روان از حساب جسم جداست . اين كسانی كه خيال میكنند روان انسان ، صددرصد تابعی از جسم اوست ، اشتباهشان همين جاست . اساسا آيا روان انسانمیتواند بيمار باشد ، در حاليكه جسم او سالم است ؟ اين خودش يكمسئلهای است . بنابر نظر كسانی كه منكر اصالت روح هستند و تمام خواصروحی را اثر مستقيم و بلاواسطه سلسله اعصاب انسان میدانند ، اساسا روان ،حكمی ندارد ، همه چيز تابع جسم است . [ از نظر اينها ] اگر روان بيمارباشد ، حتما جسم بيمار شده كه روان بيمار است و بيماری روانی همانبيماری جسمی است . خوشبختانه امروز ، بيشتر اين مطلب ثابت شده است كه ممكن است انساناز نظر جسم ، از نظر تعداد گلبولهای سفيد و قرمز خون ، ويتامينها و ازنظر متابوليسم ( 3 ) بدن [ و همه جهات جسمی ديگر ] و حتی از نظر پزشكاعصاب ، سالم سالم باشد ، و در عين حال از نظر روانی بيمار باشد . چطوربيمار باشد ؟ مثلا به قول امروزيها " عقده روانی " داشته باشد . واقعاعلم امروز به آدمی كه عقده روانی دارد ، " بيمار " میگويد ، يعنی دردستگاه روانی او اختلال پيدا شده است بدون اينكه اختلالی در دستگاه جسمیاو پديد آمده باشد و لهذا اين نوع بيماريها را از راه جسم [ نمیتواندرمان كرد ، يعنی ] راه معالجه اين بيماران روانی دواهای مادی نيست ، (4 ) پاورقی : . 3 [ به معنای سوخت و ساز ] . 4 البته بعضی از بيماريهای روانی هست كه مربوط به اختلالات جسمی است، مثل كسانی كه به واسطه ضعف اعصاب دچار ترس و وحشت میشوند . مقصودمن برخی از بيماريهای روانی است . |