رك: رجوع كنيد
ز: نسخه زنجانى
س: نسخه ابن الساوجى
ص: نسخه اياصوفيه
ع: نسخه عاطف افندى
ك: كنزالحكمة
م: نسخه محمد بن على المولوى
م: متوفى (= درگذشته)
2 - م: ((عالم عادل...)) از ((عالم عادل)) تا ((2)) ندارد.
-: ندارد
+: اضافه ندارد
/: صفحه، مانند 2/25 = جلد 2 صفحه 25
(): از خود افزودهايم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله على الطاف كرمه، و اصناف نعمه، و الصلوة على نبيه، الطاهر اعراقة، الزاهر اخلاقه، و على آله الاصفياء، و اصحابه الاتقياء، حماة الحق، و هداة الخلق.
چنين گويد:
محمد بن محمد بن عبدالجليل العمرى الرشيد الكاتب - وفقه الله لما يصلح اعمال دينه و دنياه و ينجح آمال آخرته و اولاه - كه اميرالمومنين على بن ابى طالب - كرم الله وجهه - با آن كه امام اخيار و قدوه ابرار و سيد فتيان و مقدم شجعان بود، فصاحتى داشت كه عقود جواهر از انفاس او در غيرت اند و نجوم زواهر از الفاظ او در حيرت و عمرو بن بحر الجاحظ - رحمة الله عليه - كه در كمال براعت و وفور بلاغت نادره اين امت و اعجوبه اين ملت بود، از مجموع كلام اميرالمومنين على بن ابى طالب - كرم الله وجهه - كه جمله بدايع غرر و روايع درراست، صد كلمه اختيار كرده است و هر كلمه را از آن برابر هزار كلمه داشته، و به خط خويش نبشته و خلق را يادگار گذاشته، واجب ديدم من بنده كه پرورده خاندان و پديدآورده دودمان مجلس عالى خداوند و خداوندزاده، و پادشاه و پادشاه زاده، شاه معظم، عالم عادل، مويد مظفر منصور، جلال الدنيا و الدين، تاج الاسلام و المسلمين، علاء الملوك و السلاطين، قطب الدولة، مجدالملة، بهاء الامة، عدة الخلافة، ناصرالملك، سيد ملوك الشرق و الغرب، شمس المعالى، سلطان شاه، ابوالقاسم محمود بن خوارزمشاه ايل ارسلان بن - خوارزمشاه اتسزبن خوارزمشاه محمد، يمين اميرالمومنين - اعزالله انصاره و ضاعف اقتداره - ام آن صد كلمه را به رسم خدمت خزانه كتب معمور او - لازالت معمورة ببقائه، مزينة بلقائه - به دو زبان تازى و پارسى تفسير كردن، و در آخر تفسير هر كلمه دو بيت شعر از منشآت خويش كه مناسب آن كلمه باشد آوردن؛ تا فايده آن عامتر و منفعت آن تامتر باشد و هر دو فريق، هم ارباب نظم و هم اصحاب نثر، در مطالعه آن رغبت نمايند. اميدست كه اين خدمت در محل قبول افتد، و من بنده را به اقبال آن، عز جاودانى و شرف دو جهانى حاصل گردد.
لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا.
(اگر گشاده پوشش، نيفزايم من در يقين.)
معنى اين كلمه به تازى:
بلغت فى معرفة احوال المعاد و اهوال يوم التناد غاية لو كشفت عنى ستور الدنيا، و عرضت على امور العقبى لم تزد تلك المشاهدة الحسية فى دينى نقيرا، و لا فى يقينى قطميرا.
معنى اين كلمه به پارسى:
اميرالمومنين على - عليه السلام - مىفرمايد كه: آن چه مرا در دار دنيا، كه سراى حجاب است، معلوم شده است، و يقين گشته از امور آخرت، از حشر و نشر و ثواب و عقاب و نعيم و جحيم و غير آن ؛ اگر حجاب دنيا از ميان برگيرند و مرا به دار آخرت رسانند، و آن جمله را به چشم سر مشاهده كنم يك ذره در يقين من زيادت نشود، چه علم اليقين من امروز چون عين اليقين من است فردا.
شعر:
حال خلد و جحيم دانستم - به يقين آن چنان كه مىبايد
گر حجاب از ميانه برگيرند - آن يقين ذرهاى نيفزايد
- الاعجاز / 28، شرح غرر و درر: ش 7569، المناقب / 375
الناس نيام، فاذا ماتوا انتهوا.
(مردمان خفتگانند، پس چون بميرند بيدار شوند.)
معنى اين كلمه به تازى:
الناس ماداموا فى الحياة الدنياوية غافلون، كانهم راقدون عن الجنة و نعيمها و النار و حميمها، فاذا ماتوا انتبهوا من رقدة الغفلة، فندموا على ما فرطوا فى جنب خالقهم، و لا موا انفسهم على ما قصروا فى شكر رازقهم، و لكن حين لا يعينهم الندامة و لا ينفعهم الملامة.
معنى اين كلمه به پارسى:
مردمان در دار دنيا از كار عقبى غافلند. چون بميرند از خواب غفلت بيدار گردند و بدانند كه روزگار به باد دادهاند، و قدم بر جاده صواب ننهاده، و پشيمان شوند از كردار نكوهيده و گفتار ناپسنديده خويش، ليكن آن گاه پشيمانى سود ندارد و فايده ندهد.
شعر:
مردمان غافلند از عقبى - همه گويى به خفتگان مانند
ضرر غفلتى كه مىورزند - چون بميرند آنگهى دانند
- المناقب / 375