حسين يك مرد انقلابی است ، يك ثائر است ، میخواهد انقلاب بكند .هر يك از اين عوامل ، يك نوع تكليف و وظيفه برای امام حسين ايجابمیكرد . اينكه میگويم اين نهضت چند ماهيتی است ، برای اينست . از نظرعامل بيعت ، امام حسين وظيفهای ندارد جز زير بار بيعت نرفتن . اگر بهپيشنهاد ابن عباس هم عمل میكرد و در دامنه كوهها میرفت ، به اينوظيفهاش عمل كرده بود . از نظر انجام اين وظيفه ، امام حسين تكليفش ايننبود كه يك نفر ديگر را هم با خودش به همكاری دعوت كند . از من بيعتخواستهاند ، من نمیكنم ، خواستهاند دامن شرافت مرا آلوده كننده ، مننمیكنم . از نظر عامل دعوت مردم كوفه ، وظيفهاش اينست كه به آنها پاسخمثبت بدهد چرا كه اتمام حجت شده است . يكی از آقايان سوال كرده است كه اين اتمام حجت در مقابل تاريخ ، بهچه شكل میشود ؟ پس مسئله امامت چه میشود ؟ نه ، مسئله امامت به اينمعنی نيست كه امام ديگر تكليف و وظيفه شرعی نداشته باشد ، اتمام حجتدربارهاش معنی نداشته باشد . علی ( ع ) در خطبه شقشقيه میفرمايد : « لولاحضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ان لايقاروا علی كظه ظالم و لا سغب مظلوم لالقيت حبلها علی غاربها ، و لسقيتآخرها بكاس اولها » ( 1 ) . راجع به زمان خلافت خودش میگويد : اگر نبود كه پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، خطبه سوم . |