بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چشم به راه مهدی, جمعى از نویسندگان مجله حوزه ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     CHESHM01 -
     CHESHM02 -
     CHESHM03 -
     CHESHM04 -
     CHESHM05 -
     CHESHM06 -
     CHESHM07 -
     CHESHM08 -
     CHESHM09 -
     CHESHM10 -
     CHESHM11 -
     CHESHM12 -
     CHESHM13 -
     CHESHM14 -
     CHESHM15 -
     CHESHM16 -
     CHESHM17 -
     CHESHM18 -
     CHESHM19 -
     CHESHM20 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مخالفان مهدى
امام ، دشمنان سخت گير و كينه توزى نيز در برابر خواهد داشت . معارضاتى كه درمقدمات نهضت اخلال مى كنند و پس از پيروزى نيز. در نابودى آن خواهند كوشيد.
كند و كاو درباره مخالفان ، نشان مى دهد سواى مستكبران بيدادگر كه در سر لوحه قهرسپاه مهدى قرار دارند، بيشترين كارشكنيها، از جانب كسانى است كه ادعاى موافقت با امامدارند و خود را از منتظران مهدى مى دانند. اينان ، امام را نه به خاطر پياده كردن اسلاماصيل ، بلكه براى همراه كردن امام با آروزها و هوسهاى خود مى خواهند. پس از پيوستنبه امام ، چون كارها را بر وفق مراد خود نمى بينند و ناچارند از منافع نامشروع خوددرگذرند. به توجيه اهداف خود روى مى آورند و با سلاح دين و مذهب ، به جنگ امام مىروند كه به فرموده امام صادق :
((چه بسيار از كسانى كه ادعاى پيروى او را دارند، ولى پس از ظهور حضرت ، از اوروى مى گردانند.))(551)
در اين بخش ، به برخى از اين افراد و يا گروهها اشاره مى كنيم .
1. راحت طلبان :
راحت طلبى ريشه در خود پرستى دارد و خودخواهى ، منشاء همه مفاسد است . لذت طلبىحالتى را در انسان ايجاد مى كند كه همه معيارهاى اعتقادى و اخلاقى او را دگرگون مىسازد.
لذت طلب ، دين را به گونه اى توجيه مى كند كه با رفاه او در تزاحم نباشد. اوبيشتر به دنبال آن دسته از احكام ساده و بدون دردسر است كه دنياى او در خطر نيفتد.جمعى از مسلمانان مكه ، پيش از هجرت به مدينه ، خدمت پيامبر رسيده ابراز مى داشتند:مورد آزار دشمنانيم ، اگر اجازه دهى با دشمنان مى جنگيم .
پيامبر مى فرمود: اكنون ماءمور به مبارزه نيستيم . دست نگاه داريد. نماز بخوانيد و زكاتبدهيد.
پس از هجرت به مدينه و ايجاد آرامشى نسبى در آن شهر، پس از آنكه دستور جهادنازل گشت زبان به اعتراض گشودند كه خدايا، چرا فرمان نبرد دادى و آن را مدتى بهتاءخير نينداختى . قرآن ، ريشه ترس و وحشت آنان را راحت طلبى مى شمرد و مردم را نسبتبه فرجام آن هشدار مى دهد.(552)
انقلاب جهانى امام زمان ، بدون گذشتن از آتش و خون به پيروزى نمى رسد. در نبردمحرومان با مستكبران ، برق تيغ بلا، ايمانها را به آزمايش در مى آورد.
مومنان راستين پيشاپيش به استقبال رفته و خود را براى بلايا آماده مى كنند، ولى راحتطلبان با دستاويز قرار دادن مذهب ، در پس توجيه وضع و پايگاه خويش هستند. در دورانانتظار، بيش از همه چيز، در فكر زندگى خودند و انتظار را بيشتر در دعا و.... مى جويند.
از برابر آيات جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با ستم ، بى تفاوت مىگذرند. اين گروه نجات بشر و عمل به اين گونه دستورها را مربوط به زمان ظهور مىدانند و مبارزه در زمان غيبت را نامشروع مى پندارند.
امام خمينى در طرز تفكر اين گروه مى گويد:
((مى گويند: اگر حضرت صاحب ، خودشان مقتضى مى دانند، براى جهاد و مبارزه ،تشريف بياورند، من كه دلم براى اسلام بيشتر از آن حضرت نسوخته است و حضرت همكه اينها را مى بيند، خودشان بيايند، چرا من اين كار را بكنم .(553) ))
از برهان لطف ، اين نتيجه مى گيرند كه حضرت ، نسبت به كساتيهاى جامعه از ما داناتراست و تواناتر، تاءخير حضرت در ظهور، برخاسته از مصلحتى بوده و نياز به اقدام مانيست . با كند و كاو بيشتر در منطق و روش زندگى اين گروه ، متوجه مى شويم كه همهاين گفته ها، پوششى است براى راحت طلبى و در واقع انحراف اخلاقى ، سرمنشاء اينعقايد است ، نه بينش دينى و بصيرت اعتقادى و....
امام خمينى درباره اينان مى گويد:
((از صدر اسلام تاكنون ، دو طريقه ، دو خط بوده است : يك خط، اشخاص راحت طلب كهتمام همشان به اين است كه يك طعمه اى پيدا بكنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا راهم ، آنهايى كه مسلمان بودند مى كردند. اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنان ، راحت طلبىبود..... از اول نهضت اسلامى ، ما شاهد اشخاص كه .... راحت را بر هر چيزى مقدم مىداشتند (بوده ايم ) تكليف را در اين مى دانستند كه نمازى بخوانند و روزه اىبگيرند.(554)
اين گروه كه در دوران غيبت ، راحت طلبى سبب همدستى آنان با كفر و ستم شده است ، بههنگام ظهور امام نيز، نمى توانند شيوه زندگى را تغيير دهند. براى ادامه زندگى ،بدون دردسر و به دور از غوغا و مبارزه ، با حضرت همراه نمى شوند. در پاسخ دعوتامام به جهاد با مستكبران ، آيات تقيه را مى خوانند. امام زمان در مقابله با توجيه هاىكژانديشانه آنان به قرآن استدلال مى كند و حق را بدون پرده آشكار مى سازد وسرانجام ، راحت طلبان را در رديف منافقان كيفر مى دهد.
امام صادق مى فرمايد:
(( انما جعلت التقيه ليحقن بها الدم . فاذا بلغت التقيه الدم فلا تقيه وايم اللهلودعيتم لتنصرونا لقلتم لانفعل انما نتقى و لكانت التقيه احب اليكم من آبائكم وامهاتكم و لو قدقام القائم ما احتاج الى مسائلتكم عن ذلك و لاقام فى كثير منكم مناهل الانفاق حدلله .(555)
فلسفه تشريع تقيه ، حفظ خونهاست . اگر تقيه ، به مرز خون رسد. جاى تقيه نيست .به خداى سوگند، اگر شما براى يارى ما دعوت شويد، خواهيد گفت : ما در تقيه هستيم ونمى توانيم شما را يارى دهيم . همانا تقيه از پدران و مادران برايتان عزيرتر است .اگر قائم ما بپا خيزد، به ياوه گوييهاى شما گوش نخواهد داد و در حق بسيارى از شمامردم منافق ، حدود خداوند را جارى خواهد ساخت .
2. جمود انديشان :
از بامداد اسلام ، ظاهر گرايان از مهم ترين موانع احياى دين و تحولات اجتماعى بوده اند،كسانى كه به باطن و روح و هدف دين توجه نكرده و افق در كشان فراتر از پوست وقالب را نمى نگرد. دور بودن از واقعيتهاى عينى ، آنان را كوته بين كرده و به خودمحورى دچار. محدود بودن در كشان نسبت به دين ، موجب مى شود كه در زمانهاى حساس ،تكليف را نشاسند و به رويارويى پيامبر و امامان كشانده شوند.
در جريان نزول آيه روزه و نماز مسافر، پيامبر در سفر، دستورافطار دادند و خود روزهگشودند، ولى گروهى كه به خيال مقدس مآبانه خود، هر سختى ثواب دارد، به روزهادامه دادند. پيامبر با آنان برخورد كرد و بديشان لقب گناهكار داد.(556)
وجود پيامبر و مخالفت صريح با اين گروه ، به آنان عرصه ميداندارى نمى داد. پس ازپيامبر، تفكر قشرى و ظاهر بينى در لواى حراست از سنت و جماعت ، در ميان مردم رايج شدو رود نحله هاى گوناگون فكرى به فرهنگ اسلامى ، بويژه در دوران غيبت ، آن راتشديد كرد. فرقه هاى گوناگون در عالم اسلام پيدا شد. ارباب مذاهب و فرق ، بهاسلام به عنوان دينى جامع و حيات بخش توجه نكردند و با يكسونگرى به برخى ازجوانب دين ، زمينه ناتوانى ساير اجزاء آن را فراهم كردند.
عالم تشيع نيز، از اين خوان بى نصيب نماند. غيبت امام و دور كردن شيعه از عرصهسياست و اجتماع ، سبب شد كه حركت اجتهاد بيشتر درحل مسائل فردى متمركز شود و دستورات اسلام به عنوان يك سيستم اجتماعى و اقتصادىو... كمتر در كار تحقيق و تدريس قرار گيرد. (557)
سايه انداختن تفكر اخبارى گرى بر افكار گروهى از علما مساله را تشديد كرد و سببشد كه نوعى جمود و گذشته گرايى در محافل علمى شيعه رسوخ كند. و مراكز فرهمگىآن ، بويژه در سده هاى اخير، در برخورد بامسائل نو ظهور كمتر واكنش مثبت نشان دهند. ريشه معارضه برخى از متدينين در برابرانديشه هاى ناب امام امت را بايد در گذشته گرايى و يكسو نگرى درمسائل اسلام ، جست و جو كرد.
به هنگام ظهور امام ، تحجر در انديشه ها و رفتار اجتماعى ، نه تنها از ميان نرفته كهدر لفافه هاى نو ظهور جلوه هاى ديگر مى يابد.
امام ، احياگر دين است در همه مسائل فكرى و كاربردى اسلام ، به دگرگونيهاى وسيعىدست مى زند و دستوراتى را كه در طى روزگاران دراز، بر توده مردم پنهان مانده و مردمناشيانه به آن عمل مى كنند، آشكار مى سازد(558) .
حضرت ، براى ايجاد عدالت عمومى ، اموال نامشروع را مصادره مى كند، قطايع و زمينهايىكه حكومتها به ناروا به افراد واگذار كرده اند، به بيتالمال بر مى گرداند(559) . دست حرامخواران را ازاموال عمومى كوتاه مى كند و نقبهاى نامريى به بيتالمال را مسدود مى كند.(560)
در اجراى عدالت ، تا آن جا پيش مى رود كه راه را بر افرادى كه به زيارت مستحبىخانه خدا مى روند بسته و حج واجب را در اولويت قرار مى دهد(561) .
شيوه حرمسازى و مسجد نمايى را نمى پسندد و مساجد را از تزئينات غير ضرورى پاك مىسازد(562) . در حرم پيامبر و مسجد الحرام تغييرات مهمى را به اجراء مى گذارد. درقضاوت ، شيوه داودى را پيش مى گيرد و با معيارها و موازين نوينى كه در اختيار دارد،كشف حقيقت مى كند و تنها به شيوه قضايى گذشته ، يعنى بينه و سوگند اكتفا نمىكند(563) .
در تفسير قرآن ، اسرار پنهانى و رموزى كه بر مردم پنهان مانده را آشكار ساخته ودرهاى حكمت و معرفت را بر مردم مى گشايد.تاءويل قرآن و مصاديق بارز و پنهان آيات آن را بر مردم آشكار مى سازد(564) .
امام زمان ، احكامى كه پيامبر و امامان پيشين ، به سبب نبودن شرايط، نتوانسته اند اجراكنند، جارى مى كند و اسلام را با همه شرايط و ويژگيها، در جهان حاكم مى سازد.
تحولات مهم فرهنگى و اجتماعى و سيره امام در حكومت و قضاوت ، با ذهنيتى كه مردم از ديندارند و تحجر انديشان القا كرده اند، جديد جلوه مى كند و روش امام را با معتقدات خودبيگانه مى بينند.
(( اذا قام القائم استانف دعاء جديدا كما دعاءرسول الله )) (565) .
امام ، نه مشرع است و نه دين ساز، بلكه جديد بودن روش حضرت در ارتباط با شناختواژگونه مردم آن دوره از دين است ، كه كارهاى امام را جديد جلوه مى دهد، گويى دين جديدآورده است . گروهى كه با اسلام اصيل بيگانه بوده و تنها بر ظواهر گذشته جموددارند. روش امام را با سيرت نياكان خود ناشناخته ديده ، زبان به اعتراض مى گشايند وبا سلاح مذهب ، به مقابله امام مى شتابند.
گروهى كه از فهم بطون و معانى بلند قرآن عاجزند، به ظواهر قرآن ، عليه اماماستشهاد مى كنند و عده اى با استدلال به سيره اى از پيامبر كه درخيال دارند، به تحولات اجتماعى و اقتصادى امام انتقاد مى كنند.
امام زمان ، در بيرون كردن اين گروه از صحنه اجتماعى و افكار عمومى ، پيش از جدشپيامبر به زحمت مى افتد. پيامبر، با كافران بى پرده ، رو به رو بود كه از اعلاندشمنى ابايى نداشتند و آشكار با اسلام و پيامبر مى جنگيدند. ولى اين دسته ازمعارضان مهدى ، پينه بر پيشانى دارند و در ميان مردم ، به زهد و ورع مشهورند و باسلاح دين ، به جنگ امام مى روند. بى كمترين ترديد، به تير تكفيرش مى زنند و باايجاد شايعه و جنگ روانى افكار عمومى را عليه او بسيج مى كنند.
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس مما استقبلهرسول الله (ص ) من جهال الجاهلية )) .
(( فقلت : و كيف ذاك )) .
(( قال : ان رسول الله (ص ) اتى الناس و هم يعبدون الحجارة و الصخور والعيدانوالخشب المنحوته و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و كلهميتاول عليه كتاب الله و يحتج عليه به . ثمقال : اما والله ليدخلن عليهم عدل جوف بيوتهم كمايدخل الحر والقر)) .(566) آزردگيهايى كه مهدى ما از سوى نادانان روزگارخود متحمل مى شود، بيش از زحماتى است كه به پيامبر از جاهلان زمان خود وارد شده .
گفتم : و چگونه ؟
فرمود: پيامبر در زمانى برانگيخته شد كه مردم سنگ و درخت و چوب مى پرستيدند. قائم، آن گاه كه قيام كند، مردم عليه او قران راتاويل مى كنند. به خدا سوگند، همانند سرما و گرما عدالت وارد سراهاى آنان خواهد شد.
در قضيه اى ، امام در جمع مردم سخن مى گويد و حقايق را بر مردم آشكار مى سازد،گروهى از مردم كه تاب سخنان حضرت را نياورده عليه امام خروج مى كنند.
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( انه اول قائم يقوم منا اهل البيت يحدثكم بحديث لاتحتملونه فتخرجون عليه برميلةالدسكرة فتقاتلونه فيقاتلكم فيقتلكم )) (567) .
در وقت ظهور قائم ما، برايتان سخنانى گويد كه تاب شنيدن آن را نداريد. عليه او دررميله شورش خواهيد كرد. او، با شما جنگيده و شما را نابود خواهد كرد.
خطاب امام به شيعيان ، ((يحدثكم )) نشانگر آن است كه اين گروه ، از مخالفان امام ، ازشيعيان هستند و همگى ، به دست امام از ميان مى روند.
3. كافران و منافقان
در طول تاريخ اسلام ، افرادى از منافقان ، با سوء استفاده از آزاديهاى اسلامى ، واردمسلمانان شده و با تظاهر به شعائر اسلامى ، از امكانات جامعه مسلمانان ، استفاده كردهاند. مصالح اسلام ، ايجاب مى كرد پيامبر و ائمه ، با آنان مدارا كنند و از درونشان پىجويى نكنند در حكومت مهدى نيز، اين گونه افراد در صدد نفوذ در حكومت و جامعه اسلامىبر مى آيند. منافقان ، گاه تردستانه ، تا سطح تصاحب مقامات عالى حتكومت امام پيش مىروند، ولى ذكاوت و قدرت امام جايى براى دست اندازى منافقان باقى نمى گذارد وشديدا پاكسازى مى شوند(568) . دو چهرگان كه آينده خود را در خطر مى بينند، باپخش شايعه و همكارى با گروههاى معارض ، دشمنى خود را آشكار مى كنند. در مناطقمرزى ، با دشمنان خارجى همدست مى شوند و در مركز خلافت ، كوفه ، آشكارا با امام مىجنگند. حضرت ، پس از درهم شكستن مقاومت مخالفان ، پيروزمندانه وارد كوفه مى شود ومنافقان را در رديف ساير فرقه هاى منحرف نافرمان ، از ميان بر مى دارد(569) .
كفار نيز، كه ادعاى سركردگى مردم جهان را داشته و نهضت آزادى بخش ‍ مهدى را مانعمنافع نارواى خود مى بينند، در برابر حضرت صف آرايى مى كنند.
آنان ، براى جلوگيرى از مسلمان شدن مستضعفان و حاكميت محرومان ، نيرو تهيه كرده و باسپاهيان امام درگير مى شوند.
امام صادق مى فرمايد:
(( اذا خرج القائم لم يبق مشرك بالله العظيم ولا كافر، الاكره خروجه(570) ))
مشركان و كفار از قيام مهدى ناخشنودند.
دنياى كفر، با دستاويز قرار دادن كيش نصرانيت ، با امام درگير مى شوند و به دشمنانامام ، كمك مى رسانند و به هنگام شكست ، بديشان پناه مى دهند(571) .
از برخى از روايات استفاده مى شود، سفيانى ، مهم ترين مخالف امام نيز، صليب درگردن دارد(572) .
امام ، طى گفت و گوهاى اعتقادى و سياسى ، معارضان غير مسلمان را همراه خود مى كند ومشركان كينه ورز جنگ افروز را، شكست مى دهد.
شيوه برخورد امام با مخالفان
از مسائل نيازمند به بحث ، روش برخورد امام با مخالفان است . جايگاه ساير ارباب مذاهبو مكاتب در حكومت امام كدام خواهد بود. به تعبير ديگر مقصود از حكومت جهانى واحد كه اماممنادى آن است چيست ؟ آيا وحدت دين مقصود است يا وحدت حتكومت . در هر صورت ، رفتار امامبا اهل كتاب يا با ديگر مسلمانان غير معتقد به مذهب امام چگونه است ؟
مخالفان امام به چند دسته تقسيم مى شوند.
1. مخالفان سياسى و مذهبى مسلمان .
2. اهل كتاب .
3. مستكبران .
دسته اول
در ذهن برخى از شيعيان ، اين انديشه وجود دارد كه در حكومت امام كه مروج مسلكاهل بيت است ، ساير ارباب مذاهب ، جايى نخواهند داشت و همه آنان مى بايست به ولايت على(ع ) گردن نهند. روش مهدى ، با روش جدش ، پيامبر و على (ع ) در برخورد با مخالفانمتفاوت است . آنان ، ماءمور رحمت بودند و گذشت و مهدى ، ماءمور انتقام . اگر على دربرخورد با مخالفان مذهبى و سياسى گذشت مى كرد و از كردار افرادىمثل شورشيان بصره و يا خوارج مى گذشت ، بر اثر نبودن شرايط انتقام بود، ولى درحكومت مهدى ، مانعى براى شدت عمل با مخالفان وجود ندارد. دليلى كه ممكن است براىاين مطلب ارائه كرد، رواياتى است كه دلالت دارد روش برخورد مهدى (ع ) با مخالفان ،با روش برخورد على (ع ) با مخالفان بصرى تفاوت دارد.
در روايت معلى بن خنيس از امام صادق چنين آمده است :
(( ايسير القائم (ع ) اذا قام بخلاف سيرة على (ع ).))
(( فقال : نعم و ذاك ان عليا ساربا لمن والكف لانه علم ان شيعته سيظهر عليهم من بعده وان القائم اذا قام سار فيهم بالسيف ... و ذلك لانه يعلم ان شيعته لم يظهر عليهم من بعدهابدا.(573) ))
آيا روش قائم بر خلاف سيره على (ع ) است ؟
فرمود: بلى . على بعد از دست يافتن بر مخالفان ، آنان را بخشيد، چون مى دانستدشمنان ، پس از او بر شيعيانش مسلط خواهند شد. ولى قائم ، با مخالفان با شمشيرروبه رو مى شود، چون مى داند دشمنان هرگز بر پيروان او، مسلط نخواهند شد.
اين روايت و مانند آن ، تا چه حد دلالت بر مقصود دارند؟
مرورى بر روايات سيره مهدى (ع )، نشان مى دهد، در نظام آن حضرت ، آزادى مذهب وجوددارد و مسلمانى به جرم داشتن عقيده مخالف ، مجازات نمى شود و خالفان مذهبى ، حق اظهارعقيده دارند، به چند دليل :
1. در هيچ روايتى از منابع شيعى چنين مطلبىنقل نشده است كه مهدى (ع ) مخالفان را به ترك مذهب و پذيرش ولايت على (ع ) وا مىدارد. تنها در مواردى كه از شدت عمل سخن به ميان آمده ، بر خورد با ناصبيها و معانداناهل بيت است (574) و بس . و ناصب ، نه هر مخالف و غير موافق عقيده و مسلكاهل بيت ، كسى است كه دشمنى با على و ديگر امام (ع ) را در سينه پرورانده و از اظهارسب و دشمنى ابائى ندارد و در فقه شيعه ، سب على و ائمه ، حكم سب پيامبر را دارد.
2. امام ، در همه مراحل دعوت و فعاليت ، به تبيين اهداف وعلل اقدامات خود مى پردازند و جواب و نقطه ابهامى را براى مردم باقى نمى گذارد.مخالفان سياسى و مذهبى ، با استفاده از جو آرامى كه امام ايجاد مى كند، به بيان مواضعخود مى پردازند و جواب مى شنوند. از جمله ، درمنزل ثعلبيه ، يكى از بزرگان بنى هاشم ، به سيره امام انتقاد مى كند و خواهاندليل شرعى براى آن مى شود.
امام ، بر خلاف برخى از ماءموران كه خواهان شدتعمل با اين گونه انتقاد گرانند، به آرامى پاسخ مى دهد و با استدلالهاى مستند به سيرهپيامبر، او را با خود همراه مى سازد.(575)
3. امام ، تنها با مخالفان مذهبى و سياسى كه مسلحانه عليه امام و برنامه هايشان بپاخيزند، بر خوردى قهرآميز دارد. در مورد آنان نيز، از جاده انصاف بيرون نمى رود و باآنان مدارا مى كند. حضرت ، پيشاپيش با مخالفان اتمام حجت مى كند و به قرآن و سنتپيامبر، با ايشان به گفت و گو مى نشيند. در مواردى كه دشمن ، كينه خود را آشكار مىسازد و، جنگ را مى آغازد و دست به خون ياران مهدى مى آلايد، امام دستور مقابله مىدهد(576) .
اما در پاسخ آنان كه به اين روايت استدلال كرده اند بايد گفت : ((امام ، روش على (ع )را در مقابله با شورشيان بصره ، در پيش ندارد)) اولا، روايت در مورد مخالفان نظامى وپيمان شكنان است ، نه مطلق مخالفت . و اين حق به امام داده شده است كه براى شكستنشوكت مخالفان و جلوگيرى از اجتماع دوباره آنان ، فراريان را تعقيب كند و مجرمان رامجازات ، چنانكه شيوه على (ع )، در نبرد صفين بر آن بود(577) .
ثانيا، روايت بر فرض درستى سند معارض است با سخن ديگرى از امام صادق كه مىفرمايد:
(( و ينادى مناديه الا لاتتبعوا موليا ولا تجهزوا على جريح و يسير بهم كماسار على(ع ) يوم البصرة .(578) )) ))
منادى امام ، فرياد بر مى دارد فراريان را تعقيب نكنند و مجروحى را نكشند. بمانند روشعلى (ع ) با بصريان ، با آنان رو به رو مى شود.
در مورد ديگر، امام براى دعوت مسلمانان مكه نماينده اى مى فرستد، فرستاده حضرت ،براى آنان سخن مى گويد و به كتاب خدا و سنت پيامبر احتجاج مى كند. گروهى ازمخالفان ، در كنار كعبه او را مى كشند. امام ، خود به مكه مى آيد براى آگاهى بيشتر مردم، به تفصيل بر ايشان سخن مى گويد و بر كتاب خدا و سنت پيامبر از آنان بيعت مىگيرد و متعرض ‍ كس نمى شود(579) .
در روايت ديگر، حضرت پس از آمدن به مكه ، تنها كشندگان فرستاده خود را مجازات مىكند و چيزى بر آن نمى افزايد(580) .
اين روايتها، نشاندهنده نرمش و عفو و رحمت امام در برخورد با مخالفان مذهبى و معتقدان بهديگر مذاهب است .
دسته دوم :
از برخى روايات استفاده مى شود: حكومت امام ، شرق و غرب را فرا مى گيرد و همه غيرمسلمانان مى بايست مسلمان شوند و گرنه از ميان خواهند رفت . امام كاظم (ع )نقل شده است :
(( ... وله اسلم من فى السموات والارض طوعا و كرها)) .
(( قال انزلت فى القائم . اذا خرج باليهود والنصارى و الصابئين والزنادقة واهل الردة و الكفار فى شرق الارض و غربها. فعرض عليهم الاسلام . فمن اسلم طوعا امرهبالصلوة والزكاة و مايومر به المسلم و يجب لله عليه و من لم يسلم ضرب عنقه حتىلايبقى فى المشارق و المغارب احد الا وحد الله ... ولايقبل صاحب هذا الامر الجزيه كما قبلها رسول الله ...(581) ))
همه اهل آسمانها و زمين ، به رغبت يا جبر، تسليم اويند.
امام فرمود: آيه ، درباره قائم نازل شده است . در وقت ظهور، بر يهود و ترسايان وصابئين و زنديقان و مرتدان و كافران شرق و غرب زمين ، اسلام عرضه مى شود.
هر كس مسلمان شد، مى بايد نماز و روزه و ساير واجبات را به جاى آورد و هركساباورزيد كشته مى شود. تا در روى زمين همه موحد باشند... صاحب اين امر،مثل پيامبر، جزيه نمى پذيرد.
اين روايت ، به قرينه ظهور آيه كريمه ليظهره على الدين كله (582) دلالت دارد كهدر وقت ظهور امام زمان ، همه اهل زمين مى بايست مسلمان شوند و در آن وقت ، جزيه اى كه درزمان پيامبر(ص ) ميان حكومت اسلام و اهل كتاب بر قرار بود وجود ندارد.
ولى در برابر، دلائل محكم ترى وجود دارد كه اين برداشت از آيه و روايت را سست مىكند.
1. روايات مستفيض وجود دارد كه سيره امام بر اساس كتاب و سنت است . و هدف آن حضرت، احياى قوانين قرآن و روش پيامبر خواهد بود(583) . و گرفتن جزيه ، از مقرراتاسلامى و بر اساس قرآن و سنت پيامبر است .
2. روايت عياشى بر اكراه اهل كتاب بر اسلام و نيز ساير روايات در اين باب ، مستندنيستند امين الاسلام طبرسى ، در اعلام الورى در پاسخ اشكالاتى كه بر سيره امام شده :امام از اهل كتاب جزيه نمى پذيرد، يا جوان بيست ساله نا آشناى با دين را مى كشد و... مىنويسد:
(( انا لا نعرف ما تضمنه السئوال من انه (ع ) لايقبل الجزيه من اهل الكتاب و انه يقتل من بلغ العشرين ولم يتفقه فى الدين فان كان وردبذلك خبر فهو غير مقطوع به (584) ))
آنچه سؤ ال در بر دارد مثل اين كه امام ، جزيه ازاهل كتاب نمى پذيرد و جوان بيست ساله دين ناآشنا را مى كشد، ما ماخذى براى آن نمىشناسيم .
اگر خبرى نيز در اين باره وارد شده باشد مقطوع نيست .
3. برخى گزارشهاى مكرر حكايت دارد كه امام ، با سپاهيان رومى كه كيش ‍ نصارا دارندصلح مى كند(585) . در روايت ابى بصير تصريح شده است كه امام زمان ،مثل پيامبر(ص ) با اهل كتاب قرار داد جزيه امضا مى كند:
(( قلت : فما يكون من اهل الجزيه عنده ؟ قال : يسالمهم كما سالمهمرسول الله ويودون الجزيه (586) .))
از امام صادق پرسيدم : سرنوشت اهل كتاب در دولت مهدى چگونه است .
فرمود: بسان پيامبر از آنان جزيه خواهد گرفت .
اين روايت ، با روايت ابن بكير معارض است و در صورت ناتمام بودن سند و آن و كنارگذاشتن هر دو، مرجع عمومات كتاب و سنت است .
4. در متون عامه روايتى از پيامبر نقل شده است :
(( والذى نفسى بيده ليوشكن ان ينزل فيكم ابن مريم حكما عدلا يكسر الصليب ويقتل الخنزير و يضع الجزيه فيفيض المال حتى لايقبله احد(587) .
به زودى ، عيسى در ميان شما نازل شده ، به عدالت حكم مى كند. صليب را مى شكند، خوكرا مى كشد، جزيه را بر مى دارد. مال چنان فراوان مى شود كه كسى نمى پذيرد.
عموم محدثان عامه و برخى از محدثان خاصه ، از اين روايت استفاده كرده اند كه مقصود ازبرداشتن جزيه از اهل كتاب به روزگار مهدى (ع ) وادار كردن آنان به اسلام است .
بغوى از محدثان عامه ، در شرح حديث اين معنى را تقويت كرده است (588) .
ولى ، از ذيل روايت اين معنى استفاده مى شود كهمال ، چنان فراوان شود عيسى و نماز خواندن آن حضرت در پى امام (589) ، چنان كه درروايات آمده و نيز احتجاج امام با يهوديان و نصارا، حقانيت دين اسلام را بر همه جهانياناثبات خواهد كرد و همگى از دل و جان مسلمان خواهند شد. در آن صورت ، موردى براىجزيه باقى نخواهد ماند سيد صدرالدين صدر، پس از ذكر روايت ، همين معنى را استفادهكرده است (590) .
اينها شواهدى هستند كه دلالت دارند، امام زمان ، پيروان اديان آسمانى را مجبور به تركدين نيم كند و اگر آنان مسلمان مى شوند، از روى رغبت و مشاهده اسلام ناب و فرود آمدنعيسى (ع ) است .
پس مقصود از آيه ((ليظهر على الدين كله )) حكومت جهانى واحد است ، نه وحدت دين .
شايد از عموم آن استفاده كنيم كه بر كافران ، در آن روزگار، اتمام حجت مى شود و الحادو شرك ، ريشه كن خواهد شد و همه باز دارنده هاى پيشرفت اسلام ، از ميان خواهد رفت وتمام مردم جهان سر به فرمان دستورهاى ولى عصر خواهند بود.

next page

fehrest page

back page