بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب پیام امام امیرالمومنین(ع), آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     002 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     003 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     004 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     005 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     006 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     007 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     008 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     009 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     010 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     011 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     012 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     013 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     014 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     015 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     016 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     017 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     018 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     019 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     020 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     021 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     022 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     023 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     024 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     025 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     026 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     027 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     028 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     029 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     030 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     FEHREST - پيام امام اميرالمومنين(ع)- فهرست
 

 

 
 

 

 

است; ولى در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه در تفسير «ايّام الله» فرمود: «يُريدُ بِأيّامِ اللهِ سُنَنَهُ وَ أفْعالَهُ في عِبادِهِ مِنْ إنْعام وَ انْتِقام; منظور از ايّام الله، سنّتها و افعال الهى در ميان بندگان اعم از انعام و انتقام است».(1)

مطابق اين روايت هر روز كه موهبت مهم تازه اى از سوى خداوند به بندگان ارزانى شده و يا از دشمنان آنها انتقام گرفته شده و با كيفرهاى سختى از ميان رفته اند، ايّام الله محسوب مى شوند.

به هر حال يادآورى ايّام الله سبب شكوفايى ايمان و تحريك حس شكرگزارى و توجّه به خداست.

حتى روزهاى آزمايش بزرگ الهى نيز در روايات جزء ايّام الله شمرده شده است. همان گونه كه در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «اَيّامُ اللهِ نَعْمائُهُ وَبَلاؤُه وَ مَثُلاتُهُ سُبْحانَهُ; منظور از ايّام الله روزهاى نعمت و آزمايش و كيفر سخت بدكاران است».(2) شك نيست كه واژه ايّام الله در اين خطبه مفهوم عامى دارد كه همه آنچه را در بالا آمد شامل مى شود.

 

2. الهامات الهى

در جمله «عِبادٌ ناجاهُمْ في فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ في ذاتِ عُقُولِهِمْ...» امام(عليه السلام) اشاره به مردانى كرده است كه خداوند از طريق نجواى فكرى و الهامات قلبى نور هدايت را در دل آنها مى افكند و پرده هاى جهل و ظلمت را كنار مى زند و آنها در حدّ خود با آن دريافتهاى ربّانى به هدايت خلق و راهنمايى گم شده هاى طريق ايمان و تقوا تلاش و كوشش مى كنند.

آيا اينان همان اوصيا و امامان معصوم اند كه در فترات بعثت انبيا از طريق الهام، حقايق را از عالم غيب مى گيرند يا افراد صالح ومتّقى و عالمان پرهيزگار را


1. بحارالانوار، ج 66، ص 327 .

2. همان مدرك، ج 67، ص 20 .

[ 351 ]

كه در سطح بالايى از تقوا قرار دارند نيز شامل مى شود؟ يعنى قلب آنها نيز با عالم غيب ارتباط دارد و به مضمون (إِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَّكُمْ فُرْقَاناً)(1) خداوند وسيله شناسايى حق را از باطل در پرتو تقوا به آنها بخشيده و به مضمون (وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا)(2) بر اثر مجاهدتهاى نفسانى و ستيز با دشمن عنايات الهى شامل حال آنها شده و دستشان را گرفته و از طريق ايصال به مطلوب به مقصد رسانده است.

هنگامى كه در مواقع سخت، خداوند بندگانى را همچون مادر موسى(عليه السلام) تنها نمى گذارد و به مضمون (وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى...)(3) مسير پر پيچ و خم آينده فرزندش را به او الهام مى كند چگونه ممكن است صالحان ديگر از اين فيض بزرگ محروم بمانند، از اين رو بعضى از بزرگان معتقدند هر كار مهمّى از عالم با تقوا و انسان پرهيزگارى صادر مى شود و يا هر اكتشافى كه از دانشمند مخلصى سر مى زند; در پرتو هدايت تكوينى والهام الهى است.

همان روح القدس كه به هنگام سرودن اشعار والا به يارى كسانى چون «حسّان بن ثابت» و «كميت» شتافت و چنان اشعارى را بر زبان آنها جارى ساخت(4) چرا به يارى ساير پاكبازان نيايد و به گفته حافظ:

فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد *** دگران هم بكنند آنچه مسيحا مى كرد


1. انفال، آيه 29 .

2. عنكبوت، آيه 69 .

3. قصص، آيه 7 .

4. در حديث آمده است: هنگامى كه كميت شاعر معروف اهل بيت وارد بر امام باقر(عليه السلام) شد و اشعار معروف: «مَنْ لِقَلْب مُتَيَّم مُسْتَهام» را انشاد كرد پس از پايان، امام به او فرمود: «لاتَزالُ مُؤَيَّد بِرُوحِ الْقُدُسِ ما دُمْتَ تَقول فينا» (وسائل الشيعه، ج 10، باب 105، ابواب المزار، ح 4). امام اين سخن را از كلامى اقتباس فرمود كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به حسان بن ثابت به هنگام سرودن اشعار معروف «يُناديهِمْ يَوْمَ الْغَديرِ نَبيُّهُمْ» فرمود. (بحارالانوار، ج 37، ص 150)

[ 352 ]

 

[ 353 ]

 

 

بخش دوم

وَ إِنّ لِلذِّكْرِ لاََهْلاً أَخَذُوهُ مِنْ الدُّنْيَا بَدَلاً، فَلَم تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَنْهُ، يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ الْحَيَاةِ، وَ يَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللّهِ فِي أَسْمَاعِ الْغَافِلِينَ، وَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِهِ، وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ، فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إِلَى الاْخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا، فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذلِكَ، فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِي طَولِ الاِْقَامَةِ فِيهِ، وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا، فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذلِكَ لاَِهْلِ الدُّنْيَا، حَتَّى كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لاَ يَرَى النَّاسُ، وَ يَسْمَعُونَ مَا لاَ يَسْمَعُونَ.

 

ترجمه

ياد خدا اهلى دارد كه آن را به جاى (زرق و برق) دنيا برگزيده اند، لذا هيچ تجارت و داد و ستدى آنها را از ياد خدا باز نداشته، با ياد خدا تمام دوران زندگى خود را سپرى مى كنند و با فريادهاى بازدارنده در گوش غافلان، آنها را به (كيفر) محرمات الهى توجّه مى دهند و به عدالت و معروف دعوت مى كنند و خود عامل به آن هستند، مردم را از منكرات باز مى دارند و خود گرد آن نمى گردند (با اينكه در دنيا هستند) گويى دنيا را رها كرده و به آخرت پيوسته و در آن قرار دارند، به همين سبب ماوراى دنيا را مشاهده كرده اند. گويى از پشت ديواره اين دنيا سر بر آورده و به برزخيان و اقامت طولانى آنها در آنجا مى نگرند و (باچشم دل به قيامت نگاه مى كنند در حالى كه) رستاخيز وعده هاى خود را براى آنها عملى ساخته، از اين رو آنها پرده ها را براى اهل دنيا كنار زده (و حقايق عالم برزخ و قيامت را براى آنها شرح مى دهند) گويى آنها با چشم خود چيزهايى را مى بينند كه مردم نمى بينند و مطالبى را مى شنوند كه ديگران نمى شنوند.

[ 354 ]

شرح و تفسير

مردان الهى و اهل ذكر

امام(عليه السلام) بعد از بيان آثار ذكر خدا در صيقل دادن دلها و آثار گسترده آن در روح و جان آدمى به شرح حال كسانى مى پردازد كه به راستى اهل ذكرند و صفات آنها را يكى بعد از ديگرى بيان مى كند. نخست مى فرمايد: «ياد خدا اهلى دارد كه آن را به جاى (زرق و برق) دنيا برگزيده اند»; (وَ إِنّ لِلذِّكْرِ لاََهْلاً أَخَذُوهُ مِنْ الدُّنْيَا بَدَلاً).

اشاره به اينكه ياد خدا سبب مى شود كه فريفته ماديّات زودگذر دنيا نشوند همان دنيايى كه عشق به آن در احاديث اسلامى «رَأْسُ كُلِّ خَطيئَة» و منشأ انواع گناهان شمرده شده است.

البتّه مفهوم اين سخن اين نيست كه آنها مانند راهبان ديرنشين و تاركان دنيا پشت پا به زندگى اجتماعى مى زنند (به قرينه جمله هايى كه بعد از آن مى آيد) بلكه منظور اين است آنها اسير چنگال دنيا نمى شوند.

در اينكه منظور از «ذكر» و «اهل» چيست؟ دو تفسير عمده براى آن ذكر شده است: يكى خاص و ديگرى عام; تفسير خاص آن اين است كه منظور از ذكر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) يا قرآن است واهل ذكر «اهل بيت» و امامان معصوم اند و صفاتى كه بعد از اين جمله درباره اهل ذكر آمده به طور كامل بر آنها منطبق مى شود.

مفهوم عام آن همه عالمان با تقوا و مؤمنان كامل را شامل مى شود و صفاتى كه بعد از آن است نيز بر آنها منطبق است.

البتّه هيچ مانعى از جمع در ميان اين دو معنا نيست; مفهوم جمله عام است و اهل بيت، مصداقهاى بارز و چهره هاى درخشان آن هستند.

آنگاه امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن آثار ذكر الله را در وجود اين گروه در ضمن پنج وصف بيان مى كند و مى فرمايد: «لذا هيچ تجارت و داد و ستدى آنها را از ياد خدا باز نداشته است»; (فَلَم تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَنْهُ).

[ 355 ]

نه اينكه آنها تجارت و بيعى ندارند و از فعاليت اقتصادى بيگانه و سربار اجتماع اند، بلكه آنها گامهاى مؤثرى در اين وادى بر مى دارند; ولى چنان نيست كه اين فعاليتهاى اقتصادى آنها را از ياد خدا غافل سازد و در مسير دنياپرستى قدم زنند.

در اينكه فرق ميان تجارت و بيع چيست؟ گاه گفته مى شود نسبت آنها عموم و خصوص مطلق و ذكر بيع بعد از تجارت از قبيل ذكر خاص بعد از عام است، زيرا بيع (خريد و فروش) يكى از انواع فعاليتهاى اقتصادى است.

اين احتمال نيز وجود دارد كه تجارت اشاره به فعاليتهاى اقتصادى مستمر است و بيع فعاليتهاى محدود و مقطعى را شامل مى شود; يعنى اهل ذكر نه آن را از دست مى دهند و نه اين را و در عين حال ذكر الله به طور دائم در آن تجلّى مى كند.

در ادامه اين سخن به بقيه صفات آنها اشاره كرده مى فرمايد: «با ياد خدا تمام دوران زندگى خود را سپرى مى كنند و با فريادهاى بازدارنده در گوش غافلان آنها را به (كيفر) محرّمات الهى توجّه مى دهند، و به عدالت و معروف دعوت مى كنند و خود عامل به آن هستند، و مردم را از منكرات باز مى دارند و خود گرد آن نمى گردند»; (يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ الْحَيَاةِ، وَ يَهْتِفُونَ(1) بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللّهِ فِي أَسْمَاعِ الْغَافِلِينَ، وَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِهِ، وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ).

جمله «يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ الْحَيَاةِ» اشاره به اين است كه برنامه ياد خدا و آثار پربركتش مربوط به يك روز و چند روز عمر آنها نيست، بلكه سراسر ايّام حياتشان را از جوانى گرفته تا بزرگسالى و پيرى همه را شامل مى شود.


1. «يهتفون» از ريشه «هتف» بر وزن «هتك» به معناى فرياد بر سر كسى زدن است.

[ 356 ]

جمله هاى بعد از آن اشاره به اين است كه آنها هرگز خود را از مسئوليّتهاى اجتماعى; مانند گوشه گيران و چلّه نشينان كنار نمى كشند، بلكه در ميدان ارشاد جاهل و تنبيه غافل و امر به معروف و نهى از منكر كاملا فعّال اند و با توجّه به اينكه جمله به صورت فعل مضارع آمده و فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد نشان مى دهد كه اين برنامه، برنامه هميشگى آنان است.

شايان توجّه اينكه امام در اينجا مى فرمايد: «آنها هم خود عامل به معروف اند و هم دعوت كننده به آن، و هم خود تارك منكرند و هم ناهى از آن»، همان گونه كه امام(عليه السلام) در خطبه 175 مى فرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي، وَ اللّهِ، مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَة إِلاَّ وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا، وَ لاَ أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَة إِلاَّ وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا!; اى مردم! به خدا سوگند من شما را به كار نيكى دعوت نمى كنم مگر اينكه پيش از شما به آن عمل مى كنم واز منكرى باز نمى دارم مگر اينكه خودم قبلا از آن چشم مى پوشم».

سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن، به شرح بيشترى درباره حالات اين مردان الهى و اهل ذكر پرداخته، مى فرمايد: «(با اينكه در دنيا هستند) گويى آن را رها كرده و به آخرت پيوسته اند و در آن قرار دارند، و به همين سبب ماوراى دنيا را مشاهده كرده اند»; (فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إِلَى الاْخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا، فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذلِكَ).

آرى! آنها با چشم حقيقت بين و نافذشان از اين جهان، عالم پس از مرگ و برزخ و قيامت را مى بينند و سرنوشت نيكوكاران و تبهكاران را مشاهده مى كنند.

سپس در توضيح اين سخن مى افزايد: «گويى از پشت ديواره اين دنيا سر بر آورده و به برزخيان و اقامت طولانى آنها در آنجا مى نگرند (و از آن برتر قيامت را با چشم دل مى بيند) و مشاهده مى كنند كه رستاخيز وعده هاى خود را براى آنها عملى ساخته است»; (فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِي طَولِ الاِْقَامَةِ فِيهِ، وَ

[ 357 ]

حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا(1)).

آنگاه نتيجه اين مكاشفه روحانى را بيان كرده، مى فرمايد: «از اين رو اين پرده ها را براى اهل دنيا كنار زده (و حقايق عالم برزخ و قيامت را براى آنها شرح مى دهند) گويى آنها با چشم خود چيزهايى را مى بينند كه مردم نمى بينند و مطالبى را مى شنوند كه ديگران نمى شنوند»; (فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذلِكَ لاَِهْلِ الدُّنْيَا، حَتَّى كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لاَ يَرَى النَّاسُ، وَ يَسْمَعُونَ مَا لاَ يَسْمَعُونَ).

چرا مردم عادى دنيا از درك احوال برزخ و آخرت ناتوانند ومردم الهى اهل ذكر هر دو را مشاهده مى كنند، بلكه خود را در آن مى بينند؟

براى اين است كه روح دنياپرستان به دنيا تعلّق دارد و حجابى در ميان آنها و عوالم ديگر افكنده; امّا پاكدلان اهل ذكر كه خود را از اين تعلّقات رهايى بخشيده اند و با ادامه ذكر و عبادتهاى خالصانه روح را صيقل داده اند، پرده ها از جلوى چشمانشان كنار رفته و صورت حقايق عالم برزخ و قيامت در آن نقش بسته است.

اينها حاملان پيامهاى الهى از آن جهان به اين جهان اند. پيامهايى كه سبب بيدارى غافلان و بينايى كوردلان مى شود.

 

 


1. «عدات» جمع «عده» به معناى وعده هاست و اينكه امام(عليه السلام) مى فرمايد: قيامت وعده هاى خود را تحقّق بخشيده، در واقع يك نوع مجاز است، زيرا وعده ها وعده هاى الهى است وعده پاداش و كيفر و عالم قيامت ظرف تحقّق اين وعده هاست، بنابراين تصوّر نشود كه نياز به حذف و تقدير است.

[ 358 ]

 

[ 359 ]

 

 

بخش سوم

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِكَ فِي مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ، وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ، وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِينَ أَعْمَالِهِمْ، وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَى كُلِّ صَغِيرَة وَ كَبِيرَة أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا، أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فِيهَا، وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَارِهِمْ ظُهُورَهُمْ، فَضَعُفُوا عَنِ الاِْسْتِقْلاَلِ بِهَا، فَنَشَجُوا نَشِيجاً، وَ تَجَاوَبُوا نَحِيباً، يَعِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَم وَ اعْتِرَاف، لَرَأَيْتَ أَعْلاَمَ هُدىً، وَ مَصَابِيحَ دُجىً، قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَئِكَةُ، وَ تَنَزَّلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكِينَةُ، وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ، وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْكَرَامَاتِ فِي مَقْعَد اطَّلَعَ اللّهُ عَلَيْهِمْ فِيهِ، فَرَضِيَ سَعْيَهُمْ، وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ. يَتَنَسَّمُونَ بِدُعَائِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ، رَهَائِنُ فَاقَة إِلَى فَضْلِهِ، وَ أُسَارَى ذِلَّة لِعَظَمَتِهِ، جَرَحَ طُولُ الاَْسَى قُلُوبَهُمْ، وَ طُولُ الْبُكَاءِ عُيُونَهُمْ. لِكُلِّ بَابِ رَغْبَة إِلَى اللّهِ مِنْهُمْ يَدٌ قَارِعَةٌ، يَسْأَلُونَ مَنْ لاَ تَضِيقُ لَدَيْهِ الْمَنَادِحُ، وَ لاَ يَخِيبُ عَلَيْهِ الرَّاغِبُونَ.

فَحَاسِبْ نَفْسَكَ لِنَفْسِكَ، فَإِنَّ غَيْرَهَا مِنَ الاَْنْفُسِ لَهَا حَسِيبٌ غَيْرُكَ.

 

ترجمه

اگر حال آنها را در برابر عقل خود مجسّم سازى و مقامات ستوده و مجالس آنان را كه مشهود فرشتگان است، بنگرى كه نامه هاى اعمال خويش را گشوده و به حسابرسى اعمال خود نشسته اند و هر كار كوچك و بزرگى كه مأمور به آن بوده و كوتاهى كرده اند يا از آن نهى شده بودند و مرتكب گشته اند حساب مى كنند و سنگينى بار خطاهايشان را بر دوش خود احساس كرده كه از كشيدن اين بار سنگين ناتوانند و در نتيجه گريه گلويشان را فشرده و با صداى بلند همراه

[ 360 ]

با يكديگر ضجّه مى زنند و در پيشگاه پروردگارشان در مقام اظهار ندامت و اعتراف به تقصير آمده اند. (آرى اگر آن حالات و آن عوالم معنوى را در نظر مجسّم كنى) خواهى ديد كه آنان نشانه هاى هدايت و چراغهاى پرفروغ برطرف كننده تاريكيها هستند. فرشتگان آنها را در ميان گرفته و آرامش و سكينه الهى بر آنها نازل شده، درهاى آسمان به رويشان گشوده و جايگاه و مقامهاى والاى كرامت براى آنان فراهم گشته است، در جايى كه خداوند به آنها نظر رحمت افكنده و از سعى و كوشش آنها راضى است و موقعيتشان را مى ستايد. آنها با دعا و نيايش به درگاه خدا آرامش عفو و گذشت او را مى طلبند و گروگان نيازمندى به فضل او و اسيران فروتنى در برابر عظمتش هستند، غم واندوه طولانى (به سبب احساس تقصير در اطاعت و بندگى) قلبشان را مجروح ساخته و گريه هاى بسيار چشمانشان را خسته كرده است. براى هر درى كه اميد عفو و رحمت خدا در آن باشد دستى براى كوبيدن دارند و از درگاه كسى درخواست مى كنند كه گستردگى بخشش او تنگى ندارد و اميدواران از درگاه او نوميد بر نمى گردند (حال كه چنين است) به حساب خود براى نفع خويشتن رسيدگى كن، (و كار به حساب ديگران نداشته باش) زيرا ديگران حسابرسى جز تو دارند.

 

شرح و تفسير

عاقبت كار رهروان راه حق

امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه ترسيم دقيقى از حال اهل ذكر و اولياء الله مى كند كه چگونه آنها به محاسبه خويش مى نشينند و به جبران كاستيها مى پردازند، مى فرمايد: «اگر حال آنها را در برابر عقل خود مجسّم سازى و مقامات ستوده و مجالس آنان كه مشهود فرشتگان است را بنگرى كه نامه هاى اعمال خويش را گشوده و به حسابرسى اعمال خود نشسته اند و هر كار كوچك

[ 361 ]

و بزرگى كه مأمور به آن بوده اند و كوتاهى كرده اند يا از آن نهى شده بودند و مرتكب گشته اند حساب مى كنند و سنگينى بار خطاهايشان را بر دوش خود احساس كرده كه از كشيدن اين بار سنگين ناتوانند و در نتيجه گريه گلويشان را فشرده و با صداى بلند همراه با يكديگر ضجّه مى زنند و در پيشگاه پروردگارشان در مقام اظهار ندامت و اعتراف به تقصير آمده اند»; (فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ(1) لِعَقْلِكَ فِي مَقَاوِمِهِمُ(2) الْمَحْمودَةِ، وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ، وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِينَ(3) أَعْمَالِهِمْ، وَ فَرَغُوا لُِمحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَى كُلِّ صَغِيرَة وَ كَبِيرَة أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا، أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فِيهَا، وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَارِهِمْ(4) ظُهُورَهُمْ، فَضَعُفُوا عَنِ الاِْسْتِقْلاَلِ بِهَا، فَنَشَجُوا(5) نَشِيجاً، وَ تَجَاوَبُوا(6) نَحِيباً(7)، يَعِجُّونَ(8) إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَم وَ اعْتِرَاف).

سپس امام(عليه السلام) بعد از ذكر حالات اولياء الله كه چگونه آنها مراقب حالات خويش و مشغول محاسبه اعمال خود هستند و چگونه در برابر كوتاهى هايى كه از آنها سرزده، عكس العمل نشان مى دهند و به درگاه خدا مى نالند، به نتيجه آن پرداخته مى فرمايد: «(اگر آن حالات و آن عوالم معنوى را در نظر مجسّم كنى) خواهى ديد كه آنان نشانه هاى هدايت و چراغهاى پرفروغ برطرف كننده تاريكيها هستند. فرشتگان آنها را در ميان گرفته و آرامش و سكينه الهى بر آنها نازل شده، درهاى آسمان به رويشان گشوده و جايگاه و مقامهاى والاى كرامت


1. «مثلتهم» از ريشه «تمثيل» بر وزن «حلول» به معناى مجسم ساختن گرفته شده است.

2. «مقاوم» جمع «مقام» به معناى جايگاه است خواه جايگاه معنوى باشد يا جايگاه جسمانى.

3. «دواوين» جمع «ديوان» به معناى دفتر و در اينجا به معناى نامه عمل است.

4. «اوزار» جمع «وزر» بر وزن «حرز» به معناى بار سنگين است و در اينجا به معناى بار سنگين مسئوليتهاست.

5. «نشيج» به معناى گلوگيرشدن از گريه و رفت وآمد صدا در گلو بر اثر گريه است كه در فارسى هق هق كردن به آن گفته مى شود.

6. «تجاوبوا» از ريشه «تجاوب» به معناى پاسخ دادن به يكديگر و هماهنگ شدن است و در اينجا اشاره به گروهى است كه در يك مجلس مى نشينند و با هم مى گريند.

7. «نحيب» به معناى گريه شديد و شيون كردن است.

8. «يعجون» از ريشه «عج» بر وزن «حج» به معناى فرياد زدن است.

[ 362 ]

براى آنان فراهم گشته، در جايى كه خداوند به آنها نظر رحمت افكنده و از سعى و كوشش آنها راضى است و موقعيتشان را مى ستايد»; (لَرَأَيْتَ أَعْلاَمَ هُدىً، وَ مَصَابِيحَ دُجىً(1)، قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَئِكَةُ، وَ تَنَزَّلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكِينَةُ، وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ، وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْكَرَامَاتِ فِي مَقْعَد اطَّلَعَ اللّهُ عَلَيْهِمْ فِيهِ، فَرَضِيَ سَعْيَهُمْ، وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ).

اين قسمت از كلام امام در واقع جواب شرطى است كه در جمله گذشته: (فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ...) بيان شده بود. امام(عليه السلام) در اينجا پنج وصف يا نتيجه مهم براى مراقبتهاى آنها ذكر مى فرمايد كه نشانه هاى هدايت و چراغهاى تاريكيها هستند. اشاره به اينكه آنها هرگز مانند زاهدان گوشه گير نيستند كه تنها گليم خود را از آب بيرون آرند، بلكه ناجيان غريقى هستند كه سعى مى كنند غافلان وآلودگان را از غرقاب گناه رهايى بخشند و از نظر مقام و موقعيت آن قدر والا مقام اند كه فرشتگان، گرداگرد آنها را گرفته و در خدمت آنان اند، همان گونه كه قرآن مى فرمايد: (الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ).(2)

آرامش و سكينه الهى به مضمون (هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَّعَ إِيمَانِهِمْ)(3) بر وجودشان سايه افكنده و به مضمون (إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى جَنَّات وَنَهَر * فِى مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلِيك مُّقْتَدِر)(4) مقامات توصيف ناپذير فصل و رحمت الهى در انتظار آنان است.

راستى هنگامى كه انسان اين كلمات پرمعنا را مى خواند كه چگونه اولياءالله در پرتو بندگى و عبوديّت، به جاهايى مى رسند كه به جز خدا نبيند، در فكر فرو مى رود كه اين انسان چه لياقت بزرگى دارد اگر قدر آن را بداند و استعداد خويش


1. «دُجى» جمع «دُجْية» بر وزن «لقمه» به معناى ظلمت است. اين واژه گاه به معناى مفرد (تاريكى) نيز به كار مى رود.

2. فصلت، آيه 30 .

3. فتح، آيه 4.

4. قمر، آيه 54-55 .

[ 363 ]

را به فعليّت برساند.

در ادامه اين سخن به بخش ديگرى از حالات اهل ذكر در ارتباط با خدا در خلوتگاه عبادت و بندگى پرداخته مى فرمايد: «آنها با دعا و نيايش به درگاه خدا آرامش عفو و گذشت او را مى طلبند، و گروگان نيازمندى به فضل او و اسيران فروتنى در برابر عظمتش هستند. غم واندوه طولانى (به سبب احساس تقصير در اطاعت و بندگى) قلبشان را مجروح ساخته و گريه هاى بسيار، چشمانشان را خسته كرده است»; (يَتَنَسَّمُونَ(1) بِدُعَائِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ، رَهَائِنُ فَاقَة إِلَى فَضْلِهِ، وَ أُسَارَى ذِلَّة لِعَظَمَتِهِ، جَرَحَ طُولُ الاَْسَى(2) قُلُوبَهُمْ، وَ طُولُ الْبُكَاءِ عُيُونَهُمْ).

اشاره به اينكه آنها هر قدر در اطاعت و بندگى كوشا باشند باز خود را در برابر عظمت خدا مقصّر مى دانند و به همين دليل از يك سو پيوسته به درگاه او مى روند و آرامش را از طريق عفو او مى جويند و از سوى ديگر هرگز تكيه بر اعمال خويش نمى كنند، بلكه تكيه بر فضل خدا دارند اندوهى شديد بر قلب آنها سنگينى مى كند و چشمهاى گريانشان از اين اندوه درونى خبر مى دهد.

در ادامه مى افزايد: «(به همين دليل) براى هر دردى كه اميد عفو و رحمت خدا در آن باشد، دستى براى كوبيدن دارند و از درگاه كسى درخواست مى كنند كه گستردگى بخشش او تنگى ندارد و اميدواران از درگاه او نوميد بر نمى گردند»; (لِكُلِّ بَابِ رَغْبَة إِلَى اللّهِ مِنْهُمْ يَدٌ قَارِعَةٌ، يَسْأَلُونَ مَنْ لاَ تَضِيقُ لَدَيْهِ الْمَنَادِحُ(3)، وَ لاَ يَخِيبُ عَلَيْهِ الرَّاغِبُونَ).

اشاره به اينكه آنها دل به اعمال خويش نمى بندند و تنها اميد به كرم خدا


1. «يتنسمون» از ريشه «نسيم» گرفته شده، بنابراين جمله «يتنسمون» يعنى آنها در انتظار نسيمى هستند و «تنسُم» به معناى تنفس است.

2. «اَسى» به معناى حزن و اندوه است.

3. «المنادح» جمع «مندوحة» به معناى زمين وسيع و گسترده است. سپس به معناى هر برنامه گسترده اى كه در آن آزادى عمل دارد، اطلاق شده است.

[ 364 ]

دارند. هر درى را مى كوبند و هر كارى را كه احتمال مى دهند سبب خشنودى او گردد و امواج درياى رحمتش را به حركت در آورد، انجام مى دهند.

در واقع آنها همواره در ميان خوف و رجا كه بهترين حالات مؤمن است به سر مى برند، خوف و ترس از كوتاهيها و اميد و رجا به فضل خدا.

در پايان لحن كلام امام(عليه السلام) عوض مى شود و از شرح حالات اهل ذكر به يك اندرز عمومى پرداخته مى فرمايد: «(حال كه چنين است) به حساب خود براى نفع خويشتن رسيدگى كن، (و كار به حساب ديگران نداشته باش) زيرا ديگران حسابرسى جز تو دارند»; (فَحَاسِبْ نَفْسَكَ لِنَفْسِكَ، فَإِنَّ غَيْرَهَا مِنَ الاَْنْفُسِ لَهَا حَسِيبٌ غَيْرُكَ).

اشاره به اينكه پيش از آنكه زندگى تو پايان گيرد و به برزخ و قيامت برسى و فرشتگان الهى حسابرس تو باشند خودت در اينجا به حساب خويش رسيدگى كن تا اگر خطايى از تو سر زده است جبران كنى و اگر كار نيكى داشته اى خدا را شكر نمايى; هرگز لازم نيست در اعمال كوچك و بزرگ ديگران دقيق شوى و به حسابرسى آنها بپردازى و از خود غافل گردى چرا كه آنها براى خود حسابرسى دارند.

جمله اخير در واقع دو پيام دارد يكى همان پيام حديث معروف «حاسِبُوا قَبْلَ أنْ تُحاسَبُوا»(1) است و ديگر پيام آيه شريفه «(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ امَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ يَضُرُّكُمْ مَّنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ); اى كسانى كه ايمان آورده ايد مراقب خود باشيد اگر شما هدايت يافته ايد گمراهى گمراهان به شما زيانى نمى رساند».(2)

 


1. نهج البلاغه، خطبه 90 .

2. مائده، آيه 105 .

[ 365 ]

نكته

ذكر خدا و ذاكران

تمام آنچه در اين خطبه غرّا و پرمحتوا آمد، شرحى بود بر جمله اى از آيه اى از قرآن مجيد و آن، اينكه مردان پاكباز الهى هرگز براى متاع دنيا از ياد خدا غافل نمى شوند. نور الهى در خانه آنها مى درخشد و آنها همچون ستارگانى هستند كه در ظلمات برّ و بحر، خلق خدا را راهنمايى مى كنند.

گذشته از اينكه ذكر مراحل سه گانه اى دارد: ذكر با قلب، با لسان وذكر با عمل، در هر مرحله مصاديق متفاوتى دارد همچون نور كه نور آفتاب را شامل مى شود و نور يك شمع را.

گاه اين ذكر چنان محدود است كه تنها فضاى اطراف خود را روشن مى سازد و گاه آنچنان عميق و گسترده است كه جهانى را روشن مى كند.

قرآن اهمّيّت فوق العاده اى براى ذكر و ذاكران قائل شده است. در يكجا به موسى(عليه السلام)خطاب مى كند نمازهاى تو براى اين است كه به ياد من باشى: (أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرِى).(1)

گاه مى فرمايد: ذكر خدا از نماز هم برتر و بالاتر است; يعنى روح نماز است: (إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللهِ أَكْبَرُ).(2)

گاه مى فرمايد: اگر از شراب به شدت نهى شده براى آن است كه شما را از ذكر خدا غافل مى كند: (وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللهِ).(3)

گاه مى گويد: نفوذ شيطان از آنجا شروع مى شود كه انسان از ذكر خدا غافل گردد: (وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَانِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ).(4)


1. طه، آيه 14 .

2. عنكبوت، آيه 45 .

3. مائده، آيه 91 .

4. زخرف، آيه 36 .

[ 366 ]

گاه همه عظمت قرآن را در جمله اى خلاصه كرده مى فرمايد: (إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ).(1)

گاه مى فرمايد: براى حل هر مشكل به سراغ اهل ذكر برويد: (فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ).(2)

سرانجام ذكر خدا را آرام بخش دلها و وسيله اطمينان قلب معرفى مى كند: (أَلاَ بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).(3)

گرچه ذكر در اين آيات معانى مختلفى دارد; ولى همه در يك قدر مشترك جمع اند و آن چيزى است كه انسان را به سوى خدا مى برد. از قلب بر زبان جارى مى شود و از زبان به تمام اعمال انسان گسترش مى يابد. گويى همه اعضا در همه اعمال با صداى رسا ذكر خدا مى گويند.

در روايات اسلامى نيز مسئله ذكر و ذاكران بازتاب گسترده اى دارد:

از جمله اينكه در روايتى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه هر چيزى حد و اندازه اى دارد جز ذكر خدا كه هيچ حدّى براى آن متصوّر نيست: «ما مِنْ شَىْء إلاّ وَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهي إلَيْهِ إلاّ الذِّكْرَ فَلَيْسَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهي إِلَيْهِ».(4)

در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است كه هر كس ذكر خدا بسيار گويد خداوند در بهشت سايه عنايتش را بر او مى گستراند: «مَنْ أكْثَرَ ذِكْرَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أظَلَّهُ اللهُ في جَنَّتِه».(5)

از روايات ديگرى استفاده مى شود كه ذكر خدا دافع انواع بلاهاست. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «إنَّ الصَّواعِقَ لاتُصيبُ ذاكِراً»(6) صاعقه ها (و


1. يوسف، آيه 104 .

2. انبياء، آيه 7 .

3. رعد، آيه 28 .

4. كافى، ج 2، ص 498 .

5. همان مدرك، ص 500 .

6. همان مدرك.

[ 367 ]

بلاهاى بزرگ) به ذاكران اصابت مى كند.

بلكه از اين فراتر، از آن حضرت نقل شده كه مى فرمايد: «ما مِنْ طَيْر يُصادُ إلاّ بِتَرْكِ التَّسْبيحِ وَ ما مِنْ مالِ يُصابُ إلاّ بِتَرْكِ الزَّكاة; هيچ پرنده اى صيد نمى شود مگر اينكه در آن روز ذكر خدا را ترك گفته و هيچ مالى ضايع نمى شود مگر اينكه زكات آن را نداده باشند».(1)

كوتاه سخن اينكه آيات و روايات درباره ذكر خدا و اهمّيّت و آثار آن در زندگى مادى و معنوى و در دنيا و آخرت بسيار است. آنچه در بالا آمد گوشه اى از آن بود.

اين گفتار را با سخنى از امام صادق(عليه السلام) كه در ادامه حديث نامحدود بودن ذكر بيان فرموده پايان مى دهيم. مى فرمايد: «كانَ أبي كَثيرُ الذِّكْرِ لَقَدْ كُنْتُ أمْشى مَعَهُ وَأَنَّهُ لَيَذْكُرُ اللهَ وَ آكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللهَ وَ لَقَدْ كانَ يُحدِّثُ الْقَومَ وَ ما يَشْغُلُهُ ذلِكَ عَنْ ذِكْرِ اللهِ...; پدرم بسيار ذكر خدا مى گفت. هنگامى كه با او راه مى رفتم زبانش به ذكر خدا مشغول بود و هنگامى كه با او غذا مى خوردم ذكر خدا مى گفت و سخن گفتن با مردم او را از ذكر خدا غافل نمى كرد».(2)

 


1. وسائل الشيعه، ج 6، ص 15، كتاب الزكاة، باب تحريم منع الزكاة، ح 20.

2. كافى، ج 2، ص 499 .

[ 368 ]

 

[ 369 ]

 

 

223

 

 

 

قالَهُ عِنْدَ تِلاوَتِهِ: (يَا أَيُّهَا الاِْنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ)

 

از سخنان امام(عليه السلام) است

كه به هنگام تلاوت اين آيه شريفه «(يَا أَيُّهَا الاِْنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ); اى انسان چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است؟»(1)

بيان فرمود.(2)

 

 

خطبه در يك نگاه

اين خطبه پرمحتوا كه ناظر به تفسير آيه شريفه (يَا أَيُّهَا الاِْنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ) است از چند بخش تشكيل شده است.


1. انفطار، آيه 6 .

2. سند خطبه:

در مصادر نهج البلاغه دو منبع ذكر مى كند كه با استفاده از قرائنى استنباط مى شود آنها اين خطبه را از غير منبع نهج البلاغه نيز يافته بودند: نخست شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد است كه در مواردى اين خطبه را با تفاوتهايى نسبت به آنچه در نهج البلاغه آمده، ذكر كرده است و ديگر كتاب شريف غررالحكم است كه بخشهايى از اين خطبه را متفاوت با آنچه در نهج البلاغه آمده آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص155)

[ 370 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation