعتراض آميزى كه به معاويه نوشت واو را بخاطر كشتن‏«حجر بن عدى‏»ملامت كرد،از جمله بر اين نكته تاكيد داشت كه باآنكه به او امان داده بود،او را كشت. (30) به مسلم بن عقيل نيز پس از درگيرى تن به تن درميدان و كوچه‏هاى كوفه امان دادند.امان دهنده محمد بن اشعث بود.اما به امان وفا نشد واو را نزد ابن زياد برده و سر انجام به قتل رساندند. (31) در كربلا نيز شمر،براى عباس‏«ع‏»امان‏نامه آورد ولى ناكام شد.شمر،پس از آنكه فرمان قتل حسين‏«ع‏»و تاختن بر بدن امام را ازابن زياد گرفت تا به كربلا آيد،عبد الله بن ابىمحل(كه از طايفه ام البنين مادر عباس بود)

آنجا بود.براى عباس و برادرانش دستخط امان گرفت و توسط غلامى نزد آنان فرستاد.

آنان با ديدن امان نامه گفتند:ما را به امان شما نيازى نيست،امان الهى بهتر از امان ابن زياداست:«لا حاجة لنا فى امانكم،امان الله خير من امان ابن سمية‏». (32) قبل از روز عاشورا هم‏وقتى شمر پشت‏خيمه اصحاب امام آمد و عباس و برادرانش را اينگونه صدا زد: خواهرزادگان ما كجايند؟عباس و جعفر و عثمان(فرزندان امير المؤمنين‏«ع‏»)بيرون آمدندكه:

چه مى‏خواهى؟گفت:«انتم يا بنى اختى امنون‏».شمر مى‏خواست به بهاى رها كردن‏حسين‏«ع‏»به عباس و برادرانش امان دهد.آنان نيز در پاسخ گفتند:لعنت‏خدا بر تو و امان‏تو باد.آيا به ما امان مى‏دهى در حالى كه پسر پيامبر را امانى نيست؟«لعنك الله ولعن‏امانك،اتؤمننا و ابن رسول الله لا امان له؟» (33)

ام خلف

همسر مسلم بن عوسجه،از زنان برجسته شيعه كه در كربلا از ياران حضرت‏سيد الشهدا«ع‏»بود.پس از شهادت مسلم بن عوسجه،پسرش خلف آماده جنگ شد.امام‏حسين از او خواست كه به سرپرستى مادرش بپردازد.ولى مادرش او را تشويق به جنگ‏كرد و گفت:جز با يارى پسر پيغمبر،از تو راضى نخواهم شد.خلف پس از نبردى دليرانه‏به شهادت رسيد.پس از شهادتش،سر او را به طرف مادرش پر تاب كردند.او هم سر رابرداشته،بوسيد و گريست. (34) ماجرايى نظير اين،در باره‏«ام وهب‏»و پسرش وهب بن‏عبد الله كلبى نقل شده است.از آنجا كه در ميان شهداى كربلا كسى به نام خلف بن مسلم‏نيست،احتمالا اشتباهى در نقل پيش آمدهو ام وهب و پسرش وهب صحيحتر باشد.

پى‏نوشتها

1-كامل ابن اثير،ج 2،ص 558.

2-بحار الانوار،ج 45،ص 59.

3-وسائل الشيعه،ج 2،ص 898.

4-مقتل الحسين،مقرم،ص 227،عوالم(امام حسين)،ص 230.

5-عوالم،ص 175.

6-مروج الذهب،ج 3،ص 62.

7-ابصار العين،ص 133.

8-آتشكده،نير تبريزى،(چاپ 1372 ق)ص 116.

9-منتخب التواريخ،محمد هاشم خراسانى،ص 297(همراه با تفصيل و ذكر ماخذ هر سخن).

10-انصار الحسين،ص 58.

11-مقتل خوارزمى،ج 2،ص 24.

12-بحار الانوار،ج 45،ص 30،عوالم(امام حسين)،ص 273.

13-از جمله در سفينة البحار،ج 2،ص 11.

14-ر.ك:انصار الحسين،الدوافع الذاتية لانصار الحسين،ابصار العين فى انصار الحسين،فرسان الهيجاء،عنصرشجاعت،اسوه‏هاى جاويد،مقاتل الطالبيين،موسوعة المصطفى و العترة،ج 6،ص 201 و....

15-جزوه‏«تشكيلات توحيدى عاشورا»،فاطمى پناه،ص 23.

16-انصار الحسين،محمد مهدى شمس الدين،ص 111.

17-همان،ص 117،در باره شهداى عاشورا،از جمله ر.ك:مجله‏«تراثنا»،شماره 2،مقاله‏«تسميةمن قتل‏مع الحسين‏».

18-مقتل خوارزمى،ج 1،ص 246،لهوف،ص 79.

19-شرح نهج البلاغه،ابن ابى الحديد،ج 3،ص 263.

20-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 114.

21-لغت نامه،دهخدا.

22-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 259 و 261.

23-مقتل الحسين،مقرم،ص 337.

24-معالى السبطين،ج 2،ص 25.

25-سعدى.

26-الكامل،ابن اثير،ج 3،ص 333،ادب الطف،ج 1،ص 72.

27-سفينة البحار،ج 1،ص 510.

28-رياحين الشريعه،ج 3،ص 294.

29-لغت نامه،دهخدا.

30-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 365.

31-همان،ج 3،ص 397.

32-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 558.

33-وقعة الطف(چاپ جامعه مدرسين)،ص 190.

34-ر.ك:رياحين الشريعه،ذبيح الله محلاتى،ج 3،ص 305.