بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ عصر غیبت, پورسید آقایى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     GHEIBA01 -
     GHEIBA02 -
     GHEIBA03 -
     GHEIBA04 -
     GHEIBA05 -
     GHEIBA06 -
     GHEIBA07 -
     GHEIBA08 -
     GHEIBA09 -
     GHEIBA10 -
     GHEIBA11 -
     GHEIBA12 -
     GHEIBA13 -
     GHEIBA14 -
     GHEIBA15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

خلاصه 
در اين فصل براى پى بردن به علل و زمينه هاى ((غيبت ))و دست يافتن به تحليلىجامع و صحيح ، مرورى داشتيم به وضعيت سياسى - اجتماعى و فكرى عصر ((عباسياندوم )) ، و دروه مركزيت ((سامرا))در آستانه غيبت امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف )، آنچه از ((وضعيت سياسى ))و ويژگى هاى آن دردوره برشمرديم ، عبارت بود از:
1- انتقال مركز خلافت از ((بغداد))به ((سامرا)) .
2- نفوذ و تسلط تركان .
3- عزل و نصب هاى پى در پى .
4- نفوذ زنان در دستگاه خلافت .
5- ستمگرى وزرا و امرا.
6- فتنه ها و آشوب هاى داخلى .
7- قدرت يافتن و خودمختارى مناطق تحت نفوذ.
9- تغيير ماهيت و اهداف فتوحات .
در ((وضعيت اجتماعى )) ، اشاره اى داشتيم به دو قطبى شدن جامعه و تقسيم آن به لحاظمالى و اقتصادى ، به دو قشر محروم و برخوردار، از اين رو، مقايسه اى داشتيم بينزندگى خلفا، وزرا، امرا، جشن ها، عياشى ها و ريخت و پاش هاى بى حد و حصر و افسانهاى آنان با فقر و تهيدستى و سيه روزى توده مردم .
در ((وضعيت فكرى ))مرورى داشتيم به مهم ترين ويژگى اين دوره كه همان چرخشفكرى آشكار ((متوكل ))از ((اعتزال ))به ((اهل حديث ))و سركوبى ((معتزله ))وقدرت بخشيدن به ((اهل سنت )) و جماعت بود. ازعلل و انگيزه هاى آن نيز گفت و گويى داشتيم .
فصل 4 : وضعيت فكرى ، سياسى و اجنماعى شيعه در آستانه غيبت صغرى 
در اين فصل ، مرورى خواهيم داشت به وضعيت فكرى و سياسى - اجتماعى شيعه در آستانهعصر غيبت ، به عنوان يكى از مهم ترين و اصيل ترين گروه هاى اسلامى و قوى تريناحزاب مخالف خلفا و حكومت .
در اين دوره ، شيعه به لحاظ ((فكرى ))از شاگردانى مبرز برخوردار است ، شاگردانو اصحابى كه به وسيله ائمه عليه السلام پرورش يافته واصول به آنها القا شده و در كتاب هاى ((چهار صدگانه))(اصول اربعماة ) نگارش و تدوين يافته است ، مبانى اعتقادى و فقهى شيعه توسطائمه عليه السلام تبيين و با سفارش و اصرار همانان در كتاب ها جمع آورى و تدوينگشته است .
به لحاظ ((سياسى ))وضع ، خيلى حساس و بحرانى است . امامان شيعه در محاصرهقرار مى گيرند و على رغم ((تقيه ))شديد، براىكنترل بيشتر از ((مدينه ))به ((سامرا))آورده مى شوند. دسترسى شيعيان به امام ،بسيار سخت و خطرآفرين است . در اين مرحله كه مبارزه بسيار حساس و پيچيده شده ، طرحمبارزاتى شيعه در سازمان مخفى وكالت ، سازمانى تشكيلاتى و بسيار پيچيده است كهجز مطالعه دقيق ، و بررسى و غور در زواياى پنهان آن نمى توان به عمق و پيچيدگى ونقش ارزنده آن در اين مرحله حساس پى برد.
امام عليه السلام در اين مرحله با تماس هاى حساب شده و پنهانى ، بسط و توسعه اينسازمان و در نتيجه حفظ و تقويت و گسترش شيعه مى پردازد.
تاءييد و حمايت برخى از قيام هاى علويان براى ايجاد ضعف در پايه هاى حكومت عباسى ويا كم كردن ظلم و بيداد آنان ، از ديگر اقدامات ائمه شيعه عليهم السلام در اين مرحلهتاريخ ‌ساز از مبارزات است .
به لحاظ ((اجتماعى ))توده شيعه تحت فشار و ظلم شديد خلفا است ؛اموال آنان مصادره و جان آنان در معرض خطر است . آنها را از پست ها و سمت هاى مهم ، اخراجو تا آنجا كه ممكن باشد در تنگنا و فشار قرار مى دهند. تعدادى از آنان با سياست((تقيه ))در ((دربار))و پست هاى حساس ، نفوذ كرده تا در مواقع ضرورى بتواننداقدامات مفيدى انجام دهند.
رهبرى شيعه در اين دوره گر چه محصور است ، ولى همچون ديگر ائمه عليهم السلام ازنفوذ فوق العاده اى در ميان همه اقشار مردم برخوردار است .
((كلينى ))از مردى از ((بنى حنيفه ))از اهالى ((بست ))و ((سيستان))نقل مى كند كه او گفت : در آغاز خلافت ((معتصم ))در سالى كه ابوجعفر امام جواد عليهالسلام به حج رفته بودند، من به او همراه بودم . روزى كه با هم بر سر سفره نشستهبوديم و جمعى از درباريان نيز حاضر بودند، به وى گفتم : فدايت شوم ! حاكم مامردى است كه دوستدار شما اهل بيت است و در ديوان او براى من مالياتى مقرر شده است ،اگر صلاح بدانيد براى او نامه بنويسيد و سفارش كنيد به من نيكى كند.
ابوجعفر فرمود: من او را نمى شناسم .
من عرض كردم : فدايت گردم ، همان طورى كه گفتم ، او از دوستداران شمااهل بيت مى باشد و نامه شما براى او به نفع من خواهد بود. پس كاغذ گرفت و نوشت :
بسم الله الرحمن الرحيم ، اما بعد، رساننده اين نامه ، مذهب و مرامىجميل از تو ياد كرد، همانا آن عملى براى تو (مفيد) است كه در نيكى انجام دهى ، بهبرادرانت نيكى كن و بدان كه خداى - عزوجل - حتى از سنگينى يك ذره و يكخردل از تو سؤ ال مى كند.
آن مرد گفت : چون وارد ((سيستان ))شدم ، قبلا خبر به حاكم ، حسين بن عبداللهنيشابورى رسيده بود، دو فرسخ به شهر مانده به پيشواز من آمد و من نامه را به او دادم، نامه را بوسيد و بر چشمانش گذاشت و به من گفت : خواسته ات چيست ؟
گفتم : در ديوان تو بر من مالياتى مقرر شده است .
دستور داد، آن ماليات را از من بردارند و گفت : تا زمانى كه من حاكم هستم مالياتىپرداخت نكن ، آنگاه از افراد خانواده ام پرسيد، تعداد آنها را به او گفتم ، دستور دادمقدارى بيش از هزينه زندگى مان براى من و آنان مقرر گرديد؛ پس مادام كه او زنده بودمالياتى نپرداختم و تا زمان مرگش مقررى ما قطع نكرد(332) .
الف - وضعيت فكرى 
شيعه در اين دوره به لحاظ فكرى - عقيدتى از جايگاهى شايسته برخوردار است ، چه اينكه طرح مذهب به وسيله صادقين عليهاالسلام ريخته شده و احاديث ، درشكل ((اصول ))و ((جوامع ))نگهدارى شده اند (333) و معيارهاى شناسايى احاديث وتهذيب آنها توسط ائمه ديگر عليهم السلام به دست آمده ، همان طور كه شيوخ وشاگردان و اصحابى تربيت شده اند(334) تا هم كارگشاى حوادث باشند و هم ازكيان اعتقادى و فقهى شيعه در برابر فرقه ها و گروه هاى مختلف ، به خصوصاهل سنت كه از حمايت و پشتيبانى خلفا نيز برخوردار بودند؛ دفاع كنند.
حفظ اسلام و فرهنگ وحى و نگهدارى آن از دستبرد حوادث و منحرفان از جمله وظايف امام است. روشنگرى ها و موضع گيرى هاى به جاى عسكريين عليهماالسلام در برابر انحرافاتفكرى جامعه از ((صوفيه ))و ((واقفيه ))گرفته تا ((مفوضه )) ، ((ثنويه )) ،((غلات )) (335) و...، و پاسخگويى بهمسائل فقهى و مشكلات فكرى و دور كردن شيعيان از در افتادن در وادى هاى بيهوده و توانسوز ((المحنة )) ، از ويژگى هاى بارز اين دوره است .
امام هادى عليه السلام در پاسخ سؤ ال يكى از شيعيان در مورد مخلوق بودن قرآن ، چنيننوشت : بسم الله الرحمن الرحيم ، خداوند ما و تو را از دچار شدن به اين فتنه حفظ كنددر اين صورت بزرگ ترين نعمت را بر ما ارزانى داشته است و گرنه هلاكت و گمراهىاست ؛ به نظر ما بحث و جدال درباره قرآن (كه مخلوق است يا قديم ) بدعتى است كه سؤال كننده و جواب دهنده در آن شريكند؛ زيرا پرسش كنندهدنبال چيزى است كه سزاوار او نيست و پاسخ ‌دهنده نيز براى موضوعى بى جهت خود رابه زحمت و مشقت مى افكند كه در توان او نمى باشد.
خالق ، جز خدا نيست و به جز او همه مخلوقند، قرآن نيز كلام خدا است ، از پيش خود اسمىبراى آن قرار مده كه از گمراهان خواهى گشت . خداوند ما و تو را از مصاديق سخن خودقرار دهد كه مى فرمايد: ((متقيان كسانى هستند كه در نهان از خداى خويش مى ترسند و ازجزا بيمناكند(336) )) .
از ديگر اقدامات مهم عسكرين عليهماالسلام در اين دوره ، ايجاد آمادگى فكرى در شيعيانبراى ورود به عصر غيبت بود، از جمله اين اقدامات ، روايات فراوان آنان در مورد فرارسيدن غيبت ، بشارت به ولايت حضرت ((حجت )) (337) و ارجاع شيعيان بهوكلا(338) و تاءييد برخى از كتب فقهى واصول روايى (339) و بالاخره كم كردن تماس مستقيم شيعيان با آنها بود، به طورىكه حتى در شهر ((سامرا))به مراجعات و مسائل شيعيان از طريق نامه يا توسطنمايندگان خويش پاسخ مى دادند و بدين ترتيب آنان را براىتحمل اوضاع و شرائط و تكاليف عصر غيبت و ارتباط غير مستقيم با امام ، آماده مىساختند(340) .
همچنان كه خواهيم ديد، اين همان روشى است كه بعدا امام دوازدهم(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در زمان ((غيبت صغرى ))در پيش گرفت و شيعيان رابه تدريج براى دوران ((غيبت كبرى ))آماده كرد.
ب - وضعيت سياسى 
1 - انتقال عسكريين عليهماالسلام از مدينه به سامراوكنترل شديد آنان
سياست ((عباسيان ))در اين دوره در برابر عسكريين عليهماالسلام همان سياستى بود كه((ماءمون ))در برابر امام رضا و امام جواد عليهماالسلام به كار برد، و به صورت يكسنت شوم ، ((متوكل ))در برابر امام هادى عليه السلاماعمال كرد و آن عبارت بود از: نزديك ساختن امام عليه السلام به دربار و محدود كردنايشان در حاشيه حكومت ، تا بتوانند كاملا مراقب امام باشند و بر تمام كارهاى او اطلاعداشته و بين آن حضرت و شيعيان جدايى و فاصله بيندازند. همين سياست در مورد امامعسكرى عليه السلام هم اجرا شد. از اين رو، آن حضرت مانند پدر گراميش در((سامرا))تحت نظر بود و مجبور بود هر هفته ، روزهاى دوشنبه و پنجشنبه خود را دركاخ خليقه معرفى كند(341) .
علت احضار امام هادى عليه السلام به ((سامرا))گزارش هايى بود كه در مورد فعليتهاى امام عليه السلام در ((مدينه )) ، و توجه و علاقه مردم به آن حضرت به((متوكل ))مى رسيد(342) . امام را به اجبار از ((مدينه ))به سامرا آورده (343) ودر آنجا تحت مراقبت و كنترل شديد قرار دادند و با اندك سعايتى به بهانه اين كه آنحضرت در خانه اش پول و سلاح مخفى كرده است نيمه شب به خانه اش هجوم برده و آنجارا بازرسى مى كردند(344) .
پس از امام هادى عليه السلام ، امام حسن عسكرى عليه السلام در سن 22 سالگى عهده دارامامت شد و تا هنگام شهادتش در 28 سالگى در ((سامرا))زير نظر ماءموران خليفه بهسر مى برد.
2 - شيوه هاى مبارزات سياسى عسكريين عليهماالسلام 
مبارزات سياسى عسكريين عليهماالسلام همچون مبارزات فكرى و عقيدتى آنان ، شيوه ها وابعاد مختلف و متعددى دارد؛ از سياست تقيه گرفته ، تا نفوذ دادن برخى از شيعيان دركارهاى حكومت ،(345) و از حفظ و نگهدارى شيعيان (346) و رسيدگى به وضعيتآنان ،(347) تا تاءييد و حمايت برخى از گروه هاى انقلابى (348) و مهم تر ازهمه تقويت و گسترش سازمان مخفى وكلا است . سازمانى كه در دوره امام صادق عليهالسلام پى ريزى شد و در دوره عسكريين عليهماالسلام با شتاب بيشترى رو بهتوسعه و گسترش ‍ گذاشت . درباره اين سازمان وعوامل گسترش آن در عصر و اهميت ، ويژگى ها و سير تاريخى آن ، درفصل بعدى به طور مفصل گفت و گو خواهيم كرد. در اينجا تنها به عنوان طرح بحث و نهبيشتر، اشاره اى گذرا خواهيم داشت به سياست ((تقيه ))و اهميت آن به عنوان كليد فهمتاريخ امامان شيعه عليهم السلام .
در مورد ((تقيه ))به طور خلاصه بايد گفت : در حقيقت يكشكل پيچيده از مبارزه است ؛ تقيه بيكارى نيست كه پنهانكارى است و در تمامىشكل هايش يك نوع جهاد و دفاع و زمينه سازى است . التقية من دينى و دين آبائى و لاايمان لمن لا تقية له )) (349) ؛ ((تسعة اعشار الدين فى التقية و لا دين لمن لا تقية له)) (350) ((المؤ من علوى ، المومن مجاهد، اما فى دولةالباطل بالتقية و فى دولة الحق بالسيف )) .(351)
((تقيه ))رمز حيات و بقاى شيعه در طول تاريخ در برابر همه طاغوت ها و قدرت هاىاستكبارى است . تاريخ تقيه امامان شيعه كليد فهم تاريخ تشيع است و بدون آن حركتائمه شيعه عليهم السلام قابل تحليل نيست ، و هزار اتهام بى سياستى ، سادگى ، ضعف، ترس و دنياطلبى در كمين قضاوت ما است . ما به ناچار از اين همه مى گذريم و با سهسخن از امام على عليه السلام و امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام در باباهميت ((تقيه )) ، اين فراز را به پايان مى بريم و تحقيق بيشتر در مورد ((مفهوم )) ،((ضرورت )) ، ((اهداف )) ، ((ابعاد)) ، ((نقش ))و ((فقه تقيه ))و از همه مهم تر((تاريخ تقيه امامان شيعه ))را به عنوان كليد فهم وتحليل تاريخ تشيع به عهده خود شما مى گذاريم .
على عليه السلام در خطبه ((شقشقيه ))مى فرمايد: ((ابوبكر خلافت را همچون پيراهنىپوشيد و بر خود پيچيد، با اين كه مى دانست جايگاه من از خلافت همچون محور از آسيا است. حكومت بدون من نمى چرخد؛ چون سيلاب دانش ازدل من سرازير مى شود، و هيچ پروازكننده اى در فضاى علم و دانش به اوج رفعت من نمىرسد.
من كنار كشيدم و دامان جمع كردم و در اين انديشه رفتم كه با دست بريده بجنگم يا براين گمراهى كور صبر كنم . اين گمراهى كه بزرگ را مى شكند و كودك را پير مىسازد، مؤ من را در رنج مى كوبد تا به ديدار پروردگار خويش ‍ برسد.
ديدم صبر بر اين همه سزاوارتر و معقول تر است . پس صبر كردم با چشم تر، و گلوىدرد. مى ديدم كه ميراث من به غارت مى رفت (352) .))
و اين همان تقيه على عليه السلام است . بايد در هنگام تنهايى و با دست بريده ، صبركند تا اين نسلى را بسازد و زمينه هايى را فراهم كند، كه ساخت و فراهم كرد.
از دل ((ابوبكر))و ((سعد بن عباده )) ، سرداران خودش را بيرون كشيد، و همو كه ازروى دست هاى پر قدرت رسول صلى اللّه عليه و آله كنارش ‍ گذاشتند، پس از 25سال سر برافراشت و با تمام نقشه ها و برنامه ريزى هاى دقيق و حساب شده بهرهبرى پرداخت و همين قلب زنده او است كه امروز در سينه هاى ما مى طپد.
امام هادى عليه السلام نيز به داود صرمى مى فرمايد:
قال لى : يا داود لو قلت ان تارك التقية كتارك الصلوة لكنت صادقا. (353)
اى داود! اگر مى گفتم كه چشم پوش از تقيه همچون تارك الصلوة است در اين گفتهصادق بودم .
در اين روايت ، ((ترك تقيه ))تا حد ((ترك نماز))و وجوب تقيه به پايه وجوب واهميت نماز رسيده است .
امام عسكرى عليه السلام به يكى از شيعيان خود كه دوستش را به ((تقيه ))راهنمايىكرده بود فرمود: ((تو مصداق سخن پيامبر صلى اللّه عليه و آله هستى كه فرمود: كسىكه ديگرى را به كار خيرى راهنمايى كند گويا آن را انجام داده )) ، آنگاه امام فرمود:
خداوند به خاطر تقيه دوستت به تعداد همه عاملين و تاركين تقيه ، از شيعيان و دوستان ومحبين ما، براى او اجر و ثواب قرار داد، به طورى كه كمترين آن ثواب ها مى تواند باعثبخشش گناهان يكصد ساله شود و همه آنچه از اجر و پاداش براى دوست تو هست براىتو هم به خاطر راهنمائى ات هست .(354) )) .
واضح است كه اين همه پاداش به خاطر آثار فراوان تقيه است . شدت تقيه در دوره آنحضرت تا آنجا بود كه در بعضى از اوقات به شيعيان خود پيام مى فرستاد كه براىحفظ جانتان به من سلام نكنيد و با دست اشاره ننمائيد.(355) و به يكى از شيعيان خودصريحا فرمود: اگر تقيه نمى كردى كشته مى شدى ، با تقيه و پنهانكارى و يا مرگ وكشته شدن .(356)
ج : وضعيت اجتماعى 
در اين قسمت به بررسى وضعيت اجتماعى شيعيان ، و پايگاه اجتماعى و نفوذ رهبرى شيعهمى پردازيم .
1 - وضعيت شيعيان 
وضعيت اجتماعى شيعه را در اين دوره على رغم اين كه بسيارى از شهرها از مراكز شيعهنشين است (357) ، مى توان در فقر و فشار و اخراج از پست ها و از همه مهم تر محروميتاز موهبت همنشينى و انس و مجالست با امام و در حقيقت بهحداقل رساندن ارتباط با امام عليه السلام دانست .
ارتباط حداقل با امام عليه السلام  
امام ، گرچه در اين دوره به صورت هاى مختلف با شيعيان خود تماس ‍ مى گرفت ، اماكنترل شديد امام عليه السلام از يك طرف و شكنجه و آزار كسانى كه با ايشان تماس مىگرفتند از طرف ديگر، باعث مى شد كه ارتباط امام عليه السلام با پيروان خود بهحداقل برسد و همين امر سبب پى آمدهايى در ميان شيعه مى شد؛ گرچه با تدبير امام اينآفات به حداقل خود مى رسيد، اما به هر حال خالى از پى آمدها و مشكلات خاص خود نبود.
فشار 
در اين دوره ، ((شيعيان ))از جانب ((خلفاى عباسى ))به شدت تحت فشار و اختناقبودند قبلا به برخى از جنايات ((متوكل )) در مورد ((شيعيان ))و ((علويان )) ، ازتشكيل سپاه ((شاكريه ))گرفته ، تا خراب نمودن قبر امام حسين عليه السلام و...اشاره كرديم . او براى فشار هرچه بيشتر بر شيعيان ، به حاكم ((مصر))دستور داد تا((طالبيون ))را به ((عراق ))تبعيد كند. حاكم ((مصر))نيز چنين كرد. آنگاه((متوكل )) در سال (336 ه‍) آنان را به ((مدينه ))كهمحل تبعيد ((علويان ))بود راند(358) .
وى همچنين به ساكنين ((حجاز))هشدار داد تا هيچ گونه ارتباطى با ((علويان))برقرار نسازند و آنها را از نظر مالى حمايت نكنند. بسيارى از افراد بدين خاطر بهشدت مجازات شدند. بنا به نوشته ((اصفهانى )) ،((متوكل ))در نتيجه اعمال اين شيوه ها، ((علويان ))را با رفتارهاى خشونت آميزى در((مدينه ))مواجه كرد. ((مدينه ))جايى بود كه ((علويان ))از ديگر مردم كلا جدا شدهبودند و از حداقل احتياجات زندگى نيز محروم ماندند.(359)
اخراج از پست ها 
((مسعودى ))مى نويسد: ((متوكل )) ، ((اسحاق بن ابراهيم ))حاكم ((سامرا))و((سيروان ))در استان ((جبل ))را به خاطر شيعه بودن از سمت خود بركنارشد(360) . بسيارى ديگر از مردم نيز موقعيت هاى خود را به هماندليل از دست دادند(361) ؛ بعضى از آنها تصريح مى كردند كه علت اخراج و محروميتآنان ارتباط با امام است (362) .
گرفتن امكانات اقتصادى  
((متوكل ))سرزمين ((فدك ))را كه دارايى ((حسينيان ))بود مصادره كرد. درآمد ملك((فدك ))بنا به نوشته ((سيد ابن طاووس ))در آن زمان بالغ بر 000/24 ديناربود. ((متوكل )) ، ((فدك ))را به ((عبدالله بن عمر بزيار))از هواداران خود اعطاكرد،(363) و همان گونه كه در بالا اشاره كرديم به ساكنين ((حجاز))هشدار داد تاهيچ گونه ارتباطى با ((علويان ))برقرار نسازند و آنها را از نظر مالى حمايت نكنند.
((ابوالفرج اصفهانى ))مى نويسد: ((متوكل )) ، ((علويان ))را در تنگناى اقتصادىقرار داد و رسما هرگونه كمك و نيكى در حق آنان را ممنوع كرد و متخلفان را مجازاتىسخت و كيفرى سنگين مى داد.(364)
2 - پايگاه اجتماعى و نفوذ رهبرى شيعه 
نفوذ معنوى امامان شيعه عليهم السلام على رغم همه موانعى كه از جانب حكومت براى آنهاپيش مى آوردند، روز به روز فزونى مى يافت تا آنجا كه قصر خلفا را هم دربرگرفته بود، بسيارى از مردم شيفته آنان بودند و حتى برخى از وزرا و امرا، دردل به حقانيت آنان معترف و خلافت را تنها شايسته آنها مى دانستند، گرچه در ظاهر آن راپنهان مى داشتند. در اينجا مرورى خواهيم داشت . به نمونه هايى از پايگاه اجتماعى امامهادى و امام عسكرى عليهم السلام .
الف - نفوذ امام هادى عليه السلام  
در اين بخش اشاره خواهيم داشت به نفوذ حضرت در ((دربار)) ، در ميان ((علويان )) ،((اهل كتاب )) ، ((مردم مدينه ))و ((شيعيان ))آن حضرت .
در دربار
((متوكل ))به واسطه ((دمل ))بسيار بزرگى كه در آورده بود سخت بيمار شد، بهطورى كه از شدت درد رو به مرگ بود و هيچ كس را جرئت ((نيشتر))زدن نبود. مادر((متوكل ))(شجاع ) نذر كرد چنانچه پسرش از اين بيمارى بهبود يابد،مال زيادى را از اموال خود براى امام هادى عليه السلام بفرستد. ((فتح بن خاقان ))يكىاز بزرگان و مقرب ترين افراد نزد خليفه (365) - به((متوكل ))گفت : خوب است كسى را به نزد ((ابوالحسن هادى ))بفرستى و از او در موردعلاج اين بيمارى پرسش ‍ كنى ؛ زيرا چه بسا او دستورى دهد و معالجه اى براى اينبيمارى بداند، ((متوكل ))گفت : كسى را نزدش بفرستيد، پس فرستاده((متوكل )) رفت و به همراه دستورالعملى براى معالجه برگشت كه در اثر آن ،((متوكل )) معالجه شد(366) ....
((متوكل ))در پى سعادت هايى كه از امام هادى عليه السلام در ((مدينه ))مى شد،حضرت را به وسيله ((يحيى بن هرثمه ))به ((سامرا))فرا خواند. امام همراه افرادخانواده خود به طرف ((سامرا)) به راه افتادند. ((يحيى ))خود خدمتگزارى امام را بهعهده گرفت و از تقواى حضرت شگفت زده شده بود. كاروان صحرا را درنورديد تا آن كهبه ((بغداد))رسيد.
((يعقوبى ))نقل مى كند همين كه امام به ((ياسريه ))رسيد، ((اسحاق بن ابراهيم )) ،حاكم ((بغداد))به ديدار امام عليه السلام آمد و چون علاقه و شيفتگى مردم را به ايشانديد از حضرت خواست شب را در ((بغداد))به سر برد(367) .
((يحيى )) ، حاكم ((بغداد))را در جريان امر گذاشت ، حاكم ((بغداد))گفت : ((اين مرد(امام هادى عليه السلام ) زاده رسول خدا صلى اللّه عليه و آله است و تو، انحراف((متوكل ))را از اهل بيت مى دانى ! پس اگر به او كلمه اى عليه امام بگويى او را خواهدكشت و روز قيامت ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله خصم تو خواهد بود...)) . ((يحيى ))پاسخ داد: ((به خدا سوگند! جز نيكى از او نديدم و چيزى كه نپسندم از او نيافتم ...)). سپس ((بغداد))را ترك كرده و راه ((سامرا))را در پيش ‍ گرفتند، همين كه به مقصدرسيدند، ((يحيى ))خود را شتابان به ((وصيف تركى ))كه از سران حكومت به شمارمى رفت رساند و او را از رسيدن حضرت آگاه ساخت ، ((وصيف ))نيز او را ازنقل سخنانى كه موجب رسيدن گزندى به امام عليه السلام گردد برحذر داشت و گفت :((اى يحيى ! به خدا سوگند اگر سر مويى از امام عليه السلام كم شود، تنها تومسئول آن خواهى بود...)) .
و ((يحيى ))از يكى بودن سخنان ((اسحاق ))و ((وصيف ))درباره محافظت از امام عليهالسلام و سلامتى او متحير شد(368) .
نفوذ امام تا آنجا بود كه هنگام آمدن آن حضرت به نزد((متوكل )) ، تمامى درباريان و نگهبانان قصر بى اختيار به احترام ايشان قيام مىكردند و بدون كم ترين بهانه جويى و به انتظار گذاشتن ، بى درنگ درها را مىگشودند و پرده ها را كنار مى زدند(369) .
در ميان ((بزرگان ))
در مجلس وليمه اى كه براى فرزند يكى از خلفا برگزار شده بود، امام عليه السلامنيز دعوت شد. وقتى حضرت وارد شد همه حاضران به احترام او ساكت شدند(370) ... .
در ميان ((علويان ))و...
((محمد بن حسن اشتر))علوى مى گويد: همراه پدرم با جمعى از عباسيان ، طالبيان وتعدادى از لشكريان و ديگر افراد بر درگاه((متوكل )) عباسى بوديم كه ناگهان لبوالحسن امام هادى عليه السلام - وارد شد و آهنگقصر خليفه را نمود، تمامى حاضران بدون استثنا از مركب هايشان فرود آمده و بهحضرت احترام نمودند تا حضرت وارد قصر شد. مردى از آن جمع ، از اينتجليل و گرامى داشت به خشم آمد و لب به اعتراض گشود و گفت : اين همه تشريفات واحترام براى كيست ؟! چرا براى اين جوان اين همه احترام بگذاريم ؟ او نه از ما بالاتر استو نه بزرگسال تر، به خدا قسم هنگام خارج شدن ديگر براى او به پا نخواهيم خواستو از اسب فرود نخواهيم آمد... .
((ابوهاشم جعفرى ))به او چنين پاسخ داد: به خدا سوگند با ذلت و كوچكى به اواحترام خواهى گذاشت ... . لحظاتى بعد امام عليه السلام از قصر خارج شد، بانگ تكبيربرخاست و همه مردم به احترام امام به پا خاستند، ((ابوهاشم ))مردم را مخاطب ساخته ،گفت : مگر شما نبوديد كه تصميم داشتيد به حضرت احترام نگذاريد؟
گفتند: به خدا قسم نتوانستيم خود را كنترل كنيم و بى اختيار از اسب فرود آمده ، بهايشان احترام گذاشتيم (371) .
سادات و بزرگان ، در احترام و بزرگداشت امام عليه السلام همصدا بودند و همگىرهبرى و فضل او را پذيرفته بودند. از جمله اين علويان ((زيد بن موسى بن جعفر))-معروف به زيدالنار - بود كه عموى پدر حضرت به شمار مى رفت و در آن وقت مردىمعمر و كهنسال بود. روزى ((زيد))به قصد ديدار امام عليه السلام بر خانه آمد و از((عمر بن فرج ))كه نگهبان در بود خواست تا برايش از امام اجازه ورود بگيرد، امامعليه السلام اجازه داد. ((زيد))وارد شد و درمقابل امام عليه السلام كه در صدر مجلس بود با ادب تمام و احترام ، دو زانو نشست وبدين گونه به امامت حضرت اعتراف كرد.
روز ديگر كه ((زيد))به حضور امام عليه السلام شرفياب شد، حضرت در مجلسحاضر نبود و ((زيد))در صدر مجلس نشست ، اندكى بعد امام عليه السلام وارد شد، همينكه ((زيد)) ، حضرت را ديد به سرعت از جاى خود برخاسته ، امام عليه السلام را درمكان خويش جاى داد و خود مؤ دبانه در مقابل ايشان نشست ؛ در اين زمان امام عليه السلامبسيار جوان و ((زيد))مردى مسن بود، ليكن حركت ((زيد))به عنوان اعتراف به امامتحضرت و فضيلت ايشان بود و تمامى قائلين به امامت ايشان چنين مى كردند(372) .
در ميان ((مردم مدينه ))
وقتى كه مردم مدينه از ماءموريت ((يحيى بن هرثمه ))فرستاده((متوكل ))براى بردن امام هادى عليه السلام به ((سامرا))اطلاع پيدا كردند از شدتعلاقه به امام عليه السلام آن چنان ناله و شيون سردادند كه ((يحيى ))مى گويد: منهمانند آن را نديده و نشنيده بودم به طورى كه مجبور شدم آنها را تسكين داده و تا سوگندنخوردم كه هيچ آزار و اذيتى به امام عليه السلام نخواهد رسيد، آرام نگرفتند(373) .
در ميان ((اهل كتاب ))
نفوذ امام عليه السلام منحصر به مسلمانان و شيعيان نبود كهاهل كتاب را هم شامل مى شد. آنها به حضرت بسيار احترام مى گذاشتند و در گرفتارى هاو دشوارى ها به ايشان متوسل مى شدند و حتى به آن حضرت هدايائى نيز تقديم مىكردند.
((هبة الله بن ابى منصور موصلى ))چنين نقل مى كند: ((يوسف بن يعقوب مسيحى ازدوستان پدرم بود، او روزى به عنوان ميهمان به خانه ما در ((بغداد))آمد، پدرم از اوانگيزه آمدنش را پرسيد.
((يوسف ))جواب داد ((متوكل عباسى ))مرا احضار كرده است ، ولى علتش را نمى دانم ، مننيز خودم را به يكصد دينار بيمه كرده ام كه آنها را با خود آورده ام تا براى على بنمحمد بن على الرضا عليه السلام هديه ببرم .)) .(374)
نزد ((شيعيان سامرا))
((متوكل ))در ((سامرا))همواره مانع ديدار مردم با امام هادى عليه السلام مى شد، يك روزحضرت در قصر ((متوكل ))بود و جماعت زيادى از شيعيان در پشت در اجتماع كرده بودند،راوى مى گويد: از آنها پرسيدم براى چه اجتماع نموده ايد، گفتند: منتظر بازگشتمولايمان هستيم تا او را ببينيم و بر او سلام كنيم و آنگاه برويم ، پرسيدم : آيا او را مىشناسيد؟ گفتند: بلى همه او را مى شناسيم .(375)
ب - نفوذ امام عسكرى عليه السلام  
در اين فراز نيز مرورى خلاصه خواهيم داشت به پايگاه اجتماعى حضرت عسكرى عليهالسلام در دربار خلفا و وزرا گرفته ، تا اهل كتاب ، علما، شيعيان و...
نزد ((خلفا))
برخى از خلفاى آن دوره ، همچون ((معتمد)) ، در حوائج مهم خود به آن حضرتمتوسل مى شدند و از حضرت درخواست دعا مى كردند(376) و يا در شرايط بحرانى وحساس ، آنها را به كمك مى طلبيدند؛ چنان كه ((معتمد))يك بار كه حضرت در زندانبود، دستور داد: حضرت را آزاد كنند تا در مقابل انحراف منحرفين ايستاده و شك وتزلزلى كه به وسيله آنها در ميان مردم ايجاد شده ، بزدايد، ((معتمد))خطاب بهحضرت گفت : دين جدت را درياب (377) .
همو در كلام ديگرش خطاب به جعفر، برادر امام عسكرى عليه السلام - هنگامى كه از اودرخواست اعطاى مقام برادرش را داشت - گفت : مقام برادرت به دست ما نبود كه از جانبخداوند بود و على رغم تلاش فراوان ما در پايين آوردن منزلت برادرت ، وى به خاطرعلم و عبادتش مدام بر نفوذش افزوده مى شد(378) ....
نزد ((وزرا))
((عبيد بن خاقان ))از وزيران خلفاى عباسى كه همدوره امام عسكرى عليه السلام است مىگويد:
((اگر خلافت از ميان خلفاى بنى عباس جدا شود، كسى از ((هاشميان )) به غير از او(امام حسن عسكرى ) سزاوار آن نخواهد بود، تنها اين مرد است كه با علم ، عفت ، هدايت ،خويشتن دارى ، زهد، عبادت ، اخلاق زيبا و صلاح نفس ، شايسته خلافت مى باشد؛ پدرشنيز همچون مردى بزرگ و بخشنده ، دانشمند و خير خواه بود.(379)
((احمد بن عبيد الله بن خاقان ))كه مردى ناصبى و از منحرفان و مخالفاناهل بيت عليهم السلام بود، پايگاه اجتماعى و نفوذ امام عسكرى عليه السلام را اين گونهتوضيح مى دهد: ((در سامرا در بين علويان مردى را مانند ((حسن بن على بن محمدالرضا))در رفتار، عفت ، بزرگوارى ، بخشش و مورد احترام نزدفاميل و خليفه و همه بنى هاشم نديدم ؛ نه تنها آنها، بلكه تمام وزرا، منشيان وفرماندهان لشكر و ديگر مردمان ، حضرت را بر همه بزرگان مقدم مىداشتند(380) .))
همو باز مى گويد: ((من از هيچ يك از بنى هاشم و فرماندهان و منشيان و قضات و فقها وساير مردم در مورد او (امام حسن عسكرى عليه السلام ) نپرسيدم ، مگر اين كه ديدم او درنزد آنان در نهايت بزرگى و عظمت و منزلت جاى داشت و او را بر تمامى خاندان وبزرگان و همگان مقدم مى داشتند و همه بالاتفاق مى گفتند: او امام رافضيان است . و ازآنجا كه همه در مورد او سخن به نيكويى مى گفتند و او را بزرگ مى داشتند در نزد مننيز مقام و منزلش بسيار بالا بود(381) .
نزد امرا
يكى از فرماندهان و امرا، همين كه امام عسكرى عليه السلام را ديد بلافاصله به احترامحضرت از مركب پياده شد و اداى احترام نمود. حضرت به او فرمود: به جاى خودبازگرد، وى در حالى كه به حضرت احترام مى گذاشت بازگشت (382) .
نزد ((طبيب متوكل ))
((بختيشوع ))پزشك مخصوص ((متوكل ))و از برجسته ترين طبيبان دوران امام عليهالسلام بود. او به يكى از شاگردان خود كه عازم فصد كردن حضرت بود، گفت :((ابن الرضا از من خواسته است تا كسى را براى فصد تو بفرستم . پس تو براى اينكار روانه شو و بدان كه او داناترين كسى است كه در زير آسمان زندگى مى كند. پسمبادا درباره دستورات او اهمال كنى يا بر او اعتراض نمايى .)) (383) .
نزد ((علماى ))آن عصر
امام عليه السلام مقامى بس بلند و رفيع در نزد علماى عصرش داشت . ((جاحظ))ازنويسندگان بزرگ آن عصر با اين كه در ((بصره ))زندگى مى كرد و امام عليهالسلام را در سنين جوانى - حدود 22 سالگى - درك كرده و 5سال قبل از شهادت حضرت درگذشته بود، درباره حضرتش ‍ مى گويد: ((براى هيچ يكاز خاندان هاى عرب و غير عرب ، به جز ((طالبيان )) اتفاق نيفتاده كه همگى آناندانشمند، پارسا، پرهيزگار، دلير، بخشنده ، پاك و پاك نهاد، برخى از آنان جانشينپيامبر صلى اللّه عليه و آله و برخى ديگر نامزد جانشينى او باشند، اينها پدر به پدرعبارتند از: حسن بن على ، بن محمد، بن على ، بن موسى ، بن جعفر، بن محمد، بن على ، بنحسين ، بن على )) (384) .
در نزد ((اهل كتاب ))
برخى از بزرگان و علماى اهل كتاب ، معترف به مقام و منزلت حضرت بودند به طورىكه حضرت در مورد بعضى از آنها مى فرمايد: حمد خداى را، كه نصارى را نسبت بهبعضى از مسلمين به حق ما آگاه تر قرار داد.(385)
از همان كسانى به امام عليه السلام ايمان آورده و به دست آن حضرت مسلمان شدند از جملهمى توان از ((انوش نصرانى ))و ((راهب ديرعاقول ))نام برد(386) .
نزد ((مردم ))
مردم از هر نقطه به زيارت حضرت مى شتافتند و در آن روزى كه بنا بود آن حضرتبراى معرفى خود به دربار مراجعه كند، جمعيت زيادى از مشتاقان حضرت با چشمانىاشكبار به اميد ديدار ايشان در مسير امام اجتماع مى كردند، آنچنان كه راه بند مى آمد وكسى را توان گذشتن نبود. صداى شيون و ضجه مردم از همه جا به گوش مى رسيد، اماهمين كه امام عليه السلام از خارج مى شد سكوت همه جا را فرا مى گرفت و همه محوتماشاى هيبت باشكوه امام عليه السلام مى شدند و براى او راه را مى گشودند و تا هنگامبازگشت ايشان ، مردم همان طور در انتظارش ‍ مى ايستادند(387) .
((شيخ صدوق ))از قول ((احمد بن عبيدالله بن خاقان))عامل خليفه در ((قم ))كه از ناصبى ها و دشمناناهل بيت عليهم السلام تمام بازار تعطيل شد و بنى هاشم ، لشكريان ، منشيان و سايرمردمان به همراه پدرم (عبيدالله بن خاقان ، وزير معتمد عباسى ) به تشييع حضرتشتافتند. آن روز ((سامرا))از كثرت ازدحام و جمعيت و شيون ، همچون صحنه قيامتبود(388) .))
در نزد ((شيعيان ))
اشعار ((ابو هاشم جعفرى ))از بزرگان اصحاب امام هادى و عسكرى عليهماالسلام دروصف امام عسكرى عليه السلام به خوبى گوياى مقام شامخ امامت شيعه نزد شيعيان آنحضرت است . ترجمه برخى از اشعار او چنين است :
((خداوند تمام معجزات امامت را به او (امام حسن عسكرى ) بخشيد، همان گونه كه بهموسى عليه السلام معجزات شكافتن دريا و يد بيضا و عصا بخشيده بود.
پروردگار حجت و معجزى به پيامبران عطا نكرد مگر آن كه مانند آن را به اوصيا بخشيد.و اگر در اين مورد ترديد دارى ، پى جويىدليل و برهان بر تو است .)) (389)
خلاصه 
وضعيت فكرى و سياسى - اجتماعى شيعه و رهبرى آن در اين دوره داراى ويژگى هاىخاصى است .
به لحاظ ((فكرى )) ، اصول و احاديث شيعه ، ضبط و نگهدارى شده و شيوخ و رجالىتربيت يافته اند تا در بحران ها و حوادث رهگشاىمسائل و مشكلات باشند. حفظ اسلام از دستبرد منحرفان و روشنگرى ها و موضع گيرى هابه جا و پاسخگويى به مشكلات فكرى و فقهى ، و ايجاد توان و آمادگى در شيعيانبراى پذيرش غيبت امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، از جمله اقدامات ائمهعليهم السلام در اين دوران است .
به لحاظ ((سياسى )) ، رهبرى شيعه به اجبار از ((مدينه ))به ((سامرا))آورده شدهو تحت نظارت و كنترل شديد به سر مى برد. عسكرين عليهماالسلام با پيش گرفتنسياست ((تقيه ))به تقويت و گسترش سازمان وكلا مى پردازد.
از ديگر اقدامات آنان ، حمايت از برخى قيام هاى علويان و حفظ سرپرستى شيعيان و نفوذدادن تعدادى از آنها در پست ها و مراكز حساس است .
از نظر ((اجتماعى )) ، شيعيان در فقر و فشار و اختناق و محروميت به سر مى برند ورهبرى شيعه على رغم محصور بودن و ممانعت از تماس مردم و شيعيان با آنان از نفوذزيادى در ميان همه اقشار جامعه ، از شيعيان و توده مردم گرفته تا علما و بزرگان واهل كتاب و امرا و وزرا برخوردار است .
فصل 5 : زمينه سازى معصومين عليهم السلام براى ورود شيعه به عصرغيبت
مساءله ((غيبت )) و ((مهدويت )) در بين مسلمانان ، به خصوص ‍ شيعيان ، داراى سابقه اىبس ديرين است و اذهان مسلمين به وسيله روايات نبوى و علوى ، آشنا با اين حقيقت بوده است. منابع ما مشحون از رواياتى است كه در آنها، پيامبر صلى اللّه عليه و آله و ائمه هدىعليهم السلام خبر از وقوع غيبت و مسائل مربوط به آن داده اند. ((شيخ طوسى ))در اينباره مى گويد:
((... اخبار شايع و رايج شايع و رايج رسيده از پدران مهدى عليهم السلام ، كه مدت هاقبل از وقوع غيبت ، صادره شده اند، دلالت بر امامت وى دارند؛ اخبارى كه گوياى آن استكه صاحب اين امر، غيبتى خواهد داشت ، و توضيح مى دهد كه اين غيبت چگونه خواهد بود، وچه اختلافاتى در آن واقع مى شود و چه حوادثى رخ خواهد داد، و خبر مى دهد كه او دو غيبتخواهد داشت و يكى از آنها طولانى تر از ديگرى خواهد بود و غيبتاول ، مدتش معلوم و روشن است و غيبت دوم نامعلوم ... .)) (390)
((شيخ طوسى ))در ادامه به يادآورى برخى از اخبار رسيده از پيامبر صلى اللّه عليه وآله و ائمه هدى عليهم السلام درباره مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) و غيبت او مىپردازد. در منابعى همچون ((كمال الدين و تمام النعمة ))از ((شيخ صدوق )) ، كتاب((الغيبة ))از ((ابن ابى زينت نعمانى )) ، نيز روايات متعددى از پيامبر صلى اللّهعليه و آله و ائمه عليهم السلام در اين بارهنقل شده است . در منابع اهل سنت هم در اين مورد روايات فراوانى داريم .
با توجه به اين روايات - همچنان كه محققان نيز گفته اند - مى توان ادعا كرد كه مساءلهمهدى عليه السلام و غيبت او، در منابع شيعى و سنى ازمسائل معروف ، رايج و انكارناپذير بوده است . از اين رو، شيعه در مساءله ((غيبت )) و((مهدويت )) نه تنها مربوط به اصل مساءله مى شد، بلكه خصوصيات ، دقايق وجزئيات آن را هم كه توسط پيامبر صلى اللّه عليه و آله و ائمه عليه السلام بيان شدهبود، در بر مى گرفت . براى روشن شدن بيشتر اين مساءله برخى از اين روايات ، ازپيامبر صلى اللّه عليه و آله و معصومين عليه السلام براى آماده سازى شيعه نسبت بهشرايط عصر غيبت مى پردازيم . در ضمن يادآور مى شويم كه درنقل روايات مربوط به غيبت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، مهمترين رواياتسه كتاب گرانسنگ شيعى ؛ يعنى ((كمال الدين و تمام النعمة ))از ((شيخ صدوق ))وكتاب ((الغيبة ))اثر ((نعمانى )) ، و كتاب ((الغيبة )) تاءليف ((شيخ طوسى ))موردتوجه واقع شده است ، و مراجعه به منابع گوناگون ديگر شيعه و همين طور منابعاهل سنت ، در مورد احاديث مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، به خوانندگان گرامىتوصيه مى شود.
الف - پيشگوئى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و ائمه عليهم السلام نسبتبه ولادت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) و غيبت آن حضرت
1 - پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله 
((عبدالرحمن بن سمرة ))مى گويد: به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله عرض نمودم :اى رسول خدا! مرا به طريق نجات هدايت كن ؛ فرمود:
((هنگامى كه اختلاف خواسته ها و تفرق آرا پيش آمد، بر تو باد رجوع به نزد ((علىبن ابى طالب )) ، كه او امام امت من و خليفه من بر آنان بعد از من است . و او است فاروقىكه به وسيله آن ، حق از باطل جدا مى شود. هر كس از او سؤال كند پاسخ گويد، و هر كس از او طلب هدايت كند هدايتش ‍ نمايد، و هر كس كه طالب حق ودر پى هدايت باشد آن را نزد او مى يابد، و هر كس به او پناه برد در امان خواهد بود، هركس به او تمسك كند نجاتش ‍ دهد، هر كس به او اقتدا كند هدايتش نمايد. اى پسر سمرة !هر كس از شما دوست و موافق او باشد اهل نجات ، هر كس از شما كه دشمن و مخالف اوباشد اهل هلاكت است . اى پسر سمرة ! ((على ))از من ، و روح او روح من ، و طينت او طينت مناست ، او برادر من و من برادر اويم ، او همسر دخترم فاطمه - سيده زنان عالم ازاول تا به آخر - است ، و از او است دو امام امت من و دو سيد جواناناهل بهشت ؛ يعنى حسن و حسين ، و 9 فرزند حسين ، كه نهم از آنان ، قائم امت من است كه زمينرا از عدل و داد پر كند، پس از آن كه پر از ظلم و جور شده باشد.)) (391)
((عبدالله بن عباس ))مى گويد: پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمود: ((خداوندمتعال نظرى بر زمين نمود و مرا به عنوان ((نبى ))خود اختيار كرد، سپس نظرى ديگرنمود و على عليه السلام را به عنوان ((امام )) اختيار نمود، و مرا امر فرمود كه او رابرادر، ولى ، وصى ، خليفه و وزير خود قرار دهم ، پس ((على ))از من است و او استهمسر دخترم و پدر دو سبطم : حسن و حسين . بدانيد كه خداوند، من و آنان را حجت هايى بربندگان قرار داده و از صلى حسين امامانى قرار داده كه قائم به امر من خواهند بود ووصيت مرا حفظ مى كنند. نهم از آنان ، ((قائم ))اهل بيت من و ((مهدى ))امت من است ، و شبيهترين مردم به من از نظر شمائل ، گفتار و رفتار است ، كه بعد از غيبتى طولانى وحيرتى گمراه كننده ، ظاهر شده ، و امر الهى را اعلان و آشكار نموده و دين الهى را ظاهرمى كند و با نصرت خدا و ملائكه اش ، تاءييد مى شود و زمين را پس از آن كه پر از ظلمو جور شده ، پر از عدل و داد خواهد نمود.)) (392)
((ابوحمزة ))از امام باقر عليه السلام نقل نموده كه پيامبر صلى اللّه عليه و آلهفرمود: ((خوشا به حال كسى كه ((قائم ))ازاهل بيت مرا درك و در غيبتش و قبل از قيامش به او اقتدا كند و دوستانش را دوست ، و دشمنانش ‍را دشمن بدارد. چنين كسى از رفقا و دوستان من و گرامى ترين امتم نزد من در روز قيامتاست .)) (393)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation