مولف كتاب معالى السبطين نقل كرده است كه : شامگاه روز عاشورا دوطفل در اثر دهشت و تشنگى جان سپردند، و چون زينب كبرى براى جمع كردنعيال و اطفال جست و جو مى كرد آن دو طفل را نيافت تا اين كه آنها را در حالى كه دست درگردن يكديگر داشتند پيدا كرد كه آنها از دنيا رفته بودند. (695)
سرگشته بانوان ، وسط آتش خيام
|
چون در ميان آب ، نقوش ستاره ها
|
اطفال خردسال ، ز اطراف خيمه ها
|
هر سو دوان ، چو از دل آتش شراره ها
|
غير از جگر، كه دسترس اشقيا نبود
|
چيزى نمانده در بر ايشان ز پاره ها
|
انگشت رفت در سر انگشترى به باد
|
شد گوشها دريده پى گوشواره ها
|
در خاك و خون فتاده و تازند بر تنش
|
با نعلها، كه ناله بر آرد ز خاره ها
|
اصحاب مجروح امام عليه السلام
بعضى از ياران امام حسين عليه السلام به سبب جراحات در ميدان افتاده و سپاه عمر بنسعد آنها را به قتل نرساندند. اين افراد عبارت بودند از:
1 - سوار بن حمير جابرى ، او را در حالى كه مجروح شده بود از معركهقتال بيرون بردند، و بعد از گذشت شش ماه در اثر آن جراحات درگذشت
2 - عمرو بن عبدالله ، او نيز در ميدان جنگ در اثر جراحات افتاده بود كه او راانتقال دادند و بعد از يك سال از دنيا رفت
3 - حسن بن الحسن ، او فرزند امام حسن مجتبى عليه السلام و در كنار عموى گرامى اش امامحسين عليه السلام با سپاه كوفه مبارزه نمود تا در اثر جراحات به زمين افتاد، و چوناصحاب عمر بن سعد براى جدا كردن سرها آمدند او را ديدند كه رمقى در بدن دارد. مردىبه نام اسما بن خارجه كه از اقوام مادرى او بود مانع كشتن او شد و او را با خود بهكوفه برد و جراحات او را معالجه كرد تا اين كه التيام يافت ، آنگاه از كوفه بهمدينه منتقل گرديد. (696)
فصل پنجم : جنايات يزيديان و حوادث بعد از واقعه عاشورا
اسب تازاندن بر پيكر سرور آزادگان عليه السلام
عمر بن سعد به جهت امتثال فرمان ابن زياد، در ميان اصحابش فرياد برداشت :
من ينتدب للحسين
كيست كه داوطلب باشد و بر پيكر حسين اسب بتازد تا سينه و پشت او را زير سم اسبها لگد مال نمايد؟
شمر مبادرت نمود! و اسب بر بدن مطهر امام تاخت ! (697) و ده نفر ديگر از سپاه كوفهاجابت كردند كه نامهاى آنها عبارت است از:
1 - اسحاق بن حويه
2 - اخنس بن مرثد
3 - حكيم بن طفيل
4 - عمرو بن صبيح
5 - رجا بن منقذ
6 - سالم بن خثيمه جعفى
7 - واحد بن ناعم
8 - صالح بن وهب
9- هانى بن ثبيت
10 - اسيد بن مالك
آنان با اسب بر بدن امام تاختند به گونه اى كه سينه مبارك آن بزرگوار را در همكوبيدند.
پس اين ده نفر آمدند و در برابر ابن زياد ايستاده و جايزه طلب كردند، ابن زياد گفت :شما كيستيد؟ اسيد بن مالك - يكى از اينان لعنهم الله - گفت :
نحن رضضنا الصدر بعد الظهر
|
ما سينه حسين رادر هم كوبيديم بعد از آنكه پشت او را لگدمال كرديم ، با اسبان قوىهيكل و تيز تاز عبيدالله فرمان داد تا جايزه ناچيزى به آن ها دادند! (698)
همچنين نقل شده است كه آن ها سينه و كمر امام حسين عليه السلام رازير لگد اسبهاكوبيدند. (699)
حديث جمال
چون امام عليه السلام به شهادت رسيد ساربان آمد و بدن آن بزرگوار را بدون سريافت ، دست برد تا كمر بند حضرت را بردارد، آن بزگوار دست راست خود را آورد وكمربند را گرفت ، پس جمال دست آن حضرت را قطع كرد، و سپس مجددا خواست كهكمربند راباز كند، امام عليه السلام با دست چپ كمربند را گرفت ،جمال دست چپ آن حضرت را نيز قطع كرد. (700)
يادى از شب شام غريبان امام حسين عليه السلام
شب يازدهم فرا رسيد. بدن هاى آغشته به خون صفحه زمين كربلارا روشن نموده ازطرفى هم زن هاى داغديده و بى سرپرست مانده و برادر مرده و پسر از دست داده ، ازطرفى صفحه گيتى هم خاك عزا به سر كرده است ، زينب شجاع از طرفى كنار قتلگاهمى رود و به برادر مى نگرد، از طرفى مى آيد خيمه هاى سوخته را مى بيند داغش تازهمى گردد.
فرستادن سرهاى شهدا به كوفه
عمر بن سعد دستور داد سرهاى شهيدان را از بدن جدا كردند و در ميانقبايل تقسيم نمودند كه هر كدام با حمل يكى از سرها در نزد ابن زياد مقرب گردند.
قبيله كنده سيزده سر به فرماندهى قيس بن اسعث و هوازن دوازده سر به فرماندهى شمربن ذى الجوشن ، و بنو تميم با هفده سر و بنى اسد شش سر و مذحج هفت سر و به بقيهنيز هر كدام چند سر دادند وليكن عشيره حر بن يزيد نگذاشتند سر او را از بدن جدا كنند وبدنش را با سم اسبان بكوبند. (701)
ابن سعد روز دهم سر امام حسين عليه السلام را به خولى بن يزيد و حميد بن مسلم داد تابه كوفه ببرند و سرهاى بقيه اهل بيت را به شمر و قيس بن اشعث و عمرو بن حجاجدادند.
در روز سيزدهم محرم حضرت سجاد عليه السلام به كربلا آمد و پدرش را دفن كرد،زيرا امام را جز امام كسى نمى تواند دفن كند و وى راغسل دهد و بر آن نماز بگزارد.
اين مطلب كه امام را بايد امام غسل بدهد و كفن كند و به خاك بسپارد يكى از اسرار است وعقل بشر عادى حقيقت آن را درك نمى كند و ما نمى توانيم به صرف اين كه موضوع رادرك نمى كنيم منكر اين حقيقت بشويم . براى تحقيق در اين موضوع و روشن شدن مطلبجويندگان مى توانند به كتاب مقالات شيخ مفيد (ص 84) و كنز الفوائد كراچكى و مرآتالعقول (ج 1، ص 373) و منهج الرشاد كاشف الغطا (ص 41) و دار السلام نورى (ج 1،ص 289) مراجعه كنند و تفصيل مطالب را دريابند. (702)
از پى آن شاه دين از هر طرف
|
ماه رويش شد نهان چون در نقاب
|
خويش پنهان شد در آن فرخ مقام
|
باز شد با بى كسان در راه شام
|
نيست طاقت قصه را كوتاه كن
|
ديوان سرباز
خاك سپارى شهيدان
يزيديان رفتند، حسينيان ماندند. مردان را كشتند و زنان و كودكان را به اسارت بردند!اجساد را در خاك و خون غلتاندند و سرها را بر سر نى نهادند! آمدند و كشتند و سوختند ورفتند!
تيره اى از عشيره بنى اسد كه در نزديكى كربلامنزل داشتند و از اين هنگامه خونين آگاه بودند، پس از كوچ سپاه به كربلا آمدند.پيكرهاى چاك چاك ديدند، دست هاى بريده يافتند، با تن هاى بى سر روبه رو شدند،گريه و زارى آغاز كردند و شبانه پيكرهاى شهيدان را با نور ماه به خاك سپردند.پيكرها را نمى شناختند، در انديشه فرو رفتند كه چه كنند، ولى ديرى نپاييد كهرهنمايى رسيد كه پيكرها را مى شناخت و به رهنمايى پرداخت . رهنمايى ملكوتى ورهنمايى زمينى
قبرى ويژه براى بدن مقدس امام كندند و پيكر نورانى را در آن نهادند. هنگامى كهخواستند خاك بر آن بفشانند راهنما را ديدند كه مى سوزد و مى گريد و لب ها را برگلوى بريده نهاده ، بوسه مى زند و مى گويد: پدرم ، خوشا بهحال زمينى كه پيكرت را در برگرفت . پس از تو اين جهان تاريك است و آن جهان بهنور جمالت روشن . شب ها از درد غمت خواب ندارم تا وقتى كه خداى مرا به تو ملحق سازد.
سلام بر تو اى فرزند رسول ، رحمت و بركات خدا بر تو باد، ناله پسرى بود برسر كشته پدرى !
پس آن گاه به سراغ پيكر على رفتند و در كنار قبر پدر به خاكش سپردند. سپس براىشهيدان قبرى پهناور بكندند و همگى را در آن جا داده و به خاك سپردند.
رهنما را ديدند كه به سوى فرات مى رود. دنبالش رفتند و با پيكر شهيدى جوانمردروبه روى شدند. در آن جا نيز قبرى كندند و پيكر حضرت عباس را در آن جاى دادند.
پس از آن كه خاك بر پيكر عباس بيفشاندند رهنما را ديدند كه مى گريد و مى گويد: اىماه بنى هاشم ! پس از تو خاك بر سر اين دنيا. سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد.اى شهيدى كه از روى بينايى و بصيرت به شهادت رسيدى . قبر شهيدان زيارتگاهجهانيان گرديد. مزارى كه آسمان پهناور بر برتر و بهتر از او سايه نينداخته و زمينشهيدى را همچون او در آغوش نگرفته .
با خاك سپردن شهيدان ، كتاب شهادت به پايان رسيد و كتاب اسارت آغاز گرديد.برگ هاى كتاب شهادت را مردان نيرومند، توانا و قوىدل تشكيل مى دادند، ولى برگ هاى كتاب اسارت ، از ناتوانان فراهم شده بود: بيماران، زنان ، كودكان .
گاه از ناتوانان كارهايى ساخته است كه از توانمندان ساخته نيست ، به ويژه اگرناتوان ، توانا در روح ، توانا در اراده ، توانا دردل .
حسين آموزگار كتاب شهادت بود و زينب آموزگار كتاب اسارت و بشر بايستى هر دو رابخواند و بداند.
فصل ششم : آستانه حسينى در طولتاريخ
آستانه حسينى در عصر بنى اميه
پس از به شهادت رسيدن سيدالشهدا عليه السلام و اصحاب وى در سرزمين كربلا،بنى اسد پيكر مطهر او را فن نمودند، و با ايجاد يك قبر دسته جمعى اصحاب را به خاكسپردند. آنان اولين كسانى بودند كه قبر سيدالشهدا عليه السلام را بهشكل بارز و برجسته با و جود منع و اوعاب شديد حكام اموى بنا كردند.
بدون شك بزرگ ترين جرات بنى اسد - به ويژه زنان اين طايفه كه پيشقدم شدند -در دفن شهداى كربلا بود. در اطراف قبر مطهر، مسجد و يا سايبانى بنا نشده بود، لذاقبر مطهر، در سال هاى اول بدون سايبان بوده است .
اولين زائر قبر مطهر، عبيدالله فرزند حر جعفى ، از بزرگان كوفه بود كه چندى ازشهادت آن حضرت نگذشته بود كه جهت زيارت قبر مطهر وارد كربلا شد و سخت پشيمانبود از اين كه آن حضرت وى را دعوت به نصرت خويش كرده بود و او به يارىفرزند فاطمه عليه السلام نشتافته بود. وى درمقابل قبر ايستاد و قصيده معروف خود را سرود كه مطلع آن چنين است :
يقول امير غادر و ابن غادر
|
الا كنت قاتلت الحسين بن فاطمه
|
در بيستم صفر سال 62 قمرى صحابى مشهور، جابر بن عبدالله انصارى ، به زيارتقبر ابى عبدالله عليه السلام شتافت و چون بينايى خود را از دست داده بود، بهاطرافيان مى گفت كه دست مرا به قبر سيدالشهدا بماليد. على رغم تمام موانعى كهبنى اميه در راه زيارت قبر ابى عبدالله الحسين عليه السلام ايجاد كرده بودند شيعيانبه زيارت قبر وى مى شتافتند و ترديدى نيست كه قبر آن حضرت ظاهر و مشخص بودهاست . بعد از واقعه كربلا حركت انقلابى و مخفيانه توابينشكل گرفت و در اوايل حكومت عبدالملك بن مران قيام كردند و در شباول ربيع الاول 65 قمرى در نخيله ، بين راه كوفه و كربلا چادر زدند. توابين كه بيشاز چهار هزار مرد جنگجو بودند به رهبرى ابن صرد خزاعى وارد كربلا شدند و دور قبرمطهر گرد آمدند. و با گريه و ناله ضجه كه در قضاى كربلا طنين افكن بود. قسم يادكردند كه انتقام خون آن حضرت را خواهند گرفت . آنان يك شبانه روز در كنار قبر سيدالشهدا عليه السلام اقامت گزيدند، سپس با قبر مطهر وداع كردند و اين اولين اجتماععظيم مذهبى ، سياسى پس از واقعه طف در كربلا كنار مرقد سيدالشهدا عليه السلام استو قبر آن حضرت تا آن زمان هنوز بدون سايبان بود.
عمارت اول
مختار بن ابى عبيده ثقفى ، در سال 66 قمرى با كمك ايرانيان به خونخواهى ابىعبدالله الحسين عليه السلام قيام نمود و اولين آستانه حسينى كه داراى حرم و گنبد گچىو آجرى بود و در كنار آن مسجدى جهت سكونت زائران قرار داشت ، در زمان او بنا شد و باگذشت زمان در اطراف آن بازار و خانه هاى محكمى تاسيس گرديد. اين آستانه داراى دودر شرقى و غربى بود. بعضى از محققان ذكر نموده اند كه عمارتاول آستانه توسط مختار در سال 66 قمرى ساخته شد. جمعى ديگر وجود آستانه وعمارت را تاييد كرده ولى نسبت به موسس آن تشكيك مى دارند كه آيا به دست بنى اسد -كه اجساد مطهر شهداى كربلا را دفن نمودند - بنا گشته و يا ديگران ؟
سيد محسن امين در اعيان الشيعه (1/627) مى نويسد:
عمارت اول بقعه شريف ، چنانچه آثار و اخبار دلالت دارد، در زمان بنى اميه تاسيسگشت و در عصر بنى اميه آستانه حسينى داراى سايبان و مسجدى بوده كه تا عصر هارونالرشيد در دولت بنى العباس ادامه داشته است ولى نمى دانيم چه شخصى آن را بنا كردهاست .
ابن قولويه قمى در كامل الزياره (133) آورده است كه بنى اسد علامتى مشخص نصبنمودند كه آثار قبر از بين نرود. به احتمال بسيار، مراد از علامت مشخص همان درخت سدرهاست كه توسط هارون الرشيد عباسى قطع گشت . لذا قبر مطهر بدون سايبان تا عصرمختار در كربلا وجود داشته است . و در زمان او بقعه اى بر فراز آن بنا كردند اين بقعهدر زمان هارون الرشيد ويران شد و تمامى خانه هايى كه شيعيان به تشويق ائمه عليهالسلام در مجاورت آستانه حسينى ساخته بودند به دستور هارون خراب گرديد.محل آستانه و قبر مطهر را شخم زدند و درخت سدره را كه بنى اسد جهت علامت قبر وسايبان و هدايت زائرين كاشته بودند قطع نمودند. اين اولين تخريب عمارت حسينى بود.
عمارت دوم
مامون خليفه عباسى در سال 198 قمرى به اريكه قدرت رسيد و بر خلاف سياست پدرخود و به جهت كسب رضايت شيعيان خراسان ، اظهار محبت و دوستى با شيعيان كرد وتصميم گرفت كه خلافت را به حضرت امام رضا عليه السلام تفويض نمايد. لذاشيعيان فرصت را مغتنم شمرده و آستانه مجلل و با شكوهى بر مزار ابى عبدالله عليهالسلام بنا كردند و راه كربلا براى عشاق قبر سيدالشهدا عليه السلام باز شد وسيل مهاجرت به سمت كربلا سرازير گرديد و تمامى خرابى ها را باز سازى نمودند.در سال 232 قمرى متوكل عباسى به قدرت رسيد، وى دشمنى خاصى با شيعيان وآل ابى طالب داشت . موقعى كه اطلاع حاصل نمود كه كربلا گسترش يافته و شيعيان ازاطراف و اكناف به زيارت آستانه حسينى مى شتابند، دستور خرابى آستانه و خانه هاىاطراف آستانه را صادر نمود. حمد الله مستوفى مى نويسد:
آن را مشهد حائرى خوانند جهت آن كه چنان ذكر رفت كه به عهدمتوكل خليفه آب در آن بستند تا خراب شود، آب حيرت آورد و زمين گور خشك ماندطبرى در حوادث سال 236 قمرى اشاره مى كند كهمتوكل دستور خرابى آستانه را داد و تمامى خانه هاى اطراف آستانه و زمين را شخم زد وكشت نمود.
عمارت سوم
متوكل به دست فرزند خويش منتصر، در سال 247 قمرى بهقتل رسيد. منتصر بر خلاف سياست پدر خود، به شيعيان امنيت و رفاه داد واموال زيادى بين علويان تقسيم نمود و مجددا آستانه حسينى را با شكوه وجلال بنا نمود و مناره بلندى در كنار آستانه بنا كرد كه با نور افشانى اش زائرينشبرو از دور راه را باز مى يافتند. شيعيان فرصت را مغتنم شمرده و به سوى كربلاسرازير گشتند كه از آن جمله اند سيد ابراهيم مجاب فرزند محمد العابد بن امام موسىكاظم عليه السلام كه قبر وى در زاويه رواقشمال غربى حرم حسينى معروف است .
عمارت چهارم
سقف عمارتى كه منتصر عباسى در 247 قمرى بر پا ساخته بود، درسال 273 قمرى فرو ريخت . حدود 280 قمرى داعى الصغير فرمانرواى طبرستان و ازنوادگان زيد بن امام زين العابدين عليه السلام به تعمير آستانه پرداخت و به رونق وشكوه آن افزود.
عمارت پنجم
عضدالدوله ديلمى در سال 367 قمرى وارد بغداد شد، سپس به زيارت كربلا و نجفشتافت و دستور بناى تمامى عتبات مقدسه عراق را صادر نمود. بناى آستانه حسينى درسال 367 قمرى شروع شد و در سال 371 قمرى پايان يافت كهشامل يك حرم بزرگ و گنبدى بر روى قبر شريف بود و چهار رواق هماهنگ در چهار طرفحرم مطهر و صحن شش گوشه و در قسمت شرقى صحن شريف يك صحن كوچك وجود داشتكه در آن مقابر خاندان آل بويه بود و يك در آن به بازار باز مى شد و بازار مذكوربه آستانه حضرت عباس عليه السلام جهت رفت و آمد زائران منتهى مى گرديد.داخل حرم مطهر با قنديل هاى طلا جهت روشنايى تزيين شده و ديوارهاى حرم و رواق ها رابا چوب ساج و آيينه هاى بزرگ پوشانيده بودند. و صندوقى از چوب ساج منبت كارىبر قبر مطهر قرار داشت و نهر آب تا مقابل آستانه حسينى و اطراف صحن مى آمد كه آثارآن تا نيمه اول قرن چهارم هجرى در كربلا باقى بود.
عضدالدوله هجرت شيعيان را به شهر كربلا تشويق مى كرد و اطراف آستانه خانه هاىزيادى ساخت و در بين مهاجران و ساكنان حائر شريف تقسيم كرد و مستمرى ماهانه وموقوفات زيادى براى مجاوران و خدمه آستانه حسينى تعيين كرد و بازار بزرگ سرپوشيده اى بين آستانه حسينى و آستانه حضرت عباس عليه السلام تاسيس نمود كه تاعصر حاضر بازار مذكور به صورت وقف در تصرف ذريه وى باقى است . عضدالدولهدر ضلع شرقى صحن شريف براى خود خانه اى بنا كرد كه يك در آن مستقيما در صحنحسينى باز مى شد و در دوم آن در بازارى كه خود ساخته بود و همه ساله كه به زيارتكربلا مشرف مى گشت در آن منزل سكونت مى گزيد ومنزل مذكور توسط ذريه وى ملا محمد كاظم طالقانى وقف گشت ، سپس شيخ محمد جعفرفرزند ملا محمد كاظم طالقانى آن را به مدرسه دينىتبديل نمود.
آتش سوزى در آستانه حسينى
دو شمع بزرگ كه همه شب تا صبح در دو طرف قبر مطهر روشن بود، در 14 ربيعالاول سال 407 قمرى شب هنگام بر زمين افتاد و حريق بزرگى در گرفت و تمامىديوارهاى حرم و رواق كه با آيينه و چوب ساج مزين بود و فرش هاى حرم و پرده هاىگرانبها آتش گرفت ، ولى چون در ساختمان اصلى آستانه چوب به كار نرفته وتمامى عمارت از طاق هاى ضربى و گچ و آجر بود، به كانون عمارت آسيبى نرسيد.حسن فرزند مفضل بن سهلان رامهرمزى ، و زير سلطان الدوله بويه خسارات وارده براثر آتش سوزى را جبران نمود و حصار محكمى اطراف شهر كربلا بنا نمود و اين حصارحائر شريف همان حدودى است كه ابن ادريس درسال 588 قمرى در كتاب المواريث از السرائر ثبت كرده است . جمعى از مورخان و در راسآنها سيد محسن امين در اعيان الشيعه مى گويند كه حسن رامهرمزى وزير سلطان الدولهتجديد عمارت ششم آستانه حسينى را انجام داد و عمارت هفتم آستانه حسينى را سلطاناويس ايلخانى تعهد كرد، در صورتى كه عمارت پنجم آستانه حسنى ، توسطعضدالدوله ، همين عمارت آستانه عصر حاضر است كه درسال 407 قمرى بر اثر آتش سوزى تزيينان آن آتش گرفت ، ولىاصل عمارت سالم ماند و وزير سلطان الدوله ترميم و اصلاح آسيب هاى آستانه راتقبل كرد و از عهده بر آمد. از اشخاص معدودى كهداخل آستانه حسينى را وصف مى كنند ابن بطويه (م 777 قمرى ) است كه بهسال 727 قمرى وارد كربلا شد، وى در وصف آستانه حسينى چنين اظهار مى دارد:
از حله به سوى كربلا، مشهد حسين بن على عليه السلام حركت كرديم . كربلا شهركوچكى است كه نخلستانها اطراف آن را گرفته اند و از رودخانه فرات آبيارى مىشوند. روضه مقدسه امام حسين در داخل شهر واقع شده و مدرسه اى بزرگ و زاويه اىدارد كه در آن براى مسافرين طعام مى دهند. خدام و حاجبان بر در روضه امام ايستاده اند وورود به حرم بى اجازه آنان ميسر نيست و هنگام ورود عتبه شريفه را كه از نقره است بايدبوسيد. روى ضريح مقدس امام قنديل هاى زرين و سيمين گذاشته شده و از درهاى آن پردههاى حرير آويخته اند
آستانه حسينى در عصر جلايريان
پس از تاسيس دولت جلايريان در ايران به دست شيخ حسين ايلكانى درسال 740 قمرى ، سلطان اويس فرزند شيخ حسن درسال 767 قمرى تعميرات آستانه حسينى را شروع نمود كه عمر وى به اتمام آن وفانكرد و فرزند او سلطان احمد در سال 786 قمرى آن را انجام داد و تاريخ تعميراتمذكور بالاى محراب جنب راس شريف معروف به نخله مريم كه از آثار هنرىايرانى و حجازى اسلامى قرن پنجم بود ثبت بود تا اين كه بى جهت و بر اساس بغضو كينه با تشيع در سال 1363 قمرى به دستور استاندار وقت كربلا، محو شد. اميرجانمشهور به مرجان ، غلام سلطان اويس جلايرى كه والى بغداد بود و بعدا سر به عصيانبرداشت ، در ضلع شرقى صحن حسينى مسجدى بنا كرد كه تا امروزه باقى است و منارهبسيارى زيبا و عظيم در آن بر افراشت كه در بزرگى و شكوه و هنر نظير نداشت .متاسفانه باز بر اثر كينه ، در سال 1354 قمرى حكومت بغداد دستور هدم آن را صادركرد.
آستانه حسينى در عصر صفوى
در روز 25 جمادى الثانى سنه 914 قمرى شاهاسماعيل صفوى وارد بغداد شد و مورد استقبال شيعيان قرار گرفت و در روز بعد به سمتكربلا رهسپار شد و به زيارت بقعه سيد الشهدا عليه السلام مشرف شد و يك شبانهروز در حرم مطهر معتكف گشت و دستور تعميرات لازم را صادر نمود و دوازدهقنديل طلاى خالص جهت روشنايى حرم مطهر اختصاص داد و همچنين تمامى حرم و رواق هاىشريف را با گرانبهاترين فرش هاى ابريشم ايرانى مفروش ساخت و بين علويان وساكنان كربلا هداياى نقدى و غير نقدى تقسيم نمود.
عباس العزاوى در تاريخ العراق مى نويسد كه شاهاسماعيل صفوى دستور جلب هنرمندان و مهندسان را از تمامى مملكت داد كه شش صندوقمنقوش به نقوش خطائيه و اسليميه در نهايت دقت و ابداع ساختند و براى عتبات مقدسهگسيل داشت كه يكى از آنها را به آستانه حسينى و دوم را به آستانه حضرت عباس عليهالسلام اهدا نمود. تهيه و نصب اين صندوق ها ردسال 932 قمرى به پايان رسيد. در سال 1032 قمرى شاه عباس به زيارت كربلامشرف گشت و ضريحى از فولاد بر روى صندوق شاهاسماعيل نهاد و دستور تعمير گنبد و كاشيكارى آن را صادر نمود. درسال 1048 قمرى سلطان مراد عثمانى گنبد آستانه را تعمير كرد.
آستانه حسينى در عصر نادرشاه افشار
در سال 1135 قمرى همسر نادرشاه تعميرات وسيعى را در آستانه حسينى انجام داد وصندوق بسيار زيبا و نفيسى جهت قبر شريف ساخت و حرم و رواق ها را با قالى هاى نفيسفرش نمود و با پرده هاى گرانبها تزيين بخشيد.
آستانه حسينى در عصر قاجاريه
در سال 1207 قمرى گنبد شريف آستانه حسينى توسط آقا محمد خان قاجار پوشش طلاشد.
در 18 ذى الحجه الحرام سال 1216 قمرى كه تمامى جوانان و مردان كربلا جهت زيارتبه نجف اشرف رفته بودند، سعود بن عبدالعزيز وهابى فرصت را مغتنم شمرده و درراس لشكرى بزرگ به شهر كربلا حمله نمود و هزاران نفر را به خاك و خون كشيده ،كشتار بيرحمانه اى راه انداخت و آستانه حسينى را ويران واموال آستانه را غارت كرد و تمام قنديل هاى طلا و نقره صفويه و فرش هاى گران قيمترا به تاراج برد.
پس از رسيدن خبر حملهت وهابى به كربلا فتحعليشاه قاجار دستور تعمير خرابى هاىوهابيان را صادر نمود و همچنين مقدارى طلا جهت تذهيب گنبد كه قسمتى از آن ويران و ياطلاهاى آن سياه شده بود ارسال داشت و ضريح نقره اى اهدا نمود و صندوق شريف را كهتوسط وهابيها قسمتى از آن سوخته بود تعمير نمود.
در سال 1273 قمرى ناصر الدين شاه تعميراتى در آستانه انجام داد و براى سومينبار در عصر قاجاريه به دستور ناصر الدين شاه ، گنبد تجديد طلاكارى شد. درسال 1270 قمرى شيخ عبدالحسين طهرانى مشهور به شيخ العراقين كه وصى صدر اعظمميرزا محمد تقى خان امير كبير بود، از ثلث ما ترك وى هشتاد خانه مجاور صحن شريفحسينى را در قسمت غرب و جنوب غربى خريدارى نمود و آنها را به صحن شريف حسينىملحق كرده و صحن شريف را توسعه داد.
آستانه حسينى در عصر حاضر
آستانه حسينى كه يكى از شاهكارهاى معمارى عصرآل بويه است ، در قلب شهر كربلا واقع و داراى ده در ورودى بهداخل صحن شريف مى باشد. دو در در جنوب صحن به نام درب القبله و درب الرحمه ، درغرب صحن ، سه در به نام هاى درب زينبيه و درب راس الحسين و درب السلطانيه ، درقسمت شمال ، درب السدره و درب السلام ، در قسمت شرق صحن شريف ، سه در به نامهاى درب الكرامه درب الشهدا و درب قاضى الحاجات . همچنين داراى 65 حجره است كه درمقابل هر يك از حجرات يك ايوان قرار دارد. يك مسجد بزرگ هم در قسمت شرقى صحن بيندرب قاضى الحاجات و درب الشهدا و يك حسينيه بين درب الشهدا و درب الكرامه و درقسمت جنوب صحن تكيه يا خانقاه بكتاشيه احداث شده است .
اين تكيه در قرن دهم هجرى با اخذ قسمتى از خانه ذريهآل بويه كه يك در اين خانه داخل صحن باز مى گشت بنا شد و باقى خانه مذكور كه ملكذريه آل بويه شيخ حسن فرزند ميرزا على نقىآل صالحى بود در احداث فلكه اطراف صحن شريف خراب شد. در صحن شريف حسينى ،چندين محل جهت انبار فرش هاى آستانه و ديگروسائل آن در قسمت جنوب شرقى صحن مطهر قبر ميرزاى دوم شيرازى و در قسمتشمال غرب ، قبر شيخ الحسين شيخ العراقين از مشايخ اجازات و وصى امير كبير و دراطراف صحن شريف ، جمعى كثير از علماى اماميه و سلاطين شيعه مدفون اند. خود صحنشريف از دو طبقه تشكيل شده كه تمامى ديوارهاى آن با كاشى مزين است و هياتشكوهمندى دارد. در وسط صحن شريف ، آستانه قرار دارد كه از چهار طرف آن درهاىمتعددى جهت ورود به رواق هاى مطهر دارد، ولى در اصلى و بزرگ آن در جنوب حرم است .در مقابل در آستانه ايواب بزرگى واقع است كه به ايوان طلا شهرت دارد و دو طرفايوان چهار كفش كن است . قبلا ستون هاى اين ايوان از چوب بود ولى درسال 1387 قمرى حاج قنبر رحيمى ، از تجار و معدن داران ايران ، دوازده ستون از سنگمرمر كه در نهايت زيبايى حجارى گشته بود به آستانه حسينى اهدا نمود و درسال 1389 قمرى شروع به تعمير ايوان طلا و نصب ستون هاى آن نمودند. دو طرفايوان دو مناره بلند از طلا نظر هر بيننده اى را از دور به خود جلب مى كند. ايوان داراىسه در ورودى است كه به رواق جنوبى حرم شريف منتهى مى گردد و در وسط از آن دو درديگر بزرگتر مى باشد. از طلا در اصفهان ساخته شده . رواق جنوبى حرم را رواق حبيببن مظاهر اسدى مى نامند، چون قبر حبيب شهيد كربلا در آن واقع است و بنى اسد او را درمقبره دسته جمعى شهداى كربلا دفن نكرده قبر جداگانه اى براى وى ساختند، زيرا ازبزرگان قبيله بنى اسد بود. در داخل حرم صندوق گرانبهايى بر روى قبر مطهر قراردارد كه بر روى آن ضريح نقره نصب است و بالاى ضريح اشعارى با طلا حك شده است .كف و ديوارهاى حرم و رواق تا حدود دو متر از بهترين سنگ مرمر ايران است .
حرم و رواق هاى را با كاشى كارى آيات قرآنى زينت داده اند. تمامى سقف هاى حرم و رواقها به دست هنرمندان ايرانى آيينه كارى شده است .
در قسمت شرق قبر سيدالشهدا عليه السلام قبر دسته جمعى شهداى عاشورا واقع است وقبر حضرت على اكبر عليه السلام جداگانه در ضريح سيدالشهدا مى باشد.
از قبور علماى بزرگ اماميه ، در رواق جنوبى قبر ميرزا مهدى شهرستانى و در رواقشرقى قبر آقا باقر بهبهانى (كه بر روى آن صندوق نفيسى نصب است ) و مقبرهصدراعظم ميرزا محمد تقى خان اميركبير و در رواق شمالى آستانه ، قبر جمعى از سلاطينقاجاريه از جمله احمد شاه و قبر سيد ابراهيم مجاب كه داراى ضريح خاصى است و دررواق غربى جنب پنجره بالا سر سيد الشهدا عليه السلام قبر ملا محمد صالح برغانى وبرادر وى ملا على برغانى قرار دارد، در منتهى اليه رواق جنوبى محلى است كه بهقتلگاه معروف است و اين اثر از قديم باقى است ، اينجا محلى است كه ابى عبدالحسينعليه السلام از اسب خويش بر زمين افتاد و در اين مكان بود كه شمر سر مبارك حضرت رااز بدن شريفش جدا كرد. (703)