جنگ و دعوا و ستيز است ، چاقو قسمتی از بدنش را میبرد و يك تكه گوشتاز بدنش به طرفی انداخته میشود ولی آنچنان توجهش متمركز مبارزه است كهاحساس نمیكند يك قطعه گوشت از بدنش جدا شده است . علی در حال عبادتچنان گرم میشود و آن عشق الهی چنان در وجودش شعله میكشد كه اصلا گوئی دراين عالم نيست . خودش گروهی را اينطور توصيف میكند : « هجم بهم العلم علی حقيقة البصيرش و باشروا روح اليقين ، و استلانوا مااستوعره المترفون ، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون ، و صحبوا الدنيابابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلی » ( 2 ) . با مردمند و با مردم نيستند، در حالی كه با مردمند ، روحشان با عاليترين [ مقامها ] وابسته است .در حال عبادت تير را از بدنش بيرون میآورند ، ولی او آنچنان مجذوب حقو عبادت است كه متوجه نمیشود ، حس نمیكند . آنچنان در محراب عبادتمیگريد و به خود میپيچد كه نظيرش را كسی نديده است . روز كه میشود ، گوئی اصلا اين آدم ، آن آدم نيست . با اصحابش كهمینشيند ، چنان چهرهاش باز و خندان است ( 1 ) كه از جمله اوصافش اينبود كه هميشه قيافهاش باز و شكفته است . به قدری علی ( ع ) به اصطلاحخوش مجلس و حتی بذلهگو بود كه عمروعاص وقتی عليه علی ( ع ) تبليغمیكرد ، میگفت : او به درد پاورقی : . 2 نهجالبلاغه ، حكمت . 147 . 1 برخلاف زهاد و عباد ما كه وقتی زاهد و عابد میشوند ، خاصيت زهدشاناين است كه رويشان را ترش میكنند ، عبوس میشوند و به همه مردم منتدارند . |