3ـ شرحى است متقن بر تجريد خواجه طوسى از ابتداء تا مسئله كلام الهى.
4ـ صاحب رياض العلماء در صحّت انتساب اين كتاب به وى ترديد كرده است هياكل النور از تأليفات شيخ اشراق است و شروح بسيارى بر آن نوشته شده كه در كتاب تاريخ پيدايش تصوف و عرفان و سير تحول و تطور آن از ص614 به بعد آمده است.
5ـ و نيز تعليقات بر شرح اشارات خواجه و الكلمات الطيّبة فى اصالة الماهية والوجود.
6ـ فرزند ديگر فياضميرزا ابراهيمنامدارد كهمؤلف كتابالقواعد الحكميةوالكلاميةبوده است.
7ـ و كربلا و نجف بوده و در سال 1349 به همراه پدر والامقام خود به قم منتقل و در دانشكده معقول و منقول به تحصيل پرداخته و پس از اخذ گواهى نيز در كلاسهاى ويژه وزارت دارائى شركت جسته و در همان وزارتخانه استخدام شده است و در سال 1320 شمسى به سارى سفر كرده.
بوده و سپس شغل سر دفترى ثبت اسناد را در شهر سارى براى خود اختيار كرد و در آنجا سكونت گزيد در سالهاى 1321 تا 1324 شمسى روزنامه صفا(1) را در مازندران انتشار مىداد و در دورههاى 16 و 18 به نمايندگى مردم سارى به مجلس شوراى ملّى رفت و در سال 1334 در سن پنجاه سالگى زندگى را بدرود گفت(2).
عبدالصمد بن محمد(3):
از روات حديث و از اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است.
عبدالصمد بن عبيدالله الأشعرى(4):
از روات و محدثين قم است، از حنّان روايت مىكند، ممكن است اين عبدالصمد با صاحب ترجمه قبلى يكى باشد.
عبدالعزيز بن المهتدى بن محمد بن عبدالعزيز الاشعرى القمى(5):
زندگى او در قرن دوّم هجرى بوده، و از روات و محدّثين بزرگ قم، و از اصحاب امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) است، و در بعض امور از امام(عليه السلام) وكالت داشته است، نجاشى و علامه او را در بخش موثقين ذكر كردهاند. شيخ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: شناسنامه مطبوعات ايران: 274.
2ـ وى در حين وكالت فوت كرد و جسدش در صحن اتابكى به خاك سپرده شد. و نيز ر.ك: گنجينه آثار قم 373; گنجينه دانشوران 200.
3ـ نك: رجال طوسى 419.
4ـ نك: رجال نجاشى 62 ضمن ترجمه فرزندش حسن.
5ـ رجال نجاشى: 245; فهرست طوسى: 119; رجال طوسى: 380، 487; اختيار كشى، رقم 910، 974، 976; خلاصه 1/116.
منتجبالدين در فهرست و شيخ كشى در رجال خود او را از وكلاء امام محمد بن على التقى(عليه السلام) نيز دانستهاند و همچنين ابن داود در كتاب خود مىنويسد كه عبدالعزيز بن مهتدى از اصحاب امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) و مردى صالح و موثق و از جانب امام(عليه السلام) وكالت داشته است(1).
عبدالقاهر بن احمد بن على القمى(2):
از فضلا و دانشمندان و ادباء شهر قم بوده. شيخ منتجب الدين در فهرست خود به لقب «الاديب فخرالدين» از او ياد مىكند.
عبدالقاهر بن حمويه القمى:
كنيهاش ابو طالب است، شاذان بن جبرئيل از او اجازه روايت دارد، دانشمندى جليل و محدّثى بزرگوار است(3).
عبدالكريم حائرى (آيت الله المرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى)(4):
مرجع بزرگ و مفتى جليل القدر ديار شيعه در دوره اخير، فقيهى متبحر و قائدى پارسا بود، كه از دهكده «مهر جرد»(5) يزد طلوع كرده و عالم اسلامى را به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ شيخ رضوان الله عليه گويد اين دعا از ناحيه امام رضا(عليه السلام) درباره او صادر شده: «غفر الله لك ذنبك و رحمنا و اياك و رضى عنك برضاى» (يعنى: خداوند تو را بيامرزد و ما و تو را در ظل رحمت خود جاى دهد و از تو راضى و خشنود باشد همانگونه كه من راضى هستم).
2ـ فهرست منتجب الدين: 87; امل 482; جامع 1/462; تنقيح 2/159.
3ـ شيخ حر عاملى در امل الامل گويد عالمى جليل القدر بوده و...
4ـ شرح حال مؤسس حوزه مقدسه قم (مرحوم آيت الله حائرى) را در مجله نور علم، ش11، مرداد 1364 از ص105 تا 120 به تفصيل نوشتهايم. و نيز در كتاب ديگر خود، «دست پروردگان آيت الله مؤسس».
5ـ 10 فرسنگى يزد.
نور خويش روشن ساخت.
فرزند مرحوم آقا محمد جعفر، از كشاورزان پارساى مهرجرد بوده و در اوان جوانى به تشويق و مراقبت مير ابو جعفر نامى براى كسب دانش به (اردكان) سفر كرده است(1)، و پس از چندى به شهر يزد وارد شده و در خدمت آقا مير سيد على مدرس بزرگ و آقا سيد يحيى و آقا مير سيّد حسين ميرزا و سيّد حسين وامق به كسب فضائل همت گماشته است، پس از مدّتى به اعتاب مقدسه رهسپار و در آن ديار از محضر آقا شيخ على يزدى بفروئى و آقا مير سيّد محمّد فشاركى و آيت الله ميرزا محمّد تقى شيرازى و آقا ميرزا ابراهيم محلاتى شيرازى و شيخ نورى(2) مستفيد گشته است، مدّت زمانى نيز به مجلس درس آخوند ملا محمد كاظم خراسانى پيوسته و در ضمن براى طلاب و فضلاء ديگر درس آن مرحوم را تقرير مىفرموده، تا به خواهش و تقاضاى مردم عراق «سلطان آباد» به ايران مهاجرت و در شهر مذكور مقيم شدند اين اقامت چندان به طول نينجاميد و دوباره در سال 1324 ابتداى انقلاب مشروطيت به اعتاب مقدسه مراجعت فرموده و در شهر كربلا به تدريس و افاضه مشغول شدند، تا در سال 1332 ثانياً مردم اراك در مراجعت جناب ايشان إلحاح و إصرار كردند و حاج سيد اسماعيل عراقى را به نمايندگى نزد ايشان فرستادند، بالاخره ايشان(3) به اراك تشريف فرما شده و تا سال 1340 در آن شهر مقيم بودند، در اين سال در ايام نوروز براى زيارت به قم مشرف شده و در منزل مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى(4) فرود
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در اين شهر از محضر مرحوم مجد العلماء اردكانى و ديگران استفاده كرده است.
2ـ شهيد مشروطه مشروعه آيت الله حاج شيخ فضل الله نورى (مستشهد به سال 1327 هـ ق) است.
3ـ به قصد زيارت مرقد امام هشتم، حضرت على بن موسى الرضا ـ عليه آلاف التحية والثناء ـ به ايران آمدند و پس از زيارت... .
4ـ طبق قولى در منزل مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى پائين شهرى اقامت داشتهاند.
آمدند، در اين موقع مردم قم و علماء اين شهر از حضرت ايشان تقاضا كردند كه فسخ عزيمت كنند و در شهر قم مقيم شوند، بالأخره(1) تصميم به اقامت گرفتند و به توسعه حوزه علميه همّت گماشتند از اين زمان مرجعيّت تامّه يافته و از هر سو طلاب علوم و دانش پژوهان به خدمتش شتافتند، به علّت كثرت طلاب و دانشجويان مدرسه فيضيّه و دارالشفاء را تعمير و يك طبقه بر بناى مدرسه فيضيه اضافه كرده و همچنين خانههائى براى سكونت طلاب اجاره كردند.
از آثار ديگر ايشان مريضخانه سهاميه قم كه از موقوفه مرحوم سهام الملك ساخته شده و ديگر محله مبارك آباد را براى سيل زدگان، و دار الايتامى براى نگهدارى و تربيت يتيمان بنا فرموده و همچنين كتابخانه متناسبى براى استفاده طلاب ترتيب دادند كه اكنون قابل ملاحظه و داراى كتب زيادى است(2).
عبدالملك بن عبدالله بن سعد الأشعرى القمى(3):
زندگى او در نيمه اوّل قرن دوّم هجرى است از روات موثّق و محدّثان
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ پس از اصرار فراوان علماء بزرگ قم (مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى و مرحوم آيت الله ميرزا احمد ارباب و مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمود روحانى و...) مرحوم آقاى حائرى به قرآن تفأل مىزند وآيه شريفه 93 سوره يوسف (اذهبوا بقميصي هذا والقوه على وجه ابي يأت بصيرا واتوني باهلكم اجمعين) مىآيد و لذا به خواست علماء و مردم قم پاسخ مثبت مىدهد و از اين تاريخ به بعد فصل جديدى در تاريخ دارالايمان قم ـ با تأسيس حوزه علميه قم به دست تواناى اين فقيه عاليمقدار ـ پديد مىآيد و عليرغم آن همه تحميلات و تضيقات و فشارهاى حكومت رضا خانى با درايت خاصى حوزه نوپاى قم را اداره كرد و علما و فقهاى بزرگى را تربيت كرد.
2ـ تأليفات ايشان يكى درر الاصول ـ جمعى از بزرگان بر اين كتاب حاشيه زدهاند ـ و ديگرى كتاب صلوة است. وفات ايشان در سال 1355 واقع در مدرس خودشان در مسجد بالاسر مدفون شد. تأليفات ديگر ايشان عبارت است از: 1 ـ تقريرات (تقرير درس استادش مرحوم فشاركى است الذريعه 4/378) 2 ـ كتاب الرضاع (مشاهير دانشمندان اسلام 4/369) 3ـكتاب النكاح (ريحانة الادب 1/32، احسن الوديعة 269) 4ـ كتاب المواريث.
3ـ درباه او نك: رجال شيخ طوسى: 234; رجال برقى: 24; الاختصاص: 276 و 326.
بزرگوار شهر قم و از صحابه امام جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالوهاب القمى(1):
قرن دوّم و از اصحاب جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالهادى القمى (حاج ميرزا...):
فرزند حجة الاسلام حاج آخوند(2) قمى است، و اكنون ايشان نيز به اين لقب مشهورند، تحصيلات او در قم و در محضر آقاى شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى و همچنين اساتيد ديگر تحصيل كرده، مردى فاضل، خوشخو و آرام و مهربان است(3).
عبدالله «آقا سيد عبدالله قمى»(4):
از سادات رضوى قم و از دانشمندان و فقهاء بزرگ شهر قم بودهاند سلسله نسب و «اجازهاش» را بر لوح قبرش نقش كردهاند. تحصيلات او در نجف اشرف و استادان او حاج ميرزا حبيب الله رشتى و مرحوم شيخ راضى عرب بودهاند، پس از فراغ از تحصيل و نيل به درجات عالى علمى در سال 1288 به قم مراجعت نمودند و در مسجد امام اقامه جماعت مىكرده، و در جامعه قم رياست و مرجعيت يافت، محضر او محل ترافع و سرير او مسند قضاء گرديد، در سال 1333 در سن هشتاد و چهار سالگى وفات يافت قبر او در شيخان بزرگ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال طوسى 238.
2ـ حاج غلامرضا.
3ـ وى در اواخر زعامت دينى مرحوم آيت الله بروجردى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد، گنجينه 1/122.
4ـ نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم و گنجينه دانشمندان 1/143.
و مجاور قبر ابو جرير است.
حجة الاسلام مرحوم مير سيد محمد و حجة الاسلام حاج مير سيد على برقعى و حجة الاسلام حاج مير سيد حسن برقعى فرزندان او هستند.
عبدالله بن جعفر بن الحسين بن مالك بن جامع الحميرى(1):
كنيه او ابوالعباس است، زندگانى او در قرن سوّم بوده و از محدّثين بزرگ و از وجوه و بزرگان قميين و اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است، نجاشى و ابن داود مىنويسند كه در سال دويست و هفتاد و كسرى(2) به كوفه وارد شد و مردم كوفه در شنيدن احاديث از او بهرهمند شدند(3)، همگان او را توثيق كرده و به درستى ستودهاند.
تأليفات او بسيار است از جمله:
1 ـ كتاب الامامة.
2 ـ كتاب الدلائل.
3 ـ كتاب العظمة والتوحيد.
4 ـ كتاب الغيبة والحيرة.
5 ـ كتاب فضل العرب.
6 ـ كتاب التوحيد والبدا والإرادة والإستطاعة والمعرفة.
7 ـ كتاب قرب الاسناد الى الرضا(عليه السلام).
8 ـ كتاب قرب الاسناد الى ابي جعفر بن الرضا(عليهما السلام).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره ايشان نك: رجال نجاشى 219، و 303 (ضمن ترجمه على بن على); فهرست طوسى: 102; رجال طوسى: 396، 419، 432; اختيار كشى رقم: 1124; خلاصه: 1/106.
2ـ يا 297 هـ ق.
3ـ ابو غالب زرارى و محمد بن يحيى عطار ـ كه از رجال كلينى هستند ـ از او روايت مىكنند.
9 ـ كتاب مابين هشام بن الحكم وهشام بن السالم والقياس والارواح والجنة والنار والحديثين المختلفين.
10 ـ كتاب قرب الاسناد الى صاحب الأمر(عليه السلام).
و چند كتاب ديگر(1).
عبدالله بن الحسن بن بابويه:
از دانشمندان و محدّثين قم و شاگرد شيخ طوسى است.
عبدالله بن سعد بن مالك الأشعرى(2):
همان كسى است كه با برادرش احوص و نعيم و عبدالرحمن در تاريخ 73 هجرى از شهر كوفه مهاجرت كرده و به قم آمدند. عبدالله مردى عالم و داناى به احاديث و احكام اسلامى بوده و مدّتى در شهر كوفه امارت داشته است، برخلاف برادرش احوص مردى نرم و مهربان بوده است.
اوّلين مسجد را در شهر قم او ساخته است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ به نامهاى مسائل الرجال ومكاتباتهم إلى أبى الحسن الثالث(عليه السلام); مسائل لابي محمّد الحسن(عليه السلام)على يد محمّد بن عثمان العمرى; مسائل ابى محمد(عليه السلام); كتاب الطب.
2ـ منتهى المقال 4/186.
3ـ وى از ناحيه منصور عباسى به حكومت بلاد جبل منصوب شد و پس از مدت زمانى كوتاه از سمت خود استعفا كرده به قم بازگشت و همچون گذشته به خدمات دينى پرداخت. او داراى پانزده فرزند بود كه جمعى از زردتشتيان را به مذهب پاك تشيّع رهنمون گرديدند. در ترجمه اين صحابى امام باقر(عليه السلام) به منابع زير مىتوان مراجعه كرد: گنجينه آثار قم: 1/222; اشعريان قم.
عبدالله بن الصَّلت القمى(1) (ابوطالب):
زندگى او در نيمه دوّم قرن دوم بوده، از مشايخ فقهاء و از راويان و محدثان و موثق است، شيخ صدوق در مقدمه كتاب (كمال الدين)(2) او را به درستى و نيكى ستوده است، وى از اصحاب على بن موسى الرضا ]ع[ و فرزند بزرگوارش امام التقى ]ع[ است. ابن داود و نجاشى و صاحب مشتركات ترجمه حال او را آوده و همگان او را توثيق كردهاند.
عبدالله(3) بن عامر بن عمران بن ابى عمرو الاشعرى القمى:
كنيهاش ابو عبدالله و از فقها و محدثان بزرگ قم و از مشايخ اماميه است. علامه در خلاصه و نجاشى در رجال خود او را به عدالت ستودهاند و همچنين نجاشى كتابى براى او ياد كرده است.
عبدالله بن محمد(4) بن عيسى:
برادر احمد بن محمد بن عيسى است، شيخ كشى در رجال خود احوال او را ذكر كرده، و لقب او را «بنان» مىداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهى
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
عبدالصمد بن محمد(3):
از روات حديث و از اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است.
عبدالصمد بن عبيدالله الأشعرى(4):
از روات و محدثين قم است، از حنّان روايت مىكند، ممكن است اين عبدالصمد با صاحب ترجمه قبلى يكى باشد.
عبدالعزيز بن المهتدى بن محمد بن عبدالعزيز الاشعرى القمى(5):
زندگى او در قرن دوّم هجرى بوده، و از روات و محدّثين بزرگ قم، و از اصحاب امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) است، و در بعض امور از امام(عليه السلام) وكالت داشته است، نجاشى و علامه او را در بخش موثقين ذكر كردهاند. شيخ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: شناسنامه مطبوعات ايران: 274.
2ـ وى در حين وكالت فوت كرد و جسدش در صحن اتابكى به خاك سپرده شد. و نيز ر.ك: گنجينه آثار قم 373; گنجينه دانشوران 200.
3ـ نك: رجال طوسى 419.
4ـ نك: رجال نجاشى 62 ضمن ترجمه فرزندش حسن.
5ـ رجال نجاشى: 245; فهرست طوسى: 119; رجال طوسى: 380، 487; اختيار كشى، رقم 910، 974، 976; خلاصه 1/116.
منتجبالدين در فهرست و شيخ كشى در رجال خود او را از وكلاء امام محمد بن على التقى(عليه السلام) نيز دانستهاند و همچنين ابن داود در كتاب خود مىنويسد كه عبدالعزيز بن مهتدى از اصحاب امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) و مردى صالح و موثق و از جانب امام(عليه السلام) وكالت داشته است(1).
عبدالقاهر بن احمد بن على القمى(2):
از فضلا و دانشمندان و ادباء شهر قم بوده. شيخ منتجب الدين در فهرست خود به لقب «الاديب فخرالدين» از او ياد مىكند.
عبدالقاهر بن حمويه القمى:
كنيهاش ابو طالب است، شاذان بن جبرئيل از او اجازه روايت دارد، دانشمندى جليل و محدّثى بزرگوار است(3).
عبدالكريم حائرى (آيت الله المرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى)(4):
مرجع بزرگ و مفتى جليل القدر ديار شيعه در دوره اخير، فقيهى متبحر و قائدى پارسا بود، كه از دهكده «مهر جرد»(5) يزد طلوع كرده و عالم اسلامى را به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ شيخ رضوان الله عليه گويد اين دعا از ناحيه امام رضا(عليه السلام) درباره او صادر شده: «غفر الله لك ذنبك و رحمنا و اياك و رضى عنك برضاى» (يعنى: خداوند تو را بيامرزد و ما و تو را در ظل رحمت خود جاى دهد و از تو راضى و خشنود باشد همانگونه كه من راضى هستم).
2ـ فهرست منتجب الدين: 87; امل 482; جامع 1/462; تنقيح 2/159.
3ـ شيخ حر عاملى در امل الامل گويد عالمى جليل القدر بوده و...
4ـ شرح حال مؤسس حوزه مقدسه قم (مرحوم آيت الله حائرى) را در مجله نور علم، ش11، مرداد 1364 از ص105 تا 120 به تفصيل نوشتهايم. و نيز در كتاب ديگر خود، «دست پروردگان آيت الله مؤسس».
5ـ 10 فرسنگى يزد.
نور خويش روشن ساخت.
فرزند مرحوم آقا محمد جعفر، از كشاورزان پارساى مهرجرد بوده و در اوان جوانى به تشويق و مراقبت مير ابو جعفر نامى براى كسب دانش به (اردكان) سفر كرده است(1)، و پس از چندى به شهر يزد وارد شده و در خدمت آقا مير سيد على مدرس بزرگ و آقا سيد يحيى و آقا مير سيّد حسين ميرزا و سيّد حسين وامق به كسب فضائل همت گماشته است، پس از مدّتى به اعتاب مقدسه رهسپار و در آن ديار از محضر آقا شيخ على يزدى بفروئى و آقا مير سيّد محمّد فشاركى و آيت الله ميرزا محمّد تقى شيرازى و آقا ميرزا ابراهيم محلاتى شيرازى و شيخ نورى(2) مستفيد گشته است، مدّت زمانى نيز به مجلس درس آخوند ملا محمد كاظم خراسانى پيوسته و در ضمن براى طلاب و فضلاء ديگر درس آن مرحوم را تقرير مىفرموده، تا به خواهش و تقاضاى مردم عراق «سلطان آباد» به ايران مهاجرت و در شهر مذكور مقيم شدند اين اقامت چندان به طول نينجاميد و دوباره در سال 1324 ابتداى انقلاب مشروطيت به اعتاب مقدسه مراجعت فرموده و در شهر كربلا به تدريس و افاضه مشغول شدند، تا در سال 1332 ثانياً مردم اراك در مراجعت جناب ايشان إلحاح و إصرار كردند و حاج سيد اسماعيل عراقى را به نمايندگى نزد ايشان فرستادند، بالاخره ايشان(3) به اراك تشريف فرما شده و تا سال 1340 در آن شهر مقيم بودند، در اين سال در ايام نوروز براى زيارت به قم مشرف شده و در منزل مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى(4) فرود
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در اين شهر از محضر مرحوم مجد العلماء اردكانى و ديگران استفاده كرده است.
2ـ شهيد مشروطه مشروعه آيت الله حاج شيخ فضل الله نورى (مستشهد به سال 1327 هـ ق) است.
3ـ به قصد زيارت مرقد امام هشتم، حضرت على بن موسى الرضا ـ عليه آلاف التحية والثناء ـ به ايران آمدند و پس از زيارت... .
4ـ طبق قولى در منزل مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى پائين شهرى اقامت داشتهاند.
آمدند، در اين موقع مردم قم و علماء اين شهر از حضرت ايشان تقاضا كردند كه فسخ عزيمت كنند و در شهر قم مقيم شوند، بالأخره(1) تصميم به اقامت گرفتند و به توسعه حوزه علميه همّت گماشتند از اين زمان مرجعيّت تامّه يافته و از هر سو طلاب علوم و دانش پژوهان به خدمتش شتافتند، به علّت كثرت طلاب و دانشجويان مدرسه فيضيّه و دارالشفاء را تعمير و يك طبقه بر بناى مدرسه فيضيه اضافه كرده و همچنين خانههائى براى سكونت طلاب اجاره كردند.
از آثار ديگر ايشان مريضخانه سهاميه قم كه از موقوفه مرحوم سهام الملك ساخته شده و ديگر محله مبارك آباد را براى سيل زدگان، و دار الايتامى براى نگهدارى و تربيت يتيمان بنا فرموده و همچنين كتابخانه متناسبى براى استفاده طلاب ترتيب دادند كه اكنون قابل ملاحظه و داراى كتب زيادى است(2).
عبدالملك بن عبدالله بن سعد الأشعرى القمى(3):
زندگى او در نيمه اوّل قرن دوّم هجرى است از روات موثّق و محدّثان
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ پس از اصرار فراوان علماء بزرگ قم (مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى و مرحوم آيت الله ميرزا احمد ارباب و مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمود روحانى و...) مرحوم آقاى حائرى به قرآن تفأل مىزند وآيه شريفه 93 سوره يوسف (اذهبوا بقميصي هذا والقوه على وجه ابي يأت بصيرا واتوني باهلكم اجمعين) مىآيد و لذا به خواست علماء و مردم قم پاسخ مثبت مىدهد و از اين تاريخ به بعد فصل جديدى در تاريخ دارالايمان قم ـ با تأسيس حوزه علميه قم به دست تواناى اين فقيه عاليمقدار ـ پديد مىآيد و عليرغم آن همه تحميلات و تضيقات و فشارهاى حكومت رضا خانى با درايت خاصى حوزه نوپاى قم را اداره كرد و علما و فقهاى بزرگى را تربيت كرد.
2ـ تأليفات ايشان يكى درر الاصول ـ جمعى از بزرگان بر اين كتاب حاشيه زدهاند ـ و ديگرى كتاب صلوة است. وفات ايشان در سال 1355 واقع در مدرس خودشان در مسجد بالاسر مدفون شد. تأليفات ديگر ايشان عبارت است از: 1 ـ تقريرات (تقرير درس استادش مرحوم فشاركى است الذريعه 4/378) 2 ـ كتاب الرضاع (مشاهير دانشمندان اسلام 4/369) 3ـكتاب النكاح (ريحانة الادب 1/32، احسن الوديعة 269) 4ـ كتاب المواريث.
3ـ درباه او نك: رجال شيخ طوسى: 234; رجال برقى: 24; الاختصاص: 276 و 326.
بزرگوار شهر قم و از صحابه امام جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالوهاب القمى(1):
قرن دوّم و از اصحاب جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالهادى القمى (حاج ميرزا...):
فرزند حجة الاسلام حاج آخوند(2) قمى است، و اكنون ايشان نيز به اين لقب مشهورند، تحصيلات او در قم و در محضر آقاى شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى و همچنين اساتيد ديگر تحصيل كرده، مردى فاضل، خوشخو و آرام و مهربان است(3).
عبدالله «آقا سيد عبدالله قمى»(4):
از سادات رضوى قم و از دانشمندان و فقهاء بزرگ شهر قم بودهاند سلسله نسب و «اجازهاش» را بر لوح قبرش نقش كردهاند. تحصيلات او در نجف اشرف و استادان او حاج ميرزا حبيب الله رشتى و مرحوم شيخ راضى عرب بودهاند، پس از فراغ از تحصيل و نيل به درجات عالى علمى در سال 1288 به قم مراجعت نمودند و در مسجد امام اقامه جماعت مىكرده، و در جامعه قم رياست و مرجعيت يافت، محضر او محل ترافع و سرير او مسند قضاء گرديد، در سال 1333 در سن هشتاد و چهار سالگى وفات يافت قبر او در شيخان بزرگ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال طوسى 238.
2ـ حاج غلامرضا.
3ـ وى در اواخر زعامت دينى مرحوم آيت الله بروجردى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد، گنجينه 1/122.
4ـ نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم و گنجينه دانشمندان 1/143.
و مجاور قبر ابو جرير است.
حجة الاسلام مرحوم مير سيد محمد و حجة الاسلام حاج مير سيد على برقعى و حجة الاسلام حاج مير سيد حسن برقعى فرزندان او هستند.
عبدالله بن جعفر بن الحسين بن مالك بن جامع الحميرى(1):
كنيه او ابوالعباس است، زندگانى او در قرن سوّم بوده و از محدّثين بزرگ و از وجوه و بزرگان قميين و اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است، نجاشى و ابن داود مىنويسند كه در سال دويست و هفتاد و كسرى(2) به كوفه وارد شد و مردم كوفه در شنيدن احاديث از او بهرهمند شدند(3)، همگان او را توثيق كرده و به درستى ستودهاند.
تأليفات او بسيار است از جمله:
1 ـ كتاب الامامة.
2 ـ كتاب الدلائل.
3 ـ كتاب العظمة والتوحيد.
4 ـ كتاب الغيبة والحيرة.
5 ـ كتاب فضل العرب.
6 ـ كتاب التوحيد والبدا والإرادة والإستطاعة والمعرفة.
7 ـ كتاب قرب الاسناد الى الرضا(عليه السلام).
8 ـ كتاب قرب الاسناد الى ابي جعفر بن الرضا(عليهما السلام).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره ايشان نك: رجال نجاشى 219، و 303 (ضمن ترجمه على بن على); فهرست طوسى: 102; رجال طوسى: 396، 419، 432; اختيار كشى رقم: 1124; خلاصه: 1/106.
2ـ يا 297 هـ ق.
3ـ ابو غالب زرارى و محمد بن يحيى عطار ـ كه از رجال كلينى هستند ـ از او روايت مىكنند.
9 ـ كتاب مابين هشام بن الحكم وهشام بن السالم والقياس والارواح والجنة والنار والحديثين المختلفين.
10 ـ كتاب قرب الاسناد الى صاحب الأمر(عليه السلام).
و چند كتاب ديگر(1).
عبدالله بن الحسن بن بابويه:
از دانشمندان و محدّثين قم و شاگرد شيخ طوسى است.
عبدالله بن سعد بن مالك الأشعرى(2):
همان كسى است كه با برادرش احوص و نعيم و عبدالرحمن در تاريخ 73 هجرى از شهر كوفه مهاجرت كرده و به قم آمدند. عبدالله مردى عالم و داناى به احاديث و احكام اسلامى بوده و مدّتى در شهر كوفه امارت داشته است، برخلاف برادرش احوص مردى نرم و مهربان بوده است.
اوّلين مسجد را در شهر قم او ساخته است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ به نامهاى مسائل الرجال ومكاتباتهم إلى أبى الحسن الثالث(عليه السلام); مسائل لابي محمّد الحسن(عليه السلام)على يد محمّد بن عثمان العمرى; مسائل ابى محمد(عليه السلام); كتاب الطب.
2ـ منتهى المقال 4/186.
3ـ وى از ناحيه منصور عباسى به حكومت بلاد جبل منصوب شد و پس از مدت زمانى كوتاه از سمت خود استعفا كرده به قم بازگشت و همچون گذشته به خدمات دينى پرداخت. او داراى پانزده فرزند بود كه جمعى از زردتشتيان را به مذهب پاك تشيّع رهنمون گرديدند. در ترجمه اين صحابى امام باقر(عليه السلام) به منابع زير مىتوان مراجعه كرد: گنجينه آثار قم: 1/222; اشعريان قم.
عبدالله بن الصَّلت القمى(1) (ابوطالب):
زندگى او در نيمه دوّم قرن دوم بوده، از مشايخ فقهاء و از راويان و محدثان و موثق است، شيخ صدوق در مقدمه كتاب (كمال الدين)(2) او را به درستى و نيكى ستوده است، وى از اصحاب على بن موسى الرضا ]ع[ و فرزند بزرگوارش امام التقى ]ع[ است. ابن داود و نجاشى و صاحب مشتركات ترجمه حال او را آوده و همگان او را توثيق كردهاند.
عبدالله(3) بن عامر بن عمران بن ابى عمرو الاشعرى القمى:
كنيهاش ابو عبدالله و از فقها و محدثان بزرگ قم و از مشايخ اماميه است. علامه در خلاصه و نجاشى در رجال خود او را به عدالت ستودهاند و همچنين نجاشى كتابى براى او ياد كرده است.
عبدالله بن محمد(4) بن عيسى:
برادر احمد بن محمد بن عيسى است، شيخ كشى در رجال خود احوال او را ذكر كرده، و لقب او را «بنان» مىداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهى
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
عبدالعزيز بن المهتدى بن محمد بن عبدالعزيز الاشعرى القمى(5):
زندگى او در قرن دوّم هجرى بوده، و از روات و محدّثين بزرگ قم، و از اصحاب امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) است، و در بعض امور از امام(عليه السلام) وكالت داشته است، نجاشى و علامه او را در بخش موثقين ذكر كردهاند. شيخ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: شناسنامه مطبوعات ايران: 274.
2ـ وى در حين وكالت فوت كرد و جسدش در صحن اتابكى به خاك سپرده شد. و نيز ر.ك: گنجينه آثار قم 373; گنجينه دانشوران 200.
3ـ نك: رجال طوسى 419.
4ـ نك: رجال نجاشى 62 ضمن ترجمه فرزندش حسن.
5ـ رجال نجاشى: 245; فهرست طوسى: 119; رجال طوسى: 380، 487; اختيار كشى، رقم 910، 974، 976; خلاصه 1/116.
منتجبالدين در فهرست و شيخ كشى در رجال خود او را از وكلاء امام محمد بن على التقى(عليه السلام) نيز دانستهاند و همچنين ابن داود در كتاب خود مىنويسد كه عبدالعزيز بن مهتدى از اصحاب امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) و مردى صالح و موثق و از جانب امام(عليه السلام) وكالت داشته است(1).
عبدالقاهر بن احمد بن على القمى(2):
از فضلا و دانشمندان و ادباء شهر قم بوده. شيخ منتجب الدين در فهرست خود به لقب «الاديب فخرالدين» از او ياد مىكند.
عبدالقاهر بن حمويه القمى:
كنيهاش ابو طالب است، شاذان بن جبرئيل از او اجازه روايت دارد، دانشمندى جليل و محدّثى بزرگوار است(3).
عبدالكريم حائرى (آيت الله المرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى)(4):
مرجع بزرگ و مفتى جليل القدر ديار شيعه در دوره اخير، فقيهى متبحر و قائدى پارسا بود، كه از دهكده «مهر جرد»(5) يزد طلوع كرده و عالم اسلامى را به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ شيخ رضوان الله عليه گويد اين دعا از ناحيه امام رضا(عليه السلام) درباره او صادر شده: «غفر الله لك ذنبك و رحمنا و اياك و رضى عنك برضاى» (يعنى: خداوند تو را بيامرزد و ما و تو را در ظل رحمت خود جاى دهد و از تو راضى و خشنود باشد همانگونه كه من راضى هستم).
2ـ فهرست منتجب الدين: 87; امل 482; جامع 1/462; تنقيح 2/159.
3ـ شيخ حر عاملى در امل الامل گويد عالمى جليل القدر بوده و...
4ـ شرح حال مؤسس حوزه مقدسه قم (مرحوم آيت الله حائرى) را در مجله نور علم، ش11، مرداد 1364 از ص105 تا 120 به تفصيل نوشتهايم. و نيز در كتاب ديگر خود، «دست پروردگان آيت الله مؤسس».
5ـ 10 فرسنگى يزد.
نور خويش روشن ساخت.
فرزند مرحوم آقا محمد جعفر، از كشاورزان پارساى مهرجرد بوده و در اوان جوانى به تشويق و مراقبت مير ابو جعفر نامى براى كسب دانش به (اردكان) سفر كرده است(1)، و پس از چندى به شهر يزد وارد شده و در خدمت آقا مير سيد على مدرس بزرگ و آقا سيد يحيى و آقا مير سيّد حسين ميرزا و سيّد حسين وامق به كسب فضائل همت گماشته است، پس از مدّتى به اعتاب مقدسه رهسپار و در آن ديار از محضر آقا شيخ على يزدى بفروئى و آقا مير سيّد محمّد فشاركى و آيت الله ميرزا محمّد تقى شيرازى و آقا ميرزا ابراهيم محلاتى شيرازى و شيخ نورى(2) مستفيد گشته است، مدّت زمانى نيز به مجلس درس آخوند ملا محمد كاظم خراسانى پيوسته و در ضمن براى طلاب و فضلاء ديگر درس آن مرحوم را تقرير مىفرموده، تا به خواهش و تقاضاى مردم عراق «سلطان آباد» به ايران مهاجرت و در شهر مذكور مقيم شدند اين اقامت چندان به طول نينجاميد و دوباره در سال 1324 ابتداى انقلاب مشروطيت به اعتاب مقدسه مراجعت فرموده و در شهر كربلا به تدريس و افاضه مشغول شدند، تا در سال 1332 ثانياً مردم اراك در مراجعت جناب ايشان إلحاح و إصرار كردند و حاج سيد اسماعيل عراقى را به نمايندگى نزد ايشان فرستادند، بالاخره ايشان(3) به اراك تشريف فرما شده و تا سال 1340 در آن شهر مقيم بودند، در اين سال در ايام نوروز براى زيارت به قم مشرف شده و در منزل مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى(4) فرود
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در اين شهر از محضر مرحوم مجد العلماء اردكانى و ديگران استفاده كرده است.
2ـ شهيد مشروطه مشروعه آيت الله حاج شيخ فضل الله نورى (مستشهد به سال 1327 هـ ق) است.
3ـ به قصد زيارت مرقد امام هشتم، حضرت على بن موسى الرضا ـ عليه آلاف التحية والثناء ـ به ايران آمدند و پس از زيارت... .
4ـ طبق قولى در منزل مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى پائين شهرى اقامت داشتهاند.
آمدند، در اين موقع مردم قم و علماء اين شهر از حضرت ايشان تقاضا كردند كه فسخ عزيمت كنند و در شهر قم مقيم شوند، بالأخره(1) تصميم به اقامت گرفتند و به توسعه حوزه علميه همّت گماشتند از اين زمان مرجعيّت تامّه يافته و از هر سو طلاب علوم و دانش پژوهان به خدمتش شتافتند، به علّت كثرت طلاب و دانشجويان مدرسه فيضيّه و دارالشفاء را تعمير و يك طبقه بر بناى مدرسه فيضيه اضافه كرده و همچنين خانههائى براى سكونت طلاب اجاره كردند.
از آثار ديگر ايشان مريضخانه سهاميه قم كه از موقوفه مرحوم سهام الملك ساخته شده و ديگر محله مبارك آباد را براى سيل زدگان، و دار الايتامى براى نگهدارى و تربيت يتيمان بنا فرموده و همچنين كتابخانه متناسبى براى استفاده طلاب ترتيب دادند كه اكنون قابل ملاحظه و داراى كتب زيادى است(2).
عبدالملك بن عبدالله بن سعد الأشعرى القمى(3):
زندگى او در نيمه اوّل قرن دوّم هجرى است از روات موثّق و محدّثان
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ پس از اصرار فراوان علماء بزرگ قم (مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى و مرحوم آيت الله ميرزا احمد ارباب و مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمود روحانى و...) مرحوم آقاى حائرى به قرآن تفأل مىزند وآيه شريفه 93 سوره يوسف (اذهبوا بقميصي هذا والقوه على وجه ابي يأت بصيرا واتوني باهلكم اجمعين) مىآيد و لذا به خواست علماء و مردم قم پاسخ مثبت مىدهد و از اين تاريخ به بعد فصل جديدى در تاريخ دارالايمان قم ـ با تأسيس حوزه علميه قم به دست تواناى اين فقيه عاليمقدار ـ پديد مىآيد و عليرغم آن همه تحميلات و تضيقات و فشارهاى حكومت رضا خانى با درايت خاصى حوزه نوپاى قم را اداره كرد و علما و فقهاى بزرگى را تربيت كرد.
2ـ تأليفات ايشان يكى درر الاصول ـ جمعى از بزرگان بر اين كتاب حاشيه زدهاند ـ و ديگرى كتاب صلوة است. وفات ايشان در سال 1355 واقع در مدرس خودشان در مسجد بالاسر مدفون شد. تأليفات ديگر ايشان عبارت است از: 1 ـ تقريرات (تقرير درس استادش مرحوم فشاركى است الذريعه 4/378) 2 ـ كتاب الرضاع (مشاهير دانشمندان اسلام 4/369) 3ـكتاب النكاح (ريحانة الادب 1/32، احسن الوديعة 269) 4ـ كتاب المواريث.
3ـ درباه او نك: رجال شيخ طوسى: 234; رجال برقى: 24; الاختصاص: 276 و 326.
بزرگوار شهر قم و از صحابه امام جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالوهاب القمى(1):
قرن دوّم و از اصحاب جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالهادى القمى (حاج ميرزا...):
فرزند حجة الاسلام حاج آخوند(2) قمى است، و اكنون ايشان نيز به اين لقب مشهورند، تحصيلات او در قم و در محضر آقاى شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى و همچنين اساتيد ديگر تحصيل كرده، مردى فاضل، خوشخو و آرام و مهربان است(3).
عبدالله «آقا سيد عبدالله قمى»(4):
از سادات رضوى قم و از دانشمندان و فقهاء بزرگ شهر قم بودهاند سلسله نسب و «اجازهاش» را بر لوح قبرش نقش كردهاند. تحصيلات او در نجف اشرف و استادان او حاج ميرزا حبيب الله رشتى و مرحوم شيخ راضى عرب بودهاند، پس از فراغ از تحصيل و نيل به درجات عالى علمى در سال 1288 به قم مراجعت نمودند و در مسجد امام اقامه جماعت مىكرده، و در جامعه قم رياست و مرجعيت يافت، محضر او محل ترافع و سرير او مسند قضاء گرديد، در سال 1333 در سن هشتاد و چهار سالگى وفات يافت قبر او در شيخان بزرگ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال طوسى 238.
2ـ حاج غلامرضا.
3ـ وى در اواخر زعامت دينى مرحوم آيت الله بروجردى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد، گنجينه 1/122.
4ـ نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم و گنجينه دانشمندان 1/143.
و مجاور قبر ابو جرير است.
حجة الاسلام مرحوم مير سيد محمد و حجة الاسلام حاج مير سيد على برقعى و حجة الاسلام حاج مير سيد حسن برقعى فرزندان او هستند.
عبدالله بن جعفر بن الحسين بن مالك بن جامع الحميرى(1):
كنيه او ابوالعباس است، زندگانى او در قرن سوّم بوده و از محدّثين بزرگ و از وجوه و بزرگان قميين و اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است، نجاشى و ابن داود مىنويسند كه در سال دويست و هفتاد و كسرى(2) به كوفه وارد شد و مردم كوفه در شنيدن احاديث از او بهرهمند شدند(3)، همگان او را توثيق كرده و به درستى ستودهاند.
تأليفات او بسيار است از جمله:
1 ـ كتاب الامامة.
2 ـ كتاب الدلائل.
3 ـ كتاب العظمة والتوحيد.
4 ـ كتاب الغيبة والحيرة.
5 ـ كتاب فضل العرب.
6 ـ كتاب التوحيد والبدا والإرادة والإستطاعة والمعرفة.
7 ـ كتاب قرب الاسناد الى الرضا(عليه السلام).
8 ـ كتاب قرب الاسناد الى ابي جعفر بن الرضا(عليهما السلام).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره ايشان نك: رجال نجاشى 219، و 303 (ضمن ترجمه على بن على); فهرست طوسى: 102; رجال طوسى: 396، 419، 432; اختيار كشى رقم: 1124; خلاصه: 1/106.
2ـ يا 297 هـ ق.
3ـ ابو غالب زرارى و محمد بن يحيى عطار ـ كه از رجال كلينى هستند ـ از او روايت مىكنند.
9 ـ كتاب مابين هشام بن الحكم وهشام بن السالم والقياس والارواح والجنة والنار والحديثين المختلفين.
10 ـ كتاب قرب الاسناد الى صاحب الأمر(عليه السلام).
و چند كتاب ديگر(1).
عبدالله بن الحسن بن بابويه:
از دانشمندان و محدّثين قم و شاگرد شيخ طوسى است.
عبدالله بن سعد بن مالك الأشعرى(2):
همان كسى است كه با برادرش احوص و نعيم و عبدالرحمن در تاريخ 73 هجرى از شهر كوفه مهاجرت كرده و به قم آمدند. عبدالله مردى عالم و داناى به احاديث و احكام اسلامى بوده و مدّتى در شهر كوفه امارت داشته است، برخلاف برادرش احوص مردى نرم و مهربان بوده است.
اوّلين مسجد را در شهر قم او ساخته است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ به نامهاى مسائل الرجال ومكاتباتهم إلى أبى الحسن الثالث(عليه السلام); مسائل لابي محمّد الحسن(عليه السلام)على يد محمّد بن عثمان العمرى; مسائل ابى محمد(عليه السلام); كتاب الطب.
2ـ منتهى المقال 4/186.
3ـ وى از ناحيه منصور عباسى به حكومت بلاد جبل منصوب شد و پس از مدت زمانى كوتاه از سمت خود استعفا كرده به قم بازگشت و همچون گذشته به خدمات دينى پرداخت. او داراى پانزده فرزند بود كه جمعى از زردتشتيان را به مذهب پاك تشيّع رهنمون گرديدند. در ترجمه اين صحابى امام باقر(عليه السلام) به منابع زير مىتوان مراجعه كرد: گنجينه آثار قم: 1/222; اشعريان قم.
عبدالله بن الصَّلت القمى(1) (ابوطالب):
زندگى او در نيمه دوّم قرن دوم بوده، از مشايخ فقهاء و از راويان و محدثان و موثق است، شيخ صدوق در مقدمه كتاب (كمال الدين)(2) او را به درستى و نيكى ستوده است، وى از اصحاب على بن موسى الرضا ]ع[ و فرزند بزرگوارش امام التقى ]ع[ است. ابن داود و نجاشى و صاحب مشتركات ترجمه حال او را آوده و همگان او را توثيق كردهاند.
عبدالله(3) بن عامر بن عمران بن ابى عمرو الاشعرى القمى:
كنيهاش ابو عبدالله و از فقها و محدثان بزرگ قم و از مشايخ اماميه است. علامه در خلاصه و نجاشى در رجال خود او را به عدالت ستودهاند و همچنين نجاشى كتابى براى او ياد كرده است.
عبدالله بن محمد(4) بن عيسى:
برادر احمد بن محمد بن عيسى است، شيخ كشى در رجال خود احوال او را ذكر كرده، و لقب او را «بنان» مىداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهى
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
1ـ نك: شناسنامه مطبوعات ايران: 274.
2ـ وى در حين وكالت فوت كرد و جسدش در صحن اتابكى به خاك سپرده شد. و نيز ر.ك: گنجينه آثار قم 373; گنجينه دانشوران 200.
3ـ نك: رجال طوسى 419.
4ـ نك: رجال نجاشى 62 ضمن ترجمه فرزندش حسن.
5ـ رجال نجاشى: 245; فهرست طوسى: 119; رجال طوسى: 380، 487; اختيار كشى، رقم 910، 974، 976; خلاصه 1/116.
منتجبالدين در فهرست و شيخ كشى در رجال خود او را از وكلاء امام محمد بن على التقى(عليه السلام) نيز دانستهاند و همچنين ابن داود در كتاب خود مىنويسد كه عبدالعزيز بن مهتدى از اصحاب امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) و مردى صالح و موثق و از جانب امام(عليه السلام) وكالت داشته است(1).عبدالقاهر بن احمد بن على القمى(2):
از فضلا و دانشمندان و ادباء شهر قم بوده. شيخ منتجب الدين در فهرست خود به لقب «الاديب فخرالدين» از او ياد مىكند.
عبدالقاهر بن حمويه القمى:
كنيهاش ابو طالب است، شاذان بن جبرئيل از او اجازه روايت دارد، دانشمندى جليل و محدّثى بزرگوار است(3).
عبدالكريم حائرى (آيت الله المرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى)(4):
مرجع بزرگ و مفتى جليل القدر ديار شيعه در دوره اخير، فقيهى متبحر و قائدى پارسا بود، كه از دهكده «مهر جرد»(5) يزد طلوع كرده و عالم اسلامى را به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ شيخ رضوان الله عليه گويد اين دعا از ناحيه امام رضا(عليه السلام) درباره او صادر شده: «غفر الله لك ذنبك و رحمنا و اياك و رضى عنك برضاى» (يعنى: خداوند تو را بيامرزد و ما و تو را در ظل رحمت خود جاى دهد و از تو راضى و خشنود باشد همانگونه كه من راضى هستم).
2ـ فهرست منتجب الدين: 87; امل 482; جامع 1/462; تنقيح 2/159.
3ـ شيخ حر عاملى در امل الامل گويد عالمى جليل القدر بوده و...
4ـ شرح حال مؤسس حوزه مقدسه قم (مرحوم آيت الله حائرى) را در مجله نور علم، ش11، مرداد 1364 از ص105 تا 120 به تفصيل نوشتهايم. و نيز در كتاب ديگر خود، «دست پروردگان آيت الله مؤسس».
5ـ 10 فرسنگى يزد.
نور خويش روشن ساخت.
فرزند مرحوم آقا محمد جعفر، از كشاورزان پارساى مهرجرد بوده و در اوان جوانى به تشويق و مراقبت مير ابو جعفر نامى براى كسب دانش به (اردكان) سفر كرده است(1)، و پس از چندى به شهر يزد وارد شده و در خدمت آقا مير سيد على مدرس بزرگ و آقا سيد يحيى و آقا مير سيّد حسين ميرزا و سيّد حسين وامق به كسب فضائل همت گماشته است، پس از مدّتى به اعتاب مقدسه رهسپار و در آن ديار از محضر آقا شيخ على يزدى بفروئى و آقا مير سيّد محمّد فشاركى و آيت الله ميرزا محمّد تقى شيرازى و آقا ميرزا ابراهيم محلاتى شيرازى و شيخ نورى(2) مستفيد گشته است، مدّت زمانى نيز به مجلس درس آخوند ملا محمد كاظم خراسانى پيوسته و در ضمن براى طلاب و فضلاء ديگر درس آن مرحوم را تقرير مىفرموده، تا به خواهش و تقاضاى مردم عراق «سلطان آباد» به ايران مهاجرت و در شهر مذكور مقيم شدند اين اقامت چندان به طول نينجاميد و دوباره در سال 1324 ابتداى انقلاب مشروطيت به اعتاب مقدسه مراجعت فرموده و در شهر كربلا به تدريس و افاضه مشغول شدند، تا در سال 1332 ثانياً مردم اراك در مراجعت جناب ايشان إلحاح و إصرار كردند و حاج سيد اسماعيل عراقى را به نمايندگى نزد ايشان فرستادند، بالاخره ايشان(3) به اراك تشريف فرما شده و تا سال 1340 در آن شهر مقيم بودند، در اين سال در ايام نوروز براى زيارت به قم مشرف شده و در منزل مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى(4) فرود
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در اين شهر از محضر مرحوم مجد العلماء اردكانى و ديگران استفاده كرده است.
2ـ شهيد مشروطه مشروعه آيت الله حاج شيخ فضل الله نورى (مستشهد به سال 1327 هـ ق) است.
3ـ به قصد زيارت مرقد امام هشتم، حضرت على بن موسى الرضا ـ عليه آلاف التحية والثناء ـ به ايران آمدند و پس از زيارت... .
4ـ طبق قولى در منزل مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى پائين شهرى اقامت داشتهاند.
آمدند، در اين موقع مردم قم و علماء اين شهر از حضرت ايشان تقاضا كردند كه فسخ عزيمت كنند و در شهر قم مقيم شوند، بالأخره(1) تصميم به اقامت گرفتند و به توسعه حوزه علميه همّت گماشتند از اين زمان مرجعيّت تامّه يافته و از هر سو طلاب علوم و دانش پژوهان به خدمتش شتافتند، به علّت كثرت طلاب و دانشجويان مدرسه فيضيّه و دارالشفاء را تعمير و يك طبقه بر بناى مدرسه فيضيه اضافه كرده و همچنين خانههائى براى سكونت طلاب اجاره كردند.
از آثار ديگر ايشان مريضخانه سهاميه قم كه از موقوفه مرحوم سهام الملك ساخته شده و ديگر محله مبارك آباد را براى سيل زدگان، و دار الايتامى براى نگهدارى و تربيت يتيمان بنا فرموده و همچنين كتابخانه متناسبى براى استفاده طلاب ترتيب دادند كه اكنون قابل ملاحظه و داراى كتب زيادى است(2).
عبدالملك بن عبدالله بن سعد الأشعرى القمى(3):
زندگى او در نيمه اوّل قرن دوّم هجرى است از روات موثّق و محدّثان
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ پس از اصرار فراوان علماء بزرگ قم (مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى و مرحوم آيت الله ميرزا احمد ارباب و مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمود روحانى و...) مرحوم آقاى حائرى به قرآن تفأل مىزند وآيه شريفه 93 سوره يوسف (اذهبوا بقميصي هذا والقوه على وجه ابي يأت بصيرا واتوني باهلكم اجمعين) مىآيد و لذا به خواست علماء و مردم قم پاسخ مثبت مىدهد و از اين تاريخ به بعد فصل جديدى در تاريخ دارالايمان قم ـ با تأسيس حوزه علميه قم به دست تواناى اين فقيه عاليمقدار ـ پديد مىآيد و عليرغم آن همه تحميلات و تضيقات و فشارهاى حكومت رضا خانى با درايت خاصى حوزه نوپاى قم را اداره كرد و علما و فقهاى بزرگى را تربيت كرد.
2ـ تأليفات ايشان يكى درر الاصول ـ جمعى از بزرگان بر اين كتاب حاشيه زدهاند ـ و ديگرى كتاب صلوة است. وفات ايشان در سال 1355 واقع در مدرس خودشان در مسجد بالاسر مدفون شد. تأليفات ديگر ايشان عبارت است از: 1 ـ تقريرات (تقرير درس استادش مرحوم فشاركى است الذريعه 4/378) 2 ـ كتاب الرضاع (مشاهير دانشمندان اسلام 4/369) 3ـكتاب النكاح (ريحانة الادب 1/32، احسن الوديعة 269) 4ـ كتاب المواريث.
3ـ درباه او نك: رجال شيخ طوسى: 234; رجال برقى: 24; الاختصاص: 276 و 326.
بزرگوار شهر قم و از صحابه امام جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالوهاب القمى(1):
قرن دوّم و از اصحاب جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالهادى القمى (حاج ميرزا...):
فرزند حجة الاسلام حاج آخوند(2) قمى است، و اكنون ايشان نيز به اين لقب مشهورند، تحصيلات او در قم و در محضر آقاى شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى و همچنين اساتيد ديگر تحصيل كرده، مردى فاضل، خوشخو و آرام و مهربان است(3).
عبدالله «آقا سيد عبدالله قمى»(4):
از سادات رضوى قم و از دانشمندان و فقهاء بزرگ شهر قم بودهاند سلسله نسب و «اجازهاش» را بر لوح قبرش نقش كردهاند. تحصيلات او در نجف اشرف و استادان او حاج ميرزا حبيب الله رشتى و مرحوم شيخ راضى عرب بودهاند، پس از فراغ از تحصيل و نيل به درجات عالى علمى در سال 1288 به قم مراجعت نمودند و در مسجد امام اقامه جماعت مىكرده، و در جامعه قم رياست و مرجعيت يافت، محضر او محل ترافع و سرير او مسند قضاء گرديد، در سال 1333 در سن هشتاد و چهار سالگى وفات يافت قبر او در شيخان بزرگ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال طوسى 238.
2ـ حاج غلامرضا.
3ـ وى در اواخر زعامت دينى مرحوم آيت الله بروجردى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد، گنجينه 1/122.
4ـ نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم و گنجينه دانشمندان 1/143.
و مجاور قبر ابو جرير است.
حجة الاسلام مرحوم مير سيد محمد و حجة الاسلام حاج مير سيد على برقعى و حجة الاسلام حاج مير سيد حسن برقعى فرزندان او هستند.
عبدالله بن جعفر بن الحسين بن مالك بن جامع الحميرى(1):
كنيه او ابوالعباس است، زندگانى او در قرن سوّم بوده و از محدّثين بزرگ و از وجوه و بزرگان قميين و اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است، نجاشى و ابن داود مىنويسند كه در سال دويست و هفتاد و كسرى(2) به كوفه وارد شد و مردم كوفه در شنيدن احاديث از او بهرهمند شدند(3)، همگان او را توثيق كرده و به درستى ستودهاند.
تأليفات او بسيار است از جمله:
1 ـ كتاب الامامة.
2 ـ كتاب الدلائل.
3 ـ كتاب العظمة والتوحيد.
4 ـ كتاب الغيبة والحيرة.
5 ـ كتاب فضل العرب.
6 ـ كتاب التوحيد والبدا والإرادة والإستطاعة والمعرفة.
7 ـ كتاب قرب الاسناد الى الرضا(عليه السلام).
8 ـ كتاب قرب الاسناد الى ابي جعفر بن الرضا(عليهما السلام).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره ايشان نك: رجال نجاشى 219، و 303 (ضمن ترجمه على بن على); فهرست طوسى: 102; رجال طوسى: 396، 419، 432; اختيار كشى رقم: 1124; خلاصه: 1/106.
2ـ يا 297 هـ ق.
3ـ ابو غالب زرارى و محمد بن يحيى عطار ـ كه از رجال كلينى هستند ـ از او روايت مىكنند.
9 ـ كتاب مابين هشام بن الحكم وهشام بن السالم والقياس والارواح والجنة والنار والحديثين المختلفين.
10 ـ كتاب قرب الاسناد الى صاحب الأمر(عليه السلام).
و چند كتاب ديگر(1).
عبدالله بن الحسن بن بابويه:
از دانشمندان و محدّثين قم و شاگرد شيخ طوسى است.
عبدالله بن سعد بن مالك الأشعرى(2):
همان كسى است كه با برادرش احوص و نعيم و عبدالرحمن در تاريخ 73 هجرى از شهر كوفه مهاجرت كرده و به قم آمدند. عبدالله مردى عالم و داناى به احاديث و احكام اسلامى بوده و مدّتى در شهر كوفه امارت داشته است، برخلاف برادرش احوص مردى نرم و مهربان بوده است.
اوّلين مسجد را در شهر قم او ساخته است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ به نامهاى مسائل الرجال ومكاتباتهم إلى أبى الحسن الثالث(عليه السلام); مسائل لابي محمّد الحسن(عليه السلام)على يد محمّد بن عثمان العمرى; مسائل ابى محمد(عليه السلام); كتاب الطب.
2ـ منتهى المقال 4/186.
3ـ وى از ناحيه منصور عباسى به حكومت بلاد جبل منصوب شد و پس از مدت زمانى كوتاه از سمت خود استعفا كرده به قم بازگشت و همچون گذشته به خدمات دينى پرداخت. او داراى پانزده فرزند بود كه جمعى از زردتشتيان را به مذهب پاك تشيّع رهنمون گرديدند. در ترجمه اين صحابى امام باقر(عليه السلام) به منابع زير مىتوان مراجعه كرد: گنجينه آثار قم: 1/222; اشعريان قم.
عبدالله بن الصَّلت القمى(1) (ابوطالب):
زندگى او در نيمه دوّم قرن دوم بوده، از مشايخ فقهاء و از راويان و محدثان و موثق است، شيخ صدوق در مقدمه كتاب (كمال الدين)(2) او را به درستى و نيكى ستوده است، وى از اصحاب على بن موسى الرضا ]ع[ و فرزند بزرگوارش امام التقى ]ع[ است. ابن داود و نجاشى و صاحب مشتركات ترجمه حال او را آوده و همگان او را توثيق كردهاند.
عبدالله(3) بن عامر بن عمران بن ابى عمرو الاشعرى القمى:
كنيهاش ابو عبدالله و از فقها و محدثان بزرگ قم و از مشايخ اماميه است. علامه در خلاصه و نجاشى در رجال خود او را به عدالت ستودهاند و همچنين نجاشى كتابى براى او ياد كرده است.
عبدالله بن محمد(4) بن عيسى:
برادر احمد بن محمد بن عيسى است، شيخ كشى در رجال خود احوال او را ذكر كرده، و لقب او را «بنان» مىداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهى
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
عبدالكريم حائرى (آيت الله المرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى)(4):
مرجع بزرگ و مفتى جليل القدر ديار شيعه در دوره اخير، فقيهى متبحر و قائدى پارسا بود، كه از دهكده «مهر جرد»(5) يزد طلوع كرده و عالم اسلامى را به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ شيخ رضوان الله عليه گويد اين دعا از ناحيه امام رضا(عليه السلام) درباره او صادر شده: «غفر الله لك ذنبك و رحمنا و اياك و رضى عنك برضاى» (يعنى: خداوند تو را بيامرزد و ما و تو را در ظل رحمت خود جاى دهد و از تو راضى و خشنود باشد همانگونه كه من راضى هستم).
2ـ فهرست منتجب الدين: 87; امل 482; جامع 1/462; تنقيح 2/159.
3ـ شيخ حر عاملى در امل الامل گويد عالمى جليل القدر بوده و...
4ـ شرح حال مؤسس حوزه مقدسه قم (مرحوم آيت الله حائرى) را در مجله نور علم، ش11، مرداد 1364 از ص105 تا 120 به تفصيل نوشتهايم. و نيز در كتاب ديگر خود، «دست پروردگان آيت الله مؤسس».
5ـ 10 فرسنگى يزد.
نور خويش روشن ساخت.
فرزند مرحوم آقا محمد جعفر، از كشاورزان پارساى مهرجرد بوده و در اوان جوانى به تشويق و مراقبت مير ابو جعفر نامى براى كسب دانش به (اردكان) سفر كرده است(1)، و پس از چندى به شهر يزد وارد شده و در خدمت آقا مير سيد على مدرس بزرگ و آقا سيد يحيى و آقا مير سيّد حسين ميرزا و سيّد حسين وامق به كسب فضائل همت گماشته است، پس از مدّتى به اعتاب مقدسه رهسپار و در آن ديار از محضر آقا شيخ على يزدى بفروئى و آقا مير سيّد محمّد فشاركى و آيت الله ميرزا محمّد تقى شيرازى و آقا ميرزا ابراهيم محلاتى شيرازى و شيخ نورى(2) مستفيد گشته است، مدّت زمانى نيز به مجلس درس آخوند ملا محمد كاظم خراسانى پيوسته و در ضمن براى طلاب و فضلاء ديگر درس آن مرحوم را تقرير مىفرموده، تا به خواهش و تقاضاى مردم عراق «سلطان آباد» به ايران مهاجرت و در شهر مذكور مقيم شدند اين اقامت چندان به طول نينجاميد و دوباره در سال 1324 ابتداى انقلاب مشروطيت به اعتاب مقدسه مراجعت فرموده و در شهر كربلا به تدريس و افاضه مشغول شدند، تا در سال 1332 ثانياً مردم اراك در مراجعت جناب ايشان إلحاح و إصرار كردند و حاج سيد اسماعيل عراقى را به نمايندگى نزد ايشان فرستادند، بالاخره ايشان(3) به اراك تشريف فرما شده و تا سال 1340 در آن شهر مقيم بودند، در اين سال در ايام نوروز براى زيارت به قم مشرف شده و در منزل مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى(4) فرود
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در اين شهر از محضر مرحوم مجد العلماء اردكانى و ديگران استفاده كرده است.
2ـ شهيد مشروطه مشروعه آيت الله حاج شيخ فضل الله نورى (مستشهد به سال 1327 هـ ق) است.
3ـ به قصد زيارت مرقد امام هشتم، حضرت على بن موسى الرضا ـ عليه آلاف التحية والثناء ـ به ايران آمدند و پس از زيارت... .
4ـ طبق قولى در منزل مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى پائين شهرى اقامت داشتهاند.
آمدند، در اين موقع مردم قم و علماء اين شهر از حضرت ايشان تقاضا كردند كه فسخ عزيمت كنند و در شهر قم مقيم شوند، بالأخره(1) تصميم به اقامت گرفتند و به توسعه حوزه علميه همّت گماشتند از اين زمان مرجعيّت تامّه يافته و از هر سو طلاب علوم و دانش پژوهان به خدمتش شتافتند، به علّت كثرت طلاب و دانشجويان مدرسه فيضيّه و دارالشفاء را تعمير و يك طبقه بر بناى مدرسه فيضيه اضافه كرده و همچنين خانههائى براى سكونت طلاب اجاره كردند.
از آثار ديگر ايشان مريضخانه سهاميه قم كه از موقوفه مرحوم سهام الملك ساخته شده و ديگر محله مبارك آباد را براى سيل زدگان، و دار الايتامى براى نگهدارى و تربيت يتيمان بنا فرموده و همچنين كتابخانه متناسبى براى استفاده طلاب ترتيب دادند كه اكنون قابل ملاحظه و داراى كتب زيادى است(2).
عبدالملك بن عبدالله بن سعد الأشعرى القمى(3):
زندگى او در نيمه اوّل قرن دوّم هجرى است از روات موثّق و محدّثان
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ پس از اصرار فراوان علماء بزرگ قم (مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى و مرحوم آيت الله ميرزا احمد ارباب و مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمود روحانى و...) مرحوم آقاى حائرى به قرآن تفأل مىزند وآيه شريفه 93 سوره يوسف (اذهبوا بقميصي هذا والقوه على وجه ابي يأت بصيرا واتوني باهلكم اجمعين) مىآيد و لذا به خواست علماء و مردم قم پاسخ مثبت مىدهد و از اين تاريخ به بعد فصل جديدى در تاريخ دارالايمان قم ـ با تأسيس حوزه علميه قم به دست تواناى اين فقيه عاليمقدار ـ پديد مىآيد و عليرغم آن همه تحميلات و تضيقات و فشارهاى حكومت رضا خانى با درايت خاصى حوزه نوپاى قم را اداره كرد و علما و فقهاى بزرگى را تربيت كرد.
2ـ تأليفات ايشان يكى درر الاصول ـ جمعى از بزرگان بر اين كتاب حاشيه زدهاند ـ و ديگرى كتاب صلوة است. وفات ايشان در سال 1355 واقع در مدرس خودشان در مسجد بالاسر مدفون شد. تأليفات ديگر ايشان عبارت است از: 1 ـ تقريرات (تقرير درس استادش مرحوم فشاركى است الذريعه 4/378) 2 ـ كتاب الرضاع (مشاهير دانشمندان اسلام 4/369) 3ـكتاب النكاح (ريحانة الادب 1/32، احسن الوديعة 269) 4ـ كتاب المواريث.
3ـ درباه او نك: رجال شيخ طوسى: 234; رجال برقى: 24; الاختصاص: 276 و 326.
بزرگوار شهر قم و از صحابه امام جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالوهاب القمى(1):
قرن دوّم و از اصحاب جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالهادى القمى (حاج ميرزا...):
فرزند حجة الاسلام حاج آخوند(2) قمى است، و اكنون ايشان نيز به اين لقب مشهورند، تحصيلات او در قم و در محضر آقاى شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى و همچنين اساتيد ديگر تحصيل كرده، مردى فاضل، خوشخو و آرام و مهربان است(3).
عبدالله «آقا سيد عبدالله قمى»(4):
از سادات رضوى قم و از دانشمندان و فقهاء بزرگ شهر قم بودهاند سلسله نسب و «اجازهاش» را بر لوح قبرش نقش كردهاند. تحصيلات او در نجف اشرف و استادان او حاج ميرزا حبيب الله رشتى و مرحوم شيخ راضى عرب بودهاند، پس از فراغ از تحصيل و نيل به درجات عالى علمى در سال 1288 به قم مراجعت نمودند و در مسجد امام اقامه جماعت مىكرده، و در جامعه قم رياست و مرجعيت يافت، محضر او محل ترافع و سرير او مسند قضاء گرديد، در سال 1333 در سن هشتاد و چهار سالگى وفات يافت قبر او در شيخان بزرگ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال طوسى 238.
2ـ حاج غلامرضا.
3ـ وى در اواخر زعامت دينى مرحوم آيت الله بروجردى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد، گنجينه 1/122.
4ـ نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم و گنجينه دانشمندان 1/143.
و مجاور قبر ابو جرير است.
حجة الاسلام مرحوم مير سيد محمد و حجة الاسلام حاج مير سيد على برقعى و حجة الاسلام حاج مير سيد حسن برقعى فرزندان او هستند.
عبدالله بن جعفر بن الحسين بن مالك بن جامع الحميرى(1):
كنيه او ابوالعباس است، زندگانى او در قرن سوّم بوده و از محدّثين بزرگ و از وجوه و بزرگان قميين و اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است، نجاشى و ابن داود مىنويسند كه در سال دويست و هفتاد و كسرى(2) به كوفه وارد شد و مردم كوفه در شنيدن احاديث از او بهرهمند شدند(3)، همگان او را توثيق كرده و به درستى ستودهاند.
تأليفات او بسيار است از جمله:
1 ـ كتاب الامامة.
2 ـ كتاب الدلائل.
3 ـ كتاب العظمة والتوحيد.
4 ـ كتاب الغيبة والحيرة.
5 ـ كتاب فضل العرب.
6 ـ كتاب التوحيد والبدا والإرادة والإستطاعة والمعرفة.
7 ـ كتاب قرب الاسناد الى الرضا(عليه السلام).
8 ـ كتاب قرب الاسناد الى ابي جعفر بن الرضا(عليهما السلام).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره ايشان نك: رجال نجاشى 219، و 303 (ضمن ترجمه على بن على); فهرست طوسى: 102; رجال طوسى: 396، 419، 432; اختيار كشى رقم: 1124; خلاصه: 1/106.
2ـ يا 297 هـ ق.
3ـ ابو غالب زرارى و محمد بن يحيى عطار ـ كه از رجال كلينى هستند ـ از او روايت مىكنند.
9 ـ كتاب مابين هشام بن الحكم وهشام بن السالم والقياس والارواح والجنة والنار والحديثين المختلفين.
10 ـ كتاب قرب الاسناد الى صاحب الأمر(عليه السلام).
و چند كتاب ديگر(1).
عبدالله بن الحسن بن بابويه:
از دانشمندان و محدّثين قم و شاگرد شيخ طوسى است.
عبدالله بن سعد بن مالك الأشعرى(2):
همان كسى است كه با برادرش احوص و نعيم و عبدالرحمن در تاريخ 73 هجرى از شهر كوفه مهاجرت كرده و به قم آمدند. عبدالله مردى عالم و داناى به احاديث و احكام اسلامى بوده و مدّتى در شهر كوفه امارت داشته است، برخلاف برادرش احوص مردى نرم و مهربان بوده است.
اوّلين مسجد را در شهر قم او ساخته است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ به نامهاى مسائل الرجال ومكاتباتهم إلى أبى الحسن الثالث(عليه السلام); مسائل لابي محمّد الحسن(عليه السلام)على يد محمّد بن عثمان العمرى; مسائل ابى محمد(عليه السلام); كتاب الطب.
2ـ منتهى المقال 4/186.
3ـ وى از ناحيه منصور عباسى به حكومت بلاد جبل منصوب شد و پس از مدت زمانى كوتاه از سمت خود استعفا كرده به قم بازگشت و همچون گذشته به خدمات دينى پرداخت. او داراى پانزده فرزند بود كه جمعى از زردتشتيان را به مذهب پاك تشيّع رهنمون گرديدند. در ترجمه اين صحابى امام باقر(عليه السلام) به منابع زير مىتوان مراجعه كرد: گنجينه آثار قم: 1/222; اشعريان قم.
عبدالله بن الصَّلت القمى(1) (ابوطالب):
زندگى او در نيمه دوّم قرن دوم بوده، از مشايخ فقهاء و از راويان و محدثان و موثق است، شيخ صدوق در مقدمه كتاب (كمال الدين)(2) او را به درستى و نيكى ستوده است، وى از اصحاب على بن موسى الرضا ]ع[ و فرزند بزرگوارش امام التقى ]ع[ است. ابن داود و نجاشى و صاحب مشتركات ترجمه حال او را آوده و همگان او را توثيق كردهاند.
عبدالله(3) بن عامر بن عمران بن ابى عمرو الاشعرى القمى:
كنيهاش ابو عبدالله و از فقها و محدثان بزرگ قم و از مشايخ اماميه است. علامه در خلاصه و نجاشى در رجال خود او را به عدالت ستودهاند و همچنين نجاشى كتابى براى او ياد كرده است.
عبدالله بن محمد(4) بن عيسى:
برادر احمد بن محمد بن عيسى است، شيخ كشى در رجال خود احوال او را ذكر كرده، و لقب او را «بنان» مىداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهى
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
1ـ شيخ رضوان الله عليه گويد اين دعا از ناحيه امام رضا(عليه السلام) درباره او صادر شده: «غفر الله لك ذنبك و رحمنا و اياك و رضى عنك برضاى» (يعنى: خداوند تو را بيامرزد و ما و تو را در ظل رحمت خود جاى دهد و از تو راضى و خشنود باشد همانگونه كه من راضى هستم).
2ـ فهرست منتجب الدين: 87; امل 482; جامع 1/462; تنقيح 2/159.
3ـ شيخ حر عاملى در امل الامل گويد عالمى جليل القدر بوده و...
4ـ شرح حال مؤسس حوزه مقدسه قم (مرحوم آيت الله حائرى) را در مجله نور علم، ش11، مرداد 1364 از ص105 تا 120 به تفصيل نوشتهايم. و نيز در كتاب ديگر خود، «دست پروردگان آيت الله مؤسس».
5ـ 10 فرسنگى يزد.
نور خويش روشن ساخت.فرزند مرحوم آقا محمد جعفر، از كشاورزان پارساى مهرجرد بوده و در اوان جوانى به تشويق و مراقبت مير ابو جعفر نامى براى كسب دانش به (اردكان) سفر كرده است(1)، و پس از چندى به شهر يزد وارد شده و در خدمت آقا مير سيد على مدرس بزرگ و آقا سيد يحيى و آقا مير سيّد حسين ميرزا و سيّد حسين وامق به كسب فضائل همت گماشته است، پس از مدّتى به اعتاب مقدسه رهسپار و در آن ديار از محضر آقا شيخ على يزدى بفروئى و آقا مير سيّد محمّد فشاركى و آيت الله ميرزا محمّد تقى شيرازى و آقا ميرزا ابراهيم محلاتى شيرازى و شيخ نورى(2) مستفيد گشته است، مدّت زمانى نيز به مجلس درس آخوند ملا محمد كاظم خراسانى پيوسته و در ضمن براى طلاب و فضلاء ديگر درس آن مرحوم را تقرير مىفرموده، تا به خواهش و تقاضاى مردم عراق «سلطان آباد» به ايران مهاجرت و در شهر مذكور مقيم شدند اين اقامت چندان به طول نينجاميد و دوباره در سال 1324 ابتداى انقلاب مشروطيت به اعتاب مقدسه مراجعت فرموده و در شهر كربلا به تدريس و افاضه مشغول شدند، تا در سال 1332 ثانياً مردم اراك در مراجعت جناب ايشان إلحاح و إصرار كردند و حاج سيد اسماعيل عراقى را به نمايندگى نزد ايشان فرستادند، بالاخره ايشان(3) به اراك تشريف فرما شده و تا سال 1340 در آن شهر مقيم بودند، در اين سال در ايام نوروز براى زيارت به قم مشرف شده و در منزل مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى(4) فرود
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در اين شهر از محضر مرحوم مجد العلماء اردكانى و ديگران استفاده كرده است.
2ـ شهيد مشروطه مشروعه آيت الله حاج شيخ فضل الله نورى (مستشهد به سال 1327 هـ ق) است.
3ـ به قصد زيارت مرقد امام هشتم، حضرت على بن موسى الرضا ـ عليه آلاف التحية والثناء ـ به ايران آمدند و پس از زيارت... .
4ـ طبق قولى در منزل مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى پائين شهرى اقامت داشتهاند.
آمدند، در اين موقع مردم قم و علماء اين شهر از حضرت ايشان تقاضا كردند كه فسخ عزيمت كنند و در شهر قم مقيم شوند، بالأخره(1) تصميم به اقامت گرفتند و به توسعه حوزه علميه همّت گماشتند از اين زمان مرجعيّت تامّه يافته و از هر سو طلاب علوم و دانش پژوهان به خدمتش شتافتند، به علّت كثرت طلاب و دانشجويان مدرسه فيضيّه و دارالشفاء را تعمير و يك طبقه بر بناى مدرسه فيضيه اضافه كرده و همچنين خانههائى براى سكونت طلاب اجاره كردند.
از آثار ديگر ايشان مريضخانه سهاميه قم كه از موقوفه مرحوم سهام الملك ساخته شده و ديگر محله مبارك آباد را براى سيل زدگان، و دار الايتامى براى نگهدارى و تربيت يتيمان بنا فرموده و همچنين كتابخانه متناسبى براى استفاده طلاب ترتيب دادند كه اكنون قابل ملاحظه و داراى كتب زيادى است(2).
عبدالملك بن عبدالله بن سعد الأشعرى القمى(3):
زندگى او در نيمه اوّل قرن دوّم هجرى است از روات موثّق و محدّثان
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ پس از اصرار فراوان علماء بزرگ قم (مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى و مرحوم آيت الله ميرزا احمد ارباب و مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمود روحانى و...) مرحوم آقاى حائرى به قرآن تفأل مىزند وآيه شريفه 93 سوره يوسف (اذهبوا بقميصي هذا والقوه على وجه ابي يأت بصيرا واتوني باهلكم اجمعين) مىآيد و لذا به خواست علماء و مردم قم پاسخ مثبت مىدهد و از اين تاريخ به بعد فصل جديدى در تاريخ دارالايمان قم ـ با تأسيس حوزه علميه قم به دست تواناى اين فقيه عاليمقدار ـ پديد مىآيد و عليرغم آن همه تحميلات و تضيقات و فشارهاى حكومت رضا خانى با درايت خاصى حوزه نوپاى قم را اداره كرد و علما و فقهاى بزرگى را تربيت كرد.
2ـ تأليفات ايشان يكى درر الاصول ـ جمعى از بزرگان بر اين كتاب حاشيه زدهاند ـ و ديگرى كتاب صلوة است. وفات ايشان در سال 1355 واقع در مدرس خودشان در مسجد بالاسر مدفون شد. تأليفات ديگر ايشان عبارت است از: 1 ـ تقريرات (تقرير درس استادش مرحوم فشاركى است الذريعه 4/378) 2 ـ كتاب الرضاع (مشاهير دانشمندان اسلام 4/369) 3ـكتاب النكاح (ريحانة الادب 1/32، احسن الوديعة 269) 4ـ كتاب المواريث.
3ـ درباه او نك: رجال شيخ طوسى: 234; رجال برقى: 24; الاختصاص: 276 و 326.
بزرگوار شهر قم و از صحابه امام جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالوهاب القمى(1):
قرن دوّم و از اصحاب جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالهادى القمى (حاج ميرزا...):
فرزند حجة الاسلام حاج آخوند(2) قمى است، و اكنون ايشان نيز به اين لقب مشهورند، تحصيلات او در قم و در محضر آقاى شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى و همچنين اساتيد ديگر تحصيل كرده، مردى فاضل، خوشخو و آرام و مهربان است(3).
عبدالله «آقا سيد عبدالله قمى»(4):
از سادات رضوى قم و از دانشمندان و فقهاء بزرگ شهر قم بودهاند سلسله نسب و «اجازهاش» را بر لوح قبرش نقش كردهاند. تحصيلات او در نجف اشرف و استادان او حاج ميرزا حبيب الله رشتى و مرحوم شيخ راضى عرب بودهاند، پس از فراغ از تحصيل و نيل به درجات عالى علمى در سال 1288 به قم مراجعت نمودند و در مسجد امام اقامه جماعت مىكرده، و در جامعه قم رياست و مرجعيت يافت، محضر او محل ترافع و سرير او مسند قضاء گرديد، در سال 1333 در سن هشتاد و چهار سالگى وفات يافت قبر او در شيخان بزرگ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال طوسى 238.
2ـ حاج غلامرضا.
3ـ وى در اواخر زعامت دينى مرحوم آيت الله بروجردى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد، گنجينه 1/122.
4ـ نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم و گنجينه دانشمندان 1/143.
و مجاور قبر ابو جرير است.
حجة الاسلام مرحوم مير سيد محمد و حجة الاسلام حاج مير سيد على برقعى و حجة الاسلام حاج مير سيد حسن برقعى فرزندان او هستند.
عبدالله بن جعفر بن الحسين بن مالك بن جامع الحميرى(1):
كنيه او ابوالعباس است، زندگانى او در قرن سوّم بوده و از محدّثين بزرگ و از وجوه و بزرگان قميين و اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است، نجاشى و ابن داود مىنويسند كه در سال دويست و هفتاد و كسرى(2) به كوفه وارد شد و مردم كوفه در شنيدن احاديث از او بهرهمند شدند(3)، همگان او را توثيق كرده و به درستى ستودهاند.
تأليفات او بسيار است از جمله:
1 ـ كتاب الامامة.
2 ـ كتاب الدلائل.
3 ـ كتاب العظمة والتوحيد.
4 ـ كتاب الغيبة والحيرة.
5 ـ كتاب فضل العرب.
6 ـ كتاب التوحيد والبدا والإرادة والإستطاعة والمعرفة.
7 ـ كتاب قرب الاسناد الى الرضا(عليه السلام).
8 ـ كتاب قرب الاسناد الى ابي جعفر بن الرضا(عليهما السلام).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره ايشان نك: رجال نجاشى 219، و 303 (ضمن ترجمه على بن على); فهرست طوسى: 102; رجال طوسى: 396، 419، 432; اختيار كشى رقم: 1124; خلاصه: 1/106.
2ـ يا 297 هـ ق.
3ـ ابو غالب زرارى و محمد بن يحيى عطار ـ كه از رجال كلينى هستند ـ از او روايت مىكنند.
9 ـ كتاب مابين هشام بن الحكم وهشام بن السالم والقياس والارواح والجنة والنار والحديثين المختلفين.
10 ـ كتاب قرب الاسناد الى صاحب الأمر(عليه السلام).
و چند كتاب ديگر(1).
عبدالله بن الحسن بن بابويه:
از دانشمندان و محدّثين قم و شاگرد شيخ طوسى است.
عبدالله بن سعد بن مالك الأشعرى(2):
همان كسى است كه با برادرش احوص و نعيم و عبدالرحمن در تاريخ 73 هجرى از شهر كوفه مهاجرت كرده و به قم آمدند. عبدالله مردى عالم و داناى به احاديث و احكام اسلامى بوده و مدّتى در شهر كوفه امارت داشته است، برخلاف برادرش احوص مردى نرم و مهربان بوده است.
اوّلين مسجد را در شهر قم او ساخته است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ به نامهاى مسائل الرجال ومكاتباتهم إلى أبى الحسن الثالث(عليه السلام); مسائل لابي محمّد الحسن(عليه السلام)على يد محمّد بن عثمان العمرى; مسائل ابى محمد(عليه السلام); كتاب الطب.
2ـ منتهى المقال 4/186.
3ـ وى از ناحيه منصور عباسى به حكومت بلاد جبل منصوب شد و پس از مدت زمانى كوتاه از سمت خود استعفا كرده به قم بازگشت و همچون گذشته به خدمات دينى پرداخت. او داراى پانزده فرزند بود كه جمعى از زردتشتيان را به مذهب پاك تشيّع رهنمون گرديدند. در ترجمه اين صحابى امام باقر(عليه السلام) به منابع زير مىتوان مراجعه كرد: گنجينه آثار قم: 1/222; اشعريان قم.
عبدالله بن الصَّلت القمى(1) (ابوطالب):
زندگى او در نيمه دوّم قرن دوم بوده، از مشايخ فقهاء و از راويان و محدثان و موثق است، شيخ صدوق در مقدمه كتاب (كمال الدين)(2) او را به درستى و نيكى ستوده است، وى از اصحاب على بن موسى الرضا ]ع[ و فرزند بزرگوارش امام التقى ]ع[ است. ابن داود و نجاشى و صاحب مشتركات ترجمه حال او را آوده و همگان او را توثيق كردهاند.
عبدالله(3) بن عامر بن عمران بن ابى عمرو الاشعرى القمى:
كنيهاش ابو عبدالله و از فقها و محدثان بزرگ قم و از مشايخ اماميه است. علامه در خلاصه و نجاشى در رجال خود او را به عدالت ستودهاند و همچنين نجاشى كتابى براى او ياد كرده است.
عبدالله بن محمد(4) بن عيسى:
برادر احمد بن محمد بن عيسى است، شيخ كشى در رجال خود احوال او را ذكر كرده، و لقب او را «بنان» مىداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهى
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
2ـ شهيد مشروطه مشروعه آيت الله حاج شيخ فضل الله نورى (مستشهد به سال 1327 هـ ق) است.
3ـ به قصد زيارت مرقد امام هشتم، حضرت على بن موسى الرضا ـ عليه آلاف التحية والثناء ـ به ايران آمدند و پس از زيارت... .
4ـ طبق قولى در منزل مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى پائين شهرى اقامت داشتهاند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ پس از اصرار فراوان علماء بزرگ قم (مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى و مرحوم آيت الله ميرزا احمد ارباب و مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمود روحانى و...) مرحوم آقاى حائرى به قرآن تفأل مىزند وآيه شريفه 93 سوره يوسف (اذهبوا بقميصي هذا والقوه على وجه ابي يأت بصيرا واتوني باهلكم اجمعين) مىآيد و لذا به خواست علماء و مردم قم پاسخ مثبت مىدهد و از اين تاريخ به بعد فصل جديدى در تاريخ دارالايمان قم ـ با تأسيس حوزه علميه قم به دست تواناى اين فقيه عاليمقدار ـ پديد مىآيد و عليرغم آن همه تحميلات و تضيقات و فشارهاى حكومت رضا خانى با درايت خاصى حوزه نوپاى قم را اداره كرد و علما و فقهاى بزرگى را تربيت كرد.
2ـ تأليفات ايشان يكى درر الاصول ـ جمعى از بزرگان بر اين كتاب حاشيه زدهاند ـ و ديگرى كتاب صلوة است. وفات ايشان در سال 1355 واقع در مدرس خودشان در مسجد بالاسر مدفون شد. تأليفات ديگر ايشان عبارت است از: 1 ـ تقريرات (تقرير درس استادش مرحوم فشاركى است الذريعه 4/378) 2 ـ كتاب الرضاع (مشاهير دانشمندان اسلام 4/369) 3ـكتاب النكاح (ريحانة الادب 1/32، احسن الوديعة 269) 4ـ كتاب المواريث.
3ـ درباه او نك: رجال شيخ طوسى: 234; رجال برقى: 24; الاختصاص: 276 و 326.
بزرگوار شهر قم و از صحابه امام جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالوهاب القمى(1):
قرن دوّم و از اصحاب جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالهادى القمى (حاج ميرزا...):
فرزند حجة الاسلام حاج آخوند(2) قمى است، و اكنون ايشان نيز به اين لقب مشهورند، تحصيلات او در قم و در محضر آقاى شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى و همچنين اساتيد ديگر تحصيل كرده، مردى فاضل، خوشخو و آرام و مهربان است(3).
عبدالله «آقا سيد عبدالله قمى»(4):
از سادات رضوى قم و از دانشمندان و فقهاء بزرگ شهر قم بودهاند سلسله نسب و «اجازهاش» را بر لوح قبرش نقش كردهاند. تحصيلات او در نجف اشرف و استادان او حاج ميرزا حبيب الله رشتى و مرحوم شيخ راضى عرب بودهاند، پس از فراغ از تحصيل و نيل به درجات عالى علمى در سال 1288 به قم مراجعت نمودند و در مسجد امام اقامه جماعت مىكرده، و در جامعه قم رياست و مرجعيت يافت، محضر او محل ترافع و سرير او مسند قضاء گرديد، در سال 1333 در سن هشتاد و چهار سالگى وفات يافت قبر او در شيخان بزرگ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال طوسى 238.
2ـ حاج غلامرضا.
3ـ وى در اواخر زعامت دينى مرحوم آيت الله بروجردى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد، گنجينه 1/122.
4ـ نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم و گنجينه دانشمندان 1/143.
و مجاور قبر ابو جرير است.
حجة الاسلام مرحوم مير سيد محمد و حجة الاسلام حاج مير سيد على برقعى و حجة الاسلام حاج مير سيد حسن برقعى فرزندان او هستند.
عبدالله بن جعفر بن الحسين بن مالك بن جامع الحميرى(1):
كنيه او ابوالعباس است، زندگانى او در قرن سوّم بوده و از محدّثين بزرگ و از وجوه و بزرگان قميين و اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است، نجاشى و ابن داود مىنويسند كه در سال دويست و هفتاد و كسرى(2) به كوفه وارد شد و مردم كوفه در شنيدن احاديث از او بهرهمند شدند(3)، همگان او را توثيق كرده و به درستى ستودهاند.
تأليفات او بسيار است از جمله:
1 ـ كتاب الامامة.
2 ـ كتاب الدلائل.
3 ـ كتاب العظمة والتوحيد.
4 ـ كتاب الغيبة والحيرة.
5 ـ كتاب فضل العرب.
6 ـ كتاب التوحيد والبدا والإرادة والإستطاعة والمعرفة.
7 ـ كتاب قرب الاسناد الى الرضا(عليه السلام).
8 ـ كتاب قرب الاسناد الى ابي جعفر بن الرضا(عليهما السلام).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره ايشان نك: رجال نجاشى 219، و 303 (ضمن ترجمه على بن على); فهرست طوسى: 102; رجال طوسى: 396، 419، 432; اختيار كشى رقم: 1124; خلاصه: 1/106.
2ـ يا 297 هـ ق.
3ـ ابو غالب زرارى و محمد بن يحيى عطار ـ كه از رجال كلينى هستند ـ از او روايت مىكنند.
9 ـ كتاب مابين هشام بن الحكم وهشام بن السالم والقياس والارواح والجنة والنار والحديثين المختلفين.
10 ـ كتاب قرب الاسناد الى صاحب الأمر(عليه السلام).
و چند كتاب ديگر(1).
عبدالله بن الحسن بن بابويه:
از دانشمندان و محدّثين قم و شاگرد شيخ طوسى است.
عبدالله بن سعد بن مالك الأشعرى(2):
همان كسى است كه با برادرش احوص و نعيم و عبدالرحمن در تاريخ 73 هجرى از شهر كوفه مهاجرت كرده و به قم آمدند. عبدالله مردى عالم و داناى به احاديث و احكام اسلامى بوده و مدّتى در شهر كوفه امارت داشته است، برخلاف برادرش احوص مردى نرم و مهربان بوده است.
اوّلين مسجد را در شهر قم او ساخته است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ به نامهاى مسائل الرجال ومكاتباتهم إلى أبى الحسن الثالث(عليه السلام); مسائل لابي محمّد الحسن(عليه السلام)على يد محمّد بن عثمان العمرى; مسائل ابى محمد(عليه السلام); كتاب الطب.
2ـ منتهى المقال 4/186.
3ـ وى از ناحيه منصور عباسى به حكومت بلاد جبل منصوب شد و پس از مدت زمانى كوتاه از سمت خود استعفا كرده به قم بازگشت و همچون گذشته به خدمات دينى پرداخت. او داراى پانزده فرزند بود كه جمعى از زردتشتيان را به مذهب پاك تشيّع رهنمون گرديدند. در ترجمه اين صحابى امام باقر(عليه السلام) به منابع زير مىتوان مراجعه كرد: گنجينه آثار قم: 1/222; اشعريان قم.
عبدالله بن الصَّلت القمى(1) (ابوطالب):
زندگى او در نيمه دوّم قرن دوم بوده، از مشايخ فقهاء و از راويان و محدثان و موثق است، شيخ صدوق در مقدمه كتاب (كمال الدين)(2) او را به درستى و نيكى ستوده است، وى از اصحاب على بن موسى الرضا ]ع[ و فرزند بزرگوارش امام التقى ]ع[ است. ابن داود و نجاشى و صاحب مشتركات ترجمه حال او را آوده و همگان او را توثيق كردهاند.
عبدالله(3) بن عامر بن عمران بن ابى عمرو الاشعرى القمى:
كنيهاش ابو عبدالله و از فقها و محدثان بزرگ قم و از مشايخ اماميه است. علامه در خلاصه و نجاشى در رجال خود او را به عدالت ستودهاند و همچنين نجاشى كتابى براى او ياد كرده است.
عبدالله بن محمد(4) بن عيسى:
برادر احمد بن محمد بن عيسى است، شيخ كشى در رجال خود احوال او را ذكر كرده، و لقب او را «بنان» مىداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهى
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
1ـ پس از اصرار فراوان علماء بزرگ قم (مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى و مرحوم آيت الله ميرزا احمد ارباب و مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمود روحانى و...) مرحوم آقاى حائرى به قرآن تفأل مىزند وآيه شريفه 93 سوره يوسف (اذهبوا بقميصي هذا والقوه على وجه ابي يأت بصيرا واتوني باهلكم اجمعين) مىآيد و لذا به خواست علماء و مردم قم پاسخ مثبت مىدهد و از اين تاريخ به بعد فصل جديدى در تاريخ دارالايمان قم ـ با تأسيس حوزه علميه قم به دست تواناى اين فقيه عاليمقدار ـ پديد مىآيد و عليرغم آن همه تحميلات و تضيقات و فشارهاى حكومت رضا خانى با درايت خاصى حوزه نوپاى قم را اداره كرد و علما و فقهاى بزرگى را تربيت كرد.
2ـ تأليفات ايشان يكى درر الاصول ـ جمعى از بزرگان بر اين كتاب حاشيه زدهاند ـ و ديگرى كتاب صلوة است. وفات ايشان در سال 1355 واقع در مدرس خودشان در مسجد بالاسر مدفون شد. تأليفات ديگر ايشان عبارت است از: 1 ـ تقريرات (تقرير درس استادش مرحوم فشاركى است الذريعه 4/378) 2 ـ كتاب الرضاع (مشاهير دانشمندان اسلام 4/369) 3ـكتاب النكاح (ريحانة الادب 1/32، احسن الوديعة 269) 4ـ كتاب المواريث.
3ـ درباه او نك: رجال شيخ طوسى: 234; رجال برقى: 24; الاختصاص: 276 و 326.
بزرگوار شهر قم و از صحابه امام جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالوهاب القمى(1):
قرن دوّم و از اصحاب جعفر الصادق(عليه السلام) است.
عبدالهادى القمى (حاج ميرزا...):
فرزند حجة الاسلام حاج آخوند(2) قمى است، و اكنون ايشان نيز به اين لقب مشهورند، تحصيلات او در قم و در محضر آقاى شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى و همچنين اساتيد ديگر تحصيل كرده، مردى فاضل، خوشخو و آرام و مهربان است(3).
عبدالله «آقا سيد عبدالله قمى»(4):
از سادات رضوى قم و از دانشمندان و فقهاء بزرگ شهر قم بودهاند سلسله نسب و «اجازهاش» را بر لوح قبرش نقش كردهاند. تحصيلات او در نجف اشرف و استادان او حاج ميرزا حبيب الله رشتى و مرحوم شيخ راضى عرب بودهاند، پس از فراغ از تحصيل و نيل به درجات عالى علمى در سال 1288 به قم مراجعت نمودند و در مسجد امام اقامه جماعت مىكرده، و در جامعه قم رياست و مرجعيت يافت، محضر او محل ترافع و سرير او مسند قضاء گرديد، در سال 1333 در سن هشتاد و چهار سالگى وفات يافت قبر او در شيخان بزرگ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال طوسى 238.
2ـ حاج غلامرضا.
3ـ وى در اواخر زعامت دينى مرحوم آيت الله بروجردى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد، گنجينه 1/122.
4ـ نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم و گنجينه دانشمندان 1/143.
و مجاور قبر ابو جرير است.
حجة الاسلام مرحوم مير سيد محمد و حجة الاسلام حاج مير سيد على برقعى و حجة الاسلام حاج مير سيد حسن برقعى فرزندان او هستند.
عبدالله بن جعفر بن الحسين بن مالك بن جامع الحميرى(1):
كنيه او ابوالعباس است، زندگانى او در قرن سوّم بوده و از محدّثين بزرگ و از وجوه و بزرگان قميين و اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است، نجاشى و ابن داود مىنويسند كه در سال دويست و هفتاد و كسرى(2) به كوفه وارد شد و مردم كوفه در شنيدن احاديث از او بهرهمند شدند(3)، همگان او را توثيق كرده و به درستى ستودهاند.
تأليفات او بسيار است از جمله:
عبدالهادى القمى (حاج ميرزا...):
فرزند حجة الاسلام حاج آخوند(2) قمى است، و اكنون ايشان نيز به اين لقب مشهورند، تحصيلات او در قم و در محضر آقاى شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى و همچنين اساتيد ديگر تحصيل كرده، مردى فاضل، خوشخو و آرام و مهربان است(3).
عبدالله «آقا سيد عبدالله قمى»(4):
از سادات رضوى قم و از دانشمندان و فقهاء بزرگ شهر قم بودهاند سلسله نسب و «اجازهاش» را بر لوح قبرش نقش كردهاند. تحصيلات او در نجف اشرف و استادان او حاج ميرزا حبيب الله رشتى و مرحوم شيخ راضى عرب بودهاند، پس از فراغ از تحصيل و نيل به درجات عالى علمى در سال 1288 به قم مراجعت نمودند و در مسجد امام اقامه جماعت مىكرده، و در جامعه قم رياست و مرجعيت يافت، محضر او محل ترافع و سرير او مسند قضاء گرديد، در سال 1333 در سن هشتاد و چهار سالگى وفات يافت قبر او در شيخان بزرگ
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال طوسى 238.
2ـ حاج غلامرضا.
3ـ وى در اواخر زعامت دينى مرحوم آيت الله بروجردى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد، گنجينه 1/122.
4ـ نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم و گنجينه دانشمندان 1/143.
و مجاور قبر ابو جرير است.
حجة الاسلام مرحوم مير سيد محمد و حجة الاسلام حاج مير سيد على برقعى و حجة الاسلام حاج مير سيد حسن برقعى فرزندان او هستند.
عبدالله بن جعفر بن الحسين بن مالك بن جامع الحميرى(1):
كنيه او ابوالعباس است، زندگانى او در قرن سوّم بوده و از محدّثين بزرگ و از وجوه و بزرگان قميين و اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است، نجاشى و ابن داود مىنويسند كه در سال دويست و هفتاد و كسرى(2) به كوفه وارد شد و مردم كوفه در شنيدن احاديث از او بهرهمند شدند(3)، همگان او را توثيق كرده و به درستى ستودهاند.
تأليفات او بسيار است از جمله:
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال طوسى 238.
2ـ حاج غلامرضا.
3ـ وى در اواخر زعامت دينى مرحوم آيت الله بروجردى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد، گنجينه 1/122.
4ـ نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم و گنجينه دانشمندان 1/143.
و مجاور قبر ابو جرير است.
حجة الاسلام مرحوم مير سيد محمد و حجة الاسلام حاج مير سيد على برقعى و حجة الاسلام حاج مير سيد حسن برقعى فرزندان او هستند.
عبدالله بن جعفر بن الحسين بن مالك بن جامع الحميرى(1):
كنيه او ابوالعباس است، زندگانى او در قرن سوّم بوده و از محدّثين بزرگ و از وجوه و بزرگان قميين و اصحاب امام العسكرى(عليه السلام) است، نجاشى و ابن داود مىنويسند كه در سال دويست و هفتاد و كسرى(2) به كوفه وارد شد و مردم كوفه در شنيدن احاديث از او بهرهمند شدند(3)، همگان او را توثيق كرده و به درستى ستودهاند.
تأليفات او بسيار است از جمله:
2ـ حاج غلامرضا.
3ـ وى در اواخر زعامت دينى مرحوم آيت الله بروجردى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد، گنجينه 1/122.
4ـ نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم و گنجينه دانشمندان 1/143.
تأليفات او بسيار است از جمله:
1ـ درباره ايشان نك: رجال نجاشى 219، و 303 (ضمن ترجمه على بن على); فهرست طوسى: 102; رجال طوسى: 396، 419، 432; اختيار كشى رقم: 1124; خلاصه: 1/106.
2ـ يا 297 هـ ق.
3ـ ابو غالب زرارى و محمد بن يحيى عطار ـ كه از رجال كلينى هستند ـ از او روايت مىكنند.
9 ـ كتاب مابين هشام بن الحكم وهشام بن السالم والقياس والارواح والجنة والنار والحديثين المختلفين.10 ـ كتاب قرب الاسناد الى صاحب الأمر(عليه السلام).
و چند كتاب ديگر(1).
عبدالله بن الحسن بن بابويه:
از دانشمندان و محدّثين قم و شاگرد شيخ طوسى است.
عبدالله بن سعد بن مالك الأشعرى(2):
همان كسى است كه با برادرش احوص و نعيم و عبدالرحمن در تاريخ 73 هجرى از شهر كوفه مهاجرت كرده و به قم آمدند. عبدالله مردى عالم و داناى به احاديث و احكام اسلامى بوده و مدّتى در شهر كوفه امارت داشته است، برخلاف برادرش احوص مردى نرم و مهربان بوده است.
اوّلين مسجد را در شهر قم او ساخته است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ به نامهاى مسائل الرجال ومكاتباتهم إلى أبى الحسن الثالث(عليه السلام); مسائل لابي محمّد الحسن(عليه السلام)على يد محمّد بن عثمان العمرى; مسائل ابى محمد(عليه السلام); كتاب الطب.
2ـ منتهى المقال 4/186.
3ـ وى از ناحيه منصور عباسى به حكومت بلاد جبل منصوب شد و پس از مدت زمانى كوتاه از سمت خود استعفا كرده به قم بازگشت و همچون گذشته به خدمات دينى پرداخت. او داراى پانزده فرزند بود كه جمعى از زردتشتيان را به مذهب پاك تشيّع رهنمون گرديدند. در ترجمه اين صحابى امام باقر(عليه السلام) به منابع زير مىتوان مراجعه كرد: گنجينه آثار قم: 1/222; اشعريان قم.
عبدالله بن الصَّلت القمى(1) (ابوطالب):
زندگى او در نيمه دوّم قرن دوم بوده، از مشايخ فقهاء و از راويان و محدثان و موثق است، شيخ صدوق در مقدمه كتاب (كمال الدين)(2) او را به درستى و نيكى ستوده است، وى از اصحاب على بن موسى الرضا ]ع[ و فرزند بزرگوارش امام التقى ]ع[ است. ابن داود و نجاشى و صاحب مشتركات ترجمه حال او را آوده و همگان او را توثيق كردهاند.
عبدالله(3) بن عامر بن عمران بن ابى عمرو الاشعرى القمى:
كنيهاش ابو عبدالله و از فقها و محدثان بزرگ قم و از مشايخ اماميه است. علامه در خلاصه و نجاشى در رجال خود او را به عدالت ستودهاند و همچنين نجاشى كتابى براى او ياد كرده است.
عبدالله بن محمد(4) بن عيسى:
برادر احمد بن محمد بن عيسى است، شيخ كشى در رجال خود احوال او را ذكر كرده، و لقب او را «بنان» مىداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهى
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
اوّلين مسجد را در شهر قم او ساخته است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ به نامهاى مسائل الرجال ومكاتباتهم إلى أبى الحسن الثالث(عليه السلام); مسائل لابي محمّد الحسن(عليه السلام)على يد محمّد بن عثمان العمرى; مسائل ابى محمد(عليه السلام); كتاب الطب.
2ـ منتهى المقال 4/186.
3ـ وى از ناحيه منصور عباسى به حكومت بلاد جبل منصوب شد و پس از مدت زمانى كوتاه از سمت خود استعفا كرده به قم بازگشت و همچون گذشته به خدمات دينى پرداخت. او داراى پانزده فرزند بود كه جمعى از زردتشتيان را به مذهب پاك تشيّع رهنمون گرديدند. در ترجمه اين صحابى امام باقر(عليه السلام) به منابع زير مىتوان مراجعه كرد: گنجينه آثار قم: 1/222; اشعريان قم.
عبدالله بن الصَّلت القمى(1) (ابوطالب):
زندگى او در نيمه دوّم قرن دوم بوده، از مشايخ فقهاء و از راويان و محدثان و موثق است، شيخ صدوق در مقدمه كتاب (كمال الدين)(2) او را به درستى و نيكى ستوده است، وى از اصحاب على بن موسى الرضا ]ع[ و فرزند بزرگوارش امام التقى ]ع[ است. ابن داود و نجاشى و صاحب مشتركات ترجمه حال او را آوده و همگان او را توثيق كردهاند.
عبدالله(3) بن عامر بن عمران بن ابى عمرو الاشعرى القمى:
كنيهاش ابو عبدالله و از فقها و محدثان بزرگ قم و از مشايخ اماميه است. علامه در خلاصه و نجاشى در رجال خود او را به عدالت ستودهاند و همچنين نجاشى كتابى براى او ياد كرده است.
عبدالله بن محمد(4) بن عيسى:
برادر احمد بن محمد بن عيسى است، شيخ كشى در رجال خود احوال او را ذكر كرده، و لقب او را «بنان» مىداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهى
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
2ـ منتهى المقال 4/186.
3ـ وى از ناحيه منصور عباسى به حكومت بلاد جبل منصوب شد و پس از مدت زمانى كوتاه از سمت خود استعفا كرده به قم بازگشت و همچون گذشته به خدمات دينى پرداخت. او داراى پانزده فرزند بود كه جمعى از زردتشتيان را به مذهب پاك تشيّع رهنمون گرديدند. در ترجمه اين صحابى امام باقر(عليه السلام) به منابع زير مىتوان مراجعه كرد: گنجينه آثار قم: 1/222; اشعريان قم.
عبدالله بن الصَّلت القمى(1) (ابوطالب):
زندگى او در نيمه دوّم قرن دوم بوده، از مشايخ فقهاء و از راويان و محدثان و موثق است، شيخ صدوق در مقدمه كتاب (كمال الدين)(2) او را به درستى و نيكى ستوده است، وى از اصحاب على بن موسى الرضا ]ع[ و فرزند بزرگوارش امام التقى ]ع[ است. ابن داود و نجاشى و صاحب مشتركات ترجمه حال او را آوده و همگان او را توثيق كردهاند.
عبدالله(3) بن عامر بن عمران بن ابى عمرو الاشعرى القمى:
كنيهاش ابو عبدالله و از فقها و محدثان بزرگ قم و از مشايخ اماميه است. علامه در خلاصه و نجاشى در رجال خود او را به عدالت ستودهاند و همچنين نجاشى كتابى براى او ياد كرده است.
عبدالله بن محمد(4) بن عيسى:
برادر احمد بن محمد بن عيسى است، شيخ كشى در رجال خود احوال او را ذكر كرده، و لقب او را «بنان» مىداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهى
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
عبدالله بن محمد(4) بن عيسى:
برادر احمد بن محمد بن عيسى است، شيخ كشى در رجال خود احوال او را ذكر كرده، و لقب او را «بنان» مىداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهى
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
1ـ معجم الثقات: 74; رجال نجاشى چاپ جامعه: 217; خلاصه: 105; الفهرست: 104; معالم العلماء: 70; نقد الرجال: 201، مجمع الرجال 4/7; تنقيح المقال 2/189; جامع الرواة 1/392; معجم رجال الحديث 10/331.
2ـ كمال الدين: 3.
3ـ رجال نجاشى: 218; خلاصه: 111; معجم الثقات: 74.
4ـ در مورد بنان نك: رجال نجاشى 328 (ضمن ترجمه محمد سنان) اختيار كشى رقم 981، 989.
عبيدالله بن الحسن(1) بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى(2):
لقبش «موفق الدين» و كنيهاش ابوالقاسم است، زندگى او در قرن پنجم بوده و در شهر رى مقيم بوده است، از روات موثق و محدثان است، شيخ منتجب الدين او را به نيكى ستوده و مىنويسد او تمام روايات و مسموعات خود را بر والد خود شيخ الاسلام، حسن حسكا قرائت كرده است.
عذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
از حسرت نگاهى مردم بكوى ماهى***ماهى كه كشته خلقى از حسرت نگاهىعذرى قمى(3):
اين شاعر برادر كهتر آذر بيگدلى و نامش اسحاق بيك بوده است. در آتشكده از وى نام برده و بسيارش ستوده و نمونههائى از اشعارش را نقل كرده است. از آنجمله:
فسانه از پى خوابش كنم بهانه خويش***به اين بهانه مگر گويمش فسانه خويش
صباحى(4) درباره تاريخ وفاتش چنين گفته است:
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ طبق نقل امل و در فهرست حسين.
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
از صباحى خواستم تاريخ سال رحلتش***گفت «بادا در بهشت جاودان اسحق بيك»على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
2ـ فهرست منتجب الدين: 77; امل الآمل: 484; جامع الرواة 1/53; تنقيح 2/238; روضات: 557; منتهى المقال: 195.
3ـ مرحوم «آذر» در شرح حالش نوشته است: اسم شريفش «اسحاق بيك»، برادر كهتر مؤلف، جوانى محجوب و منصف، دلش از رموز عاشقى آگاه و طبعش شكفته و دلخواه، گاهى به نظم غزل و رباعى مىپرداخت و در سنه (1185) از دنيا رفته.
ونيز ببينيد: مجمع الفصحا 5/731; تذكره نتايج الافكار; مكارم الآثار; و مقدمه فغان دل (محيط); تذكره اختر 1/146 تا 149.
4ـ حاجى سليمان صباحى بيدگلى است كه به تقاضاى مرحوم آذر ماده تاريخ فوت عذرى را در مصراع دوم بيت فوق آورده است و ماده تاريخ سال 1185 را نشان مىدهد. گرچه در تذكره اختر 1/146 فوت او را در سال 1205 ذكر كرده است.
على اصغر دربانى (حاجب التوليه):
از بزرگان اخير قم مردى مهربان و خوشخو بوده است از دوره هفتم قانونگذارى تا دوره يازدهم چهار دوره متوالياً به نمايندگى مجلس شوراى ملى از شهر قم انتخاب شده است. فرزندان برومندى از خود باقى گذارده و در سال 1321 شمسى بدرود حيات گفته است.
على اصغر فقيهى(1):
از دانشمندان معاصر قم و از نويسندگان نامى اين شهر مىباشند سالها است كه به تدريس دروس ادب فارسى اشتغال دارند و كتبى مربوط به دروس خود را چاپ و منتشر كردهاند و مقالاتى در مسائل تاريخى و ادبى به قلم ايشان در روزنامهها درج مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ وى فرزند ابو الحسن و در سال 1336 قمرى در خانوادهاى روحانى در قم متولد شد و تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس مدرسه علميه آغاز كرد و در سال 1315 در دانشكده معقول و منقول ـ در رشته ادبيات ـ ثبتنام مىكند و در سال 1319 قمرى تحصيلاتش به اتمام مىرسد و در همان سال به عنوان دبير به قم اعزام مىگردد و به تدريس مىپردازد و چند سال هم مسئوليت دبيرستان حكيم نظامى (امام صادق(عليه السلام) فعلى) قم را به عهده داشت و تا سال 1350 در اين شهر به تدريس مشغول بود و در همين سال بازنشسته شد و به تهران سفر كرد و تا سال 1358 در مدرسه علوى تدريس كرد. تأليفات معظم له عبارتند از: 1 ـ تاريخ و عقايد وهابيان، 2 ـ دستورهاى املا و انشاء 3 ـ تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى 4 ـ ترجمه توحيد مفضل 5 ـ ترجمه عهدنامه مالك اشتر 6ـسفرنامه حج 7 ـ عضد الدوله ديلمى 8 ـ ترجمه نهج البلاغه 9 ـ دستور زبان فارسى 10ـتاريخ مذهبى (بخش اول از تاريخ جامع قم) 11 ـ آل بويه و اوضاع زمان ايشان. ر.ك: كيهان فرهنگى سال سوم ـ ش 6 شماره پياپى 30; كوثر، سال دوم ش16 ص79 به بعد، كتابشناسى قم از اينجانب; و فرهنگ تراجم نگاران.
علىاكبر برقعى (حاج سيد علىاكبر):
از علماء و دانشمندان معاصر، و فرزند آقا سيد رضى، از خانواده رضويين قم است، در سال 1317 قمرى متولد شده و در همين شهر تحصيلات خود را شروع كرده است، اساتيد او مرحوم حاج شيخ حسن معروف به فاضل و آقا شيخ ابوالقاسم قمى و آيت الله حائرى يزدى بودهاند، مدتى، در حوزه علميه به تدريس كلام و فلسفه اشتغال داشته و اغلب اوقات را به نوشتن كتب و تحرير رسالات مفيد گذراندهاند، و همچنين مدتى، در مسجد «امام» اقامه جماعت مىكردند، اجازه تأسيس دبستان و دبيرستان حيات و سپس سنائى به نام ايشان بوده است، در سالهاى اخير، به دعوت انجمن هواداران صلح(1) سفرى به «وين» پايتخت اطريش كردند و در كنفرانسى كه در آن شهر تشكيل شده بود شركت كرد و پس از مراجعت، به علل سياسى به شهر يزد تبعيد و تاكنون در آن شهر اقامت دارند.
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله: ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
چندين تأليف و تصنيف دارند از آن جمله:
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يا سوسياليستهاى بينالملل و سوسياليستهاى ايران افرادى از قبيل: خليل ملكى و سيد علىاكبر برقعى كه طبق آنچه در مجله «ياد» آمده فردى روشنفكر و طرفدار نظام سوسياليستى بوده دعوت نمودند و در آن كنگره به اسلام توهين شده بود و اينان به دفاع از اسلام برنيامدهاند و اين خبر در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس و موجب اشمئزاز و تنفّر مردم مسلمان مىشود به طورى كه يك وقتى وى همراه مريدانش به قم مىآيد كه طلاب و مردم غيور قم به آنان حمله مىكنند و سيد علىاكبر متوارى مىشود و به شهردارى پناه مىبرد و طلاب حسبالامر مرحوم آيت الله بروجردى در صحن متحصن مىشوند و حضرت امام خمينى به عنوان نماينده ايشان در مصاحبهاى شركت مىكند و طى آن مىفرمايد: سيد علىاكبر برقعى بايد از قم اخراج شود. ر.ك: مجله «ياد» ش6 س دوم ـ بهار 1366 و مجله «ياد» ش اول و مجله ترقى; آثار الحجه 1/31 ـ 35; تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان 2/274.
1 ـ جلوه حق(1).
2 ـ مهر تابان(2).
3 ـ كاخ دلاويز(3).
4 ـ چرا از مرگ بترسم؟(4).
5 ـ ناهية الفحشاء در اسرار صلوة
6 ـ لباب الالباب در مسأله حجاب زنان.
7 ـ رسالهاى در شرح خطبه فاطمه(عليها السلام)(5).
و همچنين به تفنن اشعارى سرودهاند و تخلصشان كاشف است.
علىاكبر پيشوائى يزدى (حاج سيد علىاكبر):
از دانشمندان بزرگ حوزه علمى قم بوده است، فرزند حاج سيد رضاى
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كتاب مختصرى است در زندگانى على(عليه السلام)، الذريعه 5/127.
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.
عزآبادى، و در سال 1288 هجرى قمرى در عز آباد يزد متولد شده است، در اوان شباب براى تحصيل علوم و كسب كمال به يزد رفته، و در آن شهر، از محضر درس آقا مير سيد على مدرس يزدى و شيخ مرتضى مدرس و آقا شيخ على مسگر و ديگران بهرهمند و سپس در سال 1317 قمرى به مشهد رضوى مشرّف و در خدمت مرحوم آقا سيد على حائرى تدرّس نموده است، مدّتى بعد به شهر سبزوار رخت سفر بسته و به خدمت حاج ميرزا حسين بزرگ و آقا ميرزا اسماعيل تهرانى كه از شاگردان حكيم حاج ملا هادى سبزوارى بودهاند، پيوسته است و در سال 1324 قمرى به اعتاب مباركه مشرف و تا سال 1341 قمرى در خدمت مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آيت الله يزدى به تحصيل همّت گماشته است در اين سال به قم مهاجرت و به ارشاد خلق و تربيت طلاب اشتغال يافته. فرزندان ايشان سيد حسين(1) و سيد احمد پيشوائى(2) از جوانان فاضل قم مىباشند. ايشان فرزند ديگرى به نام سيد مهدى پيشوائى(3) داشتند كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مرحوم حاج سيدحسين در سال1304 شمسى در قم بهدنيا آمد و از شاگردانحضرات آيات عظام: خمينى، خونسارى، حجّت، مرعشى نجفى محسوب مىشد و در مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام) اقامه جماعت مىكرد ر.ك: گنجينه دانشمندان 2/96; مؤلفين كتب چاپى.
2ـ وى از روحانيون تهران بوده است كه به سال 1338 قمرى در نجف اشرف متولّد و در سال 1341 به همراه پدر به قم مسافرت كرده و به تحصيل دروس جديد و مقدمات پرداخته و ادبيات را از مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و آيت الله حاج آقا رضا بهاء الدينى فرا گرفته و آنگاه به درس خارج آيات الله العظام مرحوم حجت و مرحوم خونسارى و مرحوم يثربى كاشانى و مرحوم آقاى بروجردى (قدس الله اسرارهم) حاضر شده تا در سال 1380 قمرى به دنبال دعوت جمعى از مردم تهران رخت سفر به آن شهر بسته و در خيابان سلسبيل، بوستان سعدى، «مسجد الصادق» به انجام امور دينى و اقامه جماعت مشغول بوده است. ر.ك: گنجينه دانشمندان 4/403.
3ـ وى داماد مرحوم آيت الله فيض و از محصلين جدى و خوش استعداد و پركار بوده است، شرح حال او در آثار الحجه 1/131 آمده است و رحلت جانگدازش كمر پدر را شكست و وى را از انجام امور قبلى بازداشت و به انزواى از خدمات اجتماعى كشاند.
در عنفوان جوانى در بازگشت از سفر عراق در رودخانه كارون غرق گرديد و همه را در مرگ خود داغدار كرد(1).
2ـ اين كتاب نيز در سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) نوشته شده است.
3ـ در تاريخ شريف رضى است.
4ـ اين كتاب با ترجمه رساله «لماذا اخاف الموت» تأليف ابن مسكويه ـ كه ترجمهاش نيز توسط وى انجام گرفته يكجا به چاپ رسيده است.
5ـ مؤلفات ديگر او به اين شرح است تذكره مبتكران; راهنماى قم; ترجمه كتاب الشيعة وفنون الاسلام به نام «شيعه و پديد آرندگان فنون اسلام»; راهنماى دينداران; رهبر دانشوران (در معروفين القاب و كنيهها); رهنماى دانشوران (در ضبط نامها و لقبها و نسبتها و تراجم صاحبان آنها); درج گهر (در سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)); هدايا العقول فى الحكم المأثورة عن العترة والرّسول; السراج الوهّاج فى اسرار المعراج; تبصره معلمان (در نحو); تذكره معلّمان (در صرف); شرح قصيده عينيه سيد حميرى; روض المنى فى المختار من قصار كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام);
ر.ك: علماء معاصرين: 288; ريحانه الادب 1/249; گنجينه دانشمندان 3/389 ـ 393; معجم مؤلفى الشيعه: 68; مجله ارمغان ش1 2457; سخنوران نامى معاصر 1/190; مؤلفين كتب چاپى 3/492; وى در مورخه 18/5/66 بدرود حيات گفت و در قم مدفون گرديد.