بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب پیام امام امیرالمومنین(ع), آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     002 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     003 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     004 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     005 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     006 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     007 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     008 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     009 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     010 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     011 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     012 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     013 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     014 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     015 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     016 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     017 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     018 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     019 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     020 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     021 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     022 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     023 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     024 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     025 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     026 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     027 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     028 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     029 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     030 - پيام امام اميرالمومنين(ع)
     FEHREST - پيام امام اميرالمومنين(ع)- فهرست
 

 

 
 

 

 

مى كنم كه اى كاش سه چيز را انجام نمى دادم و يكى از آن سه چيز اين است: «وَدَدْتُ أنّي لَمْ أكْشِفُ بَيْتَ فاطِمَةَ عَنْ شيء وَ إنْ كانُوا أَغْلَقُوهُ عَلَى الْحَرْبِ; اى كاش خانه فاطمه را نمى گشودم، هر چند آنان براى نبرد درِ خانه را بسته بودند».(1)

در بحثهاى آينده نيز اسامى و عبارات شخصيتهاى ديگرى كه اين بخش از گفتار خليفه را نقل كرده اند، خواهد آمد.

 

ط) سخن نظّام در كتاب «الوافى بالوفيات»

ابراهيم بن سيار نظّام معتزلى (160-231) كه به دليل زيبايى كلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است در كتابهاى متعددى، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(عليها السلام)را نقل مى كند. او مى گويد:

«إِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ يَوْمَ الْبَيْعَةِ حَتّى ألْقَتِ الْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها; عمر در روز اخذ بيعت براى ابى بكر بر شكم فاطمه زد، او فرزندى كه در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط كرد!».(2)

 

ى) مبرّد در كتاب «كامل»

ابن ابى الحديد مى نويسد: محمد بن يزيد بن عبدالاكبر بغدادى (210-285) اديب، و نويسنده معروف و صاحب آثار مشهور، در كتاب الكامل، از عبدالرحمن بن عوف داستان آرزوهاى خليفه را مى نويسد، و چنين يادآور مى شود:

«وَدَدْتُ أنّي لَمْ أكُنْ كَشَفْتُ عَنْ بَيْتِ فاطِمَةَ وَ تَرَكْتُهُ وَ لَوْ أُغْلِقَ عَلَى الْحَرْبِ».(3)


1. عقد الفريد، ج 4، ص 93، چاپ مكتبة الهلال.

2. الوافى بالوفيات، ج 6، ص 17، شماره 2444; ملل و نحل شهرستانى، ج 1، ص 57، چاپ دارالمعرفة، بيروت و در ترجمه نظّام به كتاب «بحوث فى الملل والنحل»، ج 3، ص 248-255 مراجعه شود.

3. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 2، ص 46 و 47، چاپ مصر.

[ 51 ]

ك) مسعودى و «مروج الذهب»

مسعودى (م325) در مروج الذهب مى نويسد: «آنگاه كه ابوبكر در حال احتضار بود چنين گفت:

سه چيز انجام دادم و تمنّا مى كردم كه اى كاش انجام نمى دادم; يكى از آن سه چيز اين بود: فَوَدَدْتُ أنّي لَمْ أَكُنْ فَتَّشْتُ بَيْتَ فاطِمَةَ وَ ذَكَرَ في ذلِكَ كَلاماً كَثيراً!; آرزو مى كردم كه اى كاش حرمت خانه زهرا را هتك نمى كردم. وى در اين مورد سخن زيادى گفته است!!».(1)

مسعودى با اينكه نسبت به اهل بيت گرايشهاى موافقى دارد; ولى اينجا از بازگويى سخن خليفه خوددارى كرده و با كنايه رد شده است. البتّه سبب را خدا مى داند، بندگان خدا هم اجمالا مى دانند!

 

ل) ذهبى و كتاب «ميزان الاعتدال»

ذهبى در كتاب ميزان الاعتدال از محمّد بن احمد كوفى حافظ نقل مى كند كه در محضر احمد بن محمّد معروف به ابن ابى دارم، محدّث كوفى (م 357)، اين خبر خوانده شد:

«إنّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ حَتّى أسْقَطَتْ بِمُحْسِن; عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى كه در رحم به نام محسن داشت سقط كرد!».(2)

 

م) عبدالفتاح عبدالمقصود و كتاب «الإمام علي»

وى هجوم به خانه وحى را در دو مورد از كتاب خود آورده است و ما به نقل يكى از آنها بسنده مى كنيم:


1. مروج الذهب، ج 2، ص 301، چاپ دارالاندلس، بيروت.

2. ميزان الاعتدال، ج 1، ص 139، شماره 552 .

[ 52 ]

«عمر گفت: وَالّذي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ، لَيَخْرُجَنَّ أَوْ لاَحْرَقَنّها عَلى مَنْ فيها...! قالت له طائفة خافت الله و رعت الرسول في عقبه: يا أباحَفْص، إِنَّ فيها فاطِمَةَ...»! فَصاحَ لايُبالي: وَ إن...! وَ اقْتَرَبَ وَ قَرَعَ الْبابَ، ثُمَّ ضَرَبَهُ وَ اقْتَحَمَهُ... وَ بَدالَهُ عَليّ... وَ رَنَّ حينَذاكَ صَوْتُ الزَّهْراءِ عِنْدَ مَدْخَلِ الدّارِ... فَإنْ هِيَ إلاّ طَنينَ اسْتِغاثَة...(1);

قسم به كسى كه جان عمر در دست اوست يا بايد بيرون بياييد يا خانه را بر ساكنانش آتش مى زنم.

عدّه اى كه از خدا مى ترسيدند و پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) رعايت منزلت او را مى كردند، گفتند:

اباحفص، فاطمه در اين خانه است. بى پروا فرياد زد: باشد!. نزديك شد، در زد، سپس بر در كوبيد و وارد خانه شد.

على(عليه السلام) پيدا شد...

طنين صداى زهرا در نزديكى مدخل خانه بلند شد... اين ناله استغاثه او بود...!».

* * *

اين بحث را با حديث ديگرى از مقاتل ابن عطيّه در كتاب الامامة و الخلافة پايان مى دهيم (هر چند هنوز ناگفته ها بسيار است!).

او در اين كتاب چنين مى نويسد:

«إنّ أبابكر بَعْدَ ما أَخَذَ الْبَيْعَةً لِنَفْسِهِ مِنَ النّاسِ بِالإرْهابِ وَ السَّيْفِ وَ الْقُوَّةِ أرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذاً وَ جَماعَةً إلى دارِ عَلىّ وَ فاطِمَةً(عليهما السلام) وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلى دارِ فاطِمَةَ وَ أَحْرَق بابَ الدّارِ!...; هنگامى كه ابوبكر از مردم با تهديد و شمشير و زور بيعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه(عليهما السلام)فرستاد. عمر هيزم جمع كرد و در خانه را آتش زد...».(2)


1. عبدالفتاح عبدالمقصود، على بن ابى طالب، ج 4، ص 276-277 .

2. الامامة و الخلافة، ص 160-161، تأليف مقاتل بن عطية كه با مقدمه اى از دكتر حامد داود استاد دانشگاه عين الشمس قاهره به چاپ رسيده (چاپ بيروت، مؤسّسه البلاغ).

[ 53 ]

در ذيل اين روايت، تعبيرات ديگرى است كه قلم از بيان آن عاجز است.

نتيجه:

با اين همه مدارك روشن كه عموماً از منابع اهل سنّت نقل شده، باز بعضى از آنان تعبير «افسانه شهادت» را به كار مى برند و اين حادثه تلخ را ساختگى مى پندارند! اگر اصرار آنها بر نفى اين حقايق نبود ما نيز بحث را اين مقدار گسترش نمى داديم.

 

4. مدفن پاك فاطمه زهرا (عليها السلام)

يكى از مصائب دختر والا مقام پيامبر اكرم اين است كه جايگاه قبر شريفش هنوز نامعلوم است; بعضى آن را مطابق پاره اى از روايات در بقيع و برخى در داخل خانه اش در كنار مسجد پيامبر و بعضى در روضه (آن مقدار از مسجد كه ميان قبر پيامبر و منبر آن حضرت قرار دارد) مى دانند.

اين مطلب هر محقّقى را در فكر فرو مى برد كه چه طوفانى پس از رسول الله(صلى الله عليه وآله) در ميان امّت برخاست كه مرقد پاك تنها دخترش، در هاله اى از ابهام فرو رفت؟ هر چند بيشترين قرائن دلالت بر دفن آن حضرت در خانه اش دارد، زيرا دفن در روضه در آن زمان كار آسانى نبود و بسيار بعيد است على(عليه السلام) رضايت به چنين كارى داده باشد و دفن در بقيع با آنچه در خطبه مورد بحث آمده چندان سازگار نيست، زيرا جمله «النّازِلَةِ في جَوارِكَ» نشان مى دهد كه قبر آن بانو در كنار قبر پيامبر بوده است.

مرحوم علاّمه مجلسى از ابراهيم بن محمّد همدانى نقل مى كند كه مى گويد: براى امام هادى (على بن محمّد النقى(عليهما السلام)) نامه اى نوشتم كه مرا از قبر فاطمه(عليها السلام)با خبر ساز! حضرت در جواب چنين مرقوم داشت: «هِىَ مَعَ جَدّي صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ; او با جدم پيغمبر(صلى الله عليه وآله) است».(1)


1. بحارالانوار، ج 97، ص 198، ح 18.

[ 54 ]

مرحوم صدوق نيز مى گويد: صحيح در نزد من اين است كه آن حضرت در خانه اش دفن شده است كه پس از توسعه بنى اميّه، الآن جزء مسجد قرار گرفته است.(1)

در وضع فعلى گرچه قبر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و قبور ديگرى در داخل مسجد قرار گرفته; ولى آن را به وسيله ديوارها و شبّاك از مسجد جدا كرده اند.

در كتاب عيون الاخبار الرضا از بزنطى نقل شده است كه مى گويد: «سألت الرضا عن قبر فاطمة; من از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) از محل قبر فاطمه(عليها السلام)سؤال كردم، فرمود: دُفِنَتْ في بَيْتِها فَلَمّا زادَتْ بَنُو اُمَيَّةَ في الْمَسْجِدِ صارَتْ فِي الْمَسْجِدِ».(2)

بنابراين هر كس نزديك قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روضه مقدّسه بايستد و حضرت زهرا(عليها السلام)را زيارت كند إن شاءالله فضيلت زيارت آن حضرت از نزديك را به دست آورده است. در بقيع نيز به قصد رجا مى توان آن حضرت را زيارت كرد.

 

5. زمان شهادت بانوى اسلام

نه تنها در مكان دفن آن يادگار پيامبر گفتگوست، در تاريخ وفات آن حضرت نيز اختلاف است.

طبق روايت معروفى(3) از امام صادق(عليه السلام) آن حضرت در سال يازدهم هجرى با گذشت 75 روز از رحلت پدر بزرگوارش ديده از جهان فرو بست: (إِنَّ فاطِمَةَ(عليها السلام)مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله) خَمْسَةَ وَ سَبْعينَ يَوْماً). با توجّه به اينكه رحلت پيامبر اكرم در 28 صفر واقع شده بايد شهادت آن بانوى عزيز در يكى از سه روز


1. من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 572 .

2. عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 311 (مطابق نقل بحارالانوار، ج 97، ص 191).

3. كافى، ج 1، ص 458، ح 1; و بحارالانوار، ج 43، ص 215. مرحوم علاّمه مجلسى در شرحى كه بعد از حديث 47 نگاشته، مى نويسد: «في الْخَبَرِ الصَّحيحِ أنَّها عاشَتْ بَعْدَ أَبيها خَمْسَةَ وَ سَبْعينَ يَوْماً».

[ 55 ]

سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه جمادى الاولى واقع شده باشد (با در نظر گرفتن احتمال تمام يا ناقص بودن ماههاى وسط).

در حديث ديگرى آمده است كه آن بانوى گرامى در روز سه شنبه سوم جمادى الآخر سنه يازدهم هجرت چشم از جهان بر بست(1) و اين حديث مطابق عقيده كسانى است كه مى گويند فاصله ميان رحلت پيامبر و شهادت حضرت زهرا(عليها السلام) 95 روز بود.

در ذيل اين حديث آمده است: «وَ كانَ سَبَبُ فَوْتِها أَنَّ قُنْفُذَ مَوْلى عُمَرَ لَكَزَها بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحْسِناً وَ مَرِضْتَ مِنْ ذلِكَ مَرَضاً شَديداً; سبب وفات آن حضرت دين بود كه قنفذ غلام عمر به دستور وى حضرت را به غلاف شمشير مضروب ساخت و به دنبال آن محسنش را سقط كرد و بيمارى شديد پيدا كرد (و سرانجام به شهادت رسيد)».(2)

مرحوم علاّمه مجلسى در زاد المعاد از اين قول درباره زمان وفات آن حضرت به عنوان روايتى معتبر نقل كرده است. سپس اضافه مى كند: شيخ طوسى و سيّد بن طاووس و ديگران نيز همين را پذيرفته اند و گرچه اين روايت با روايت 75 روز منافات دارد; ولى چون مشهور و روايتى معتبر، پشتوانه آن است، بايد روز سوم جمادى الثانى به مراسم تعزيت آن حضرت قيام كرد.(3)

در حديث غير مشهورى نيز فاصله وفات رسول خدا(صلى الله عليه وآله) تا شهادت حضرت زهرا(عليها السلام)40 روز ذكر شده است.(4)

 


1. بحارالانوار، ج 43، ص 170، ح 11 .

2. همان مدرك.

3. زاد المعاد، ص 456 .

4. بحارالانوار، ج 43، ص 7 .

[ 56 ]

 

[ 57 ]

 

 

203

 

 

 

فِي التَّزْهيدِ مِنَ الدُّنْيا وَ التَّرْغيبِ فِي الآخِرَةِ

 

از سخنان امام(عليه السلام) است

درباره زهد در دنيا و تشويق به آخرت.(1)

 

 

خطبه در يك نگاه

در اين خطبه كوتاه و پرمعنا امام(عليه السلام) به چند نكته اشاره مى كند:

1. دنيا گذرگاهى بيش نيست و جايگاه اصلى انسان سراى آخرت است و بايد از اين گذرگاه براى منزلگاه حقيقى بهره گيرى كرد.

2. انسان بايد روح خود را از دنيا بيرون فرستد پيش از آنكه جسم او بيرون مى رود.


1. سند خطبه:

جمعى از بزرگان علما پيش و بعد از سيّد رضى، اين خطبه را در كتابهاى خود ذكر فرموده اند; از كسانى كه قبل از سيّد رضى آن را نقل كرده مرحوم صدوق در امالى و عيون اخبار الرضا و مرحوم شيخ مفيد در كتاب ارشاد است و از جمله كسانى كه بعد از سيّد رضى آن را در كتب خود (بدون استناد به نهج البلاغه) آورده اند. مرحوم طبرسى در مشكاة الانوار و ورّام بن ابى فراس در مجموعه ورّام است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3،
ص 98)

[ 58 ]

3. دنيا دار امتحان و صحنه آزمون است.

4. هنگام خروج انسان از دنيا مردم به اموالى كه از خود باقى گذاشته مى نگرند و فرشتگان به اعمالى كه از پيش فرستاده اند.

 

 

 

[ 59 ]

 

 

أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَاز، وَ الاْخِرَةُ دَارُ قَرَار، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ، وَ لاَ تَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ أَسْرَارَكُمْ، وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ، فَفِيهَا اخْتُبِرْتُمْ، وَ لِغَيْرِهَا خُلِقْتُمْ. إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَكَ قَالَ النَّاسُ: مَا تَرَكَ؟ وَ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ: مَا قَدَّمَ؟ لِلّهِ آبَاؤُكُمْ! فَقَدِّمُوا بَعْضاً يَكُنْ لَكُمْ قَرْضاً، وَ لاَ تُخْلِفُوا كُلاًّ فَيَكُونَ فَرْضاً عَلَيْكُمْ.

 

ترجمه

اى مردم! دنيا تنها سراى عبور است و آخرت خانه جاودانه، حال كه چنين است از اين گذرگاه خود براى محل استقرار خويش (در آخرت)، توشه برگيريد و پرده هاى خويش را در پيش كسى كه از اسرارتان آگاه است ندريد و قلوبتان را از دنيا خارج كنيد پيش از آنكه بدنهايتان از آن خارج شود، چرا كه شما در دنيا آزمايش مى شويد و براى غير آن، آفريده شده ايد. هنگامى كه انسان مى ميرد، مردم مى گويند چه چيز باقى گذاشت؟ ولى فرشتگان مى گويند چه چيز پيش از خود فرستاد؟ خدا پدرتان را رحمت كند بخشى از ثروت خود را از پيش بفرستيد تا به عنوان قرض (نزد خدا) براى شما باقى بماند و همه را براى بعد از خود نگذاريد كه مسئوليت سنگينى بر دوش شما خواهد گذارد.

 

شرح و تفسير

دنيا گذرگاه است

امام(عليه السلام) در آغاز اين خطبه به مسئله مهمّى درباره حقيقت دنيا و آخرت اشاره مى كند كه غفلت از آن خميرمايه اكثر بدبختيهاى انسان است، مى فرمايد: «اى

[ 60 ]

مردم، دنيا تنها سراى عبور و آخرت خانه جاودانه است، حال كه چنين است از اين گذرگاه خود براى محل استقرار خويش، توشه برگيريد»; (أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَاز(1)، وَ الاْخِرَةُ دَارُ قَرَار، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ).

بسيارى از مشكلات از اينجا ناشى مى شود كه انسان دنيا را سراى باقى مى نگرد، از اين رو به اندوختن مال و ثروت، از هر طريق و به هر قيمت مى پردازد و در صرف آن براى مقاصد خير بخل مىورزد و بر اين اساس مرتكب اعمال خلاف فراوانى مى شود و توبه را به تأخير مى اندازد.

همين حقيقت با تعبيرهاى مختلف در روايات ديگر آمده است، گاه دنيا به عنوان يك پل: «الدنيا قنطرة»(2) وگاه به عنوان يك تجارتخانه: «مَتْجَرُ أوْلِياءِ اللهِ»(3)و گاه به عنوان مزرعه «الدُّنْيا مَزْرَعَةُ الآخِرَةِ»(4) قلمداد شده است كه همگى حكايت از يك چيز مى كند.

سپس به دنبال اين سخن به نكته ديگرى اشاره كرده، مى فرمايد: «پرده هاى خويش را نزد كسى كه از اسرارتان آگاه است ندريد»; (وَ لاَ تَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ أَسْرَارَكُمْ).

به اعتقاد بسيارى از شارحان، اين جمله اشاره به عدم تجاهر به گناه است، زيرا گناه پنهانى، در واقع يك گناه است و گناه آشكار، به جهت پرده درى و آلوده ساختن محيط اجتماع چند گناه محسوب مى شود; ولى بعضى از شارحان آن را اشاره به اعمال خير دانسته اند كه اگر در پنهانى انجام شود بهتر است، در حالى كه تعبير به هتك (وَ لاتَهْتِكُوا) تناسبى با اين معنا ندارد.


1. «مَجاز» از ريشه «جواز» به معناى عبور گرفته شده و در اينجا به معناى گذرگاه است (هر چند معناى مصدرى نيز دارد). مجاز در كلام را از آن رو مجاز گويند كه متكلّم از معناى حقيقى مى گذرد و به معناى ديگرى كه مناسب آن است، دست مى يابد.

2. بحارالانوار، ج 14، ص 319.

3. نهج البلاغه، كلمات قصار، 131 .

4. اين حديث در عوالى اللئالى، ج 1، ص 267 از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است.

[ 61 ]

به هر حال خداوند، ستّار العيوب و غفّار الذنوب است; تا بندگان پرده درى نكنند او عيوب و گناهان آنها را مى پوشاند، چنان كه در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام)مى خوانيم: «ما مِنْ عَبْد إلاّ وَ عَلَيْهِ أرْبَعُونَ جُنّة حَتّى يَعْمَلَ أرْبَعينَ كَبيرَة فَإذا عَمِلَ أرْبَعينَ كَبيرَة انْكَشَفَتْ عَنْهُ الجُنَنْ; هر بنده اى چهل پرده ساتر الهى بر اعمال او وجود دارد تا چهل گناه كبيره انجام دهد، در اين حالت تمام آن پرده ها كنار مى رود». سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين حديث مى فرمايد: «در اين موقع خداوند به فرشتگانش وحى مى فرستد كه بنده ام را با بال و پر خود بپوشانيد و آنها چنين مى كنند; ولى اين بنده گنهكار به هر گناهى دست مى زند فرشتگان عرضه مى دارند: پروردگارا اين بنده ات هيچ گناهى نيست مگر اينكه انجام داده و ما از اعمال او شرم داريم، به آنها وحى مى شود كه پر و بال خود را از او بردارند، در اين هنگام نسبت به ما اهل بيت(عليهم السلام) دشمنى مىورزد و در نتيجه پرده او در آسمان و زمين كنار مى رود و آبروى او نزد همگان مى ريزد».(1)

ارتباط اين جمله با جمله هاى قبل ممكن است از اين نظر باشد كه يكى از بدترين گناهان كه سراى آخرت انسان را تيره و تار مى كند، تجاهر به معصيت است.

آنگاه امام(عليه السلام) در تكميل سخنان پيشين در مورد زهد در دنيا به نكته سومى اشاره كرده، مى فرمايد: «قلوبتان را از دنيا خارج كنيد پيش از آنكه بدنهايتان از آن خارج شود»; (وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ).

خارج ساختن قلوب، كنايه لطيفى از ترك تعلّقات دنيوى و وابستگيها به زرق و برق دنياست وتعبير «مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ...» هشدارى است بر ناپايدارى اين جهان; يعنى به هوش باشيد به زودى بدنها به خاك سپرده مى شود، بكوشيد پيش از آن، دلها را از اين جهان خارج سازيد، چرا كه حبّ دنيا سرچشمه همه گناهان است.


1. كافى، ج 2، ص 279، ح 9 .

[ 62 ]

بديهى است منظور از اين سخن اين نيست كه مسلمانان از نيازهاى زندگى بى بهره باشند و يا جوامع اسلامى از نظر پيشرفتهاى اقتصادى از ديگران عقب بمانند و نيازمند به نان شوند; بلكه منظور وابستگى شديدى است كه انسان را وادار به هرگونه قانون شكنى مى كند، لذا بعضى از شارحان نهج البلاغه اين جمله را اشاره به ترك اموال حرام دانسته اند.

سپس در چهارمين نكته و در تكميل آنچه گذشت مى فرمايد: «چرا كه شما در دنيا آزمايش مى شويد و براى غير آن، آفريده شده ايد»; (فَفِيهَا اخْتُبِرْتُمْ، وَ لِغَيْرِهَا خُلِقْتُمْ).

اين دو جمله كوتاه همه چيز را روشن مى سازد و توجّه به آن مسير زندگى سعادت بخش انسانها را نشان مى دهد، آرى دنيا سراى امتحان است و جايگاه جاودانه انسان سراى آخرت است. قرآن مجيد مى گويد: «(أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ); آيا مردم چنين پنداشته اند كه چون بگويند: ايمان آورده ايم، آنها به حال خود رها مى شوند و آزمايش نخواهند شد، ما همه پيشينيان آنها را آزمايش كرده ايم»(1)، بنابراين آزمايشهاى الهى كه وسيله تكامل و پرورش انسانهاست امرى قطعى و اجتناب ناپذير و به تعبير ديگر از اهداف آفرينش انسان است كه استثنايى در آن وجود ندارد و همه بايد شب و روز، در خلوت و جلوت، جوانى و پيرى در انتظار اين آزمونها باشند.

حضرت، در ادامه اين سخن به نكته مهم ديگرى اشاره مى كند و مى فرمايد: «هنگامى كه انسان مى ميرد، مردم مى گويند چه چيز باقى گذاشت؟ ولى فرشتگان مى گويند چه چيز پيش از خود فرستاد؟»; (إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَكَ قَالَ النَّاسُ: مَا تَرَكَ؟ وَ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ: مَا قَدَّمَ؟).


1. عنكبوت، آيه 2-3.

[ 63 ]

منظور از ناس در اينجا دنياپرستانند كه هميشه سؤالشان از مال و اموال و ثروتهاى افرادى است كه مى ميرند، در حالى كه رابطه آنان با آن اموال به كلّى بريده شده و فقط فرداى قيامت بايد در مقابل طرق اين درآمدها پاسخگو باشند و جالب اينكه نقطه مقابل آنها را فرشتگان الهى قرار داده است كه تمام توجّه آنها به مسائل معنوى و الهى است.

سرانجام در آخرين نكته مى فرمايد: «خدا پدرتان را رحمت كند بخشى از ثروت خود را از پيش بفرستيد تا به عنوان قرض (نزد خدا) براى شما باقى بماند و همه را براى بعد از خود نگذاريد كه مسئوليت سنگينى بر دوش شما خواهد گذارد»; (لِلّهِ آبَاؤُكُمْ! فَقَدِّمُوا بَعْضاً يَكُنْ لَكُمْ قَرْضاً، وَ لاَ تُخْلِفُوا كُلاًّ فَيَكُونَ فَرْضاً عَلَيْكُمْ).

جمله «لِلّهِ آبَاؤُكُمْ!» معمولا در مقام تعجب توأم با احترام ذكر مى شود و معادل آن در فارسى «درود بر پدرانتان» يا «رحمت خدا بر پدرانتان» است(1) و منظور از جمله «فَقَدِّمُوا بَعْضاً...» اين است كه انسان تا زنده است با دست خود بخشى از اموال خويش را در راه خدا به محرومين يا براى كارهاى خير بپردازد كه به مقتضاى «(وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاق); آنچه نزد خداست باقى مى ماند»(2) و «(مَّنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً); كيست كه به خدا قرض حسن دهد»(3) نزد خداوند براى يوم المعاد ذخيره مى شود و تعبير به «بعض» براى اين است كه انسان نبايد وارثان خود را كه غالباً نيازمند هستند محروم كند، زيرا اين كار دور از انصاف است و در روايات اسلامى از كسانى كه همه اموال خود را در حيات خود انفاق مى كنند و براى ورثه چيزى نمى گذارند، نكوهش شده است. رسول خدا(صلى الله عليه وآله)


1. ظاهر اين جمله به صورت مبتدا و خبر است با اين مفهوم كه پدران شما از آن خدا هستند و لازمه آن، اين است كه درود و رحمت بر آنها باد.

2. نحل، آيه 96 .

3. بقره، آيه 245 .

[ 64 ]

درباره يكى از انصار كه به هنگام مرگ همه اموال خود را در راه خدا انفاق كرده بود و چيزى براى فرزندانش نگذارده بود، فرمود: «لَوْ أعْلَمْتُمُوني أمْرَهُ ما تَرَكْتُكُمْ تَدْفُنُوهُ مَعَ الْمُسْلِمينَ يَتْرُكَ صَبيتَهُ صِغاراً يَتَكَفَّفُونَ النّاسَ; اگر قبلا به من گفته بوديد اجازه نمى دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنيد، زيرا فرزندان صغيرى به يادگار گذاشته كه دست نياز به سوى مردم دراز كنند».(1) البته اين نهى در مورد كسانى است كه ورثه نيازمندى دارند.

از سوى ديگر شديداً نكوهش شده كه انسان چيزى از اموال خود را در راه خدا انفاق نكند و تمام آن را براى ورثه بگذارد. امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه «(كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَات عَلَيْهِمْ); اين گونه خداوند اعمال آنها را به آنان نشان مى دهد كه مايه حسرت او هستند»(2) فرمود: «هُوَ الرَّجُلُ يَدَعُ مالَهُ لايَنْفِقَهُ في طاعَةِ اللهِ بُخلا ثُمَّ يَمُوتُ فَيَدَعَهُ لِمَنْ يَعْمَلُ فيهِ بِطاعَةِ اللهِ أوْ في مَعْصِيَةِ اللهِ فإنْ عَمِلَ بِهِ في طاعَةِ اللهِ رَآهُ في ميزانِ غَيْرِهِ فَرآهُ حَسْرَةً وَ قَدْ كانَ الْمالُ لَهُ وَ إِنْ كانَ عَمِلَ بِهِ في مَعْصِيَةِ اللهِ قَوّاهُ بِذلِكَ الْمالُ حَتّى عَمِلَ بِهِ في مَعْصِيَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ; اين آيه اشاره به كسى است كه اموالى دارد كه از روى بخل، چيزى از آن را در راه خدا انفاق نمى كند. سپس مى ميرد و آن را براى كسى باقى مى گذارد كه با آن، اطاعت يا معصيت پروردگار را انجام مى دهد. هرگاه با آن مال، اطاعت خدا كند، صاحب اصلى مال، نتيجه آن را در ترازوى عمل بازماندگان مى بيند در حالى كه آن مال، متعلق به او بوده و اگر با آن معصيت خدا كند در واقع، كمك به معصيت كرده و او را تقويت نموده تا نافرمانى خدا كند».(3)

جمله «فَرْضاً عَلَيْكُمْ» اشاره به اين است كه اگر تمام اموال خود را براى وارثان بگذاريد روز قيامت حسابش بر شماست و منافعش در دنيا براى ديگران.


1. كافى، ج 5، ص 67، ح 1.

2. بقره، آيه 167 .

3. كافى، ج 4، ص 42 .

[ 65 ]

در ضمن توجّه به اين نكته لطيف ادبى بجاست كه امام(عليه السلام) در اين دو جمله از چهار چيز كه در مقابل هم قرار گرفته اند، استفاده كرده است. «قدّموا» در مقابل «لاتخلفوا» و «بعض» در برابر «كلّ» و «قرض» در مقابل «فرض» و «لكم» در مقابل «عليكم» كه خود از نشانه هاى فصاحت و بلاغت كلام امام(عليه السلام) است.

 

نكته

هر صبح و شام اين جمله ها را بخوانيد

سزاوار است هر انسانى جمله هاى بيداركننده و تكان دهنده بالا را همه روز صبحگاهان تلاوت كند، زيرا طبيعت دنيا سرگرم كننده و غفلت زاست; غفلتى كه غالباً به گناه منجر مى شود; گناهانى كه انسان را از خدا دور مى سازد.

در عبارات بالا هم موقعيّت دنيا و آخرت روشن شده و هم دستوراتى درباره آمادگى براى اين سفر سرنوشت ساز صادر گرديده است.

بى شك مفهوم سخنان امام اين نيست كه انسانها دست از تلاش و كوشش براى زندگى مادى بردارند، زيرا اين امر سبب فقر و نيازمندى است، همان فقرى كه منشأ انواع گناهان و سبب وابستگى به بيگانگان از اسلام است همان وابستگى كه عزّت و شوكت اسلام و مسلمين را در هم مى شكند; بلكه منظور اين است كه ديدِ خود را نسبت به دنيا تغيير دهند; از همه مواهب بهره گيرند; ولى در مسير سعادت براى سراى جاويدان از اموال خود براى نجات نيازمندان استفاده كنند و بر زخم هاى جانكاه دردمندان مرهم نهند. از ثروت اندوزى و ذخيره كردن اموال بپرهيزند و تا زنده هستند بخش مهمّى از اموال خويش را در راه خير صرف كنند و ذخيره يوم المعاد خويش سازند.

 

[ 66 ]

 

[ 67 ]

 

 

204

 

 

 

كانَ كَثيراً ما يُنادي بِهِ أصْحابَهُ

 

از سخنان امام(عليه السلام) است

كه همواره اصحاب خويش را با آن مخاطب مى ساخت.(1)

 

 

خطبه در يك نگاه

از عنوانى كه مرحوم سيّد رضى به خطبه داده استفاده مى شود كه امام(عليه السلام) كراراً اصحاب خود را مخاطب ساخته و اين سخن را تكرار مى فرمود. نيز از روايتى كه در مصادر نهج البلاغه آمده استفاده مى شود كه آن حضرت بعد از نماز عشا سه بار مردم را صدا مى زد تا همه بشنوند و اين سخن را به گوش آنها مى رساند.


1. سند خطبه:

گروهى از بزرگان ـ چه از كسانى كه قبل از مرحوم سيّد رضى مى زيستند و چه كسانى كه بعد از او در عرصه علوم اسلامى گام نهادند ـ اين خطبه را در كتابهاى خود نقل كرده اند; از جمله مرحوم صدوق در كتاب امالى، در مجلس هفتاد و پنج، آن را به طور مستند آورده است. همچنين شيخ مفيد در كتاب مجالس مسنداً از امام باقر(عليه السلام) و در كتاب ارشاد با اضافاتى آورده است; بعد از مرحوم سيّد رضى، مرحوم طبرسى در مشكات آن را ذكر كرده و با توجّه به تفاوتهايى كه با نقل سيّد رضى دارد، معلوم مى شود كه از طرق ديگرى نقل شده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 99)

[ 68 ]

اين خطبه در واقع هشدارى است به همه انسانها كه زندگى دنيا كوتاه است و منازل وحشتناكى از قبر، برزخ و قيامت در پيش رو است كه بايد آماده آن شوند. هشدارى است به قطع وابستگيهاى بى حدّ و حساب به دنيا و اينكه عمر دنيا كوتاه است و پايان عمر نزديك; هشدارى است براى فراهم كردن زاد و توشه تقوا جهت سفر طولانى و خطرناكى كه در پيش است.

 

 

[ 69 ]

 

 

تَجَهَّزُوا، رَحِمَكُمُ اللّهُ، فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ، وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا، وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ، فَإِنَّ أَمَامَكُمْ عَقَبَةً كَؤُوداً، وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً، لاَبُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَيْهَا، وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلاَحِظَ الْمَنِيَّةِ نَحْوَكُمْ دَانِيَةٌ، وَ كَأَنَّكُمْ بِمَخَالِـبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِيكُمْ، وَ قَدْ دَهَمَتْكُمْ فِيهَا مُفْظِعَاتُ الاُْمُورِ، وَ مُعْضِلاَتُ الَْمحْذُورِ. فَقَطِّعُوا عَلاَئِقَ الدُّنْيَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَى.

 

ترجمه

خداوند شما را رحمت كند، آماده كوچ (از اين جهان) شويد، چرا كه نداى رحيل در ميان شما داده شده است، علاقه و تكيه خود را بر دنيا كم كنيد و با تهيّه زاد و توشه از اعمال صالحى كه در قدرت داريد (به سوى آخرت) باز گرديد، زيرا گردنه اى سخت و منزلگاههاى مخوف و هولناكى در پيش داريد كه بايد در آنها وارد شويد و نزد هر يك توقّف كنيد (و پاسخگوى اعمال خود باشيد). بدانيد فاصله نگاههاى مرگ به شما كوتاه و نزديك است. گويى در چنگال مرگ گرفتاريد، در حالى كه پنجه هايش را در جان شما فرو برده، و حوادث هولناك و مشكلات شديد شما را غافلگير ساخته، حال كه چنين است وابستگيهاى دنيا را به خود قطع كنيد (از دنياپرستان فاصله بگيريد) و بر توشه تقوا تكيه كنيد.

 

شرح و تفسير

از دنياپرستان فاصله بگيريد

اين خطبه شبيه خطبه گذشته و در حال و هواى آن است و هشدار اكيدى

[ 70 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation