مادر زن
مادر زن
يكى از امورى كه بين زن و شوهر را بهم مىزند و آسايش وخوشى را از خانوادهها سلبمىكند و حتى گاهى باعث طلاق بلكه قتل وجنايت مىشود مزاحمتها و دخالتهاى بيجاىمادر زن است.
مادر زن قبل از اينكه دخترش را شوهر دهد دامادى را در مغزخويش مجسم مىنمايد كهداراى تمام كمالات و خوبيها بوده و از كليهنواقص و بديها منزه باشد.انتظار دارد يك چنينجوان ايدهآلى كه به طورحتم نصيب خودش نيز نشده از دخترش خواستگارى كند و او راسعادتمندو قرين خوشبختى گرداند.و به همين اميد جوانى را به دامادى انتخابمىكند.ابتدائا اميدوار است همان داماد ايدهآل باشد بدين جهت نسبتبهاو اظهار علاقه مىنمايد،پذيرايى و احترام مىكند.پيش خود مىگويد:اگرمختصر عيبى هم داشته باشد با دخالت وراهنماييهاى من اصلاح مىشود.
اگر تازه داماد مطابق ميلش در آمد شاد و خرم است و حرفى درميان نيست.ليكن اگر مطابقدلخواه نبود فورا در صدد چارهجويى برمىآيد.ابتدائا تصميم مىگيرد از تجربههايى كه دردوران زندگى زناشويىخودش با ديگران داشته استفاده نمايد و دامادش را مطابق دلخواه باربياورد،بدين منظور نقشهها مىكشد و از كليه امكانات استفاده مىكند.
گاهى به عنوان دلسوزى و خيرخواهى پند و اندرزش مىدهد،مصلحت انديشى و راهنمايىمىكند.گاهى از طريق قهر و دعوا و غر و نقوارد عمل مىشود.
بهترين حربهاش اينست كه در دخترش نفوذ كرده او را وسيلهرسيدن به هدف قرار مىدهد.باتلقينات خويش او را به ناسازگارى و ايرادو بهانهجويى وادار مىكند.
گاهى دستور قهر و دعوا مىدهد.گاهى دستور التماس و گريهمىدهد.از شوهرش بدگويى وعيبجويى مىكند.زن بيچاره هم كه هنوزسرد و گرم روزگار را نچشيده و با شوهرش كاملامانوس نشده و بهمصالح واقعى خويش وقوف كامل ندارد،و مادرش را بهترين حامىوخيرخواه مىپندارد تحت تاثير افكار و تلقينات او قرار گرفته بر طبقدستوراتش رفتارمىكند.اگر توانستند بدين وسائل داماد را مسخر سازندحرفى در ميان نيست،ليكن اگر دامادتسليم خواسته آنان نشد لجبازى وكشمكش به صورت شديدترى شروع خواهد شد.حتىممكن است در اثرلجبازى،كار به طلاق بلكه قتل و جنايت منتهى شود.بدين جهتاكثردامادها از دست مادر زنشان ناراضى هستند و از مزاحمتها و دخالتهاىبيجاى او آه و نالهدارند.ناسازگاريها و بهانهگيريهاى همسرشان را بگردناو مىگذارند.مىگويند اوست كه حرفياد دخترش مىدهد و نمىگذاردزندگى كند.
بد نيستبه عنوان نمونه به درد دل چند داماد توجه كنيد:
(جواد-م) مىنويسد:مادر زن من يك ديو استيك اژدها است افعى دو سر است.خدا چنينمادر زنى را نصيب گرگ بيابان نكند.چناندمارى از من در آورده و چنان روزگارم را سياه وزندگى را به كامم تلخكرده است كه كم مانده از دستش ديوانه شوم.و سر به كوه وبيابانبگذارم...تنها من نيستم كه از دست مادر زنم دل خونى دارم اين يك دردعمومى است.فكر مىكنم از هر صد نفر مرد متاهل 95 نفرشان به آن مبتلاهستند.تازه بقيه هم لابد مادرزن ندارند.
(محمد-ف) مىنويسد:مادر زنم در زندگى من و زنم دخالتمىكند.بىخود باعث ناراحتى مامىشود.پشتسر فاميل من غيبتمىكند.وقتى براى زنم چيزى مىخرم فورا ايراد مىگيرد.از رنگ آنانتقاد مىكند مدلش را نمىپسندد و با هزار و يك جور دليل سعى مىكندچيزى راكه خريدهام بىارزش جلوه دهد.
(پرويز-ك) مىنويسد:تا حال سه مرتبه ما را تا آستانه طلاقبرده.مثل عقرب نيش ميزند.بهدخترش ياد مىدهد كه نسبتبه منبىاحترامى كند و به كارهاى منزل نرسد و توقعات بيجاداشته باشد هروقتبه خانه ما بيايد تا يك هفته منزل ما تبديل به جهنم مىشود.بدينجهتچشم ديدنش را ندارم (1) .
اكثر دامادها چاره كار را در اين مىبينند كه بهر طور شده نفوذ مادرزنشان را قطع كنند وجلو دخالتهاى او را بگيرند.بدين منظور ملاقاتها ورفت و آمدها را حتى المقدور محدودمىسازند.اجازه نمىدهند همسرشانبخانه پدر و مادرش برود يا آنها به خانهاش بيايند.با آنهاقطع رابطهمىكند،گوش به حرفشان نمىدهد،بىاعتنايى مىكند.به دخالتهاى آنان اعتراضمىنمايد.و به طور خلاصه در مقابل آنها سرسختى و مقاومتنشان مىدهد.
ليكن روش مذكور با اينكه متعارف استيك روش عقلائى نيستبلكه غالبا نتيجه معكوسمىدهد.زيرا محبت دختر و مادر يك پيوند طبيعىاست كه قطع كردن آن به آسانى امكانپذير نيست.چگونه مرد انتظار دارددخترى كه سالها در دامن مادرش پرورش يافته و از مهر ومحبتبىشائبهاو برخوردار بوده و هنوز او را بهترين حامى و خيرخواه خويش مىداند،بهمجرد اينكه با يك مرد ناشناس پيمان زناشويى بستبدون چون و چراتسليم او شود و زحمتهاو محبتهاى پدر و مادرش را يكسره ناديده بگيرد وبطور كلى با آنان قطع رابطه كند؟!
هرگز چنين امرى امكان پذير نيست.و اگر هم در اثر ناچارى چندروزى با آنها قطع رابطهكرد دوام پيدا نخواهد كرد.زيرا حركت جبرىهميشگى نخواهد بود.تا مدتى ممكن است صبرو حوصله بخرج بدهد امابالاخره بستوه آمده در موقع مقتضى عكس العمل شديدى ازخويش نشانخواهد داد.ممكن است،در اثر سختگيريهاى زياد گستاخ و پررو شود وبناىنافرمانى و عصيان را بگذارد.ممكن استبه قصد انتقام،با خويشانشوهرش ناسازگارى واوقات تلخى كند و هر روز اسباب نزاع و كدورتفراهم سازد.به علاوه خيلى بعيد است كه مردبتواند بدين وسيله روابطمادر زنش را بكلى قطع كند.بالاخره او از دخترش دستبردار نيست.بلكههمين امر باعث مىشود كه كينه و كدورتش زيادتر گردد و مستقيم وغير مستقيم بادخترش تماس بگيرد و او را به ناسازگارى و اذيت و آزارتشويق كند. در اين صورت ممكناست در اثر لجبازى و كينهتوزى كار بهطلاق و جدايى بكشد.بسيارى از طلاقها در اثر همينلجبازيها وستيزهگريهاى غير عقلائى بوجود آمده است.
از همه اينها گذشته،اصولا به نفع انسان نيست كه با خويشانهمسرش كه مىتواند از حمايتآنها برخوردار شود و از معاشرت و رفت وآمد با آنها استفاده كند بطور كلى قطع رابطه كند.
بهر حال اين روش نه تنها كار را اصلاح نمىكند بلكه مشكلات رازيادتر و اوضاع را وخيمترخواهد كرد.حتى ممكن استبه خودكشى ياقتل و جنايت منتهى شود.
پليس هند گزارش داد كه روابط نامساعد ميان داماد و مادر زن يكىاز علل اصلى 146خودكشى است كه در سال گذشته در دهلى نو وقوعيافته است (2) .
مردى كه از دخالتهاى مادر زنش ناراحتبود خودكشى كرد (3) .
مردى كه از دخالتهاى بيجاى مادر زنش به تنگ آمده بود او را ازتاكسى بيرون انداخت (4) .
داماد سر مادر زنش را با چكش شكست.و برادر زنش كينه او رادر دل گرفته با چاقو وى رامجروح كرد و متوارى شد (5)
مردى بنام...چون از دست مادر زنش بستوه آمده بود ظرف كله وپاچه جوشان را روى سر وصورت او ريخت.مادر زن فريادى كشيد و نقشبر زمين شد.او را به بيمارستان رساندند.اماپزشك معالج پس از معالجات اوليه گفت:
چون سوختگى عميق و خطرناك استبايد او را به تهران ببريد.
زن همراه مادرش عازم تهران شد و به شوهرش گفت:ما در شوشترازدواج كرديم ولى بزودىدر تهران از هم طلاق خواهيم گرفت.چونشوهرى مثل تو به درد من نمىخورد (6) .
پس روش مذكور بر رويهم روش خوبى نيست و تا ضرورت اقتضانكند نبايد آن را انتخابنمود.ليكن چاره كار منحصر به آن نيستبلكه راهديگرى نيز وجود دارد كه معقولتر واطمينان بخشتر بوده علاوه بر اينكهضررى ندارد غالبا با موفقيت توام است.قبلا لازم استدو نكته را يادآورشويم:
اول-اين مطلب مسلم است كه مادر زن دشمن و بدخواه دامادنيست.بلكه بر طبق ناموسطبيعتبايد دوستدارش باشد،چنانكه در اوائلخويشاوندى غالبا چنين است.به علاوه،مقتضاى محبتى كه نسبتبهدخترش دارد اينست كه دامادش را نيز دوست داشته باشد زيراسعادت وخوشبختى دخترش را در دست او مىداند.پس اگر در زندگى داخلى آنهادخالتمىكند مسلما قصد سوئى ندارد بلكه هر چه باشد از روى دلسوزى وخيرخواهى است.
البته امكان دارد كه دخالتهاى بيجا و پيشنهادهاى نادرست و حتىزيانبخشى داشته باشدليكن آنهم در اثر نادانى و جهالت ميباشد.نبايد بنظربدبينى بآنها نگاه كرد.
دوم-علاقه مادر و فرزند يك علاقه طبيعى است كه قطع آن بآسانى امكانپذير نيست.و اگركسى در صدد قطعش برآيد چون بر خلافناموس خلقت قدم برداشته آثار سوئى ببار خواهدآورد.اصولا وجهىندارد و دور از انصاف هم هست كه انسان بخواهد رابطه مادر و دختر راقطعكند و در بينشان جدايى بيفكند.
چنانكه مرد ميخواهد با پدر و مادرش آزادانه رفت و آمد كندهمسرش نيز اهل عاطفه است ودلش ميخواهد با خويشانش معاشرتداشته باشد.
با توجه به مطالب مذكور ميتوان گفت كه بهترين طريق حل اينمشكل اينست كه با مادر زنبلكه ساير خويشان همسرش معاشرت وروابط حسنه داشته باشد و از آنها كاملا احترام كند.بازبان خوش ومهربانى سعى كند محبت آنها را جلب نمايد.با نيكى و اظهار محبت دلشانرابدست آورد.در كارها با آنها مشورت نمايد.مشكلات زندگى را در مياننهاده از فكر آنهااستمداد كند.به پيشنهادها و راهنماييهاى مفيدشان گوشبدهد.از همسرش انتقاد نكند.كارى كند كه آنها يقين داشته باشند كهنسبتبه دخترشان وفادار است و واقعا او را دوستدارد.اگر پيشنهادنادرستى داشتند كه انجام دادن آن صلاح نيستيا برايش امكان نداردبداندكه قصد سوئى ندارند در اينصورت سعى كند با زبان خوش و دليل و برهانمفاسد آنرابرايشان اثبات كند،در رد پيشنهادشان به تندى و خشونتيابىاعتنائى متوسل نشود.حتىاگر از همسرش دلخورى داشت ميتواند بهعنوان استمداد نه اعتراض مطلب را دوستانه با آنهادر ميان بگذارد و ازنظرياتشان استفاده كند.
داماد بايد همواره اين مطلب را در نظر داشته باشد كه مدارا و سازش با مادر و پدر و برادر زنو جلب دوستى آنها يكى از رموز بزرگزناشويى و از لوازم زندارى محسوب ميشود.بدينوسيلهنسبتبه داماداعتماد و محبت پيدا ميكند و بسيارى از مشكلات زناشويى خود بخودحلميشود.بنابراين اگر ديده ميشود كه اكثر دامادها از دست مادر زنشانناراضى هستندچنان نيست كه همهاش تقصير مادر زن باشد بلكه خودشاننيز بىتقصير نيستند.زيرا آنهاهستند كه با رفتار غير خردمندانه خويشيك دوست واقعى را بصورت يك مزاحم درآوردهاند.
بسيارند دامادهاييكه با مادر زن و پدر و برادر همسرشان روابطنيك دارند و از معاشرت وپشتيبانى آنها برخوردار ميشوند.
به نمونه زير توجه فرماييد:
(منوچهر...) مىنويسد:مادر زن من يك فرشته استبلكه ازفرشته هم بهتر.از مادرم بيشتر اورا دوست دارم.مهربان و رئوف و فهميدهو خوش قلب است.مادر زن من حلال مشكلاتزندگى داخلى من است.
وجود او ضامن خوشبختى و سعادت خانوادگى من است (7) .
البته ممكن است در بين مادر زنها افراد لجوج و نادان وخودخواهى پيدا شوند كه قابليتتفاهم و اصلاح نداشته باشند و بهيچ وجهنتوان جلو دخالتهاى بيجا و پيشنهادهاى سفيهانهآنها را گرفت،ليكن دراينصورت هم صلاح نيستبا تندى و خشونت و قهر و دعوا با آنهارفتاركرد،بلكه بهتر استحتى الامكان با نرمى و مدارا و اخلاق خوش با آنهارفتار كرد.زيراگرچه قابليت اصلاح ندارند ليكن بدينوسيله ميتوان تاحدودى از لجبازيها و ايرادهاى آنهاكاست و از خطرهاى بزرگى كه ممكن است كاخ زناشويى را از هم بپاشد جلوگيرى كرد.
در اينگونه موارد بر مرد لازم استسعى كند با همسرش تفاهم كاملبرقرار سازد.با اظهارمحبت قلبش را مسخر نموده اعتمادش را جلب كند.
در مورد پيشنهادها و دخالتهاى نادرست مادر زنش با زبان خوش ومهربانى مطلب را باهمسرش در ميان بگذارد و مفاسد آنرا برايش تشريحكند و با دليل و برهان برايش اثبات كندكه پيشنهاد مادرش از روى نادانىصادر شده بصلاح واقعى نيست.
اگر مرد توانستبا همسرش تفاهم كامل برقرار كند و او را هم عقيده وهم سليقه خويشگرداند همه مشكلات و از جمله مشكل مادر زن خود بخودبرايش حل ميشود.بهر حال اينمطلب را هيچگاه نبايد فراموش كرد كه بانرمى و مدارا و اخلاق خوب و تدبيرات خردمندانههمه مشكلات را ميتوانحل كرد و پيمان مقدس زناشويى را استوار ساخت.
حضرت على (ع) فرمود:جلب دوستى نصف عقل است (8) .
حضرت على (ع) فرمود:نزديكى با مردم و خوش اخلاقى با آنها ازشرور و بديها جلوگيرىميكند (9) .
على (ع) فرمود:با كسيكه در مقابل تو خشونت و درشتى ميكند نرمى ومدارا كن شايدبدينوسيله رام گردد (10) .
على (ع) فرمود:با يكديگر نزديك شويد و احسان كنيد.از قهر وجدايى بپرهيزيد (11) .
پىنوشتها:
1-اطلاعات هفتگى شماره 1646.
2-كيهان 15 فروردين 1352
3-اطلاعات 12 ارديبهشت 1349
4-اطلاعات 13 ارديبهشت 1349
5-كيهان 4 اسفند 1350
6-اطلاعات 14 اسفند 1350.
7-اطلاعات هفتگى شماره 1646.
8-بحار ج 168
9-بحار ج 74 ص 168
10-بحار ج 74 ص 168
11-بحار ج 74 ص 400