بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ انبیاء, سید هاشم رسولى محلاتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     18590001 -
     18590002 -
     18590003 -
     18590004 -
     18590005 -
     18590006 -
     18590007 -
     18590008 -
     18590009 -
     18590010 -
     18590011 -
     18590012 -
     18590013 -
     18590014 -
     18590015 -
     18590016 -
     18590017 -
     18590018 -
     18590019 -
     18590020 -
     18590021 -
     18590022 -
     18590023 -
     18590024 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

1- اعراف (7) آيه 176 .
2-يوسف (12) آيه 111 .
3- نهج البلاغه ، نامه 31 .
4- بقره (2) آيه 30.
5- اين جمله معروف را جبرئيل در شب معراج به پيغمبراكرم عرض كرد.

اگر يك سرموى برتر پرم
فروغ تجلى بسوزد پرم

6- شيخ صدوق (ره ) در كتاب علل الشرائع از امام هشتم (ع ) روايت كرده ايت كه فرمود: علت طواف خانه كعبه آن بودكه فرشتگان در پاسخ خداوند كه فرمود: انّىجاعل فى الارض خليفة گفتند: اتجعل فيها من يفسد فيها... بعد از كار خود پشيمانشدند و آن را گناه خود دانسته و به عرش پناهنده شده و زبان به عذرخواهى و استعاذهگشودن ، خداى سبحان نيز خواست تا در روى زمين بندگان همانند آنان خدا را پرستشكنند به اين سبب دستور بناى خانه كعبه را صادر فرمود.
در حديث ديگرى از امام چهارم (ع ) روايت كرده است كه فرمود: فرشتگان هفت هزارسال به اطراف عرش الهى پناه بردند تا خدا توبه شان را پذيرفت و در آسمان چهارمبيت المعمور را براى عبادت و طواف ايشان قرار داد و آن را جايگاه امن و امان ساخت ، چنانكه بيت الحرام و خانه كعبه را در زمين براى مردمان جايگاه امان ومحل عبادت و طواف ساخت .
7- بقره (2) آيه 32.
8- چنان كه در بالا اشاره شد، قرآن كريمنسل انسان را از نسل جداگانه و مستقلى مى داند كه سرسلسله آن ها آدم ابوالبشر بوده واو را نيز از خاك آفريده است و موضوع تبدّل انواع كه مدّتى است در اروپا مورد بحثقرار گرفته و طبق آن انسان را از نوع كاملى از ساير حيوانات فرض كرده ونسل انسان را به ميمون با نوعى از ماهى ها رسانده اند پايه و اساس علمى نداشته وفرضيه اى بيش نيست و چندسالى از ظهورش نگذشته بود كه مردود شناخته شد و مانندبسيارى از فرضيه هاى ديگر در كتاب ها و كتاب خانه ها مدفون گرديد. در صورتتمايل به تحقيق در اين زمينه ، بايد به كتاب هاى مفصلى كه در ردّ فرضيه داروين ونظريه نشو و ارتقا نوشته شده ، مراجعه كنيد.
9- آن چه در اين جا مورد بحث جمعى از مفسران و دانشمندان قرار گرفته اين است كهسجده فرشتگان بر آدم (ع ) چگونه بدان ها اشاره شده اين است كه سجده عبادت ذاتىنيست ، بلكه به معناى غايت خضوع و احترام براى موجود برتر است ، ولى اگر اينخضوع و احترام به عنوان پرستش صورت گيرد بايد براى خدا باشد، و اما اگر بهسبب احترام شخص بزرگ و برترى باشد، به ويژه كه خداى تعالى هم بدان فرمان ودستور دهد، دليلى بر ناروا بودن آن وجود ندارد.
10- اعراف (2) آيه 12.
11-نهج البلاغه ، خطبه 190.
12- ص (38) آيات 77 و 78.
13- همان ، آيات 79-81.
14- همان ، آيات 79-81.
15- اعراف (7) آيات 16 و 17.
16- زخرف (43) آيه 62.
17- يس (36) آيه 60.
18- ص (38) آيه 85؛ اسراء(17) آيه 63؛ مجادله (58) آيه 19.
19- بقره (2) آيه 31.
20- بقره (2) آيات 31-33.
21- بقره (2) آيات 31-33.
22- رازى ، تفسير مفاتيح الغيب ، ج 3، ص 191؛ بحارالانوار، ج 11، ص 156.
23- بقره (2) آيه 35.
24- طه (20) آيه 117.
25- طه (20) آيه 118.
26- بحارالانوار، ج 11، ص 193.
27- طه (20) آيه 120.
28- اعراف (7) آيه 20.
29- بحارالانوار، ج 11؛ ابن كثير، قصص الانبياء، ج 1، ص 51.
30- مجمع البحرين ، ماده حبل .
31- تفسير على بن ابراهيم ، ص 213.
32- بحارالانوار، ج 11، ص 188.
33- طه (20) آيات 123 و 124.
34- بحارالانوار، ج 11، ص 143، 161، 165.
35- اعراف (7) آيه 27.
36- همان ، آيات 22 و 23.
37- بقره (2) آيه 37.
38- تفسير على بن ابراهيم ، ص 37؛ الدّر المنثور، ج 1، ص 59 و 60.
39- الدّر المنثور، 1، ص 60.
40- معانى الاخبار، ص 42؛ ابن كثير، قصص الانبياء، ج 1، ص 59.
41- بقره (2) آيه 38.
42- طه (20) آيات 123 و 124.
43- در تورات و برخى كتاب هاى ديگر((قاين )) يا((قائين )) به جاى((قابيل )) نقل شده است .
44- تاريخ طبرى ،ص 98؛ ابن كثير قصص الانبياء، ج 1، ص 92؛ بحارالانوار، ج11، ص 225 به بعد.
45- ابن كثير، قصص الانبياء، ج 1، ص 85 و 86؛كامل ابن اثير، ج 1، ص 41-43.
46- علل الشرائع ، ص 17 و 18؛ بحارالانوار، ج 11، ص 223 به بعد.
47- تفسير عياشى ، ج 1، ص 312.
48- بحارالانوار، ج 11، ص 227 و 228.
49- مائده (5) آيات 27-29.
50- همان ، آيه 30.
51- همان ، آيه 30.
52- تفسير قمى ، ص 153؛ راوندى ، قصص الانبياء، ص 62.
53- تفسير ابن كثير، ج 1، ص 98؛ بحارالانوار، ج 11، ص 261 به بعد.
54- تاريخ طبرى ، ج 1، ص 85.
55- سعد السعود، ص 37.
56- كامل ابن اثير، ج 1، ص 47؛ تاريخ طبرى ، ج 1، ص 101 و 102.
57- بحارالانوار، ج 11، ص 257.
58- اصول كافى ، ج 2، ص 44.
59- تاريخ طبرى ، ج 1، ص 107؛ كامل ابن اثير، ج 1، ص 47.
60- تاريخ طبرى ، ج 1، ص 110 و 111.
61- مجمع البيان ، ج 6، ص 519؛ راوندى ، قصص الانبياء، ص 79-79.
62- رها يا اورفا نام شهرى در تركيه است كه سابقه تاريخى آن به قرن هاقبل از ميلاد مى رسد.
63- نجّار، قصص الانبياء، ص 26.
64- صدوق ، اكمال الدين ، ص 71-78.
65- راوندى ، همان ، ص 78.
66- مريم (19) آيات 56 و 57.
67- مجمع البيان ، ج 6، ص 519؛ بحارالانوار، ج 11، ص 277.
68- راوندى ، همان ، ص 77.
69- تاريخ يعقوبى ، ج 1، ص 14؛ اثبات الوصيه ، ص 14.
70- اثبات الوصيه ، ص 12.
71- بحارالانوار، ج 95، ص 453-472.
72- همان ، ج 11، ص 282.
73- قصص الانبياء، ص 28.
74- در قرآن كريم 43 بار نام نوح ذكر شده و در شش سوره از سوره هاى قرآنى ،داستان آن بزرگوار و قومش به تفصيل نقل شده است . آن سوره ها عبارت است از: اعراف ،مؤ منون ، شعراء، قمر، هود و نوح كه در سوره هودتفصيل بيشترى در اين باره داده شده است .
75- بحارالانوار، ج 11، ص 341.
76- بحارالانوار، ج 11، ص 291.
77- همان ، ص 290.
78- اثبات الوصيه ، ص 18.
79- ر.ك : منتخب الاثر، ص 283-284؛ شيعه در اسلام ، ص 151؛ دادگستر جهان ،ص 213-222.
80- هود (11) آيات 25 و 26.
81- همان ، آيه 27.
82- مؤ منون (23) آيه 23 به بعد.
83- اعراف (7) آيه 60.
84- هود(11) آيه 27 به بعد.
85- هود (11) آيه 27 به بعد.
86- شعراء(26) آيه 111.
87- اعراف (7) آيه 61.
88- هود(11)آيه 28.
89- اعراف (7) آيه 63.
90- نوح (71) آيات 10-20.
91- هود(11) آيه 29.
92- همان ، آيات 29-32.
93- همان ، آيات 29-32.
94- همان ، آيات 29-32.
95- شعراء(26) آيه 116.
96- نوح (71) آيه 23.
97- اكمال الدين ، ص 79.
98- همان .
99- مجمع البيان ، ج 4، ص 433-435.
100- انبياء(21) و صافات (37) آيه 76.
101- قمر(54) آيه 10.
102- شعراء(26) آيات 117 و 118.
103- هود(11) آيه 36.
104- هر دو حديث را صدوق (ره ) در كتاباكمال الدين ، ص 79 نقل كرده است ، البته در خبرى كه نعمانى در كتاب غيبت ، ص 154روايت كرده ، اين موضوع ده بار تكرار شد تاوقتى كه عذابنازل گرديد.
105- هر دو حديث را صدوق (ره ) در كتاباكمال الدين ، ص 79 نقل كرده است ، البته در خبرى كه نعمانى در كتاب غيبت ، ص 154روايت كرده ، اين موضوع ده بار تكرار شد تاوقتى كه عذابنازل گرديد.
106- نوح (71) آيه 26.
107- هود(11) آيه 37.
108- همان .
109- همان (11) آيات 38 و 39.
110- مجمع البيان ، ج 5، ص 159.
111-مجمع البيان ، ج 5، ص 159.
112-هود(11) آيات 37-40.
113- بحارالانوار، ج 11، ص 333-335.
114- هود(11) آيات 41 و 42.
115- همان .
116- شعراء(26) آيات 119-121.
117- يونس (10) آيه 73.
118- هود(11) آيه 40.
119- مجمع البيان ، ج 4، ص 434.
120- هود(11) آيه 42.
121- هود(11) آيات 42 به بعد.
122- هود(11) آيات 42 به بعد.
123- هود(11) آيات 42 به بعد.
124- هود(11) آيات 42 به بعد.
125- بحارالانوار، ج 11، ص 32.
126- سلمان فارسى اهل يكى از روستاهاى اصفهان بود.
127- نوح (71) آيه 26.
128- هود(11) آيه 37.
129- همان ، آيه 47.
130- نوح (71) آيه 26.
131- همان ، آيه 40.
132- اعلام قرآن ، ص 647.
133- كامل التواريخ ، ج 1، ص 25-26؛ مروج الذهب ، ج 1، ص 18.
134- علل الشرائع ، ص 22؛ اخبارالرضا،ص 231.
135- بحارالانوار، ج 11، ص 334؛ تاريخ يعقوبى ، ج 1، ص 18.
136- هود(11) آيه 44.
137- مجمع البيان ، ج 5، ص 165.
138- تاريخ يعقوبى ، ج 1، ص 19؛ تاريخ طبرى ، ج 1، ص 131؛ بحارالانوار،ج 1، ص 340-341.
139- صدوق ، امالى ، ص 306.
140- اثبات الوصيه ، ص 18.
141- كامل التواريخ ، ج 1، ص 73.
142- خصال ، ج 1، ص 65.
143- مريد چنان كه راغب گفته است ، به كسى گويند كه از كارهاى نيك دور باشد.
144- راوندى ، قصص الانبياء، ص 85.
145- همان ، ص 86.
146- ولى عبدالوهاب نجّار در قصص الانبياء خودقول ديگرى را نقل و اختيار كرده و آن اين است كه حضرت هود از فرزندان ارفخشد وشالخ نيست و نسبت او به ارم مى رسد كه برادر ارفخشد و فرزند ديگر سامبوده است
147- فصلت (41) آيه 15.
148- شعراء(26) آيات 126-136.
149- شعراء(26) آيات 124-136.
150- هود(11)؟
151- همان ، آيه 52.
152- شعراء(26) آيه 128.
153- مجمع البيان ، ج 7، ص 198؛ بحارالانوار، ج 11، ص 348.
154- شعراء(26) آيه 130.
155- همان ، آيه 139.
156- هود(11) آيه 53.
157- اعراف (7) آيه 70.
158- همان ، آيه 71.
159- هود(11) آيه 57.
160- تفسيرقمى ، 622-623.
161- مجمع البيان ، ج 9، ص 189-190.
162- مجمع البيان ، ج 9، ص 189-190.
163- تفسير قمى ، ص 306.
164- احقاف (46) آيه 24.
165- همان كه در فارسى به آن سرماى پيرزن و (برد العجوز)مى گويند.
166- احقاف ، (46) آيه 26. 167- فصّلت (41) آيه 13.
168- كنزالفوائد، ص 179.
169- اثبات الوصيه ، ص 22.
170- بحارالانوار، ج 11، ص 360.
171- همان ، ص 360.
172-احتجاج ، ص 211.
173- نجّار، قصص الانبياء، ص 58.
174- نجّار، قصص الانبياء، ص 58.
175-نجّار، قصص الانبياء، ص 58.
176-نجّار، قصص الانبياء، ص 58.
177-نجّار، قصص الانبياء، ص 58.
178- اعراف (7) آيه 74.
179- اعراف (7) آيه 74.
180- شعراء(26) آيات 146-149.
181- مجمع البيان ، ج 4، ص 440.
182-مجمع البيان ، ج 4، ص 440.
183- همان ، ج 5، ص 174.
184- هود(11) آيه 61.
185- اعراف (7) آيه 74.
186- شعراء (26) آيات 143 و 144.
187- همان ، آيه 145.
188- همان ، آيه 146.
189- هود(11) آيه 62.
190- همان ، آيه 63 و 64.
191- همان ، آيه 63 و64.
192- همان ، آيه 63 و 64.
193- شعراء (26) آيه 150.
194- شعراء (26) آيه 151.
195- همان ، آيه 152.
196- همان ، آيه 153.
197- همان ، آيه 154.
198- همان ، آيه 154.
199- در نقلى كه على بن ابراهيم (ره ) در تفسير خود روايت كرده ،چنين است كه بهصالح گفتند: از خدا بخواه ، شترى سرخ مو و كرك دار كه ده ماه از مدتحمل آن گذشته باشد را براى ما بياورد و شانه اش به دو طرف كوه بخورد و همانساعت بچه اش را بزايد وشير دهد... تا آخر.

200- بحارالانوار، ج 11، ص 379.
201- در كامل التواريخ داستان احتجاج صالح بامردم خود اين گونهنقل شده كه صالح پيوسته آن مردم را به خدا دعوت مى كرد و به جز اندكى از مردمانناتوان ، كسى از آن حضرت پيروى نكرد. چون در دعوت خود پافشارى نمود، از وىخواستند كه با آن ها در مراسم عيدشان شركت كند و رسمشان چنان بود كه در آن عيد بت هارا با خود مى بردند. به صالح گفتند: تو هم همراه ما بيرون بيا تا ما خدايان خود رابخوانيم و تو هم خداى خود را بخوان و معجزه اى به ما نشان ده تا اگر خداى تو پاسخترا داد، ما از تو پيروى كنيم و گرنه تو از ما پيروى كن . صالح حاضر شد در مراسممذكور شركت كند و بدين ترتيب ، با آن ها بيرون رفت و بزرگ آن مردم كه شخصىبود به نام جندح بن عمرو از وى درخواست كرده گفت : اى صالح براى ما از اين سنگشترى ده ماهه بيرو بياور و اگر چنين كنى ما به تو ايمان آورده و تو را تصديق خواهيمكرد.
صالح پيمان هاى محكمى در اين باره از ايشان گرفت . بعد نزد سنگ آمد و نماز خواند وبه درگاه خداى عزوجل دعا كرد. ناگاه ناله اى مانند ناله حيوانات باردار از سنگ شنيدهشد و آن گاه شكافت و شترى به همان وصف كه خواسته بودند، از وسط آن بيرون آمد وبه دنبال او بچه شترى هم مانند وى از كوه درآمد. باديدن اين معجزه جندح بن عمرو باجمعى بدو ايمان آوردند... تا آخر داستان .
202- اعراف (7) آيه 76.
203- شعراء (26) آيه 155.
204- مجمع البيان ، ج 4، ص 440 و 441؛ روضه كافى ، ص 187-189.
205- تفسير قمى ، ص 306-308.
206- مجمع البيان ، 4، ص 441-443.
207- هود(11) آيه 64.
208- روضه كافى ، ص 187-189؛ بحارالانوار، ج 11، ص 390.
209- كامل التواريخ ، ج 1، ص 90-91.
210- مجمع البيان ، ج 4، ص 441-443؛ بحارالانوار، ص 391 و 392.
211- مجمع البيان ، ج 4، ص 441-443؛ بحارالانوار، ج 11، ص 391 و392.
212- نجّار، قصص الانبياء، ص 65 به نقل از روح المعانى آلوسى .
213- قمر(54) آيه 27.
214- مجمع البيان ، ج 10، ص 498-499.
215- همان ، ج 4، ص 441-443.
216-همان ، ج 4، ص 441-443.
217- كامل التواريخ ، ج 1،ص 38.
218- نمل (27) آيات 48-51.
219- كامل التواريخ ، ج 1، ص 91.
220- همان .
221- خداى تعالى در سوره شعراء مى فرمايد: فعقروها فاصبحوا نادمين ؛ناقه را پى كردند، ولى پس از آن از كرده خود پشيمان شدند.
222- مجمع البيان ، ج 4، ص 441-443.
223- روضه كافى ، ص 187-189؛ بحارالانوار، ج 11،ص 389.
224-نجّار، قصص الانبياء، ص 65 و 66.
225- هود(11) آيه 65.
226- روضه كافى ، ص 187-189.
227- هود(11) آيات 67-68.
228- فصّلت (41) آيه 17.
229- فصّلت (41) آيه 17.
230- فصّلت (41) آيه 18، نمل (27) آيه 53.
231- نجّار، قصص الانبياء، ص 67؛ مجمع البيان ، ج 7، ص 227.
232- همان .
233- معناى حنيف ، اوّاه ، منيب و صديق را در صفحات آينده مطالعه خواهيد كرد.
234- توبه (9) آيه 114.
235- مجمع البيان ، ج 6، ص 391.
236- همان ، ج 3، ص 116.
237- علل الشرائع ، ص 23؛ عيون اخبار الرضا، ص 231.
238- فروع كافى ، ص 217.
239- علل الشرائع ، ص 13.
240- همان ، ص 23.
241- همان ، ص 23-24.
242- تفسيرقمى ، ص 141.
243- بقره (2) آيه 124.
244- اصول كافى ، ج 1، ص 175.
245- الميزان ، ج 2، ص 275.
246- نحل (16) آيه 120. 247- انعما(6) آيه 74.
248- انبياء (21) آيه 52.
249- مريم (19) آيه 42.
250- همان ، آيات 44 و 45.
251- بقره (2) آيه 133.
252- انعام (6) آيات 84 و 85.
253- بحارالانوار، ج 12، ص 49 به نقل از مسعودى ، اثبات الوصيه و مجمعالبيان ، ج 4، ص 321-322.
254- بحارالانوار، ج 12، ص 42 به نقل از راوندى ، قصص الانبياء.
255- همان ، ج 4، ص 325.
256- همان ، ج 4، ص 325.
257- اكمال الدين ، ص 82-83.
258- اكمال الدين ، ص 82 و 83 با اندكى تفاوت .
259- ياقوت حموى ، معجم البلدان ، ج 4، ص 487 و 488.
260- اعلام المنجد، ص 192.
261- نجّار، قصص الانبياء، ص 79.
262- همان ، ص 83.
263- مريم (19) آيات 41-48.
264- انبياء(21) آيات 51-56.
265- شعراء(26) آيات 69-86.
266- همان ، آيه 86.
267- توبه (9) آيات 113 و114.
268- مريم (19) آيه 49.
269- ابراهيم (14) آيه 41.
270- بحارالانوار، ج 12، ص 43 به نقل از مهذّب البارع .
271- صافات (37) آيات 88-93.
272- تفسيرقمى ، ص 429-431.
273- انبياء(21) آيات 59-60.
274- انبياء(21) آيات 59-60.
275- همان ، آيه 62-63.
276- همان ،آيه 62-63.
277- تفسيرقمى ، ص 429-431.
278- انبياء(21) آيات 66 و 67.
279-همان ، آيه 68.
280- مجمع البيان ، ج 7، ص 55.
281- تفسير قمى ، ص 429-431.
282- انبياء(21) آيات 69-70.
283- صافات (37) آيه 98.
284- بقره (2) آيه 258.
285- همان .
286- تفسير قمى ، ص 76.
287- همان ، ص 76.
288- همان ، ص 76.
289- همان ، ص 76.
290- همان ، ص 77.
291- انعام (6) آيه 79.
292- همان ، ص 80.
293- بقره (2) آيه 260.
294- تفسير قمى ، ص 194؛ علل الشرائع ، ص 195.
295- معانى الاخبار، ص 42-44.
296- بقره (2)آيه 26.
297- توحيد صدوق ، ص 121-122؛ عيون الرضا، ص 110.
298- بحارالانوار، ج 12، ص 64.
299- بحارالانوار، ج 12، ص 64.
300- مجمع البيان ، ج 2،ص 371.
301- علل الشرائع ، ص 195.
302- همان ، ص 24؛ خصال ، ص 127.
303- صرد، مرغى است كه سرش بزرگ ، شكمش سفيد و پشتش سبزمايل به سياه است كه معمولا پرندگان كوچك و گنجشك را شكار مى كند؛خصال ، ج 1، ص .127
304- بحارالانوار، ج 12، ص 73 به نقل از تفسير عياشى .
305- بحارالانوار، ج 12، ص 73 به نقل از تفسير عياشى .
306- بقره (2) آيه 260.
307- انبياء(21) آيه 71.
308- عنكبوت (29) آيه 26.
309- صافات (37) آيه 99.
310- نجّار، قصص الانبياء، ص 84.
311- منظور دختر بى واسطه نيست ، بلكه ساره دختر دختر لاجح بوده چنان كهمجلسى و ديگران در شرح حديث گفته اند و اين ساره كه همسر ابراهيم گرديد هم نامساره مادر آن حضرت است .
312- صافات (37) آيه 99.
313- روضه كافى ، ص 370-373؛ بحارالانوار، ج 12، ص 46-47.
314- روضه كافى ، ص 370-373؛ بحارالانوار، ج 12، ص 46-47.
315- صدوق امالى ، ص 178-179؛ بحارالانوار، ج 12، ص 76.
316- مجمع البيان ، ج 10، ص 476؛ كامل التواريخ ، ج 1، ص 124؛تاريخطبرى ، ج 1،ص 219.
317- معانى الاخبار، ص 95، خصال ، ج 2، ص 104.
318- خصال ، ج 2، ص 104-105؛ كامل التواريخ ، ج 1،ص 124؛ تاريخ طبرى ،ج 1، ص 220.
319- كامل التواريخ ، ج 1، ص 124.
320- كامل التواريخ ، ج 1،ص 124.
321- علل الشرائع ، ص 24؛ امالى صدوق ، ص 118.
322- علل الشرائع ، ص 20-24.
323- كامل التواريخ ، ج 1،ص 124؛ تاريخ طبرى ، ج 1،ص 219.
324- كامل التواريخ ، ج 1،ص 124؛ تاريخ طبرى ، ج 1،ص 219.
325- اكمال الدين ، ص 289.
326- تاريخ ‌طبرى ، ج 1، ص 219.
327- ممكن است هر دو پادشاه يكى بوده كه سرزمين شام و مصر هر دو در حكومت اواداره مى شده است .
328- در روايت كلينى و صدوق و برقى (ره ) چنين است كه وقتى هاجر هفت بارفاصله ميان صفا و مروه را طى كرد و هربار فرياد زد: آيا در اين وادى هم دمى هست ؟جبرئيل نزد وى آمد و بدو گفت : تو كيستى ؟ گفت : من كنيز ابراهيم خليلم كه خدا از وىفرزندى به من داده است .
جبرئيل پرسيد: ابراهيم شما را به كه سپرده است ؟
هاجر گفت : هنگامى كه ابراهيم مى خواست برود، بدو گفتم كه ما را به كارى مى سپارى؟ گفت : به خداى عزوجل .
جبرئيل گفت : شما را به سرپرستى كافى سپرده است . در اين هنگام هم چنان كهاسماعيل پاى خود را به زمين مى ساييد چشمه زمزم پديدار گشت و هاجر از مروه نزدفرزند آمد وديد كه آب از زير پايش جوشيده ، از ترس آن ها كه آب ها به هدر رود، خاكها را اطراف آن جمع كرد و اگر چنين نمى كرد آب ها بر زمين جارى مى شد. پرندگان كهچنان ديدند در اطراف آن آب حلقه زدند. در اين وقت كاروانى از مردم يمن از آن جا عبور مىكرد و چون حلقه پرندگان را ديدند، با هم گفتند كه حتما در اين جا آبى پيدا شده ونزديك شدند و از هاجر آب گرفته و به جاى آن خوراكى و طعام به او دادند و نيز سايركاروان ها بدان جا مى آمدند و از او آب مى گرفتند و خوراكى مى دادند.
329- تفسير قمى ، ص 51 و 52.
330- بعضى معتقدند كه ذبيح اسحاق بوده و رواياتى نيز در كتاب هاىاهل سنت چون تاريخ طبرى و كامل ابن اثير و بلكه در برخى از كتاب هاى شيعه طبق اينقول آمده ، لكن طبق روايات زياد ديگرى كه از طريق شيعهنقل شده و شواهدى كه در آيات قرآن كريم نيز به چشم مى خورد ودليل هاى ديگرى كه در اين مورد موجود است ، اينقول كه ذبيح همان اسماعيل بوده ، صحيح تر و بلكه مى توان گفت همينقول درست است ، از اين رو اشاره اى به اختلاف نكرده و همان را اختيار كرديم .
331- صافات (37) آيه 102.
332- صافات (37) آيه 102.
333- كامل التواريخ ، ج 1، ص 112؛ مجمع البيان ، ج 8، ص 452-454.
334- صافات (37) آيات 104 و 105.
335- تفسيرقمى ، ص 557-559.
336- تاريخ طبرى ، ج 1، ص 192-193.
337- علل الشرائع ، ص 437.
338- بحارالانوار، ج 12، ص 112 بهنقل از راوندى قصص الانبياء و كامل التواريخ ، ج 1،ص 104 و 105.
339- علل الشرائع ، ص 195-196.
340- بقره (2) آيات 127-129.
341- تفسير قمى ، ص 53.
342- حج (22) آيات 27-29.
343- فروع كافى ، ج 1، ص 220-221.
344- تاريخ طبرى ، ج 1، ص 220-221؛ نجّار، قصص الانبياء، ص 109.
345- همان .
346- مسعودى ، اثبات الوصيه ، ص 35.
347- بحارالانوار، ج 12، ص 113.
348- تاريخ يعقوبى ، ص 30.
349- اثبات الوصيه ، ص 35.
350- مريم (19) آيات 54 و 55.
351- مجمع البيان ، ج 6، ص 518.
352- مجمع البيان ، ج 6، ص 518.
353- مجمع البيان ، ج 6، ص 518.
354- بحارالانوار، ج 12، ص 113 بهنقل از ثعلبى ، عرائس الفنون .
355- فروع كافى ، ج 1، ص 223.
356- كامل التواريخ ، ج 1، ص 125.
357- بحارالانوار، ج 12، ص 113 بهنقل از راوندى ، قصص الانبياء.
358- بحارالانوار، ج 12، ص 113 بهنقل از راوندى ، قصص الانبياء.
359- فروع كافى ، ج 1، ص 23.
360- هود(11) آيات 69-73.
361- حجر، (15) آيه 54.
362- حجر(15) آيه 54. 363- همان ، آيه 55.
364- هود(11) آيه 72.
365- صدوق ، اكمال الدين ، ص 289.
366- كامل التواريخ ، ج 1،ص 127.
367- در تورات يقشان و در كامل ابن اثير نفشان ذكر شده است .
368- در كامل مدين به جاى مديان ذكر شده است .
369- درتورات يشباق و در كامل نشق است .
370- در تاريخ طبرى سوح ذكر شده است و به جاى مدان نيز بسر ضبط شده است .
371- كامل التواريخ ، ج 1، ص 123؛ تاريخ طبرى ، ج 1، ص 217.
372- كامل التواريخ ، ج 1، ص 123؛ تاريخ طبرى ، ج 1، ص 217.
373- فروع كافى ، ج 2،ص 72.
374- علل الشرائع ، ص 185.
375- مجمع البيان ، ج 5، ص 185.
376- مروج الذهب ، ج 1، ص 21.
377- كامل التواريخ ، ج 1، ص 48.
378- چنان كه يهود معتقدند، شهر سدوم را اكنون آب بحرالميت - كه به صورتدرياچه اى است - پوشانده است .
379- مجمع البيان ، ج 8، ص 280.
380- همان .
381- تاريخ طبرى ، ج 1، ص 207.
382- خصال ، ج 1،ص 160 و 161.
383- علل الشرائع ، ص 184.
384- نجّار، قصص الانبياء، ص 112.
385- تفسيرقمى ، ص 308-313.
386- علل الشرائع ، ص 184.
387- ثواب الاعمال ، ص 255-257.
388- علل الشرائع ، ص 183-184.
389- شعراء(26) آيات 161-163.
390- همان ، آيه 165.
391- همان ، آيه 166.
392- همان .
393- نمل (27) آيه 28.
394- شعراء(26) آيه 167.
395- نمل (27) آيه 56.
396- عنكبوت (29) آيه 29.
397- عنكبوت (29) آيه 32.
398- هود(11) آيه 76-77.
399- هود(11) آيه 76-77.
400- هود(11) آيه 76-77.
401- حجر(15) آيه 70.
402- هود(11) آيه 79.
403- در معناى سخن لوط كه به آن ها گفت : اينا دختران من هستند وآن ها براى شماپاكيزه ترند ودر عرضه كردن دختران خويش به آن ها، وجوه ديگرى هم گفته اند،مثل اين كه منظور لوط عرضه برهمه آن ها نبود و آن مردم نيز كه بيش از هزار نفر ديگربودند، آن سه نفر ميهمان را براى خود نمى خواستند بلكه ميان آن ها دو نفر زورمند ومقتدر بود كه سمت رياست بر مردم لوط داشتند و مردم مى خواستند تا ميهمانان را براى آندو نفر ببرند و تصادفا قبل از اين موضوع نيز از دختران لوط خواستگارى كرده بودند،اما آن حضرت به خاطر كفرشان با وصلت آن دو مخالفت كرده بود. در اين وقت كه باهجوم مردم آبروى خود را در خطر ديد و سخت درمانده شد، به عنوان مواففت با اين وصلتاين سخن را اظهار كرد.
پاسخ ديگرى كه عبدالوهاب نجّار از فخر رازى و ديگراننقل كرده و آن را پذيرفته ، آن است كه لوط اين سخن را به طور جدى نمى گفت ، بلكهاظهار اين مطلب فقط براى آن ها بود كه آن ها شرم كنند و از رسوايى ميهمانانش دستبردارند، مانند اين كه اگر شما ببينيد كه شخصى ديگرى را كتك مى زند، براى وساطت، به شخص كتك زننده مى گوييد: او را نزن و مرا بزن . مسلّم است كه شما اين سخن رافقط براى آن مى گوييد كه از زدن او دست بردارد و منظورتان اين نيست كه شما را همبزند وگرنه حاضر نيستيد به خاطر آن شخص كتك خورده ، كتك بخوريد و هيچ گاهوساطت نخواهيد كرد.
و به اين پاسخ كه ما در متن ذكر كرده ايم ايراد كرده و گفته اند: اين پاسخ صحيحىنيست ، زيرا چگونه لوط پيغمبر، پدر آن مردم كافر بود و چگونه آن ها را دختران خود مىخواندبا اين كه آن ها منكر نبوت او بودند و او را به رسالت و پيغمبرىقبول نداشتند؟ ولى اگر اشكال اين جواب فقط همين باشد، پاسخ آن روشن است . زيراپدر بودن پيغمبران خدا براى امت هاى خود به خاطر ايمان آوردن و نياوردن آن ها نيست كهتنها برآن دسته كه ايمان آورده اند اطلاق پدرى صحيح باشد، بلكه به خاطر برترىو امتيازى است كه انبيا نسبت به امت خويش دارند. چنان كه مقام خداوندگارى پروردگارمتعال بر بندگان ، به فرمان بردارى و شناختن او به يگانگى از طرف آن ها نيست وبنده فرمان نيز بنده نافرمان نيز بنده خداست ، چنان كه بنده فرمان بردار بنده اوست وخداى تعالى نيز نافرمانان را بنده خويش خوانده است و در سوره زمر آن ها را مخاطبساخته و مى فرمايد: قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمة اللّه اناللّه يغفر الذنوب جمعيا؛اى بندگان من كه درباره خويش زياده روى (وستم ) كردهايد از رحمت خدا نوميد نشويد كه البته خدا همه بندگان را (چون توبه كنيد) خواهدبخشيد.
404- هود(11) آيه 80.
405- هود(11)آيه 80.
406- تاريخ طبرى ، ج 1، ص 212.
407- هود(11)آيه 81.
408- هود(11) آيه 81.
409- بحارالانوار، ج 12،ص 169 به نقل از تفسير عياشى .
410- هود(11) آيه 83.
411- عنكبوت (29) آيه 35.
412- آل عمران (3) آيه 93.
413- مجمع البيان ، ج 2،ص 475.
414- بحارالانوار،ج 12، ص 299 بهنقل از تفسير عياشى .
415- علل الشرائع ، ص 26.
416- همان .
417- معانى الاخبار، ص 19.
418- مجمع البيان ، ج 5، ص 209-216.
419- بقره (2) آيات 132-133.
420- علل الشرائع ، ص 26.
421- ص (38) آيات 45-47.
422- نجّار، قصص الانبياء، ص 119.
423- تاريخ طبرى ، ج 1،ص 225.
424- تاريخ يعقوبى ، ج 1، ص 33.
425- مجمع البيان ، ج 5، ص 209-216.
426- يعقوبى به جاى جادكاذ و به جاى اشير، آشر ذكر كرده و هم چنينگفت است : كاذ و آشر ونفتالى از زلفا و دان از بلها متولد شدند.
427- مجمع البيان ، ج 5، ص 209-216.
428- اثبات الوصيه ، ص 36.
429- نجّار، قصص الانبياء، ص 119.
430- مروج الذهب ، ج 1،ص 59.
431- تاريخ طبرى ، ج 1، ص 225.
432- قول اوّل را صدوق را اكمال الدين ازرسول خدا نقل كرده و يعقوبى و مسعودى و ديگران نيز همينقول را اختيار كرده اند و قول دوم را طبرى و ابن اثير ذكر كرده و عبدالوهاب نجّار نيز درقصص الانبياء آن را اختيار كرده است . طبرسى نيزدر تفسير مجمع البيان آن را ازابوحمزه نقل مى كند.
433- مجمع البيان ، ج 5، ص 226 و 227؛ بحارالانوار، ج 12، ص 252.
434- اثبات الوصيه ، ص 36.
435- مجمع البيان ، ج 5، ص 226.
436- تاريخ يعقوبى ، ج 1، ص 35.
437- يوسف (12) آيه 9.
438- علل الشرائع ، ص 27-28.
439- الكامل فى التاريخ ، ج 1، ص 138.
440- يوسف (12) آيه 6.
441- همان ، آيه 5.
442- همان ، آيه 7.
443- مجمع البيان ، ج 5، ص 209-213 و 216.
444- همان ، ص 212؛ بحارالانوار، ج 12، ص 276.
445-تفسير عياشى ، ج 2، ص 178.
446- يوسف (12) آيات 10-11.
447- بعضى گفته اند كه پيشنهاد قتل يوسف از طرف شخص بيگانه اى غير ازفرزندان يعقوب صادر شد. بدين گونه كه آنان با شخصى مشورت كردند و از وىچاره جويى خواستند و او چنين توصيه اى كرد وگرنه اين كار از فرزندان يعقوب - كهدر خانه پيغمبر الهى تربيت شده بودند - بسيار بعيد به نظر مى رسد، و شايد كسىبتواند براى اين قول از جمله بنديهاى خود آيه شريفه و اختلاف تعبير و تغيير ضمايرتكلم به خطاب نيز تاءييد بياورد و بدين وسيله دامن فرزندان يعقوب را از اين كارزننده و فكر جنايت كارانه پاك سازد، و بگويد: از اين كه در اين آيه ضماير بهصورت خطاب آمده و لكم و ابيكم وتكونوا ذكر شده ، به دستمى آيد كه گوينده اين كلمات شخصى غير از فرزندان يعقوب بوده و گرنه روى قاعدهخوب بود لنا و ابينا و كنّا مى گفتند، چنان كه در آيه پيشابينا و نحن و اءبانا را به صورت تكلم گفته اند.
اما اثبات اين مطلب مشكل است ، لذا بيش تر مفسران حتى اشاره اى هم به اين وجه نكرده وگوينده را همان برادر يوسف با يكى از آنان دانسته اند.
448- يوسف (12) آيه 10.
449- در واقعه جان گداز طف و شهادت سرور شهيدان حضرت ابا عبداللّهالحسين (ع ) نيز نمونه و شاهدى براى اين مطلب ديده مى شود، عمربن سعد چون با دينسروكار داشت و خود را شخص دين دارى مى دانست ،هنگامى كهقتل امام (ع ) و به دنبال آن حكومت رى بدو پيشنهاد شد، به فكر فرو رفت و سرانجام باهمين منطق نادرست خود حاضر به انجام آن جنايت بزرگ تاريخى شد. از وى اشعارى دراين باره نقل كرده اند:
فواللّه ؛ ما اءدرى وانّى لحائر
اءفكّر فى اءمرى على خطرين

اءترك ملا الرى و الرى منيتى
اءم اءصبح ماءثوما بقتل حسين

حسين بن عمّى و الحوادث جمّة
لعمرى ولى فى الرى قرّة عين

و ان اله العرش يغفر زلّتى
و او كنت فيها اءظلم الثقلين

يقولون : انّ اللّه خالق جنّة
ونار و تعذيب و غلّ يدين

فان صدقوا فيما يقولون انّنى
اتوب الى الرحمن فى سنتين

و ان كذبوا فزنا بدنيا عظيمة
و ملك عقيم دائم الحجلين

450- نساء(4) آيه 17 و 18.
451- يوسف (12) آيه 12-13.
452- همان ، آيه 14.
453- همان ، آيه 15.
454-الكامل فى التاريخ ، ج 1، ص 139.
455- در حديثى عيّاشى از امام صادق (ع ) روايت كرده كه حضرت در آن روز هفتسال داشته است . در مجمع البيان آمده است روزى كه يوسف را در چاه انداختند هفده ساله وبه نقلى ديگر ده ساله بوده است و برخى نيز گفته اند كه دوازدهسال داشت و قول ديگرى هست كه هفت ساله يا نه ساله بوده است . مجمع البيان ، ج 5،ص209-213.
456- در الكامل آمده است كه يوسف به پدر گفت : پدرجان مرا با اينان بهصحرا بفرست . يعقوب از وى پرسيد: ميل دارى با آن ها بروى ؟ يوسفجواب داد:((آرى در اين وقت يعقوب اجازه داد و يوسف جامه خود را پوشيد و همراهبرادران رفت .
457- مجمع البيان ، ج 5، ص 219-220.
458- تفسير روح البيان ، ج 4،ص 233.
459- از اين آيه شريفه كه مى فرمايد: يكى از آن ها گفت :... لاتقتلوا يوسف والقوه فى غيابت الجب يلتقطه بعض السّيارة چنين استفاده مى شود كه اولا، اين چاهمعروف بوده است . ثانيا سر راه كاروانيان و رهگذران بوده است ، زيرا بعيد نيست الف ولام در الجب الف و لام عهد باشد و از اين جمله هم كه گفت : يلتقطه بعضالسّيارة مى توان فهميد كه چاه بر سر راه بوده است ، نه در جاى پرت و دورافتاده اى . (مجمع البيان ، ج 5،ص 220.
460- يوسف (12) آيه 17.
461- مجمع البيان ، ج 5،ص 217.
462- يوسف (12) آيه 18.
463- همان ، ص 218.
464- همان .
465- يوسف (12) آيه 19.
466- همان ، آيه 16.
467- مجمع البيان ، ج 5، ص 217.
468- يوسف (12) آيه 20.
469- همان ، آيه 21.
470- مجمع البيان ، ج 5، ص 220.
471- تفسير قمى ، ص 317-318.
472- يوسف (12) آيه 22.
473- همان .
474- عنكبوت (29) آيه 69.
475- طلاق (65) آيه 3.
476- نحل (16) آيه 97.
477- يوسف (12) آيه 22.
478- همان ، آيه 24.
479- همان ، آيه 24.
480- همان ، آيه 25-26.
481- همان ، آيه 23.
482- در معناى اين آيه بيش از هفت قول ذكر شده كه شايد با توجه به جوانبقضيه اين معنا از همه بهتر و مناسب تر با شاءن يوسف و مقام آن بزرگوار باشد. ر.ك :تفسير مجمع البيان و الميزان ، ذيل آيه فوق .
483- يوسف (12) آيه 27.
484- در اين جا برخى از مفسران نكته جالبى گفته اند كه از تهمت زدن زليخا درآن موقع حساس به يوسف معلوم مى شود عشق و علاقه وى حقيقى نبود و پايه و اساس آنرا شهوت تشكيل مى دهد و او يوسف را فقط به سببجمال و زيبايش دوست مى داشت و گرنه هيچ گاه حاضرنمى شد او را متّهم سازد وتقاضاى زندان و تنبيه بكند و اين مصداق شعر مولانااست كه مى گويد:
عشق هايى كز پى رنگى بود
عشق نبود عاقبت ننگى بود

485- در بعضى از نقل ها و روايت ها نيز هست شاهد مزبور كودكى گهواره اى بودهكه خداى تعالى او را به سخن آورد تا به پاك دامنى يوسف گواهى دهد يا يوسف از وىخواست كه به سخن آيد و گواهى و او به صورت اعجاز و خرق عادت به سخن آمده وگواهى مزبور را به نفع يوسف داد. مجمع البيان ، ج 5، ص 227؛ تفسير قمى ، ص318-320.
486- يوسف (12) آيه 27-28.
487- همان ، آيه 29.
488- همان ، آيه 30.
489- همان ، آيه 30.
490- همان ، آيه 31.
491- همان ، آيه 31.
492- همان ، آيه 33.
493- همان ، آيه 34.
494- همان ، آيه 34.
495- همان ، آيه 35.
496- همان ، آيه 36.
497- همان ، آيه 37.
498- همان ، آيه 37.
499- همان ، آيه 37.
500- همان ، آيه 38.
501- همان ، آيه 38.
502- همان ، آيه 39.
503- همان ، آيه 40.
504- همان ، آيه 42.
505- همان ، آيه 42.
506- همان ، آيه 43.
507- همان ، آيه 44.
508- همان ، آيه 45.
509- همان ، آيه 46.
510- همان ، آيه 47-48.
511- همان ، آيه 48.
512- همان ، آيه 48.
513- همان ، آيه 48.
514- همان ، آيه 48.
515- همان ، آيه 48.
516-همان ، آيه 48.
517- همان ، آيه 48.
518- همان ، آيه 48.
519- همان ، آيه 48.
520- همان ، آيه 51.
521- همان ، آيه 52.
522- همان ، آيه 52.
523- همان ، آيه 52.
524- همان ، آيه 52.
525- همان ، آيه 50-51.
526- همان ، آيه 51.
527- همان ، آيه 52.
528- همان ، آيه 53.
529- همان ، آيه 29.
530- همان ، آيه 55.
531- همان .
532- همان .
533- علل الشرائع ، ص 90؛ عيون الاخبار، ص 278.
534- يوسف (12) آيه 57.
535- اگر كسى خيال كند خداى تعالى بى سبب كسى را عزيز يا خوار مى سازد وآيه شريفه تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء را اين گونه معنا كند سخت در اشتباه است ،زرا يكى از دليل هاى بزرگ خداشناسى مسئله نظم و حساب دستگاه خلقت است و ما از روىنظم و حساب دقيقى كه در موجودات حكم فرما است به آفريننده آن پى مى بريم ، با اينوصف چگونه ممكن است در اعطاى موهبت ها و نعمت ها حساب و نظمى در كار خدا نباشد وتبعيض و بى عدالتى در آن راه داشته باشد!
536- مجمع البيان ، ج 5، ص 244؛ بحارالانوار، ج 12،ص 293 بهنقل از نسخه خطى قصص الانبياء راوندى .
537- مجمع البيان ، ج 5، ص 254.
538- يوسف (12) آيه 60-61.
539- يوسف (12) آيه 60-61.
540- همان ، آيه 62.
541- مجمع البيان ، ج 5،ص 246.
542- همان ، ص 247.
543- يوسف (12) آيه 64.
544- يوسف (12) آيه 64.
545- همان ، آيه 66.
546- همان ، آيه 64.
547- همان ، آيه 65.
548- همان ، آيه 66.
549- همان ، آيه 67.
550- براى اطلاع بيشتر، ر.ك : تفسيرمجمع البيان و تفسير فخر رازىذيل يوسف (12) آيه 69.
551- مجمع البيان ، ج 5، ص 249.
552- يوسف (12) آيه 68.
553- همان ، آيه 69.
554- تاريخ طبرى ، ج 1، ص 247.
555- امالى صدوق ، ص 149-152.
556- همان ، آيه 70-76.
557- همان ، آيه 70.
558- مجمع البيان ، ج 5،ص 255.
559- يوسف (12) آيه 78.
560- مجمع البيان ، ج 5،ص 255.
561- يوسف (12) آيه 78.
562- همان ، آيه 79.
563- همان ، آيه 80.
564- در اين كه برادر بزرگ تر نامش چه بوده و اساسا كدام يك از فرزندانيعقوب بزرگ تر بوده اند و آيا بزرگ تر از نظر سن منظور است يا از نظر علم و خردو تدبير، اختلاف است . برخى چون قتاده و سدّى گفته اند: بزرگ ازنظر سنّى منظور است و او روبين بوده است و مجاهد نيز گفته : بزرگتر اى نظر علم و عقل است و او شمعون بوده است . برخى چون وهب وكلبى گفته اند: يهودا از نظرعقل از همه شان بزرگ تر بود و او منظور است و در تفسيرقمى آمده است لاوى بزرگشان بود.
565- يوسف (12) آيه 81.
566- همان .
567- همان .
568- همان .
569- همان ، آيه 82.
570- همان ، آيه 82.
571- همان ، آيه 82.
572- همان ، آيه 82.
573- همان ، آيه 84.
574- همان ، آيه 84.
575-همان ،آيه 83.
576-همان .
577-همان ، آيه 86.
578-همان ، آيه 87.
579-همان ، آيه 88.
580-همان ، آيه 89.
581-همان ، آيه 90.
582-همان ،آيه 90.
583-بعيد نيست در عبارت حديث تصحيفى رخ داده باشد، زيرا از روزى كه پسرانيعقوب يوسف را از پدر جدا كردند تا سومين سفر كه آن ه به مصر رفتند و يوسف خود رابه آنان معرفى كرد، روى اين حساب بيش از بيستسال طول كشيده است .
584-امالى صدوق ، ص 149152؛ مجمع البيان ، ج 5، ص 261.
585-يوسف (12) آيه 90.
586-همان ، آيه 91.
587-همان .
588-همان .
589-همان ، آيه 92.
590-همان ، آيه 94.
591-مجمع البيان ، ج 5، ص 262.
592-يوسف (12) آيه 95.
593-يوسف (12) آيه 95.
594-همان ، آيه 96.
595-همان ، آيه 97.
596-همان ، آيه 98.
597-علل الشرائع ، ص 2930.
598-مجمع البيان ، ج 5، ص 263.
599-همان ، ص 264.
600-يوسف (12) آيه 100.

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation