صورت ترس و ارعاب از او میشود و بايد در مقابل آنها بگويد : نه ، يعنیتقوا . آنها میگويند : بيعت ، امام حسين میگويد : نه . تهديد میكنند ، میگويد: حاضرم كشته بشوم و حاضر نيستم بيعت بكنم . تا اينجا اين نهضت ، ماهيت عكس العملی آنهم عكس العمل منفی درمقابل يك تقاضای نامشروع دارد و به تعبير ديگر ، ماهيتش ، ماهيتتقواست ، ماهيت قسمت اول لا اله الا الله يعنی لا اله است ، در مقابلتقاضای نامشروع ، " نه " گفتن است ( تقوا ) . اما عاملی كه موثر در نهضت حسينی بود ، تنها اين قضيه نبود . عاملديگری هم در اينجا وجود داشت كه باز ماهيت نهضت حسينی از آن نظر ،ماهيت عكس العملی است ولی عكس العمل مثبت نه منفی . معاويه از دنيا میرود . مردم كوفهای كه در بيست سال قبل از اين حادثه، لااقل پنج سال علی ( ع ) در اين شهر زندگی كرده است و هنوز آثار تعليمو تربيت علی به كلی از ميان نرفته است ( البته خيلی تصفيه شدهاند ،بسياری از سران بزرگان و مردان اينها : حجر بن عدیها ، عمرو بن حمقخزاعیها ، رشيد هجریها و ميثم تمارها را از ميان بردهاند برای اينكه اينشهر را از انديشه و فكر علی ، از احساسات به نفع علی خالی بكنند ، ولیباز هنوز اثر اين تعليمات هست ) تا معاويه میميرد ، به خود میآيند ،دور همديگر جمع |