اگر ناچاريد در غربت زندگى كنيد...
اگر ناچاريد در غربت زندگى كنيد...
گاهى انسان ناچار است در غربت زندگى كند،كارمند دولت است.
در ارتش يا شهربانى يا ژاندارمرى انجام وظيفه ميكند،فرهنگى است،تاجر يا پيشهور ياكارگرى است كه بايد در غربت زندگى كند،اين قبيلافراد ناچارند براى هميشه يا به طورموقت در غربت زندگى كنند،مردناچار است دورى از وطن را تحمل كند ليكن اين موضوع بامذاق بعض خانمها جور نمىآيد،زيرا دوست دارند نزد پدر و مادر و خويشان ودوستانشانباشند.با در و ديوار و كوچههاى محل تولدشان مانوس شدهاند.بدينجهت تاب و تحمل دورىرا ندارند،به شوهرشان ايراد و بهانه مىگيرند،نق نق ميكنند:تا كى در غربت زندگى كنم؟تاكى به فراق پدر و مادر مبتلاباشم؟دوست و آشنا ندارم،اين چه جايى است مرا آوردهاى؟ديگرنمىتوانم اينجا بمانم هر فكرى دارى بكن.
اين عزيزان بىجهتبا اين قبيل حرفها اعصاب شوهرشان راناراحت مينمايند،آن قدر كوتاهفكرند كه شهر يا قريه محل تولدشان رابهترين نقطهاى مىپندارند كه در آن مىتوان زندگىكرد،گمان ميكنند:تنهادر همانجا مىتوان خوش بود و بس.
بشر به سطح وسيع زمين اكتفا نكرده به كرات آسمانى قدمميگذارد،اما اين خانم تنگ نظرحاضر نيست چند فرسخ دورتر از محلتولدش زندگى كند،ميگويد:چرا دوستانم را رها كنم وبروم در غربت تنهازندگى كنم؟گويا اين خانم آنقدر براى خودش شخصيت قائل نيستكهبتواند در غربت نيز دوستان و آشنايان با وفا و صميمى تهيه كند.
خانم محترم،دانا و بلند همت و فداكار باش،تنها به فكر خودتنباش،شغل مخصوص شوهرتايجاب كرده كه در غير وطن زندگى كند،مستخدم دولت است مگر مىتواند به محلماموريتش نرود؟!تاجر يا كاسبيا كارگرى است كه در غربتبهتر مىتواند كسب و كار كند،چرامزاحمش ميشوى و نمىگذارى پيشرفت كند؟تو كه ميدانى شوهرت ناچاراست در خارجوطن زندگى كند چرا با ايراد و بهانههاى بيفائده اسبابناراحتى و كدورتش را فراهممىسازى؟وقتى ديدى شغلش ايجاب ميكند كه به شهر يا ده يا كشور ديگرى منتقل شود فورااظهار موافقت كن،اثاثمنزل را جمع و جور كرده ببنديد و در ماشين بگذاريد و با صفا ورفاقتبهمحل جديد برويد،خودت را اهل همانجا حساب كن و با دلگرمى وبشاشت طرحزندگى نوين را بريز،وضع خودت را با اوضاع و شرائطمحيط موافق ساز،با زنهاى پاكدامن وخوش اخلاق طرح دوستى و الفتبريز ليكن چون تازه وارد هستى و به اخلاق و روحياتاهالى آنجا كاملاآشنا نيستى در انتخاب دوستان تازه احتياط كن و در اين باره حتماباشوهرت مشورت كن،خودت را يك فرد غريب حساب نكن،بلكه سعىكن با محيط تازه وساكنان آنجا مانوس شوى.
هر مكانى امتيازات ويژهاى دارد،مىتوانى با تماشاى مناظر طبيعىيا بناهاى ديدنى آنجا رفعخستگى كنى،با اظهار مهر و محبت كانونخانوادگى را گرم و با صفا كن،شوهرت را دلدارىبده.به كسب و كارتشويقش كن،وقتى با محيط آشنا شدى خواهى ديد كه براى زندگىهيچعيبى ندارد بلكه شايد از محل تولدت بهتر باشد،در بين دوستان تازه،افرادى را پيداميكنى كه از دوستان سابق بلكه پدر و مادر و خويشانتمهربانتر و دلسوزتر خواهند بود.
اگر در قريه يا دهى اقامت نمودهايد كه اسباب و تجملات زندگىشهرى را ندارد خودت را ازقيد آنها آزاد كن،با زندگى بىآلايش و طبيعىآنجا انس بگير،خوبيها و مزاياى آن گونه زيستنرا در نظر بگير،گر چهبرق و كولر و پنكه و يخچال ندارد ليكن آب و هواى سالم وغذاهاىبىتقلب دارد كه در شرها كمتر پيدا ميشود،خيابان اسفالت و تاكسىندارد ليكن ازسر و صدا و دود ماشينها و كارخانجات نيز در امان هستى. قدرى در زندگى هموطنان وهمكيشانت تامل كن،ببين چگونه درخانههاى محقر و خشت و گلى،با كمال مهر و صفا وخوشى زندگىميكنند،و به اسباب و لوازم شهرى و كاخهاى زيبا اصلا اعتنا ندارند،درحوائجضرورى و محروميتهاى آنها بينديش و اگر مىتوانى خدمتى انجامدهى دريغ مدار.به شوهرتنيز سفارش كن براى رفاه و آسايش آنهاكوشش كند.
اگر عاقل و دانا باشى و به وظيفهات عمل كنى مىتوانى با كمالآسايش و راحتى خاطر،درغربت زندگى كنى و به پيشرفت و ترقىشوهرت كمك نمايى،در آنصورت يك بانوى شريفشوهردار و يكخانم فداكار معرفى مىشوى،نزد مردم و شوهرت عزيز و محترم خواهىبود وبدينوسيله رضايتخدا را نيز فراهم خواهى نمود.
اگر در خانه كار ميكند...
اگر شغل مرد در خارج منزل باشد همسرش در غياب او آزادىدارد،ليكن اگر در منزل كاركند همسرش مقيد خواهد شد،ممكن استشاعر يا نويسنده يا نقاش يا دانشمند اهل مطالعهباشد،اين قبيل افرادمعمولا محل كارشان منزل است،ناچارند هميشه يا اكثر اوقات درمنزلاشتغال داشته باشند،و از همين جهت زندگى آنها با سايرين تفاوت خواهدكرد،اتفاقاكارشان يك كار فكرى و ذوقى است كه احتياج شديدى بهمحيط آرام و بىسر و صدا دارد،يكساعت كار با حواس جمع بر چندينساعت كار در محيط شلوغ و پر سر و صدا برترى دارد.
در اينجا مشكل بزرگى پيدا مىشود،از يك طرف مرد به محيط آرام و بىسر و صدا احتياجدارد از طرف ديگر خانم مىخواهد در خانهآزادانه زندگى كند.
اگر زن بتواند امور خانهدارى را طورى انجام دهد كه با اشتغالاتفكرى شوهرش مزاحمنباشد كار ارزندهاى انجام داده حقا خانم شوهردارو شايستهاى خواهد بود،زيرا تهيه يكمحيط آرام كار آسانى نيستمخصوصا براى افراد بچهدار،فداكارى و تدبير لازم دارد،گر چهدشواراست ليكن براى ترقى و موفقيت مرد ضرورت دارد.
زن اگر همكارى داشته باشد مىتواند شوهرش را به صورت يكمرد آبرومند و مفيدى درآورد كه هم به اجتماع خدمت كند و هم اسبابافتخار او باشد.
اين خانم بايد توجه داشته باشد كه گر چه شوهرش دائما يا اكثراوقات در خانه است ليكنبيكار نيست،نبايد انتظار داشته باشد زنگدرب خانه را جواب دهد،بچهدارى كند،گاهىسرى به آشپزخانه بزند،دركارهاى خانه كمك كند،با بچههاى شيطون دعوا كند،موقعى كهمردمشغول كار استبايد او را نديده گرفت و فرض كرد اصلا در خانه نيست.
خانم محترم،وقتى شوهرت ميخواهد به اتاق كار برود اسباب ولوازم مورد احتياجش را ازقبيل كتاب،قلم،كاغذ،دفتر،مداد،مدادتراش،سيگار،كبريت،زير سيگارى همه را نزدش حاضركن كه براى پيدا كردنآنها معطل نشود،اگر به بخارى يا پنكه احتياج دارد آماده كن،آنگاهكهاسباب و لوازم كارش كاملا آماده شد از اتاق بيرون برو و او را به حالخود بگذار،در اطرافاتاقش آهسته راه برو بلند بلند حرف نزن،مواظبباش بچهها سر و صدا نكنند،به آنها بفهمانكه اكنون موقع بازى شما نيست زيرا پدر در اتاق مشغول كار است و از سر و صداى شماناراحتمىشود،بازى را بگذاريد براى ساعتهاى بيكارى او،در موقع كار راجع بهامور زندگىصحبت نكن زيرا رشته افكارش قطع مىشود و تا بخواهددوباره حواسش را جمع كند بيكارمىماند،در راه رفتن از كفشهاىبىصدا استفاده كن،صداى زنگ درب را كوتاه كن كه مزاحماو نشود،جواب تلفن را بده و اگر كسى با او كار داشتبگو:مشغول كار است اگرممكن است درفلان ساعت تلفن بفرماييد،برنامه رفت و آمد و مهماندارىرا به ساعتهاى استراحت او بينداز،از دوستان و خويشانت كه قصد ديداردارند عذرخواهى نموده بگو:چون سر و صداى ما ممكناستبااشتغالات آقا مزاحمت داشته باشد خواهشمندم فلان وقت تشريف بياوريد،آنها هم اگردوستان شما باشند از اين پيشنهاد رنجيده خاطر نخواهند شدبلكه به كاردانى و شوهردارىشما تحسين خواهند كرد،در عين حال كه بهامور خانهدارى مشغول هستى مراقب شوهرتنيز باش،اگر چيزى طلبكرد فورا حاضر كن و از اتاق خارج شو.
شايد خانمها اينگونه زندگى را غير ممكن شمرده در دل خويشبگويند:مگر براى يك زنامكان دارد كه كارهاى دشوار خانهدارى راانجام دهد در عين حال به شوهرش رسيدگى كندو خانه را به صورتىدر آورد كه كوچكترين مزاحمتى براى او پيدا نشود؟!البته تصديق دارمكهاينگونه زندگى چون يك برنامه غير عادى است تا حدودى دشوار به نظرمىرسد ليكن اگربه ارزش و اهميت كارشان واقف باشند و تصميم بگيرندكوشش و فداكارى كنند با كاردانى وتدبير مىتوانند مشكل را حل كنند.
مراتب لياقت و شايستگى زن در اينگونه موارد ظاهر مىشود،و الا اداره يك زندگى عادى ازهمه كس ساخته است.
خانم محترم،نوشتن يك كتاب ارزنده علمى يا تهيه يك مقالهجالب و سودمند يا سرودناشعار نغز و دلپذير يا تهيه يك تابلوى نقاشىگرانقدر،يا حل مشكلات علمى كار آسانى نيست،ليكن با همكارى و ازخود گذشتگى تو امكان پذير ميگردد.
آيا حاضر نيستى در اين باره فداكارى كنى و با مختصر تغييرى درطرز زندگى معمولى مردم،شوهرت را كه از هر جهت لياقت دارد بهصورت يك مرد دانشمند ارزندهاى در آورى كه عمومملت از خدماتشاستفاده كنند،تو نيز از منافع مادى و آبروى اجتماعى او بهرهمند گردى؟
به ترقى شوهرت كمك كن
بشر بالذات قابليت ترقى دارد،عشق به كمال در نهادش نهفته وبراى تكامل آفريده شده است،هر كس،در هر مقام و با هر شرائط و در هرسنى باشد،مىتواند به ترقيات خويش ادامه دادهكاملتر گردد،انسان كهبراى هر گونه كمالى آماده است نبايد هيچگاه به موجوديتخويشقناعتنموده هدف آفرينش را از دستبدهد،تا زنده استبايد بكوشد تا كامل وكاملتر گردد.
هر انسانى خواهان ترقى است ليكن همه كس موفق نمىگردد.
همتبلند و كوشش فراوان لازم دارد،بايد زمينه كار را فراهم ساخت وموانع را بر طرف نمودآنگاه كوشيد تا به مقصد رسيد،شخصيت مرد تاحدود زيادى به خواستههاى همسرشبستگى دارد،زن مىتواند به پيشرفتو ترقى شوهرش كمك نموده او را در مسير ترقى قراردهد چنانكه مىتواند مانع ترقياتش واقع گردد،هر چه بخواهد بدون شك همان است.
خانم محترم،در حدود شرائط و امكاناتى كه برايتان موجود است،شخصيتبزرگتر و عاليترىرا براى شوهرت در نظر بگير و براى رسيدنبه آن تشويقش كن،اگر ميل دارد به تحصيلاتخويش ادامه دهد يا به وسيلهمطالعه و خواندن كتاب به معلوماتش بيفزايد نه تنها مخالفتنكن بلكهتشويق و تحسينش كن،برنامه زندگى را طورى مرتب كن كه با كارهاى اومنافاتنداشته باشد،سعى كن اسباب آسايش و راحتى او را فراهم سازىتا با فكر آزاد به ترقياتخويش ادامه دهد.
اگر سواد ندارد با خواهش و تمنا وادارش كن در كلاسهاى شبانهيا در خارج مدرسه بهتحصيلات خويش ادامه دهد،اگر تحصيل كرده استتشويقش كن رشته علمى خودش راتعقيب كند،به وسيله مطالعه و خواندنكتابهاى مربوط به آن فن به معلومات خويش بيفزايد،اگر طبيب استوادارش كن در هر روز مقدارى از اوقاتش را به خواندن مجلات وكتابهاىپزشكى اختصاص بدهد،اگر دبير يا آموزگار يا قاضى يا استاد يامهندس است از وى بخواهاوقات فراغتخويش را بخواندن كتابهاىمربوط به فن خودش يا كتابهاى علمى و اخلاقى وتاريخى بگذراند،و بهطور خلاصه شوهر شما هر كس و در هر مقامى باشد،حتى كارگر وكاسب،براى ترقى و تكامل آمادگى دارد.
نگذاريد از مسيرى كه دستگاه آفرينش برايش پيشبينى كردهمنحرف شود و از مطالعه وتكامل دستبردارد،به تحقيقات علمى وخواندن كتاب عادتش بدهيد،نگذاريد شخصيت او دريك حد معينمتوقف بماند. اگر فرصت تهيه كتاب را ندارد شما مىتوانيد با مشورت او وسايردوستان اين كار را بر عهده بگيريد،كتابهاى سودمند علمى و اخلاقى وتاريخى و دينى وبهداشتى و اقتصادى و ادبى را كه بر طبق صلاح وسليقهاش باشد تهيه نموده در اختيارشبگذاريد،و بخواندن تشويقشكنيد،خودتان نيز كتاب و مجلههاى سودمند را بخوانيد.و درضمن خواندناگر به مطالبى برخورد كرديد كه براى شوهرتان نيز مفيد است عين آنرايادداشت نموده در اختيارش قرار دهيد.
اين كار فوائد بيشمارى در بر دارد:
اولا اگر مدتى بدين برنامه ادامه بدهد شخص دانشمند و فاضلىخواهد شد كه خودش سربلند و تو به وجودش مفتخر خواهى شد.بهعلاوه،در رشته خودش يك نفر متخصص خواهدشد كه هم خودشاستفاده مىكند و هم منافع بيشمارى به اجتماع مىرساند.
ثانيا چون به نداى آفرينش لبيك گفته سرگرم مطالعه و تحقيقاست كمتر اتفاق مىافتد كهبه ضعف اعصاب و بيمارىهاى روانى مبتلاگردد.
ثالثا چون در طريق ترقى قرار گرفته و به خواندن كتاب علاقهمندشود به خانه و زندگىدلبستگى پيدا مىكند،دنبال ولگردى نمىرود،بهمراكز فساد و شبنشينىهاى زيانبخشقدم نمىگذارد،به دام تبهكاران واعتيادات خطرناك گرفتار نمىشود.
مواظب باش منحرف نشود
مرد بايد در كسب و كار و معاشرتها و رفت و آمدهايش آزادى عمل داشته باشد تا بتواند برطبق ذوق و سليقه خويش كوشش و جديت كند،اگركسى بخواهد او را محدود و كنترل كندناراحتشده به شخصيتش لطمهوارد مىشود،زن دانا و با هوش در كارهاى عادى شوهرشدخالت نمىكندو در صدد نيست تمام اعمالش را تحت نظر بگيرد،زيرا مىداند كه سلبآزادىاز مرد و كنترل كارهايش نتيجه خوبى ندارد،بلكه ممكن استباعكس العمل شديد او مواجهشود.
مردان عاقل و با تجربه احتياجى به مراقبت ندارند،زيرا عواقبامور را مىسنجند،فكر نكردهدر كارى اقدام نمىكنند،فريب نمىخورند،مىتوانند مصالح خويش را تشخيص دهند،دوستو دشمن را مىشناسند،ليكن همه مردها چنين نيستند،در بين آنها افراد سادهلوح وزودباورى پيدامىشوند كه ممكن است تحت تاثير ديگران قرار بگيرند،فريبدشمناندوستنما را بخورند.
در بين مردم شيادانى پيدا مىشوند كه در كمين اينگونه افرادهستند،به صورت خيرخواهىدر دامشان مىافكنند،بلكه طبع سركشانسان و محيط فاسد و آلوده اجتماع براى انحرافافراد كفايت مىكنند،بيچاره غافل وقتى به خود مىآيد كه در دام فساد گرفتار شده،آنگاه كارازكار گذشته و فرار از دام كار دشوارى است.
شما اگر نظرى به اطراف خويشتن بيفكنيد دهها از اين افرادبيچاره و ساده را پيدا مىكنيدكه بدون قصد در دام فساد و بدبختى گرفتارشدهاند،هيچيك از آنها نمىخواسته بدين بلاهاآلوده گردد،ليكن بدوناينكه توجه داشته باشد و عاقبت امر را بسنجد طعمه محيط فسادگشتهاست. از اين رهگذر است كه اينگونه مردها احتياج به مراقبت دارند،اگريك فردخيرخواه و دانا اعمالشان را تحت نظر بگيرد به صلاح واقعى آنهااست.
بهترين كسى كه مىتواند اين وظيفه سنگين را بر دوش بگيردهمسر اوست،يك بانوى دانا وبا تدبير مىتواند با رفتار خيرخواهانه وعاقلانهاش بزرگترين خدمت را نسبتبه شوهرشانجام دهد،اينگونهخانمها بايد توجه داشته باشند كه صلاح نيستبه طور رسمى دركارهاىشوهرشان دخالت و امر و نهى كنند زيرا كمتر مردى پيدا مىشود كه حاضرباشدلتبلا اراده ديگرى حتى همسرش واقع شود،بدين جهت كنترلشديد او ممكن است عكسالعمل نامطلوبى داشته باشد،ليكن اگر دانا وعاقل باشد مىتواند به طور غير رسمى و ازدورادور معاشرتها و رفت وآمدهاى شوهرش را تحت نظر بگيرد.
اگر ديد شوهرش ديرتر از معمول به خانه مىآيد يك مرتبه يا دومرتبه يا سه مرتبه را عادىبگيرد زيرا معمولا براى مردها كارهايى پيش آمدمىكند كه ناچارند در مواقع فراغت دنبالآنها بروند،ليكن اگر تكرار شد واز حد متعارف گذشتبايد در صدد تحقيق برآيد،ليكن تحقيقموضوع همكار آسانى نيست،حوصله و كاردانى لازم دارد،بايد از تندى و اعتراضاجتناب كند،در ضمن صحبتبا نرمى و مهربانى سئوال كند شما كه ديرتراز معمول به منزل تشريفمىآوريد كجا مىرويد؟با بردبارى و زيركى درمواقع مختلف آنقدر مطلب را تعقيب كند تاحقيقتبرايش روشن گردد،اگر فهميد اضافه كار دارد يا براى رفع گرفتاريهاى مربوط به كسبوكارش كوشش مىكند يا در جلسات علمى و دينى و اخلاقى شركت مىنمايد مزاحمشنشود بگذارد آزادانه تلاش كند،اگر احساس كرد باافراد تازهاى طرح دوستى ريخته كوششكند از احوال آنها با اطلاع شود،اگر ديد با افراد صالح و خوش سابقه و خوش اخلاق رفاقت ورفت و آمدمىكند مزاحمش نشود بلكه تشكر كند كه با چنين افرادى طرح دوستىريختهاست.
قدر اين توفيق را بداند و وسائل پذيرائى را برايشان فراهم سازد،زيرا انسان به دوست و رفيقاحتياج دارد و رفيق خوب نعمتبزرگىبشمار مىرود،ليكن اگر متوجه شد كه به مراكز فسادراه يافته يا با افرادفاسد معاشرت مىنمايد كه ممكن است او را منحرف سازند،بايد فورادرصدد جلوگيرى بر آيد.زن مسئوليتبزرگى پيدا مىكند كه انجام دادن آن،يك امر ضرورىو حياتى محسوب مىشود،اگر اندكى سهل انگارى يابىاحتياطى به عمل آورد ممكن استزندگى آنها از هم بپاشد.در يكچنين مواقعى است كه مراتب كاردانى و هوش و تدبير بانوانظاهرمىگردد،بايد بردبار و عاقبت انديش باشد،داد و فرياد و ناسازگارى و قهرو دعوا غالبانتيجه معكوس دارد.
در اينجا زن دو وظيفه دارد:
اولا بايد در زندگى داخلى و رفتار و اخلاق خودش و اوضاععمومى منزلش بررسى كامل ودقيقى به عمل آورد،ببيند چه علتى باعثشده كه شوهرش از خانه كه محل آسايش و امن وامان و كانون گرم محبتاستبيزار شده و به مراكز فساد روى آورده است،مانند يك قاضىباانصاف علت قضيه را كشف كند آنگاه در صدد اصلاح بر آيد،شايدبد اخلاقى و ستيزهجويى ياايراد و غر غر خانم علت قضيه باشد،شايد اوضاع خانهاش درهم و برهم است،شايد خانم درمنزل به آرايش و سر ولباس خودش توجه ندارد،شايد به شوهرش اظهار محبت نمىكند،شايدغذاى لذيذ و دلخواه برايش تهيه نمىكند،شايد قدردانى و سپاسگزارىنمىكند.
اين قبيل عيبهاست كه مرد را نسبتبه خانه و زندگى بىعلاقهمىكند به طورى كه براىفراموش كردن عقدههاى روحى خويش دنبالولگردى و سرگرميهاى ناروا مىرود.در صورتلزوم مىتواند از خود مردتحقيق كند و عقدههاى روحى او را دريابد.
اگر زن عيوب خويش را برطرف ساخت و خانه را به صورتدلخواه شوهرش در آورد مىتواندبه موفقيتخودش اميدوار باشد،در آنصورت مرد كم كم به خانه و زندگى علاقه پيدا مىكندو خواه ناخواهمجذوب خوش اخلاقى و مهربانيهاى همسرش قرار مىگيرد و از مراكزفساددور مىگردد.
دومين وظيفهاش اينست كه تا مىتواند نسبتبه شوهرش اظهارمحبت كند،با نرمى وملايمت پند و اندرزش دهد،با مهربانى و دلسوزىنتيجه معاشرتهايش را تشريح كند،حتىالتماس و گريه و زارى كند،بگويد:از صميم قلب ترا دوست دارم،به وجود شوهرى مثل توافتخارمىكنم،وجود ترا بر همه چيز ترجيح مىدهم،تا پاى جان به فداكارى وهمكارى حاضرم،فقط يك غصه در دل دارم كه چرا مرد به اين خوبى درفلان مجلس فساد شركت مىكند يا بافلان كس رفت و آمد دارد يا به فلانعمل بد عادت كرده است،اين قبيل اعمال براى شخصىمثل شما زيبندهنيست،خواهشمندم دست از اين عمل بردارى،آنقدر التماس و اصرار كند تادل مرد را مسخر گرداند.
ممكن است مرد به اخلاق و عادات زشتخو گرفته باشد و بزودىتحت تاثير قرار نگيرد ليكندر هر حال زن نبايد مايوس شود،بايد بردبارىو استقامتبيشترى به خرج دهد،و با تصميمقاطع در تعقيب هدف كوششنمايد.
زن قدرت و نفوذ عجيبى دارد،در هر موضوعى تصميم بگيرد پيروزمىشود،به هر طرفبخواهد شوهرش را مىبرد،اگر تصميم بگيردشوهرش را از وادى انحراف نجات دهد حداقلصدى هشتاد شانسموفقيت دارد،اما به شرط اينكه عاقل و با تدبير و كاردان باشد.
به هر حال،تا مىتواند نبايد به تندى و خشونت و قهر و دعوامتوسل شود،مگر اينكه نرمى وملايمت را بىنتيجه بداند،در صورتى كهچارهاى نباشد مىتواند به هر طريقى كه اميدموفقيت دارد،حتى قهر ودعوا متوسل شود،ليكن باز هم مهربانى و دلسوزى را از دست ندهد،حتىتندى و خشونتش از روى دلسوزى باشد نه به عنوان انتقام و كينه جويى.
آرى نگهدارى و مراقبت از مرد يك نوع شوهردارى است وشوهردارى وظيفه زن است،چونكار مهم و دشوارى بوده رسول خداصلى الله عليه و آله آن را در رديف جهاد قرار داده فرمود:
جهاد زن اينست كه خوب شوهردارى كند (1) .
پىنوشتها:
1-بحار جلد 103 ص 247