بخش دوم:وظائف مردان سرپرستخانواده
بخش دوم:وظائف مردان سرپرستخانواده
زن و شوهر دو ركن بزرگ خانواده هستند ليكن مرد بدانجهت كهآفرينش ويژهاى دارد و ازجنبه تعقلات قوىتر است ركن بزرگ وسرپرستخانواده محسوب ميشود.
خداوند بزرگ نيز او را به عنوان قيم و سرپرستخانواده شناختهدر قرآن كريم ميفرمايد:مردها سرپرست زنان ميباشند،زيرا خدا بعضكسان را بر بعض ديگر برترى داده است (1) .
چون بدين مقام شناخته شده طبعا وظائف سنگينتر و دشوارترىهم خواهد داشت.
اوست كه ميتواند با تدبيرات عاقلانه خويش خانواده را به بهترينوجه اداره كند و اسبابخوشبختى و سعادت آنان را فراهم سازد و محيطخانه را همانند بهشتبرين مرتب و منظمگرداند،و همسرش را به صورتفرشتهاى در آورد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:مرد سرپرستخانوادهاست و هر سرپرستى نسبتبهزيردستانش مسؤوليت دارد (2) .
مردى كه مدير خانواده استبايد بدين نكته توجه داشته باشد كه زن نيز انسانى است مانندمرد.خواستهها و آرزوها و حق حيات و آزادىدارد.بايد بداند كه زن گرفتن به معناى بردهگرفتن نيستبلكه به معناىانتخاب شريك در زندگى و يار و مونس گرفتن است.بايد بهخواستههاىدرونى و آرزوهاى او نيز توجه داشته باشد.چنان نيست كه مرد مالكمطلق زن ومطلق العنان باشد.زن نيز حقوقى بر گردن شوهر دارد.
خداوند بزرگ در قرآن مجيد ميفرمايد:همانطور كه زنها نسبتبهشوهرانشان وظائفى دارندحقوقى هم بر گردن آنها دارند و مردان را بر آنهابرترى هست (3) .
زندارى
چنانكه شوهردارى بزرگترين وظيفه يك بانوى خانهدار بوده درشريعت اسلام در رديف جهادقرار گرفته است همچنين زندارى بزرگترينو ارزندهترين عمل يك مرد زندار بوده رازسعادتمندى خانواده ميباشد.
اما زندارى كار آسانى نيستبلكه رموزى دارد كه هر كس كاملا بدانهاآشنا باشد ميتواندهمسرش را مطابق دلخواه به صورت يك بانوى ايدهآلبلكه فرشته رحمت درآورد.
مرديكه بخواهد واقعا زندارى كند بايد اخلاق و روحيات همسرشرا كاملا بدست آورد،ازخواستههاى درونى و تمايلات نفسانى او آگاه شودو بر طبق آنها برنامه زندگى را مرتب سازد.به وسيله اخلاق و رفتار خويشچنان در او نفوذ كند و دلش را بدست آورد كه به خانه و زندگىدلگرم شدهاز روى عشق و علاقه خانهدارى كند.
زندارى كلمه جامع و مبهمى است كه احتياج به شرح و توضيحدارد.در مباحث آينده موردشرح و بسط قرار خواهد گرفت.
مهرورزى كن
زن كانون محبت و يك موجود صد در صد عاطفهاى است.ازوجودش مهر و محبت ميبارد.
حيات و زندگى او به عشق و علاقه بستگى دارد.دلش ميخواهدمحبوب ديگران باشد.هر چهمحبوبتر باشد شادابتر خواهد بود.براىبدست آوردن محبوبيت تا سر حد فداكارى كوششميكند.اگر بداندمحبوب كسى واقع نشده خودش را شكستخورده و بىاثر پنداشتهدائماپژمرده و افسرده خواهد بود.بدين جهت ميتوان به طور قطع مدعى شد كهبزرگترينرمز زندارى اظهار محبت و علاقه است.
آقاى محترم!همسر شما قبلا از محبتهاى بىشائبه پدر و مادر كاملابرخوردار بود.اما ازهنگاميكه پيمان زناشويى را امضا نمود از ديگرانبريد و با تو پيوند دوستى بست.بدان اميد بهخانهات قدم نهاد كه تو تنها بهاندازه همه آنان بلكه بيشتر او را دوستبدارى.انتظار دارد عشقو محبتتو از پدر و مادرش عميقتر و پايدارتر باشد.چون به عشق و محبت تواعتماد داشتهتمام هستى و موجوديتخويش را در اختيارت نهاده است.
بزرگترين رمز زندارى و بهترين كليد حل مشكلات زناشويىاظهار عشق و علاقه است.اگرميخواهى دل همسرت را به طورىمسخر گردانى كه مطيع تو باشد،اگر ميخواهى پيوندزناشويى را استوارسازى،اگر ميخواهى او را به خانه و زندگى دلگرم نمايى،اگر ميخواهى او رانسبتبه خودت علاقهمند سازى،اگر ميخواهى تا آخر عمر نسبتبه تووفادار باشد و اگر و اگر،بهترين راهش اينست كه تا ميتوانى نسبتبههمسرت اظهار عشق و علاقه كن.
اگر بداند محبوب تو نيست از خانه و زندگى بيزار خواهد شد،هميشه پژمرده و افسردهخواهد بود،به خانهدارى و بچهدارى بىعلاقهميگردد،وضع منزل شما هميشه نامنظم خواهدبود.پيش خود فكر ميكندچرا براى شوهرى جان بكنم كه دوستم ندارد.
خانه شما كه از عشق و محبتخالى گشتبه صورت جهنم سوزانىتبديل ميگردد.اگر چهاسباب و وسائلش مرتب باشد اما چون بوى عشق ومحبت نميدهد صفا و رونق نخواهد داشت.
ممكن است همسرت به بيماريهاى روانى و ضعف اعصاب مبتلاشود.
ممكن استبراى جبران كسرى محبوبيتخويش در صدد برآيد دردل ديگران نفوذ كند.
ممكن استبه قدرى از شوهر و خانه بيزار گردد كه جدايى را بر آنزندگى سرد و بىرونقترجيح داده تقاضاى طلاق كند.
مسؤوليت همه اين حوادث بر عهده مرد است كه نتوانسته بخوبىزندارى كند.باور كنيدبخش مهمى از طلاقها در اثر همين بىمهريهابوجود ميآيد.
به آمار زير توجه فرماييد:
نياز روانى به محبت و بىاعتنائيهاى شوهر و اشتغال او به كارهاىزياد در نتيجه غفلت از حالروحى زن سبب جداييهاى بسيار شده است. در سال 1348 از ميان 10372 زن و مرديكه ازيكديگر جدا شدند،1203زن علت جدايى را خستگى و دلزدگى از زندگى و احساس پوچىوبيهودگى و بىتوجهى شوهر به مسائل عاطفى دانستهاند (4) .
زنى در دادگاه اعلام كرد:حاضر است علاوه بر بخشيدن مهر خودده هزار تومان هم بهشوهرش بدهد تا با طلاق او موافقت كند.از ازدواجآنها چهار ماه ميگذرد.زن گفت:چونشوهرم به طوطيهاى خود بيشتر ازمن علاقهمند است نميخواهم بيش از اين با او زندگىكنم. (5)
مهر و محبتخانوادگى از همه چيز ارزشدارتر استبدين جهتخداوند بزرگ در قرآن مجيدآنرا يكى از آثار قدرت و نعمتهاى بزرگشمرده بر بندگان منت نهاده ميفرمايد:
«يكى از آيات خدا اينست كه همسرانى برايتان آفريد تا با آنان انسبگيريد.و در ميانتانمحبت و مهربانى افكند.و در اين موضوع براى اهلتفكر آياتى هست (6) ».
امام صادق عليه السلام فرمود:زن از مرد آفريده شده و تمامتوجهش به سوى مردها معطوفميباشد.پس همسرانتان را دوستبداريد (7) .
حضرت صادق عليه السلام فرمود:هر كس از دوستان ما باشد بههمسرش بيشتر اظهارمحبت ميكند (8) .
رسول خدا (ص) فرمود:هر چه ايمان انسان كاملتر باشد بههمسرش بيشتر اظهار محبتمينمايد (9) .
امام صادق (ع) فرمود:يكى از اخلاق پيمبران اينست كه نسبتبههمسرانشان محبت دارند (10) .
پيغمبر فرمود:اين سخن مرد كه به همسرش ميگويد:واقعا ترادوست دارم،هرگز از قلبشخارج نخواهد شد (11) .
گر چه محبتبايد از صميم قلب باشد تا در دل طرف اثر بگذارد،زيرا دلها با هم راه دارند،ليكن به محبت قلبى تنها هم نبايد اكتفا كرد،بلكهلازم است صريحا آنرا اظهار نمود.درصورتى ميتوان انتظار نتيجه داشتكه آثار محبت در زبان و افعال و رفتار شخص نمايان باشد.
صريحا و بدون احتياط به همسرت اظهار عشق و علاقه كن:درحضور و غياب از وى تعريفكن،اگر به سفر رفتى برايش نامه بنويس واز درد فراق بنال.گاهى برايش تحفهاى خريدهتقديمش كن.اگر دسترسىبه تلفن دارى گاه گاهى از احوالش جويا شو.
يكى از موضوعاتيكه بانوان هرگز آنرا فراموش نمينمايند همينعشقها و مهرورزيهاى واقعىاست.براى نمونه بداستان زير توجهفرماييد:
خانمى به نام...از شوق گريست و گفت:در يك شب پاييزى باجوانى ازدواج كردم.مدتها زندگىما به آرامى گذشت.خود را خوشبختترين زن روى زمين حس ميكردم.شش سال در خانهكوچكى كهبرايم ترتيب داده بود بسر بردم.تا اينكه روزى خوشبختىام صد برابر شد.
آن روز باردار شده بودم.هنگاميكه اين خبر را به شوهرم دادم مرا درآغوش گرفت و چونكودكان گريه را سر داد.از شوق آن قدر گريست كهبدون اغراق چندين بار نزديك بود نقش برزمين شود.پس از آن بيرونرفت و با پسانداز خود يك گردنبند الماس برايم خريد.هنگاميكهآنرابه من داد گفت:اين گردنبند را به بهترين زن دنيا كه تا به حال ديدهام تقديمميكنم.اماافسوس كه طولى نكشيد كه در يك حادثه غم انگيز رانندگىكشته شد (12) .
به همسرت احترام بگذار
زن نيز مانند مرد خودش را دوست دارد و به حفظ شخصيتخويش علاقهمند است.
دوست دارد محترم و گرامى باشد.از تحقير و توهين رنجيده خاطرميگردد.اگر مورد احترامقرار بگيرد احساس شخصيت نموده و به كار وزندگى دلگرم ميشود.از احترام و احترام كنندهخوشش ميآيد،از توهين وتوهين كننده متنفر ميباشد.
آقاى محترم!همسرت حتما از شما انتظار دارد كه بيش از ديگرانبه وى احترام بگذارى.البته حق دارد چنين انتظارى را داشته باشد.زيراترا شريك زندگى و بهترين يار واقعىخويش ميداند.
شبانهروز براى آسايش تو و فرزندانت زحمت ميكشد.آيا حق ندارد انتظار داشته باشد كهوجودش را،غنيمتشمرده به وى احترامبگذارى؟
بزرگداشت او ترا كوچك نميكند بلكه حق شناسى و صفا و مودتترا باثبات ميرساند.به هماناندازه بلكه بيشتر از آن مقدار كه به ديگراناحترام ميگذارى به همسرت احترام بگذار.درموقع صحبت كردن ادب راكاملا رعايت كن.
با كلمه«تو»او را مخاطب نساز بلكه هميشه از كلمه«شما»كهعلامت احترام است استفاده كن.هيچگاه كلامش را قطع نكن.بر سرشداد نزن.با احترام و نام خوب او را صدا بزن.در موقعنشستن به او احترامبگذار.وقتى وارد منزل ميشوى اگر از سلام كردن غفلت نمود به اوسلامكن.
وقتى از خانه بيرون ميروى خداحافظ بگو.وقتى به سفر ميروى بااو توديع كن.برايش نامهبنويس،اگر شب تولدش معلوم استبعنواناحترام دسته گل يا تحفه ديگرى تقديمش كن،درمجالس و در حضورديگران به وى احترام بگذار.از توهين و تحقير جدا بپرهيز.از دشناموناسزا گفتن اجتناب كن.از مسخره كردن و دست انداختن او و لو به طورشوخى جداخوددارى كن.خيال نكن چون خصوصى هستيد بدش نميآيدبلكه چنين انتظاريرا هرگز از تونداشته كاملا رنجيده خواهد شد گر چه بهزبان نياورد.
از باب نمونه به داستان زير توجه فرماييد:
خانم موقر و متينى كه بايد 36-35 سال داشته باشد،با حالتخشم و غضب درباره تقاضاىطلاق ميگويد: حدود دوازده سال استبا همسرم ازدواج كردهام.مرد خوبىاست.بسيارى ازمحسنات يك آدم كامل و دوست داشتنى را دارد.اماهرگز نخواستبفهمد كه من زن او،همسراو،مادر دو فرزند او هستم.بهخيال خودش مرد مجلس آرايى است.اما مجالس را با دستانداختن منميآرايد.نميتوانيد فكر كنيد چقدر زجر كشيدهام.بكلى اعصابم خراب شدهدائمامجبورم دكتر بروم.هزار بار با شوهرم حرف زدهام.خواهش والتماس كردهام كه من زن توهستم،سن و سالى دارم.درست نيست كهپيش آشنا و غريبه صد جور شوخى زننده و غيردوستانه با من ميكنى.متلكميگويى كه ديگران بخندند و مثلا خوش بگذرانند.من اغلب ازهمهخجالت ميكشم و چون از اول شوخ طبع و بذله گو نبودهام هيچوقت نميتوانمبا شوهرممقابله به مثل كنم.بنابراين چون خواهش و تمناهاى من فائدهنداشتبا تمام رنجهاييكهميدانم در انتظارم نشسته خواهم ساخت تا از مردقدر ناشناسى كه هيچوقت احترام مرا نگهنداشته جدا شوم (13) .
همه بانوان مانند بانوى مذكور از شوهران خويش انتظار احترامدارند و از توهين و تحقيرجدا ناراحت ميشوند.اگر در مقابلبىاحتراميهاى شوهر سكوت نمودند دليل رضايتشاننيست.بلكه يقينداشته باش كه قلبا مكدر خواهند شد و لو اصلا به زبان نياورند.اگربههمسرت احترام بگذارى او نيز به تو احترام خواهد گذاشت.و بدين وسيلهرشته دوستى وصميميتشما روز بروز استوارتر خواهد شد.و در نزدديگران نيز محترم خواهيد شد.اگر همبه او بىاحترامى كردى و تلافى كردتقصير خودت ميباشد.
آقاى محترم زن گرفتن با برده گرفتن خيلى فرق دارد.به عنوانبرده و اسير به خانهاتنيامده بلكه انسان آزادى است كه به منظور تاسيسيك زندگى مشترك سعادتمندانه بهخانهات قدم نهاده.همان انتظاراتى راكه تو از وى دارى او هم عينا همان انتظارات را دارد.پسچنان با او رفتاركن كه دوست دارى با تو رفتار كند.
حضرت صادق (ع) از پدرش نقل كرده كه فرمود:هر كس زنگرفتبايد او را گرامى و محترمبشمارد (14) .
رسول خدا (ص) فرمود:هر كس مسلمانى را گرامى بدارد خدا اورا گرامى خواهد داشت (15) .
پيغمبر اسلام (ص) فرمود:زنان را گرامى نميدارند مگر افرادبزرگوار.و به آنان توهيننميكنند جز مردم پست و فرومايه.
رسول خدا (ص) فرمود:هر كس به خانوادهاش توهين كند خوشىزندگى را از دستخواهدداد (16) .
خوش اخلاق باش
دنيا در مسير معين و بر طبق نقشه منظمى مىچرخد.حوادثروزگار با نظم و ترتيب مرموزيكى پس از ديگرى خودنمايى ميكند.وجودناچيز ما در اين جهان پهناور به منزله ذره كوچكىاست كه هر لحظه بهسويى حركت و با ذرات ديگر در تصادم است.اداره جهان دست ما نيستو حوادث گيتى بر طبق ميل ما واقع نمىشوند.بامداد كه از منزل خارجميشويد تا دوبارهبرگرديد ممكن استبا دهها ناملايم-كوچك يا بزرگ-برخورد نماييد.و در ميدان زندگى وصحنه كسب و كار،كه به ميدان نبردبىشباهت نيست،با مشكلات فراوانى مواجه شويد.براىپيدا كردن تا كسىلنگ شدهايد،فلان كس به شما توهين نموده،مورد عيبجويى وسرزنشقرار گرفتهايد،فلان كس در كسب و كار با شما رقابت كرده،رئيس ومافوقتان ايراد وبهانهجويى ميكند.چك فلان آدم بد حساب برگشتخورده.معلوم نيستسفته فلان شخصوصول شود يا نه.طلبكار در وصولمطالباتش پافشارى ميكند.و دهها بلكه صدها از اين قبيلحوادث كوچكو بزرگ كه خواه ناخواه براى هر كسى اتفاق ميافتد.
ممكن است از وجود ناملايمات چنان خشمگين و ناراحتشويدكه مانند بمب آتشزا هرلحظه در معرض انفجار باشيد.به چرخ گردون ومردم متجاوز كه زورتان نمىرسد،اما وقتى بهخانه وارد ميشويد ميخواهيدقدرت نمايى كنيد و انتقام چرخ و فلك و مردم كج رفتار را از زنو فرزندبيگناهتان گرفته بدينوسيله دق دلى خالى كنيد.
گويا عزرائيل وارد خانه شده است.بچهها مانند موش فرار ميكنند،خدا نكند كوچكترينبهانهاى بدستش بيفتند.غذا شور يا بىنمك باشد،چاى آماده و حاضر نباشد،يكى از بچههاسر و صدا كند،وضع منزل نامرتبباشد،حرف ناپسندى از دهان همسرش بيرون بيايد،وامصيبتا آقا همانندبمبى منفجر خواهد شد.به سر اين داد ميزند،به آن يكى دشنام ميدهد،آنيكى را ميزند،با اين اوقات تلخى ميكند.بدينوسيله محيط با صفاى خانه راكه به منظوراستراحتبدانجا پناه آورده بود به صورت جهنم سوزانى تبديل خواهد ساخت.در آن دوزخخود ساخته،هم خودش خواهد سوختهم زن و فرزند بيگناهش.اگر بچهها بتوانند از آنمحيط رعب و وحشتفرار نموده در كوچه و خيابان سرگردان ميشوند.و الا خدا خدا ميكنندكهمالك دوزخ زودتر از منزل خارج گردد تا از شرش خلاص شوند.
وضع رقتبار و سرنوشتشوم يك چنين خانوادهاى بخوبىروشن است.هميشه دعوا و اوقاتتلخى برپاست.آب خوش از گلويشانپايين نخواهد رفت.وضع منزل رضايتبخش نخواهد بود.زن از محيطمنزل و ديدن صورت عبوس شوهر بيزار خواهد بود.زنيكه همواره بابداخلاقيهاى شوهر مواجه باشد چگونه ميتواند به زندگى دلگرم باشد و ازروى عشق و علاقهخانهدارى و شوهردارى كند؟
از همه بدتر وضع دلخراش و سرنوشتخطرناك اطفالى است كهدر چنين محيط ناگوارىپرورش مىيابند.اوقات تلخيها و ناسازگاريهاىدائمى پدر و مادر بدون ترديد در روح حساسآنها اثر بدى خواهد گذاشت.
غالبا افرادى تندخو،عصبانى مزاج،بد بين،كينهتوز،متعدى،پژمرده تربيتخواهند شد.چونبه محيط خانه و زندگى دلخوشى ندارند به ولگردى پناهميبرند.در نتيجه،ممكن است دردامهاى گوناگون فساد كه به وسيله شياداناجتماع براى منحرف كردن اينگونه افراد نهادهشده گرفتار شوند و براىهميشه بدبخت گردند.حتى امكان دارد براى حل عقدههاى درونىخويش،دستبه كارهاى بسيار خطرناكى از قبيل قتل و جنايت و دزدى وخودكشى بزنند.
براى تاييد مطلب ميتوانيد به پروندههاى افراد تبهكار مخصوصااطفال مراجعه نماييد. آمار ونقل حوادثى كه از اينگونه اطفال،هر روز در صفحاتروزنامهها و مجلات منعكس ميشودبهترين گواه مطلب است.مسؤوليتهمه اين بدبختيها بر گردن سرپرستخانواده است كهاعصاب خويش راكنترل نكرده در منزل بد اخلاق بوده است.در اين دنيا آسايش وخوشىندارد در سراى ديگر نيز بىكيفر نخواهد بود.
آقاى عزيز!اداره جهان در اختيار ما نيست.تزاحمات،ناملايمات،مصيبات از لوازم لا ينفك اينجهان هستند.هر كسى در مسير زندگى باآنها خواه ناخواه برخورد خواهد نمود.بايد براىپذيرش آنها آماده شد.
شخصيت انسان در اين مواقع بظهور ميرسد.بايد بدون جزع و فزع با آنهامواجه شد و درصدد چاره بر آمد.انسان توانايى آنرا دارد كه صدها مشكلبزرگ و كوچك را با آغوش بازبپذيرد و خم به ابرو نياورد.
حوادث روزگار علت تامه ناراحتيها نيستند بلكه اعصاب ضعيفهستند كه متاثر شده اسبابنگرانى و ناراحتى ما را فراهم ميسازند.اگر برنفس خويشتن مسلط باشيم و اعصابمان راكنترل كنيم كه در مقابلپيش آمدها متاثر نشوند ناراحتى و عصبانيت مفهومى ندارد.
امر ناگواريكه برايت اتفاق افتاده يا از امور ضرورى اين جهان واز لوازم لا ينفك ماده و مادياتاست كه سعى و تدبير ما در وجود و عدمآنها تاثيرى ندارد يا از اموريست كه سعى و تدبير ماهم ميتواند در آنها اثرداشته باشد.اگر از قسم اول باشد جزع و فزع و عصبانيت وتندخويىبدون شك سودى ندارد بلكه يك امر صد در صد غير عقلائى است.زيرا دراينگونهموارد كارى از ما ساخته نيست.بخواهيم يا نخواهيم جهان مادهاينگونه لوازم را دارد.بايد براىوقوع آنها آماده بود و با لب خندان استقبال نمود.و اگر از قسم دوم باشد بايد با سعى و تدبيردر صدد چارهبر آمد.
اگر در مقابل مشكلات خودمان را نبازيم و بتوانيم اعصابمان راكنترل كنيم و با فكر و تدبيروارد كار شويم اكثر مشكلات قابل حل هستند.
در اينصورت هم عصبانيت و بد اخلاقى نه تنها در حل مشكلات بما كمكنخواهد كرد بلكهممكن است مشكلى به مشكلات بيفزايد.بنابراين،انسانعاقل و هوشيار بايد هميشه براعصاب خويشتن مسلط باشد و نگذارد ازحوادث و ناملايمات روزگار متاثر گردند.
انسان موجود نيرومند و توانايى است كه با بردبارى و كوشش وتدبير ميتواند بر مشكلاتبزرگ پيروز گردد.آيا حيف نيست كه در مقابلحوادث كوچك خودش را باخته داد و فرياد واوقات تلخى راه بيندازد؟!
از همه اينها گذشته،حوادث و ناملايمات روزگار و رفتار ناپسندمردم اسباب ناراحتى ترافراهم ساختهاند زن و فرزندت چه تقصيرىدارند؟
همسرت از صبح تا حال در خانه زحمت كشيده،غذا پخته،لباسشسته،خانه را تميز و مرتبنموده،با بچهها سر و كله زده،با بدن و اعصابخسته در انتظار تو بوده كه وقتى به منزلآمدى با اخلاق خوش و مهربانىدلش را گرم نموده خستگى اعصابش را برطرف سازى.
فرزندانت نيز از بامداد تا حال در مدرسه مشغول بوده با اعصاب ومغز خويش كار كردهاند.يادر مغازه يا در كارگاه به كار اشتغال داشتهاند.
اكنون خسته و ناتوان به منزل بازگشته در انتظار پدرشان هستند كه باسخنان شيرين واخلاق خوش و اظهار محبتخستگى اعصابشان را برطرف سازد و براى كار و كوششتقويتشان كند.
آرى زن و فرزندانتبا صدها اميد و آرزو در انتظار تو بودهاند آياسزاوار استبا چهره عبوس واخلاق تند و صورت در هم كشيده تو مواجهگردند؟!
انتظار داشتند تو فرشته رحمتباشى و با اخلاق خوش و چهرهشكفته محيط خانه را نورباران كنى و با سخنان گرم و دلپذيرت اعصابخسته آنان را آرامش دهى.نه اينكه با اخلاقتند و صورت در هم كشيدهمحيط خانه را تاريك گردانى و با عصبانيت و اوقات تلخى اعصابخستهآنها را خستهتر سازى.آيا ميدانى كه تنديها و بد اخلاقيهاى تو چه آثار بدىدر روح وجسم آنها خواهد گذاشت كه نتيجهاش دامنگير تو خواهد شد؟بهآنها رحم نميكنى اقلا بهخودت رحم كن.با اين بد اخلاقيهاى دائم،جسم واعصاب سالم برايتباقى ميماند؟
با اين وضع چگونه ميتوانى به كسب و كار ادامه دهى و بر مشكلاتزندگى و مصائب روزگارپيروز گردى؟چرا محل استراحتخودت و زن وفرزندت را به صورت زندان اختيارى تبديلميسازى كه نتيجهاش عائدخودت شود؟
آيا بهتر نيست كه هميشه خوش و خندان باشى و اگر مشكلى برايتاتفاق افتاد بدونعصبانيت و جزع و فزع،با عقل و تدبير در صدد چارهبرآيى؟
آيا بهتر نيست وقتى ميخواهى براى استراحت و تجديد نيرو بهآسايشگاه خانه قدم بگذارىپيش خودت بينديشى كه تندخويى و بداخلاقىمشكل مرا حل نميكند بلكه اعصابم راخستهتر خواهد نمود و چه بسا مشكلات تازهاى بوجود خواهد آورد.فعلا بايد استراحت وتجديد نيرو كنمتا بتوانم با اعصاب راحت و فكر آزاد در صدد چاره بر آيم.آنگاه حوادثوگرفتاريهاى زندگى را موقتا بدست فراموشى بسپارى و با چهره باز و لبخندان وارد منزلشوى.با سخنان گرم و محبتهاى بىشائبه دل اهل خانه راشادمان گردانى.بگوييد و بخنديد.وتفريح و استراحت كنيد.با خوشى ولذت غذا بخوريد.و با اعصاب آسوده خواب و استراحتكنيد.بدينوسيله هم زن و فرزندت به خانه و زندگى دلگرم شده براى كار و كوششآمادهميگردند هم خودت ميتوانى با اعصاب سالم به كسب و كار ادامه دهىو بر مشكلات زندگىپيروز گردى.
بدين جهت،دين مقدس اسلام اخلاق خوب را جزء ديانت و ازعلائم كمال ايمان ميشمارد.
رسول خدا (ص) فرمود:كاملترين مردم از جهت ايمان،خوش اخلاقترين آنها ميباشد.بهترين شما كسى است كه نسبتبهخانوادهاش احسان كند. (17)
پيغمبر اسلام (ص) فرمود:هيچ عملى بهتر از اخلاق خوب نيست. (18)
امام صادق عليه السلام فرمود:نيكوكارى و حسن خلق خانهها راآباد و عمرها را زياد ميكند. (19)
امام صادق (ع) فرمود:شخص بد اخلاق خودش را در عذابميدارد. (20)
لقمان حكيم فرمود:مرد خردمند بايد در بين خانوادهاش مانندكودك باشد و رفتار مردانه رابراى خارج منزل بگذارد. (21)
رسول خدا (ص) فرمود:عيشى بهتر از خوش اخلاقى نيست. (22)
پيغمبر اسلام (ص) فرمود:اخلاق خوب نصف دين ميباشد. (23)
وقتى سعد بن معاذ كه يكى از اصحاب بزرگ رسول خدا و مورداحترام آنجناب بود درگذشترسول اكرم مانند صاحبان عزا با پاى برهنهدر تشييع جنازهاش شركت نمود.بدست مباركخويش جنازه را در قبرنهاده روى آنرا پوشاند.در آنهنگام مادر سعد كه آن همه احترام را ازرسولخدا مشاهده نمود فرزندش سعد را مخاطب قرار داده گفت:اى سعدبهشت گوارايتباد.
پيغمبر اكرم فرمود:اى مادر سعد!اين چنين مگو.زيرا سعد را درقبر فشار سختى وارد شد.بعدا علت فشار قبر سعد را از آنحضرتپرسيدند.فرمود:علتش آن بود كه با خانوادهاش بداخلاقى ميكرد (24) .
پىنوشتها:
1-سوره نساء آيه 34
2-مستدرك جلد 2 ص 550
3-سوره بقره آيه 228
4-اطلاعات 15 آذر 1350
5-اطلاعات 6 بهمن 1350
6سوره روم آيه 31
7-بحار جلد 103 ص 226
8بحار جلد 103 ص 223
9-بحار جلد 103 ص 228
10-بحار جلد 103 ص 236
11-شافى جلد 2 ص 138
12-اطلاعات 6 بهمن 1368
13-اطلاعات 8 اسفند 1350
14-بحار جلد 103 ص 224
15-بحار جلد 74 ص 303
16-مواعظ العدديه ص 151
17-بحار ج 103 ص 226
18 و 19-شافى ج 1 ص 166
20-شافى ج 1 ص 176
21-محجة البيضاء ج 2 ص 54
22-بحار ج 71 ص 389
23-بحار ج 71 ص 385
24-بحار ج 73 ص 298